کپی شد
شیعه اثنا عشری (جعفری)
فهرست
چکیده مقاله شیعه اثنا عشری
شیعه در لغت بر دو معنا اطلاق میشود:
1. توافق و هماهنگی دو یا چند نفر بر یک مطلب.
2. پیروی كردن فردی یا گروهی، از فرد یا گروهی دیگر.
در اصطلاح به آن عده از مسلمانان گفته میشود كه به خلافت و امامت بلافصل علی (علیه السلام) معتقد، و بر این عقیده هستند كه امام و جانشین پیامبر (صلی الله علیه و آله) از طریق نصّ شرعی تعیین میشود، و امامت حضرت علی (علیه السلام) و دیگر امامان شیعه (علیهم السلام) نیز از طریق نص شرعی ثابت شدهاست.
واژه شیعه مفهومی عام است که طبق تعریف پذیرفته شده، همه فرقهها و گروههای شیعی؛ مانند زیدیه، کیسانیه، اسماعیلیه و… را شامل میشود.
تشیع در عصر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ریشه دارد.
مهمترین عقاید شیعه اثنا عشری عبارتند از:
1. توحید. 2. نبوت. 3. عدل. 4. امامت. 5. معاد. 6. بداء. 7. رجعت. 8. تقیه. 9. غیبت امام زمان (علیه السلام). 10. حسن و قبح افعال. 11. نفی قاطع رؤيت خدا در دنيا و آخرت. 12. عصمت انبیا و امامان (علیهم السلام).
با نگاهی اجمالی به فعالیتهای علمی بزرگان شیعه میتوان دریافت که که این مذهب در نوع خود دارای آثار علمی چشم گیر می باشد.
شیعه اثنا عشری در طول تاریخ از صدر اسلام گرفته تا حال حاضر، دارای افراد بسیار برجسته ای بوده و همچنین دارای کتابها، آثار و تألیفات بسیار زیادی است، که اگر بخواهد احصا شود، نیاز به دهها جلد کتاب دارد.
معنای شیعه اثنا عشری
شیعه در لغت بر دو معنا اطلاق میشود:
در اصطلاح، شیعه به آن عده از مسلمانان گفته میشود كه به خلافت و امامت بلافصل علی (علیه السلام) معتقد، و بر این باور هستند كه امام و جانشین پیامبر (صلی الله علیه و آله) از طریق نصّ شرعی تعیین میشود. بنا بر این امامت حضرت علی و یازده امام دیگر (علیهم السلام) از طریق نص شرعی ثابت شده است.[3]
واژه شیعه در اصطلاح میان مسلمانان، وابستگی ویژه ای به پیروان حضرت علی (علیه السلام) پیدا کرده است. در مورد پیروان آن حضرت نیز در معانی متعددی استعمال شده است که عبارت اند از:
- شیعه؛ به معنای دوستدار و محبّ حضرت علی (علیه السلام).
- شیعه؛ یعنی کسی که حضرت علی (علیه السلام) را از عثمان برتر می داند و در مقابل شیعه علی (علیه السلام) شیعه عثمان قرار دارد.
- شیعه کسی است که حضرت علی (علیه السلام) را از سه خلیفه نخستین و همه صحابه برتر می داند.
- شیعه کسی است که به جانشینی بلا فصل حضرت علی (علیه السلام) اعتقاد دارد.
البته هیچ یک از این تعاریف جامع و مانع نیست. شاید بتوان با توجه به فرقه های مختلف شیعه در طول تاریخ عبارت زیر را بهترین تعریف برای این واژه دانست: «شیعه کسی است که جانشینی حضرت علی (علیه السلام) را از راه نصّ ثابت دانسته و آن حضرت را سزاوارترین شخص برای جانشینی پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) می داند». در این تعریف بر واژه نصّ تأکید شده است که نقطه افتراق شیعه و گروه های دیگر است؛ زیرا گروه های دیگر، جانشینی پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) را انتخابی می دانند، ولی شیعه آن را منوط به نص و بیان رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) دانسته است.[4]
فرقهها و گروههای فرعی و منشعب از شیعه
واژه شیعه مفهومی عام است که طبق تعریف پذیرفته شده، همه فرقهها و گروه های شیعی؛ مانند امامیه، زیدیه، کیسانیه، اسماعیلیه و… را شامل می شود.
در مورد تعداد فرقه های اساسی شیعه چند قول وجود دارد:
بغدادی در کتاب خود، فرقه های اصلی شیعه را سه فرقه دانسته است: زیدیه، کیسانیه، امامیه، وی در آغاز، غُلات را نیز از انشعابات شیعه دانسته، ولی بعداً یاد آور شده است که چون آنان از اسلام خارج شده اند، از فرقه های اسلامی به شمار نمی آیند.[5]
شهرستانی، اسماعیلیه را نیز در شمار اصول فرق شیعه آورده است، و فرقه های اصلی شیعه را پنچ فرقه می داند.[6]
خواجه نصیرالدین طوسی در قواعد العقاید با نظریه بغدادی موافقت نموده و اصول فرق شیعه را «زیدیه، کیسانیه و امامیه» دانسته است.[7]
قاضی عضد الدین ایجی نیز اصول فرق شیعه را سه فرقه معرفی می کند: کیسانیه، امامیه، زیدیه.
بعضی نیز اصول فرق شیعی را چهار فرقه، امامیه، کیسانیه، زیدیه و اسماعیلیه می دانند.
آنچه مشهور بین علمای شیعه و تاریخ نگاران ملل و نحل است، این است که اصول فرق تشیع سه فرقه است، اما در مورد شاخه ها و فروع فرق اختلاف نظر وجود دارد.[8]
اما در این میان واژه های دیگری نیز وجود دارد که با این مفهوم عام؛ (شیعه) تفاوت هایی دارد و بعضاً پیروان اهل بیت (علیهم السّلام) را با آنها می خوانند که لازم است توضیح کوتاهی پیرامون هریک از این اصطلاحات داده شود. برخی از این واژه ها عبارت است از:
- رافضی: رفض به معنای رد کردن و ترک کردن و واگذاشتن کاری است. مخالفان شیعه این واژه را معمولاً در مقام مذمّت و بدگویی از شیعیان به کار می برند. درباره این واژه گفته شده است: از آن جا که شیعیان خلافت دو خلیفه اول را رد کردند «رافضی» خوانده می شوند. برخی نیز گفتهاند: رافضی به شیعیانی گفته می شود که به جهت موضع نسبتاً ملایم زید، درباره دو خلیفه اول در هنگام قیام خود، اردوی وی را ترک کردند. هر یک از این دو معنا را که بپذیریم، واژه رافضی با شیعه در مفهوم عامش مترادف نیست؛ زیرا این کلمه گروه هایی از زیدیه را در بر نمی گیرد.
- جعفری: از آن جا که امام جعفر صادق (علیه السّلام) با تلاش بسیار خود به شیعیان معتقد به رهبری امامان معصوم (علیهم السّلام) هویّت فقهی و کلامی ویژه ای بخشید، شیعیان بهره مند از آموزه های آن بزرگوار به «جعفری» شهرت یافتند. امروزه واژه جعفری با شیعه اثنی عشری مترادف است؛ اما ذاتاً اسماعیلیان را نیز شامل می شود؛ زیرا آنان نیز به امامت امام جعفر صادق (علیه السّلام) اعتقاد دارند.
- امامی: در دوران هر یک از امامان به شیعیانی که به امامت امامان معصوم (علیهم السّلام) از فرزندان حضرت فاطمه (سلام الله علیها) اعتقاد داشته و این خط سیر را تا امام دوازدهم ادامه می دادند؛ امامی خوانده می شدند. امامی در سیر تاریخی اش، به تناسب زمان های مختلف، معانی دیگر، چون ترادف با شیعه در زمان حضرت علی (علیه السّلام) نیز داشته، ولی امروزه معنایی معادل اثنی عشری دارد.
- خاصّه: این واژه بیشتر در متون فقهی و در مقابل لفظ عامه (اکثریت مسلمانان) به کار می رود و به معنای شیعه است. معنای ویژه تر این واژه، در متون فقهی امامیه اثنی عشری است که فقه خود را از امامان معصوم (علیهم السّلام) دوازده گانه می گیرند.
- علوی: شاید این واژه در زمان هایی برگرایش کلامی شیعه (اعتقاد به برتری حضرت علی (علیه السّلام)) دلالت می کرده است؛ اما بعدها بیشتر در معنای نسبی اش؛ یعنی بیان وابستگی نسبی افراد به حضرت علی (علیه السّلام) به کار رفته است.
- فاطمی: این واژه بیشتر در معنای نسبی کاربرد دارد و برای تبیین تمایز فرزندان امام حسن و امام حسین (علیهما السّلام)، از فرزندان محمد حنفیه که «کیسانیه» خود را بدو منسوب می ساختند، به کار می رود؛ زیرا محمد حنفیه از فرزندان حضرت فاطمه (سلام الله علیها) نبود، هر چند در شمار فرزندان حضرت علی (علیه السّلام) جای داشت.
- طالبی: این واژه نیز مفهومی نسبی دارد؛ ولی دایره شمولش از دو واژه پیشین بیشتر است. طالبی به معنای فرزندان ابوطالب است که فرزندان آن بزرگوار از طریق غیر از حضرت علی (علیه السّلام) را نیز شامل می شود. فهم دقیق این واژه با مطالعه کتاب «مقاتل الطالبیین» ابوالفرج اصفهانی، به دست می آید که در آن از قیام های همه طالبی ها و از جمله قیامهای فرزندان جعفر بن ابی طالب نیز نام برده است.[9]
این مجموعه ای از واژه ها است که در طول تاریخ با آنها از شیعه تعبیر شده است.
اسلام و تشیع
دین اسلام به عنوان آخرین و کامل ترین دین از سوی خداوند به وسیلۀ پیامبر گرامیش حضرت محمد (صلّی الله علیه و آله) به منظور سعادت و هدایت بشر آمده است. دینی که پیامبران گذشته به آمدن آن و پیامبرش بشارت داده بودند. قرآن کریم که معجزۀ جاویدان پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) است می فرماید: «انبیای سلف بشارت ظهور پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) را داده بودند و حتی اهل کتاب انتظار ظهور پیامبر اسلام را داشتند».[10] به ویژه از قول حضرت عیسی بن مریم (علیهما السّلام) نقل می فرماید: «که ایشان به ظهور پیامبر اسلام بشارت داده بود و نام آن حضرت را هم احمد معرفی کرده بود».[11]
اسلام مانند همۀ ادیان الهی دارای سه حوزۀ عقاید، اخلاق و احکام است، با این تفاوت که در همۀ این ابعاد نسبت به سایر ادیان جامع ترین است. تمام آن چه در صحف ابراهیم (علیه السّلام) و زبور داوود (علیه السّلام) و تورات موسای کلیم و انجیل عیسای مسیح (علیه السّلام) بود، به صورت جامع و کامل در قرآن حضرت محمد (صلّی الله علیه و آله) ظهور کرده است[12] و از دستبرد تحریف دور مانده است.
عقاید، عبارت است از: اعتقاد به وحدانیت خدای متعال، عدالت (عادل بودن خداوند)، نبوت (فرستادن پیامبران از سوی خدا برای هدایت بشر)، امامت و معاد.
در بعد اعتقادات یک مسلمان می بایست علاوه بر شهادت به یگانگی خدای متعال به نبوت و رسالت حضرت محمد (صلّی الله علیه و آله) نیز گواهی دهد و در غیر این صورت مسلمان نخواهد بود، البته لازمۀ شهادتین، ایمان به نبوت سایر انبیا، اعتقاد به روز رستاخیر (معاد)، خاتمیت دین اسلام، ملائکه، غیب و صدق تمامی ادعاهای پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) و دیگر ضروریات دین است و عدم اعتقاد به هر یک از موارد مذکور (ضروریات دین) باعث خروج شخص از دایرۀ اسلام است. از آن جا که اسلام دین فطرت و عقلانیت است، تقلید در اعتقادات را نمی پذیرد و از انسان ها می خواهد که با تحقیق و از روی دلیل دین خویش را گزینش نمایند.[13]
در حوزۀ احکام؛ باید گفت: هر فعلی که مکلف انجام می دهد خارج از حکم واجب، حرام، مستحب، مکروه و مباح نیست. از این احکامی که اسلام برای افعال مکلفین قرار داده، به فروعات دین تعبیر می شود که شامل نماز، روزه، حج، زکات، خمس، جهاد، امر به معروف، نهی از منکر، تولی و تبری… می شود. عمل کردن و پای بندی به این احکام ضامن سعادت بشر است.[14]
به حکم عقل شخص یا خود می بایست در احکام دین دارای تخصص، صاحب نظر و کارشناس باشد و در نتیجه به رأی و نظر خویش عمل نماید و یا این که به شخص دیگری که دارای این خصوصیت است (مجتهد جامع الشرایط) مراجعه نماید.[15]
در بخش اخلاق نیز بسان دو امر فوق، اسلام دارای انسانی ترین برنامه ها و دستور العمل های اخلاقی است. اهمیت و ارزش اخلاقیات در اسلام به اندازه ای است که پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه و آله) هدف بعثت و رسالت خویش را به تمام و کمال رساندن مکارم اخلاق، اعلام می فرماید.[16]
پیروان مکتب اسلام در یک تقسیم بندی کلی به دو گروه شیعه و سنی تقسیم می شوند که با یک تتبع و تحقیق اجمالی در آیات قرآن کریم و احادیث پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) و همچنین با مراجعه به عقل و سیرۀ عقلا تجلی واقعی اسلام در مذهب حقۀ تشیع تحقق می یابد.
شیعه معتقد است؛ هرگز متصور نیست پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) رحلت فرماید و کسی را جانشین خود قرار ندهد و سرپرستی برای ادارۀ امور مسلمانان و گردانیدن چرخ جامعۀ اسلامی معرفی ننماید.[17] به اعتقاد شیعه، همان گونه که پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) معصوم است، می بایست جانشینان او نیز از هر گونه معصیت و خطایی مصون باشند تا صلاحیت رهبری جامعه را بعد از آن حضرت داشته باشند. به تعبیر دیگر، شیعه بر این باور است که پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله)، برای دوران بعد از خویش به منظور حفظ و حراست دین خدا، جانشینانی را به امر و تعیین پروردگار معرفی و منصوب نموده است. از نگاه شیعه جانشینان بعد از حضرت رسول (صلّی الله علیه و آله)، 12 نفر هستند که اوّلین ایشان علی ابن ابی طالب (علیه السّلام) است. حتی گروهی از اهل سنت (معتزلی ها) به افضل بودن ایشان نسبت به سایر صحابه اتفاق نظر دارند.[18]
بعد از حضرت علی (علیه السّلام)، 10 نفر دیگر از ائمۀ هدی (علیهم السّلام) به امامت منصوب شدند و همگی در راه اسلام به شهادت رسیدند، تا این که در سال 260 هجری قمری، آخرین امام و حجت خداوند بر روی زمین؛ یعنی مهدی موعود (علیه السّلام) و منجی عالم بشریت به امامت رسیدند و به اذن و مصلحت خداوند در غیبت به سر برده و به هنگام ظهور جهان را پر از عدل و داد خواهند نمود.[19]
شیعه برای اثبات ادعای خویش به آیات و نصوص قطعی که از پیامبر اکرم (ص) به ایشان رسیده است استناد می جوید.[20]
فضیلت و جایگاه اهل بیت (علیهم السّلام) به حدی در کلمات پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) و آیات قرآن دیده می شود که انکار آن محال بوده، به گونه ای که بسیاری از برادران اهل سنت بر این واقعیت واقف و معترف هستند.
پیام معنوی شیعه به جهانیان یک جمله بیش نیست و آن این که «خدا را بشناسید».[21]
اعتقادات، احکام و اخلاقیات اسلام در بالاترین حد منطبق با فطرت و سرشت آدمی است و ره آورد اسلام چیزی جز سعادت دنیا و آخرت بشر نیست.
مشخصات و ویژگیهای شیعه اثنا عشری
هر گروه، قوم و مکتبی دارای ویژگی هایی مربوط به خود می باشد. شیعه نیز از این قاعده استثنا نشده و برای خود ویژگی هایی دارد. برای روشن شدن این موضوع به چند نکته اشاره می شود:
- یگانه مأخذ مذهب شیعه برای کسب معارف.
یگانه مأخذی که مذهب شیعه به آن اتکا دارد، همانا «قرآن کریم» است. قرآن کریم مدرک قطعی نبوت همگانی و همیشگی پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) است و محتویات آن، دعوت اسلامی است. البته تنها مأخذ بودن قرآن کریم به معنای نفی حجت ها و مآخذ دیگر نخواهد بود، بلکه چنان که توضیح می دهیم، قرآن خود بیان کننده دیگر مآخذ نیز هست.
- راه های ارائه شده توسط قرآن برای تفکر مذهبی.
قرآن کریم در آموزه های خود برای رسیدن و درک مقاصد دینی و معارف اسلامی، سه راه را در دسترس پیروان خود قرار داده است.
الف. ظواهر دینی:
ما می بینیم قرآن کریم در بیانات خود، همه مردم را طرف خطاب قرار داده گاهی بی آن که حجتی به گفته خود اقامه کند، بلکه به مجرد اتکا به فرمانروایی خدایی خود به پذیرفتن اصول اعتقادی؛ مانند توحید و نبوت و معاد و احکام عملی؛ مانند نماز و روزه و غیر آنها امر می کند و در برخی از اعمال نهی می نماید و اگر این بیانات لفظی را حجیت نمی داد هرگز از مردم پذیرش و فرمانبرداریشان را نمی خواست.
البته ظواهر دینی منحصر در آیات قرآن نیست، بلکه بر اساس بیان همان ظواهر آیات قرآن، بیانات، رفتار و سکوت (تقریر) پیغمبر اکرم حضرت محمد (صلّی الله علیه و آله) دارای حجیت هستند. قرآن می فرماید: «لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة»؛[22] «همانا پیامبر اسلام برای شما الگوی خوبی است».
همچنین با تواتر قطعی از رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) رسیده که گفتار، رفتار و سکوت اهل بیت (علیهم السلام) ایشان؛ مانند گفتار، رفتار خود ایشان و تالی و همدوش آن است.
اما احادیثی که از صحابه نقل می شود، اگر متضمن قول یا فعل پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) باشد و مخالف با حدیث اهل بیت (علیهم السلام) نباشد و شرایط پذیرش سند روایت را داشته باشد، قابل قبول است، اما اگر متضمن نظر شخصی صحابی باشد و یا شرایط دیگر را نداشته باشد، از حجیت برخوردار نیست و حکم صحابه؛ مانند حکم سایر مسلمانان است. شاهد این مطلب این است که خود صحابه نیز با یک صحابی همین معامله را می کردند.
ب. استدلال عقلی:
قرآن کریم در آیات بسیاری انسان را به سوی حجت عقلی، رهبری می کند و مردم را به تفکر و تعقل و تدبر در آیات آفاق و انفس، دعوت می فرماید و خود نیز در موارد احقاق حقایق به استدلال عقلی می پردازد.
قرآن کریم نمی گوید اول حقانیت معارف اسلامی را بپذیرید، سپس به احتجاج عقلی پرداخته و معارف نامبرده را از آنها استنتاج کنید، بلکه با اعتماد کامل به واقعیت خود می گوید: به احتجاج عقلی پرداخته حقانیت معارف نامبرده را، از آن دریابید و بپذیرید. نه این که اول ایمان بیاورید و بعد به قید مطابقت آن، دلیل اقامه کنید.
حجت های عقلی که انسان با فطرت خدادادی نظریات خود را با آنها اثبات می کند، دو قسم است: «برهان و جدل».
«برهان»؛ حجتی است که مقدمات آن حق (واقعی) باشد. به عبارت دیگر، قضایایی باشند که انسان، با شعور خدادادی خود، آنها را درک و تصدیق می کند. چنان که همه می دانند عدد سه از چهار کوچک تر است. این گونه تفکر، تفکر عقلی است و در صورتی که در کلیات جهان هستی انجام گیرد؛ مانند تفکر در مبدأ آفرینش و سرانجام جهان و جهانیان، تفکر فلسفی نامیده می شود.
«جدل»؛ حجتی است که همه یا برخی از مواد آن، از مشهورات و مسلّمات گرفته شود. چنان که در میان گروندگان ادیان و مذاهب معمول است که در داخل مذهب خود، نظریات مذهبی را با اصول مسلمه آن مذهب، اثبات می کنند. قرآن کریم هر دو شیوه را به کار بسته و آیات بسیاری در این کتاب آسمانی در هر یک از این دو شیوه موجود است.
چون اوّلاً: به تفکر آزاد در کلیات جهان هستی، در نظام کلی عالم و در نظام های خاص؛ مانند نظام آسمان، ستارگان، شب، روز، زمین، نبات، حیوان، انسان و غیر آنها امر می کند و با رساترین بیان کنجکاوی عقلی آزاد را می ستاید.
ثانیاً: به تفکر عقلی جدلی که معمولاً بحث کلامی نامیده می شود، مشروط به این که با بهترین صورت (به منظور اظهار حق و با اخلاق نیکو و بدون لجاجت)[23] انجام گیرد، امر نموده است.
پیش قدمی شیعه در تفکر فلسفی و کلامی در اسلام:
کسانی که به آثار صحابه پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) آشنایی دارند، خوب می دانند که در میان این همه آثار که از صحابه در دست است، حتی یک اثر که مشتمل به تفکر فلسفی باشد، نقل نشده است، اما بیانات جذاب امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) در الهیات، عمیق ترین تفکرات فلسفی را مطرح می کند.
صحابه و تابعین و بالأخره عرب آن روز، با تفکر آزاد فلسفی، هیچ گونه آشنایی نداشتند و در سخنان دانشمندان دو قرن اول هجری، نمونه ای از کنجکاوی فلسفی دیده نمی شود. تنها بیانات عمیق پیشوایان شیعه به خصوص؛ امیر المؤمنین و امام رضا (علیهما السلام)؛ امامان اول و هشتم شیعه است که ذخایر بی کرانی از افکار فلسفی را ارائه دادند و آن بزرگواران بودند که گروهی از شاگردان خود را با این طرز تفکر آشنا ساختند.
ج. کشف و شهود:
قرآن کریم با بیانی جالب روشن می سازد که همۀ معارف حقیقیه از توحید و خداشناس واقعی سرچشمه می گیرد و کمال خداشناسی از آن کسانی است که همه چیز را فراموش کرده اند و همۀ قوای خود را متوجه عالم بالا ساخته و با اخلاص و بندگی، دیده به نور پروردگار پاک، روشن ساخته اند و با چشم واقع بین، حقایق اشیاء و ملکوت آسمان و زمین را دیده اند؛ زیرا در اثر «اخلاص و بندگی»، به یقین رسیده و در اثر یقین، ملکوت آسمان و زمین و زندگی جاودانی جهان ابدیت بر ایشان مکشوف شده است.
با دقّت در آیات کریمه زیر این مدعا کاملاً روشن می شود:
«و اعبد ربک حتی یاتیک الیقین».[24] «و پروردگارت را بپرست تا لحظه یقین (مرگ) فرا رسد».
«کلا لو تعلمون علم الیقین لترون الجحیم».[25] «حقاً اگر از روی یقین بدانید البته جهنم را خواهید دید».
«فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً».[26] «هر کس دیدار پروردگار خویش را امید دارد باید کرداری شایسته داشته باشد و در پرستش پروردگارش هیچ کس را شریک نسازد».
عرفان شیعی:
اوّلاً: منشأ پیدایش و ظهور عرفان در اسلام را باید بیانات بلیغ امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) در باب حقایق عرفانی و مراحل حیات معنوی دانست که ذخایر بی کرانی از این معارف را در اختیار جامعه بشری قرار داده است.
ثانیاً: رعایت موازین شرعی در سیر و سلوک و تطبیق نمودن سیر و سلوک با قواعد شریعت در عرفان شیعی، مهم ترین عامل صیانت عرفان شیعی از انحرافات فکری و اخلاقی است.[27]
- ره آورد تفکر شیعه در حوزه اعتقاد:
آن چه تاکنون به صورت اختصار بیان شد، اساس تفکر شیعه است. اما ره آورد چنین تفکری در حوزه عمل و باور، بسیار گسترده است، حتی ذکر عناوین و سرفصل های آن نیز طولانی خواهد بود. به همین جهت به برخی از عناوین و سرفصل های آن در حوزۀ اعتقاد (کلامی)، اشاره و بحث مفصل ره آورد اندیشۀ تشیع در دو حوزۀ کلام و فقه، به جای دیگر واگذار می شود:
– اعتقاد به وجود خدا، اصل مشترک میان همۀ ادیان الهی است و به طرق مختلف بر این اصل استدلال می شود.
– نخستین مرتبۀ توحید، توحید ذاتی است و در پی آن توحید صفاتی و افعالی می آید؛ یعنی خداوند یکتا و بی همتا بوده و ذات او بسیط است و مرکب نیست و ترکیب عقلی و خارجی در وجود او راه ندارد. ذات خداوند آراسته به همۀ صفات کمال و پیراسته از همۀ صفات نقص است، صفاتش زائد بر ذاتش نیست و در انجام کارهای خود نیازی به هیچ کس و هیچ چیز ندارد و هیچ موجودی نمی تواند هیچ گونه کمکی به او بکند.[28]
– جهان رَبّ و مدبِّری جز خدا ندارد و مدیران دیگر؛ مانند فرشتگان، تنها به اذن و مشیت حکیمانه او انجام وظیفه می کنند.
– توحید در عبادت، اصل مشترک میان تمام شرایع آسمانی است و هدف از بعثت انبیا، تذکار و تأکید بر این اصل است.
– اعتقاد به شفاعت و توسل و این که طبق آموزه های قرآنی این دو با توحید منافاتی ندارد و شرک محسوب نمی گردند.
– اعتقاد به حسن و قبح عقلی و این که عقل درک می کند که ساحت الهی از انجام افعال قبیح منزه است و هر گونه ظلمی از آن ساحت نفی می شود.[29]
اعتقاد به حسن و قبح، دارای ثمرات فراوانی است که یکی از ثمرات آن، اعتقاد به عدالت است. عدالت خود دارای فروع و شاخه های متعددی است؛ مثل عدالت خداوند، (که اعتقاد به عدالت خداوند، ابواب گسترده ای از معارف را به روی ما باز می کند و مشکلات اعتقادی زیادی را حل می کند) لزوم عادل بودن مجتهد، حاکمان و رهبران سیاسی و اجتماعی، امام جماعت، شهود در دادگاه، و… .
– اعتقاد به «امر بین الامرین»، در مقوله جبر و اختیار.[30]
– مشیت حکیمانه الهی ایجاب می کند برای پیمودن راه تکامل، پیامبرانی را به سوی بشر بفرستد و در هدایت انسان به اهداف عالی خلقت، به هدایت های عقلی اکتفا نکند.
– پیامبران الهی، در مقام تلقی وحی و حفظ و ابلاغ آن به امت، از هرگونه لغزش عمدی و سهوی مصون هستند.
– پیامبران از هرگونه گناه و کار ناروا مصون هستند.
– حضرت محمد بن عبدالله (صلّی الله علیه و آله) آخرین حلقه از سلسلۀ انبیای الهی است که نبوت خویش را همراه تحدی با معجزه جاودان خود (قرآن مجید) آغاز کرد.
– آیین اسلام؛ آیینی عام و جهانی است، نه منطقه ای و اقلیمی، یا نژادی و قومی.
– پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله)؛ پیامبر خاتم، کتاب او خاتم کتاب ها و شریعت او نیز پایان بخش تمام شرایع آسمانی است.
– کتاب آسمانی مسلمانان (قرآن)؛ از هر نوع تحریف مصون مانده، نه چیزی بر آن افزوده شده و نه چیزی از آن کاسته شده است.
– مشیت حکیمانۀ الهی بر این تعلّق گرفته که پیامبر (صلّی الله علیه و آله)، امام و رهبر بعد از خود را معرفی کند و او نیز با تعیین علی بن ابی طالب (علیه السلام)؛ به عنوان خلیفه بعد از خود، در مواقع گوناگون به این وظیفه خطیر جامه عمل پوشانید.
– وظیفه امام، پس از درگذشت پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله)، از قرار زیر است: تبیین مفاهیم قرآن، بیان احکام شرع، بازداشتن جامعه از هر نوع انحراف، پاسخ گویی به پرسش های دینی و عقیدتی، اجرای قسط و عدل در جامعه، پاسداری از مرزهای اسلام در برابر دشمنان.
– امام و جانشین پیامبر (صلّی الله علیه و آله) بایستی از نظر علمی و اخلاقی مورد عنایت خاص الهی باشد و در سایه تربیت های غیبی قرار گرفته باشد؛ یعنی بایستی همچون پیامبر از هرگونه اشتباه و نسیان و سهو مصون و نیز از هر گناه و خطا معصوم باشد. به همین جهت تشخیص و تعیین امام، تنها از سوی خداوند و به واسطۀ پیامبر (صلّی الله علیه و آله) یا امام قبلی میسر و ممکن است.
– جانشینان پیامبر (صلّی الله علیه و آله) دوازده نفر هستند و تعبیر «اثنا عشر خلیفة» در کتب فریقین آمده است که اولین آنها علی بن ابی طالب (علیه السلام) و آخرین آنها حضرت حجت بن الحسن العسکری (علیهما السلام) است.
– نام های مقدس ائمه (علیهم السلام) و جانشینان پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) بدین قرار است:
- علی بن ابی طالب، 2. حسن بن علی، 3. حسین بن علی، 4. علی بن حسین، 5. محمد بن علی، 6. جعفر بن محمد، 7. موسی بن جعفر، 8. علی بن موسی، 9. محمد بن علی، 10. علی بن محمد، 11. حسن بن علی، 12. امام مهدی (علیهم السلام).
– امام دوازدهم حضرت مهدی موعود؛ فرزند امام حسن عسکری (علیهما السلام)، در سال 255 هجری قمری در سامرا متولد شد و تا امروز در قید حیات و برای قیام، منتظر فرمان الهی است. در زمان غیبت آن حضرت، فقیه جامع الشرایط و ولی فقیه عهده دار منصب رهبری و سکان دار حکومت اسلامی است.[31]
– از ویژگی های تفکر شیعی، انفتاح باب اجتهاد است؛ یعنی در حوزۀ فقه و احکام عملی، تطبیق اصول کلی بر مسائل جزئی و استنباط دستورات شرعی از متون دینی را محدود به آن چه گذشتگان فهمیده اند، نمی داند.
