Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

طلاق در سیرۀ پیامبر (صلی الله علیه و آله)

بدون تردید بهترین و قابل اعتمادترین منبع برای شناخت شخصیت رسول گرامی اسلام (ص)، قرآن کریم است؛ زیرا قرآن کتابی است که: “نه از پیش روى باطل بدو راه یابد و نه از پس…”.[1] اما با کمال تأسف تاریخ اسلام به دلایل زیادی بسیار مورد تحریف قرار گرفته است که در این جا فرصت بحث از آنها نیست؛ به همین جهت می بینیم که گاهی یک حادثه تاریخی به چند صورت مختلف گزارش شده است.

از آن جا که قرآن کریم منبع قانون گذاری دین مبین اسلام است، برای آشنایی با حکم عمومی طلاق در مورد پیامبر اکرم (ص)، ضمن مراجعه به آن، موضوع را در دو بخش مطرح می کنیم:

الف: این که آیا پیامبر اکرم (ص) از این حکم استثنا شده اند یا نه؟ در این زمینه به چند آیه اشاره می شود:

1. “اى پیامبر، اگر زنان را طلاق مى‏دهید به وقت عدّه طلاقشان دهید [زمانى كه از عادت ماهانه پاک شده و با همسرشان نزديكى نكرده باشند] و شمار عده را نگه دارید و از خدايى كه پروردگار شما است بپرهيزيد، نه شما آنها را از خانه‏هايشان بيرون كنيد و نه آنها (در دوران عدّه) بيرون روند، مگر آن كه كار زشت آشكارى انجام دهند؛ اینها احكام خداوند است و هر كه از آن تجاوز كند، به خود ستم كرده است. تو چه می دانى، شاید خدا از این پس امرى تازه پدید آورد.[2]

2. “شاید اگر شما را طلاق دهد پروردگارش به جاى شما زنانى بهتر از شما به او بدهد…”.[3] طبق بیان مفسران مراد آیه این است که: “همه شما (همسران پیامبر) باید بدانید که، اگر پیامبر (ص) حتی همه شما را طلاق دهد، خداوند زنانی بهتر از شما از نظر زیبایی ظاهری، کمالات انسانی، دینداری، اخلاص و هرچه خود بخواهد از باکره و بیوه یا از هر دو قسم به او عطا خواهد کرد”.[4]

3. “هر گاه زنان را طلاق دادید و مهلتشان سر آمد، یا آنان را به نیكو وجهى نگه دارید، یا به نیكو وجهى رها سازید…”.[5] و همچنین سخن خداوند متعال: “اگر زنانى را كه با آنها نزدیكى نكرده‏اید و مهرى برایشان مقرر نداشته‏اید، طلاق گویید، گناهى نكرده‏اید، ولى آنها را به چیزى در خور بهره‏مند سازید”.[6]

واضح است که اطلاق این آیات شامل رسول گرامی (ص) هم می شود؛ به این معنا که طلاق همان طور که برای سایر مسلمانان مباح است، برای ایشان نیز مباح است و هر گاه لازم باشد و ضرورتی ایجاب کند، او می تواند هر یک از همسرانش را که بخواهد طلاق دهد.

4. “اى پیامبر، به زنانت بگو: اگر خواهان زندگى دنیا و زینت هاى آن هستید، بیایید تا شما را بهره‏مند سازم و به وجهى نیكو رهایتان كنم”.[7]

روشن است که در این آیه لفظ طلاق نیامده است و از لفظ “اسرحكن” استفاده شده و این چنین تفسیر شده که مراد این است: “رهایتان سازم رها کردنی نیکو و طلاق تان دهم طلاقی بدون ضرر و دشمنی”.[8]

