searchicon

کپی شد

طبقه سی ام فیلسوفان مسلمان

طبقه سى‏ام‏

1. حاج ملاهادى سبزوارى: سبزواری بعد از ملاصدرا، مشهورترين حكماى الهى سه چهار قرن اخير است. ملاهادی سبزوارى در سال 1212 ق در سبزوار متولد شد. در ده سالگى براى تحصيل به مشهد مقدس رفت و ده سال اقامت كرد. شهرت حكماى اصفهان او را به اصفهان كشانيد. در حدود هفت سال از محضر ملااسماعيل دربكوشكى اصفهانى استفاده كرد و در همان وقت، دو سه سالى اواخر دوره حكيم نورى را درک كرد. سپس به مشهد مراجعت كرد و چند سالى در مشهد به تدريس پرداخت، آن‌گاه عازم بيت اللَّه شد، در مراجعت اجباراً دو سه سالى در كرمان اقامت كرد، در مدت اقامت در كرمان براى تربيت و رياضت نفس خود، سعى كرد ناشناخته بماند، و در همه مدت به كمک خادم مدرسه به خدمت طلاب قيام مى‏كرد. بعد از ازدواج رهسپار سبزوار شد. قريب چهل سال بدون آن‌كه حتى يک نوبت از سبزوار خارج شود در آن شهر توقف كرد و تا پايان عمرش به كار مطالعه، تحقيق، تدريس، تأليف، عبادت، رياضت نفس و تربيت شاگردان پرداخت.

بعد از حكيم نورى، از نظر تشكيل حوزه فلسفى و جذب شاگرد از اطراف و اكناف و تربيت آنها و پراكندن آنها در بلاد مختلف، به قدرتمندی حكيم سبزوارى وجود ندارد. آوازه شهرتش در تمام ايران و خارج از ايران پيچيد. طالبان حكمت از هر سو به محضرش مى‏شتافتند، شهر متروک سبزوار از پرتو وجود اين حكيم عاليقدر، قبله جويندگان حكمت الهى گشته و مركز يک حوزه علمى شد.

حكيم سبزوارى فوق العاده خوش بيان و خوش تقرير بود؛ با شور و جذبه تدريس مى‏كرد. او گذشته از مقامات علمى و حكمى، از ذوق عرفانى سرشارى برخوردار بود. بعلاوه، مردى با انضباط، اهل مراقبه، متعبد، متشرع و بالاخره سالک الى اللَّه بود. مجموع اينها سبب شده بود كه شاگردان وی تا سرحد عشق، به او ارادت بورزند. از نظر جاذبه استاد و شاگردى، حكيم سبزوارى بى‏مانند است. حكيم سبزوارى به فارسى و عربى شعر مى‏سروده و در اشعارش به «اسرار» متخلص بود. حكيم سبزوارى در سال 1289 ق درگذشت.

در ذیل به تعدادی از شاگردان وی اشاره می‌شود:

ملاعبد الكريم خبوشانى (قوچانى)، ميرزا حسين سبزوارى، حاج ميرزا حسين علوى سبزوارى، حكيم عباس دارابى، شيخ ابراهيم سبزوارى ، شيخ محمدابراهيم تهرانى، سيد ابوالقاسم موسوى زنجانى، سيد عبد الرحيم سبزوارى، ملامحمد صباغ، شيخ محمدرضا بروغنى، ميرزا عبد الغفور دارابى، ملاغلامحسين شيخ الاسلام مشهدى، ميرزا محمد سروقدى، شيخ على فاضل تبّتى، ميرزا آقا حكيم دارابى، ميرزا محمد يزدى، حاج ميرزا ابوطالب زنجانى، حاج ملااسماعيل عارف بجنوردى، شيخ عبد الحسين شيخ العراقين، ميرزا محمد حكيم الهى، مرحوم حكيم ربانى، آخوند ملاحسينقلى همدانى و … .

2. آقا على زنوزى، معروف به آقاعلى حكيم و آقاعلى مدرس: وی فرزند ملاعبد اللَّه زنوزى، و از اساتيد كم نظير دو قرن اخير است. او در سال 1234 ق در اصفهان متولد شد. در ابتدا علوم عقلی و نقلی را از پدر استفاده کرد، سپس براى تكميل علوم منقول به عتبات رفت و پس از مراجعت، به اصفهان رفت و از محضر درس ميرزا حسن نورى فرزند ملاعلى نورى بهره‏مند شد، از آن‌جا به قزوين رفت و از درس ملاآقاى قزوينى استفاده كرد. بار ديگر به اصفهان رفت و مجدداً در خدمت ميرزا حسن نورى به تكميل تحصيلات پرداخت. آن‌گاه به تهران مراجعت كرد و سال‌ها در مدرسه سپهسالار قديم مدرس‏ رسمى بود، و در سال 1307 ق در تهران درگذشت.

3. آقامحمدرضا حكيم قمشه‏اى: او از اعاظم حكما و اساطين عرفان قرون اخير است. آقامحمدرضا اهل قمشه (شهرضا) اصفهان بود. در جوانى براى تحصيل به اصفهان مهاجرت كرد و از محضر ميرزا حسن نورى و ملامحمدجعفر لنگرودى بهره‏مند شد. سال‌ها در اصفهان عهده‏دار تدريس فنون حكمت بود. حدود ده سال پايان عمر خود را در تهران به سر برد و در حجره مدرسه صدر مسكن گزيد و فضلا از محضر پرفيضش استفاده كردند.

وى مردى به تمام معنى وارسته و عارف مشرب بود؛ با خلوت و تنهايى مأنوس بود و از جمع تا حدودى گريزان. وی در جوانى ثروتمند بود؛ در خشكسالى 1288 ق تمام مايملک منقول و غيرمنقول خود را صرف نيازمندان كرد و تا پايان عمر درويشانه زيست. او در سال 1306 ق در كنج حجره مدرسه، در تنهايى و خلوت و سكوتى عارفانه از دنيا رفت. حكيم قمشه‏اى شاگردان بسيارى تربيت كرد، از جمله: ميرزا هاشم اشكورى، ميرزا حسن كرمانشاهى، ميرزا شهاب نيريزى، جهانگيرخان قشقايى، آخوند ملا محمد كاشى اصفهانى و … .

4. ميرزا ابوالحسن جلوه: از مشاهير اساتيد و مدرسان اين طبقه است. سال‌هاى‏ متمادى تدريس كرد و شاگردان بسيارى تربيت كرد. جلوه در سال 1238 ق متولد شد و در سال 1314ق[1] درگذشت. جلوه بيشتر طرفدار فلسفه بوعلى بود و به فلسفه ملاصدرا اعتقاد چندانى نداشت. وى اهل اصفهان بود و به تهران مهاجرت كرد. او شاگرد ميرزا حسن نورى و ميرزا حسن چينى بود. جلوه با حكيم قمشه‏اى و آقاعلى مدرس، سه مدرس نامدارى بودند كه حوزه تهران در اواخر قرن سيزدهم و اوايل قرن چهاردهم بر محور وجود آنها مى‏گرديد.[2]



[1]. تهرانی، آقا بزرگ، الذريعةإلى‏تصانيف‏الشيعة، ج ‏9، ص 202 .

[2]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار(خدمات متقابل اسلام و ایران)، ج 14، ص 524 – 531.