searchicon

کپی شد

طبقه ششم فیلسوفان مسلمان

طبقه ششم‏:

اين طبقه را طبقه نوابغ بايد نام نهاد. هيچ طبقه ای از طبقات فلاسفه مانند اين طبقه افراد برجسته نداشته است. از شخصيت هاى اين طبقه می توان به افراد ذیل اشاره نمود:

1. ابوعلى احمد بن محمد بن يعقوب مسكويه رازى: وی اهل رى بود، و مدتى به اتفاق ابوريحان بيرونى، ابن سينا، ابوالخير،ابوسهل مسيحى و ابونصر عراقى در دربار خوارزمشاه بوده است. وفاتش در اصفهان در سال 420 هـ .ق واقع شده است. از معروف ترين كتاب هاى او تجارب الامم در تاريخ، الفوز الاصغر در فلسفه و طهارة الاعراق در اخلاق است.

2. ابوريحان محمد بن احمد بيرونى خوارزمى: از شخصيت هاى طراز اول فرهنگ و تمدن اسلامى است. از نظر برخى مستشرقين، در تمام جهان اسلام بی نظير است. رشته تخصصى‏اش رياضيات، نجوم، تاريخ، هيئت، داروشناسى، بررسى عقايد و اديان اقوام و ملل و امثال آنها بوده است. چندين كتاب تحقيقى نفيس از قبيل تحقيق ما للهند، الآثار الباقية، قانون مسعودى و غيره به رشته تحریر درآورد، كه جهان هنوز به دیده اعجاب در آنها مى‏نگرد.

بيرونى در سال 362 ق متولّد شده و در 442 ق درگذشت. او علاوه بر زبان فارسى، عربى و خوارزمى- كه زبان مادرى او بوده – زبان هاى يونانى و سريانى را نیز مى‏دانست. وی زبان عربى را بهترين زبان ها براى مسائل علمى مى‏دانست و علاقه خاصى به اين زبان نشان مى‏داد. او مى‏گويد: اگر مرا به عربى ناسزا گويند، از اين‌كه به برخى زبان هاى ديگر مرا بستايند، بيشتر دوست دارم.

استادان او جز يک نفر به نام ابونصر بن على بن عراقى كه ظاهراً همان ابونصر عراقى است، و در دربار خوارزمشاه بوده است، مشخص نیستند، همچنین معلوم نيست ابوريحان شاگردانى داشته يا نداشته است.

ابوريحان از كسانى است كه عمر نسبتاً طويل (قريب هشتاد سال) نموده و تمام وقتش وقف علم بوده است. وی جز به علم به كاری ديگر (وزارت و غيره) نپرداخت.

ابوريحان به مبانى اسلامى سخت معتقد و پایبند بوده است، در نوشته‏هاى خود عموماً مانند يک مؤمن واقعى از دين مقدس اسلام ياد مى‏كند و به تناسب، آيات كريمه قرآن را ذکر می کند. او مخصوصاً احساسات ضد ملی گرایى داشته و در برخى نوشته‏هاى خود سخت از ملی گرایى اظهار تنفر مى‏نمايد. ابوريحان به احتمال زياد شيعه بوده است.[1]

3. ابوعلى حسين بن عبد اللَّه ابن سينا: او اعجوبه دهر و نادره روزگار بود. عجيب اين است با اين‌كه ابن ابى اصيبعه و ابن القفطى هر دو متن اين دو گزارش را بدون اختلاف ضبط كرده‏اند، جمله آخر را كه مدّت عمر شيخ است به اختلاف ضبط كرده‏اند. بنا بر نقل ابن ابى اصيبعه عمر شيخ 54 سال و بنا بر نقل ابن القفطى 58 سال بوده است. بعضى ديگر از روى بعضی از قرائن، احتمال مى‏دهند كه عمر شيخ 63 سال بوده است.

لازم به ذکر است كه شخصيت بوعلى همه حكماى اسلامى پيش از او را تحت الشعاع قرار داد. بعد از بوعلى، چه در طب و چه در فلسفه، كتاب هاى او محور بحث و حاشيه و شرح بود.

نكته ديگر اين‌كه قبل از بوعلى، بغداد مركز طب و فلسفه بود. بوعلى به بغداد نرفت – پدرش بلخى و مادرش بخارايى است، نيمه اول عمرش در آن حدود گذشته است – به عللى به سوى خراسان و گرگان رهسپار شد و در چند شهر توقف هاى كوتاهى كرد. عاقبت در اصفهان و همدان – و بيشتر در همدان – رحل اقامت افكند.

آوازه شهرتش تشنگان علم و حكمت را از هر سو به سوى او مى‏كشيد. شاگردان زيادى تربيت كرد. شخصيت بوعلى در زمان حيات او و شهرت كتاب هايش بعد از خودش – كه محور بحث ميان اهل فضل بود و متخصصان آن كتب بيشتر در ايران يافت مى‏شدند – سبب شد كه مركز ثقل فلسفه و طب از بغداد به ايران منتقل شود. وی در سال 428 ق در گذشت.[2]

4. ابوالفرج بن الطيبک: او عراقى (و ظاهراً بغدادى) است. وی طبيب و فيلسوف بود، ولى از نظر طبابت قوی‌تر بود. ابن القفطى مى‏گويد تا بعد از سال 420 ق زنده بود و گفته شده در سال 435 درگذشته است.[3]

5. ابوالفرج بن هندو: در طب و حكمت شاگرد ابوالخير بوده و از بزرگ‌ترين و فاضل‌ترين شاگردان او به شمار رفته است. ضمناً مردى اديب، شاعر و سخنور بوده است.[4]

6. ابوعلى حسن بن الحسن (يا الحسين) بن الهيثم بصرى: او فيلسوف، طبيب، فيزيک‌دان و رياضى‌دان بود. در فيزيک و رياضيات شهرت جهانى دارد و از عوامل مؤثر در پيشرفت رياضيات جهانى به شمار مى‏رود. در سال 354 ق متولد شد و در حدود سال 430 ق درگذشته است. [5]



[1]  کرامتی، یونس، دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج 13، مقاله 5369.

[2]  مجتبائى، فتح‌ الله‌ ‌، دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج 4، مقاله 1356.

[3]  بخش علوم ، دایره المعارف اسلامی، ج 6، مقاله 2448.

[4] بخش ادبیات عرب، دایره المعارف اسلامی، ج 5، مقاله 1915.

[5]. ر.ک: جعفری نائینی، علیرضا، دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج 5، مقاله 1917؛ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار(خدمات متقابل اسلام و ایران)، ج14، ص477-482.