در سبب نزول این آیه گفته شده است: همسران پیامبر (ص) از کمی نفقه و زینت آلات خود پیش آن حضرت شکایت کردند و در خواست داشتند که پیامبر (ص) از انفال و غنائمی که خداوند به او بخشیده است، نسبت به مخارج آنان توسعه و گشایش بیشتری بدهد؛ پس این آیه نازل شد: “یا أَیهَا النَّبِی قُلْ لِأَزْواجِكَ …” خدا به رسولش دستور داد که به آنها بگوید، یکی از این دو را انتخاب کنند: اگر خواسته های دنیایی زنان را دارند، طلاق به همراه متعه[9] را انتخاب کنند و اگر خواهان زندگی با پیامبر (ص) هستند، همراه با فقر و محرومیت از زینت های دنیوی خواهد بود، که در این صورت در جهان آخرت از اجر و پاداش بزرگی بر خوردار خواهند شد. بعد از این بیان، همسران پیامبر (ص) زندگی با آن حضرت به همراه تحمل سختی ها را بر گزیدند؛ به همین جهت این آیه، آیه تخییر نامیده شده است.[10]

از مجموع این آیات روشن شد که طلاق برای رسول گرامی اسلام (ص) در هنگام ضرورت امری مباح و جایز است و هیچ گونه منعی ندارد، همان طور که برای سایر افراد مسلمان مباح است.

ب. این که، آیا طلاقی در زندگی آن حضرت واقع شده است یا نه؟ با توجه به این که آیات ذکر شده تنها به امکان وقوع طلاق اشاره دارد، ناچاریم به منابع دیگر؛ یعنی کتب تاریخی و روایی، رجوع کنیم و ببینیم آیا چنین اتفاقی افتاده است یا خیر؟

برای روشن شدن این مطلب، گفتنی است، در این که همسران پیامبر (ص) چند نفر بوده، اقوال متعدد و با اختلاف بسیار زیادی وجود دارد که به طور خلاصه بیان می شوند:

1. پیامبر (ص) دارای دوازده همسر بوده اند، یکی از آنان خود را به آن حضرت بخشیده بود و دو تن از آنها در زمان حیات آن حضرت از دنیا رفتند و 9 تن آنان هم بعد از رحلت ایشان از دنیا رفتند که عبارت اند از: سوده، عائشه، حفصه، أم سلمه، زینب بنت جحش، أم حبیبه، جویریه، صفیه و میمونه، (ره).[11] در این قول هیچ اشاره ای به طلاق یا رها سازی و امثال آن در مورد آنها نمی بینیم.

2. پیامبر (ص) با پانزده زن ازدواج کرد که با سیزده تن از آنان زناشویی داشت و در یک زمان یازده تن از آنان در عقد ایشان بودند و 9 تن از آنان بعد از رحلت ایشان از دنیا رفتند.[12] در این قول نیز هیچ اشاره ای به طلاق مشاهده نمی شود. این بدان سبب است که کلمات و اقوال در باره تعداد و اسامی همسران آن حضرت بسیار مختلف است، تا جایی که گاهی یک نفر از آنان با چند اسم ذکر شده است.

3. از زهری و عبدالله بن محمد بن عقیل نقل شده است: “پیامبر (ص) با دوازده زن از زنان پاک دامن عرب ازدواج کرد”. [13]

4. أبو عبیده معمر بن المثنى گفته است: “برای ما ثابت شده است که پیامبر (ص) با هیجده زن ازدواج کرد که هفت تن از آنان از قریش بودند، یکی از آنان، از هم پیمانان قریش بود و 9 تن از سایر قبائل عرب و یک نفر هم از بنى إسرائیل بودند.