– ظهور مردی از خاندان پیامبر (صلّی الله علیه و آله) در آخر الزمان برای اقامه عدل و رساندن بشر به کمال واقعی یکی از عقاید مسلم اسلامی است که احادیث فریقین بر آن گواهی دارند، بلکه ظهور منجی یکی از عقاید ادیان و مذاهب گوناگون جهان امروز؛ مانند مسیحیت، یهودیت،زرتشت ،و … است.[32]
– اعتقاد به رجعت و اين كه عده ای پس از مرگ و پیش از آخرت به دنیا برمی گردند.[33]
– اعتقاد به حیات پس از مرگ و رسیدن انسان به پاداش و یا کیفر اعمال خود در جهان آخرت و این که مرگ پایان زندگی نیست، بلکه انسان با مرگ از جهانی به جهان دیگر منتقل می شود و بین دنیا و عالم آخرت سرای دیگری به نام برزخ وجود دارد که حیات و نعمت و عذاب خاص خود را دارد.[34]
شیعه و گفتن «اشهد انّ عليا وليّ الله» در اذان و اقامه و تلقین
در این مقاله سه محور مورد بحث قرار می گیرد:
- آیا اساساً گفتن: «علیّ ولیّ الله» درست است یا این که سخن غلط و باطلی است؟
- بر فرض صحت آن، آیا این جمله جزء اذان و اقامه است یا خیر؟
- اگر جزء اذان نباشد، آیا گفتن آن بدون قصد اذان، در اذان اشکال دارد یا خیر؟
برای پاسخ به بخش اول، ضروری است به معنا و مفهوم کلمۀ «ولیّ» پرداخته شود:
- مفهوم ولی:
کلمۀ «ولیّ» به معانی متعدّدی آمده است که به اهمّ آنها اشاره می شود:
الف. به معنای سرپرست و عهده دار بودن؛ چنان که در آیات متعددی از قرآن، کلمۀ ولیّ در همین معنا استعمال شده است؛ مانند: «به غير او (خدا) ولىّ (سرپرست) و شفيعى بر ايشان نيست».[35]
ب.به معنای دوست[36] که در قرآن به این معنا نیز آمده است؛ نظیر: «(يا محمد) خوب و بد البته با هم تفاوت داشته، مساوى نمىشوند ولی هم نيک هست و هم نيكوتر، اگر از دیگران به تو بدى برسد در مقابل به آن بدى نكرده بلكه نه تنها به كار نيكو بلكه به وجه نيكوتر آن بدى را دفع كن آن وقت به سبب آن نيكى مىبينى كه او (شخصى كه بين تو و او عداوت بود) گويا براى تو دوست نزديكى است».[37]
ج. به معنای ناصر و یاور آمده است.[38] قرآن می فرماید: «مردان و زنان باايمان، ولىّ (و يار و ياور) يک ديگر هستند».[39]
شکی نیست که از معانی مطرح شده، استعمال لفظ «ولی الله» برای مؤمنان به معنای دوم و سوم (دوست و یاور) هیچ اشکالی ندارد، بلکه در روایات اهل سنت و شیعه نیز به این معنا آمده است. [40]
اما در خصوص معنای اول باید گفت: روایاتی وارد شده که بیانگر این معنا است که: علی (علیه السلام) ولیّ و سرپرست و اولی به تصرف است، همان گونه که پیامبر عظیم الشأن اسلام (صلّی الله علیه و آله) این گونه بود. البته علی ولی الله است؛ یعنی علی (علیه السلام) از سوی خداوند به ولایت و سرپرستی امت منصوب شده است همان گونه که گفته می شود «محمد رسول الله» است؛ یعنی محمد (صلّی الله علیه و آله) رسولی از جانب خداوند است.
- آیا گفتن: «علیّ ولیّ الله» جزء اذان است یا خیر؟
بر اساس روایات اهل بیت (علیهم السلام) اذان هيجده جمله دارد، این جملات عبارتند از: اللَّهُ أَكْبَرُ، اللَّهُ أَكْبَرُ، اللَّهُ أَكْبَرُ، اللَّهُ أَكْبَرُ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ، حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ، حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ، حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ، حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ، حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ، حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ، اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ، أَكْبَرُ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ.[41]
پس جملۀ «أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً وَلِيُّ اللَّهِ»؛ یعنی شهادت ثالثه، جزء اذان نیست. فقهای شیعه نیز بر اساس این گونه روایات به جزء نبودن آن، فتوا داده اند.
امام خمینی در این رابطه می گوید: اذان هيجده جمله است: «اللَّهُ أَكْبَرُ» چهار مرتبه «اشْهَدُ انْ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ، اشْهَدُ انَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ، حَىَّ عَلَى الصَّلاةِ، حَىَّ عَلَى الْفَلاحِ، حَىَّ عَلى خَيْرِ الْعَمَلِ، اللَّهُ أَكْبَرُ، لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» هر يك دو مرتبه. سپس می فرماید: «اشْهَدُ انَّ عَلِيّاً وَلِيُّ اللَّهِ» جزء اذان و اقامه نيست. [42]
- آیا گفتن «اشْهَدُ انَّ عَلِيّاً وَلِيُّ اللَّهِ» در اذان اشکال دارد یا خیر؟
بدیهی است که گفتن شهادت ثالثه به قصد جزئیت اشکال دارد. برخی نیز گفته اند اگر به نحوى گفته شود كه شبيه جملات اذان و اقامه نگردد؛ اشکال ندارد.[43] نهایت شبهه ای که امکان طرح آن در این جا وجود دارد آن است که شاید گفتن آن بدعت باشد.
اما با در نظر گرفتن این نکته که در معنای بدعت آورده اند: وارد کردن چیزی در دین به نحوی که از دین نرسیده باشد،[44] اگر کسی این جمله را جزء اذان بداند و در اذان بگوید، بدعت و حرام است. اما با توجه به این که هیچ کدام از فقهای شیعه این جمله را جزء اذان نمی دانند و در صورت گفتن، حتی المقدور به نحوى می گویند كه شبيه جملات اذان و اقامه نگردد، از این رو گفتن این عبارت، بدعت نبوده و هیچ گونه اشکالی ندارد.
به هر حال علت این که فقهای شیعه گفتن شهادت ثالثه، بدون قصد جزئیت را جایز می شمارند، آن است که روایاتی به نحو مطلق می گویند: هرگاه شهادت به توحید و رسالت دادید، شهادت به ولایت علی بن ابی طالب (علیهما السلام) هم بدهید و این روایات چون مطلق هستند، شامل همه حالات؛ از جمله اذان و اقامه هم می شوند. پس هرگاه شهادت به توحید و رسالت نبی اکرم (صلّی الله علیه و آله) داده شد، شهادت به ولایت علی (علیه السلام) داده می شود و گفتن این شهادت، به معنای جزء اذان بودن نیست.
همچنین روایات خاصه ای وجود دارد که بر شهادت ثالثه در اذان مهر تأیید می زند.[45] بنابر این، گفتن جملۀ «علی ولی الله» در اذان و اقامه و تلقین میّت با توجه به جایگاه و مقام و منزلت علی (علیه السلام)،[46] اگر به قصد قربت یا تَیمُّن و تبرک و یا … (غیر از جزئیت) باشد اشکال ندارد.
گفتنی است بسیاری از دانشمندان اهل سنت اذعان دارند که جملۀ «الصلاة خیر من النوم»، جزء اذان نیست و از ابداعات خلیفۀ ثانی است.
از مالک نقل شده که مؤذن پيش عمر بن خطاب رفت تا او را از نماز صبح با خبر سازد. دید عمر خواب است. گفت: «الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنْ النَّوْمِ»؛ (نماز از خواب بهتر است). عمر به او دستور داد که این جمله را در اذان بگنجاند.[47]
حال سؤال این است که چه مجوزی برای تکرار این جمله در اذان صبح از سوی اهل سنت وجود دارد؟! آیا میتوان این کار را با کار شیعه مقایسه کرد که روایات زیادی آن را تأیید میکند؟.
محبت شیعه به پیامبر اكرم (صلّی الله علیه و آله)
از جمله مسائلی که گاهی علیه شیعه مطرح می شود، علاقه و محبت شیعه نسبت به رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است. با این ادعا كه توجه و محبت شیعه نسبت به ائمه (علیهم السّلام) از توجه و محبتشان نسبت به رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بیشتر است.
پیش از پرداختن به این شبهه و بیان واقعیت، بیان یک مقدمه ضروری به نظر می رسد. این مقدمه از چند نكته تشكیل می شود:
- تشیع؛ یعنی فهم دین مطابق با نظر پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ائمه (علیه السّلام) و اعتقاد به این كه مسیر دین بعد از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) لاجرم با امامت امام علی (علیه السّلام) و بعد از آن حضرت به امامت فرزندان وی میسّر است.
این اعتقاد شیعه، در واقع امتثال اوامر پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از نگاه قرآن و سنت است.[48] بدیهی است كه شیعه برای این اعتقاد خود هزینه ها و جان فشانی های فراوانی کرده است كه در رأس آنها اهتمام به اثبات حق در مقابل شبهه ها و تشکیکات مخالفان شیعه است.
بنابراین، طبیعی است كه بحث را بر محور اثبات حق و محو باطل متمركز كنیم و مردم را نسبت به رهبران حقیقی و امامانی كه پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نسبت به آنها وصیت كرده و به اطاعت امرشان دستور داده، آگاه سازیم.
روشن است كه این موضوع امر ساده و آسانی نیست. به ویژه زمانی كه كتاب های تاریخی و حدیثی را ملاحظه می كنیم، از آن رو كه بسیاری از این آثار به منظور تأمین نظر و همسویی با حكّام اموی و عبّاسی نوشته شده است. هم چنین از لابه لای تاریخ اسلامی به دست می آید كه رهبران فرق و مذاهب فقهی و كلامی، نیز در راستای همین مسئله حركت كرده اند.
بدین جهت تمركز بر تاریخ ائمه و پرداختن به مسائل آنها طبیعی، بلكه ضروری به نظر می رسد.
شاید به همین جهت باشد كه امام سجاد (علیه السّلام) در مجلس یزید در خطبۀ معروفش به معرفی جدّش امیر مؤمنان (علیه السّلام) و بیان صفات و ویژگی های مهمّش، بیش از پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) پرداخت و فرمود: «من پسر علی مرتضی هستم. من پسر كسی هستم كه با جنگ جویان و شجاعان آن قدر نبرد کرد تا تسلیمشان کرد. من پسر صالح ترین مؤمنان، وارث پیامبران، صابرترین صابرانم …».[49] و این از آن رو بود که مردم با ویژگی های شخصیتی امام علی (علیه السّلام) آشنایی کامل نداشتند، اما نسبت به پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) این گونه نبود.
- ارادت و علاقۀ شیعه به ائمه، به ویژه امام علی (علیه السّلام) جز علاقه به پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) چیز دیگری نیست؛ چرا كه امام علی (علیه السّلام) همان نفس پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است، این مطلب در آیۀ مباهله به صراحت آمده است: «پس هر كه با تو، بعد از علم و دانشى كه به تو رسيده است، درباره او (عيسى) به ستيز و محاجّه برخيزد (و از قبول حقّ شانه خالى كند) بگو: بيائيد پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و خودمان را (كسى كه به منزله خودمان است) و خودتان را بخوانيم، سپس (به درگاه خدا) مباهله و زارى كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم».[50]
همچنین روایات زیادی؛ مانند حدیث منزلت، حدیث مؤاخاة، حدیث طائر مشوی و …[51] كه بر علاقۀ مستحكم بین پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و امام علی (علیه السّلام) تأكید دارد و این كه امام علی (علیه السّلام) ادامه دهندۀ شریعت پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است.
- شیعه معتقد است كه اشرف مخلوقات كسی جز پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نیست و كسی مثل آن حضرت بعد از وی هرگز نخواهد آمد. پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) معیار و میزانی است كه مردم به او سنجیده می شوند. در پیش شیعه هر كسی به او نزدیک تر (از نظر قرب معنوی) باشد به سبب نزدیكی به آن حضرت، دارای قرب و منزلت است و هر كس از راه و رسم او دور باشد، در نگاه شیعه دارای هیچ ارزشی نیست. حتی اگر از قریش باشد. شاهد این مدعا سورۀ مسد است كه در مذمت ابی لهب نازل شده است، در حالی كه او عموی پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود، این جا است كه می بینیم امام علی (علیه السّلام) می فرماید: «شما موقعیت مرا نسبت به رسول خدا در خویشاوندی نزدیک، در مقام و منزلت ویژه می دانید، پیامبر مرا در اتاق خویش می نشاند، در حالی كه كودک بودم مرا در آغوش خود می گرفت و در بستر مخصوص خود می خوابانید، بدنش را به بدن من می چسباند و بوی پاكیزه خود را به من می بویاند و گاهی غذایی را لقمه لقمه در دهانم می گذارد، هرگز دروغی در گفتار من و اشتباهی در كردارم نیافت».[52]
- رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) دارای ویژگی های خاصی است كه در دیگران وجود ندارد. از جملۀ آنها؛ خاتم پیامبران بودن است و رسالتش ختم رسالت است. احدی بعد از وی ادعای وحی و رسالت نمی كند، مگر این كه ادعایش دروغ است. پس پیامبری كه رسالتش ختم پیامبری است و تمام رسالت های آسمانی به رسالت او پایان می پذیرد، (تمام رسالت های آسمانی در وی جمع است). وی جامع جمیع كمالات است و الگوی بشریت، پاک و منزّه از هر گونه پلیدی، از بدو تولد تا هنگام ارتحال به لقای احدیت و رسیدن به مقام محمود نزد پروردگار در تمام شئون زندگی معصوم است.
امیر مؤمنان (علیه السّلام) در این باره می فرماید: «از همان لحظه ای كه پیامبر را از شیر گرفتند، خداوند بزرگ ترین فرشته خود را مأمور تربیت پیامبر كرد تا شب و روز، او را به راه های بزرگواری و راستی و اخلاق نیكو راهنمایی كند و من همواره با پیامبر بودم چونان فرزند كه همواره با مادر است. پیامبر هر روز نشانه تازه ای از اخلاق نیكو برایم آشكار می فرمود و به من فرمان می داده تا به او اقدام كنم».[53]،[54]،[55]
پس از بیان این مقدمۀ مختصر و كوتاه می پردازیم به اصل مسئله. شیعه در فرهنگ خود برای پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و آموزه هایش در تمام زمینه ها اعم از تشریع، تفسیر، اخلاق، سیاست و … اهمیت به سزایی قایل است؛ چرا كه خداوند متعال می فرماید: «مسلماً برای شما در زندگی رسول خدا سر مشق نیكویی بود…»،[56] «آن چه را كه رسول خدا برای شما آورده بگیرید (و اجرا كنید)، و از آنچه نهی كرده خودداری نمایید…».[57]
هر انسان منصفی كه به منابع و مصادر دینی شیعه مراجعه كند، خواهد یافت كه دومین مرجع و منبع دینی شیعه، سنت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است[58]. بدیهی است که این مسئله بیانگر نکات مهمی است از قبیل این که:
- این مسئله كشف از احترام و قداست بزرگی می كند كه شیعه برای پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) قایل است، و آن به جهت واسطه بودن آن حضرت است بین ما و پروردگار در تمام امور.[59]
- شیعه تمام همت و سعی خود را در جهت حفاظت و صیانت از سنت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) – چه از جهت تدوین سنت و چه از جهت شرح و بسط آن – گذاشت. علمای ما از قرون اولیه تا اكنون تلاش های وسیعی در این زمینه (در تدوین موسوعه های حدیثی) داشته و دارند. مراجعه به موسوعه (دانشنامه ) های ، حدیثی و روایی؛ مانند كتب اربعه، بحار الانوار، وسائل الشیعه، مستدرک الوسائل و … در اثبات این مدعا كافی است.
- هیچ برهه و مرحله ای از زندگی پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را نمی توان یافت، مگر این كه شیعه در آن بخش و زمینه، كار كرده و به تحلیل و بررسی آن پرداخته باشد. شاهد این مطلب آثار و كتاب های موجود در این زمینه است.[60] اگر بخواهیم خدمات دانشمندان شیعه را كه در این زمینه تقدیم فرهنگ اسلامی و جامعۀ مسلمانان كرده اند برشماریم، بسیار مفصل است كه این مختصر را مجال آن نیست. به رغم این كه تلاش علمای شیعه در حفظ و انتشار سنت رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بسیار بوده و هست و با توجه به اهمیت آن، در عین حال شیعه این تلاش خویش را در مقابل آن شخصیت عظیم، ناچیز و خود را مقصّر می داند. شخصیتی كه اگر تمام عالم جمع شوند با آن چه در توان دارند نمی توانند حقّش را ادا كنند.
- بسیار کم است دعا و زیاراتی كه بخشی از آن به پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) اختصاص نیافته باشد.
به عنوان مثال:
الف. در اولین دعای مفاتیح الجنان بعد از ذكر حمد و ثنای خداوند، سفارش شده است كه دعا كننده هفت مرتبه بگوید: «یا رب محمد و آل محمد، صل علی محمد و آل محمد و عجل فرج آل محمد». بنابراین، ما در این مسئله این سفارش را امتثال می كنیم.
ب. در تعقیب نماز فجر آمده است: صد مرتبه بگو، «صلی الله علی محمد و آل محمد». در همین دعا آمده است! «خدایا از تو درخواست می كنم، به حق محمد و آل محمد …».
ج. در دعای روز یک شنبه می خوانیم: «پس صلوات بفرست بر محمد بهترین مخلوقت كه دعوت كننده به سوی تو است».
د. همچنین در دعای روز سه شنبه آمده است: «خدایا درود بفرست بر محمد خاتم پیامبران و …».
هـ. در دعای روز چهارشنبه دارد: «پس درود فرست بر محمد خاتم پیامبران و بر اهل بیت پاكش و شفاعت محمد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را روزی من فرما و از مصاحبت و همنشینی آن حضرت محرومم مكن…».
و. در دعای روز جمعه وارد شده است: «درود خدا بر محمد و آلش، خدایا مرا از پیروان و شیعیانش قرار ده و در زمرۀ او محشور گردان».
ز. در اعمال روز جمعه دارد: «بسم الله الرحمن الرحیم، درود بر محمد سید رسولان و خاتم پیامبران و حجت پروردگار عالمیان، … پاك و مطهر از هر آفت و بركنار از هر عیب، آرزو شده برای رستگاری و امید شده برای شفاعت و سپرده شده به سوی او دین خدا. خدایا، شرافت بده بنیاد او را و بزرگ گردان برهانش را، بلند كن درجه او را …».
ح. نیز در زیارت آن حضرت وارد شده: «شهادت می دهم كه خدایی نیست، مگر الله و شهادت می دهم كه تو فرستاده خدایی…».[61]
علاوه بر نمونه های بسیار اندکی که به جهت اختصار بیان شد، در مراجعه به كتاب مفاتیح الجنان، عناوین زیر را نیز مشاهد می شود:
- زیارت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در مدینۀ منوره.
- اعمال روضۀ منوره.
- زیارت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از راه دور.
- زیارت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ائمه (علیه السّلام) در روزهای جمعه از راه دور.
- فضیلت صلوات و سلام پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم).
- وداع پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم).
- آدابی كه شایسته است زائر مدینه رعایت كند.[62]
صاحب كتاب كامل الزیارات كتابش را با بر شمردن فضیلت و ثواب زیارت رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) شروع كرده است.
هم چنین صاحب كتاب مزار، برای پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) چهار زیارت در كتابش آورده است[63].
اینها نمونه هایی بود برای نشان دادن اهتمام و علاقه مندی شیعه نسبت به رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و فضیلت و برتری اش نسبت به ائمه (علیهم السّلام). بدیهی است كه انسان محقق، با مراجعه به منابع شیعه در می یابد كه ارادت شیعه به پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بسیار فراوان تر از ائمه (علیهم السّلام) است، به ویژه اگر با دقت و توجه بنگرد، در خواهد یافت كه تعداد معصومان (علیهم السّلام) و غیر آنها از بزرگان و اصحاب؛ مثل حمزه سید الشهدا، جعفر طیار، سلمان فارسی و … در مقابل پیامبر؛ کمتر از یک كفه است در مقابل كفه دیگر.
شیعه و انحراف
در این مقال بر آنیم تا شبهه ای را که برخی از دشمنان شیعه در مورد انحراف آنان بیان می کنند بررسی و تحلیل نماییم.
موضوع را در ضمن چند نکته بیان می کنیم.
- همان طور که در هر فرقه و گروهی برخی از افراد بر خلاف آیین و دستورات آن گروه عمل می کنند که نباید عمل آنان را به خود آن فرقه منتسب نمود هم چنین انتساب رفتارهایی که برخی از شیعیان مرتکب می شوند به “مذهب تشیع” (شیعه) به دور از انصاف است. چه این که:
اسلام به ذات خود ندارد عیبی هر عیب که هست از مسلمانی ماست
- باید دید روش مستقیم و صحیح که ملاک و معیار سنجش است چیست؟ شیعه را باید با چه چیزی مقایسه کرد و فهمید که دچار انحراف شده است یا نه؟
در این گونه مسائل، باید قرآن و سنت قطعی را اصل قرار داد و مذاهب اسلامی را با آن سنجید؟ پس هر مذهبی که مطابق قرآن و سنت بود، آن حق است و الاّ نه.
اگر کسی شیعه را با قرآن سنجید، باید دید که کجای عقاید، احکام فقهی، یا دستورات اخلاقی آن با قرآن سازگار نیست؟
چرا مذهب تشیع که فقط به مفهوم پیمودن زبانی، قلبی و عملی راه و روش و عقاید و احکام اهل بیت (ع) است، بر خطا و اشتباه است؟
اگر در شیعه نوعی تضاد و تناقض با عقاید و دستورات اهل بیت (ع) دیده می شود باید توجه شود دقیقاً چه مواردی را به عنوان پارادوکس اعتقادی، عملی یافته شد؟
علمای شیعه می گویند: ما، راهی جدا از سنت پیامبر اسلام (ص) نمی پیماییم؛ زیرا از آیات و روایات متعددی که مورد قبول همگان است، چنین استفاده می شود که:
یک) پیامبر خدا (ص) نمی توانست مردم را بدون جانشین رها کرده و از دنیا برود.
دو) جانشین حضرت، طبق مدارک معتبر فقط حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) است.
سه) حتی غیر شیعه (اهل تسنن) یک دلیل بر این که پیامبر (ص) مردم را به جانشینی غیر از علی (ع) توصیه کرده باشد، ندارند.
وجه تسمیه شیعه اثنا عشری
برای توضیح این سر فصل ابتدا لازم است به دو مطلب اشاره شود:
- واژه اثنا عشر مرکب از دو کلمه اثنا و عشر و به معنای دوازده است.
- عده بسیار زیادی از شیعیان، معتقد به امامت و خلافت دوازده نفر (دوازده امام)، به عنوان جانشینان پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه و آله) هستند.
حال با توجه به معنای واژه اثنا عشر و همچنین اعتقاد شیعیان نسبت به جانشینی امامان دوازده گانه (علیهم السلام)، وجه تسمیه شیعه اثنا عشری معلوم می شود. البته لازم به ذکر است كه جانشینان پیامبر اكرم (صلّی الله علیه و آله) توسط آن حضرت در احادیث ایشان به طور کاملا واضح بیان شده است که در این مجال کوتاه به یکی از این احادیث اشاره می شود:
جابر بن یزید جعفى از جابر بن عبد اللَّه انصارى نقل می کند: «وقتى كه خداى تعالى آیه أُولِی الْأَمْرِ[64] را بر پیامبرش فرو فرستاد، عرض كردم: یا رسول اللَّه! خدا و رسولش را شناخته ایم، پس اولو الأمرى كه خداوند طاعت آنها را مقرون به طاعت خود كرده چه كسانى هستند؟ فرمود: اى جابر آنها جانشینان من و ائمّه مسلمین پس از من هستند؛ اوّل ایشان علی بن أبى طالب و بعد از او حسن و حسین و علی بن الحسین و محمّد بن علی (كه در تورات به باقر معروف است و تو اى جابر او را مى بینى و آن گاه كه او را دیدار كردى سلام مرا به او برسان) و پس از او جعفر بن محمّد الصادق و موسى بن جعفر و علی بن موسى و محمّد بن علی و علی بن محمّد و حسن بن علی و پس از او همنام و هم كنیه من حجّة اللَّه در زمینش و بقیة اللَّه در بین بندگانش، فرزند حسن بن علی، ائمّه مسلمانان خواهند بود. او كسى است كه خداى تعالى مشرق و مغرب زمین را به دست او بگشاید، او از شیعیان و اولیائش غایب شود، غیبتى (طولانی) كه بر عقیده به امامت او باقى نماند، مگر كسى كه خداوند قلبش را به ایمان امتحان كرده است».[65]
اسامی دیگر شیعه اثنا عشری
شیعه اثنا عشری در بین ادیان و مذاهب، به نام های دیگری مانند امامیه و جعفری نیز شناخته می شود.
وجه تسمیه شیعه اثنا عشری به امامیه
یکی دیگر از نام های شیعه اثنا عشری، امامیه است که این نام یکی از مشهورترین اصطلاح های کلامی مذهب شیعه است که برگرفته از واژه «امام» بوده و در لغت به معنى پيشوا و کسى است که از گفتار او پيروى مىشود و جمع آن «ائمه» است.[66]
امامیه تنها گروهی هستند که امامت را از اصول دین خود به شمار آورده و بر آن تأکید فراوان دارند. دیگر مکاتب کلامی، امامت را از فروع دین می شمارند، امّا به اعتقاد شیعه امامیه، امامت صرفاً یک رهبری اجتماعی و حتی دینی به معنای اجرای احکام اسلامی نیست، بلکه امامت، رهبری امت اسلام در همه شئون حیات بشری اعم از اعتقادی، عملی، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی است. از سوی دیگر امام یک شخص و یا یک شخصیت عادی نیست که مردم او را به میل خویش برگزینند، بلکه امام فردی معصوم از گناه و خطا است و رسالت سنگین استمرار راه نبوت را بر دوش دارد که بعد از رحلت پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله)، با امامت علی (علیه السلام) شروع و تا قیامت استمرار خواهد داشت.[67]
وجه تسمیه شیعه اثنا عشری به شیعه جعفری
بعد از رحلت پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) در دوره خلافت عمر، نوشتن حدیث و حتی نقل آن ممنوع شد و این عمل حدود یکصد سال ادامه یافت. تا این که در دوره امامت امام محمد باقر (علیه السلام) که در ایام خلافت عمر بن عبد العزیز اموی بود، ممنوعیت کتابت و نوشتن حدیث برداشته و از طرفی هم به خاطر درگیری خلافت به مسائل دیگر، فرصت مناسبی برای امام محمد باقر (علیه السلام) و شاگردان آن حضرت ایجاد شد تا اخبار و روایاتی را که از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) و دیگر امامان (علیهم السلام) رسیده بود، جمع آوری و توسعه دهند. این امر در دوره امام جعفر صادق (علیه السلام)؛ یعنی از سال 114 هجری قمری تا 148؛ که مدت امامت آن حضرت است، به اوج خود رسید و پایه فکری نظام تشیع که در زمان رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و امامان پیشین (علیهم السلام) طرح ریزی شده بود، مستحکم گردید. امام صادق (علیه السلام) از فرصت به دست آمده و مناسب سیاسی موجود، که در نهایت، موجب انتقال خلافت از امویان به عباسیان گردید و با ملاحظه نیاز جامعه و آمادگی زمینه اجتماعی، دنباله نهضت علمی و فرهنگی پدرش امام باقر (علیه السلام) را گرفت و حوزه وسیع علمی بزرگی به وجود آورد و رشته های مختلف علوم عقلی و نقلی آن روز را، به شاگردان بزرگی مانند هشام بن حکم، محمد بن مسلم، زراره، جابر بن حیان آموخت که علاوه بر استحکام پایه اعتقادی شیعه، موجب توسعه و گسترش آن هم شد. لذا در این دوره تکیه اصلی شیعه بر امام صادق (علیه السلام) بود و اکثر روایات را از آن حضرت اخذ میکرد.[68]
در این تاریخ، تشیع به صورت یک مذهب رسمی به نام امام جعفر صادق (علیه السلام) مزین گردید. این درحالی بود که در این دوره مذاهب اهل سنت نیز درحال شکل گیری بودند. پس در حقیقت پایه های اولیه آن در زمان پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ائمه پیش از امام صادق (علیهم السلام) برداشته شد و گام بعدی در بنیان گذاری مکتب را امام صادق (علیه السلام) برداشت. برای همین و به دلیل فرصت مناسبی که برای امام صادق (علیه السلام) در گسترش و اشاعه فقه و عقاید شیعه ایجاد شد، این مذهب به نام آن حضرت مزین گردیده است.
دوران امامت امام صادق (علیه السلام) نقطه عطفی در نهضت تشیع و زمانی بسیار حساس برای این مکتب بوده است. چرا که این دوره، دوره ای است که مکاتب و مذاهب مختلف در شُرُف شکل گیری بودند. از یک طرف مذاهب اهل سنت و از طرفی دیگر گروه خوارج و مرجئه و قدریه و نیز گروه های منشعب از شیعه مثل کیسانیه و دیگر گروه ها درحال شکل گیری و یا فعالیت بودند؛ لذا برای تفکیک این مذهب با مذاهب دیگر، پیروان این مکتب که در مکتب جعفری و حوزه درس آن حضرت تربیت یافته بودند، به این نام و عنوان شهرت یافتند. به علاوه این که اطلاق شیعه در دوره امام صادق (علیه السلام) معنای وسیعی داشت.
