searchicon

کپی شد

شیخ مفید

چکیده مقاله شیخ مفید

شیخ مفید؛ در روز یازدهم ذی قعده سال 336 یا 338 قمری در قریه سویقه ابن بصرى از توابع عکبرى در ده فرسنگى شمال بغداد، به دنیا آمد. نام او محمد بن محمد بن نعمان و کنیه اش ابوعبدالله است. لقب معروف وی مفید، و مشهور و معروف به ابن معلم می‌باشد. نسب وی را از اعراب اصیل قَحْطانی و از طائفه حارث بن مالک می دانند.

او از نظر تحصیلات از محضر بیش از هفتاد نفر از بزرگان علمی، بهره وافری برد. از جمله اساتید وی می توان به مظفر بن محمد، ابویاسر و ابن جنید اسکافی، حسین بن علی بصری و علی بن عیسی رماخی در «کلام و عقاید»، جعفر بن محمد بن قولویه در «فقه» و ادیب و مورخ چیره دست محمد بن عمران مرزبانی در «علم روایت» اشاره کرد.

او دارای ویژگی‌ های بسیار برجسته ای است که در کلام بزرگان و شاگردانش به نحو خلاصه به آنها اشاره شده است.

همچنین ایشان دارای اثرات و اقدامات تاریخی مهمی بوده است که به صورت اجمال در این سه مورد خلاصه می شود:

۱. تثبیت هویت مستقل مكتب اهل بیت (علیهم‌السّلام).

۲. بنیانگذاری شكل و قالب علمی صحیح برای فقه شیعه.‌

۳. آفرینش شیوه جمع منطقی میان عقل و نقل در فقه و كلام.

اندیشه و مکتب شیخ مفید؛ مکتبی عقل گرایانه و کلامی و سبک نوینی از میدان دادن به بهره گیری از عقل در مسائل بود.

آثار شیخ مفید را دویست كتاب و رساله علمی ذكر كرده ‌اند كه موضوعات آنها كلام، فقه، اخلاق، حدیث، امامت، تاریخ و اصول فقه است. دو تن از شاگردان برجسته او؛ شیخ طوسی و ابوالعباس نجاشی، فهرست هایی از تألیف های عالمان شیعه گرد آورده اند که در آن، آثار استاد خویش را نیز ثبت کرده اند.

شیخ طوسی می نویسد: «مفید، نزدیک به دویست تألیف کوچک و بزرگ دارد. فهرست کتاب هایش معروف است».

تعداد اساتید ایشان در منابع مختلف متعدد ذکر شده است.

بنا بر روایت شیخ طوسی، «شیخ مفید در سال 413 قمری آخر ماه رمضان (دو روز مانده به آخر ماه رمضان)، در سن 75 سالگی وفات یافت و شریف مرتضی ابوالقاسم علی بن الحسین (سید مرتضی) در میدان «اشنان» (از شهر بغداد) بر وی نماز گزارد.

 

زندگی نامه شیخ مفید

شیخ مفید؛ متکلم جلیل ‏القدر و خدمتگزار مکتب مقدس اهل بیت (علیهم السلام) در روز یازدهم ذیقعده سال 336 یا 338 قمری در قریه سویقه ابن بصرى از توابع عکبرى در ده فرسنگى شمال بغداد، نزدیک شهر دجیل در یک خانواده اصیل شیعی مذهب به دنیا آمد.[1] او از اوان کودکى همراه پدر به بغداد رفت و فراگیرى علم و دانش را با یاد خدا آغاز کرد. شور و عشق فراوان به تحصیل، نشاط و علاقه بسیار به مطالعه، کار را بدانجا رسانید که در پنج‏سالگى براى او از ابن ابى الیاس اجازه روایت گرفتند! وقتى هفت ‏سال و چند ماه از عمر شریفش گذشته بود، از ابن سماک روایت نقل کرد. وى فرزانه ‏اى تلاشگر گردید، ‏طورى که پیش از سن دوازده سالگى از برخى محدثان اخذ روایت کرد و از استاد خویش (شیخ صدوق) قبل از بیست ‏سالگى حدیث‏ شنید.[2]

همت‏بلند، تلاش بسیار و ایمان قوى، همه دست به هم داد و شیخ مفید را انسانى فهیم و عالمى هوشمند ساخت. او در صدد بود تا آموزش و تعلیم و تربیت شاگردان را از کودکى آغاز کند و در این راستا استعدادهاى شگرف و درخشان را شناسایى نماید. جاذبه فوق ‏العاده و پشتکار چشمگیر وى بدانجا انجامید که شاگردان بسیارى زانوى تعلُّم به محضرش زده و هر روز از سرچشمه علم و دانش او بهره‏ ها بردند. این معلم انسان ‏دوست، به پدر و مادر کودکان مستعد و علاقمند به تحصیل – که در فقر به سر مى‏بردند – کمک هزینه زندگی مى پرداخت تا با رضایت آنان فرزندانشان کسب علم کنند و دغدغه خاطرى براى خانواده خویش نداشته باشند. ظرافت برخورد و تلاش گسترده شیخ، برکت بسیارى به حوزه تعلیم و تربیت او بخشید و از سوى دیگر آثار وى را چون مشعلى فروزان، روشن و نورانى ساخت.[3]

وى از شخصیت‏ هاى بزرگى است که ارباب تراجم و دانشمندان رجال ‏شناس به طور عموم او را ستوده و خدمات او را به عالم شیعه متذکر شده‏ اند و این خود بزرگ ترین دلیل بر خدمتگزارى او به ساحت مقدس ائمه دین (علیهم السلام) و نوامیس مقدس این آیین است. از آن جایى که سیاست کلى خلفاى بنى ‏عباس در دوران ‏هاى مختلف نسبت به شیعه یک سیاست خشن و سختى بود، سعى مى ‏کردند با انواع مختلف آزار و شکنجه و نشر اکاذیب و جعل اخبار و نسبت دادن آنها به ائمه اطهار (علیهم السلام)، مذهب شیعه را آلوده سازند و میان آنان و عقایدشان تفرقه ایجاد کنند، اما با گذشت زمان و تضعیف دولت مرکزى بنى‏ عباس و با روى کار آمدن دولت‏ هاى استقلال طلب شیعه؛ مانند فاطمی ها، صفاریان و طاهریان، شیعه از یک آزادى کامل برخوردار گردید و این وضع موجب شد که به فعالیت‏ هاى وسیعى مشغول شوند و انجمن ‏ها و حوزه ‏هاى علمى را تشکیل بدهند و کتاب‏ هاى علمى و مذهبى را تألیف کنند، ولى علماى اهل تسنن که با آزادى سیاسى شیعه، وضع خود را در خطر مى‏ دیدند، ساکت ننشسته و شروع به تبلیغات دامنه ‏دارى علیه مذهب شیعه نموده و در علم کلام، اصول و استدلالات فقهى پیشرفت وسیعى کردند؛ لذا جهان تشیع به دانشمندانى نیازمند بود که بتوانند از مذهب شیعه دفاع کرده، پاسخگوى شبهات و ایرادات آنها باشند.

شیخ مفید که خود از محدثان عالى‏قدر شیعه بود، براى حفظ و صیانت این مذهب، مکتب بحث و استدلال را گشود و در سن 40 سالگى ریاست شیعیان را در فقه و کلام و حدیث به عهده گرفت و براى آشنا ساختن شیعه به روش استدلالى سایر فرقه ‏هاى اسلامى، زحمات زیادى را متحمل شد و در عصرى پرالتهاب، سکاندارى حرکت شیعه را تقبُّل کرد.

او پس از شرکت در مجامع عمومى بغداد، راه و روش استدلال را فرا گرفت و تسلط کاملى بر مسائل اصولى و کلامى پیدا کرد، بنابراین دست به کار تهذیب فقه شیعه شد و سبک تازه ‏اى که در واقع مکمل همان سبک سابق بود، در پیش گرفت و طریقه استنباط و استخراج احکام را از روى ادله شرعیه به شاگردان خویش آموخت[4] و علم اصول فقه را – که در استنباط احکام مورد نیاز بود -، به صورت دلپذیر و جامعى درآورد و مسائل متفرقه آن را جمع‏ آورى کرده و به‏ صورت دقیق و مشروح تجزیه و تحلیل کرد و با رنج زیادى که در این راه متحمل شد، قواعد اصولى را مرتب ساخته، کتاب کوچکى که مشتمل بر تمام مباحث علم اصول بود، تصنیف کرد.[5]

وى متکلمى توانا، فقیهى محقق، از پیشتازان علم کلام و حدیث و رجال نامى شیعه است که چون کوکبى درخشان در آسمان فقاهت و روایت طلوع کرد.

نسب و خاندان شیخ مفید

ابوالحسین نجاشی رجالی بزرگ و شاگرد مفید، نسب وی را چنین آورده است: محمّد بن محمّد بن النُعْمان بن عبدالسلام بن جابر بن النعمان بن سعید بن جُبَیر بن وهیب بن هلال بن اَوْس بن سعید بن سنان بن عبدالدار بن الریان بن قُطْر بن زیاد بن الحارث بن مالک بن ربیعه بن کَعْب بن الحارث بن کعب… بن یعْرُب بن قَحْطان.[6]

بدین سان وی از اعراب اصیل قَحْطانی و از طائفه حارث بن مالک و نیز از قبیله حارث بن کَعْب بوده و به همین جهت لقب حارثی یافته است.[7] به احتمال زیاد، علّت این امر، انتساب به قبیله حارث بن کعب می‌باشد. قَلْقَشَنْدی مؤلف نهایة الاَرَب، در ضمن برشمردن قبیله ‌هائی که بنوالحارث خوانده می‌شوند، از قبیله حارث بن کعب نام می‌برد، ولی سخنی از حارث بن مالک به میان نمی ‌آورد.[8]

این دانشمند نسب شناس، قبیله بنوزیاد را که فرزند حارث بن مالک می‌باشد، نسلی از قبیله حارث بن کعب معرفی می‌کند.[9]

از مطالب فوق دریافت می شود که نام پدر او محمد است. اما در مورد نام مادر وی باید گفت: پس از فحص و جست وجو چیزی در این باره یافت نشد.

ولادت شیخ مفید

ابن ندیم و شیخ طوسی در کتاب های فهرست خود ولادت شیخ مفید را سال 338 قمری دانسته‌ اند. ابن شهر آشوب نیز از شیخ طوسی پیروی نموده است،[10] ولی ابوالعباس نجاشی در کتاب رجال خود براین نظر است که شیخ مفید، روز 11 ذیقعده (سالروز میلاد حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام)) سال 336 قمری از مادر زاده شد. وی در پایان ترجمه مفید، با لفظ «گفته شده» به قول اوّل؛ سال 338 قمری اشاره کرده است.