پیامبر (ص) ابتدا با حضرت خدیجه (ع) ازدواج کرد، پس از آن با سوده در مكه، با عائشه دو سال قبل از هجرت، سپس در مدینه بعد از جنگ بدر با أم سلمه ازدواج کرد، بعد از آن با حفصه که این پنج نفر از قریش بودند. در سال سوم هجرت با زینب دختر جحش، (در سال پنجم هجرت) جویریه، (در سال ششم هجرت) با أم حبیبه دختر أبى سفیان، (در سال هفتم هجرت) با صفیه دختر حیی، میمونه، فاطمه دختر شریح، زینب دختر خزیمه، هند دختر یزید، أسماء دختر نعمان، خواهر أشعث بن قیس، و با أسماء سلمیه ازدواج نمود.[14]

پس ملاحظه شد اختلاف در عدد و اسامی همسران آن حضرت تا چه مقدار است؛ برای این که عمق این اختلاف بیشتر روشن شود به این مثال دقت کنید: گفته اند یکی از همسران پیامبر (ص) قبل از عمل زناشویی به آن حضرت جسارت کرد و گفت: “از تو به خدا پناه می برم” و آن حضرت او را طلاق داد. اگر برای آگاهی از اسم این زن به منابع رجوع کنیم، می ببینیم چندین اسم برای او گفته شده است:

1. كلبیه، که رسول الله (ص) با او ازدواج کرد و به پیامبر (ص) گفت: “از تو به خدا پناه می برم”. حضرت فرمودند: به عظیم پناه بردی، به پیش خانواده ات برگرد!. و گفته شده پیامبر (ص) با او زناشویی کرد، اما هنگامی که همسران خود را بین طلاق و زندگی با خود مخیر کرد، او قوم و قبیله خود را اختیار کرد، پس آن حضرت با او مفارقت نمود و گفته شده که او دختر ضحاك ابن سفیان كلابی بوده و فاطمه نام داشته است.

2. ضحاك كلابی دختر خود را به رسول الله (ص) عرضه داشت و گفت: صفاتش چنین و چنان است، سلامتی اش برای شما کافی است؛ زیرا تاکنون مریض نشده است و سردرد نگرفته است، حضرت فرمودند: “ما حاجتی به او نداریم او با اشتباهاتش نزد ما آمده است”.

اگر ملاحظه شود واضح است که این زن نگفته است؛ “از تو به خدا پناه می برم”، بلکه رسول الله (ص) اساساً رغبتی به ازدواج با او نداشته اند.

3. كلبی می گوید: آن زنی که پدرش گفت، تاکنون سردرد نگرفته است و او را به رسول الله (ص) عرضه داشت و حضرت فرمودند: “ما حاجتی به او نداریم، سلمیه بود نه كلبیه، در حالی که کلبیه قوم خود را اختیار کرد و فرار کرد و عقل خود را از دست داد و می گفت من شقی و بد بخت هستم، فریب خوردم.

4. بخاری نقل کرده است … از زهری پرسیدم: کدام یک از همسران پیامبر (ص) از او به خدا پناه برد؟ گفت: عروه به من خبر داد که عائشه گفت او دختر “جون” بود.[15]

همچنین گفته شده که اسم او عالیه دختر ظبیان بن عمرو بوده است و بعضی دیگر گفته اند که اسم او ام شریك بوده است. ابن سعد حکایت کرده که اسم او “عمره” و دختر یزید بن عبید بوده است و گفته شده که دختر یزید بن جون بوده است. [16]

حاكم نیشابوری گفته است: “آن زن کسی بود که در پهلوی خود سفیدی داشت (مرض پیسی) و او أسماء دختر نعمان ابن یزید بن عبید بن رواس بن كلاب نبود که رسول الله (ص) با او ازدواج کرد و شنید که یک سفیدی دارد یا در پهلوی او سفیدی را دید به همین جهت او را طلاق داد.