بنابراین در دوره امام صادق (علیه السلام)، آن حضرت با جمع آوری و تدوین و استحکام بخشیدن به عقاید و فقه تشیع و نشر آن توسط شاگردان تربیت یافته و نیز برای تفکیک از دیگر فرقه ها و گروه هایی که در این دوره فعالیت داشتند، شریعت اسلام و آیین محمدی (صلّی الله علیه و آله) در چهره مذهب تشیع، شکل و انسجام فکری محکم تری داد و طرفداران این مذهب علاوه بر نام های اثنی عشری و امامیه به شیعه جعفری نیز شهرت یافتند. به عبارت دیگر مذهب اهل بیت (علیهم السلام) به نام مذهب جعفری معروف گردیده است.[69]
تاریخ تأسیس شیعه اثنا عشری
پیرامون پیدایش شیعه و اطلاق این نام به گروهی خاص؛ دو دیدگاه اساسی وجود دارد:
الف. گروهی از نویسندگان و پژوهشگران معتقدند تشیع پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) ایجاد شده است. این گروه خود چند دسته هستند:
- عده ای می گویند: تشیع در روز سقیفه پدید آمده است، همان روزی که گروهی از بزرگان صحابه با صراحت گفتند: علی (علیه السلام) اولی به امامت و خلافت است.[70]
- برخی دیگر، پیدایش شیعه را به اواخر خلافت عثمان مربوط می دانند و انتشار آرای عبدالله بن سبا در این زمان را به پیدایش تشیع ربط می دهند.[71]
- گروه دیگری معتقدند تأسیس شیعه در روز «فتنه الدار» (روز قتل عثمان؛ خلیفه سوم) بوده است. بعد از این روز، پیروان حضرت علی (علیه السلام) که همان شیعیان بودند، در مقابل خونخواهان عثمان (عثمانیان) قرار گرفتند. ابن ندیم می نویسد: «وقتی طلحه و زبیر با علی (علیه السلام) مخالفت کردند و جز به خونخواهی عثمان به چیزی دیگر قانع نشدند، علی (علیه السلام) خواست با آنها بجنگد تا سر به فرمان حق نهند. آن روز، کسانی را که از او پیروی کردند، به نام شیعه خواندند و او خود نیز به آنها می گفت: «شیعیان من».[72] ابن عبد ربه اندلسی نیز می گوید: «شیعیان کسانی هستند که علی (علیه السلام) را بر عثمان تفضیل دادند».[73]
- گروه چهارم معتقدند که تشیع پس از ماجرای حکمیت تا شهادت علی (علیه السلام) به وجود آمده است.[74]
- گروه پنجم آغاز تشیع را به واقعه کربلا و شهادت امام حسین (علیه السلام) ربط می دهند.[75]
ب. در مقابل این دسته، بسیاری از پژوهشگران بر این باورند که تشیع در عصر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ریشه دارد. در این مورد می توان به مرحوم کاشف الغطا،[76] شیخ محمد حسین مظفر،[77] محمد حسین زین عاملی[78] اشاره کرد که قائل هستند شماری از صحابه در عصر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به شیعه علی (علیه السلام) معروف بودند.[79]
با توجه به این دیدگاه ها می توان گفت: ایام سقیفه، اواخر خلافت عثمان، جنگ جمل، حکمیت و حادثه کربلا از دوره های اثر گذار بر تاریخ تشیع است. افزون بر آن، وجود شخصی به نام عبدالله بن سبا مورد تردید است.[80] با همه اینها پیدایش تشیع در یکی از این دوره ها درست به نظر نمی رسد. بررسی احادیث نبوی نشان می دهد که واژه شیعه پیش از همه، از زبان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در احادیث متعددی برای نامیدن دوست داران علی (علیه السلام) به کار رفته است. اینک به بعضی از احادیثی که همه آنها در منابع اهل سنت هم آمده، اشاره می شود:
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به علی (علیه السلام) فرمود: «خدا گناهان شیعیان و دوستداران شیعیان تو را بخشیده است».[81]
همچنین فرمود: «(یا علی) تو و شیعیانت در حوض کوثر بر من وارد می شوید. از آن سیراب خواهید شد در حالی که صورتتان سفید است و دشمنان تو تشنه و در غل و زنجیر بر من وارد می شوند».
نیز در حدیثی طولانی درباره فضایل علی (علیه السلام) به دخترش فاطمه (علیها السلام) می فرماید: «یا فاطمه! علی و شیعیان او رستگاران فردا هستند». همچنین فرمود: «یا علی! خدا، گناهان تو، خاندان، شیعیان و دوستداران شیعیانت را بخشیده است».[82]
چون این احادیث انکار شدنی نیستند و محدثان بزرگ اهل سنت آن را نقل کرده اند، بعضی نویسندگان اهل سنت به تأویل ناروای آن دست زده اند.
ابن حجر هیثمی در کتاب «الصواعق المحرقه فی الرد علی اهل البدع و الزندقة» هنگام نقل این احادیث گفته است: «منظور از شیعه در این احادیث، شیعیان نیستند، بلکه منظور، خاندان و دوستداران علی هستند که مبتلا به بدعت سب اصحاب نشوند».[83]
مرحوم مظفر در پاسخ او می گوید: «عجیب است که ابن حجر گمان کرده، مراد از شیعه در این جا اهل سنت هستند! و من نمی دانم این به دلیل مترادف بودن دو لفظ شیعه و سنی است؟ یا به این دلیل که این دو فرقه یکی هستند، یا اهل سنت، بیشتر از شیعیان، از خاندان پیامبر (صلّی الله علیه و آله) پیروی کرده اند و آنان را دوست می دارند!؟».[84] مرحوم کاشف الغطاء نیز می گوید: «با نسبت دادن لفظ شیعه به علی (علیه السلام) می توان مراد را فهمید؛ زیرا غیر از این صنف، بقیه شیعه دیگران هستند»[85]. [86]
سخن آخر این که در منابع شیعه در این مورد احادیث فراوانی موجود است. به عنوان مثال:
جابر بن عبد الله انصاری؛ صحابی رسول مكرم اسلام (صلّی الله علیه و آله) نقل می كند: «ما در خدمت رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) بودیم. علی بن ابی طالب (علیه السلام) وارد شد. پيامبر اكرم (صلّى اللَّه عليه و آله) فرمود: برادرم آمد، سپس متوجه كعبه شد و دست مباركش را بر آن زد و فرمود: سوگند به آن كه كه جانم در دست او است، اين شخص؛ (حضرت علی (علیه السلام)) و شيعيانش روز قيامت پيروز هستند؛ البتّه او اولين فرد شما است كه به من ايمان آورده و از تمام شما نسبت به پيمان خدائى وفادارتر است. او بفرمان حق پايدارتر و در بين رعيّت از شما عادلتر، و در تقسيم اموال ميان مستحقان به صورت مساوى از تمام شما واردتر است. همچنین مقام و موقعيت او نزد خدا از شما بالاتر است؛ (به همين جهت) اين آيه قرآن (در باره او) نازل شده است: «آنهائى كه ايمان آورده اند و عمل صالح دارند، بهترين مردمان هستند[87]».[88] در جای دیگر می فرماید: «یا علی تو و شیعیانت در بهشت هستید».[89]
از مجموع مطالبی که بیان شد، معلوم می شود که گرچه فرقه شیعه بعدها شکل یک جمعیت منسجم را به خود گرفت؛ اما اطلاق «شیعه» به پیروان حضرت علی (علیه السلام)، توسط پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) و از زمان آن حضرت شروع شده است.
حقانیت و برتری شیعه
در یک تقسیم بندی کلی، دین را به دو دسته الهی (وحیانی) و بشری تقسیم می کنند:
- دین بشری: مجموعه عقاید، اخلاق و قوانین و مقرراتی است که بشر با فکر خود برای خویش تدوین و وضع کرده است؛ از این رو، این دین اسیر هوس و ابزار دست همان انسان است.
- دین الهی (وحیانی): مجموعه عقاید و اخلاق و قوانین و مقرراتی است که خداوند آن را برای هدایت بشر فرستاده تا انسان در پرتو تعالیم آن، هوا و هوسش را کنترل و آزادی خود را تأمین کند.[90]
هر کدام از فرقه ها ادعا می کنند که همان ها فرقه ناجیه هستند و برای این ادعا ادله ای اقامه می کنند آن چه که مسلم است این است که قطعاً به جز یک فرقه بقیه آنان بر حق نخواهند بود، ما بر این باوریم بر اساس ادله قطعی مذهب حقه و فرقه ناجیه در میان مذاهب اسلامی مذهب شیعه اثنی عشری است و تشیع، همان اسلام راستین و حقیقی است. شیعه برای حقانیت و ناجی بودنش به ادله ای تمسک می کند و اصرار بر صحت آن دارد چرا که این عقیده بر گرفته از عقل و نقل (قرآن، سنت پیامبر (صلّی الله علیه و آله) و اهل بیت آن حضرت) است.
ادله شیعه بر حقانیت خود:
ادله فراوانی در این باره وجود دارد که جهت اختصار تنها به برخی از آن ها اشاره می شود:
- عقلی:
الف. قاعده لطف: مطابق با این قاعده همان طور که بر خداوند واجب است برای هدایت انسان پیامبرانی جهت تبلیغ دینش ارسال کند هم چنین واجب است بعد از پیامبر نیز برای تداوم راه پیامبران امامانی را نیز نصب نماید.
ب. شیعه بر اساس آموزه های دینی که در کتاب های کلامی شیعه موجود است.[91] برای امام شرایطی قائل است از آن جمله عصمت[92]، اعلمیت، افضلیت و … که شناخت این صفات (خصوصاً عصمت) برای انسان ها ممکن نیست و فقط خداوند است که به این صفات آگاهی دارد پس او است که می تواند امام را انتخاب و نصب نماید.
- نقلی:
قرآن:
الف. «جز اين نيست كه ولىّ شما خدا است و رسول او و مؤمنانى كه نماز مىخوانند و هم چنان كه در ركوعند انفاق مىكنند».[93]
به دنبال دعای پیامبر که عرض کرد: خدایا سينه مرا گشاده كن و كارها را بر من آسان ساز، از خاندانم، على (علیه السّلام) را وزير من گردان تا به وسيله او، پشتم قوى و محكم گردد»، جبرئيل نازل شد و به پيامبر (صلّی الله علیه و آله) گفت: بخوان، پيامبر (صلّی الله علیه و آله) فرمود: چه بخوانم، گفت بخوان! «سرپرست و رهبر شما تنها خدا است، و پيامبر او، و آنان كه ايمان آوردهاند و نماز را بر پا مىدارند و در حال ركوع زكات مىپردازند»؛ یعنی همان طور که خدا و رسولش (صلّی الله علیه و آله) بر مردم ولایت دارند علی (علیه السّلام) نیز ولایت دارد.[94]
ب. «اى كسانى كه ايمان آوردهايد، از خدا اطاعت كنيد و از رسول و اولوا الامر خويش فرمان بريد».[95]
منظور از «اولوا الامر»، امامان معصوم (علیهم السّلام) مى باشند كه رهبرى مادى و معنوى جامعه اسلامى، در تمام شئون زندگى از طرف خداوند و پيامبر (صلّی الله علیه و آله) به آنها سپرده شده است، و غير آنها را شامل نمىشود،[96]
آیاتی چون «و انذر عشیرتک الاقربین»؛[97] «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته»؛[98] «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا»،[99] «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت …»[100]و آیات بسیار زیادی که در این باب وارد شده است.[101]
2.2. سنت:
پیامبر (صلّی الله علیه و آله) نیز به تصریح تاریخ و روایات، همواره از امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام) به عنوان وصی و جانشین خویش یاد می فرمود.
که ما فقط برای نمونه به چند حدیث اشاره می کنیم:
الف. حدیث یوم الدار: «پیامبر (صلّی الله علیه و آله) فرمود: این برادر و وصى و جانشين من در بین شما است، سخن او را بشنويد و فرمانش را اطاعت كنيد».[102]
ب. حدیث طیر: «علی (علیه السّلام) فرمود: مرغى بريان از بهشت براى رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) آورده شد. آن حضرت از خداى عز و جل خواست كه محبوب ترین خلق نزد او، پیش آن حضرت بيايد. پس خداوند مرا توفيق داد كه به نزد آن حضرت آمدم تا از آن مرغ به همراه حضرت خوردم».[103]
ج. حدیث منزلت: «پیامبر (صلّی الله علیه و آله) فرمود: اى على نسبت تو به من؛ مانند نسبت هارون است به موسى (علیهما السّلام)، جز اين كه پس از من پيامبرى نيست».[104]
د. حدیث ثقلین: «حضرت رسول (صلّی الله علیه و آله) فرمود: من در ميان شما دو چيز مى گذارم كه يكى از آن بزرگتر است از آن ديگر و آن كتاب اللَّه است كه حبلى است كشيده از آسمان تا زمين و يكى ديگر عترت كه اهل بيت من هستند كه حضرت حق مرا از اين خبر داده كه ايشان از يک ديگر جدا نخواهند شد تا كنار حوض كوثر به من رسند».[105]
هـ. حدیث غدیر: «پیامبر (صلّی الله علیه و آله) فرمود: هر كس من مولا و رهبر او هستم، على، مولا و رهبر او است». اين سخن را سه بار و به گفته بعضى از راويان حديث، چهار بار تكرار كرد. به دنبال آن سر به سوى آسمان برداشت و عرض كرد: «خداوندا! دوستان او را دوست بدار و دشمنان او را دشمن بدار، دوست بدار آن كس كه او را دوست دارد و مبغوض بدار آن كس كه او را مبغوض دارد، يارانش را يارى كن، و آنها را كه ترک ياريش كنند، از يارى خويش محروم ساز، و حق را در هر حالتی همراه او بدار»؛ سپس فرمود: «آگاه باشيد، همه حاضران وظيفه دارند اين خبر را به غائبان برسانند».[106]
این احادیث قطره ای بود از دریای احادیثی که در این باب وارد شده است.
پس شيعيان جماعتى هستند كه تمام اعمال و عقائد و اخلاق و روحيات خود را بر اساس تعليمات اسلام قرار داده و از دستورات پيامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هيچ تجاوز نمى كنند. امر او را امر خدا مى دانند، مطيع قرآن و رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هستند.[107] و بر این باورند که ایشان (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نبوت خود را با وصايت و خلافت على بن ابي طالب (علیه السّلام) بارها توأماً اعلام فرمود.
دلایل برتری شیعه
برتری مذهب تشیع نسبت به سایر مذاهب به جهت «حق» بودن آن است، و دین حق در هر دوره ای منحصراً فقط یک دین است. خدای متعال در هر برهه ای دارای یک شریعت است و هر دین غیر از آن یا از اساس باطل و دروغ است و یا منسوخ و منقرض.
تعدد ادیان الهی و مذاهب آسمانی که تاکنون بر بشریت نازل گردیده، تعدد طولی است نه عرضی، بدین معنا که دین جدید ناسخ و مکمّل دین پیشین است و با آمدن دین جدید تاریخ مصرف دین قبلی منقضی و از رسمیت می افتد و جای خود را به دین جدید می دهد و بر همه لازم است که از آیین جدید پیروی نمایند و به آن ایمان بیاورند. برای همین در متون مقدس و نصوص دینی، از کسانی که به دین جدید ایمان نمی آورند، به عنوان “کافر” یاد می شود.
اسلام آخرین و کامل ترین دین است که برای بشر فرستاده شده و خداوند دینی جز اسلام را نخواهد پذیرفت. قرآن می فرماید: «ان الدین عندالله الاسلام»؛[108] «بدون تردید دین در نزد خدا فقط اسلام است». در جای دیگری می فرماید: «و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه»؛[109] «هر کس آیینی جز اسلام را برگزیند از او پذیرفته نخواهد شد».
ابو ذر غفاری صحابی ثقه و جلیل القدر پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله) نقل می کند: «سمعت النبی (صلّی الله علیه و آله) انه قال: الا ان مثل اهل بیتی فیکم مثل سفینة نوح فی قومه، من رکبها نجی و من تخلف عنها غرق»؛[110] «آگاه باشید: من از پیامبر (صلّی الله علیه و آله) شنیدم که فرمود: مثل اهل بیت من در میان شما مثل کشتی نوح برای قوم نوح است، هر که در این کشتی نشیند، نجات یابد و هر که تخلف کند، غرق گردد».
اساس و پایۀ مذهب تشیع، توحید و عدل و نبوت و امامت و معاد است، و شیعه قائل به امامت دوازده امام معصوم (علیهم السّلام) به عنوان جانشین پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) می باشد که اول آنان علی (علیه السّلام) و آخر آنها مهدی (علیه السّلام) است.
در روایات وارده از رسول گرامی اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به تعداد و حتی نام های دوازده امام معصوم (علیهم السّلام) تصریح شده است. نقل شده است: «روزی عبدالله بن مسعود در میان جمعی نشسته بود که عربی بیابانی پیدا شد و از آنان پرسید: کدامیک از شما عبدالله بن مسعود هستید؟ عبدالله جواب داد: من. عرب پرسید: هل حدثکم نبیکم کم یکون بعده من الخلفاء؟ قال: نعم، اثناعشر، عدد نقباء بنی اسرائیل»؛[111] «آیا پیامبر شما، تعداد جانشینان بعد از خودش را برای شما بیان کرد؟ گفت: آری، دوازده نفر، به تعداد نقیبان بنی اسرائیل».
دلیل ما بر حقانیت تشیع، قرآن و سنت است، خداوند در قرآن به ما دستور داده است تا از خدا و رسول و اولی الامر ـ که طبق تصریح رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) همان امامان شیعه هستند ـ پیروی کنیم. در آیات فراوانی از قرآن به مسألۀ امامت و ولایت اشاره شده است. آیاتی چون: «و انذر عشیرتک الاقربین»؛ «انما ولیکم الله و رسوله و المؤمنون الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الذکوة و هم راکعون»؛ «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته»؛ «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً»؛ «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت»، و … .
پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) نیز به تصریح تاریخ و روایات همواره از امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام) به عنوان وصی و جانشین خویش یاد می فرمود. چنان که طبری در تاریخ خویش نقل می کند: هنگامی که آیۀ «و انذر عشیرتک الاقربین» نازل شد، پیامبر به اقوام خود فرمود: «خدای متعال به من دستور داد تا شما را به سوی او دعوت کنم، پس هر کدام از شما که مرا در این امر یاری کند، برادر و وصی و جانشین من خواهد بود. علی (علیه السّلام) عرض کرد: من ای رسول خدا در این راه تو را یاری خواهم کرد. پیامبر (صلّی الله علیه و آله) دست در گردن علی (علیه السّلام) انداخت و فرمود: همانا این (علی) برادر و وصی و جانشین من در میان شما است. از او بشنوید و مطیع او باشید. خویشان پیامبر (صلّی الله علیه و آله) در حالی که می خندیدند برخاستند و به ابوطالب ـ به تمسخر ـ گفتند: او به تو دستور داد تا مطیع پسرت باشی و فرمانبردار او باشی.[112]
پیامبر در آخرین سال عمر خویش، در برگشت از حج که معروف به حجة الوداع گردید، در منطقۀ غدیر خم، رسماً علی بن ابی طالب (علیه السّلام) را به عنوان امام و زمامدار مسلمانان منصوب و معرفی فرمود و به همه حاضران دستور داد تا با او به عنوان امیرالمؤمنین بیعت نمایند. این سخن معروف آن حضرت در آن روز است که فرمود: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه»؛ «هر کس که من زعیم و فرمانروای او هستم، علی (علیه السّلام) نیز مولی و فرمانروای او است. این حدیث از احادیث مشهور و متواتر اسلام است.
بنیانگذار شیعه اثنا عشری
برخی بر این عقیده هستند که قدمت تشیع مساوی با قدمت اسلام است؛[113] زیرا در همان آغاز پیدایش اسلام و در واقعه یوم الدار که پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله) طبق دستور آیه «خویشان و عشیره نزدیک خود را هشدار بده»،[114] افراد طایفه خود را به میهمانی دعوت کرده و از آنان خواست که اسلام بیاورند و خطاب به آنان فرمود: «کدام یک از شما مرا در این کار یاری میدهد تا برادر، وصی و جانشین من در میان شما باشد». کسی جز علی (علیه السلام) داوطلب نشد؛ لذا پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) در حالی که دست علی (علیه السلام) را گرفته بود، خطاب به میهمانان خود فرمود: «این برادر من، وصی من و جانشین من در میان شما است؛ پس سخن او را بشنوید و از او اطاعت کنید».[115]
به نظر میرسد این گزارش که مورد پذیرش نیز هست، بتواند از همان آغاز رسالت، هم تأکید رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) بر وصایت و جانشینی خود باشد، و هم جوهر و اصل تشیع را بنیان نهد.
کسانی که بدون تعیین زمانی خاص، وجود شیعه را در زمان پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) ثابت دانستهاند، به دلایل زیر استناد کردهاند:
- روایات فراوانی که در منابع روایی اهل سنت و شیعه از زبان رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) نقل شده است که در آنها سخن از شیعه علی (علیه السلام) و جایگاه آنان به میان آمده است.
- روایاتی که در ذیل و تفسیر بعضی از آیات قرآن وارد شده است و مصداق آن آیات را علی (علیه السلام) و شیعیانش معرفی کرده است. از آن جمله در تفسیر آیه «کسانی که ایمان آوردند و اعمال نیک انجام دادند، آنان بهترین مخلوقات خدا هستند» آمده است؛[116] پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله)، علی (علیه السلام) و شیعیانش را ـ در حالی که به عنوان رستگاران معرفی کرده و آنان را خشنود از خداوند و خداوند را خشنود از آنان دانسته ـ مصداق این آیه به شمار آورده است.[117]
اما با همه این روایات و با توجه به تعدد و کثرت آنها و نیز صحت اسنادشان؛ شاید از لحاظ تاریخی، دلالت بر تأسیس شیعه توسط پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله) نکند؛ زیرا می تواند ناظر به پس از آن حضرت و نوعی پیشگویی مبنی بر جدا شدن خط حضرت علی (علیه السلام) و یارانش از خطوط دیگر باشد. تنها چیزی که از این روایات می توان دریافت، استعمال این لفظ از سوی رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) است نه تأسیس آن.
اما میتوان با استفاده از روایات دیگر و نیز قرائن تاریخی، وجود گروهی به نام شیعه علی (علیه السلام) در زمان پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) را ثابت کرد.
این راه را میتوان با دو بیان زیر تقریر کرد:
- بیان اوّل؛ از عبارات علامه طباطبایی چنین استفاده میشود:
الف. طبق حدیث یوم الدار، پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله) در همان آغاز رسالت خود وعده داد که حضرت علی (علیه السلام) را به سمت وصایت و خلافت خود منصوب نماید.
ب. رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) حتماً در صدد تحقق این وعده بوده است.
ج. ایشان مسلماً این وعده را برای عده ای از دوستان فداکار خود بیان کرده است.
د. این بیان در قالب روایات بیان فضایل و مناقب حضرت علی (علیه السلام) که منابع روایی شیعه و اهل سنت از آن مملو است آمده که اوج این روایات را می توان در جریان غدیر خم مشاهده کرد.
هـ. مسلماً بیان چنین فضایلی، عده ای از دوستان و شیفتگان خالص پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) را وا میداشت تا علی (علیه السلام) را نیز دوست داشته، به دورش گردآیند و از وی پیروی کنند؛ همچنان که در نقطه مقابل، عده ای را به بغض و حسد و کینه ورزی دچار می کرد.
و. از همین جا دو «خط» در اسلام پدید می آمد که یکی طبق نصوص پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله)، پیروی از علی (علیه السلام) را واجب دانسته بود و دیگری آن را غیر لازم میدانستند و یا حتی از راه عناد با آن حضرت در میآمدند، که خط اول همان است که شیعه نامیده میشود.[118]
- بیان دوم را میتوان این چنین توضیح داد:
الف. جوهره اصلی تشیع، همان اعتقاد به بر حق بودن حضرت علی (علیه السلام) نسبت به امر خلافت پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله) است.
ب. پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله) در زمان خود با روایات فراوان، این موضوع را به مردم گوشزد کرد و از راه های مستقیم و غیر مستقیم مسئله خلافت آن حضرت را به مردم ابلاغ نمود.
ج. با توجه به اموری همچون انس نداشتن قبایل عرب آن زمان با مسئله تعیین جانشین، توهم دخالت دادن دامادی پیامبر گرامی (صلّی الله علیه و آله) در امر جانشینی، جوان بودن حضرت علی (علیه السلام)، توهم افزون طلبی بنی هاشم و ربط دادن این مسئله به تعصبات قبیله ای، مخالفت سنگین قریش به عنوان بزرگترین قبیله با جانشینی حضرت علی (علیه السلام) به علت کشته شدن تعدادی از سران آن در جنگ های پیامبر (صلّی الله علیه و آله) به دست حضرت علی (علیه السلام)، موجب شد که این مسئله با مخالفت های سهمگین اعراب مواجه شود؛ به گونه ای که رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) همواره ناچار به ذکر فضایل و مناقب مختلف حضرت علی (علیه السلام) میشد تا به همگان بفهماند که آن چه باعث نصب حضرت علی (علیه السلام) به خلافت میشود، شایستگی ها و فضائل و مناقب او است؛ نه دامادی پیامبر و هاشمی بودن آن حضرت. از این جا است که می توان به سرّ فراوانی ذکر این فضائل در بیانات پیامبر اعظم (صلّی الله علیه و آله)، دست یافت.
د. همچنان که مخالفان به وسیله دسته بندی های مختلف و به طرق متعدد به بیان مخالفت خود می پرداختند، موافقان نیز به شدت از این خواسته پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) دفاع میکردند. اینها به پیروی از خط رسول خدا (صلّی الله علیه و آله)، به دور حضرت علی (علیه السلام) جمع شده و از سوی پیامبر (صلّی الله علیه و آله)، به عنوان شیعه علی (علیه السلام) شناخته شدند.
هـ. از آن جا که این مسئله مخالف باور عمومی بود، این عده در اقلیت قرار داشتند و به ویژه آنان که به شدت از این امر دفاع می کردند، از تعداد انگشتان دست بیشتر نبودند. به همین دلیل این نکته روشن می شود که چرا در روایات پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله)، از عده کمی همچون سلمان، مقداد، ابوذر و عمار به عنوان شیعیان علی (علیه السلام) نام برده شده است.
ز. پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه و آله) به منظور تقویت هر چه بیشتر این جبهه کوچک، با اموری همچون معرفی بهشت به عنوان جایگاه آنان و نیز رضایت خداوند از این عمل، به تشویق و ترغیب آنان پرداخته است.
ح. از همه این مقدمات چنین نتیجهگیری میشود که کلمه شیعه علی (ع) در زمان رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) کاربرد داشته و امری شناخته شده بود و عباراتی از آن حضرت که در آن این واژه به کار رفته است، قابل تطبیق بامصادیق موجود در آن زمان بوده است.[119]
مهمترین عقاید شیعه اثنا عشری
هر مذهبی دارای اعتقادات خاصی مربوط به خود می باشد. در این میان مذهب شیعه اثنا عشری هم مانند سایر مذاهب و فرق، دارای اعتقادات و اصولی است. در این مقال به اسامی برخی از مهم ترین اعتقادات شیعه اشاره می شود:
- توحید.
- عدل.
- نبوت.
- امامت.
- معاد.
مواردی که در بالا ذکر شد، اصول دین بنابر مذهب شیعه است. اما شیعه در مسائل مختلف دارای عقاید دیگری نیز می باشد که باختصار اسامی برخی از آنها ذکر می شود:
- بداء.
- رجعت.
- تقیه.
- غیبت امام زمان (علیه السلام).
- حسن و قبح افعال.
- نفی قاطع رؤ يت خدا در دنيا و آخرت.
- عصمت انبیا و امامان (علیهم السلام).
و … .
اصول دین از نگاه شیعه اثنا عشری
اصول عقاید اسلام عبارت است از: توحید، نبوت و معاد كه مرز میان مسلمان از غیر مسلمان است. بر اساس مبانی مذهب شیعه دو اصل دیگر، عدل و امامت نیز جزء اصول اعتقادی شمرده شده است.
- توحید:
شیعه اثنی عشری به توحید معتقد است به این معنا که خدا یکی است، مِثلی ندارد، قدیم است، عالم و حیّ است، قادر و غنی است، نه موصوف به جوهر می شود و نه معروض به عرض، خداوند جرم نیست و هیچ کدام از عوارض ماده را نمی توان به او نسبت داد. تشبیه در مورد خدا درست نیست. صفات خداوند دو دسته است: 1. صفات ثبوتی (صفات کمالی). 2. صفات سلبیه.
- نبوّت:
از دیدگاه شیعه این امر؛ یعنی وجوب آمدن پیامبر ناشی از حکمت خداوند است. وجود پیامبر لطف است و صدور لطف از خداوند واجب است. رسول با نبی تفاوت دارد. رسول پیام خدا و اوامر و نواهی او را به مردم می رساند، ولی نبی ممکن است ملزم به این کار باشد یا نباشد. پیامبران حتی از ملايکه هم بالاترند. مهمترین نشانه اثبات ادعای پیامبر، معجزه است. از دیگر خصوصیات پیامبران، عصمت است که شامل عصمت از خطا و اشتباه سهوی و عمدی می باشد.
- معاد:
آنچه مسلم و قطعی است، این است که معاد و رستاخیز مانند خداشناسی از عقاید همگانی پیروان ادیان ابراهیمی به شمار می رود. معاد به معنای آن است که روزی همه انسان ها در پیشگاه الهی گرد هم میآیند و هر کس به پاداش و کیفر اعمال خویش میرسد. در واقع این روز همان قیامت است.
یکی از مطالبی که در مورد معاد مطرح است این است که آیا معاد جسمانی است یا روحانی؟ در صورت جسمانی بودن آیا بدن اخروی عین همان بدن طبیعی است که انسان در این جهان با آن زندگی می کرد، یا بدن لطیف تر، که از آن به بدن مثالی و یا برزخی یاد می کنند؟
بسیاری از حکما، عرفا و دانشمندان علم کلام و عالمان شیعی؛ نظیر شیخ مفید، شیخ طوسی، خواجه نصیر و … به هر دو معتقدند و می گویند: در رستاخیز روح به بدن باز می گردد، در نتیجه معاد انسان جسمانی و روحانی است. دارندگان این نظریه خود به دو گروه تقسیم شده اند:
الف. برخی از آنان معتقدند روح در قیامت به بدن طبیعی و عنصری که دارای فعل و انفعالات طبیعی و شیمیایی است باز می گردد.
ب. عده ای نیز برآنند که روح در سرای دیگر به بدن مثالی و برزخی که لطیف است و جرم و ماده ندارد، اما از مقدار و شکل برخوردار است تعلق می گیرد. این بدن لطیف به گونه ای عین بدن دنیوی است و هرکس آن را ببیند می گوید این همان انسانی است که در دنیا زندگی می کرد، ولی از این جهت که دارای جرم و ماده نیست و قابلیت فعل و انفعال شیمیایی و فیزیکی ندارد با آن تفاوت دارد؛ مانند قیافه ای که انسان در خواب و رؤیا می بیند.