از جهاتی چند به نظر می ‌آید که کلامِ نجاشی صحیح باشد، چرا که ویژگی های ممتاز نجاشی که بزرگان رجال آن را مایه تقدّم کلام نجاشی بر کلام شیخ دانسته‌اند؛ مانند چیره‌ دستی وی در رجال، توجّه و عنایت اختصاصی وی به این علم، آگاهی خاص وی از انساب عرب و تأخر کتاب وی از فهرست شیخ طوسی، در این بحث نیز، از عوامل ترجیح کلام وی به شمار می‌روند.[11] نجاشی در بسیاری از مواضع کتاب خود به کلام شیخ نظر داشته و در صدد تصحیح آن بوده است. در موضوع مورد بحث نیز، نجاشی با توجّه به قول دیگر و اشاره بدان، آن را نپذیرفته و تاریخ دیگری برای ولادت مفید ذکر کرده است. دقت وی در تعیین روز و ماه ولادت شیخ مفید، خود از توجه ویژه وی به این موضوع حکایت می‌کند و عامل دیگری در قوت گرفتن کلام وی می‌باشد.

از سوی دیگر نجاشی خود در حوزه بغداد بزرگ شده و پدر و جدّش نیز در این شهر بوده ‌اند.[12] وی متولد سال 372 قمری بوده و بیش از 40 سال از عمر شیخ مفید را درک کرده است. او نسب مفید را تا یعْرُب بن قَحْطان ذکر کرده که خود نشانگر آگاهی خاص وی از خاندان مفید است. بنابر این کاملاً طبیعی است که بیشتر از شیخ طوسی (که تنها پنج سال آخر عمر مفید را در بغداد بوده) از حالات مفید آگاه باشد.

اسامی و القاب مشهور شیخ مفید

نام او محمد بن محمد بن نعمان و کنیه اش ابوعبدالله است. لقب معروف وی مفید، و مشهور و معروف به ابن معلم می باشد.[13]

علّامه حلّی درباره او می گوید: محمدبن محمد بن نعمان، مکنّی به ابوعبدالله و ملقب به مفید است؛ مفید معروف به ابن معلم بود.[14]

خانواده شیخ مفید

آیات شریف قرآن کریم و روایات اهل بیت (علیهم السلام)، همه خوبی ‌ها را در ایمان و دینداری می دانند و محور اصلی ایمان و دینداری در ولایت ‌مداری نسبت به معصومان (علیهم السلام) خلاصه می ‌شود. بهترین هدف برای یک خانواده دیندار، باید تربیت انسان های ولایت ‌مدار باشد.

قرآن در این زمینه می فرماید: «پروردگارا، به ما زنان و فرزندانی مرحمت فرما كه مايه چشم روشنی ما باشند و ما را پيشوای اهل تقوا قرار ده».[15]

با نگاهی به خانواده دیندار شیخ مفید روشن می شود که ایشان دارای خانواده ای پاک، اهل دین، با کرامت و بزرگوار بوده است.

او فرزندانی بسیار خوب تربیت نمود، که خادم اسلام و قرآن و عترت پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) بودند.

فرزندان شیخ مفید

از عبارات برخی از منابع می توان دریافت که مرحوم شیخ حد اقل دارای یک فرزند پسر و یک فرزند دختر بوده است؛ مثلا در زمینه معرفی شاگردان وی آمده است، فرزند شیخ مفید؛ ابوالقاسم علی، از شاگردان پدرش بوده است.[16]

همچنین در جای دیگری آمده، شریف ابویعلی جعفری شوهر دختر شیخ مفید گفته است: مفید جز اندكی از شب را نمی خوابید. سپس بر می خاست و به نماز می ایستاد، یا مطالعه می كرد، یا مشغول تلاوت قرآن می گشت.[17]

تحصیل شیخ مفید

شیخ مفید همراه پدر از عکبری[18] به بغداد رفت و در آنجا که مهد علم بود، شروع به تحصیل کرد. آنچنان شور و عشق فراوانی به تحصیل علم داشت که همه استادان به هوش فراوان وی پی بردند. کار به جائی رسید که در پنج سالگی برای او از «ابن ابی الیاس» اجازه روایت گرفتند و در سن هفت سال و چند ماهگی از «ابن سماک» نقل روایت کرده است.

شیخ مفید از محضر بیش از هفتاد نفر از بزرگان علمی، بهره وافری برد. از جمله از محضر مظفر بن محمد، ابویاسر و ابن جنید اسکافی، «کلام و عقاید» آموخت و از درس حسین بن علی بصری و علی بن عیسی رماخی بهره جست. «فقه» را نزد جعفر بن محمد بن قولویه فرا گرفت و از محضر ادیب و مورخ چیره دست محمد بن عمران مرزبانی «علم روایت» آموخت.

او در تحصیل علم به قدری قوی بود که شاگرد زبر دست او؛ یعنی شیخ الطایفه طوسی در مورد استادش در کتاب فهرست خود چنین آورده است: محمد بن محمد بن نعمان ابوعبدالله مفید معروف به «ابن معلم» از متکلمان طایفه امامیه است. در زمان او ریاست علمی و دینی شیعه به وی منتهی گشت. در علم فقه و کلام بر هر کس مقدم، فکرش عالی، ذهنش دقیق و دانشمندی حاضر جواب بود. نزدیک دویست جلد کتاب بزرگ و کوچک دارد و فهرست کتاب هایش مشهور است.[19]

اساتید شیخ مفید

تعداد اساتید ایشان را در منابع مختلف از جمله؛ مستدرک الوسایل، مقدمه بحار و مقدمه تهذیب متعدد ذکر کرده اند.

در این جا به گزارشی از مرحوم سید محسن امین و آنچه در مقدمه کتاب امالی شیخ مفید آمده است اکتفا می شود. گفتنی است شیخ مفید پس از آن که همراه پدر به بغداد رفت، به فراگیری علم روی آورد. و از همان اوان کودکی و نوجوانی تحت تعلیم اساتید بزرگی قرار گرفت.

اساتید ایشان در علم کلام عبارتند از: ابویاسر طاهر از متکلمان امامیه، مظفر بن محمد بن احمد بلخی خراسانی از متکلمان امامیه، حسین بن علی بن ابراهیم بصری بغدادی معتزلی حنفی معروف به «جُعَل» از متکلمان معتزله و ابوالحسن علی بن عیسی بن علی بن عبدالله الرمانی البغدادی از متکلمان معتزله.[20]

دیگر اساتید وی عبارتند از:

1. ابو محمد بن عبدالله ابی شیخ.

2. ابوالحسین احمد بن حسین بن اسامه بصری.

3. ابوالحسن احمد بن محمد جرجوائی.

4. ابو علی احمد بن محمد صولی.

5. ابوالحسن احمد بن محمد بن حسن بن ولید قمی.

6. ابو غالب احمد بن محمد بن سلیمان زراری.

7. ابوالقاسم اسماعیل بن محمد انباری کاتب.

8. ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولویه.

9. ابو محمد حسن بن حمزه علوی حسینی طبری شریف.

10. ابوعلی حسن بن عبدالله قطان.

11. ابو علی حسن بن علی بن فضل رازی.

12. ابو عبدالله حسین بن احمد بن مغیره.

13. ابوالطیب حسین بن علی بن محمد تمّار عونی.

14. ابو محمد عبدالله بن محمد ابهری.

15. ابو عمرو عثمان بن احمد دقاق.

16. ابوالحسن علی بن احمد بن ابراهیم الکاتب.

17. ابوالحسن علی بن بلال مهلبی.

18. ابوالحسن علی بن خالد مراغی قلانسی.

19. ابوالحسن علی بن مالک نحونی.

20. ابوالحسن علی بن محمد بصری بزاز.

21. ابوالحسن علی بن محمد بن حبیش کاتب.

22. ابوالحسن علی بن محمد خالد میثمی.

23. ابوالحسن علی بن محمد بن زبیر کوفی قرشی.

24. ابو جعفر عمر بن محمد بن علی صیرفی (ابن زیات).

25. ابوالحسن محمد بن جعفر بن محمد کوفی نحوی تمیمی.

26. ابو عبدالله محمد بن حسن جوانی.

27. ابو نصر محمد بن الحسین البصیر مقرسی.

28. ابو عبدالله محمد بن داود حتمی.

29. ابو جعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی معروف به شیخ صدوق.

30. ابو جعفر محمد بن عمر زیات.

31. ابوبکر محمد بن عمر بن محمد بن سالم بن براء تمیمی بغدادی (جعابی).

32. ابوعبدالله محمد بن عمران مرزبانی.

33. ابو عبدالله محمد بن محمد بن طاهر شریف.

34. ابوالحسن محمد بن مظفر بزاز.

35. ابوالحسن محمد بن مظفر وراق.

36. احمد بن ابراهیم بن ابی رافع صمیری.

37. ابو محمد احمد بن محمد بن عیسی علوی زاهد شریف.

38. ابو احمد اسماعیل بن یحیی علبسی.

39. جعفر بن حسین مؤمن.

40. ابو محمد حسن بن محمد عطشی.

41. ابو محمد حسن بن محمد بن یحیی بن شریف.

42. ابو عبدالله حسین بن احمد بن موسی بن هدیة.

43. ابو عبدالله حسین بن علی بن شیبان قزوینی.

44. ابوالحسن زید بن محمد بن جعفر سلمی.

45. عبدالله بن جعفر بن محمد بن امین بزاز.

46. ابوالقاسم علی بن محمد رفا.

47. ابوبکر عمر بن محمد بن سالم بن براء (ابن جعابی).

48. ابوبکر محمد بن احمد شافعی.

49. ابوالطیب محمد بن احمد القمی.

50. ابو علی محمد بن احمد بن جنید کاتب اسکافی.

51. ابوالحسن محمد بن احمد بن داود بن علی قمی.

52. محمد بن احمد بن عبدالله بن قضاعة صفوانی.

53. محمد بن احمد بن عبیدالله منصوری.

54. ابو جعفر محمد بن حسین بزوفری.

55. ابو نصر محمد بن حسین خلال.

56. محمد بن سهل بن احمد دیباجی.

57. ابو عبدالله محمد بن علی بن ریاح قرشی و ابو عبدالله بن ابی رافع کاتب.[21]

 

فرازهای زندگی شیخ مفید

حیات و زندگی هر فرد، مملو از فراز و فرودها، درس ها، تجربه ها، سختی ها، راحتی ها، دلشکستگی ها، غم ها، شادی ها، پیروزی ها و شکست ها است. راه زندگی همیشه هموار نیست و انسان در طول سفر زندگی با چالش ها و دست اندازهای متعددی مواجه می شود. این موانع جرأت، قدرت، ضعف و ایمان را محک می زنند. ممکن است برخی از موانع، موهبت هایی باشند که به شکل مانع، نمایان می شوند و شخص در آن هنگام از حقیقت آگاهی ندارد.

شیخ مفید از جمله کسانی است که در زندگی پر برکت خود زحمت های بسیاری کشیده و در شرایط سخت اجتماعی و سیاسی بغداد توانسته است به بزرگ ترین مقام و جایگاه علمی زمان خود برسد و از بزرگ ترین فقها، متکلمان و محدثان شیعه شود.