با این همه اختلاف و اضطراب در یک قضیه چگونه می توان به کلام مورخان یا محدثان اطمینان پیدا کرد ؟

به هر حال به فرض این که طلاقی هم در زندگی آن حضرت اتفاق افتاده باشد، این عمل از نظر فقهی هیچ گونه اشکالی ندارد؛ زیرا آیات قرآن چنین راه حلی را جایز دانسته است؛ چنان که از جهت کلامی و اعتقادی نیز هیچ گونه اشکالی ندارد که مرد زن خود را طلاق دهد، یا عقد خود را فسخ نماید؛ زیرا همیشه طلاق ظلم نیست، بلکه گاهی طلاق ندادن ظلم در حق مرد است؛ مثل جایی که مرد نهایت تلاش را در خدمت به همسرش می کند و هر آن چه را که او بخواهد برایش فراهم می کند، ولی باز زن آن قدر بد اخلاق است که زندگی شوهر را به جهنم تبدیل می کند! آیا در چنین موردی ممکن است فرد عاقلی، مرد را مجبور به زندگی با چنین زنی کند؟ هرگز، بلکه منطق عقلا این است که به او می گویند، اگر طلاق ندهی به خودت ظلم کرده ای.!

در پایان باید گفت: به صورت قطعی برای ما ثابت نشده است که پیامبر (ص) یکی از همسران خود را طلاق داده باشد و اگر طلاق داده باشد بدون شک دلیل قابل توجهی داشته است؛ زیرا با ادلۀ قطعی برای ما ثابت شده است که نبی مکرم اسلام (ص) کامل ترین انسان ها است و از هر گونه آلودگی معصوم است و انسانی که از جانب خدا مأمور است تا مردم را از تیرگی ها و بدبختی ها خارج و به سوی سعادت و نور رهنمون باشد و به خاطر دفاع از حقوق دیگران با انواع ظلم ها مبارزه کرده است، چگونه می تواند به دیگری ظلم کند؟!

 


[1]. فصلت، 42، “لا يَأْتيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِه‏”.

[2]. طلاق، 1، “يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَ أَحْصُوا الْعِدَّةَ … تلكَ حُدُودُ اللَّهِ وَ مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لا تَدْري لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذلِكَ أَمْرا”.

[3]. تحريم، 5، “عَسى‏ رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْواجاً خَيْراً مِنْكُنَّ…”.

[4]. مغنیه، محمد جواد، تفسير كاشف، ج ‏7، ص 364؛ زحیلی، تفسير وسيط، ج ‏3، ص 2690؛ مکارم شیرازی، ناصر، الأمثل في تفسير كتاب الله المنزل، ج ‏18، ص 445. ) تکمبل شود)

[5]. بقرة، 231، “وَ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ…”.

[6]. بقرة،  236. “لا جُناحَ عَلَيْكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّساءَ ما لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَريضَةً …”، نک: آیه 237، همین سوره، احزاب، 49.

[7]. احزاب،  28، “يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَياةَ الدُّنْيا وَ زِينَتَها فَتَعالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَ أُسَرِّحْكُنَّ سَراحاً جَمِيلاً”.

[8]. تفسير كاشف، ج ‏6، ص 211. ) تکمیل شود)

[9]. مال و متاعی که طلاق دهنده به همسر خود در موقع طلاق دادن می دهد که بستگی به توانایی مالی او دارد. نک: تفسير كاشف، ج 1، ص 366. ) تکمیل شود)

[10]. تفسير كاشف، ج ‏6، ص 211؛ ايسر التفاسير للجزائري، ج 3، ص 286. ) تکمیل شود)

[11]. سمعانی، إمتاع ‏الأسماع، ج ‏6، ص93. ) تکمیل شود)

[12]. همان مصدر، به نقل از دلائل البيهقي، ج 7، ص 288 و 289؛ سير أعلام النبلاء، ج 2، ص 254. ) تکمیل شود)

[13]. همان.

[14]. همان.

[15]. نک: كتاب طلاق، باب سوم، من طلّق، و هل يواجه الرجل امرأته بالطلاق؟ ح 5254 و 5255.

[16]. إمتاع ‏الأسماع، ج ‏6، ص 96 و 97، ما این روایات را قبول نداریم و به این خاطر ذکر کردیم تا میزان اضطراب در روایت روشن شود.