searchicon

کپی شد

صبر حضرت زینب (س)

یکی از بارزترین اوصاف انسان های کامل، صبر و بردباری در فراز و نشیب های روزگار و تلخی های دوران است. قرآن کریم در آیات متعددی به صابران بشارت داده[1]و پاداش های فراوان آنان را یادآوری نموده است. زینب (س) از این جهت در اوج کمال قرار دارد. مخصوصاً در ماجرای کربلا آن چنان صبر و رضا و تسلیم از خود نشان داد، که فرشتگان آسمان از صبر او به شگفت آمدند.

ایشان صبر و رضا را از پدر و برادر خود آموخته بود، صبر پدر را در فقدان حضرت زهرا (س) و صبر برادر را در برابر دشواری‌های کربلا دیده بود؛ لذا در برابر امر و تقدیر الاهی کاملاً صبور و شکیبا بود.

یکی از جملات حضرت زینب (س) که نشان‌ دهنده صبر بالای ایشان است، این جمله است که فرمود: «سپاس خدایی را که پایان عمر برگزیدگان درگاه خود را شهادت قرار داد»،[2] حتی حضرت زینب (س) هنگامی‌ که فرزندان خود را در کربلا از دست داد، از خیمه بیرون نیامد و این نشان می‌دهد که روح این بانوی بزرگوار، چقدر باعظمت بوده است.

 بعد از شهادت امام حسین (ع) و اصحاب با وفای آن حضرت، و آغاز اسارت اهل بیت، زنان به لشکر یزید گفتند: شما را به خداوند سوگند مى‏دهیم که ما را از کنار اجساد کشتگان عبور دهید. هنگامى که چشمشان بر پیکرهاى پاره پاره شده افتاد در حالى که نیزه‏ها بر بدن هایشان میخکوب و شمشیرها از خونشان رنگین و اسب ها لگدکوبشان کرده و آنان را در هم کوبیده بود، شیون و ناله سر داده بر سر و صورت زدند. زینب (س) فریاد برآورد: وا محمّدا، اى رسول خدا (ص)! این حسین است که بدین سان برهنه افتاده، به خاک و خون آغشته گردیده و رگ و پیوندش از هم گسیخته است و اینان دختران تو هستند که به اسارت مى‏روند و فرزندان تو هستند که کشته شده ‏اند. در این حال هر دوست و دشمنى بر حالشان گریست. بعد دست ها را زیر بدن برادر برده به سوى آسمان بلند کرده گفت: خداى من! این قربانى را از ما بپذیر![3]. این نشانۀ پایدارى و استقامت حضرت زینب (س) است.

در مجلس ابن زیاد، آن گاه که آن ملعون با نیش زبانش نمک به زخم زینب (س) می پاشد و برای آزردن او می گوید: «کار خدا را با برادر و خانواده ات چگونه یافتی؟»[4] که او در واقع، با تعریض و کنایه می خواهد بگوید که دیدی خدا چه بلایی به سرتان آورد؟، زینب (س) در پاسخ درنگ نمی کند، گویی از قبل برای این شماتت ها اندیشه نموده و پاسخی آماده کرده است، او با آرامشی که از صبر و رضای قلبی او حکایت دارد می فرماید: «جز زیبایی چیزی ندیدم».[5] ابن زیاد از پاسخ یک زن اسیر در شگفت می ماند، و از این همه صبر و استقامت و تسلیم او در مقابل مصیبت ها تعجب کرده، قدرت گفت­وگو را از دست می دهد.[6]

«صبر»، نیاز به یک پشتوانه معرفتی دارد؛ یعنی انسان باید حقیقت امور را بشناسد تا بتواند صبر کند، اگر انسان بداند که در پس آن­چه برایش اتفاق می‌افتد، چه حقیقت و حکمتی نهفته است،‌ آن‌گاه در برابر سختی‌ها صبر و شکیبایی می‌کند که این امر در حضرت زینب (س) مصداق می‌یابد. آن حضرت (س) از معرفت و حکمتی عمیق بهره مند بود. اگر چه حضرت زینب (س) در واقعه عاشورا به جهت شدت علاقه اش به سید الشهداء (ع) بسیار بی‌تابی می‌کرد، ولی امام حسین (ع) دعا کرد که خداوند آرامش و سکینه را بر قلب ایشان فرود آورد و بدین ترتیب، ایشان آرامش پیدا کرد و تمام سختی‌ها و مصیبت‌های کربلا را تحمل کرد و توانست پیام کربلا را به گوش کسانی‌که از آن غافل بودند و از ترس، به یاری سیدالشهداء (ع) نیامدند، برساند. [7]



[1]. بقره، 153، 155،250 و …

[2]. طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج‏، ج‏2، ص 310، مرتضى، چاپ اول، مشهد، 1403ق، «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي حَكَمَ لِأَوْلِيَائِهِ بِالسَّعَادَةِ وَ خَتَمَ لِأَصْفِيَائِهِ بِالشَّهَادَة».

[3]. فاطمه زهرا علیها السلام شادمانى دل پیامبر، ص 866.

[4]. بحار الأنوار، ج 45، ص 115، «کیف رأیت صنع الله بأخیک واهل بیتک».

[5]. همان، ص 116، «ما رأیتُ الّا جمیلاً».