مرحوم شیخ مفید خدمات فراوانی به اسلام ناب و مسلمانان نمود. به عنوان مثال با مناظراتی بسیار قوی علمی که با بزرگان و رؤسای مذاهب مختلف نمود و بر آنها فائق آمد، همچنین جلسات مناظره ای که در محل تدریس خود ترتیب می داد، خدمات بسیار زیادی به اسلام و مذهب شیعه کرد.

یکی دیگر از فرازهای پربرکت زندگی شیخ مفید؛ تربیت شاگردان بزرگی؛ مانند سید مرتضی علم الهدی، شیخ طوسی و … است که هر کدام به نوبه خود خدمات بسیار زیادی به اسلام و مسلمانان نموده اند.

وفات شیخ مفید

بنا بر روایت شیخ طوسی، «شیخ مفید در سال 413 قمری آخر ماه رمضان (دو روز مانده به آخر ماه رمضان)، در سن 75 سالگی وفات یافت[22] و شریف مرتضی ابوالقاسم علی بن الحسین (سید مرتضی) در میدان «اشنان»[23] بر وی نماز گزارد.

میدان «اشنان» با همه وسعتی كه داشت از كثرت جمعیت تنگ بود. شیخ را در خانه ‌اش دفن كردند و چند سال بعد به «مقابر قریش» جنب مرقد حضرت امام موسی بن جعفر (علیهما السلام) منتقل ساختند.[24] شیخ مفید در پایین پای امام موسی بن جعفر و امام محمد تقی (علیهما السلام) در شهر كاظمین، جنب آرامگاه استادش جعفر بن محمد قولویه قمی آرمیده است.

ویژگی‌ های شخصیتی شیخ مفید

در خصوص ویژگی‌ های شخصیتی او بهتر است از بیان شاگردان وی و سایر علمایی که او را توصیف نموده اند بهره برد.

الف. علمای شیعه:

همانگونه که پیش از این نیز بیان شد شاگرد پرآوزه اش مرحوم شیخ طوسی وی را دانشمندی بزرگ و موثق می داند.[25] وی می گوید: «در زمانش ریاست علمی و دینی شیعه به وی منتهی گشت. در علم فقه و کلام بر هر کس مقدم، فکرش عالی، ذهنش دقیق و دانشمندی حاضر جواب بود. نزدیک به دویست جلد کتاب بزرگ و کوچک دارد و فهرست کتاب هایش مشهور است …».[26]

شاگرد نامی دیگرش؛ نجاشی در کتاب «رجال» خود پس از ذکر نام و نسب او تا «یعرب بن قحطان»؛ جد نژاد عرب می نویسد: «استاد ما (رضی الله عنه) جایگاه والای او در فقه، کلام، روایت و وثاقت و دانش مشهورتر از آن است که وصف شود».[27] سپس مانند شیخ طوسی کتاب های او را نام می برد.

ابن شهرآشوب از وی چنین یاد می کند: «شیخ مفید، ابوعبدالله محمد بن نعمان حارثی بغدادی عکبری؛ … شاگرد ابوجعفر ابن قولویه، ابوالقاسم علی بن محمد رفاء و علی بن ابی الجیش بلخی بود. حضرت صاحب الزمان (صلوات الله علیه) او را ملقب به «شیخ مفید» نمود و من علت آن را در کتاب «مناقب آل ابی طالب» ذکر کرده ام. او مؤلف حدود دویست کتاب بزرگ و کوچک است …».[28]

علامه حلی از این دانشمند عظیم الشأن، این گونه سخن می گوید: «محمد بن محمد بن نعمان دارای کنیه «ابو عبد الله» و ملقب به «مفید» است. علت نامگذاری وی به «مفید»، حکایتی دارد که ما آن را در کتاب بزرگ خود، در رجال، آورده ایم. مفید معروف به «ابن المعلم» بود و از بزرگ ترین مشایخ شیعه و رئیس و استاد آنها است. کلیه دانشمندان ما که بعد از وی آمده اند از دانش او استفاده نموده اند. فضل و دانش او در فقه و کلام و حدیث مشهورتر از آن است که به وصف آید. او از موثق ترین و داناترین علمای عصر خود بود. ریاست علمی و دینی طائفه شیعه امامیه در زمان او به وی منتهی گشت …».[29]

علامه بحرالعلوم به تفصیل از پیشوای علمای امامیه نام برده و در آغاز گفتار خود می نویسد: «محمد بن محمد بن نعمان ابوعبد الله مفید (رحمه الله) استاد استادان بزرگ و رئیس رؤسای ملت اسلام، گشاینده درهای تحقیق با اقامه دلیل و برهان، با بیان روشن خویش سرکوب گر فرقه های گمراه، دانشمندی که تمامی جهات فضل و دانش در وی گرد آمده و ریاست علمی و دینی به او منتهی گشته بود. کلیه دانشمندان بر مقام عالی وی در دانش، فضل، فقه، عدالت، وثاقت و جلالت قدرش اتفاق نظر دارند. او دارای خوبی ها و فضائل فراوان: تیزبین، باهوش، حاضر جواب و موثق ترین دانشمند عصر خود در حدیث و آشناترین آنها به علم فقه و کلام بود و هر کس بعد از او آمده از وی استفاده نموده است …».[30]

ب. ویژگی های شیخ مفید از نظر علمای بزرگ عامه:

یکی از معاصران شیخ مفید ابن ندیم بوده و در بغداد می زیسته است، او در فهرست خود  نوشته است: «ابن المعلم، ابوعبد الله»، ریاست متکلمان شیعه در عصر ما به وی رسیده است. او در علم کلام (عقاید و مذاهب) به روش مذهب شیعه بر همه کس پیشی دارد. دانشمندی باهوش و با فراست است. از کتاب های او دریافتم که دانشمندی عالی قدر است …».[31] وی در جای دیگری می نویسد: «ابن المعلم، ابوعبد الله محمد بن محمد بن نعمان، ریاست بر اصحاب از شیعه امامیه در فقه، کلام و سایر آثار، در زمان ما به وی منتهی گشته است …».[32]

ابن جوزی؛ دانشمند مشهور که او نیز هم عصر شیخ مفید بوده در وقایع سال 413 قمری می نویسد: «محمد بن محمد بن نعمان ابوعبد الله؛ معروف به ابن معلم، پیشوای شیعه امامیه و دانشمند آنها بود. او کتاب هایی بر اساس مذهب آنان تصنیف کرده است. سید مرتضی از جمله شاگردان او است. ابن معلم مجلس مناظره ای در خانه اش واقع در «درب ریاح» منعقد ساخته بود که در آن عموم دانشمندان گرد می آمدند. او در نزد امرای اطراف که متمایل به مذهب وی بودند، مقامی عام داشت …».[33]

فلسفه اسامی، القاب و شهرت شیخ مفید

ابن شهر آشوب از وی چنین یاد می کند: «شیخ مفید، ابوعبداله محمد بن نعمان حارثی بغدادی عکبری … شاگرد ابوجعفر ابن قولویه و ابوالقاسم علی بن محمد رفاء و علی بن ابی الجیش بلخی بود. حضرت صاحب الزمان (علیه السلام) او را ملقّب به «شیخ مفید» فرمود».[34] در یکی از توقیعات مبارک امام زمان (علیه السلام) خطاب به شیخ مفید چنین آمده است: «اين نامه ‏اى است به برادر با ايمان و دوست رشيد، أبو عبد اللَّه محمّد بن محمّد بن نعمان؛ شيخ مفيد – أدام اللَّه اعزازه – كه از جمله پيمان هايى است كه به وديعت نهاده شده و از بندگان خدا اخذ گرديده است …»، در این توقیع شریف به واژه «شيخ مفيد» تصریح شده است.[35]

برخی دیگر گفته اند: سبب مُلقب شدن وی به شیخ مفید؛ این است که هنگامی که شیخ از موطن اصلی خود هجرت نمود، به بغداد آمد و در مجلس قاضی عبدالجبار معتزلی که مملو از علمای فريقين بود حاضر شد و درصف نعال؛ (کنار کفش ها) نشست. پس گفت: که ای قاضی! اگر اجازه می دهید، مسئله ای سؤال کنم. قاضی اذن داد. شیخ فرمود: حدیث غدیر، آیا مسلم است یا نه؟ قاضی گفت: مسلم است. شیخ گفت: پس چرا در میان شیعه و سنی در تعیین امام اختلاف است. قاضی گفت: ای برادر! خبر غدیر روایت است و خلافت ابوبکر درایت و عاقل درایت را به جهت روایت ترک نکند، بلکه درایت بر روایت مقدم است.

شیخ فرمود: چه می گویید در این حدیث که پیامبر (صلّی الله علیه و آله) فرمود: « ای علی! جنگ تو جنگ من و صلح تو صلح من است».[36] قاضی گفت: صحیح است. شیخ فرمود: چه گویی در اصحاب جمل که با علی جنگ کردند؟ قاضی گفت: ایشان توبه کردند. شیخ فرمود: جنگ درایت است و توبه روایت و مرد عاقل درایت را به جهت روایت ترک نکند؛ زیرا که درایت بر روایت مقدم است. قاضی ساکت شد و از اسم شیخ سؤال کرد. سپس از جای خود برخاست و شیخ را به جای خود نشانید و گفت: «تو به راستی برای اسلام مفید هستی»، پس آن جناب به لقب «مفید» ملقب شد.[37]

یکی دیگر از واژه هایی که در مورد شیخ مفید بکار می رود و به آن مشهور و معروف شده است؛ واژه ابن معلم است. مرحوم علامه حلّی در این باره می گوید: «او به ابن معلم معروف شده است وی از مشايخ و بزرگان و همچنین رئيس و استاد شیعه بوده و همه بزرگان بعد از او از فضل و علم او استفاده کرده اند».[38]

برخی هم گفته اند علت شهرت او به ابن معلم این است که پدر وی اهل واسط و در آن جا معلم بوده؛ لذا شیخ مفید به این عنوان معروف شده است.