هر چند دلایل عقلی بر لزوم معاد و جهانی جز این زندگی دنیوی گواهی می دهند، اما کیفیت معاد و این که آیا معاد تنها روحانی است، یا روحانی و جسمانی و با پذیرش جسمانی بودن، آیا این جسم عنصری و مادی است یا جسم برزخی و مثالی؟ به باور برخی از دانشمندان، اینها مسئله ای نیست که از راه براهین عقلی بتوان آن را ثابت نمود؛ به همین جهت است که حکیم بزرگ بوعلی سینا می گوید: باید دانست بخشی از معاد از طریق شرع نقل شده و شریعت آن را پذیرفته است و راهی برای اثبات آن جز از طریق شرع و تصدیق پیامبر نیست و آن مربوط به زنده شدن بدن است، باید کیفیت معاد جسمانی و جزئیات آن را به دلیل شرع و گزارش وحی بپذیریم؛ زیرا معیار مذکور مطمئن ترین و کامل ترین معیاری است که بشر می تواند از این راه، حقایق اطمینان بخشی به دست آورد.[120]
- عدل الهی:
عالمان شیعى با الهام از وحى، قرآن و سخنان پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت ایشان (علیههم السلام) مسئله عدل را به عنوان اصل دوّم از اصول پنج گانه اعتقادى شیعه پذیرفته اند.
استاد مطهّرى در این باره مى نویسد: «خداوند فیض و رحمت و هم چنین بلا و نعمت خود را بر اساس استحقاق هاى ذاتى و قبلى مى دهد و در نظام آفرینش از نظر فیض و رحمت و بلا و پاداش و کیفر الهى نظم خاصّى برقرار است».[121]
- امامت:
امامت در لغت به معنای پیشوایی و رهبری است و امام، فرد یا چیزی است که به او اقتدا میشود.[122] در کتاب های لغت برای امام مصادیقی برشمرده شده است که عبارتند از: قرآن کریم، پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله)، جانشین پیامبر (صلی الله علیه و آله)، امام در نماز جماعت، فرمانده لشکر، راهنمای مسافران، ساربان و راهنمای شتران، چوب و ریسمان، تراز در ساختمان، راه پهن و آشکار، دانشمندی که از او پیروی میشود.[123]
تفاوت بین شیعه و سنی
در این جا به طور اجمال دیدگاه های شیعه كه اهل سنت و یا گروهی از آنها با آن مخالف هستند، در دو محور اعتقاد و احكام بیان می شود:
الف. اعتقادات و اصول دین.
- اگرچه توحید، اصل مشترک بین شیعه و سنی است، اما شیعه صفات خدا را عین ذاتش می داند.
- شیعه دیدن و رؤیت خدا را نه در دنیا ممكن می داند، نه در آخرت.
- بر خلاف شماری از اهل سنت شیعه عقاب طائع و ثواب عاصی را از خدا جایز نمی داند..
- شیعه قائل به جبر نیست.
- از مهم ترین باور های شیعه که او را از سایر فرق و مذاهب اسلامی جدا می سازد، اعتقاد به امامت است. شیعه معتقد است كه امامت از اصول دین است و جانشین پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) باید معصوم باشد و دقیقاً به دلیل همین عصمتی كه غیر از خدا كسی از آن آگاهی ندارد، امام باید از طرف خدا منصوب شود و حكومت های اسلامی باید به ولایت منتهی شود.[124]
- شیعه اطاعت از حاكم ظالم و جائر را جایز نمی داند.[125]
- شیعه معتقد است كه مقصود از اهل بیت در آیه 33 احزاب، حضرت فاطمه (سلام الله علیها) و ائمه اطهار(علیهم السّلام) هستند.[126]
- شیعه معتقد است كه انبیاء (علیهم السّلام) معصوم اند. نه تنها مرتكب گناه كبیره نمیشوند، بلكه حتی گناه صغیره را هم انجام نمیدهند.[127]
- بداء و رجعت و شفاعت هم از جمله اموری هستند كه شیعه بدان معتقد می باشد.
- شیعه بر خلاف اهل سنت جمیع صحابه را عادل نمی داند و می گوید: در بین صحابه، هم عادل وجود دارد و هم فاسق و فتوای آنها بر احدی حجت نیست. و … .
ب. در مرحلۀ احكام:
- شیعه تقیه را جایز می داند.
- متعه كه همان ازدواج موقت است در نظر شیعه جایز است.
- باب اجتهاد از نظر شیعه مفتوح است.
- تعصیب و عول را شیعه در باب ارث قبول ندارد.
- از نظر شیعه جمع بین صلاتین جایز است.
- «حی علی خیر العمل» فصلی از فصول اذان است.
- زیارت قبور و ائمه اطهار (علیهم السّلام) جایز است. (شیعه معتقد است زیارت قبور نه تنها شرک نیست و عین توحید است، بلكه ثواب زیادی دارد) و… .
برای كسب توضیح و اطلاعات بیشتر می توان به كتابهایی كه در این زمینه نوشته شده، مانند: الجوامع و الفوارق بین السنه و الشیعه، نوشته محمد جواد مغنیه؛ مع الشیعه الامامیه فی عقائدهم، نوشته آیت الله جعفر سبحانی؛ العقیده الاسلامیة علی ضوء مدرسة اهل البیت تألیف، آیت الله جعفر سبحانی، مراجعه كرد.
امامت و جانشینی بعد از پیامبر (صلّی الله علیه و آله)
عقیده شیعه در مسئلۀ خلافت و جانشینی پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله)، آن است که:
- امام و خلیفه پیامبر(صلّی الله علیه و آله) وظایف و شؤوناتی دارد. اهم وظیفه امام، پس از درگذشت پیامبر اسلام، از قرار زیر است: تبیین مفاهیم قرآن، بیان احکام شرع، بازداشتن جامعه از هر نوع انحراف، پاسخ گویی به پرسش های دینی و عقیدتی، اجرای قسط و عدل در جامعه، پاسداری از مرزهای اسلام در برابر دشمنان.
- امام و جانشین پیامبر (صلّی الله علیه و آله) بایستی از نظر علمی و اخلاقی مورد عنایت خاص الهی باشد و در سایه تربیت های غیبی قرار گرفته باشد؛ یعنی بایستی مانند پیامبر از هرگونه اشتباه و نسیان و سهو مصون و نیز از هر گناه و خطا معصوم باشد. به همین جهت تشخیص و تعیین امام تنها از سوی خداوند و به واسطه پیامبر (صلّی الله علیه و آله) یا امام قبلی میسر و ممکن است.
- پیامبر (صلّی الله علیه و آله)، امام و رهبر بعد از خود را معرفی کرده است؛ یعنی با تعیین علی بن ابی طالب (علیه السلام) به عنوان خلیفه بعد از خود، در مواقع گوناگون به آن وظیفه خطیری که داشت، جامه عمل پوشانید. از این روی؛ حضرت علي (علیه السّلام) همواره خود را امام و خلیفه بر حق و بلا فصل پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) می دانست در موارد مختلف این مسأله را به جامعه اسلامی و خلفاء قبل از خود یادآوری می کردند که خلافت یک امر انتصابی از طرف خداوند متعال است و توسط پیامبراکرم (صلّی الله علیه و آله) بارها اعلام شده است.
- جانشینان پیامبر (صلّی الله علیه و آله) دوازده نفر می باشند و تعبیر «اثنا عشر خلیفه» در کتب فریقین(شیعه و سنی) آمده است. که اولین آنها علی بن ابی طالب (علیه السلام) و آخرین آنها حضرت حجت بن الحسن العسکری (علیهما السلام) می باشد.
- نام های مقدس ائمه(علیه السّلام) و جانشینان پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بدین قرار است:
- علی بن ابی طالب، 2. حسن بن علی، 3. حسین بن علی، 4. علی بن حسین، 5. محمد بن علی، 6. جعفر بن محمد، 7. موسی بن جعفر، 8. علی بن موسی، 9. محمد بن علی، 10. علی بن محمد، 11. حسن بن علی، 12.امام مهدی (علیهم السلام).[128]
نتیجه این که؛ شیعه در مسأله خلافت و جانشینی پیامبراکرم (صلّی الله علیه و آله) معتقد است که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) به دستور خداوند، حضرت علی (علیه السّلام) را برای آن مقام، نصب کرده بودند، امّا زمانی که عواملی ایشان را از این منصب دور نگه داشت آن گاه که به آن حضرت احتياج پيدا می شد، خود را بی تفاوت نسبت به سرنوشت اسلام و مسلمانان نمی دانست و بر اساس مصلحت اسلام و مصلحت و منافع جامعه بشریت مخصوصاً مستضعفان و مظلومان، نظر خود را اعلام می فرمودند. [129]
شیعه و اثبات فضائل امام علی (علیه السلام)
عده ای با گمان این که تواتری بر امامت امیر المؤمنین علی (علیه السّلام) و نص بر فضایل ایشان وجود ندارد، در صدد بطلان عقیدۀ شیعه بر آمدند که در ذیل به آن پرداخته می شود:
نه تنها شیعه معتقد است که در مورد فضائل علی (علیه السّلام) تواتر وجود دارد، بلکه اهل سنت نیز اگر به کتاب های خود مراجعه نمایند، چنین تواتری را درخواهند یافت. شیعه می گوید: روایاتی که در کتاب های شیعه و مستند به همان تعداد اندک از صحابه می باشد، با توجه به قرائن و شواهد دیگر کافی است و نیازی به تواتر نیست، ولی با این وجود، فرض را بر این می گذاریم که گویا در کتب شیعه هیچ روایتی در این مورد نیست و تنها می خواهیم از کتاب های اهل سنت عقیده شیعه را به اثبات برسانیم. دانشمندان شیعه اثبات نموده اند که در کتاب های اهل سنت نیز، مدعای شیعه، به تواتری که مورد پذیرش همه می باشد، نقل شده است![130] آیا راهی بهتر از این برای اثبات حقانیت شیعه وجود خواهد داشت؟! خلاصه مطلب؛ آن که شیعه در مباحثات علمی خود، تواتری را نقل می نماید که مورد پذیرش اهل سنت نیز باشد. خواه راویان آنها مورد پذیرش شیعه باشند و یا نباشند. با مراجعه به کتب منطقی درمی یابیم که این شیوه، یکی از بهترین راه های اثبات مدعی می باشد. علاوه بر این که اصولاً در تواتر نیازی به مورد قبول بودن راوی نیست؛ چون اگر راویِ حدیثی کاملاً مورد قبول باشد، با روایت یک نفر (خبر واحد) نیز به نتیجه مطلوب خواهیم رسید و نیازی به تواتر نخواهد بود. بر این اساس، تواتر در مواردی کاربرد دارد که یکایک راویان مورد تأیید نباشند، ولی نقل روایتی از سوی تعداد زیادی از راویان، این برداشت را به انسان بدهد که غیر ممکن است آنها با نقشه قبلی اقدام به نقل آن روایت نموده باشند و ممکن نیست چنین خبری دروغ باشد.
سایر عقاید شیعه اثنی عشری
برخی از عقاید شیعه اثنی عشری عبارتند از:
- بداء.
بدا مانند نسخ داراى دو معنا است:
الف. پدیدار شدن رأى جدید براى خداوند – که پیش از این آگاهى نداشته و سپس به آن پى برده باشد، این معنا باطل و نسبت آن به خداى تبارک و تعالى محال و ممتنع است.
ب. پدیدار ساختن امرى براى مردم که در گذشته بر ایشان پنهان بوده است؛ یعنى این امر را خداوند از ازل مىدانسته و از همان آغاز به همین شکل جدید که پدیدار گشته مقدّر داشته است، ولى به جهت مصلحتى که مقام تکلیف آن را ایجاب مىکرد، براى مدتى آن را از مردم مخفى داشته و سپس در موقع خود آشکار نموده است، این معنا معقول و پذیرفته است.[131]
آنچه علماى شیعه از معناى «بدا» اعتقاد دارند و با استناد به روایات اهل بیت (علیهم السلام)؛ مانند امام صادق (علیه السلام) که فرمود: «خداوند از همه انبیا، همراه با توحید، ایمان به بدا را نیز پیمان گرفته است».[132] روى آن پافشارى می کنند، همین معنا است که بدا هنگامى که به خداوند نسبت داده مىشود، به معناى إبدا؛ یعنى آشکار ساختن چیزى که قبلاً ظاهر نبود و پیش بینى نمىشده است، می باشد.[133]
از جمله آیاتى که دلالت بر این حقیقت مى کند، این آیه شریفه است: «… براى هر زمان و دورهاى کتاب (و قانون) است. خداوند هر چه را بخواهد محو یا اثبات مىکند و اُم الکتاب تنها نزد او است».[134]
- رجعت.
رجعت یكی دیگر از امتیازات شیعه اثنی عشری از سایر مسلمانان می باشد؛ شیعه معتقد است كه در زمان ظهور امام دوازدهم؛ حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) تعداد كثیری از دوستان و عاشقان آن حضرت و همچنین پدران گرامی اش دوباره زنده می شوند تا شاهد برپایی حق و اقامه حكومت الهی توسط آن امام بزرگوار باشند.[135]
- تقیه.
یكی دیگر از اعتقادات شیعه اثنی عشری عقیده به «تقیه» می باشد. تقیه کردن؛ یعنی پنهان کردن و خودداری از اظهار عقیده و مذهب خویش، در مواردی که ضرر مالی یا جانی یا عِرضی متوجه شخصی باشد.[136] به عبارت دیگر تقیه این است که: كسی در ظاهر خودش را با دیگری در گفتار یا كردار یا ترک كاری موافق نشان بدهد، به خاطر آنكه خود یا دیگران را از آزار دشمنان و مخالفین حفظ نماید و این در حالی است كه شخص تقیه كننده كاملاً دانا هست به اینكه این كار او بر خلاف حق و واقع است، منتها چون می داند حفظ جان یا مال یا عِرض و یا ناموس او بستگی به این كار دارد؛ لذا تقیه می كند. بنابراین تقیه موضوعی است كه نه تنها شیعیان بلكه هر انسان عاقل به رعایت آن در جهت پیشبرد اهداف مشروع و برحق خود و جامعه ای كه در آن زندگی می كند، ملتزم خواهد بود.
در این زمینه روایات زیادی وجود دارد که در اینجا به عنوان مثال به یک حدیث اشاره می شود: «امام صادق (عليه السّلام) به معلى بن خنيس فرمود: اى معلى در باره ما سكوت كن و اسرار ما را فاش نساز، هر كس امر ما را مخفى نگهدارد و راز ما را فاش ننمايد، خداوند او را در دنيا عزت مى دهد و در آخرت نورى در مقابلش قرار مى دهد كه او را به طرف بهشت راهنمائى مى كند. اى معلى هر آن كس كه تقيه را بشكند و اسرار ما را فاش كند، در دنيا و آخرت خوار مى گردد و در تاريكى قرار خواهد گرفت و وارد دوزخ خواهد شد. اى معلى تقيه دين من و دين پدران من مى باشد و هر كس تقيه نداشته باشد، دين ندارد …».[137]
- عصمت انبیا و امامان (علیهم السلام).
امامیه علاوه بر این كه معتقد به امامت دوازده امام (علیهم السّلام) از طریق نص هستند؛ قائل به عصمت آنان مانند عصمت انبیاء (علیهم السلام) نیز می باشند.
عصمت اسم مصدر از «عصم» است و عصم به معنای منع کردن و بازداشتن است. این منع گاهی به نحو سلب اختیار است و گاهی به نحو فراهم کردن وسائل و مقدماتی است که فرد بتواند به اختیار خود از کار خودداری کند.[138] ابن زجاج از بزرگان لغویون عرب اصل عصمت را ریسمان معنا کرده که سپس توسعه معنایی پیدا کرده است و در معنای توسعه یافته به هر وسیله ای که باعث حفظ چیزی شود، عصمت گفته میشود.[139] شیخ مفید از بزرگان علمای متقدم شیعه نیز عصمت را به معنای ریسمان گرفته و فرموده است عصمت مانند این است که به فردی که در حال غرق شدن است، ریسمانی داده شود تا به وسیله آن خود را نجات دهد.[140]
بنابراین در معنای لغوی عصمت دو امر ملحوظ است:
الف. کمک از جانب غیر که برای دیگری محافظی و ریسمانی قرار دهد.
ب. استفاده از ریسمان به اختیار خود.
این معنا را روایات شیعه نیز تأیید می کند. چنان که از امیر المؤمنین (علیه السلام) وارده شده است: «تقوا نگهدارنده (ریسمان) تو در زندگانیت است».[141]
اما معنای اصطلاحی عصمت نیرویی است که انسان را از وقوع در خطا و از ارتکاب گناه باز میدارد. این نیرو درونی است، نه بیرونی و باعث میشود که انسان خطا و اشتباه و گناه نکند. به عبارت دیگر، عصمت ملکهای است نفسانی که انسان را از این که در خطاء واقع شود و مرتکب گناه گردد، باز میدارد.[142] بنابراین عصمت مستند به اختیار آدمی است اما توفیق الهی هم میخواهد؛ یعنی معصوم به عصمت الهی (ریسمان الهی) معصوم است و اختیار او علت تامه ملکه عصمت نیست. به همین جهت امامان نه تنها معصوم از گناه هستند، بلكه از خطا و اشتباه و سهو و نیسان نیز معصوم می باشند و برای اثبات این عصمت، هم به «نقل» و هم به «عقل» تمسک می جویند. ضمناً امامیه در رابطه با عصمت امامان قائل هستند كه این عصمت مطلق است؛ یعنی امام هم قبل از امامت و هم بعد از امامت و هم در احكام دینی و جمیع امور باید معصوم باشد.[143]
- غیبت امام زمان (علیه السلام).
- حسن و قبح افعال.
- نفی قاطع رؤ يت خدا در دنيا و آخرت.
آثار و تألیفات شیعه اثنا عشری
فهرست کتابها، آثار و تألیفات شیعه اثنا عشری به قدری زیاد است که این مقال مختصر و کوتاه، گنجایش حتی یک دهم درصد از آنها را ندارد؛ لذا از باب نمونه به اسامی تعداد محدودی از آنها، آن هم تنها در برخی از علوم مختلف، اشاره می شود.
- احادیث:
«کتب اربعه»؛ مجموعه بزرگ احادیث شیعه شامل چهار کتاب به نام های:
[الکافی (اصول و فروع کافی)]، تألیف: ابوجعفر محمد بن یعقوب ملقب به ثقه الاسلام کلینی، دارای ۱۶۱۹۹ حدیث. [من لایحضره الفقیه]، تألیف: ابوجعفر محمد بن علی بن بابویه قمی ملقب به شیخ صدوق شامل ۵۹۶۳ حدیث. [تهذیب الاحکام]، تألیف: ابوجعفر محمد بن الحسن معروف به شیخ طوسی دارای ۱۳۵۹۰ حدیث.
[الاستبصار]، که این کتاب نیز تألیف شیخ طوسی است و ۵۵۱۱ حدیث دارد.
«نهج الفصاحه»؛ مشتمل بر روایات و كلمات حضرت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می باشد که توسط ابوالقاسم پاینده جمع آوری و ترجمه شده است. در این مجموعه گران سنگ ۳۲۲۷ حدیث و ۱۶ خطبه از پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه و آله) وجود دارد.
«نهجالبلاغه»؛ مجموعه ای از خطبه ها، نامه ها و اندرزها (حکمت ها)ی امیر المؤمنین علی ابن ابی طالب (علیه السلام)، که توسط مرحوم سید رضی گردآوری شده است.
«غرر الحکم و درر الکلم»؛ کتابی شامل کلمات قصار از حضرت علی (علیه السلام) که توسط عبد الواحد بن محمد آمدی جمع آوری شده است.
«اسرار آل محمد (صلّی الله علیه و آله)»، تألیف: سلیم بن قیس هلالی.
«وسائل الشیعة فی تحصیل مسائل الشریعة(وسائل الشیعة)»؛ اثر شیخ حر عاملی از علمای قرن یازدهم هجری قمری، در برگیرنده مهم ترین احادیث فقه شیعه در أبواب مختلف است، که در طور ۱۸ سال نگاشته شده است.
«بحار الأنوار الجامعة لدُرر اخبار الائمة الاطهار(بِحار الأنوار)»؛ از بزرگ ترین جوامع حدیثی شیعه به زبان عربی تألیف علامه محمد باقر مجلسی است.
«قرب الاسناد»؛ تألیف عبدالله بن جعفر حمیری، شامل ۱۳۸۷ حدیث است.
- کتب ادعیه:
«صحیفه علویه»؛ مجموعه ای از دعاهای منسوب به علی بن ابیطالب (علیه السلام)، است.
«صحیفه سجادیه»؛ مجموعه ای از دعاها و مناجات امام زین العابدین علی بن الحسین (علیهما السلام) است.
«جمال الأسبوع بکمال العمل المشروع»؛ کتابی در ادعیه و در 49 باب گردآوری شده، درباره نمازها، اذکار و ادعیه ای که مسلمانان باید در روزها و شب های هفته، ماه و سال بخوانند. مؤلف آن سید علی بن موسی بن طاووس است.
«مهج الدعوات و منهج العبادات»؛ نویسنده این کتاب نیز سید ابن طاووس است. ایشان در اين كتاب، تنها ادعيه مطلقه را نقل كرده كه اختصاص به زمان يا مكانى خاص ندارند.
«مفاتیح الجنان»؛ مجموعه ای از دعاها، مناجات، زیارات، اعمال مخصوصه ایام سال و ماه و روزها است که از طرف پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) و ائمه معصومین (علیهم السلام) صادر شده و توسط شیخ عباس قمی جمع آوری و تدوین شده است.
«صحیفه مهدیه»؛ مجموعه ای از دعاهای منسوب به حجة بن الحسن، امام زمان (علیه السلام) می باشد که توسط سیّد مرتضی مجتهدی گردآوری و به وسیله محمّد حسین رحیمیان ترجمه شده است.
- تفسیر:
«التبیان فی تفسیر القرآن»؛ تألیف: شیخ طوسی. این تفسیر یک تفسیر اجتهادی است.
«مجمع البیان فی تفسیر القرآن»؛ تألیف: امین الاسلام ابو علی شیخ فضل بن حسن طبرسی. سبک و شیوه تدوین این تفسیر در میان همه تفسیر های اهل سنت و شیعه، چه فارسی و چه عربی بی سابقه و کم نظیر است؛ زیرا نظمی متین و خاص و مرتب با روش علمی و ساده دارد.
«البرهان فی تفسیر القرآن»؛ تألیف: سید هاشم حسینی بحرانی. این تفسیر، تفسیری روایی است.
«تقریب القرآن إلی الأذهان»؛ تألیف: سید محمد شیرازی. این تفسیر به صورت تركیبى انجام گرفته است و در آن علاوه بر شرح و بسط لغوى و ادبى، به مناسبت، به مسائل كلامى، فقهى، اجتماعى و اخلاقى پرداخته شده است.
«المیزان فی تفسیر القرآن»؛ تألیف: سید محمد حسین طباطبایی. این تفسیر، یكى از بزرگ ترین آثار علامه طباطبائى و به حق در نوع خود كم نظیر و مایه مباهات و افتخار شیعه است و پس از تفسیر تبیان شیخ طوسى و تفسیر مجمع البیان طبرسى، بزرگ ترین و جامع ترین تفسیر شیعى و از نظر قوت مطالب علمى و مطلوبیت روش، تفسیر منحصر به فردى است. ویژگى مهم این تفسیر، روش تفسیرى قرآن به قرآن است.
«تفسیر نمونه»؛ تألیف: توسط جمعی از علما، زیر نظر آیه الله ناصر مکارم شیرازی. این تفسیر از متداول ترین تفاسیر فارسی عصر حاضر است که با زبان ساده و گویا، قابل استفاده برای عموم به نگارش درآمده است.
- آداب، اخلاق، اقتصاد اسلامی:
«حلیة المتقین»؛ تألیف: محمد باقر مجلسی. معروف ترین کتاب فارسی علامه مجلسی است که راجع به آداب و سنن و اخلاق در ۲۶ ذیحجه سال ۱۰۸۱ (قمری) نوشته شده است.
«اخلاق ناصری»؛ تألیف: خواجه نصیرالدین طوسی. این کتاب مهمترین رساله در حکمت عملی در دوره اسلامی، نوشته ای است به زبان فارسی در باب اخلاق، اقتصاد و سیاست که اولین بار در ۶۳۳ ق منتشر شد.
«تحف العقول»؛ تألیف: ابومحمد حسن حرانی یا حلبی، معروف به ابن شعبه. این کتاب يکی از کتب روايی قدیمی شيعه است که حرانی با انتخاب نام زيبای هدایای خرد، بهترين تحفهها را به عقل و انديشه مردم اهدا کرده است. این کتاب، با حجم کم مطالب سودمندی از آداب و سنن، نصایح، موعظه ها، کلمات قصار، پند و اندرز و سفارشات پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) و اهل بیت او دارد.
«جامع السعادات»؛ تألیف: ملا مهدی نراقی. این کتاب از معروف ترین کتاب های اسلامی در زمینه علم اخلاق است که در ۳ جلد نوشته شده است. این کتاب به زبان عربی است.
«معراج السعاده»؛ تألیف: ملا احمد نراقی این کتاب نیز از کتاب های اخلاقی شیعه محسوب میشود. ملا احمد نراقی فرزند ملا مهدی نراقی است که کتاب پدر خویش را به فارسی ترجمه و تلخیص نموده و نام آن را معراج السعاده نهاده است، همانطور که سید محمد حسن قزوینی نیز این اثر را به درخواست ملا مهدی نراقی به عربی خلاصه نموده و نامش را کشف الغطاء عن وجوه مراسم الاهتداء نهاده است.
- کتابهای پیرامون مهدویت:
«الغيبة للحجة»؛ تألیف: شيخ الطائفه، ابو جعفر محمد بن حسن طوسی. این کتاب از بهترين، مهمترين و کاملترين منابع شيعه در مورد مسئله غيبت امام زمان (عليه السلام) است. در اين کتاب به علت و انگيزه غيبت امام زمان (عليه السلام) و حکمت الهی آن اشاره شده است.
«الزام الناصب فی احوال الامام الغائب»؛ تألیف شیخ علی بن زین العابدین پارچینی یزدی حایری.
«الزام الناصب»؛ کتابی کلامی است در شرح احوال امام زمان (علیه السلام) و اثبات وجود آن حضرت با دلایل عقلی، احادیث متواتر نبوی سایر معصومان (علیهم السلام) و فضایل امامان دوازده گانه (علیهم السلام) و شرح غیبت صغری و کبرای امام زمان (علیه السلام) و نایبان خاص و عام آن حضرت، علایم ظهور او و رویدادهای پس از ظهور مانند گستردن دادگری در سراسر کره زمین و رجعت پیامبران و امامان (علیهم السلام) و … .
«العبقری الحسان فی احوال مولانا صاحب الزمان (علیه السلام)»؛ تألیف: حاج شیخ علی اکبر نهاوندی. این کتاب به تبیین موضوعاتی همچون ولادت، دوران غیبت، اثبات وجود حضرت مهدی، بشارات ظهور و علائم انتظار و منتظران می پردازد. البته رکن اصلی این کتاب پیرامون مشرَّف شدگان به محضر کثیر الانوار امام زمان (علیه السلام) است.
«مکیال المکارم فی فوائد الدعا للقائم (علیه السلام)»؛ تألیف: سید محمد تقی موسوی اصفهانی مشهور به فقیه احمدآبادی. این کتاب ارزشمند دارای هشت بخش مهم است که درآن مؤلف ژرف اندیش با استناد به آیات و روایات متعدد، موضوعات بسیار اساسی و سرنوشت سازی را که اغلب جنبه کاربردی دارد و مورد ابتلای شیعیان و مسلمانان می باشد، مورد کاوش و دقت نظر و تأکید قرار داده است.[144]
گفتنی است همان گونه که در ابتدای این گفتار اشاره شد؛ فهرست کتاب ها، آثار و تألیفات شیعه اثنی عشری به قدری زیاد است که این مقال مختصر و کوتاه، گنجایش حتی یک دهم درصد از آنها را ندارد. به همین دلیل از دائرة المعارفی یاد می شود که تعداد بسیاری از کتاب ها و تصانیف شیعه را نام برده است. نام این کتاب؛ «الذریعة إلی تصانیف الشیعة» تألیف مرحوم محمد محسن بن علی تهرانی، معروف به شيخ آقا بزرگ تهرانی است. این دائرةالمعارف، کتابشناسی بزرگی در ۲۶ جلد (و البته با احتساب جلد نهم که خود 4 جلد است مجموعا 29 جلد) است.
این اثر، به عنوان منبع دسته اول، در زمینه شناخت میراث مکتوب شیعه در قرون متمادی، تا دوره زندگانی مؤلف؛ یعنی سال ۱۳۴۸ ش، شناخته میشود.
در این کتاب گرانسنگ علاوه بر شرح حال نویسندگان و معرفی نسخ خطی آثار آنان، با ۱۱۵۵۴ صفحه تعداد ۵۵۰۹۵ کتاب و رساله از آثار ارزشمند علمای شیعه را شناسایی و نام برده است.
در پایان نکته قابل توجه این است که مرحوم شيخ آقا بزرگ به تعداد بسیاری از آثار شیعه و اسامی آنها دست نیافته و از دسترس وی دور بوده است، ضمن این که بعد از تألیف کتاب الذریعه تعداد بسیار زیادی کتاب و مقاله توسط بزرگان شیعه تألیف شده است که ضبط نشده است.
فعالیتهای علمی شیعه اثنا عشری
با نگاهی اجمالی به تاریخ علمی و فعالیتهای علمی بزرگان شیعه اثنا عشری می توان دریافت، از میان مجامع علمی بشر، بزرگان و دانشمندان شیعه، فعالیت های علمی چشمگیر و بسیار فراگیری داشته اند.
شیعه توانسته است در همه ابواب علمی؛ اعم از علوم عقلی و نقلی و حتی علوم تجربی و طبیعی مانند: فلسفه، منطق، تفسیر، حدیث، شعر و ادبیات، فقه، اصول، کلام، تاریخ، عقاید، اخلاق، اقتصاد، ادعیه، احتجاجات و مناظرات، شیمی، طب، ریاضیات، وارد شده و قلمفرسایی کند.
با توجه به کثرت تألیف ها و آثار علمی و قلمی علمای شیعه و محدودیت این مقال مختصر، تنها به چند مورد از این تألیف ها اشاره می شود:
- علوم عقلی: شیعه اثنی عشری در علوم عقلی، دارای آثار بسیار برجسته ای است؛ مانند: الحکمة المتعالیة فی الأسفار الأربعة العقلیة؛ (اسفار اربعه) نوشته: صدرالدین محمد بن ابراهیم قوام شیرازی معروف به مُلاصَدرا و صدرالمتألهین، حکیم، متأله و فیلسوف بزرگ شیعه. منظومه و شرح منظومه سبزواری، نوشته: ملا هادی سبزواری؛ دانشمند علوم اسلامی و فیلسوف معروف شیعه.
