Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

طبقات دوازدهم، سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم فیلسوفان مسلمان

طبقه دوازدهم

  1. فريدالدين داماد نيشابورى:

وی استاد خواجه نصيرالدين طوسى بوده و خواجه، اشارات بوعلی را نزد او تحصيل كرده است. خود او شاگرد صدرالدين سرخسى سابق الذكر بوده است.[1]

  1. شمس الدين عبد الحميد بن عيسى خسروشاهى، معروف به شمس الدين خسروشاهى:

از او به عنوان امام العلماء، سيدالحكماء، قدوة الانام و شرف الاسلام ياد شده. او در طب، فلسفه و علوم شرعيه برجسته و از شاگردان مهم فخرالدين رازى بوده است. كتاب شفا را تلخيص كرده، ولى شهرتش در محيط فلسفه به واسطه برخى سؤالات فلسفى است كه خواجه نصيرالدين طوسى از او -كه در طبقه اساتيد خواجه بوده است- پرسیده و او جواب داده و در كتب فلسفى مطرح است.[2]

  1. قطب الدين ابراهيم بن على بن محمد سلمى، معروف به قطب الدين مصرى:

وی نيز از شاگردان برجسته فخرالدين رازى بوده و استاد خويش؛ فخرالدين را در فلسفه بر بوعلى ترجيح مى‏داده، همچنان كه ابوسهل مسيحى را در طب بر بوعلى ترجيح مى‏داده است‏. او از اساتيد خواجه نصيرالدين طوسى بوده، در نتیجه خواجه، شاگرد شاگرد فخر رازى بوده است. قطب الدين مصرى در فتنه مغول در نيشابور كشته شد.[3]

  1. كمال الدين يونس (يا كمال الدين بن يونس) موصلى، معروف به ابن منعه (م 639 ق):

از او به قدوة العلماء، سيدالحكماء و از اكابر علماى حكماى عامه،‏ یاد شده است. در مدرسه موصل به تدريس علوم فلسفى اشتغال داشته و شاگردانى تربيت كرده است.[4]

طبقه سيزدهم‏

  1. خواجه نصيرالدين محمد بن الحسن الطوسى (597 – 672 ق):

محمد بن محمد بن الحسن، مشهور به خواجه نصیر الدین طوسی؛ فیلسوف، متکلم، ریاضی دان، منجم و سیاستمدار شیعی اثنا عشری قرن هفتم هجری است. او را «استاد البشر» لقب داده‏اند. ارزش كارهاى فلسفى او و نقشى كه در تحول فلسفه داشته است نيازمند به يک كتاب است. مهم ترین اثر فلسفی خواجه، شرح او بر «الاشارات و التنبیهات» ابن سینا است. او در این کتاب، دیدگاه های ابن سینا را با بیانی گویا و شفاف، از نو عرضه کرده، نقدهای فخر رازی را پاسخ گفته و در واقع حکمت مشاء را احیا کرد. مهم ترین اثر کلامی خواجه، که شاهکار او است، «تجرید الاعتقاد» است. خواجه در این کتاب دیدگاه های کلامی خود را تا آن جا که مقدور بوده، به روش برهانی و فلسفی اثبات کرده و بدین ترتیب در فلسفی کردن کلام شیعی گام مهمی برداشته است. سلسله اساتيد خواجه از طريق فريدالدين داماد به بوعلى مى‏رسد، به اين ترتيب كه خواجه شاگرد فريدالدين داماد، او شاگرد صدرالدين سرخسى، او شاگرد افضل الدين غيلانى، وی شاگرد ابوالعباس لوكرى، وی شاگرد بهمنيار و او شاگرد بوعلى بوده است. وی آثار بسیاری آفريده و شاگردان زیادی تربيت كرده است. علامه حلی، قطب الدین شیرازی و ابن میثم بحرانی از شاگردان درس فلسفه و کلام خواجه بوده اند.[5]

  1. اثيرالدين مفضل بن عمر ابهرى:

ابهری شاگرد امام فخر رازى بود. كتاب معروف او كتاب «هدايه» در طبيعيات و الهيات است كه جاى شايسته‏اى باز كرده است. اين كتاب را قاضى حسين ميبدى و صدرالمتألهين شيرازى شرح كرده‏اند. شرح اخير موجب شهرت بيشتر كتاب و مؤلف آن شده است.[6]

  1. نجم الدين على بن عمر كاتبى قزوينى، معروف به دبيران (م 675 ق):

از بزرگان فلاسفه، منطقی ها و رياضى دانان به شمار مى‏رود. كتاب معروف او در حكمت، «حكمة العين» است كه شروح بسيار بر آن نوشته شده است. در منطق، کتابی به نام «شمسيه» دارد كه به نام خواجه شمس الدين صاحب ديوان جوينى نوشته و قطب الدين رازى آن را شرح كرده و مجموع متن و شرح از كتب رايج درسى طلاب بوده است‏. كاتبى استاد علامه حلّى و قطب الدين شيرازى و همراه خواجه‏ نصيرالدين طوسى در ساختن رصد مراغه بوده است.[7]

طبقه چهاردهم‏

اين طبقه را شاگردان خواجه نصيرالدين طوسى تشكيل مى‏دهند:

  1. حسن بن يوسف بن مطهر حلّى، معروف به علامه حلّى (648 – 726 ق):

هر چند شهرت علامه حلّى به فقاهت است، اما او مردى جامع و در منطق و فلسفه نيز مهارت كامل داشته و كتب ارزشمندى تأليف كرده است. علامه شاگرد كاتبى و خواجه در علوم معقول و استاد خواجه در فقه بوده است.[8]

