Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

طبقه ششم فیلسوفان مسلمان

طبقه ششم‏:

اين طبقه را بايد طبقه نوابغ نام نهاد. هيچ طبقه ای از طبقات فلاسفه مانند اين طبقه افراد برجسته نداشته است. از شخصيت هاى اين طبقه می توان به افراد ذیل اشاره نمود:

  1. ابوعلى احمد بن محمد بن يعقوب مسكويه رازى (حدود 320 – 421 ق[1]):

مسکویه از فیلسوفان پر آوازه به ویژه در حکمت عملی است، به گونه ای که برخی او را سر آمد فیلسوفان مسلمان در فلسفه عملی دانسته اند، به همین دلیل، وی را «معلم ثالث» لقب داده اند.[2] او اهل رى بود، و مدتى به اتفاق ابوريحان بيرونى، ابن سينا، ابوالخير، ابوسهل مسيحى و ابونصر عراقى در دربار خوارزمشاه بوده است. وی در اصفهان وفات یافت. از معروف ترين كتاب هاى او تجارب الامم در تاريخ، الفوز الاصغر در فلسفه و طهارة الاعراق در اخلاق است.[3]

در میان آثار به جای مانده مسکویه، «الفوز الاصغر» مهم ترین کتابی است که ما را با حکمت نظری وی آشنا می سازد. عناوین سه بخش اصلی این کتاب چنین است: اثبات الصانع، النفس و احوالها، و النبوات.[4]

  1. ابوريحان محمد بن احمد بيرونى خوارزمى (362 – 442 ق):

از شخصيت هاى طراز اول فرهنگ و تمدن اسلامى است. از نظر برخى مستشرقان، در تمام جهان اسلام بی نظير است. رشته تخصصى‏اش رياضيات، نجوم، تاريخ، هيئت، داروشناسى، بررسى عقايد و اديان اقوام و ملل و امثال آنها بوده است. چندين كتاب تحقيقى نفيس از قبيل تحقيق ما للهند، الآثار الباقية، قانون مسعودى و غيره به رشته تحریر درآورد، كه جهان هنوز به دیده اعجاب در آنها مى‏نگرد. او علاوه بر زبان فارسى، عربى و خوارزمى- كه زبان مادرى او بوده – زبان هاى يونانى و سريانى را نیز مى‏دانست.[5]

«بیرونی» به عنوان یکی از منتقدان فلسفه مشاء به شمار می رود. وی با این که در فلسفه اولی از مفاهیم انتزاعی و عقلی استفاده می کند، به این روش چندان اعتنایی نداشته و در عوض از روش نقل و روش تجربه، اسقراء و اندازه گیری استفاده می کند و با این رهیافت، خود را از دایره فیلسوفانی؛ مانند فارابی، عامری و ابن سینا خارج کرده است. ابوريحان در پرسش هایی که از ابن سینا داشته است، دیدگاه های طبیعت شناختی ارسطو در کتاب «السماء و العالم» را نقد کرده و به برخی از پاسخ های ابن سینا به آن پرسش ها نیز اشکال گرفته است.[6]

ابوريحان به مبانى اسلامى سخت معتقد و پایبند بوده است، در نوشته‏هاى خود عموماً مانند يک مؤمن واقعى از دين مقدس اسلام ياد مى‏كند و به تناسب، آيات كريمه قرآن را ذکر می کند. او مخصوصاً احساسات ضد ملی گرایى داشته و در برخى نوشته‏هاى خود سخت از ملی گرایى اظهار تنفر مى‏نمايد. ابوريحان به احتمال زياد شيعه بوده است.[7]

  1. ابوعلى حسين بن عبد اللَّه ابن سينا (370 – 428 ق):

ابن سينا از بزرگ ترین فیلسوفان مسلمان در تاریخ فلسفه اسلامی و پزشک نامدار عصر خویش بود. او گرچه در مقایسه با نظام فلسفی فارابی، مبدع و بنیان گذار نظام فلسفی کاملا جدیدی نیست، ولی در تاریخ فلسفه اسلامی جایگاه منحصر به فردی دارد؛ زیرا علاوه بر تبویب و تنظیم فروع پراکنده آن در قالبی هماهنگ، موضوعات و مسائل بی شماری به آن افزود و در بسط و گسترش دامنه این نظام فلسفی نقش برجسته ای ایفا کرد. ابن سینا فقط شارح میراث یونانی که به عالم اسلام رسیده نبود. وی همچنین دستاوردهای فارابی را در تأسیس فلسفه اسلامی صرفاً بازفرآوری نکرد، بلکه از همه آنها بهره برده، سرفصل های نوینی در فلسفه گشود و نیز راه حل ها و تبیین هایی ابتکاری برای موضوعات پیشین عرضه کرد، به گونه ای که نتیجه کوشش های او کاملا متمایز از کارهای پیشین شد و به همین سبب فلسفه اسلامی برای همیشه با نام او گره خورد.[8]