- علوم تفسیر: تفسیر (مجمع البيان) نوشته فضل بن حسن طبرسى، كنيه او ابو على و لقبش را امين الدين يا امين الاسلام گفتهاند. تفسیر المیزان نوشته علامه سيد محمد حسين طباطبائی است.
- علوم حدیث: کتاب «الکافی» تألیف «ابو جعفر محمد بن یعقوب کلینی» از فقیهان و عالمان بزرگ شیعه است. او به سال 327 هـ.ق درگذشت. کتاب مذکور دارای سه بخش است: 1- اصول کافی 2- فروغ کافی 3- روضه کافی. کتاب «من لا یحضره الفقیه»، «علل الشرایع»، «عیون اخبار الرضا»، «الامالی»، «الخصال» و «ثواب الاعمال» از تألیف های «شیخ محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی (صدوق)» است. او در سال 381 هـ.ق در گذشت. کتاب «تهذیب الاحکام»، «الاستبصار»، «مسائل الخلاف»، «المبسوط فی الفقه»، «الرجال» یا «الابواب» و «الفهرست» از تألیف های «شیخ الطائفة، ابو جعفر محمد بن حسن طوسی» است. او در سال 460 هـ.ق در گذشت.
- علم فقه: کتاب لمعه (المعة الدمشقیه) نوشته مـحـمد بن مكی، معروف به شهید اول، یكی از اعاظم فقهای شیعه اسـت. شرح لمعه نوشته شیخ زینالدین فرزند نورالدین علی عاملی جبعی شامی، معروف به ابن الحجة و مشهور به شهید ثانی، از استوانههای دین و اعاظم علمای امامیه است. کتاب المکاسب یا کتاب المتاجر از عمیقترین و فنیترین نوشته هاى فقهى است که نویسنده آن مرتضی بن محمّد امین انصاری دزفولی (متوفی 1214 ق) معروف به شیخ انصاری از علمای شیعه قرن سیزدهم قمری است.
- اصول فقه: کفایة الاصول يک دوره کامل علم اصول فقه نوشته آخوندِ مُلاّمُحَمَّد کاظِم خُراسانی، فقیهِ اصولی و مرجع تقلید شیعه و رهبر سیاسی عصر مشروطیت است. قوانین الاصول، القوانین المحکمة نوشته میرزا ابوالقاسم جیلانی معروف به میرزای قمی و صاحب قوانین از مشهورترین فقها و برترین اصولی (عالم علم اصول) قرن دوازدهم هجری قمری است.
- کلام: کتاب الشافي في الإمامة نوشته ابـوالـقاسم علی بن الحسین بن موسی، مشهور به سید مرتضی علم الهدی،نقیب طالبیان است. کتاب تصحيح اعتقادات الإمامية نوشته محمد بن محمد نعمان بغدادی ملقب به شیخ مفید است. کتاب تجريد الاعتقاد نوشته خواجه نصير الدين طوسى. کتاب کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد نوشته علامه حلی.
- تاریخ: کتاب اسرار آل محمد (صلّی الله علیه و آله) نوشته سُلَیم بن قیس هلالی کوفی است. کتاب منتهی الآمال نوشته شیخ عباس قمی، شامل تاریخ زندگی پیامبر اسلام و اهل بیت (علیهم السلام) است.
- اخلاق: کتاب «الدعوات» یا سلوة الحزین نوشته سعید بن هبة الله معروف به قطب راوندی است. کتاب مشکاة الانوار فی غرر الاخبار نوشته علی بن حسن بن فضل طبرسی است. کتاب محاسبة النفس نوشته سید علی بن طاووس (ابن طاوس) است.
- اقتصاد: کتاب اقتصادنا نوشته علامه شهيد، آيت الله سيد محمد باقر صدر، يکي از بزرگترين انديشمندان مسلمان و «مغز متفکر اسلامی»، در تاريخ اسلام به ويژه در قرن چهاردهم هجری است.
- علوم تجربی: کتاب«المجموع»، «الحاصل و المحصول در بیست جلد»، «البرّ و الاثم، در دو جلد»، «الشفاء، در هجده جلد»، «القانون فی الطب، در هجده جلد»، «الارصاد الکلیة»، «الانصاف، در بیست جلد»، «النجاة، در سه جلد»، الهدایة»، «الاشارات»، «المختصر الاوسط»، «العلائی»، «القولنج»، «لسان العرب فی اللغة، در ده جلد»، «الادویة القلبیة»، «الموجز»، «بعض الحکمة المشرقیة»، «بیان ذوات الجهة»، «المعاد»، «کتاب المبدأ و المعاد» از تألیف های ابوعلی حسین بن عبدالله بن سینا، مشهور به ابوعلی سینا است. او در سال 416 هـ. ق در همدان درگذشت. [145]
در پایان برای جلوگیری از طولانی شدن این مقال، به همین تعداد کتاب از علوم مختلف بسنده می شود.
شخصیتهای مهم شیعه اثنا عشری
در تاریكزار بیتپش زندگی انسانها، این مشعل روشنائی آفرین دانش است كه فروغ و زندگی و شور و تپش میآفریند، حتی آنان كه به افق اعلای شهادت میرسند، جان میبازند و خون پاک خود را بر رواق تاریخ مینگارند، پرورش یافته دامان دانش ها و بینش ها هستند. روح زندگی، ناموس اجتماع، شعله تاریخ، نردبان معنویت باروركننده اندیشهها، پشتیبان بشریت و مایه ارجمندی تاریخ انسان، دانش و دانشمندان هستند. تودههای انسانی بیآن كه پیوسته آگاه باشند، از آثار وجود علماء و دانشمندان همیشه برخوردار بوده و هستند و در پیمودن راه زندگی همواره از آنان یاری گرفته و میگیرند. چنان كه مردمان، همه جا و هر زمان ـ بیآنكه پیوسته توجه داشته باشند ـ از خورشید بهره گرفته و میگیرند.
در مكتب تابناك اسلام و خصوصاً در نظر ائمه شیعه (علیهم السلام) نیز، علماء و دانشمندان از مقامی بس عظیم برخوردار و با اوصافی متعالی ستوده شدهاند كه بعد از پیامبران و امامان (علیهم السّلام) كسی را یارای برابری با شأن و مرتبه آنان نیست. البته نه این كه هر كس علمی از علوم رسمی را فراگرفت و اصطلاحاتی را به حافظه خود سپرد، واجد این مقام و مرتبه باشد، بلكه مراد عالمانی هستند كه عمل را سرلوحه كار خود قرار داده و در مسیر حركت به سوی حضرت حقّ (تبارک و تعالی) قدم بر میدارند و وجودشان سرشار از عشق به خدا و خدمت به بشریّت و نمایاندن صراط مستقیم از كژراهه های ضلالت و گمراهی است.
در این میان شخصیت ها و علمای شیعه اثنی عشری مانند خورشید می درخشند. لذا در این چند مقال مختصر به معرفی اجمالی تعداد معدودی از بزرگان شیعه اثنی عشری پر داخته می شود.
مهمترین شخصیتهای شیعه اثنا عشری (صدر اسلام)
شیعه در طول تاریخ از صدر اسلام گرفته تا حال حاضر، دارای افراد بسیار برجسته ای بوده است. در این گفتار کوتاه، به دلیل کثرت افراد و محدودیت این مقال مختصر، تنها به نام تعداد معدودی از برجسته ترین شخصیت های شیعه در صدر اسلام اشاره می شود:
- سلمان فارسی.
سلمان فارسی از صحابه مشهور پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) و از شخصیتهای بزرگ اسلام و از شیعیان راستین و پاک می باشد. سلمان فارسی که نام اصلی وی روزبه و زادگاهش دشت ارژن در کازرون فارس و یا جی اصفهان بوده از فرزندان اشراف پارسی از سلسله «پیشدادیان» بود. پدرش فروخ بن مهیار یکی از روحانیان زرتشتی بود. وی در کودکی بر اثر از دست دادن مادر خود تحت سرپرستی عمه اش در آمد.
هنگامی که پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) به مدینه هجرت فرمود با دعوت پیامبر با دین اسلام آشنا و مسلمان شد و پیامبر با مولای او قراردادی بست که سلمان کار کند و از درآمدهای خود، خود را آزاد کند. پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه و آله) و مسلمانان مدینه به او کمک کردند که بهای خود را ( به مبلغ چهل نهال خرما و چهل وقیه که هر وقیه معادل چهل درهم است)، به یهودی بپردازد و آزاد شود.
- مقداد بن اسود کندی.
مقداد بن عمرو بهرایی در سال شانزدهم عام الفیل (24سال قبل از بعثت) در جزیرةالعرب در «حضرموت» متولد شد.[146] سیره نویسان و مورخان، نسب خانوادگی او را تا جد بیستم نام برده اند. برخی او را «مقداد بهرایی» یا «بهراوی» خوانده اند، از آن جهت که جد هفدهم وی «بهراء» نام داشت.[147]
روزی جابر بن عبدالله انصاری دربارۀ سلمان، مقداد و ابوذر از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) سؤال کرد. حضرت در مورد هر کدام سخنانی گفتند تا آن که در مورد مقداد فرمودند: «مقداد از ما است. خداوند دشمن است با کسی که دشمن او است و دوست است با کسی که دوست او است. ای جابر! هرگاه خواستی دعایی کنی و مستجاب شود، خدا را به نام ایشان بخوان؛ زیرا این نامها نزد پروردگار، بهترین هستند».[148]
- ابوذر.
جُندب بن جُنادة بن سفیان الغِفاری معروف به ابوذر غِفاری از بزرگان صحابه پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) و از یاران و شیعیان امام علی (علیه السلام) و یکی از ارکان اربعه[149] اسلام بود. وی از دوستداران راستین پیامبر (صلّی الله علیه و آله) و اهل بیت (علیهم السلام) بود که دارای فضائل و مناقب فراوان نزد شیعه و سنی است. ابوذر غفاری توسط عثمان خلیفه سوم به ربذه تبعید شد و در آن جا وفات یافت.
ابوذر، مردی حکیم و دانشمند بود که سخنان عالمانه و حکیمانه او هنوز هم مورد توجه همگان بوده و در صداقت گفتار و صراحت لهجه زبانزدِ عام و خاص است.
او نخستین کسی بود که رسالت پیامبر اسلام و نبوّت آن حضرت (صلی الله علیه و آله) را به ایشان تبریک و تهنیت گفت و همین موضوع در ماجرای مسلمان شدنش مشهور است. او سه سال قبل از بعثت عبادت میکرد و نماز شب میخواند و چهارمین نفری بود که اسلام آورد و با پیامبر (صلی الله علیه و آله) پیمان بست که در راه خدا ملامت ملامت کننده ای او را از راه حق باز ندارد، او از نظر عبادت و مناسک چون عیسی بن مریم (علیهما السلام) بود و آسمان بر راستگوتر از او سایه نیفکنده است.[150]
- عمار بن یاسر.
«عمّار یاسر» از اصحاب خاص پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) و از نخستین ایمان آورندگان در مکه است. او در حدود 44 سال قبل از بعثت به دنیا آمد. پدرش «یاسر» و از مردم یمن بود و بعدها در مکه ساکن شد.
سمیه، مادر عمار، کنیز ابوحذیفه بود. او کنیزش را به همسری یاسر در آورد و یاسر از آن زن صاحب فرزندی شد که نام او را عمار گذاشتند. ابو حذیفه بعدها عمار را از قید رقیت آزاد کرد؛ از این رو از موالی بنی مخزوم به حساب آمد.[151]
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) بعد از بعثت و دعوت مخفیانه سه ساله، دعوت خود را آشکارا آغاز نمود. عمار به همراه پدر و مادر و برادرش (عبدالله) در سال پنجم بعثت به حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمده، مسلمان شدند. اینها سی و چندمین نفری بودند که اسلام آوردند. عمار در آن زمان حدوداً 48 سال داشت.[152] ابن حجر مینویسد: «عمار یکی از هفت نفری بود که اسلام خود را آشکار کردند».[153]
- کمیل بن زیاد نخعی یمانی: او پسر زیاد بن نهیک از قبیله نخع بوده، که رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) درباره آنان دعا فرمود: «خدایا برکت را در نخع قرار بده».[154] کمیل از همان ایام کودکی و نوجوانی با مولای خود علی (علیه السّلام) ارتباط داشت و در مأموریتی که حضرت به دستور پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) قبل از حجه الوداع به یمن سفر کرد، کمیل را همراه خود برد. او از همین ایام تحت تعلیم و تربیت معنوی اسلام ناب قرار گرفته و قرب بسیار به مولای خویش پیدا نمود، وی بعد از رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله)، در کنار علی (علیه السلام) شجاعانه ایستاد و رسالت خویش را انجام می داد و به نشر فضائل آن حضرت می پرداخت.[155]
کمیل چنان صادقانه و عاشقانه و عارفانه زیست که از خواص اصحاب و صاحب اسرار علی (علیه السّلام) گردید و به دلیل مودت و دوستی اهل بیت (علیهم السلام) از جانب حجاج بن یوسف ثقفی – که در دشمنی با اهل بیت معروف است – در سن پیری تحت تعقیب و آزار و اذیت قرار گرفت و در نهایت در سال 83 هجری به شهادت رسید.[156]
شخصیتهای مهم شیعه اثنا عشری (قرن اول و دوم قمری)
شیعه اثنا عشری در طول تاریخ، دارای افراد بسیار برجسته علمی و معنوی بوده است، اما به دلیل کثرت افراد و محدودیت های متعدد، تنها به نام تعداد اندکی از ایشان، طی چند مقال مختصر و کوتاه، اشاره می شود:
- جابربن عبدالله انصاری: وی از اصحاب مشهور پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) و از محدثین موثق و معاصر با امامت امام علی (علیه السلام)، تا زمان امام محمد باقر (علیه السلام) است. او اولین كسی است كه به زیارت قبر مطهر حضرت سید الشهداء (علیه السلام) در اربعین شهادت آن حضرت مشرف شد.
جابر را حافظ سنت نبوی و مُکثِر[157] حدیث گویند. او در حوزه احکام فقهی صاحب رأی بوده و فتوا می داده است؛ از این رو، ذهبی او را مجتهد و فقیه خوانده است.[158] مهم ترین اثر او در منابع عبارت است از: الف. صحیفه ای از کهن ترین صورت های تدوین حدیث که «سلیمان بن قیس یشکری» و بعد از وی، راویان دیگر از او نقل کرده اند. نسخه ای از این صحیفه در کتابخانه سلیمانیه استانبول محفوظ است. ب. اثر دیگر او، احادیث مسندی است که از طریق منابع اهل تسنن نقل شده است. نسخه خطی این مسند در خزانة الرباط (در مغرب) موجود است. ج. روایات او از منابع شیعه به نام «جابر بن عبدالله انصاری حیاته و مسنده» به قلم حسین واثقی به چاپ رسیده است.[159]
- جابر بن یزید جعفی: او از بزرگ ترین راویان شیعه، بلكه می توان گفت كه او حامل اسرار آل محمد (صلّی الله علیه و آله) و حافظ گنج های دانش اهل بیت (علیهم السلام) است.
در منابع رجالی آثار فراوانی به جابر بن یزید نسبت داده شده است، از جمله:
کتاب الاصل، کتاب التفسیر، رسالة ابی جعفر الی اهلالبصره، کتاب النوادر، کتاب الفضایل، کتاب الجَمل، کتاب صِفّین، کتاب نهروان، کتاب مقتل امیرالمؤمنین، کتاب مقتل الحسین.[160]
- محمد بن مسلم: يكى از اصحاب سرشناس و بزرگ امام صادق است. او فقیه اهل بیت (علیهم السلام) و از شاگردان و یاران صدیق امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) بود.
جمیل بن درّاج میگوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم كه فرمود: «دلداگان به حضرت حق را به بهشت مژده دهید؛ بُرَید بن معاویه عجلی، ابوبصیر لَيْثُ بْنُ الْبَخْتَرِيِّ الْمُرَادِي، محمد بن مسلم و زراه. اینها همان چهار مرد نجیب و امین خدا بر حلال و حرام هستند كه اگر این چهار نفر نبودند، آثار نبوت قطع و از بین می رفت».[161]
از همین منظر است که در تبیین جایگاه بلند او گفته اند: هیچ یک از محدثان شیعی، فقیه تر از محمد بن مسلم نیست.[162] او دارای کتابی با عنوان «الأربعمائة مسألة فی أبواب الحلال و الحرام» است.[163]
- زُرارة بن أعیَن: علامه حلی می گوید: «زرارة بن أعین بزرگ و مقدم اصحاب ما در زمان خود بوده، او فقیه، قاری، متكلم، شاعر و ادیبی فرزانه بود و همه فضائل و خوبی ها را در خود جمع كرد. هر چه روایت از او نقل شده مورد وثوق و صحیح است».[164]
آثار برجاى مانده از زراره را که فقط نامى از آنها در لابلای کتب موجود است، میتوان به دو دسته تقسيم کرد:
الف. آثار فقهى و کلامی: کتابهايى مانند الاستطاعة و الجبر بر اساس قول ابن شهر آشوب در معالم العلماء، «العهود» از جمله کتابهايى است که برای زراره ذکر شده است.[165]
ب. احاديث و روايات: ميراث حديثى زراره، گنجينه ای گران بها است که با زحمات و تلاش هاى بی دريغ اين مرد بزرگ به دست شيعيان و محبان اهل بيت (علیهم السلام) رسيده تا بتوانند از اين خوان گسترده در حد بضاعت خويش بهره جويند. حدود دوهزار حديث از اين رادمرد تاريخ، به دست ما رسيده که اکنون در کتابى با عنوان «مسند زراره» جمع آورى و به چاپ رسيده است و شايد اين، بخشى از روايات او باشد و چه بسا که در اثر گذر زمان و هجوم حوادث روزگار، مقدارى از آن از بين رفته باشد!
او از جمله همان چهار نفری است که امام صادق (علیه السلام) در حقشان فرمود: «دلداگان به حضرت حق را به بهشت مژده دهید، …».[166]
- ابو بصیر لیث بن البختری: او افتخار شاگردی امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) را داشت. او نیز از جمله همان چهار نفری است که امام صادق (علیه السلام) در حقشان فرمود: «دلداگان به حضرت حق را به بهشت مژده دهید، …».[167]
آثار و تألیفاتی که به عنوان آثار ابوبصیر اسدی با نام از آنها یاد شده، دو عنوان زیر است: الف. کتاب مناسک الحج، به روایت علی بن ابی حمزه و حسین بن علاء.[168] ب. کتاب یوم و لیله، به روایت علی بن ابی حمزه.[169] ابن بابویه نیز مجموعهای از روایات فقهی او به روایت علی بن ابی حمزه را در کتاب من لایحضره الفقیه مورد استفاده قرار داده است. همچنین مجموعه ای مشتمل بر حدود ۲۰ حدیث در موضوع «علل» به روایت حسین بن یزید نوفلی از علی بن ابی حمزه بهطور پراکنده در علل الشرائع ابن بابویه مورد استفاده واقع شده است.[170] ضمنا مرحوم صدوق تلفیقی از روایت ابوبصیر و محمد بن مسلم را از «کتاب حدیث اربعمأه » به صورت کامل در خصال[171] نقل کرده است.
- بُرَید بن معاویه عجلی: او از اصحاب امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) بود و در زمان حضرت صادق (علیه السلام) وفات یافت. او ثقه و فقیه بود و از نظر رتبه و مقام یكی از برجسته ترین شاگردان امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) محسوب می شد. او نیز از جمله همان چهار نفری است که امام صادق (علیه السلام) در حقشان فرمود: «دلداگان به حضرت حق را به بهشت مژده دهید، …».[172]
شخصیتهای مهم شیعه اثنا عشری (قرن دوم قمری)
- هشام بن حكم: او از بزرگان متكلمان شیعه و اهل مناظره های علمی بوده است. هشام در ترویج و پیشرفت مذهب جعفری (علیه السلام) خدمات زیادی نمود و از شاگردان طراز اول و بزرگ امام صادق (علیه السلام) بود.
او از جمله مؤلفان بزرگ شیعه و دارای تصنیفات بسیاری است. آثار فقهی و حدیثی وی عبارتند از: علل التحریم، الفرائض، الالفاظ، الاخبار کیف تفتح، اصل هشام، کتاب المیراث. آثار کلامی وی: الامامة، التدبیر فی الامامة، الوصیة و الرد علی من انکرها، اختلاف الناس فیالامامة، المجالس فی الامامة، التمییز و اثبات الحجج علی من خالف الشیعة، المیزان، کتاب الحکمین، الالطاف، التوحید، الشیخ و الغلام فی التوحید، الجبر و القدر، المعرفة، المجالس فی التوحید، القدر، الدلالة علی حدوث الاشیاء، تفسیر ما یلزم العباد الاقرار به، الاستطاعة، الرد علی الزنادقة، الرد علی اصحاب الثنین، الرد علی اصحاب الطبائع، الرد علی ارسطاطالیس فی التوحید، الرد علی من قال بامامة المفضول، الرد علی المعتزلة، الرد علی المعتزلة فی امر طلحة و الزبیر، الرد علی شیطان الطاق، و الرد علی هشام الجوالیقی. موضوع این دو اثر وی نامعلوم است: المیدان، و الثمانیة ابواب.[173] گفتنی است که کتاب «اختلاف الناس فیالامامة» او شالودۀ کتاب «فرق الشیعه» حسن بن موسی نوبختی را شکل داده است.
- مؤمن الطّاق: محمد بن نعمان كوفی ابوجعفر، معروف به مؤمن الطاق در شهر كوفه دكانی در محله طاق المحامل داشت. وی از دانشمندان برجسته شیعه بوده که تألیفاتش معرف قدرت علمی او است. او چند كتاب تألیف كرده و با مخالفان و خوارج مناظره و احتجاج نموده است. بعضی از تالیفات او از این قرار است:
الف. الاحتجاج فی الامامة علی (علیه السلام).
ب. افعل لاتفعل.
ج. الامامه.
د. الرد علی المعتزلة.
هـ. فی امر طلحة و الزبیر و العائشة.
و. مجالس ابی حنیفه و غیرها.
- جابر بن حیّان: او اهل خراسان و یكی از نوابغ روزگار بود كه نظیرش در تاریخ خیلی كم دیده شده است. او در بسیاری از علوم و فنون مخصوصاً در علم شیمی تألیفاتی دارد و به اعتراف خود، همه را از امام صادق (علیهالسّلام) آموخته است.
آثار جابر بن حیان شامل قدیمی ترین اثر چاپی در مجموعه جابری؛ مجموعه یازده رساله است که با عنوان «مجموعة احد عشر کتاباً فی علم الاکسیر الاعظم» در ۱۳۰۹ قمری / ۱۸۹۲ میلادی در بمبئی چاپ شده است.[174]
همچنین مجموعه آثار عربی چاپ شده از آثار منسوب به جابر، مجموعه ای است که «پل کراوس» آن را در سه جلد از ۱۳۵۴ تا ۱۳۶۳ شمسی در قاهره منتشر کرد، (تجدید چاپ: بغداد، به سرپرستی قاسم محمد رجب، ۱۹۷۱)، در این کتاب به طور کلی هفده اثر از مجموعه جابری به صورت گزیده یا به صورت کامل به چاپ رسیدهاند.
مجموعه دیگر از آثار چاپ شده جابری مجموعه ای است شامل متن کامل چهارده رساله که «پیر لوری» آنها را در ۱۳۶۷ شمسی / ۱۹۸۸ میلادی در دمشق در یک جلد، با عنوان «اربع عشرة رسالة فی صنعة الکیمیا» به چاپ رسانید.
هجده اثر دیگر از مجموعه جابری به صورت منفرد و توسط افراد مختلف به چاپ رسیده است.[175]
«مشّار» نیز از چاپ مجموعه پانصد رساله از مجموعه جابری در موضوع «جفر» در «استراسبورگ»، همچنین چاپ کتابِ «کشف الاسرار و هتک الاستار» در لیدن ۱۰۹۹ قمری / ۱۶۸۸ میلادی یاد کرده است.[176]
- مفضل بن عمرو جعفی کوفی: او از فقهای بزرگ و موثق، از اصحاب خاص امام صادق (علیه السلام) و متصدی برخی از امور از جانب آن حضرت بود. کتاب وزین «توحید مفضل» املاى امام جعفر صادق (عليهالسلام) بر مفضل بن عمر است. نجاشی آن را «کتاب فَکِّر: کتابٌ فی بدء الخلق و الحثّ علی الاعتبار» نامیده است،[177] شاید به این دلیل که در آن عبارت «فکّر یا مفضّل» تکرار شده است.[178] بعضی هم آن را «کنزالحقائق و المعارف» نامیده اند.[179]
شخصیتهای مهم شیعه اثنا عشری (قرن دوم و سوم قمری)
- ابو حمزه ثمالی: نام شریف او ثابت بن دینار، مردی ثقه و جلیل القدر و از زهاد و مشایخ اهل كوفه بود و كتابی در تفسیر قرآن نوشته است. امام رضا (علیه السلام) در مورد او میفرماید: «ابوحمزه ثمالی در روزگار خود مانند لقمان حکیم بود …».[180] دعای شریف امام سجاد (علیه السلام) که طولانیترین دعای سحر ماه رمضان است، از طریق ابوحمزه ثمالی روایت شده و به همین علت «دعای ابوحمزه ثمالی» نام گرفته است.
- معلی بن خنیس: او به شغل بزازی مشغول بود. از روایات استفاده میشود كه معلّی از اولیاء الله و از اهل بهشت است.[181] امام صادق (علیه السلام) به واسطه اعتماد فراوانی که به او داشت، وی را وكیل و قیّم بر نفقات خانواده خویش نموده بود.
- جمیلبن درّاج: او با برادرش افتخار درک محضر امام صادق (علیه السلام) را داشته و جزء فضلاء و اهل دانش و فقهای معروف هستند. جمیل بسیار زاهد و عابد بود، به طوری كه سجده های طولانی او در بین مردم ضربالمثل بود. از جمیل سه تألیف گزارش شده است: یکی به صورت مستقل، دیگری تألیف مشترک با «مُرازمبن حکیم اَزْدی مدائنی« و سومی نیز تألیف مشترک با «محمدبن حُمران».[182]
از تألیف مستقل او گاهی با تعبیر «اصل» ـ که حاکی از اعتبار آن در مجموعه احادیث شیعه است ـ و گاهی با نام «کتاب» یاد شده است.[183] این اختلاف تعبیر نباید موجب تصور دو تا بودن آن شود.
دو کتاب دیگر او نیز دارای راویان بسیار است. «علی بن حدید» یکی از راویانی است که نجاشی، کتاب مشترک التألیف جمیل بن درّاج و مرازم بن حکیم را، با چند واسطه از او نقل کرده است.[184]
- عثمان بن سعید عمرى (ابو عَمرو): او اولین نائب خاص حضرت مهدی (علیه السّلام) است. وی قبلاً نیز از وكلا و یاران مورد اعتماد حضرت هادى و حضرت عسكرى (علیهما السلام) بوده است.[185]
- محمد بن عثمان بن سعید عمرى: او نیز همچون پدر، از بزرگان شیعه و از نظر تقوا و عدالت و بزرگوارى مورد قبول و احترام شیعیان و از یاران مورد اعتماد امام عسكرى (علیه السلام) و دومین نایب خاص امام مهدی (علیه السّلام) بود.[186]
- ابو القاسم حسین بن روح نوبختى: او از دستیاران نزدیک نایب دوم امام زمان (علیه السّلام) بود و عَمرى از مدت ها پیش، براى تثبیت امر نیابت او، زمینه سازى مىكرد و شیعیان را جهت تحویل اموال، به او ارجاع مىداد.[187]
حسين بن روح، کتابى در فقه شيعه به نام «التأديب» تأليف کرده بود. آن را جهت اظهار نظر، نزد فقهاى قم فرستاد. آنان پس از بررسى، در پاسخ نوشتند، جز در يک مسئله، همگى مطابق فتاواى فقهاى شيعه است.[188]
- ابو الحسن على بن محمد سَمُرى: او به فرمان امام عصر (علیه السّلام) و با وصیت و معرفى حسین بن روح نوبختى، پس از حسین بن روح، به عنوان نایب چهارم (آخرین نایب خاص) اداره امور شیعیان را عهده دار گردید.[189]
شخصیتهای مهم شیعه اثنا عشری (قرن چهارم و پنجم قمری)
- شیخ کلینی: ثقة الاسلام محمد بن یعقوب بن اسحاق کلینی رازی معروف به شیخ کلینی مشهورترین دانشمند فقیه و محدث نامی شیعه در نیمه اول سده چهارم هجری قمری است.
کتاب با عظمت «الکافی» مهم ترین اثر کلینی؛ بلکه جامعه شیعه است. این کتاب مشتمل بر سه بخش: اصول کافی، فروع کافی و روضه کافی و جمعا دارای شانزده هزار و یکصد و نود و نه (۱۶۱۹۹) حدیث از رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) و ائمه معصومین (علیهم السّلام) است. کتاب مذکور اولین کتاب از کتب اربعه حدیثی شیعه است.
وی افزون بر «کافی» دارای آثار دیگری نیز بوده که جایگاه علمی او را در غیر از علم حدیث آشکار می سازد. برخی از این کتب عبارتند از:
– الرد علی القرامطه که در رد عقاید التقاطی قرمطیان نگاشته شد.،
– رسائل الائمه (علیهم السّلام).
– تعبیرالرؤیا.
– کتاب الرجال.
– ما قیل فی الائمه (علیهم السّلام) من الشعر.
– الزی و التجمل.
– الدواجن و الرواجن.
– الوسائل.
– فضل القرآن.
- ابن بابویه قمی، علی بن الحسین بن موسی بن بابویه (مشهور به ابن بابویه قمی): او یکی از فقهای نامدار و یکی از اصحاب فتوی و اجـتـهـاد و در عصر خویش رئیس فقها و محدثین و پیشوای مردم قم بوده است. وی پدر شیخ صدوق است. او نـخـستین مؤلف کتاب فقهی عاری از ذکر سند روایت می باشد که توانسته است کتاب فقهی را مـجـرد از سـند روایت و مانند اثری مخصوص به مؤلف و نشان دهنده فتوی و نظر او تالیف کند و کـتابی به همین سبک به نام «الشرایع» که به نام «الرساله الی ابنه» هم خوانده می شود، جهت پـسـر خـود؛ صـدوق بـه یـادگـار گذاشت. ظاهر امر این است، این کتاب همان کتابی است که «الفقه الرضوی» هم خوانده می شود؛ چون در آغاز آن «قال: علی بن موسی» هست؛ از این رو برخی چنین پنداشته اند که مقصود از «علی بن موسی»، امام علی بن موسی الرضا (علیه السّلام) است.[190]
- شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه قمی (ملقب به شیخ صدوق): او از پیشتازان علم حدیث و از مردان نامی جهان اسلام، در سال 305 قمری چون ستاره ای در آسمان روایت و فقاهت در شهر مقدس قم طلوع کرد. وی با دعای حضرت مهدی (علیه السلام) به دنیا آمد.