کسوت و پیشه شیخ مفید

در باره نوع کار و پیشه شیخ مفید باید گفت: با توجه به آنچه از بزرگان در مورد زندگی نامه وی گفته و نوشته اند، او؛ از متکلِّمان، ‌فقیهان، ‌مفسّران و محدّثان بزرگ قرن چهارم و پنجم هجری قمری است، مشخص است که وی یک شخصیت علمی است که شغل و پیشه او چیزی جز تحصیل، تدریس، تحقیق، پژوهش و نوشتن نبوده است. البته ایشان چندین سال زعامت علمی حوزه بغداد و ریاست علمی و فتوایی شیعیان را بر  عهده داشته است.[39]

 

اخلاق و صفات شیخ مفید

علماى بزرگ شیعه شايسته ترين و نيكوترين اخلاق را از مكتب اهل بيت (عليهم السلام) كسب كرده اند و اين صفات پسنديده نوعا در آنها ديده مى شود، اما فضائل اخلاقى و صفات حميده بعضى از علما به صورت برجسته تر نمايان است. شيخ فرزانه و فقيه فرهيخته، مرحوم مفيد از جمله افرادى است كه حالات و صفات برجسته بسيارى را در خود جمع كرده بود. وى از روحيات معنوى خاصى برخوردار بود و خشوع و فروتنى فراوان داشت به طورى كه نوشته اند در مجلس شاگردش؛ مرحوم سيد مرتضى حاضر مى شد و با اين كه سيد مى خواست استاد خود را به جاى خويش بنشاند، ولى استاد نمى پذيرفت و از سيد مى خواست كه درسش را ادامه دهد و از سخنانش لذت مى برد. او براى اين كه از مقام علمى شاگرد تجليل كند، با اين كه خود رهبر شيعيان بود، مانند شاگرد در محضر او مى نشست؛ زيرا معتقد بود انسان بايد از نعمت ها و امكاناتى كه خداى بزرگ براى او فراهم آورده، بيشترين استفاده را كند.[40]

وى بسيار نماز مى خواند، روزه مى گرفت و بسیار صدقه مى داد. لباس خشن بر تن مى كرد. ظاهرى لاغراندام، ميان قامت و گندمگون داشت.[41] انسان وارسته اى بود كه سراى دل را به نور تقوا و تهذيب نفس روشن كرده بود. ياد خدا آرام بخش روح و روان او و معارف اهل بيت (علیهم السلام) زينت بخش نهانخانه وجودش گشته بود. وى عالم عاملى بود كه سخنان و آثار اخلاقى ارزنده اش، دارويى شفابخش براى ره پويان راه وارستگى به حساب مى آمد، اما قبل از اينها عمق جان را به زينت ورع، تزكيه و اخلاق نیکو آرايش داده بود، طورى كه عالمان شيعه و سنى معتقد بودند وى از لحاظ اخلاقى سرآمد اقران و هم عصران خويش بوده است. به همين دليل آثار اخلاقى وى تأثير بسيارى در روح و روان دانش پژوهان گذاشته و سخنان كيمياگونه اش اثرى ژرف و الهى براى پيرايش قلوب پاک انسان ها بوده است.[42]

ابن حجر می گوید: مفید بسیار پارسا و فروتن و پاسدار علم بود. گروهی از دانشمندان از محضرش برخاستند، و در بزرگداشت مكتب تشیع جایگاهی عالی یافت، تا جائی كه گفته اند او بر هر دانشمند بلند قدری منت دارد.

همانگونه که پیش تر نیز بیان شد شریف ابویعلی جعفری شوهر دختر شیخ مفید گزارش نموده است که وی جز اندكی از شب را نمی خوابید. سپس بر می خاست و به نماز می ایستاد، یا مطالعه می كرد، یا مشغول تلاوت قرآن می شد.[43]

یکی از چيزهایى كه به زندگانى شيخ جلوه خاصى بخشيده بود، قدرت مناظره او بود. شيخ در مجال مناظره از حضور ذهن عجيبى برخوردار بود و پيوسته انگشت روى نقاط ضعف سخن طرف مقابل مى گذاشت. اگر همه مناظرات شيخ در جايى گرد آيد، عظمت او روشن تر مى شود. هرچند شاگرد بزرگ او؛ مرحوم سيد مرتضى قسمتى از مناظرات وی را در كتابى به نام «العيون» گردآورده است.

در قدرت جدل و مناظره او همين بس كه مخالفان شيخ مى گفتند: او توانايى آن را دارد كه ثابت كند اين ستون از نقره است درحالى كه از سنگ باشد. به طور مسلم اين سخن از باب مثل گفته شده و حكايت از توان و قدرت او در مناظره دارد.[44]

نقل شده است وى همه كتاب هاى مخالفان را حفظ نمود و به خاطر سپرد و بدينسان توانست شبهه هاى آنان را پاسخ بگويد. همچنين در خانه شيخ مجلس بحثى برپا مى شد كه اكثر علما از مذاهب مختلف در آن شركت مى كردند و مفيد با تمامى آنان به بحث مى پرداخت. نمونه هايى از اين مناظرات در كتاب با ارزش «الفصول المختاره» آمده است. در آنها اوج مرتبت و ژرفايى انديشه و تيزهوشى و لطافت فكر ايشان به روشنى جلوه گر است.[45]

 

کرامات شیخ مفید

از جمله فضائل و کرامات شیخ مفید چند فقره توقیع خطاب به او است که از ناحیه مقدس حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه) بدین عنوان صادر شده است: «للاخ السدید و الولی الرشید الشیخ المفید ابی عبدالله محمد بن محمد بن نعمان (ادام الله اعزازه) …»؛ « اين نامه ‏اى است به برادر با ايمان (محکم در دین) و دوست رشيد أبو عبد اللَّه محمّد بن محمّد بن نعمان؛ شيخ مفيد که خداوند عزت و ارجمندی او را مستدام گرداند … ما در رعايت حال شما كوتاهى نمى‏كنيم و ياد شما را از خاطر نبرده ‏ايم، اگر جز اين بود از هر سو گرفتارى به شما رو مى‏آورد و دشمنانتان، شما را از ميان مى‏بردند. تقوا پيشه سازيد و به ما اعتماد كنيد و چاره اين فتنه و امتحان را كه به شما رو آورده است از ما بخواهيد. امتحانى كه هر كس مرگش رسيده باشد، در آن نابود مى‏گردد و آن كس كه به آرزوى خود رسيده باشد از ورطه آن به سلامت مى‏رود …».[46]

کرامت دیگر این که، شیخ مفید پس از فراغت از تحصیل در بغداد، به تدریس مشتاقان علوم دینی پرداخت و شاگردان بزرگی را که هر یک به نوبه خود از نام آوران و نوادر جهان اسلام شدند، در محضر خویش تربیت کرد که مشاهیر ایشان عبارتند از: نجاشی، ابوالفتوح کراکچی، شیخ طوسی، سلّار دیلمی، سید مرتضی و سید رضی که ا ز مرحوم مفید در باره این دو برادر بزرگوار رؤیایی نقل شده است که ابن ابی الحدید معتزلی نیز در بخشی از شرح نهج البلاغه خود آن را متذکر می شود،[47] مضمون آن چنین است: شیخ مفید شبی در خواب دید که در مسجد کرخ بغداد نشسته که در این هنگام حضرت فاطمه (سلام الله علیها) در حالی که دست امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) را گرفته، بر او وارد شده فرمودند: «ای شیخ به این دو فرزند من علم فقه بیاموز!». شیخ وقتی بیدار می شود از این خواب به حیرت می افتد که مقصود چه بود؟! و نتیجه آن چه خواهد بود؟! صبحگاه در وقت موعود به مسجد مذکور می رود. مرحوم مفید (بعد از استقرار در مکان درس خود) می بیند که فاطمه، مادر سید مرتضی و سید رضی دست دو فرزندش را گرفته و همان درخواست را از او می نماید. به این ترتیب، شیخ از تعبیر خواب خود آگاه می شود.[48]

اثرات و اقدامات تاریخی شیخ مفید

فرهیختگان الهی وظیفه دارند در هر زمانی، رسالت خود را برای پاسداری از اعتقادات دینی ایفا کنند. شیخ مفید نیز به عنوان یک سرباز هوشیار، با شناخت و درک موقعیت زمان خویش، با سلاح برهان، به جنگ با انحرافات فکری و دینی عصر خویش رفت، به گونه ‌ای که مناظرات علمی وی با علمای اهل ‌سنّت چنان معروف است که مورّخان و متکلّمان به ثبت برخی از آنها پرداخته ‌اند.

مناظرات شیخ مفید با علمای عامّه در دفاع از حریم شیعه و آزادی نسبی، که شیعیان در زمان امرای آل بویه داشتند، چندان هم پایدار نبود؛ زیرا پس از عضدالدوله دیلمی (از حاکمان آل بویه) به واسطه درگیری های اعتقادی بین شیعه و سنّی و تنش های سیاسی امرای آل بویه با دستگاه خلافت عبّاسی، چند بار شیخ مفید دستگیر و تبعید شد. از جمله، به گفته ابن اثیر، در سال 393 قمری، که بهاء الدوله دیلمی پسر عضدالدوله، الطائع للّه؛ خلیفه عبّاسی را از خلافت خلع کرد، بغداد سر به شورش برداشت. بهاء الدوله نیز فرمانده لشکر خود را به بغداد فرستاد. او سنّی و شیعه را از اظهار مذهب خود منع کرد و شیخ مفید را تبعید نمود.

همچنین ابن اثیر در شرح وقایع بغداد در سال 409 می نویسد: «در سال 409 قمری، سلطان الدوله، پسر بهاء الدوله، ابن سهلان را به حکومت بغداد منصوب داشت. او وقتی وارد بغداد شد، ابوعبد اللّه محمّد بن محمّد بن نعمان؛ فقیه شیعه را تبعید کرد و دیلمیان را در کرخ و باب البصره فرود آورد.[49]

با توجه به آنچه گفته شد، در مجموع می توان گفت: بیان برخی مناظرات علمی و کلامی شیخ مفید در دفاع از حریم ولایت و امامت، موقعیت علمی او در میان علمای اهل سنّت و شیعه و تألیفات ایشان، همگی حکایت از مقام والای علمی و مرجعیت وی در مسائل فقهی، کلامی و به ویژه سیاسی داشته و توانسته است به سؤالات عصر خود بر اساس مبانی فکری شیعه پاسخ دهد.

او در اوضاع سیاسی عصر خویش، تمام تلاش خود را به کار گرفت تا وضعیت شیعیان را بهبود بخشد و در نزاع های سیاسی به گونه ای رفتار نماید که نگاه امرای آل بویه به صورت مقطعی در تعالی و تدوام به کارگیری فرهنگ شیعه باشد، اگرچه وی در این راه سختی هایی را به جان خرید.

بحث «تقیه» نیز از مباحث مهم اندیشه سیاسی است که در حقیقت، تعیین‌کننده نحوه سلوک و زندگی سیاسی شیعیان در حاکمیت حاکمان جور و عدم مشروعیت و پذیرش آن است. پس از نهضت امام حسین (علیه‌السلام)، امامان بعد از او بر اساس اصل «تقیه» رفتارهای سیاسی خود را تحقق می بخشیدند. در دوران غیبت نیز «تقیه» به یک اصل ثابت برای مدیریت سیاسی شیعیان تبدیل شد. به همین دلیل، یکی از تلاش های اساسی در دوران بحران، به ویژه عصر شیخ مفید، انجام وظیفه در پوشش تقیه بود. وی در عصر خود بر اساس نیاز، در تبیین مبانی اندیشه سیاسی شیعه و ارائه راهکار، بحث «تقیه» را مطرح کرده، در این باره می گوید: من می گویم گاهی تقیه عنوان تکلیف و وظیفه پیدا می کند و به صورت واجب شرعی درمی آید.[50]

شیخ مفید در سلسله علمای امامیه، فقط یک متكلم و فقیه سر آمد و برجسته نیست، بلكه فراتر از این، وی مؤسس و سرحلقه‌ جریان علمی رو به تكاملی است كه در دو رشته كلام و فقه، تا امروز در حوزه های علمی شیعه امتداد یافته و با وجود بركنار نماندن از تأثرات تاریخی جغرافیایی و مكتبی، ویژگی های اصلی و خطوط اساسی آن همچنان پابرجا مانده است. تبیین و اثبات این نكته از آنجا اهمیت می یابد كه این جریان علمی، در دوران متصل به زندگی شیخ مفید تا نزدیک به نیم قرن پس از درگذشت او، به چنان تحول و تكامل سریع و شگرفی نائل گشته كه در برابر آن، نقش تأسیسی شیخ مفید مورد غفلت قرار گرفته است.