  1. كمال الدين ميثم بن ميثم بحرانى، معروف به ابن ميثم بحرانى (م 699 ق):

ابن ميثم اديب، فقيه و فيلسوف بوده و فلسفه را نزد خواجه نصيرالدين طوسى تحصيل كرده است. گفته شده كه خواجه نيز متقابلًا نزد او فقه خوانده است. ‏ابن ميثم شرحی بر نهج البلاغه نگاشته است که از نظر فلسفى، شرح او از بهترين شروح نهج البلاغه شمرده شده است.[9]

  1. قطب الدين محمود بن مسعود بن مصلح شيرازى، معروف به قطب الدين شيرازى (م 710 يا 716 ق):

قطب الدين شيرازى در منطق شاگرد كاتبى قزوينى، در حكمت و طب (كليات قانون)، شاگرد خواجه نصيرالدين طوسى بوده است. او قانون بوعلى و حكمة الاشراق سهروردى را شرح نموده، در اقسام حكمت كتابى به فارسى به نام «درة التاج» نوشت، و با خواجه نصيرالدين طوسى در كار رصد مراغه همكارى داشته است. شهرت بيشتر او در فضای فلسفى به واسطه شرح حكمة الاشراق است.[10]

  1. سيدركن‌الدين‌ حسن بن محمد بن شرفشاه علوى حسينى استرآبادى، معروف به ابن شرف شاه (م 715 يا 717 يا 718 ق):

ابن شرف شاه، در مراغه محضر خواجه را درک كرده و نزد او تحصيل و ملازم او ‏بوده است. بعد از وفات خواجه به موصل رفته و در مدرسه نوريه به تدريس حكمت پرداخته است. وی تجريد خواجه را حاشيه و قواعدالعقائد او را شرح كرده است.[11]

طبقه پانزدهم‏

  1. قطب الدين محمد بن ابى جعفر رازى، معروف به قطب الدين رازى (م 767 ق):

قطب الدين رازى از علماى نامى اسلامى، حكيم، منطقى و فقيه بوده است. او نزد علامه حلّى تحصیل نموده و علامه به او اجازه حديث داده است. شهرت قطب الدين رازى، به واسطه تألیف كتاب های محاكمات (در این كتاب ميان دو شارح بزرگ اشارات: فخرالدين رازى و خواجه نصيرالدين طوسى داورى كرده است)، شرح مطالع (كتاب مطالع الانوار قاضى سراج الدين ارموى در منطق‏) و شرح شمسيه كاتبى قزوينى است.[12]

  1. شمس الدين محمد بن مباركشاه مروى، معروف به ميرک بخارايى:

وی كتاب حكمة العين كاتبى قزوينى را شرح كرده است؛ از این رو احیاناً در كتاب‌های فلسفی از او به شارح حكمة العين ياد مى‏شود.[13]

  1. قاضى عضدالدين عبد الرحمن ايجى شيرازى (700 يا 701 – 756 يا 760 ق):

او حكيم، متكلّم و اصولى بود. نظريات او در علم اصول و همچنين در برخى مسائل فلسفى و كلامى مطرح است. كتاب معروف او «مواقف»، هر چند عنوان كلامی دارد، ولى‏ بسیار به فلسفه نزدیک است؛ زیرا بعد از دوره خواجه نصيرالدين طوسى و تأليف كتاب تجريد، كلام بسیار به فلسفه نزديک شد؛ يعنى هدف هاى كلامى با معيارهاى فلسفى توجيه مى‏شد و بسيارى از مسائل الهيات بالمعنى الاعم و بالمعنى الاخص فلسفه در كتب كلامى طرح مى‏شد؛ از این رو مواقف از اين نظر جاى شايسته‏اى دارد. قاضى عضدالدين شاگردانى؛ از قبيل تفتازانى، شمس الدين كرمانى، سيف الدين ابهرى تربيت كرد.[14]

[1]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری (خدمات متقابل اسلام و ایران)، ج 14، ص 496.

[2]. همان، ص 496 و 497.

[3]. همان، ص 497.

[4]. همان.

[5]. ر.ک: جمعی از نویسندگان زیر نظر دکتر محمد فنایی اشکوری، درآمدی بر تاریخ فلسفه اسلامی، ص 390 – 395؛ مجموعه آثار استاد شهید مطهری (خدمات متقابل اسلام و ایران)، ج 14، ص 496 و 498.

[6]. مجموعه آثار استاد شهید مطهری (خدمات متقابل اسلام و ایران)، ج 14، ص 498.

[7]. همان، ص 498 و 499.

[8]. ر.ک: حر عاملی، محمد بن حسن، أمل‏الآمل، ج ‏2، ص 82؛ درآمدی بر تاریخ فلسفه اسلامی، ص 390.

[9]. ر.ک: أمل‏الآمل، ج ‏1، ص 682.

[10]. مجموعه آثار استاد شهید مطهری (خدمات متقابل اسلام و ایران)، ج 14، ص 499.

[11]. ر.ک: سجادی، سید جعفر، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 4، مقاله 1378؛ مجموعه آثار استاد شهید مطهری (خدمات متقابل اسلام و ایران)، ج 14، ص 499 و 500.

[12]. حسینی جلالی، سید محمد حسین، فهرس ‏التراث، ج ‏1، ص 730؛ مجموعه آثار استاد شهید مطهری (خدمات متقابل اسلام و ایران)، ج 14، ص .500.

[13]. مجموعه آثار استاد شهید مطهری (خدمات متقابل اسلام و ایران)، ج 14، ص 500.

[14]. ر.ک: همان، ص 500 و 501.