او تألیفات فراوان و گوناگونى در علوم و فنون مختلف اسلامى دارد که هر کدام گوهرى تابناک و گنجینه اى پایان ناپذیر است. از جمله تألیفات ایشان می توان به کتب ذیل اشاره کرد:
– من لا یحضره الفقیه؛ (یکی از کتب اربعه شیعه).
– مدینة العلم.
– کمال الدین و تمام النعمة.
– التوحید.
– الخصال.
– معانی الاخبار.
– عیون أخبار الرضا (علیه السلام).
– الامالی.
– المقنع فی الفقه.
– الهدایة بالخیر.
- ابن قولویه قمى، شیخ ابو القاسم، جعفر بن محمد بن جعفر بن موسى بن مسرور: او از برجسته ترین چهره هاى راویان شیعه در قرن چهارم هجرى است. وى یکى از بهترین شاگردان محمد بن یعقوب کلینى و از برجسته ترین مشایخ (استادان) شیخ مفید به شمار مى آید.
اصحاب رجال و تراجم براى او تأليفات ارزشمندى را به ثبت رسانده اند كه افزون بر كتاب هاى فقهى، در علوم ديگر نيز آثارى را به اسلام تقديم داشته است. به گفته شيخ طوسى: «وى شخصيتى مورد اطمينان و داراى تأليفاتى فراوان به تعداد ابواب فقه مى باشد»، به عنوان مثال می توان به کتاب های: كامل الزيارات، كتاب النوادر و كتاب القضاء و آداب الحكام اشاره کرد.[191]
- شیخ مفید، محمد بن محمد العکبری معروف به «شیخ مفید»: او مردی بزرگ و اندیشمندی سترگ است که دائرة المعارفی جامع از معارف اسلامی تدوین کرد و قریب 50 سال پرچمدار عرصه های علمی، فکری و فرهنگی مسلمانان گردید و سرانجام بدانجا رسید که دوست و دشمن زبان به تمجید او گشودند و قلم به تعریف او برگرفتند و به او مفید لقب دادند. از تاليفات مرحوم شیخ مفید 171 جـلد كتاب ذكر شده است كه اسامى برخى ازآنها به اين ترتيب است:
الف. در علم فقه؛ کتاب های: المقنعه، الفرائض الشرعيه و احكام النساء.
ب. در علوم قرآنى؛ کتاب های: الكلام في دلائل القرآن، وجوه اعجاز القرآن، النصرة في فضل القرآن و البيان في تـألـيف القرآن.
ج. در عـلـم كـلام و عـقـائد؛ کتاب های: اوائل الـمقالات، نقض فضيلة المعتزله، الافصاح، الايضاح و الاركان.[192]
- سید مرتضی، ابوالقاسم علی بن الحسین معروف به سید مرتضی و علم الهدی: علامه حلی او را معلم شیعه امامیه خوانده اسـت. مـردی جـامع بوده؛ هم ادیب بوده و هم متکلم و هم فقیه، آراء فقهی او مورد توجه فقها اسـت.
او دارای تألیفات متعددی است كه هر كدام نشانگر وسعت علم و تبحر وگسترش كرانه دانش و فضیلت او بوده است. برخی از تألیفات ایشان عبارتند از:
– الانتصار.
– جمل العلم و العمل.
– الذریعة فی اصول الشریعة (در اصول فقه).
– المحكم و المتشابه.
– المختصر.
– ما تفردت به الامامیة من المسائل الفقهیه.
– المصباح.
– الناصریات.
الشافي في الامامة
- سید رضی، ابوالحسن محمد بن الحسین الموسوی، معروف به «سید رضی و شریف رضی»: او مردی فقیه، اديب، شاعر و سخنشناس بوده است.
سید رضی در دوران جوانی به تفسیر و توضیح آیات الهی روی آورد. عشق و علاقه وی به قرآن از همان اوایل کودکی آغاز شده بود. چنانکه بعد از یادگیری، اُنس دایم و رابطه همیشگی با قرآن برقرار کرد و در سی سالگی در مدت کوتاهی قرآن را حفظ کرد. او همواره با زمزمه کلام الهی آینه دل را جلا میبخشید. وی محو در جمال تابناک آیات الهی دست به قلم برد تا قطره ای از دریای بیکران تعالیم خود را بر صفحه روزگار جاری سازد. ثمره این تلاش با اخلاص، سه گنجینه گران سنگی است که برای نسل های آینده به یادگار گذاشت.
الف. تلخیص البیان عن مجازات القرآن.
ب. حقایق التأویل فی متشابه التنزیل.
ج. معانی القرآن.
دیگر تألیفات سید رضی عبارتند از:
– خصایص الائمه.
– نهج البلاغه.
– الزیادات فی شعر ابی تمام.
– تعلیق خلاف الفقهاء.
– کتاب مجازات آثار النّبویّه.
– تعلیقه بر ایضاح ابی علی.
– الجیّد من شعر ابی الحجاج.
– زیادات فی شعر ابی الحجاج.
– مختار شعر ابی اسحق الصّابی.
– کتاب «مادار بینه و بین ابی اسحق من الرسائل» و دیوان اشعار.[193]
- شیخ طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن بن علی بن حسن، معروف به «شیخ الطائفه، شیخ اعظم و شیخ طوسی»: او از ستارگان بسيار درخشان جهان اسلام است و در فقه و اصول، حديث، تفسير، كلام و رجال، تأليفات فراوان دارد.
برخی از آثار گرانبهای شیخ طوسی عبارتند از:
– تهذیب الأحکام (در احادیث فقهی که از کتب اربعه شیعه است).
– الإستبصار فیما اختلف من الأخبار (در احادیث فقهی که از کتب اربعه محسوب میشود).
– کتاب الأمالی (که مطالب جلسات روایی اوست).
– الأبواب؛ معروف به «رجال شیخ طوسی».
– الفهرست.
– اختیار معرفة الرجال (که شیخ به حذف اشتباهات و اصلاح اصل کتاب «رجال کشی» اقدام کرد).
– التبیان فی تفسیر القرآن.
شخصیتهای مهم شیعه اثنا عشری (قرن ششم تا هشتم قمری)
- شیخ طبرسی، ابو على، فضل بن حسن بن فضل طبرسى، «معروف به امین الاسلام طبرسى»: نام و آوازه رضى الدين، حسن بن فضل طبرسى آفاق را درنَورديده است. او عالمى وارسته است كه به قله هاى برافراشته سير الى الله و مدارج بلند علم و تقوا صعود كرده است. وی داراى كتاب هايى ارزشمند است كه از جمله عبارتند از:
– مجمع البیان در تفسیر قرآن که در 10 جلد تألیف شده. این کتاب از بهترین تفاسیر شیعه است و شهرتى جهانى دارد.
– الکاف الشّاف من کتاب الکشاف، خلاصهاى است از کتاب تفسیر کشاف زمخشرى.
– جوامع الجامع.
– المستمد من البیان (از البیان شیخ طوسى انتخاب شده).
– الوافی در تفسیر قرآن.
– إعلام الورى بأعلام الهدى، در فضائل ائمه (علیهمالسلام).
– تاج الموالید در اَنساب.
– الآداب الدینیة للخزانة المعینیة.
– النور المبین.
– کنوز النجاح.
– عدة السفر و عمدة الحضر.
- سيد بن طاووس، سید رضى الدين، على بن موسى بن جعفر بن طاووس، از نوادگان امام حسن مجتبى و امام سجاد (عليهما السلام) و از بزرگان طراز اول علمای شیعه اثنی عشری است. سيد ابن طاووس در بين علما و مردم زمان خويش از احترام خاصى برخوردار بود. او علاوه بر اين كه فقيهى نام آور بود اديبى گرانقدر و شاعرى توانا شمرده مى شد، گرچه شهرت اصلى او در زهد و تقوى و عرفان او و اكثر تأليفاتش در موضوع ادعيه و زيارات است.
او در طول عمر پر برکت خویش با بهره گیری از کتاب های اجدادش و نیز کتبی که خود فراهم آورده بود، موفق شد اثرات علمی گران بهایی از خود به یادگار بگذارد که تعدادی از آن ها در اثر طوفان حوادث از بین رفته است.برخی از تألیفات وی به شرح زیر است:
– الملهوف علی قتلی الطفوف؛ نام دیگر این کتاب «اللهوف» است.
– الإبانة فی معرفة أسماء کتب الخزانة.
– اسرار الصلوة.
– السعادات العبادات.
– فرحة الناظر و بهجة الخواطر.
– کشف المحجة لثمرة المهجة.
– محاسبة النفس.
– شرح نهج البلاغه.
– المصرع الشین فی قتل الحسین و … .
– الاقبال بالاعمال که مشتمل بر ادعیه ی تمام ماه ها است.
– المزار که در باب آداب سفر و زیارت نامه ها بر مزار امام حسین (علیه السلام) در کربلا است.
– مصباح الزائر و جناح السفر که به گفته خودش چراغی است برای انجام درست زیارات.
– فلاح السائل ونجاح المسائل که شامل دو جزء بوده و هر جزء در بر دارنده دعاهایی است که در طول روز و بعد از نمازها وارد شده است.[194]
- خواجه نصیر الدین طوسی، محمد بن حسن جهرودی طوسی: او در سال ۵۹۸ قمری در طوس ولادت یافته است. وی از دوران جوانی در علوم ریاضی و نجوم و حكمت سرآمد شد و از دانشمندان معروف زمان خود گردید. طوسی یکی از سرشناس ترین و با نفوذترین چهره های تاریخ اسلامی است.
آثار فراوانی از خواجه به یادگار مانده که به برخی از آنها اشاره میشود:
تجریدالعقاید، شرح اشارت بو علی سینا، قواعد العقاید، اخلاق ناصری یا اخلاق طوسی، آغاز و انجام، تحریر، مجسطی، تحریر اقلیدس، تجریدالمنطق، اساس الاقتباس، ذیج ایلخانی، آداب البحث، آداب المتعلمین، روضةالقلوب، اثبات بقاء نفس، تجرید الهندسه، اثبات جوهر، جامع الحساب، اثبات عقل، جام گیتی نما، اثبات واجب الوجود، الجبر و الاختیار، استخراج تقویم، خلافت نامه، اختیارات نجوم، رساله در کلیات طب، ایام و لیالی، علم المثلث، الاعتقادات، شرح اصول کافی، کتاب الکل.
- محقق حلی، نجم الدین جعفر بن الحسن بن یحیی بن سعید هذلی حلی، ملقب به «محقق حلی»: او یكی ازبزرگ ترین و نامورترین فقیهان عصر خویش و دارای عظمت و اعتبار خاص در میان مجتهدان است، به حدی كه وقتی كلمه «محقق» را بدون قرینه و نشانه ای در میان فقها ذكر می كنند، شخصیت تحقیقی و علمی او مورد نظر است.
وی صاحب كتاب های بسیار در فقه است؛ از آن جمله:
الف. شرایع الاسلام.
ب. معارج.
ج. معتبر.
د. المختصر النافع.
- علامه حلی، حسن بن یوسف بن علی بن مطهر معروف به «علّامه حلّی»: او یکی ازبزرگ ترین فقهای شیعه است که در زمینه های فقه و حدیث، کلام و فلسفه، اصول فقه، منطق، ریاضیات و هندسه تبحر زیادی داشت.
مجموع تصنيفات او متجاوز از پانصد جلد کتاب و جزوات مختلف در علوم عقلی و نقلی است. تصنيفاتی که به دست خود و با انديشه های علمی به روی کاغذ آمد. از میان آنها به برخی اشاره می شود:
الف. کشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد؛ در کلام که شرح تجريد خواجه نصير طوسی است.
ب. کشف الخفاء من کتاب الشفاء، در حکمت.
ج. قواعد الاحکام في معرفة الحلال و الحرام؛ که به قواعد علامه معروف است و بارها به چاپ رسیده و محل توجه یزرگان فقها بوده و شروح بسياري بر آن نوشته شده است.
- فخر المحففین، محمد بن حسن بن يوسف معروف به فخرالمحققين فرزند علامه حلي، ملقب به فخر الاسلام، فخرالدين و رأس المدقّقين: او از اعاظم و بزرگان شيعه و داراي جلالت علمي بسياري بود. وي در نوجوانی به اجتهاد دست يافت.
او مورد تاييد و توجه خاص پدر بزرگوار خود علامه حلی بود، تا آن جا كه علامه، اتمام مصنفات خود را پس از مرگ به وی سپرد.
تألیفات او همه در شمار بهترین كتب علمی شیعه به شمار می آیند و اغلب شرح و حاشیه و تعلیقه كـتـب پـدر عـالـیـقـدرش می باشد؛ مانند شرح المسترشدین، شرح مبادی الاصول، شرح تهذیب الاصول، ایضاح الفوائد فی حل مشكلات القواعد، رساله فخریه در نیت، حاشیه ارشاد، الكافیة الوافیه در علم كلام و مسائل صدریه.
- شهید اول، شیخ شمس الدین محمد بن مکی بن احمد عاملی نبطی جزینی معروف به شهید اول: او یکی از فقهای بزرگ شیعه است که در دمشق به جرم شیعه بودن کشته شد. علّامه سید محسن امین مى نویسد: شیخ اسدالله صائغ، دانشمندى بزرگ بود که در سیزده رشته از علوم ریاضى تخصص و مهارت داشت.[195]
او دارای تألیفات ارزشمندی است که از جمله آنها عبارت است از:
– الاربعین.[196]
– تفسیر الباقیات الصالحات.
– اللمعة الدمشقیه.
– الرسالة الالفیة فی الصلاة.
– الرسالة النفلیة فی الصلاة.[197]
– الدروس الشرعیة فی فقه الامامیة.[198]
شخصیتهای مهم شیعه اثنا عشری (قرن نهم تا دوازدهم قمری)
- ابن فهد حلی، احمد بن محمد بن فهد اسدى حلى معروف به «ابن فهد حلی»، او فقیه، محدث و عارف کامل قرن نهم قمری و یکی از بزرگان علماى امامیه و جامع کمالات ظاهرى، باطنى، علم، عمل و دربردارنده معارف عقلى و نقلى بود.
برخی از آثار و تالیفات او به ترتیب زیر است:
آداب الداعی، الادعیه و الختوم، استخراج الحوادث و بعض الوقایع المستقبله من كلام امیر المؤمنین (علیه السلام) فیما انشاه فی صفین بـعد شهاده عمار بن یاسر، اسرار الصلوه، تاریخ الائمه (علیهم السلام)، التحریر فی الفقه، التحصین فی صفات العارفین من العزله و الخمول بالاسانید المتلقاه عن آل الرسول (علیهم السلام)، ترجمه الصلوه در بیان معانی، اقوال و افعال و فوائد نماز، تعیین ساعات اللیل و تشخیصها بمنازل القمر، جامع الدقائق و كاشف الحقائق، الدر النضید فی فقه الصلوة، عدة الداعی و نجاح الساعی، المسائل الشامیات، مصباح المبتدی و هدایه المهتدی، المتقصر فی شرح ارشاد الاذهان، الموجز الهادی، المهذب البارع فی شرح المختصر النافع، الموجز الحاوی.[199]
- شهید ثانی، زین الدین بن علی بن احمد عاملی معروف به شهید ثانی: او از بزرگ ترین و والاترین فقیهان و دانشمندان شیعه در سده دهم هجری است.
آثـار علمی این دانشمند پاک نهاد به ده ها كتاب و رساله علمی می رسد و با توجه به اشتغالات دیگر تدریسی، حدود هفتاد اثر علمی از خود به جای گذاشت كه در این جا به برخی از آنها اشاره می شود:
– روض الـجـنـان فی شرح ارشاد الاذهان، كه ظاهرا نخستین اثر علمی این بزرگوار است.
– مـسـالك الافهام فی شرح شرایع الاسلام.
– الـروضـه الـبـهیه فی شرح اللمعة الدمشقیة.
– الفوائد العملیه فی شرح النفلیه.
– المقاصد العلیه فی شرح الالفیه.
– نتایج الافكار فی حكم المقیمین فی الاسفار.
- شیخ بهائی، بهاءالدین محمد بن حسین عاملی معروف به «شیخ بهائی»: او از اعاظم فقهای شیعه و مردی جامع بوده و در علوم مـخـتـلف؛ مانند فلسفه، منطق، هیئت و ریاضیات تبحر داشته است. وی حکیم، فقیه، عارف، منجم، ریاضیدان، شاعر، ادیب، مورخ و دانشمند نامدار قرن دهم و یازدهم قمری است.
شیخ بهایی از جمله علماى جهان اسلام است که از نظر تألیف و تنوع در آن، بسیار مقام والایی را دارا بوده است. او در موضوعاتی همچون فقه 29 جلد، علوم قرآنى 9 جلد، حدیث 2 جلد، ادعیه و مناجات 6 جلد، اصول اعتقادات 5 جلد، اصول فقه 5 جلد، رجال و اجازات 8 جلد، ادبیات و علوم عربى 28 جلد، وقایع الایام 1 جلد، ریاضیات 20 جلد، حكمت و فلسفه 3 جلد، علوم غریبه 4 جلد و چندین جلد كتاب دیگر كه موضوعات آنها مشخص نشده است، مانند: شرح حق المبین، الصراط المستقیم، القدسیه، تألیف دارد.
- میرداماد، میر برهانالدین محمدباقر استرآبادی، مشهور به «میرداماد»: او معلم ثالث و متخلص به اشراق، فیلسوف، متکلم و فقیه برجسته دوره صفویه و از ارکان مکتب فلسفی اصفهان است.
او در علوم عقلی (ریاضی، هیئت، فلسفه و کلام) و علوم نقلی (فقه، اصول و حدیث) از دانشمندان نام آور به شمار می رفت. برخی از آثار ارزشمند و متنوع او، بدین قرار است:
– قبسات؛ مهم ترین کتاب اوست که به شرح یکی از مهم ترین مباحث فلسفی یعنی حدوث و قدم عالم پرداخته است.
– الایقاضات؛ در مسئله جبر و اختیار.
– الصراط المستقیم؛ در فلسفه.
– الافق المبین؛ در فلسفه و عرفان.
– الحبل المتین؛ در فلسفه.
– جذوات؛ در فلسفه و علم حروف.
– تقویم الایمان؛ در اثبات وجود خدا و صفات باری تعالی.
- ملا صدرا، صدرالدین محمد بن ابراهیم قوام شیرازی معروف به «مُلاصَدرا و صدرالمتألهین»: او متأله و فیلسوف شیعه سدهٔ یازدهم قمری و بنیانگذار حکمت متعالیه است.
او دارای آثار و تالیفات متعددی است که برخی از مهم ترین و مشهورترین آن ها عبارتند از:
– اسفار الاربعة؛ این کتاب مهم ترین اثر ملاصدرا به شمار می رود.
– مبداء و معاد.
– الشواهد الربوبیه.
– شرح الهیات شفا.
– رسالة فی القضا و القدر.
– رسالة حشر العوالم.
– رسالة فی اتحاد العاقل و المعقول.
– رسالة فی الحرکة الجوهریة.
– شرح اصول کافی تا حدیث شماره 499.
– تفسیر قرآن کریم.
- محمدتقی مجلسی از بزرگان علم و تقوا و از علمای برجسته شیعه در قرن یازدهم هجری است که خدمات علمی، فرهنگی و اجتماعی فراوانی را به جهان تشیّع انجام داد.
او دارای تألیفات متعددی است که به برخی از آنها اشاره می شود:
– الاحیاء الاحادیث؛ كه شرحی ناتمام بر كتاب «تهذیب الاحكام» تألیف «شیخ طوسی» است.
– لوامع الصاحبقرانی؛ كه شرحی فارسی بر «من لا یحضره الفقیه» تألیف «شیخ صدوق» است.
– روضه المتقین.
- علامه مجلسی، محمدباقر مجلسی؛ معروف به «علامه مجلسی و مجلسی ثانی»: او فقیه بزرگ شیعه و ملاباشی ایران در دوران شاه سلیمان و شاه سلطان حسین صفوی بود. این عالم بزرگوار به بسیاری از علوم از قبیل: صرفُ نحو، معانی بیان، لغت، ریاضی، فلسفه، حكمت، تاریخ، تفسیر، حدیث، رجال، درایه، اصول فقه و كلام احاطه كامل داشته و در بیشتر آنها صاحب نظر بوده است.
او دارای تألیفات فراوانی است که به برخی از آنها اشاره می شود:
– بحارالانوار که 110 جلد است.
– ملاذ الاخبار فی شرح التهذیب.
– شرح اربعین.
– الوجیزة فی الرجال.
– الفوائد الطریقة فی شرح الصحیفة السجادیه.
– رساله الاوزان.
– المسائل الهندیه.
– مرأة العقول فی شرح اخبار الرسول؛ شرح «اصول کافی» در 26 جلد.
شخصیتهای مهم شیعه اثنا عشری (قرن سیزدهم و چهاردهم قمری)
- محمدباقر بهبهانی؛ مشهور به «وحید بهبهانی و ملقب به آقا»: او از فقهای اصولی و از علمای عظیم الشأن شیعه امامی است. علامه بهبهانی از سوی سیدمحمد طباطبایی اصفهانی، «وحید عصر» لقب گرفت و به لقب های دیگری، همچون «استاد اکبر»، «استاد کل»، «علامه ثانی» و «محقق ثالث» نیز مشهور است.
تحقیقات فقهی محمدباقر بهبهانی در شرح بر ابواب عبادات کتاب مفاتیح الشّرایع فیض کاشانی و در حواشی او بر مدارک الاحکام سید محمد عاملی نمایان است.
از وی 119 رساله و کتاب برجای مانده که شماری از آنها عبارتند از:
ابطال القیاس، اثبات التحسین و التقبیح العقلیین، الاجتهاد و الاخبار، اصالة البرائة، اصالة الصحة فی المعاملات و عدمها، الاستصحاب، اصول الاسلام و الایمان، التحفة الحسینیة، التعلیقة البهبهانیة، التقیة، حاشیه ارشاد علامه، حاشیه تهذیب علامه، حاشیه ارشاد اردبیلی، حاشیه مسالک الافهام.[200]
- سید محمدمهدی بحرالعلوم؛ با عناوین «سید بحرالعلوم، علامه بحرالعلوم»: او یکی از علمای بزرگ و فقیهان شیعه در قرن دوازدهم و سیزدهم هجری بود.
برخی از آثار علمی و تألیفات او بدین قرار است:
المصابیح فی الفقه (در سه جلد)، الفوائد فی الاصول، مشکاة الهدایة، الدرة النجفیة، رسالة فی عصیر الزبیبی، شرح الوافیة، تحفة الکرام [در تاریخ مکه و بیت الله الحرام]، مناسک حج، حاشیه بر کتاب شرایع، حاشیه بر کتاب الذخیرة سبزواری، الدرة البهیة فی نظم رووس المسائل الاصولیة، کتاب الرجال [معروف به الفوائدالرجالیة]، دیوان شعر و رساله فارسی در شناخت خدا.[201]
- میرزا ابوالقاسم معروف به «فاضل قمی، ابوالقاسم گیلانی، محقق قمی و میرزای قمی»: او یکی از برجسته ترین شخصیت های علمى و معنوى شیعه و از افتخارات شیعه محسوب می شود.
وی دارای آثار و تألیفات گرانقدری است از جمله: قوانین الاصول، حاشیه بر قوانین، حاشیه بر زبدة الاصول شیخ بهایی، حاشیه بر تهذیب الاصول علامه حلی، حاشیه بر شرح مختصر این حاجب عضدی، جامع الشتات یا اجوبة المسائل، مناهج الاحکام، غنائم الایام فیما یتعلق بالحلال و الحرام، معین الخواص.[202]
- شیخ جعفر بن خضر مالکی، معروف به «شیخ اکبر و کاشف الغطاء»: او یکی از بزرگترین علما و مراجع اوایل قرن سیزدهم هجری در جهان تشیع بود. وی تألیفات بسیاری دارد که از جمله آنها عبارت است از:
– مهم ترین و عالی ترین کتاب وی، کتاب کشف الغطا است که در عبادات می باشد، تا آخر باب جهاد و در آخر نیز کتاب وقف را بر آن افزوده است.
– شرح قواعد علا مه.
– العقائد الجعفریة فی اصول الدین.
– غایة المأمول فی علم الاصول.
– شرح الهدایة للطباطبائی.[203]
- شـیـخ مـرتضی انصاری؛ مشهور به «شیخ انصاری و شیخ اعظم»: او یکی از نامورترین و پرآوازه ترین فقها و مراجع عالی قدر تقلید در عصرهای اخیر و یکی از محقق ترین چهره های علمی و فقهی قرون متأخر به شمار می آید.
آثار قلمى فراوانى از ایشان بر جاى مانده که در این جا به برخى از آنها اشاره مىشود:
کتاب مکاسب (از متون درسى مهم حوزههاى علمیّه)، کتاب رسائل (از متون درسى مهم حوزههاى علمیّه)، رسالهاى در طهارت، رسالهاى در تیمم، رسالهاى در برائت، رسالهاى در ترجیح، رسالهاى در خمس، رسالهاى در زکات، رسالهاى در صلوة، رسالهاى در تقلید.[204]
- مُلاّمُحَمَّد کاظِم خُراسانی؛ مشهور به «آخوند خراسانی و صاحب کفایه»: او فقیهِ اصولی و مرجع تقلید شیعه و رهبر سیاسی عصر مشروطیت است.
مرحوم آخوند کتاب هاى زیادى درباره اصول، فقه و فلسفه به نگارش درآورد. برخی از آنها عبارتند از:
کفایة الاصول (مهم ترین اثر آخوند است که هنوز در حوزه هاى علمیه شیعه تدریس مىشود)، حاشیه مختصر بر رسائل (نخستین اثر او)، حاشیه مفصّل بر رسائل (که به نام «دررالفوائد» چندین بار چاپ شده است)، حاشیه بر مکاسب، فوائد، حاشیه بر اسفار، حاشیه بر منظومه ملاهادى سبزوارى، القضاء والشهادات، روحالحیاة فى تلخیص نجاةالعباد، تکملة التبصرة، ذخیرةالعباد فى یومالمعاد.[205]
- سید محمدحسن حسینی شیرازی؛ مشهور به «میرزای شیرازی و میرزای مجدد»: او یکی از بزرگ ترین علما و مراجع در جهان تشیع و صاحب فتوای معروف به فتوای تحریم تنباکو است.
او آثار و تالیفات متعددی داشته که برخی از آنها عبارتند از:
کتابی در طهارت (تا مبحث وضو)، رساله ای در رضاع و شیر دادن، کتابی در فقه (از اول مکاسب تا آخر معاملات)، رساله ای در اجتماع امر و نهی،. رساله ای در مشتق، حاشیه ای بر نجاة العباد، تعلیقه ای بر کتاب معاملات آقا وحید بهبهانی.[206]
- محمدحسین غروی نائینی معروف به «میرزای نائینی»: او مرجع تقلید شیعه و در ردیف احیاگران و نوآوران دین و فقاهت و یکی از والاترین مراجع تقلید شیعه بود. او دارای آثار و تألیفاتی از جمله: تنبیه الامة، تعلیق بر عروة الوثقی، لباس مشکوک، التعبدی و التوصلی، وسلیة النجاة، سؤ ال و جواب های استدلالی فقهی.[207]
- شیخ محمدحسین غروی اصفهانی معروف به «کمپانی»: عالم و حکیم دوره اخیر عالم تشیع، تا جایی که به دلیل قدرت و وسعت علمی فراوان، ملقب به فقیه الفلاسفة و فیلسوف الفقها گردید. مهم ترین امتیاز در آثار مرحوم کمپانی استدلالی و ابتکاری بودن آنها است که حکایت از ژرفنگری و دقت نظر او میکند. بخشی از آثار ماندگار او در رشته های مختلف عبارتند از:
– در علم اصول: الاجتهاد و التقلید و العدالة؛ الاصول علی النهج الحدیث و … .
– در علم فقه: کتاب الاجارة؛ صلاة الجماعه و … .
– در فلسفه و حکمت: تحفة الحکیم: منظومهای است به سبک منظومه حکیم سبزواری در حکمت متعالیه. رسالة فی اثبات المعاد الجسمانی، حاشیه بر اسفار ملاصدرا، مکاتبات فلسفی و عرفانی و … .[208]
- عبدالکریم حائری یزدی؛ (آیتالله مؤسِّس): او یکی از بزرگترین علما و مراجع مکتب شیعه اثنی عشری و مجتهدان و مراجع تقلید شیعه و بنیانگذار حوزهٔ علمیهٔ قم بود.
او دارای تألیفات متعددی است که برخی از آنها عبارتند از:
دررالفوائد (دُرَرُالاصول هم نامیده شده است)، کتاب الرضاع، کتاب الصلوة، کتاب المواریث، کتاب النکاح، حاشیه بر عروة الوثقی، کتاب مناسک حج، منتخب الرسائل.[209]
- سید محمدکاظم طباطبایی یزدی، معروف به «صاحب عروة الوثقی»: او یکی از فقهای بزرگ و نامدار قرن چهاردهم است که از نظر جامعیت در مسائل فرعی فقهی، کم نظیر بود. او عالمی متبحر و فقیهی مدقق است که جامع کمالات علمی و عملی بود و در فقه جعفری یکی از مفاخر و از فقهای نامدار و برجسته عصر اخیر است. یکی از اموری که مایه شهرت وی گردید، تسلط بر مسائل فقهی و تألیف کتاب «عروة الوثقی» بود.
تالیفات و آثار قلمی او به این قرار می باشد:
الـعـروة الـوثـقی، بـستان راز و گلستان نیاز (در مناجات و دعا)، تعادل و تراجیح (در اصول)، حاشیه مکاسب شیخ انصاری، حجیه الظن فی عدد الرکعات، السؤال و الجواب (مسائل فقهی)، صحیفة الکاظمیة، رساله ای در منجزات مریض.[210]
- سید ابوالحسن اصفهانی، (مدیسه ای): او فـقـیهی بزرگوار و از مراجع بزرگ عصر اخیر است که درکیاست و درایت و حسن اداره حوزه هاى علمیه شهرت به سزا و نام پرآوازه اى دارد.