در واقع عمده کار شیخ مفید در آن دوران را می توان به این ترتیب بیان کرد:

۱. تثبیت هویت مستقل مكتب اهل بیت (علیهم‌السّلام).

۲. بنیانگذاری شكل و قالب علمی صحیح برای فقه شیعه.‌

۳. آفرینش شیوه جمع منطقی میان عقل و نقل در فقه و كلام.[51]

 

شیخ مفید  و حوزه علمیه بغداد ‏

حوزه بغداد بخشى از جنبش و تکاپوى عظيم کلامى و فقهى حوزه هاى شيعه را به خود اختصاص داده اسـت و شـايـد از مـدارس قديم کلامى شيعه به معناى حقيقى کلمه باشد. اين حوزه دوران فـعـاليت خود را از عصر حضرت امام محمد تقی (علیه السلام)؛ (195 – 220 ق) آغاز کرده و متکلمان و فقيهان نـامـى و چهره هاى برجسته اى در آن طلوع کرده اند. تشيع در بغداد ريشه اى کهن دارد و به عصر سـلـمان فارسى (متوفی 36 ق)؛ (حوزه مدائن) بازمى گردد. ابواسحاق ابراهيم منجم شيعى نخستين شخصى است که در بهار 145 قمری ساعت مناسب براى آغاز بناى شهر بغداد را به منصور اعلام داشت، لذا شيعيان در نهضت فرهنگى بغداد از سال هاى اول بناى بغداد نـقـش حـساس و مهمى داشتند و يکى از مراکز نفوذ و تجمع شيعيان از بدو فتح عراق به حساب مـى آمـد. روش خلفاى عباسى با تشيع در بغداد مختلف و متفاوت بود و هرگاه شيعيان در بغداد داراى آزادى عمل بودند، اين شهر رونق فرهنگى مى يافت و هنگامى که در صدد آزار و کشتار آنان بـرمـى آمدند، رو به انحطاط مى گذاشت. قرن چهارم و مطلع قرن پنجم هجرى قمری، روزگار حاکميت آل بـويـه، از مـهم ترين دوران در تاريخ شيعه است؛ زيرا در اين برهه کتاب هاى چهارگانه روايى شيعه؛ کافى، من لا يحضره الفقيه، تهذيب، استبصار و همچنين کتاب هاى چهارگانه رجالى؛ فهرست شيخ طـوسـى، رجـال شيخ طوسى، رجال نجاشى و رجال کشى که محور و مدار تشريع نزد فقها اماميه هـسـتند، در اين مقطع زمانى گردآورى شد و مکتب تشيع اثنى عشری اندک اندک از سبَعيه و غُـلات دورى گـرفت و واقفيه و معتزله و بعضى از فرقه هاى ديگر در تشيع حل شدند و مکتب اسـتـوار و بـزرگ شيعه پايه گذارى شد. مکتب اهل حديث يا اخباريون با آغاز دوره غيبت صغرى (260 – 329 ق) تا نيمه دوم قرن چهارم هجرى بر مدارس شيعى کاملا سايه افکنده و قدرت مطلق در حوزه هاى علمى شيعه را از آن خود کرده بودند. مسئله مهدويت نيز در آن عصر از مسائل بسيار مهم و بحث انگيز بود و دشمنان از اين زاويه به تشيع حمله کرده و اتهام هاى گوناگونى به شيعه مـى زدنـد کـه با به قدرت رسيدن دولت شيعى آل بويه در ايران و عراق، سلسله مدارس فلسفى و کـلامى شيعه شکل گرفت و گروه بزرگى از متکلمان تواناى شيعه پا به عرصه گذاشته و پس از مبارزه اى سخت با اخباريان با انتشار آثارى مانند «تصحيح الاعتقاد» و «مقابس الانوار فى الرد على اهل الاخبار» از شيخ مفيد و «رسالة فى الرد على اصحاب العدد»، از شريف مرتضى از قدرت آنان کاسته شـد و مـکـتـب اهـل عقل و اصحاب اجتهاد قدرت را به دست گرفتند.

پـس از تـسـخـير بغداد در جمادى الاولى سال 334 قمری به دست معزالدوله احمد بویه اى در عصر خلافت المطيع باللّه عباسى و به قدرت رسيدن شيعيان، آزادی هاى مردم بازگشت و حلقات درس و بحث فلسفه، کلام، طب، نجوم، عرفان، رياضيات و ساير ابواب علم رونق گرفت. عصر آل بويه در بغداد از درخشان ترين اعصار تمدن اسلام گرديد.

در این دوره شيخ المشايخ؛ شيخ مفيد از اعاظم متکلمان و فقهاى اماميه که صدها شاگرد در حوزه او کـسـب دانـش مـى کردند، سکان کشتی حوزه بغداد را به عهده گرفته و به خوبی آن را اداه نمود.[52]

اندیشه و مکتب شیخ مفید

عصر شيخ مفيد، عصر شکوفايى تمدن اسلامى بوده و کاروان علم و دانش افق ها را مى شکافت و پيش مى رفت. در آن زمان کمتر نقطه ای از جهان، مانند مرکز اسلامى (بغداد)، مهد علم و دانش بود. تقریبا آثار تمدن از همه جا دست و پاى خود را جمع کرده و به اين نقطه؛ (مرکز اسلامى بغداد) سرازير گرديده بود. هنوز صليبيان در فکر حمله به شرق نبوده و نيز ثنويان (مغول) در فکر هجوم به تمدن اسلامى نبودند. در چنين شرايطى جامعه اسلامى از نعمت امنيت خارجى برخوردار بود و هر روز دامنه علم گسترش مى يافت. گفتنی است در پيشرفت علوم، کمتر قرنى مانند قرن چهارم و پنجم اسلامى يافت مى شود.

فرقه معتزله اگرچه از شیعیان نبودند، اما به جهت اینکه عقل گرا بودند، پس از روى کار آمدن (آل بويه) که خود شيعه و عقل گرا بودند، بار ديگر رشد کرده و در مقابل، اهل حديث و سلفى ها قد عَلَم کردند.[53]

علم کلام و اصول فقه در ميان دانشمندان اهل تسنن رونقى به سزا يافته بود. فقها و متکلمان بسيارى از اطراف بلاد اسلامى در بغداد گرد آمده و در رشته هاى گوناگون علمى به خصوص اصول عقايد و ديگر علوم و فنون متداول، مشغول بحث و جدل بودند. هرچند علم کلام پيش از شيخ مفيد در ميان شيعيان سابقه داشت، ولى به علت محدوديتى که در کار شيعيان وجود داشت، اين موضوع از مرحله تأليف و تصنيف و متون کتاب ها و جنبه هاى خصوصى تجاوز نمى کرد.

پيش از شيخ مفيد، استاد او؛ شيخ صدوق، رئيس علمى و دينى شيعيان وقت، سبک ساده اى در تصنيف و تأليف به وجود آورده و آن را مبناى کار خود قرار داده بود. شيخ صدوق در فقه و اصول عقايد با استفاده از آيات صريح قرآنى و متن روايات پيامبر (صلّی الله علیه و آله) و اهل بيت (عليهم السلام) بهره مى گرفت و کتاب مى نوشت و به همان شيوه نيز فتوا مى داد. سبک ساده شيخ صدوق و طريقه بى آلايش او در بيان احکام و عقايد که از الفاظ بافى و عبارت پردازى هاى متکلمان و اصوليان عصر به کلى پيراسته بود، بسيار خوب و مطلوب می درخشید. ولى از جهتی ممکن بود ادامه آن وضع با سير و پيشرفت اهل تسنن در علوم نامبرده و کوتاهى شيعه در اين باره رکودى در کارشان پديد آورد، لذا لزوم يک تحول اساسى در سبک استدلال و نگارش علوم و فنون اسلامى شيعه به خوبى احساس مى شد، خصوصاً این که اهل سنت از اين لحاظ با ديده حقارت به آنان مى نگريستند و اين کمبودها را به رخ آنان مى کشيدند. بنابراين شيخ مفيد در ابداع و تعميم و توسعه اين مکتب کوشيد و با استفاده از مبانى علم کلام و اصول فقه، راه بحث و استدلال را بر روى شيعيان گشود. او اصول فقه را به صورت دلپذيرى درآورد و ابواب آن را با دقت مورد تجزيه و تحليل قرار داد و از پراکندگى بيرون آورد. وی هر موضوعى از آن را در محل خود جاى داد و بدين وسيله راه استفاده از احکام را روشن ساخت. او از اين راه نه تنها شيعيان را با روش استدلالى ساير مسلمانان آشنا نمود؛ بلکه از زمان وى تاکنون تمام دانشمندان شيعه بى واسطه يا با واسطه از مکتب او استفاده کرده اند.[54]

شیخ مفید نخستين فقيهى است که به نظام ولايت فقيه به عنوان يک نظام الهى تصريح کرد و تلاشى وافر و چشمگير در تحکيم مبانى و مبادى اين نظام نمود. همین مطلب باعث شد وى مبغوض ترين فقهاى شيعه نزد عالمان ديگر مذاهب قرار گیرد.[55]

آثار علمی شیخ مفید

شیخ مفید از فقها و علمای بزرگ شیعی است كه خدمات علمی او زبانزد و فعالیت‌ های فكری و پژوهشی وی در تولید آثار ارزشمند، در محافل علما و حوزه ‌های علمیه، مشهور و مورد تمجید فراوان می‌باشد.

آثار شیخ مفید را دویست كتاب و رساله علمی ذكر كرده ‌اند كه موضوعات آنها كلام، فقه، اخلاق، حدیث، امامت، تاریخ و اصول فقه است. البته گستردگی و كثرت آثار علمی شیخ مفید مانع معرفی آنها حتی به اجمال در این مقال کوتاه است.

دو تن از شاگردان برجسته او؛ شیخ طوسی و ابوالعباس نجاشی، فهرست هایی از تألیف های عالمان شیعه گرد آورده اند که در آن، آثار استاد خویش را نیز ثبت کرده اند.

شیخ طوسی می نویسد: «مفید، نزدیک به دویست تألیف کوچک و بزرگ دارد. فهرست کتاب هایش معروف است». شیخ طوسی، پس از عبارت فوق، نام بخشی از آثار وی را آورده، اضافه می کند که همه آنها را در نزد استاد خود؛ مفید، درس آموخته است.[56]

پس از وی، ابوالعباس نجاشی، به گونه ای گسترده تر یکصد و هفتاد و چهار کتاب از آثار استادش را نام می برد.[57]

پس از آن دو، ابن شهر آشوب، در معالم العلماء، که بنا به تصریح مؤلفش، برای تتمیم و تکمیل فهرست شیخ نگاشته شده، افزون بر آنچه شیخ طوسی آورده تعداد دیگری از آثار مفید را در کتاب خودش ثبت کرده است.[58] همه فهرست نویسانی که پس از این سه کتاب، کتاب های شیخ مفید را در کتاب های خود آورده اند از این سه منبع استفاده کرده اند.

