Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

صفت خالقیت خدا از ديدگاه اسماعيليه

در هر مذهبى انديشمندان بسيارى يافت مى شوند كه رويكردهاى گوناگونى به مذهب خود دارند. افرادى با رويكرد حديثى، عده‌اى با نگاهى فلسفى، برخى با ديدى عرفانى و بعضى با روحيه كلامى به اعتقادات مذهب خويش نگريسته و به تفسير آن همت گماشته‌اند. بزرگان مذهب اسماعيليه نيز از اين قاعده مستثنا نبوده و افكار گوناگونى پيرامون اعتقادات خود به وجود آورده‌اند. اگر از اختلافات درونى چهار انديشمند بزرگ آنها؛ يعنى نسفى، ابوحاتم رازى، ابويعقوب سجستانى و حميدالدين كرمانى چشم پوشى كنيم، باز هم اختلافات مهمى در باب چينش نظام هستى در بين اسماعيليانِ نخستين و اسماعيليان فاطمى به بعد وجود دارد. بنابراين در ابتدا به صورت مختصر به انديشه قدمای آنها پرداخته و سپس به تفكرات پذيرفته شده توسط اكثر اسماعيليان اشاره می شود.

بر اساس انديشه اسماعيليانِ نخستين – يعنى قبل از ورود فكر نوافلاطونى[1] به اسماعيليه – خداوند يكتا پيش از زمان و مكان اراده كرد كه جهان را بيافريند. خداوند فرمان «كن» را صادر كرد و اولين مخلوق به وجود آمد و به واسطه او بقيه مخلوقات به وجود آمدند. اولين موجود چون خود را تنها ديد، اسير غرور خويش شد. در آن هنگام شش موجود علوى – بدون آن كه او (اولين مخلوق) بخواهد – از وى به وجود آمد و به اين علت بود كه قادر مطلق مى‌خواست به او بياموزد كه همه كاره او است و اولين آفريده بايد هميشه تحت فرمان او عمل كند. بنابراين موجود اول به ستايش او پرداخت. در اين هنگام خداوند كه تنبّه صادر اول را ديد، به او امر كرد كه از نور خود يک وزير براى خود بيافريند و اين چنين، دومين مخلوق به نام قدَرَ آفريده شد. اين دو، جفت هم بوده و با عبارت «كونى – قدر» از آن ياد مى شود و آن هفت موجود علوى دقيقاً منطبق شد با تک تک حروف اين زوج؛ زيرا حروف تشكيل دهنده كونى – قدر، هفت حرف است. اين هفت موجود همان كروبيان قرآن هستند كه كمک كار آن دو مخلوق اول مى باشند. اين هفت حرف علوى، صور نوعيّه «نطقاء سبعه»[2] هستند و هر حرف نماينده يک پيامبر اولوا العزم است. قَدَر در مرحله دوم از سه حرف خود، سه موجود علوى ديگر آفريد به نام‌هاى جَدّ و فتح و خيال كه همان جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل، ملائكه مقرب خدايند. اين سه موجود علوى، واسط بين عالم بالا و پايين هستند.

اين تفكرات در برخى از كتب سجستانى با تفكر نوافلاطونى ممزوج شد و شايد وى مى‌خواست بين اين دو ديدگاه آشتى برقرار سازد. بنابر نظر سجستانى، صادر اول همان «كن» است كه همان سابق يا عقل اول است. سابق همان قلم، قضا، كرسى و شمس قرآن است. به وسيله عقل اول، عقل ثانى يا لوح يا تالى به وجود آمد. عقل دوم همان لوح محفوظ، عرش، قَدَر و قمر قرآن است. بعد از اين دو، سه موجود روحانى به نام‌هاى فتح و جد و خيال وجود دارند كه به ناطقان و امامان يارى مى‌رسانند. جدّ همان بخت است كه سعادت و شقاوت انسان‌ها در دست او است. او همان جبرئيل است كه هرگاه نفس پاكى را مورد توجه قرار دهد، آن نفس، مربّى و راهنماى عصر خويش مى شود. هرگاه به قلبِ آن نفسِ پاک، انوار ملكوتى، ولى مبهم برسد و محتاج تفسير باشد، خداوند آن نفس پاک را با فتح كه همان ميكائيل است تقويت مى كند و آن را به سعادت معنوى مى رساند و وقتى خيال كه اسرافيل است به كمک آن نفس بيايد، وصيت و امامت در نسل آن نفس پاک قرار خواهد گرفت. بعد از اين پنج موجود عِلوى، هفت كروبى وجود دارند كه از كونى – قدر كه نام ديگر عقل و نفس (تالى و سابق) است به وجود آمده‌اند. اين دوازده موجود علوى مدبران عالم پايين هستند.[3]