وی دارای آثار قلمی متعددی از جمله:
وسیلة النجاة (مشهورترین اثر او است که بسیاری از فقها و مراجع بزرگ بر این کتاب حاشیه زده و شرح نوشته اند)، انیس المقلدین، حاشیه بر تبصره علامه، حاشیه بر العروة الوثقی، حاشیه بر نجاة العباد، ذخیرة العباد، شرح کفایة الاصول، منتخب الرسائل، مناسک حج، وسیلة النجاة الصغری، ذخیرة الصالحین.[211]
- سید حسین طباطبائی بروجردی: او از زمره بزرگ ترین فقها، علما و مراجع تقلید است. وی به مدت هفده سال زعیم حوزه علمیه قم و مدت پانزده سال تنها مرجع تقلید شیعیان جهان بود.
برخی از آثار و تألیفات او عبارتند از:
ترتیب اسانید من لایحضره الفقیه، ترتیب رجال اسانید من لایحضره الفقیه، ترتیب اسانید امالی الصدوق، ترتیب اسانید الخصال، ترتیب اسانید علل الشرایع، اسانید تهذیب الاحکام، ترتیب رجال اسانید التهذیب، ترتیب اسانید ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ترتیب اسانید عدة کتب، ترتیب رجال الطوسی.[212]
شخصیتهای مهم شیعه اثنا عشری (قرن چهاردهم و پانزدهم قمری)
- سید ابوالقاسم خویی: او از فقها و مراجع تقلید بسیار با عظمت و از مفاخر بزرگ جهان تشیع و از مشاهیر فقه و اصول و از مدرسان پرآوازه حوزه علمیه نجف اشرف و از مفسران و قرآنپژوهان عالی قدر اسلام است.
آثار علمی ارزشمند این مرد بزرگ به ده ها جلد کتاب در فقه و اصول و تفسیر و رجال می رسد که برخی ازآنها عبارتند از:
البیان فی تفسیر القرآن، نفحات الاعجاز در دفاع از کرامت و عظمت قرآن، اجود التقریرات در اصول فقه، تکملة منهاج الصالحین، مبانی تکملة منهاج الصالحین، تهذیب و تتمیم منهاج الصالحین، نفحات الاعجاز فی رد حُسن الایجاز، فقه القرآن علی المذاهب الخمس.
- سیّد روحالله مصطفوی موسوی خمینی؛ ملقب به «امام خمینی»: او فقیهی کامل، عالمی وارسته، فیلسوفی متبحر و سیاستمداری قابل بود. وی مرجع تقلید شیعیان و اولین رهبر مذهبی و سیاسی ملت ایران در نظام جمهوری اسلامی بود.
ده ها کتاب و اثر گرانبها از امام خمینی در مباحث اخلاقی، عرفانی، فقهی، اصولی، فلسفی، سیاسی و اجتماعی برجای مانده که بسیاری از آنها تاکنون منتشر شده است. برخی از آنها عبارتند از:
شرح دعاى سحر، شرح حدیث رأس الجالوت، تحریر الوسیله، كتاب البیع، تعلیقه علی وسیله النجاه، المکاسب المحرمه، تعلیقه علی العروه الوثقی، انوار الهدایه فی التعلیقه علی الکفایه، كشف الاسرار، حاشیه بر اسفار، رساله لقاءالله، سر الصلوه، تعلیقات علی شرح فصوص الحكم، مصباح الانس.
- سید محمد باقر صدر: یکی از بزرگترین اندیشمندان مسلمان و «مغز متفکر اسلامی» در تاریخ اسلامی به ویژه در قرن چهاردهم هجری است.
آثار قلمی متفکر بزرگ، شهید سید محمد باقر صدر، همه علمی، تحقیقی، ابتکاری، کم نظیر هستند. در اینجا به برخی از آنها اشارهدمی شود:
غایة الفکر فی علم الاصول، فلسفتنا «فلسفه ما»، اقتصادنا «اقتصاد ما»، ماذا تعرف عن الاقتصاد الاسلامی، الانسان المعاصر و المشکله الاجتماعیه، الأسس المنطقیة الاستقراء.
4.سید محمدتقی خوانساری: او از فقهای بزرگ قرن چهاردهم هجری است. وی یکی از مراجع سه گانه قم است که پس از رحلت آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری در سال 1315 شمسی به همراه آیات عظام مرحوم: سید صدرالدین صدر و حجت، اداره حوزه علمیه قم و مرجعیت را بر عهده گرفتند. نماز باران او تجلی دعا و نماز را در زندگی ملموس و آشكار كرد.
او دارای آثار و تالیفات متعددی است که برخی از آنها عبارتند از:
حاشیه بر عروة الوثقی، رساله علمیه با عنوان منتخب الاحکام و اثر فتوایی ذخیرة العباد که مبسوط تر از منتخب است، حاشیه بر مناسک الحج شیخ انصاری، مختصر الاحکام، رساله تقویم الصلاة.
- سید محمدحسین طباطبایی معروف به «علامه طباطبایی»: او یکی از برجسته ترین علمای شیعه اثنی عشری است که در بسیاری از علوم؛ از جمله تفسیر، فقه، فلسفه، ریاضیات، حکمت و عرفان تبحر داشته است.
آثار و تالیفات وی به ده ها اثر می رسد که در اینجا تنها به چند مورد مختصر اشاره می شود:
تفسیر المیزان، اصول فلسفه و روش رئالیسم، رسائل سبعه؛ شامل 6 رساله، سنن النبی، رسائل التوحیدیه؛ شامل 7 رساله، حاشیه الکفایه، تعلیقه علی بحارالانوار، تعلیقه علی الاصول من الکافی، تعلیقه واحده علی مرآه العقول، تعلیقه علی الاسفار الاربعه؛ در ۹ جلد، بدایه الحکمه، نهایة الحکمة، علی (علیه السلام) و الفلسفه الالهیه.
- مرتضی مطهری معروف به «استاد شهید مطهری»: او از علمای شیعه، استاد فلسفه اسلامی و کلام اسلامی و تفسیر قرآن بود. وی همچنین از اساتید برجسته حوزه علمیه و دانشگاه و در بسیاری از علوم تبحر داشت.
آثار و تالیفات فراوانی از او به جای مانده است که برخی از آنها عبارتند از:
احیای تفکر اسلامی، اسلام و نیازهای زمان در دو جلد، اصول فلسفه و روش رئالیسم در پنج جلد، انسان کامل، آشنایی با قرآن در چهارده جلد، بیست گفتار، توحید، جاذبه و دافعه علی (علیه السلام)
- سید عبدالاعلی موسوی سبزواری: او فقیه، مفسر و قرآنپژوه بزرگ جهان تشیع و از مفاخر علمی و برجسته اسلام در دوره معاصر است که عمر شریف خویش را در نشر و گسترش معارف اسلام و قرآن مصروف داشت.
او دارای آثار و تألیفات زیادی است از جمله:
مواهب الرحمن فی تفسیر القرآن، مهذبالاحکام فی بیان الحلال و الحرام، تهذیب الاصول، لباب المعارف، افاضة الباری فی نقد ما الّفه الحکیم السبزواری؛ «حکیم حاج ملّاهادی سبزواری».
- سید علی حسینی سیستانی: او یکی از تأثیر گذارترین و برجسته ترین مراجع و علمای شیعه اثنی عشری است. وی مرجع اعلی شیعیان و زعیم حوزه علمیه نجف اشرف است.
او دارای آثار و تألیفات زیادی است از جمله:
شرح العروةالوثقی، البحوث الاصولیه، کتاب القضاء، کتاب البیع و الخیارات، الفوائد الغرویة، الفوائد الفقهیة، شرح المشیخة الفقهیة، تعلیقة علی العروة الوثقی، رسالة فی اختلاف الافاق فی رؤیةالهلال.
میزان جمعیت و پراکندگی شیعه اثنا عشری در جهان
بر اساس آمارهای سازمان ملل و برخی منابع دیگر، در سال 1999 میلادی، جمعیت جهان ازمرز 6 میلیارد نفر گذشته است. حدود بیست درصد از جمعیت جهان؛ یعنی 2/1 میلیارد نفر را مسلمانان تشکیل می دهند. توزیع جمعیت مسلمانان در جهان در نیمه 1998 میلادی از این قرار است: آفریقا 315 میلیون، آسیا 812 میلیون، اروپا 401000/31، و … .[213] همچنین در قانون اساسی بیش از 46 کشور اسلامی؛ نظیر ایران، عربستان، مصر، تونس، اسلام به عنوان دین رسمی قید شده است.
پیرامون آمار شیعیان و کشورهای شیعی نیز گفتنی است: به دست آوردن آمار دقیق شیعیان جهان، کارى دشوار و سخت است و تاکنون فهرست دقیقى در این زمینه ارائه نشده است. اما شیعیان در تمام نقاط جهان پراکنده هستند و آمار تقریبى آنان بین 400 تا 450 میلیون نفر است. آمار زیر برآورد تقریبى از تعداد شیعیان على بن ابیطالب (علیه السلام) در جهان است:
- بحرین: 70 درصد. 2. عراق: 70 درصد (در شهرهاى کوفه، بغداد، حلّه، کربلا، نجف، سامرا، بصره و…). 3. سوریه: از 90 درصد مسلمانان این کشور، اکثریت با اهل سنت است؛ ولى علویان و اسماعیلیان بقیه مسلمین را تشکیل مىدهند و بیشتر در حلب، زینبیه و دمشق هستند. 4. لبنان: 40 درصد (در بعلبک، حلّه، منطقه جبل عامل و…). 5. عربستان: 20 درصد (در قطیف، احساء و…). 6. کشور آذربایجان: 70 درصد. 7. یمن: 35 درصد (بیشتر زیدى هستند). 8. افغانستان: 25درصد. 9. ایران: 91 درصد. 10. هند: 15درصد مسلمان («یک پنجم» آنها شیعه هستند). 11. پاکستان: 25 درصد. 12. کویت: 30 درصد. 13. ترکیه: 5 درصد. 14. امارات: 30 درصد. 15. در آفریقا حدود چهار میلیون شیعه زندگى مىکنند. در کشورهاى دیگرى مثل آمریکا، چین، اندونزى، انگلیس، شیعیان زیادى زندگى مى کنند و روز به روز بر تعداد آنها افزوده مى شود. توزیع جمعیت شیعیان در برخی از کشورهای آسیایی که دارای اکثریت و یا درصد قابل توجهی از شیعیان هستند، طبق آمارهای مربوط به سال 1998 میلادی از این قرار است:
- افغانستان: جمعیت 000/792/24 نفر که مسلمانان اهل سنت 84 درصد و شیعیان 15 درصد و پیروان سایر ادیان یک درصد، بیش از 98 درصد جمعیت شیعی افغانستان شیعه دوازده امامی و کمتر از دو درصد آن اسماعیلی هستند.
- آذربایجان: از کل جمعیت 000/650/7 نفری، مسلمانان شیعه 70 درصد، و اهل سنت 30 درصد را تشکیل می دهند.
- بحرین: کل جمعیت 633000 نفر، مسلمانان شیعه، 3/61 درصد و اهل سنت 5/20 درصد و بقیه پیرو ادیان دیگر می باشند، مطابق آمارهای دیگر شیعیان بحرین 70 درصد می باشند که این عده جمعیت بومی بحرین را تشکیل می دهند.[214]
- ایران: این کشور یکی از قطب های بزرگ جهان تشیع به حساب می آید که از جمعیت 70 میلیونی آن، 94 درصد را شیعیان دوازده امامی و بقیه را پیروان مذاهب اهل سنت و ادیان دیگر تشکیل می دهند.
- عراق: کل جمعیت: 000/722/21 نفر که از این تعداد، شیعیان 5/62 درصد و اهل سنت 5/34 درصد و بقیه را پیروان سایر ادیان تشکیل می دهند.
- هند: کل جمعیت حدود یک میلیارد نفر که از این تعداد، مسلمانان اهل سنت 9 درصد و شیعیان 3 درصد و بقیه را پیروان ادیان دیگر تشکیل می دهند.
- کویت: از کل جمعیت 000/661/8 نفری، شیعیان 30 درصد و اهل سنت 45 درصد و بقیه را پیروان دیگر ادیان تشکیل می دهند.
- لبنان: از کل جمعیت 000/506/3 نفری، شیعیان 34 درصد و اهل سنت 3/21 درصد و مسیحیان 6/37 درصد را تشکیل می دهند.
- پاکستان: از کل جمعیت 000/900/141 نفری، شیعیان 20 درصد و 75 درصد غیر شیعه و بقیه را پیروان دیگر ادیان تشکیل می دهند.
- سوریه: از کل جمعیت 000/335/15 نفری، مسلمانان اهل سنت 74 درصد و شیعیان 12 درصد می باشند.[215]
کتابنامه شیعه اثنا عشری
قرآن کریم.
نهج البلاغه.
ابراهیم، مصطفی و دیگران؛ المعجم الوسیط؛ ناشر: المکتبة الاسلامیه، استانبول، بی تا.
ابن ابى حاتم، عبدالرحمن بن محمد، تفسير القرآن العظيم (ابن أبي حاتم)، ج 2، ص 675، ناشر: مكتبة نزار مصطفى الباز، چاپ سوم، 1419 ق.
ابن اثیر، علی بن محمد؛ أسدالغابه فى معرفة الصحابة؛ تحقیق: البنا، محمد ابراهیم؛ ناشر: دارالاحیاء التراث العربی، بیروت، 1970 م.
ابن اثیر، على بن محمد؛ أسد الغابة فى معرفة الصحابة؛ ناشر: دار الفكر، بیروت، 1409 ق / 1989 م.
ابن حزم اندلسی، علی بن احمد؛ جمهرة انساب العرب؛ تحقیق: عبدالسلام هارون، محمد؛ ناشر: دار الكتب العلمیة، چاپ اول، بیروت، 1403 ق / 1983 م.
ابن شهر آشوب، محمد بن علی؛ معالم العلماء؛ مصحح: بحر العلوم، محمد صادق؛ ناشر:المطبعة الحیدریة، نجف اشرف، 1380 ق.
ابن طاووس، على بن موسى؛ الیقین؛ محقق / مصحح: انصارى زنجانى خوئینى، اسماعیل؛ ناشر: دار الكتاب، چاپ اول، قم، 1413 ق.
ابن عبد ربه اندلسى، احمد بن محمد؛ العقد الفرید؛ ناشر: دار الكتب العلمیة، چاپ اول، بیروت، 1404 هـ. ق.
ابن فارس، ابوالحسین احمد؛ معجم المقاییس فی اللغة؛ ناشر: دارالفکر، بیروت، ۱۴۱۸هـ. ق.
ابن مشهدى، محمد بن جعفر؛ المزار الكبير؛ محقق / مصحح: قيومى اصفهانى، جواد؛ ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ اول، قم، 1419 ق.
ابن منظور، محمد بن مكرم؛ لسان العرب؛ محقق / مصحح: میر دامادى، جمال الدین؛ ناشر: دار الفكر للطباعة و النشر و التوزیع – دار صادر، چاپ سوم، بیروت، 1414 ق.
ابو علی سینا، حسین بن عبدالله؛ الهیات شفاء؛ تحقیق: حسن زاده آملی، حسن؛ انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، قم.
احمدی، سید عباس و موسوی، الهام سادات؛ جغرافیای شیعه و فرصت های ایران در قلمروهای شیعی جهان اسلام؛ مجموعه مقالات چهارمین کنگره بین المللی جغرافیدانان جهان اسلام (25 تا 27 فروردین ماه 1389 هـ . ش – زاهدان).
اخطب خوارزمی، موفق بن أحمد؛ المناقب؛ ناشر: منشورات المكتبة الحیدریة، نجف، 1385 هـ، ق.
اربلى، على بن عيسى؛ كشف الغمة؛ محقق / مصحح: ميانجى، ابراهيم؛ ترجمه و شرح: زوارهاى، على بن حسين؛ ناشر: انتشارات إسلامية، چاپ سوم، تهران، 1382 ش.
امین، سید حسن، مستدرکات أعیان الشیعة، ناشر: دار التعارف للمطبوعات، 1408 ق.
امین، سید محسن؛ لواعج الأشجان في مقتل الحسين (عليه السلام)؛ محقق: امین، حسن؛ ناشر: دار الامیر، بيروت، بی تا.
آمدی، عبدالواحد بن محمد؛ تصنیف غرر الحكم و درر الكلم؛ محقق / مصحح: درایتى، مصطفى؛ ناشر: دفتر تبلیغات اسلامی قم، چاپ اول، ایران، قم، 1366 ش.
بحرانى، سید هاشم؛ غایة المرام و حجة الخصام فی تعیین الإمام من طریق الخاص و العام؛ تحقیق: عاشور، سید على؛ ناشر: مؤسسة التأریخ العربی، چاپ اول، بیروت، 1422 ق.
برقى، احمد بن محمد؛ المحاسن؛ محقق / مصحح: محدث، جلال الدین؛ ناشر: دار الكتب الإسلامیة، چاپ دوم، قم، 1371 ق.
بغدادی، عبدالقاهر؛ الفرق بین الفرق و بیان الفرقة الناجیة منهم؛ ناشر: دار الجیل- دار الآفاق، بیروت، 1408 ق.
خمينى، سيد روح اللّٰه، توضيح المسائل (محشّى)، محقق/ مصحح: بنى هاشمى خمينى، سيد محمد حسين، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ هشتم، قم، ايران، 1424 ق.
تهرانی، شیخ آقا بزرگ؛ الذريعة إلى تصانيف الشيعة؛ ناشر: اسماعيليان قم و كتابخانه اسلاميه، تهران، 1408 ق.
جعفریان، رسول؛ حیات فكری و سیاسی امامان شیعه؛ ناشر: انصاریان، قم، 1423 ق.
جمعی از مؤلفان؛ زیر نظر موسوی بجنوردی، سید محمدکاظم؛ دائره المعارف بزرگ شیعه؛ ناشر: انتشارات علمی فرهنگی، تهران، بی تا.
جوادی آملی، عبدالله؛ انتظار بشر از دین؛ تحقیق و تنظیم: مصطفی پور، محمدرضا؛ ناشر: اسراء، قم، 1391.
حاکم نیشابوری، محمد بن عبد الله؛ المستدرک على الصحیحین، محقق: الوادعی، مقبل بن هادی؛ ناشر: دار الحرمین، بی جا، 1417 ق / 1997 م.
حاكم نیشابوری؛ مستدرک صحیحین؛ ناشر: دارالكتب العلمیه، چاپ اول، بیروت، 1411 ق.
حجت، سید محسن؛ تشیع چیست و شیعه كیست؛ ناشر: دفتر انتشارات اسلامی، قم، بی تا.
حر عاملى، محمد بن حسن؛ وسائل الشیعة؛ محقق / مصحح: مؤسسة آل البیت (علیهم السلام)؛ ناشر: مؤسسة آل البیت (علیهم السلام)، چاپ اول، قم، 1409 ق.
حکیم، سید محمد تقی؛ الأصول العامة في الفقه المقارن؛ ناشر: مؤسسة آل البیت، قم، 1979 م.
خرازی، محسن؛ بدایه المعارف الالهیه فی شرح عقاید الامامیه؛ ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی، قم، بی تا.
خصیبى، حسین بن حمدان؛ الهدایة الكبرى؛ ناشر: البلاغ، بیروت، 1419 ق.
خواجویان، محمد کاظم؛ تاریخ تشیع؛ ناشر: جهاد دانشگاهی، مشهد، 1376 ش.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی.
دایره المعارف بریتانیکا 2002؛ نسخه دولوکس.
دهخدا، علی اکبر؛ لغت نامه دهخدا.
ذهبی، محمد بن احمد؛ سیر اعلام النبلاء؛ مصحح: ارنوؤط، شعیب / اسد، حسین؛ ناشر: مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، بی جا، بی تا.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن؛ ناشر: المکتبة المرتضویة، تهران، بی تا.
راغب اصفهانى، حسين بن محمد،المفردات في غريب القرآن، ص 111، ناشر: دارالعلم الدار الشامية، چاپ اول، 1412 ق .
ربانی گلپایگانی، علی؛ فرق و مذاهب كلامی؛ ناشر: انتشارات مركز جهانی، قم، بی تا.
رشاد، علی اكبر؛ دانشنامۀ امام علی (علیه السلام)؛ ناشر: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ سوم، تهران، 1385 ش.
الرفاعی، عبد الجبار؛ معجم ما کتب عن الرسول و اهل البیت (علیهم السلام)؛ ناشر: انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1371 ش.
زین عاملی، محمدحسین؛ شیعه در تاریخ؛ ترجمه: عطایی، محمد رضا؛ انتشارات آستان قدس، مشهد، 1375 هـ.ش.
سایت (پایگاه اطلاع رسانی حوزه نت).
سایت اسلام کوئست؛ فرقه های اساسی شیعه.
سایت اندیشه قم.
سایت دانشنامه اسلامی .
سبحانی، جعفر، منشور عقاید امامیه، ناشر: موسسۀ امام صادق (علیه السلام)، چاپ اول، قم، 1376ش.
سبحانی، جعفر؛ الهیات و معارف اسلامی در صد و یک درس؛ تنظیم: استادی، رضا؛ ناشر: مؤسسه سیدالشهداء (علیه السلام) و مؤسسه امام صادق (علیه السلام)، چاپ ششم، قم، ۱۳۸۴ ش.
سرکیس، یوسف الیان؛ معجم المطبوعات العربیّة و المعرّبة؛ قاهره ۱۳۴۶ ق / ۱۹۲۸ م، چاپ افست قم ۱۴۱۰.
سید بن طاووس، علی بن موسی؛ لهوف؛ تحقیق: تبریزیان الحسون، شیخ فارس؛ ناشر: نشر دارالاسوه، چاپ اول، 1414 ق.
سیوطى، جلال الدین؛ الدر المنثور فى تفسیر المأثور؛ ناشر: كتابخانه آیة الله مرعشى نجفى، قم، 1404 ق.
شرتونی، سعید الخوری؛ اقرب الموارد؛ ناشر: مکتبة المرعشی، قم، ۱۴۰۳ ق.
شريف الرضى، محمد بن حسين؛ نهج البلاغة (للصبحي صالح)، محقق / مصحح: فيض الإسلام، علی نقی؛ ناشر: هجرت، قم، چاپ اول، 1414 ق.
شهرستانى، محمّد بن عبدالكریم؛ الملل و النحل؛ تحقیق: بدران، محمد؛ ناشر: الشریف الرضی، چاپ سوم، قم، 1364 ش.
شهرستانى، محمّد بن عبدالكریم؛ الملل و النحل؛ تحقيق: بدران، محمد، ناشر: بدران، محمد بن فتح الله؛ قاهره، (افست قم)، ۱۳۶۷ش.
شیخ مفید، محمد بن محمد؛ الإختصاص؛ ناشر: کنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول، 1413 ق.
صالحیه، محمد عیسی؛ المعجم الشامل للتراث العربی المطبوع؛ قاهره ۱۹۹۳ م.
صدر حاج سید جوادی، أحمد و دیگران؛ دائرة المعارف تشیع؛ ناشر: نشر شهید سعید محبّی، چاپ اول، تهران، 1384 ش.
صدوق، محمد بن علی؛ من لا يحضره الفقيه؛ انتشارات جامعۀ مدرسین، قم، 1413 ق.
صدوق، محمد بن على؛ امالی، ناشر: اعلمى، چاپ پنجم، بیروت، 1400 ق / 1362 ش.
صدوق، محمد بن على؛ خصال؛ محقق / مصحح: غفارى، على اكبر؛ ناشر: جامعه مدرسين، چاپ اول، قم، 1362 ش.
صدوق، محمد بن على؛ كمال الدين و تمام النعمة؛ محقق / مصحح: غفارى، على اكبر؛ ناشر: کتابفروشی اسلاميه، چاپ دوم، تهران، 1395 ق.
طباطبائی، محمد حسین؛ شیعه در اسلام؛ به کوشش: خسرو شاهی، هادی؛ ناشر:مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامی حوزه علميه قم)، قم، ١٣٨٨ ش.
طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، ج 16، ص 311، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسين حوزه علميه قم، چاپ پنجم، قم، 1417 ق.
طبرسى، احمد بن على؛ الإحتجاج على أهل اللجاج؛ محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر؛ ناشر: نشر مرتضى، چاپ اول، مشهد، 1403 ق.
طبری؛ محمد بن جرير؛ تاريخ الطبري (تاريخ الأمم و الملوک)؛ تحقيق: ابراهيم، محمد أبو الفضل؛ ناشر: دار التراث، چاپ دوم، بیروت، 1387 ق / 1967 م.
طبرى آملى، محمد بن أبی القاسم؛ بشارة المصطفى لشیعة المرتضى؛ ناشر: المكتبة الحیدریة، چاپ دوم، نجف، 1383 ق.
طبرى كيا هراسى، على بن محمد؛ أحكام القرآن؛ ناشر: دارلكتب العلمية، بيروت، 1405 ق.
طریحی، فخر الدین بن محمد؛ مجمع البحرین؛ محقق / مصحح: حسینى اشكورى، احمد؛ ناشر: مرتضوى، چاپ سوم، تهران، 1375 ش.
طوسی، خواجه نصیر الدین؛ قواعد العقاید؛ تحقیق: گلپایگانی، علی ربانی؛ ناشر: مركز مدیریت حوزه علمیه، قم، 1416 ق / 1374 ش.
طوسی، محمد بن حسن؛ الفهرست؛ به کوشش: بحرالعلوم، محمد صادق؛ ناشر: ، کتابخانۀ مرتضویه نجف.
طوسی، محمد بن حسن؛ رجال شیخ طوسی؛ انتشارات حیدریه، نجف، 1381 ق.
طوسی، محمد بن حسن؛ رسائل العشر؛ ناشر: جامعه مدرسین، قم، بی تا.
طوسى، محمد بن الحسن؛ امالی؛ ناشر: دار الثقافة، چاپ اول، قم، 1414 ق.
طوسى، محمد بن الحسن؛ كتاب الغیبة للحجة؛ محقق / مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد؛ ناشر: دار المعارف الإسلامیة، چاپ اول، ایران، قم، 1411 ق.
عسقلانی، ابن حجر؛ الإصابه فی تمییز الصحابه؛ ناشر: دارالاحیاء التراث العربی، چاپ اول، بیروت، 1328 ق.
علامه امینی، عبدالحسین؛ موسوعة الغدیر في الکتاب والسنة و الادب، بازنگری و تحقیق: موسسة دائرة المعارف الفقه الاسلامي؛ ناشر : انتشارات موسسه دائرة المعارف الفقه الاسلامي، قم، 1427 ق / 2006 م.
علامه حلى، حسن بن یوسف؛ الألفين؛ ناشر: انتشارات هجرت، چاپ دوم، قم، 1409 ق.
علامه حلى، حسن بن یوسف؛ رجال العلامة الحلی؛ ناشر: دار الذخائر، چاپ دوم، نجف اشرف، 1411 ق.
علم الهدى (سید مرتضى)، علی بن حسین، تنزيه الأنبياء (عليهم السلام)، ص 2، ناشر: الشريف الرضي، چاپ اول، قم، 1377 ش.
عمید، حسن؛ فرهنگ عمید؛ ناشر: سازمان انتشارات جاویدان، تهران، ۱۳۵۴ش.
فراهیدى، خلیل بن أحمد؛ كتاب العین؛ ناشر: نشر هجرت، چاپ دوم، قم، 1409 ق.
فولر، گراهام .ای، و رندرحیم، فرانکه؛ شیعیان عرب مسلمانان فراموش شده؛ ترجمه: تبریزی، خدیجه؛ ناشر: شیعه شناسی (وابسته به موسسه فرهنگی شیعه شناسی)؛ چاپ اول، قم، ١٣٨۴ ش.
فیومی، احمد بن محمد؛ المصباح المنیر؛ قاهرة، بی تا.
قمی، شیخ عباس؛ منتهی الآمال؛ ناشر: انتشارات هجرت، چاپ هشتم، قم، 1373 ش.
كاشف الغطاء، جعفر؛ دفاع از حقانیت شیعه (مقدمه کشف الغطا)؛ ترجمه: محرّمی، غلامحسین؛ ناشر: مؤمنین، چاپ اول، قم، 1378 ش.
كشى، محمد بن عمر، رجال الكشی – إختیار معرفة الرجال، محقق / مصحح: طوسى، محمد بن حسن / مصطفوى، حسن، ناشر: مؤسسة نشر دانشگاه مشهد، چاپ اول، مشهد، 1409 ق.
كلینى، محمد بن یعقوب؛ كافی؛ محقق / مصحح: غفارى، على اكبر و آخوندى، محمد؛ ناشر: دار الكتب الإسلامیة، چاپ چهارم، تهران، 1407 ق.
كلينى، محمد بن يعقوب؛ کافی؛ كمره اى، محمد باقر؛ ناشر: انتشارات اسوه، چاپ سوم، قم، ایران، 1375 ش.
مجلسى، محمد باقر؛ بحارالانوار؛ محقق / مصحح: جمعى از محققان؛ ناشر: دار إحياء التراث العربي، چاپ دوم، بيروت، 1403 ق.
مختار اللیثی، سمیرة؛ جهاد الشیعة فی العصر العباسی الأول؛ ناشر: دار جبل، بیروت، 1396 هـ.ق.
مدرس، محمد علی؛ ریحانه الادب فی تراجم المعروفین بالکنیه او اللقب؛ ناشر: کتابفروشی خیام، تهران، ۱۳۶۹ ش.
مسعودی، على بن الحسین؛ مروج الذهب و معادن الجوهر؛ تحقیق: اسعد، داغر؛ ناشر: دار الهجرة، چاپ دوم، قم، 1409 ق.
مشّار، خانبابا؛ مؤلفین کتب چاپی فارسی و عربی؛ تهران ۱۳۴۰ ـ ۱۳۴۴ ش.
مصباح یزدی، محمد تقی؛ راه و راهنما شناسی، ناشر: بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، قم، ١٣٨٣ ش.
مصباح يزدی، محمد تقی؛ آموزش عقائد؛ ناشر: شرکت چاپ و نشر بين الملل، چاپ اول، بی جا، 1390 ش.
مطهری، مرتضی؛ آشنایی با علوم اسلامی (کلام، عرفان، حکمت عملی)؛ ناشر : انتشارات صدرا، تهران، 1387.
مطهرى، مرتضی؛ مجموعه آثار استاد شهید مطهرى؛ ناشر: صدرا، قم.
مظفر، محمد حسین؛ تاریخ شیعه؛ محقق: حجتی، محمد باقر؛ ناشر: منشورات مكتبة بصیرتی، قم، بی تا.
معرفت، هادى؛ تفسیر و مفسران؛ ناشر: مؤسسه فرهنگى التمهید، چاپ اول، 1379 ش.