گفتنی است که منابع و مآخذ دیگری نیز وجود دارد که از تألیفات این عالم ربانی سخن گفته اند. منابعی مانند؛ الذریعه الی تصانیف الشیعه، تالیف علاّمه متتبع شیخ آقا بزرگ تهرانی و اعیان الشیعه، سید محسن امین عاملی، ریحانه الادب، میرزا محمّد علی مدرّس. همچنین در مقدمه کتاب مقنعه شیخ مفید و مقدمه کتاب امالی او، چاپ جامعه مدرسین، با تحقیق: حسین استاد ولی و علی اکبر غفاری نام آثار شیخ به تفصیل آمده است. در این دو کتاب، برای تنظیم فهرست آثار شیخ مفید، از مقدمه تهذیب الاحکام  شیخ طوسی استفاده شده است.

در اینجا به برخی از تالیفات شیخ مفید در بعضی از علوم اشاره می شود که اسامی آنها به این ترتیب است:

1. فقه:

الف. المقنعة.

ب. الفرائض الشرعیة.

ج. احکام النساء.

2. اصول:

مختصر التذکرة بأصول الفقه.

3. علوم قرآنی:

الف. الکلام فی دلائل القرآن.

ب. وجوه اعجاز القرآن.

ج. النصرة فی فضل القرآن.

د. البیان فی تـألـیف القرآن.

4. تاریخ:

الف. مسار الشیعة فی مختصر تواریخ الشریعة.

ب. الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد.

ج. الجمل.

5. علم کلام و عقائد:

الف. اوائل الـمقالات.

ب. نقض فضیلة المعتزلة.

ج. الافصاح.

د. الایضاح.

هـ. الارکان.[59]

شاگردان شیخ مفید

گروه بسیاری از دانشمندان مذاهب جزو شاگردان وی بوده اند. از انبوه شاگردان او تنها نام عده معدودی در کتب تراجم ذکر شده است. تعداد این شاگردان هرچند اندک است، ولی درخشان ترین چهره های شیعه امامیه در میان آنها دیده می شوند. در این گفتار مختصر به نام برخی از آنها اشاره می شود:

1. سید مرتضی علم الهدی (355 – 436 ق).

2. سید رضی برادر سید مرتضی (359 – 406 ق).

3. ابوالعباس نجاشی (372 – 450 ق).

4. شیخ طوسی، محمد بن الحسن (385 – 460 ق).

5. ابویعلی جعفری.

6. ابوالفرج مظفر بن علی حمدانی.

7. ابوالفتح محمد بن علی کراجکی.

8. سلّاربن عبدالعزیز (سالار) دیلمی.

9. جعفر بن محمد دوریستی.

10. احمد بن علی بن قدامه.

11. ابوالوفاء محمدی موصلی.

12. محمد بن الحسن بن حمزة الجعفری.

نام این شخصیت ها در مقدمه کتاب تهذیب شیخ طوسی و کتاب امالی مفید ذکر شده است.[60]

نام برخی از شاگردان غیرمشهور شیخ مفید عبارت است از:

1. اسحاق بن حسن بن محمد بغدادی. وی در مرثیه مفید قصیده ای طولانی با قافیه نون سرود. وی کتاب مثالب النواصب را تألیف نمود.[61]

2. حسن بن علی رقّی ابو محمد.

علّامه طبرسی در كتاب احتجاج از ایشان نقل می ‌كند كه شیخ مفید فرمود: شبی در خواب دیدم از راهی می‌روم، ناگاه چشمم به جمعیّتی افتاد كه به دور مردی حلقه زده بودند و آن مرد برای آن‌ ها قصه می ‌گفت، پرسیدم آن مرد كیست؟ گفتند: «عمر بن خطّاب» است. من نزد عمر رفته دیدم مردی با او سخن می‌گوید، ولی من سخن آن ‌ها را نمی ‌فهمیدم. سخنانش را قطع كرده و به عمر گفتم: بگو دلیل برتری ابوبكر، در آیه غار «ثانِیَ اثْنَیْن اِذْ هُما فِی الْغارِ … (توبه، 40)» چیست؟ عمر گفت: شش نكته‌ در این آیه وجود دارد که بیانگر فضیلت ابوبكر است.

آنگاه آن شش نكته را چنین برشمرد:

1. خداوند در قرآن از پیامبر «صلّی‌ الله علیه و آله» یاد كرده و ابوبكر را دومین نفر قرار داده است؛ «ثانِیَ اثْنَیْن».

2. خداوند در آیه فوق، آن دو (پیامبر و ابوبكر) را در كنار هم، در یک مكان یاد كرده،‌ و این بیانگر پیوند آن دو است؛ «اِذْ هُما فِی الْغارِ».

3. خداوند در آیه مذكور، ابوبكر را به عنوان صاحب (رفیق) پیامبر «صلّی‌ الله علیه و آله» یاد نموده كه حاكی از درجه بالای ابوبكر است؛ «اِذْ یقول لِصاحِبِهِ».

4. خداوند از مهربانی پیامبر «صلّی‌ الله علیه و آله» به ابوبكر خبر داده، آنجا كه طبق آیه مذكور،‌ پیامبر «صلّی‌ الله علیه و آله» به ابوبكر می‌ فرماید: «وَ لا تَحْزَنْ»؛ (غمگین نباش).

5. پیامبر (صلّی‌ الله علیه و آله) به ابوبكر خبر داده كه خداوند یاور هر دونفر ما به طور مساوی‌ و مدافع ما است؛ «اِنَّ اللهَ مَعَنا».

6. خداوند در این آیه از نازل شدن سكینه و آرامش به ابوبكر خبر داده ‌است؛ زیرا پیامبر (صلّی‌ الله علیه و آله) همیشه دارای آرامش بود و نیازی به فرود آمدن آرامش نداشت؛ «فَاَنْزَلَ اللهُ سَكِینَتَهُ عَلَیْهِ».

این شش نكته از آیه مذكور، بیانگر برتری ابوبكر است، كه برای تو و دیگران قدرت بر ردّ آن نیست.

شیخ مفید می ‌گوید: من به او گفتم: به راستی حقّ رفاقت با ابوبكر را ادا كردی؛ ولی من به یاری خدا به همه آن شش نكته پاسخ می دهم، مانند باد تندی كه در روز طوفانی، خاكستری را می پراكند، و آن این است:

1.‌‌‌‌‌‌‌ دومین نفر قرار دادن ابوبكر دلیل فضیلت او نیست؛ زیرا مؤمن با مؤمن و همچنین مؤمن با كافر، در یک‌ جا قرار می ‌گیرند، وقتی كه انسان بخواهد یكی از آن ‌ها را ذكر كند، می ‌‌گوید: دوّمین آن دو (ثانی اثنین).

2. ذكر پیامبر « صلّی‌ الله علیه و آله» و ابوبكر در كنار هم، نیز دلالتی بر فضیلت ابوبكر ندارد؛ زیرا ـ همان گونه ‌كه در دلیل نخست گفتیم؛ ـ در یک‌ جا جمع شدن، دلیل بر خوبی نیست، چه بسا مؤمن و كافر در یک ‌جا‌ جمع می شوند، چنانكه در مسجد پیامبر «صلّی‌ الله علیه و آله» كه شرافتش از غار ثور بیشتر است، مؤمن و منافق و … می آمدند و در آنجا كنار هم اجتماع می كردند، از این رو در قرآن (معارج، 36 و 37) می خوانیم:

«فَمالِ الَّذِینَّ كَفَروُا قِبَلَكَ مُهْطِعِینَ ـ عَنِ الْیَمِینِ وَ عَنِ الشِّمالِ عِزِینَ»: این كافران را چه می شود كه با سرعت نزد تو می آیند، ‌از راست و چپ، گروه گروه» و هم‌چنین در كشتی نوح ‌(علیه السلام)،‌ هم پیغمبر بود، هم شیطان و هم حیوانات. پس اجتماع در یک مكان،‌ دلیل بر فضیلت نیست.

3. اما در مورد مصاحبت، این نیز دلیل فضیلت نیست؛ زیرا مصاحب به معنی همراهی است و چه بسا كافر با مؤمنی همراه باشد، چنانکه خداوند در قرآن می فرماید: «قالَ لَهُ صاحِبُهُ وَ هُوَ یُحاوِرُهُ اَكَفَرْتَ بِالَّذِی خَلَقَكَ مِنْ تُرابٍ …»: «دوست (با ایمان) او (ثروتمند مغرور و بی‌ایمان) كه با او به گفت وگو پرداخته بود، گفت: آیا به خدائی كه تو را از خاک آفریده كافر شدی؟»؛ (كهف، 37).

4. اما این ‌‌كه پیامبر (صلی‌ الله علیه و آله) فرمود: «لاتَحْزَنْ»؛ (محزون مباش)، دلیل خطای ابوبكر است، نه دلیل فضیلت او؛‌ زیرا حزن ابوبكر، یا اطاعت بود یا گناه. اگر اطاعت بود، پیامبر (صلی‌ الله علیه و آله) از آن نهی نمی كرد، پس گناه بود كه پیامبر ‌(صلی‌ الله علیه و آله) فرمود: «اِنَّ الله مَعَنا»؛ «خدا با ما است». دلیلی هم وجود ندارد كه منظور از «مَعَنا» هر دو باشند؛ بلكه منظور شخص پیامبر‌ به تنهایی می باشد و پیامبر از خودش تعبیر به جمع می كند،‌ چنانكه خداوند در قرآن از خود با لفظ جمع یاد كرده و می فرماید: «اِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ اِنّا لَهُ لَحافِظُونَ»؛ «ما ذكر (قرآن) را فرو فرستادیم، و ما قطعاً آن را حفظ می کنیم»؛ (حجر، 9).

6. اما این ‌كه گفتی سكینه و آرامش بر ابوبكر نازل شده، با ظاهر سیاق آیه،‌ مخالف است؛ زیرا سكینه بر آن كس نازل شد، كه طبق قسمت آخر آیه، لشكر نامرئی خدا به یاری او شتافت، كه پیامبر‌ اکرم باشد. اگر بخواهی بگویی هر دو (سكینه و یاری لشكر نامرئی) برای ابوبكر بود، باید پیامبر ‌(صلّی‌ الله علیه و آله) را در این ‌جا از نبوّت خارج سازی، پس آرامش بر پیامبر فرود آمد؛ زیرا او در این مورد (در غار) تنها كسی بود كه شایستگی آرامش داشت، همانطور که خدا در قرآن می فرماید: «فَاَنْزَل اللهُ سَكِینَتَهُ عَلَیه …»؛ «خداوند آرامش خود را بر رسولش فرو فرستاد …»؛ (توبه، 40). بنابراین اگر به این جمله؛ (آیه غار) برای رفیقت استدلال نكنی بهتر است.

