کپی شد
صلح امام حسن (علیه السلام)
اساساً اسلام دین رحمت و صلح و صفا است، تاریخ اسلام و زندگی پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ائمه (علیهم السّلام) بیانگر همین معنا است، مگر در مواردی که پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و یا ائمه (علیهم السّلام) مجبور به جنگ و نبرد می شدند که آن هم جنبۀ دفاعی داشت. امام حسن (علیه السّلام) هم آن گاه که به خلافت رسیدند، با مخالفت و لشکر کشی معاویه روبرو شدند و از این جهت لشکری را تجهیز نمودند، تا به دفاع و مقابله برخیزند، امّا در ادامه، شرایطی فراهم شد که امام مجبور شدند، از اسلام به گونه ای دیگر دفاع نمایند.[1] اما دربارۀ علت صلح امام حسن (علیه السّلام)و قیام امام حسین (علیه السّلام) باید گفت: اینها دو حادثۀ تاریخی هستند که معلول شرایط و اوضاع سیاسی و اجتماعی زمان خود هستند و این دو واقعه را باید با در نظر گرفتن اوضاع و احوال زمان خودشان بررسی نمود.
از نگاه شیعه امام حسن (علیه السّلام) و امام حسین (علیه السّلام) هر دو امام و معصوم از خطا و اشتباه اند. سرّ صلح و قیام هریک از این دو بزرگوار، در متفاوت بودن شرایط سیاسی _ اجتماعی زمان آن دو حضرت، نهفته است که در ادامه به پاره ای از آن اشاره می شود:
1. از مسلّمات تاریخ است که معاویه شخص حیله گری بود، و فقط ظاهر احکام اسلامی را تا حدودی مراعات می کرد، بر خلاف یزید که نه تنها دشمنی با اسلام را در نهاد خود ـ مانند پدرش ـ داشت، بلکه این دشمنی را ابراز و آشکار می کرد و به هیچ یک از مقدّسات اسلامی پایبند نبود.[2] به همین جهت بود که امام حسین (علیه السّلام) در زمان حیات معاویه با آن که نامه هایی از اهل عراق برای دعوت به قیام علیه معاویه داشتند، دست به این کار نزدند و فرمودند، “امروز، روز قیام نیست، خداوند شما را مورد رحمت قرار دهد، تا زمانی که معاویه زنده است کاری نکنید و در خانه ها مخفی شوید”.[3]
2. پیدا شدن نیروهای خوارج و نبود یاران مخلص و فرمانده هان فداکار[4] و ضعف داخلی، توان و قدرت نظامی امام حسن (علیه السّلام) را ضعیف کرده بود، مضافاً بر این کراهت مردم از شرکت در نبرد با معاویه،[5] از دلایل صلح آن حضرت است که خود می فرماید: «دیدم بیشتر مردم خواستار صلح اند و از جنگ بیزارند، دوست نداشتم آنان را بر آن چه که نمی پسندیدند وادار کنم. پس به خاطر حفظ جان عدۀ کمی از شیعیانم، صلح کردم».[6]
3. امام حسن (علیه السّلام) در مقام خلیفۀ مسلمانان بودند و درگیری آن حضرت با معاویه و کشته شدن او به دست لشکر معاویه، شکست مرکز خلافت مسلمانان بود و به گفتۀ استاد مطهری، این چیزی بود که حتی امام حسین (علیه السّلام) هم از این نوع کشته شدن پرهیز داشتند که کسی در جای پیامبر (صلّی الله علیه و آله) و در مسند خلافت کشته شود[7] و به همین جهت بود که امام حسین (علیه السّلام) حاضر نبودند در مکه کشته شوند؛ چرا که احترام مکه از بین می رفت. بنابراین، شرایط این چنینی به هیچ وجه اقتضای جنگ و نبرد را نداشت، و صلح یک تاکتیک مهم بود، برای سامان دادن به وضعیت مردم مسلمان و تثبیت پایه های حکومت اسلامی.
لذا ما معتقدیم: اگر امام حسین (علیه السّلام) به جای امام حسن (علیه السّلام) بودند، همین کار را می کردند.
گواه ما آن است که بعد از صلح امام حسن (علیه السّلام) عده ای خدمت امام حسین (علیه السّلام) رسیدند و گفتند ما صلح را قبول نداریم آیا با تو بیعت کنیم؟ امام حسین (علیه السلام) فرمودند: “نه هر چه برادرم حسن (علیه السّلام) کرده من تابع همان هستم”.[8]
اما به دلایل زیر شرایط زمان امام حسین (علیه السّلام) درست برعکس شرایط امام حسن (علیه السّلام) بود:
1. اولین تفاوت اساسی شرایط امام حسین (علیه السّلام) با زمان امام حسن (علیه السّلام) که سبب قیام امام حسین (علیه السّلام) شد، این بود که یزید از آن حضرت تقاضای بیعت کرده بود و بیعت امام حسین (علیه السّلام) با یزید ـ که به هیچ یک از احکام و ظواهر اسلامی پایبند نبود؛ یعنی به رسمیت شناختن ظلم، ستم، فساد و … و این مساوی بود با از بین رفتن اسلام و مقدّسات دینی. در حالی که معاویه از امام حسن (علیه السّلام) تقاضای بیعت نکرده بود و یکی از موارد صلح نامه همین عدم تقاضای بیعت بود.