اما بعد از پذيرش و ورود انديشه فلوطين در اسماعيليه، جهان بينى آنان بر اين استوار شد كه خداوند متعال برتر از هستى است و قابل شناخت نيست. از اين خداى ناشناختنى به صورت «لا من شى»؛ یعنی به طريق ابداعی و بدون سابقه، «عقل اول» به وجود آمد. اسماعيليان در اين جا مبحث عدم اراده خداوند و ناخواسته بودن ايجاد عقل اول در نوافلاطونيان را به خلق از عدم تغيير داده تا مخالف مبانى صريح اسلام نباشد. از عقل اول به صورت انبعاث،[4] نفس كلى به وجود آمد كه او هم كامل و تام بود. در انبعاثى ديگر از نفس كلى، هيولا به وجود آمد كه همان طبيعت فلوطين است و از هيولا صورت پديدار شد كه هيولا و صورت، جواهر عالم ظلمانى هستند.[5] اين سلسله صدورى، بسيار منطبق با نظريه فيض فلوطين است كه در مواردى حک و اصلاح گرديده است.[6]

[1]. فلسفه نوافلاطونی اسلامی در محیطی رشد یافت که قبلاً متأثر از تفکر افلوطین و ارسطو بود. افلوطین در اسکندریه تحصیل نمود و برنامه درسی فلسفی اسکندریه شامل مطالعه آثار اشخاصی چون فرفوریوس و پروکلوس بود. در ارتباط با این محققان دو کانال عمده فلسفه نوافلاطونی اسلامی، کتاب معروف به الهیات ارسطو و کتاب العلة بودند. دیگر شهرهای مورد علاقه این فیلسوفان در همان زمان ظهور اسلام در قرن اول هجری (قرن هفتم میلادی) عبارت بودند از جندی شاپور و حران.

[2]. يكى ديگر از تأويلات اسماعيليه، مسئله نطقاء سبعه يا حروف سبعه است (آ، ن، ا، م، ع، م، ق) كه حروف نخست نام‌هاى ناطقان هفت گانه يعنى 1ـ آدم، 2ـ نوح، 3ـ ابراهيم، 4ـ موسى، 5ـ عيسى، 6ـ محمد، 7ـ قائم است، فرهنک عقاید و مذاهب اسلامی.

[3]. ر.ک: فرمانيان‌، مهدى، مقاله «خدا و  صفات او از ديدگاه اسماعيليان » (از مجموعه مقالات کتاب اسماعيليه)، ، ص 50 – 53؛ هاينتس هالم، ابن سينا و جنبش‌هاى باطنى، ترجمه: نورانى نژاد، حميده، مقاله كيهان شناسى پيشافاطمى اسماعيليه، ص 351 – 337.

[4]. انبعاث يعنى بدون قصد و به طور قهرى كارى را انجام دادن، برخلاف ابداع كه با قصد صورت مى گيرد.

[5]. البته حميد الدين كرمانى سلسله صدور بعد از عقل اول را با عقول عشره نشان مى دهد كه مقدارى با اين تفكر متفاوت است.

[6]. این زیر موضوع برگرفته از مقاله «خدا و صفات او در نگاه اسماعيليان» به قلم: مهدی فرمانیان است كه براى دسترسی به منابع آن مى توان به این مقاله مراجعه نمود. ر.ک: گروه مذاهب اسلامی، اسماعیلیه (مجموعه مقالات)، مقدمه: دفتری، فرهاد، ص 33 – 73.