شیخ مفید می گوید: او (عمر) دیگر نتوانست، پاسخ مرا بدهد و مردم از دورش پراكنده شدند و من از خواب بیدار شدم.[62]

3. حسن بن عنبس بن مسعود بن سالم بن محمد بن شریک ابو محمد رافقی.

4. حسین بن احمد بن محمد بن قطّان – ابن ابی طی وی را در کتاب خود (رجال شیعه) ترجمه کرده و چنین توصیف می کند: پیشوایی دانشمند، فاضل و از فقیهان امامیّه است. وی در نزد شریف مرتضی و شیخ مفید، دانش آموخت و در سال 390 قمری به حلب رفت و در مسجد جامع این شهر به تدریس پرداخت. سپس راهی طرابلس شد و در نزد رئیس آنجا؛ ابوطالب محمد بن احمد اقامت گزید. وی کتابی در فقه به نام شامل در 4 جلد نگاشت.[63]

5. ابوالحسن علی بن محمد دقّاق. وی «رسالة فی اقسام المولی» تألیف شیخ مفید را بر وی خوانده و شیخ مفید به وی اجازه حدیث داده است.[64]

6. محمد بن محمد بن احمد بصروی ابوالحسن، ظاهراً وی همان کسی است که ابوالصلاح حلبی از وی با عنوان شیخ ابوالحسن محمد بن محمد از مفید روایت می کند.

7. ابوطالب یحیی بن حسین بن هارون؛ ابوطالب حسنی هارونی. وی یکی از امامان زیدیه بوده که در طبرستان پیروانی داشته است. پدر او امامی مذهب بود. او نیز ابتدا نزد ابوالعباس و بعد نزد شیخ مفید شاگردی کرده است.[65]

8. فرزند شیخ مفید؛ ابوالقاسم علی نیز از شاگردان شیخ مفید است. چنانکه از شاگردان هارون بن موسی تلعکبری (متوفی 385 ق)، ابوالفضل شیبانی (متوفی 387 ق) و احمد بن عبدالله بن محمد الثقفی نیز بوده است.[66]

 

لیست اقدامات تاریخی شیخ مفید

شاید بتوان لیست اقدامات تاریخی شیخ مفید را به طور خلاصه این گونه بیان داشت:

1. ترتیب دادن مناظرات علمی برای دفاع از حریم شیعه، ولایت و امامت.

2. ایجاد شیوه ای جدید در مباحث کلامی و فقهی و در واقع بنیانگذاری شكل و قالب علمی صحیح برای فقه شیعه‌.

3. تبیین مبانی اندیشه سیاسی شیعه و ارائه راهکار تقیه.

4. تثبیت هویت مستقل مكتب اهل بیت (علیهم‌السّلام).

5. آفرینش شیوه جمع منطقی میان عقل و نقل در فقه و كلام.[67]

موافقان و مخالفان شیخ مفید

با توجه به این که شیخ مفید یکی از بزرگ ترین عالمان اسلام، به ویژه شیعه دوازده امامی است که روش جدیدی در باب اجتهاد، آن هم در دوره ای که اهل سنت به شدّت در بحث اجتهاد کار کرده بود، ایجاد کرد. ضمن اینکه عالمی جامع است، مسلم است که عالم بزرگ و جامعی مانند ایشان دارای موافقان و مخالفانی باشد. موافقان او را می توان، موافقان مکتب و اندیشه علمی ایشان در زمان حیات دانست. همچنین تمامی بزرگانی که بعد از وی از سفره گسترده علمی او که قرن ها است باز است، استفاده برده اند. دانشمندان شیعه امامیه که سالیان متمادی پس از درگذشت او، از نو آوری های وی استفاده نموده اند، همه از موافقان شیخ مفید هستند.

البته بنا بر آنچه در تاریخ آمده است برخی از حکام نیز از موافقان و در مواردی از حامیان او بوده اند. به عنوان مثال موقعیت و عظمت شیخ مفید و تأثیر وجود او در میان شیعیان و اهل تسنن تا آن جا بود که عضدالدوله دیلمی، پادشاه با مهابت آل بویه که بر دنیای اسلام حکومت می کرد و دامنه اقتدارش از سواحل دریای عمان تا شام و مصر گسترش یافته بود و خلیفه بغداد بازیچه دست او بود، برای زیارت مفید به خانه اش می رفت و هرگاه بیمار می شد، از وی عیادت می کرد.[68]

از جمله مخالفان او می توان به خلفای عباسی اشاره کرد. البته تا زمانی که وی از حمایت عضدالدوله دیلمی برخوردار بود، خلفای عباسی با ایشان با احترام و تواضع بر خورد می نمودند، ولی بعد از آن این احترامات کمتر بود. از دیگر مخالفان او باید به برخی از علمای اهل تسنن که دارای تعصبات شدید مذهبی بودند، اشاره کرد. از بین این گروه بارزترین آنها خطیب بغدادی است که از مخالفان طراز اول مرحوم شیخ ممفید است.[69]

میراث شیخ مفید

به طور قطع و یقین، بهترین و بزرگ ترین میراث شیخ مفید، کتاب های گران سنگ و پر ارزش آن شخصیت بزرگوار در علوم مختلف و همچنین شاگردان عظیم الشأنی است که هر کدام از آنها مانند ستاره ای در آسمان علم و فقاهت شیعه، بلکه در همه مذاهب اسلامی می در خشند.

کتابنامه مقاله شیخ مفید

  1. قرآن کریم.
  2. ابن أبي الحديد، عبد الحميد بن هبه الله؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد؛ محقق / مصحح: ابراهيم، محمد ابوالفضل‏؛ ‏ناشر: مكتبة آية الله المرعشي النجفي‏، چاپ اول، قم، 1404 ق‏.
  3. ابن جوزی، عبد الرحمن بن علی؛ المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک؛ تحقیق: عبد القادر عطا، محمد و عطا، مصطفی عبد القادر؛ ناشر: دار الکتب العلمیه، بيروت، بی تا.‏
  4. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی؛ لسان المیزان؛ ناشر: موسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، ۱۹۸۶ م / ۱۴۰۶ ق.
  5. ابن شهرآشوب مازندرانى، محمد بن على؛ معالم العلماء؛ ناشر: منشورات المطبعة الحيدرية، نجف اشرف‏، 1380 ق.‏
  6. ابن ندیم، محمد بن اسحاق؛ الفهرست (ابن ندیم)؛ ترجمه: تجدد، محمد رضا؛ ناشر: چاپخانه بانک بازرگانی ايران، تهران،  ١٣۴۶ ‏ش.  ‏
  7. ‏امین، سید محسن؛ حیاة الشیخ المفید (سلسله مؤلفات الشیخ المفید)؛ تحقیق: طباطبایی، عبدالعزیز و جعفری، محمد رضا؛ ناشر: ‏انتشارات دارالمفید، بیروت، 1414 ق‎.‎
  8. بحرالعلوم طباطبائی، سیدمهدی؛ رجال السید بحرالعلوم (المعروف بالفوائد الرجالیه)؛ ناشر: منشورات مكتبه الصادق، ‏تهران، ۱۳۶۳ ش.‏
  9. پايگاه اطلاع ‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت ‌الله سيد علی خامنه‌ ای (مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی)‏.
  10. ‏حلّى‏، حسن بن یوسف؛ رجال العلامة الحلي‏ (خلاصه الاقوال)؛ ناشر: دار الذخائر، قم‏، 1411 ق. ‏
  11. ‏خطيب بغدادى، احمد بن علی؛ تاريخ بغداد؛ ناشر: دار الكتب العلمية، چاپ اول، بيروت، 1417 ق.‏
  12. خويى‏، سید ابوالقاسم؛ ‏معجم رجال الحديث؛ ‏ناشر: مركز نشر آثار شيعه، قم‏، 1410 ق / 1369 ش.‏
  13. دوانی، علی؛ مفاخر اسلام؛ ناشر: انتشارات امیركبیر، تهران، ۱۳۶۴ ش. ‏
  14. ‏دوانی، علی؛ هزاره شیخ طوسی؛ ناشر: انتشارات امیرکبیر، تهران، 1362 ش.  ‏
  15. ‏دوانى، على؛ مجموعه مقالات کنگره شیخ مفید؛ ناشر: کنگره شیخ مفید، قم، 1372 ش. ‏
  16. سایت تبیان نت.
  17. شبیری، سید محمّدجواد؛ مقالات فارسی؛ ناشر: کنگره جهانی هزاره شیخ مفید قم، بی تا.‏
  18. شريف الرضى، محمد بن حسين؛ خصائص الأئمة عليهم السلام (خصائص أمير المؤمنين عليه السلام)؛ محقق / مصحح: امينى، محمد ‏هادى‏؛ ناشر: انتشارات آستان قدس رضوى‏، چاپ اول، مشهد، 1406 ق.‏
  19. ‏صدوق، محمد بن على؛ امالي؛ ناشر: انتشارات اعلمى، چاپ پنجم، بيروت، ‏‏1400 ق / 1362 ش.  ‏
  20. ‏طبرسى، احمد بن على؛‏ الإحتجاج على أهل اللجاج؛ محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر؛ ناشر: نشر مرتضى‏، چاپ اول، ‏مشهد، 1403 ق. ‏
  21. طبرى آملى، محمد بن أبي القاسم؛ بشارة المصطفى لشيعة المرتضى؛ ناشر: المكتبة الحيدرية، چاپ دوم، نجف، ‏‏1383 ق‏. ‏
  22. طوسى، محمد بن الحسن؛ تهذيب الأحكام؛ محقق / مصحح: خرسان الموسوى،‏ حسن؛ ناشر: دار الكتب الإسلاميه‏، چاپ ‏چهارم‏، تهران‏، 1407 ق‏. ‏
  23. طوسى‏، محمد بن حسن؛ الفهرست (مقدمه)؛ ناشر: كتابخانه محقق طباطبائى‏، چاپ اول، قم، 1420 ق. ‏
  24. عسقلاني، ابن حجر؛ لسان المیزان؛ ناشر: موسسة الاعلمى، بیروت، 1390 ق.
  25. قلقشندى، احمد بن عبدالله؛ نهایة الاَرَب فی معرفة أنساب العرب؛ ناشر: مطبعه نجاح، بغداد، 1378 ق.  ‏
  26. لقمانى، احمد؛ ديدار با ابرار (شيخ مفيد)؛ ناشر: سازمان تبليغات اسلامی (مركز چاپ و نشر)، تهران، 1374 ش. ‏
  27. ماهنامه شاهد؛ شماره 307، آذرماه، 1379 ش.‏‏
  28. ‏مجله نور علم؛ دوره سوم، شماره 10. ‏
  29. مرکز تحقیقات کامپیوتری نور‏.
  30. ‏مفید، محمد بن محمد بن نعمان؛ الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد؛ ترجمه: رسولی محلاتی، سید هاشم؛ ناشر: ‏انتشارات علمیه اسلامیه، تهران، بی تا. ‏
  31. مفید، محمّد بن محمّد بن نعمان؛ أوائل المقالات؛ ناشر: كنگره شيخ مفيد، چاپ اول، قم، 1413 ق.‏ ‏
  32. مفيد، محمد بن محمد بن نعمان؛ امالی؛ محقق / مصحح: استاد ولى، حسين و غفارى، على اكبر؛ ناشر: كنگره شيخ مفيد، چاپ اول، قم، ‏‏1413 ق‏.‏ ‏
  33. ‏نجاشی، احمد بن على؛ رجال النجاشى‏؛ ناشر: انتشارات جامعه مدرسين، قم، 1407 ق.‏ ‏
  34. ‏نساجى زواره، اسماعيل؛ شيخ مفيد سند افتخار مكتب تشيع؛‏ ماهنامه درسهايى از مكتب اسلام؛ شماره 502.