شخصيت بوعلى همه حكماى اسلامى پيش از او را تحت الشعاع قرار داد. بعد از بوعلى، چه در طب و چه در فلسفه، كتاب هاى او، محور بحث و حاشيه و شرح بود.[9]

کتاب های فلسفی بوعلی عبارتند از: الشفاء، النجاة، الاشارات و التنبیهات، المبدء و المعاد، التعلیقات، المباحثات، عیون الحکمة، دانشنامه علایی، رسالة فی اقسام العلوم العقلیة، رسالة الحدود و … .[10]

قبل از بوعلى، بغداد مركز طب و فلسفه بود، ولی آوازه شهرت ابن سینا تشنگان علم و حكمت را از هر سو به سوى او مى‏كشيد. به حدی که شخصيت بوعلى در زمان حيات او و شهرت كتاب هايش بعد از خودش – كه محور بحث ميان اهل فضل بود و متخصصان آن كتب، بيشتر در ايران يافت مى‏شدند – سبب شد كه مركز ثقل فلسفه و طب از بغداد به ايران منتقل شود.[11]

  1. ابوالفرج بن الطيب (م 435 ق):

او عراقى (ظاهراً بغدادى) است. وی طبيب و فيلسوف بود، ولى از نظر طبابت قوی‌تر بود.[12]

  1. ابوالفرج بن هندو:

در طب و حكمت شاگرد ابوالخير بوده و از بزرگ‌ترين و فاضل‌ترين شاگردان او به شمار رفته است. ضمناً مردى اديب، شاعر و سخنور هم بوده است.[13]

  1. ابوعلى حسن بن الحسن (الحسين) بن الهيثم بصرى (354 – 430 ق):

او فيلسوف، طبيب، فيزيک‌دان و رياضى‌دان بود. در فيزيک و رياضيات شهرت جهانى دارد. وی از عوامل مؤثر در پيشرفت رياضيات جهانى به شمار مى‏رود.[14]

[1]. جمعی از نویسندگان زیر نظر دکتر محمد فنایی اشکوری، درآمدی بر تاریخ فلسفه اسلامی، ج 1، ص 271.

[2]. همان، ص 270 و 271.

[3]. مطهرى، مرتضی، مجموعه ‏آثار استاد شهید مطهری، ج 14، ص 477 و 478.

[4]. درآمدی بر تاریخ فلسفه اسلامی، ج 1، ص 276.

[5]. ر.ک: مجموعه ‏آثار استاد شهید مطهری، ج 14، ص 478.

[6]. ر.ک: ابن سینا، حسین بن عبدالله، رسائل ابن سينا (الأجوبة عن مسائل البيرونى‏)، ص 407 – 440؛ درآمدی بر تاریخ فلسفه اسلامی، ج 1، ص 401 و 402.

[7].کرامتی، یونس، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 13، مقاله 5369.

[8]. درآمدی بر تاریخ فلسفه اسلامی، ج 1، ص 306.

[9]. مجموعه ‏آثار استاد شهید مطهری، ج 14، ص 480.

[10]. ر.ک: درآمدی بر تاریخ فلسفه اسلامی، ج 1، ص 313 – 315.

[11]. مجتبائى، فتح‌ الله‌ ‌، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 4، مقاله 1356.

[12]. بخش علوم، دایرة المعارف اسلامی، ج 6، مقاله 2448؛ مجموعه ‏آثار استاد شهید مطهری، ج 14، ص 480 و 481.

[13]. بخش ادبیات عرب، دایرة المعارف اسلامی، ج 5، مقاله 1915؛ مجموعه ‏آثار استاد شهید مطهری، ج 14، ص 481.

[14]. ر.ک: جعفری نائینی، علیرضا، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 5، مقاله 1917؛ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، همان.