مفید، محمد بن محمد؛ الإختصاص؛ محقق / مصحح: غفارى، على اكبر و محرمى زرندى، محمود؛ ناشر: الموتمر العالمى لالفیة الشیخ المفید، چاپ اول، ایران، قم، 1413 ق.
مفید، محمد بن محمد؛ أوائل المقالات فی المذاهب و المختارات؛ ناشر: المؤتمر العالمی للشیخ المفید، چاپ اول، قم، 1413 ق.
مكارم شیرازى، ناصر؛ تفسیر نمونه؛ ناشر: دار الكتب الإسلامیة، چاپ اول، تهران، 1374 ش.
موسوى خمينى، سيد روح اللّٰه؛ توضيح المسائل (محشّٰى)؛ محقق/ مصحح: بنى هاشمى خمينى، سيد محمد حسين؛ ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ هشتم، قم، ايران، 1424 ق.
مؤسسه فرهنگی جام طهور (دائرة المعارف طهور).
نجاشى، احمد بن على؛ فهرست أسماء مصنفی الشیعة؛ محقق و مصحح: شبیرى زنجانى، سید موسى؛ ناشر: دفتر انتشارات اسلامى، قم، 1407 ق.
نراقى، ملا مهدى، أنيس الموحدين، حسن زاده، حسن، تصحيح و تعليق: قاضی طباطبایی، سید محمدعلی، ص 124، ناشر: انتشارات الزهراء، چاپ دوم، تهران، 1369 ش.
هادوی تهرانی، مهدی، درس خارج اصول، دفتر پنجم.
الهیثمی المكی، ابن حجر؛ الصواعق المحرقه؛ ناشر: مكتبة قاهره، چاپ دوم، 1385 ق.
یعقوبى، احمد بن أبى یعقوب؛ تاریخ الیعقوبى؛ ناشر: دار صادر، بیروت ،بى تا.
[1]. الشِّيعةُ: القوم الذين يَجْتَمِعون على الأَمر و كلُّ قوم اجتَمَعوا على أَمْر، فهم شِيعةٌ و كلُّ قوم أَمرُهم واحد يَتْبَعُ بعضُهم رأْي بعض، فهم شِيَع؛ ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب، محقق / مصحح: مير دامادى، جمال الدين، ج 8، ص 189.
[2]. فراهيدى، خليل بن أحمد، كتاب العين، ج 2، ص 191؛ طريحي، فخر الدين بن محمد، مجمع البحرين، محقق / مصحح: حسينى اشكورى، احمد، ج 4، ص 356.
[3]. بحرانى، سيد هاشم، غاية المرام و حجة الخصام في تعيين الإمام من طريق الخاص و العام، تحقيق: عاشور، سيد على، ج 1، ص 15.
[4]. اسلام کوئست، سؤال 922 نمایه؛ فرقه های اساسی شیعه.
[5]. بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بين الفرق و بيان الفرقة الناجية منهم، ص 21 – 23.
[6]. شهرستانى، محمّد بن عبدالكریم، الملل و النحل، تحقيق: بدران، محمد، ج 1، ص 170؛ بر گرفته از سایت اسلام کوئست.
[7]. طوسي، خواجه نصير الدين، قواعد العقايد، تحقيق: گلپايگاني، علي رباني، ص 110.
[8]. نک، الفرق بين الفرق و بيان الفرقة الناجية منهم، الملل و النحل، قواعد العقاید.
[9]. نک، همان.
[10]. مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنما شناسی، ص 113.
[11]. همان، ص 115؛ صف، 6.
[12]. تفاوت ادیان الاهی فقط در منهج و شریعت است که قرآن کریم هم به وحدت دین تصریح دارد: “ان الدین عندالله الاسلام”؛ آل عمران، 19. نک: جوادی آملی، عبدالله، انتظار بشر از دین، ص 178.
[13]. رسالۀ توضیح المسائل مراجع، م 1.
[14]. نک: ابتدایی ترین اعتقادات مسلمان، س 888، سایت اسلام کوئست.
[15]. همان.
[16]. فَقَالَ ع إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاق، طبرسى، حسن بن فضل، مكارم الأخلاق، ناشر: شريف رضى، چاپ چهارم، قم، 1412 ق / 1370 ش.
[17]. طباطبائی، محمد حسین، شیعه در اسلام، ص 128.
[18]. نک: خرازی، محسن، بدایة المعارف،بخش امامت.
[19]. مطهری، مرتضی، کلام و عرفان، ص 38.
[20]. نک: خرازی، محسن، بدایة المعارف،بخش امامت.
[21]. طباطبائی، محمد حسین، شیعه در اسلام، ص 236.
[22]. احزاب، 21
[23]. نحل، 125
[24]. و پروردگارت را بپرست تا لحظه یقین (مرگ) فرا رسد.حجر، 99.
[25]. تکاثر، 5 و 6.
[26]. کهف، 110 .
[27]. برای مطالعه بیشتر رجوع شود به: علامه طباطبایی، شیعه در اسلام، ص 75 – 114.
[28]. برای مطالعه بیشتر رجوع شود به: محمد تقی مصباح یزدی، آموزش عقائد، ص 136و 137.
[29]. همان، ص162-167.
[30]. برای مطالعه بیشتر رجوع شود به نمایه: امر بين الامرين، سؤال 58 (سایت اسلام کوئست: 294).
.[31] برای مطالعه بیشتر و دریافت اندیشه سیاسی شیعه رجوع شود به مقالات پیرامون ولایت فقیه، در سایت اسلام کوئست.
.[32] برای مطالعه بیشتر رجوع شود به نمایه: امام مهدى (ع) از نظر شيعه ، سؤال 168 (سایت اسلام کوئست: 1375).
.[33] برای مطالعه بیشتر رجوع شود به نمایه: مفهوم رجعت و جزئیات آن، سؤال 247 (سایت اسلام کوئست: 1112).
.[34] برای مطالعه بیشتر رجوع شود به: جعفر سبحانی، منشور عقاید امامیه.
[35]. «… مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا شَفيعٍ …»؛ سجده، 4.
[36]. طبرى كيا هراسى، ابوالحسن على بن محمد، أحكام القرآن (الكيا هراسي)، ج 3، ص 83.
[37]. «وَ لا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَميم»؛ فصلت، 34.
[38]. ابن منظور، محمد بن مكرم، لسانالعرب، ج 15، ص 407.
[39]. «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْض»؛ توبة، 71.
[40]. ابن ابى حاتم، عبدالرحمن بن محمد، تفسير القرآن العظيم (ابن أبي حاتم)، ج 2، ص 675.
[41]. صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 289 – 291.
[42]. خمينى، سيد روح اللّٰه، توضيح المسائل (محشّى)، محقق/ مصحح: بنى هاشمى خمينى، سيد محمد حسين، ، ج1، ص 519، م 918.
[43]. همان.
[44]. راغب اصفهانى، حسين بن محمد،المفردات في غريب القرآن، ص 111.
[45]. در این باره نک: شهادت ثالثه در اذان، اقامه و نماز در سایت اسلام کوئست.
[46]. جهت دست یابی پیرامون این موضوع به نمایه های “اثبات امامت امام علی(ع) شمارۀ 1162” و “قران و امامت امام علی (ع) شمارۀ 1817” که در سایت اسلام کوئست موجود است مراجعه نمایید.
[47]. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، محقق / مصحح: جمعى از محققان، ج 31، ص 43.
[48]. ما در این جا در صدد بیان این آیات و روایات نیستیم، در این باره رجوع كنید به موسوعه الغدیر، علامه امینی؛ و منابع روایی.
[49]. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، محقق / مصحح: جمعى از محققان، ج 45، ص 138، امین، سید محسن، لواعج الاشجان، ص 243.
[50]. آل عمران، 61؛ با مراجعه به تفاسیر، خواهید یافت كه همه به اتفاق می گویند مقصود از «انفسنا» دوم، علی بن ابی طالب (علیهما السلام) است.
[51]. برای آگاهی بیشتر نك؛ الغدیر، علامه امینی.
[52]. نهج البلاغه، خ 192، معروف به خطبه قاصعه.
[53]. همان.
[54]. نك: الهیات، سبحانی جعفر، تنظیم: استادی، رضا، ج 2، بحث نبوت و كتاب های كه در موضوع نبوت و عصمت نوشته شده است.
[55]. شیعه معتقد است كه پیامبر (صلّی الله علیه و آله) چه در ابلاغ رسالت و غیر آن معصوم است، بر خلاف برادران اهل سنت كه معتقدند كه پیامبر (ص) فقط در تبلیغ رسالت معصوم است.
[56]. احزاب، 21.
[57]. حشر، 7.
[58]. در نگاه شيعه سنت منحصر در قول و فعل و تقرير نبى اكرم (صلّی الله علیه و آله) نيست و شامل قول و فعل و تقرير اهل بيت (علیهم السّلام) نيز مىشود. در مقابل اهل سنت، سنت را به گفتار و رفتار پيامبر (صلّی الله علیه و آله) محدود مىكنند و اين يكى از نقاط افتراق ديدگاه شيعه با ديدگاه اهل سنت است. نكتهاى كه باعث توسعه سنت در ديدگاه شيعه مىشود، عصمت معصومان (علیهم السّلام) است. همان عصمتى كه باعث مىشود ما از سنت نبى اكرم (صلّی الله علیه و آله) به عنوان منبع دين بهره بگيريم، موجب تمسك ما به اهل بيت (علیهم السّلام) نيز مىگردد. به عبارت ديگر محور بحث ما در حوزه سنت، سنت معصومان (علیهم السّلام) است. هر كس مصداق اين مفهوم «معصوم» باشد، سنتش (قول، فعل و تقريرش) به عنوان يك منبع براى ما پذيرفته مىشود. نک: هادوی تهرانی، مهدی، درس خارج اصول، دفتر پنجم.
[59]. نک: اصول فقه مقارن، حکیم، سید محمد تقی، فصل حجیت سنت.
[60]. نک: الذریعة، تهرانی، شیخ آقا بزرگ؛ معجم ما کتب عن الرسول و اهل بیته، الرفاعی، عبد الجبار.
[61]. مفاتیح الجنان، ص 314، 315، 326، 335، 336.
[62]. همان.
[63]. مشهدی، مزار، ص 55 – 76.
[64]. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»، نساء، 59.
[65]. صدوق، محمد بن على، كمال الدين و تمام النعمة، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج 1، ص 474.
[66]. ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب، محقق / مصحح: مير دامادى، جمال الدين، ج 12، ص 24.
[67]. دائره المعارف بزرگ شیعه، زیر نظر: موسوی بجنوردی، سید محمدکاظم؛ ج 4، ص 273.
[68]. ر.ك: جعفریان، رسول، حیات فكری و سیاسی امامان شیعه، ص 325 ـ 335.
[69]. خواجویان، محمد کاظم، تاریخ تشیع، ص 78.
[70]. يعقوبى، احمد بن أبى يعقوب، تاريخ اليعقوبى، ج 2، ص 124.
[71]. سمیرة، مختار اللیثی، جهاد الشیعة فی العصر العباسی الأول، ص 25.
[72]. زین عاملی، محمدحسین، شیعه در تاریخ، ترجمه: عطایی، محمد رضا، ص 33 و 34.
[73]. ابن عبد ربه اندلسى، احمد بن محمد، العقد الفريد، ج 2، ص 245.
[74]. بغدادي، عبدالقادر بن طاهر، الفرق بين الفرق، ص 134.
[75]. جهاد الشیعة فی العصر العباسی الأول، ص 35.
[76]. كاشف الغطا، جعفر، دفاع از حقانيت شيعه (مقدمه کشف الغطا)، ترجمه: محرّمي، غلامحسين، ص 48.
[77]. مظفر، محمد حسین، تاریخ شیعه، محقق: حجتی، محمد باقر، ص 4.
[78]. شیعه در تاریخ، ص 34.
[79]. تاریخ شیعه، ص 9.
[80]. درمورد عبدالله بن سباء به کتاب گرانسنگ افسانه عبدالله بن سباء تاليف علامه عسگري را مراجعه شود.
[81]. هيثمي، ابن حجر، الصواعق المحرقه، ص 232.
[82]. اخطب خوارزمی، موفق بن أحمد، المناقب للخوارزمي، ص 206.
[83]. الصواعق المحرقه، ص 232.
[84]. تاریخ شیعه، ص 5.
[85]. دفاع از حقانيت شيعه (مقدمه کشف الغطا)، ص 48 و 49.
[86]. به نقل از سایت اندیشه قم.
[87]. بینه، 7.
[88]. طبرى آملى، محمد بن أبي القاسم، بشارة المصطفى لشيعة المرتضى، ج 2، ص 122.
[89]. ابن طاووس، على بن موسى، اليقين، محقق / مصحح: انصارى زنجانى خوئينى، اسماعيل، ص 165.
[90]. جوادی آملی، عبدالله، انتظار بشر از دین، ص 24 و 26.
[91]. ر.ک کتب کلامی شیعه از جمله کشف المراد، باب امامت، شرائط امام .
[92]. برای توضیح بیشتر رجوع شود به تفاسیر ذیل آیۀ 124 از سورۀ بقره.
[93]. «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون»؛ مائده، 55.
[94]. «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ»؛ مائده، 55.
در تفسير مجمع البيان و كتب ديگر از” عبد اللَّه بن عباس” چنين نقل شده است: روزى در كنار چاه زمزم نشسته بود و براى مردم از قول پيامبر (صلّی الله علیه و آله) حديث نقل مىكرد ناگهان مردى كه عمامهاى بر سر داشت و صورت خود را پوشانيده بود نزديك آمد و هر مرتبه كه ابن عباس از پيغمبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) حديث نقل مي كرد او نيز با جمله «قال رسول اللَّه» حديث ديگرى از پيامبر (صلّی الله علیه و آله) نقل مىنمود.
ابن عباس او را قسم داد تا خود را معرفى كند، او صورت خود را گشود و صدا زد اى مردم! هر كس مرا نمىشناسد بداند من ابوذر غفارى هستم با اين گوش هاى خودم از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) شنيدم، و اگر دروغ مىگويم هر دو گوشم كر باد، و با اين چشمان خود اين جريان را ديدم و اگر دروغ مىگويم هر دو كور باد، كه پيامبر (صلّی الله علیه و آله) فرمود: على قائد البررة و قاتل الكفرة منصور من نصره مخذول من خذله. على (علیه السّلام) پيشواى نيكان است، و كشنده كافران، هر كس او را يارى كند، خدا ياريش خواهد كرد، و هر كس دست از ياريش بردارد، خدا دست از يارى او برخواهد داشت”.
سپس ابوذر اضافه كرد: اى مردم روزى از روزها با رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) در مسجد نماز مىخواندم، سائلى وارد مسجد شد و از مردم تقاضاى كمك كرد، ولى كسى چيزى به او نداد، او دست خود را به آسمان بلند كرد و گفت: خدايا تو شاهد باش كه من در مسجد رسول تو تقاضاى كمك كردم ولى كسى جواب مساعد به من نداد، در همين حال على (ع) كه در حال ركوع بود با انگشت كوچك دست راست خود اشاره كرد. سائل نزديك آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بيرون آورد، پيامبر (صلّی الله علیه و آله) كه در حال نماز بود اين جريان را مشاهده كرد، هنگامى كه از نماز فارغ شد، سر به سوى آسمان بلند كرد و چنين گفت:” خداوندا برادرم موسى از تو تقاضا كرد كه روح او را وسيع گردانى و كارها را بر او آسان سازى و گره از زبان او بگشايى تا مردم گفتارش را درک كنند، و نيز موسى درخواست كرد هارون را كه برادرش بود وزير و ياورش قرار دهى و به وسيله او نيرويش را زياد كنى و در كارهايش شريک سازى. خداوندا! من محمد پيامبر و برگزيده تو هستم، سينه مرا گشاده كن و كارها را بر من آسان ساز، از خاندانم على (علیه السّلام) را وزير من گردان تا به وسيله او، پشتم قوى و محكم گردد”. ابو ذر مىگويد: هنوز دعاى پيامبر (صلّی الله علیه و آله) پايان نيافته بود كه جبرئيل نازل شد و به پيامبر (صلّی الله علیه و آله) گفت: بخوان، پيامبر (صلّی الله علیه و آله) فرمود: چه بخوانم، گفت بخوان إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا … ،(مكارم شیرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج 4، ص 422).
[95]. «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»؛ مائده، 59.
[96]. همه مفسران شيعه در اين زمينه اتفاق نظر دارند كه منظور از «اولوا الامر»، امامان معصوم مىباشند كه رهبرى مادى و معنوى جامعه اسلامى، در تمام شئون زندگى از طرف خداوند و پيامبر (صلّی الله علیه و آله) به آنها سپرده شده است، و غير آنها را شامل نمىشود، و البته كسانى كه از طرف آنها به مقامى منصوب شوند و پستى را در جامعه اسلامى به عهده بگيرند، با شروط معينى اطاعت آنها لازم است نه به خاطر اين كه اولوا الامر هستند، بلكه به خاطر اين كه نمايندگان اولوا الامر مىباشند. مكارم شیرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج 3، ص 436.
[97]. شعراء، 214.
[98]. مائده، 67.
[99]. مائده، 3.
[100]. احزاب، 33.
[101]. علامه حلی، الفین، هزار دلیل برای امامت علی(علیه السّلام) و هزار دلیل برای ابطال شبهات مخالفین ارائه کرده است، «هذا الكتاب الموسوم بكتاب الألفين الفارق بين الصدق و المين فأوردت فيه من الأدلة اليقينية و البراهين العقلية و النقلية ألف دليل على إمامة سيد الوصيين علي بنأبي طالب أمير المؤمنين (علیه السّلام) و ألف دليل على إبطال شبه الطاعنين و أوردت فيه من الأدلة على باقي الأئمة (علیهم السّلام) ما فيه كفاية للمسترشدين»، (مقدمه الفین).
[102]. «قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله): ان هذا اخى و وصيى و خليفتى فيكم فاسمعوا له و اطيعوه»؛ مكارم شیرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج 15 ص 372.
[103]. «قال علی (علیه السّلام) فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلّی الله علیه و آله) أُتِيَ بِطَيْرٍ مَشْوِيٍّ مِنَ الْجَنَّةِ فَدَعَا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَدْخُلَ عَلَيْهِ أَحَبُّ خَلْقِهِ إِلَيْهِ فَوَفَّقَنِي اللَّهُ لِلدُّخُولِ عَلَيْهِ حَتَّى أَكَلْتُ مَعَهُ مِنْ ذَلِكَ الطَّيْرِ»؛ صدوق، محمد بن علی، الخصال، ج 2، ص 580.
[104]. «قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله): يا على انت منى بمنزلة هرون من موسى الا انه لا نبى بعدى»؛ كلينى، محمد بن يعقوب، کافی (روضه كافى)، ترجمه: كمرهاى، محمد باقر، ج 2، ص 182.
[105]. «قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله) إني تارك فيكم الخليفتين أحدهما أكبر من الآخر كتاب الله حبل ممدود من السماء إلى الأرض و عترتي أهل بيتي نبأني اللطيف الخبير أنهما لن يفترقا حتى يردا علي الحوض»؛ اربلى، على بن عيسى، كشف الغمة، محقق / مصحح: ميانجى، ابراهيم، ترجمه و شرح: زوارهاى، على بن حسين، ج 1، ص 44.
[106]. «قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله): فمن كنت مولاه فعلى مولاه»، پیامبر (صلّی الله علیه و آله) اين سخن را سه بار و به گفته بعضى از راويان حديث، چهار بار تكرار كرد. به دنبال آن سر به سوى آسمان برداشت و عرض كرد: اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله و ادر الحق معه حيث دار»، سپس فرمود: الا فليبلغ الشاهد الغائب»؛ تفسير نمونه، ج 5، ص 12.
[107]. طبق آيه «اطيعوا الله و اطيعوا الرسول»، سوره محمد (صلّی الله علیه و آله) آيه 33؛ و آيه «و ما آتاكم الرسول فخذوه»، سوره حشر آيه 7.
[108]. آل عمران، 19.
[110]. 29. حاکم نیشابوری، محمد بن عبد الله، المستدرک على الصحیحین، محقق: الوادعی، مقبل بن هادی، ج 3، ص 151.
[111]. صدوق، محمد بن علی، خصال، ص 467.
[112]. طبری، محمد بن جرير، تاريخ الطبري (تاريخ الأمم و الملوک)، تحقيق: ابراهيم، محمد أبو الفضل، ج 2، ص 320.
[113]. طباطبايى، سید محمد حسین، شيعه در اسلام، ص 29 و 30.
[114]. « و انذر عشیرتک الاقربین»، شعرا، 214.
[115]. طوسى، محمد بن الحسن، امالی، ص 582 و 583.
[116]. «ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریة»، بینه، 7.
[117]. سيوطى، جلال الدين؛ الدر المنثور فى تفسير المأثور، ج 6، ص 379.
[118]. شيعه در اسلام، ص 29 – 32.
[119].به نقل از پایگاه اطلاع رسانی حوزه نت.
[120]. بو علی سینا، حسین بن عبدالله، الهیات شفاء، تحقیق، حسن زاده آملی، حسن، ص ۴۶۰، مقالۀ ۹.
[121]. مطهرى، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى، ج 3، ص 99.
[122]. ابن فارس، ابوالحسین احمد، معجم المقاییس فی اللغة، ص۴۸؛ فیومی، احمد بن محمد،، المصباح المنیر، ج۱ ، ص ۳۱ و ۳۲؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ۱، ص ۱۵۷؛ الشرتونی، سعید الخوری اقرب الموارد، ج ۱، ص ۱۹ و 24؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص۲۴؛ ابراهیم، مصطفی و دیگران، المعجم الوسیط، ج ۱، ص ۲۷؛ عمید، حسن، فرهنگ عمید، ج ۱، ص ۱۸.
[123]. همان.
[124]. نراقى، ملا مهدى، أنيس الموحدين، حسن زاده، حسن، تصحيح و تعليق: قاضی طباطبایی، سید محمدعلی، ص 124.
[125]. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، محقق / مصحح: جمعى از محققان، ج 44، ص 381.
[126]. طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، ج 16، ص 311.
[127]. سید مرتضى علم الهدى، علی بن حسین، تنزيه الأنبياء (عليهم السلام)، ص 2.
[128]. بر گرفته از سایت اسلام کوئست؛ سؤال 287 نمایه: مشخصات و ویژگیهای شیعه.
[129]. نک: سایت اسلام کوئست؛ سؤال 512، نمایه: امام علی(علیه السّلام) و لشکر کشی خلفا به سایر کشورها.
[130]. در این زمینه به کتاب های الغدیر، احقاق الحق، عبقات الانوار و سایر کتاب هایی که در این زمینه نگاشته شده، مراجعه فرمایید.
[131]. معرفت، هادى، تفسیر و مفسران، ج 1، ص 522.
[132]. كلينى، محمد بن يعقوب، كافي، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر و آخوندى، محمد، ج 1 ، ص 148.
[133]. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج 10، ص 249.
[134]. «… لِکل أجلٍ کتابٌ، یمحواللَّه ما یشاءُ و یُثبتُ و عِندهُ أُمُّ الکِتابِ»، رعد، 38 و 39.
[135]. خصيبى، حسين بن حمدان، الهداية الكبرى، ص 419.
[136]. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، واژه تقیه.
[137]. برقى، احمد بن محمد، المحاسن، محقق / مصحح: محدث، جلال الدين، ص 255.
[138]. ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغة، محقق: هارون، عبد السلام، محمد، ج 4، ص 331.
[139]. ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب، محقق / مصحح: مير دامادى، جمال الدين، ج 12، ص 405.
[140]. مفيد، محمد بن نعمان، أوائل المقالات في المذاهب و المختارات، ص 135.
[141]. آمدی، عبدالواحد بن محمد، تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، محقق / مصحح: درايتى، مصطفى، ص 272.
[142]. طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، ج 2 ص 134 و 138.
[143]. همان، ج 2، ص 445.
[144]. با استفاده از سایت ویکی فقه؛ حوزه نت.
[145]. برگرفته از سایت ویکی شیعه.
[146]. ابن اثیر، علی بن محمد، أسدالغابه فى معرفة الصحابة ، تحقیق: البنا، محمد ابراهیم، ج 5، ص 252.
[147]. ابن حزم اندلسی، علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، تحقیق: عبدالسلام هارون، محمد، ص441.
[148]. مفيد، محمد بن محمد، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، محرمى و زرندى، محمود، الإختصاص، ص 223.
[149]. ارکان اربعه که در بعضی از کتب رجالی آمده عبارتند از: ابوذر غفاری، سلمان فارسی، مقداد بن الاسود و چهارمین آنان عمار یاسر و به قولی حذیفة بن یمان است. البته مشهور علما بر این قول هستند که عمار یاسر چهارمین نفر از ارکان اربعه است.
[150]. ابن اثير جزری، على بن محمد، أسد الغابة فى معرفة الصحابة، ج 1، ص 357.
[151]. رشاد، علی اكبر، دانشنامۀ امام علی (علیه السلام)، ج 8، ص 516.
[152]. صدر حاج سيد جوادی، أحمد و ديگران؛ دائرة المعارف تشيّع، ج 11، ص 460.
[153]. عسقلانی، ابن حجر، الإصابه في تمييز الصحابه، ج 3، ص 505.
[154]. أسد الغابة فى معرفة الصحابة، ج 1، ص 75.
[155]. حاكم نيشابوري، مستدرك صحيحين، ج 3، ص 483.
[156]. طبري، محمد بن جرير، تاريخ الأمم و الملوك، تحقيق: ابراهيم، محمد أبو الفضل، ج 11، ص 664.
[157]. مکثر حدیث به کسی گفته می شود که حدیث بسیار نقل کرده باشد.
[158]. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، مصحح: ارنوؤط، شعیب / اسد، حسین، ج 3، ص 189.
[159]. به نقل از موسسه فرهنگی جام طهور (دائرة المعارف طهور).
[160]. به نقل از دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جابر بن یزید جعفی»، شماره ۴۲۹۶.
[161]. حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، محقق / مصحح: مؤسسة آل البيت (عليهم السلام)، ج 27، ص 142.
[162]. کشّى، محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال، محقق و مصحح: مصطفوى، حسن، ص 167؛ مفید، الإختصاص، ص 203. «ما کان أحَدٌ مِنَ الشیعَةِ اَفْقهُ مِنْ محمد بن مسلم».
[163]. نجاشى، احمد بن على، فهرست أسماء مصنفی الشیعة، محقق و مصحح: شبیرى زنجانى، سید موسى، ص 324.
[164]. حلى، حسن بن يوسف، رجال العلامة الحلي، ص 76.
[165]. ابن شهر آشوب، محمد بن علی، معالم العلماء، مصحح:بحر العلوم، محمد صادق، ج 1، ص 88.
[166]. وسائل الشيعة، ج 27، ص 142.
[167]. همان.
[168]. طوسی، محمد بن حسن، الفهرست، به کوشش: بحرالعلوم، محمد صادق، ج ۱، ص ۱۷۸.
[169]. نجاشی، احمد بن علی، رجال، به کوشش: شبیری زنجانی، موسی، ج ۱، ص ۴۴۱.
[170]. صدوق، محمد بن علی، علل الشرائع، ج ۱، ص ۱۵ و 16.
[171]. صدوق، محمد بن علی، الخصال، به کوشش: غفاری، علیاکبر، ج ۱، ص ۶۱۰ – ۶۳۷.
[172]. وسائل الشيعة، ج 27، ص 142.
[173]. طوسی، محمدبن حسن، الفهرست، ص 355 و 356؛ نجاشی، احمدبن علی، رجال النجاشی، ص 433.
[174]. سرکیس، یوسف الیان، معجم المطبوعات العربیّة و المعرّبة، ج ۱، ستون ۶۶۵.
[175]. صالحیه، محمد عیسی، المعجم الشامل للتراث العربی المطبوع، ج ۲، ص ۵ ـ ۱۰.
[176]. مشار، خانبابا، مؤلفین کتب چاپی فارسی و عربی، ج ۲، ستون ۲۸۲.
[177]. نجاشی، احمد بن علی، فهرست اسماء مصنّفی الشیعة المشتهر برجال النجاشی، ج ۱، ص ۴۱۶.
[178]. آقابزرگ طهرانی، محمد محسن، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج ۱۶، ص ۳۰۰.
[179]. همان، ج ۴، ص ۴۸۲.
[180]. كشى، محمد بن عمر، رجال الكشي- إختيار معرفة الرجال، محقق / مصحح: طوسى، محمد بن حسن / مصطفوى، حسن، ص 203.
[181]. همان، ص 380.
[182]. نجاشی، احمد بن على، رجال نجاشي، ج ۱، ص ۱۲۷.
[183]. طوسی، محمد بن حسن، رجال شيخ طوسي ص 114.
[184]. رجال نجاشي، ج ۱، ص ۱۲۷.
[185]. طوسی، محمد بن حسن، رسائل العشر، ص ۱۶.
[186]. طوسى، محمد بن الحسن، كتاب الغيبة للحجة، محقق / مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص 356.
[187]. همان، ص 356.
[188]. همان، ص 390.
[189]. طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج، محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر، ج 2، ص 447.
[190]. مدرس، محمد علی، ریحانه الادب فی تراجم المعروفین بالکنیه او اللقب، ج 7، ص 401.
[191]. نجاشی، احمد بن على، رجال نجاشي، ص 123 و 124.
[192]. همان، ص 400 – 403.
[193]. همان، ص 398.
[194]. سید بن طاووس، علی بن موسی، لهوف، تحقیق: تبریزیان الحسون، شیخ فارس، ص 87.
[195]. امین، سید محسن، أعیان الشیعة، ج 1، ص 177.
[196]. امین، سید حسن، مستدرکات أعیان الشیعة، ج 1، ص 91.
[197]. أعیان الشیعة، ج 1، ص 122.
[198]. همان، ج 10، ص 62.
[199]. مدرس، محمد علی، ریحانه الادب فی تراجم المعروفین بالکنیه او اللقب، ج 8، ص 145 و 146.
[200]. اقتباس از سایت ویکی شیعه.
[207]. پایگاه جامع استاد شهید مرتضی مطهری.
[209]. اقتباس از سایت ویکی شیعه.
[213]. ( ر.ك : دایره المعارف بریتانیكا 2002، نسخه دولوكس).
[214]. فولر، گراهام .ای، شیعیان عرب مسلمانان فراموش شده، ترجمه: تبریزی، خدیجه، ص 120.
[215]. همه مطالب فوق، گزارشی از سایت اداره مشاوره نهاد مقام معظم رهبري در دانشگاه ها (پرسمان دانشجویی بخش ادیان ومذاهب) است.