[1]. مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ترجمه: رسولی محلاتی، سید هاشم، مقدمه، ص 14.

[2]. لقمانى، احمد، ديدار با ابرار ( شيخ مفيد)، ص 21 و 22.

[3]. همان، ص 57 و 58.

[4]. الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ص 11 و 12.

[5]. نساجى زواره، اسماعيل، شيخ مفيد سند افتخار مكتب تشيع؛ ماهنامه درسهايى از مكتب اسلام، شماره 502؛ برگرفته از قسمت شخصیت شناسی مجموعه آثار شیخ مفید (مرکز تحقیقات کامپیوتری نور)‏.

[6]. نجاشی، احمد بن على، رجال النجاشى‏، ص 399، رقم 1067.‏

[7]. مفيد، محمد بن محمد، امالی، محقق / مصحح: استاد ولى، حسين و غفارى، على اكبر، ص 1؛ طبرى آملى، محمد بن أبي القاسم‏، بشارة المصطفى لشيعة المرتضى، ج 2، ص 14.

[8]. قلقشندى، احمد بن عبدالله، نهایة الاَرَب فی معرفة أنساب العرب، رقم 87.

[9]. همان، رقم 976.

[10]. ابن ندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، تصحیح: تجدد، رضا، ص 246؛ طوسى‏، محمد بن حسن، الفهرست، ص 444.

[11]. بحرالعلوم طباطبائی، محمد مهدی بن مرتضی، رج‍ال‌ ال‍س‍ي‍د ب‍ح‍رال‍ع‍ل‍وم‌ »ال‍م‍ع‍روف‌ ب‍ال‍ف‍وائ‍د ال‍رج‍ال‍ي‍ه»، ج 2، ص 46 – 50.

[12]. شیخ طوسى در رجال و ابن حجر در لسان المیزان، جد ابوالعباس نجاشی را ترجمه کرده ‌اند. ابن حجر می گوید: احمد بن العباس بن محمّد بن عبدالله الاسدی ابویعقوب الطیالسی یعرف بابن الصیرفی، قال ابن النجار: كان من شیوخ الشیعة … و یقال له النجاشى، حدث عن على بن ابراهیم بن على العلوى… . (عسقلاني، ابن حجر، لسان المیزان، ج 1، ص 192). شیخ طوسى از وی با نام احمد بن العباس النجاشی الصیرفی المعروف بابن الطیالسی یاد می‌کند و می‌ نویسد: منزل وی در درب البقر واقع بود. (طوسى‏، محمد بن حسن، الفهرست، ص 446). شیخ طوسى و ابن حجر هر دو به روایت هارون بن موسی تلعکبری (محدّث بزرگ بغداد) از وی تصریح می‌کنند.

پدر نجاشی از صدوق در بغداد حدیث شنیده است. (نجاشی رقم 1049). نجاشی مولود سال 372 ق، خود در منزل هارون بن موسی تلعکبری به همراه فرزند وی ابوجعفر (محمد) حاضر می ‌شده است. (رجال نجاشی رقم 1184). وی از شیوخ بزرگ بغدادی چون ابوالمفضل شیبانی (م 387)، و ابوالحسن بن جندی (م 369)، حدیث شنیده است. (رجال نجاشی رقم 1059، 206؛ خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ، ج 5، ص 77) و در نزد محمّد بن جعفر نحوی تمیمی معروف به ابن نجار (م 402)، ظاهراً در بغداد شاگردی کرده است. (تاریخ بغداد، ج 2، ص 158). نجاشی در مسجد لؤلؤی که مسجد نفطویه بوده در نزد صاحب مسجد قرآن می ‌خوانده است. (نجاشی رقم 1026). ابراهیم بن محمّد واسطی معروف به نفطویه سال ها در بغداد ساکن بوده و پنجاه سال در مسجد جامع شهر درس قرآن می‌داده است. (حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الادباء، ج 1، ص 256). بنابراین بدون تردید نجاشی از کودکی در حوزه بغداد پرورش یافته است.

[13]. طوسى‏، محمد بن حسن، الفهرست، ص 444.

[14]. حلّى‏، حسن بن یوسف، رجال العلامة الحلي‏ (خلاصه الاقوال)، ص 147.

[15]. فرقان، 74؛ «رَبَنَا هَبْ لَنَا مِنْ اَزْوَاجِنَا وَ ذُرِيَتِنَا قُرَةَ اَعْينُ‏ٍ وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَقِينَ إِمَامًا».

[16]. شبیری، سید محمّدجواد، مقالات فارسی، ج 55، ص 119 و 120.

[17]. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، لسان المیزان، جلد 5، ص 368.

[18]. نام شهرکی در کنار دجله که حدود 60 کیلومتری شمال بغداد واقع شده است؛ لغت نامه دهخدا.

[19]. طوسى‏، محمد بن حسن، الفهرست، ص 444.

[20]. امین، سید محسن، تحقیق: طباطبایی، عبدالعزیز و جعفری، محمد رضا، حیاة الشیخ المفید (سلسله مؤلفات الشیخ المفید)، ص250.

[21]. مفيد، محمد بن محمد، امالی، محقق / مصحح: استاد ولى، حسين و غفارى، على اكبر، ص 9‏.

[22]. طوسى‏، محمد بن حسن، الفهرست، ص 445.

[23]. یکی از محله های بغداد بوده است؛ لغت نامه دهخدا.

[24]. نجاشى،‏ احمد بن على، رجال نجاشی، ص 403.

[25]. طوسى‏، محمد بن حسن، رجال، ص 499‏.

[26]. طوسى‏، محمد بن حسن، الفهرست (مقدمه)، ص 67.

[27]. نجاشى، ‏احمد بن على، رجال، ص 399.‏

[28]. ابن شهرآشوب مازندرانى، محمد بن على، معالم العلماء،  ص 112.‏

[29]. حلّى‏، حسن بن یوسف، رجال العلامة الحلي‏ (خلاصه الاقوال)، ص 147.

[30]. بحرالعلوم طباطبائی، سیدمهدی، رجال السید بحرالعلوم (المعروف بالفوائد الرجالیه)، جلد 3، ص 311.

[31]. ابن ندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست (ابن ندیم)، ترجمه: تجدد، محمد رضا، ص 366.

[32]. همان، ص 293.

[33]. ابن جوزی، عبد الرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، تحقیق: عبد القادر عطا، محمد و عطا، مصطفی عبد القادر، ج 8، ص 11.

[34]. ابن شهرآشوب مازندرانى،‏محمد بن على، معالم العلماء، ص 113.

[35]. طبرسى، احمد بن على،‏ الإحتجاج على أهل اللجاج، محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر، ج 2، ص 496.

[36]. «… یا علی حربُکَ حَربی وَ سَلْمُکَ سلْمی …»، صدوق، محمد بن على‏، امالي، ص 561.

[37]. طوسى، محمد بن الحسن‏، تهذيب الأحكام، محقق / مصحح: حسن، خرسان الموسوى،‏ ج 1، ص 10‏.

[38]. حلّى‏، حسن بن یوسف، رجال العلامة الحلي‏ (خلاصه الاقوال)، ص 147.

[39]. نجاشى،‏ احمد بن على، رجال نجاشی، ص 399؛ خويى‏، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحديث، ج 17، ص 207.

[40]. مجله پاسدار اسلام، شماره 5، ص 59.

[41]. ابن عماد حنبلى، عبد الحی بن احمد ابن عماد حنبلى، شذرات الذهب في اخبار من ذهب، ج 3، ص 20.

[42]. لقمانى، احمد، ديدار با ابرار (شيخ مفيد)، ص 82.

[43]. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، لسان المیزان، ج 5، ص 368.

[44]. سبحانى، جعفر، سيماى فرزانگان، ص 446 و 447.

[45]. مجله نور علم، شماره 10، ص 109.

[46]. طبرسى، احمد بن على،‏ الإحتجاج على أهل اللجاج، محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر، ج 2، ص 497.

[47]. ابن أبي الحديد، عبد الحميد بن هبه الله‏، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، محقق / مصحح: ابراهيم، محمد ابوالفضل‏، ج 1، ص 41‏.

[48]. شريف الرضى، محمد بن حسين‏، خصائص الأئمة عليهم السلام (خصائص أمير المؤمنين عليه السلام)، محقق / مصحح: امينى، محمد هادى‏، ص 29.

[49]. ر.ک. دوانى، على، مجموعه مقالات کنگره شیخ مفید، ش 63، ص 18.

[50]. مفید، محمّد بن محمّد، أوائل المقالات، ص 118.‏

[53]. ر. که به:‌ مجله نور علم، دوره سوم، شماره 10، ص 449 و 450.

[54]. دوانی، علی، مفاخر اسلام، ج 3، ص 241 و 242.

[55]. ماهنامه شاهد، شماره 307، ص 32.

[56]. طوسى‏، محمد بن حسن، الفهرست، ص 444 – 446،.

[57]. نجاشى،‏ احمد بن على، رجال نجاشی، ص 399 – 402.

[58]. ابن شهرآشوب مازندرانى، محمد بن على، معالم العلماء،  ص 113 و 114.‏

[59]. به همان سه منبع فوق مراجعه شود.

[60]. شبیری، سید محمّدجواد، مقالات فارسی، (کنگره جهانی هزاره شیخ مفید)، ج 55، ص 109.

[61]. همان، ص 111؛ به نقل از، ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، لسان المیزان، ج 1، ص 36.

[62]. طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج، محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر، ج 2، ص 499.‏

[63]. مقالات فارسی، ص 113، به نقل از لسان المیزان، ج2، ص 267.

[64]. آقا بزرگ تهرانى‏، محمد محسن، الذريعة إلى تصانيف الشيعة، ج 1، ص 246.‏

[65]. مقالات فارسی، به نقل از تاریخ طبرستان، ص 101.

[66]. همان، ص 119 – 120.

[68]. دوانی، علی، هزاره شیخ طوسی، ص 8.

[69]. خطيب بغدادى، احمد بن علی، تاريخ بغداد، ج 4، ص 499 و 500.