کپی شد
عبادت فرشتگان
عبادت، چيزى جز اظهار عبوديت در مقابل رب و مولى و مالك خود نيست. هر چه درك عظمت و هيبت حق متعال بيشتر باشد، اين ظهور عبوديت و اظهار كوچكى در مقابل آن عظيم، نمود بيشترى مى يابد. اين ظهور و اظهار بندگى نشانه كمال و درايت خود عبد است و از اين عبادت چيزى عايد معبود و ربّ نمى شود و لازم هم نيست كه چيزى عايد آن ذات اقدس گردد تا اين امر سبب خلق و تكوّن اين بندگان شود؛ زيرا اصل تكوّن و پيدايش اين ها، نمايش قدرت اله و اعطا نعمت وجود به اين ها است.
حال اگر بنده اى مختارانه مشغول عبادت شود، اين عبادت او سبب صفاى باطن و كمال نفس خود او و در نتيجه پيشرفت او در مراتب عبوديت و انسانيتش مى شود. پس اثر اين تسبيح و تحميد و تكريم و تعظيم، در بنده است و از اين عبادت فايده اى متوجه ربّ نمى شود كه با ترك آن ضررى متوجه خدا شود. بلكه با ترك عبادت، اين عبد است كه خود را از ثمرات عالى آن محروم مى كند.
ظاهراً اين شبهه براى برخى از ملايكه هم مطرح بود؛ زيرا وقتى خداوند به ايشان اعلام نمود كه مى خواهم خليفه اى در زمين قرار دهم؛ گفتند: ما كه تسبيح و تقديس تو را مى نماييم، چرا در زمين كسى را مى آفرينى كه فساد كند و خون بريزد. پس خدا علم خاص را در اختيار آدم (عليه السلام) نهاد و آنها از تعلّم آن عاجز ماندند، پس گفتند: ما علمى و توانى نداريم جز آنچه تو آن را به ما تعليم داده اى! پس به عجز خود معترف شده و بر آدم (عليه السلام) سجده كردند![1] در جاى خود مسلم است كه عبادت مختارانه و آگاهانه بر عبادت تكوينى جبرى ارزش بيشترى دارد، لذا آن يكى اثرى دارد كه اين يكى ندارد، آن يك؛ موجود بالقوه را بالفعل مى كند، اما اين يكى ثمره فعليت ثابت است كه به بالاتر راهى ندارد و اگر تخلف كند، سقوط مى كند!
عبادات فرشتگان مقتضاى علم شهودى ايشان به ذات حق و خوف و خشيت آنان ناشى از هيبت و عظمت حق تعالى است. البته اين علم به تناسب وجود محدود آنها برايشان حاصل است و عبادتشان نيز متناسب با ذات محدود اين ها است، نه متناسب با ذات اقدس خدا.
آن اعتراف ملائکه موقع خلق آدم؛ ناشى از محدوديت علمشان بود و چون اين امر برايشان مكشوف و مسجّل بوده و عجز خود را از احاطه به حكمت هاى خلقت توسط اله دريافتند، به جهالت و تقصير خويش اعتراف نموده پس بر آدم -به امر خدا- سجده كردند.
خلاصه اين كه عبادت ملايكه؛ اختيارى و به آن گونه كه در انسان مطرح است و ملاک تشريع و تكليف است، نيست؛ لذا سبب ترقى و تعالى و تكامل و رشد آنها نمى شود، بله اگر اين عبادت را رها كرده يا تقصير كنند، سقوط مى كنند.
پس منشأ عبادت آنها علم آنها به ذات اقدس اله و درك هيبت و عظمت او از يک سو و حقارت و محدوديت وجودى خود از طرف ديگر است؛ چنانچه اين امر در فطرت انسان نيز نهفته است و لكن از عبادت تكوينى و جبرى ملايك نيز فايده اى عايد رب نگشته و خداوند به اينها و عبادتشان نيازى ندارد، اما وجود اینها که واسطه بین عالم ملکوت یا عالم ملک و طبیعت هستند، لازمه خلقت و آفرینش نظام احسن است و خود جلوه اى از قدرت نمايى خالق قادر حكيم است.