2. همان مردمی که در زمان امام حسن (علیه السّلام) تمایلی به نبرد با معاویه نداشتند،[9] در مدت بیست سال حکومت معاویه از ظلم و ستم امویان به ستوه آمده بودند و کوفه تقریباً یک شهر آماده برای تشکیل حکومت از طرف امام حسین (علیه السّلام) بود و این حجتی بود بر امام حسین (علیه السّلام) و می بایست به آن ترتیب اثر می دادند.[10]
3. مهم ترین عامل قیام امام حسین (علیه السّلام)، عامل امر به معروف و نهی از منکر بود.
معاویه در مدت بیست سال حکومتش، بر خلاف اسلام عمل کرده، ظلم و ستم نموده، احکام اسلام را تغییر داده، بیت المال را حیف و میل کرده، خون های مردم را به ناحق ریخته و به کتاب خدا و سنت پیامبر و حتی به مفاد صلح نامه اش عمل نکرده بود، اما به این خلاف ها بسنده ننمود تا این که برای بعد از خودش پسر شراب خوار و سگ بازش را به عنوان جانشین معرفی کرده است و … این همه باعث گردید که امام حسین (علیه السّلام) به عنوان وظیفه قیام نموده و امر به معروف و نهی از منکر کند. در حالی که این وضعیت معاویه در زمان امام حسن (علیه السّلام) به اوج خود نرسیده و برای مردم بر ملا نشده بود و شاید به همین جهت باشد که می گویند: صلح امام حسن (علیه السّلام) زمینه ساز قیام امام حسین (علیه السّلام) شد؛ یعنی با مفادی که در صلح نامه امام حسن (علیه السّلام) به وسیلۀ آن حضرت گنجانده شده بود، راه هرگونه فریب و نیرنگ را بر معاویه بست، اگر چه معاویه بعداً به مفاد صلح نامه وفا دار نماند، ولی این چیزی جز رسوایی برای او در جامعۀ اسلامی و زمینه سازی برای قیام امام حسین (علیه السّلام) بر ضد فرزندش را به ارمغان نیاورد. برخی از مفاد صلح نامۀ امام حسن (علیه السّلام) از این قرار است:
1. معاویه به کتاب خدا و سنت رسولش عمل کند.
2. امر خلافت بعد از وی به امام حسن (علیه السّلام) برسد و در صورت بروز هر حادثه ای به امام حسین (علیه السّلام) تفویض شود.
3. سب و دشنام علی (علیه السّلام) در منابر و نمازها منع شود.
4. از بیت المال کوفه که موجودی آن پنج میلیون درهم است چشم پوشی شود.
5. مسلمانان و شیعیان در امان باشند.
از مفاد این صلح نامه به خوبی استفاده می شود که امام حسن (علیه السّلام) هرگز در صدد تثبیت خلافت معاویه نبوده، بلکه تنها به جهت مصالح اسلام و مسلمانان و با توجه به اقتضای زمان و شرایط جامعۀ اسلامی تن به چنین کاری داد.
بنابراین، با توجه به شرایطی که در زمان امام حسن (علیه السّلام) بر جامعۀ اسلامی حاکم بود و امام در مسند خلافت بود با معاویه صلح کرد؛ چرا که شرایط مختلف بوده و با هم تفاوت داشت، لذا شرایط زمان امام حسن (علیه السّلام) اقتضای صلح و زمان امام حسین (علیه السّلام) اقتضای قیام داشت.
[1]. رضوانی، علی اصغر، پاسخ به شبهات واقعۀ عاشورا، ص 35.
[2]. همان، ص 319.
[3]. المجمع العالمی لاهل البیت (علیهم السلام)، اعلام الهدایة، امام حسین (علیه السلام)، ص 147.
[4]. مفید، ارشاد، ص 172.
[5]. وقوع سه جنگ ـ جمل، صفین و نهروان ـ در زمان امام علی (علیه السلام)، حالت بدبینی و خستگی نسبت به جنگ را در بین یاران امام حسن (علیه السلام) موجب شده بود.
[6]. المجمع العالمی لاهل البیت (علیه السلام)، اعلام الهدایة، امام حسین (علیه السلام)، ص 147.
[7]. مطهری، مرتضی، سیری در سیرۀ ائمۀ اطهار (علیهم السلام)، ص 77.
[8]. همان، ص 96.
[9]. امام حسن (علیه السلام) در آخرین خطبه های که انجام دادند از مردم دربارۀ ادامۀ جنگ نظر خواهی کردند. آنان از هر طرف فریاد زدند که ما زندگی و بقا را می خواهیم ،پس صلح نامه را امضا کن. رضوانی، علی اصغر، پاسخ به شبهات واقعۀ عاشورا، ص 316.
[10]. سیری در سیرۀ ائمۀ اطهار (علیهم السلام)، ص 81.