کپی شد
شکلگیری فرقه بهائیت
بعد از اعدام علی محمد باب توسط مرحوم امیرکبیر، عموم بابیها میرزا یحیی ملقب به «صبح ازل» و برادر کوچکتر میرزا حسینعلی را به عنوان جانشین باب پذیرفتند، ولی چون در آن زمان یحیی بیش از نوزده سال نداشت، میرزا حسینعلی ملقب به «بهاءالله» با زیرکی و شگردهای فریبکارانه، زمام کارها را بهدست گرفت. امیرکبیر به دلیل اطلاع از نقش وی در قضایای باب و برای فرونشاندن اغتشاشات و شورشهای بابیها، میرزا حسینعلی را از ایران اخراج و به عراق تبعید نمود. در این باره امیرکبیر اعلام کرد: نامبرده تاکنون پنج کرور تومان (نصف غرامت جنگهای ایران و روس) به خزانه ایران خسارت وارد آورده است.[1]
میرزا حسینعلی بهناچار در شعبان ۱۲۶۷ قمری به کربلا رفت، اما چند ماه بعد، پس از مرگ امیرکبیر[2] در ربیع الاول ۱۲۶۸ ق و صدارت یافتن میرزا آقاخان نوری، به دعوت و توصیه او به تهران بازگشت. در شوال همان سال جریان سوء قصد و تیراندازی دو تن از بابیها به ناصرالدین شاه پیش آمد و بار دیگر به دستگیری و اعدام بابیها انجامید و چون شواهد و دلایل متعددی برای نقش میرزا حسینعلی نوری در طراحی این سوء قصد وجود داشت، حکومت تصمیم به دستگیری او گرفت. اما بهاءالله به سفارت روس پناه برد و شخص سفیر از او حمایت کرد. سرانجام با توافق دولت ایران و سفیر روس، میرزا حسینعلی به بغداد منتقل و بدین ترتیب با حمایت قاطع دولت روس از مرگ نجات یافت. او پس از رسیدن به بغداد نامهای به سفیر روس نگاشت و از وی و دولت روس برای این حمایت قدردانی کرد.[3]
در بغداد کنسول دولت انگلستان و نیز نماینده دولت فرانسه با بهاءالله ملاقات کرده و حمایت دولتهای خویش را به او ابلاغ کردند و والی بغداد نیز برای وی مقرری تعیین کرد.[4] به دنبال تبعید میرزا حسینعلی، برادرش میرزا یحیی صبح ازل هم با لباس مبدل خود را به عراق میرساند و کم کم اجتماعی از بابیها در خاک عراق ایجاد میگردد که مهمترین هدفشان اذیت و آزار شیعیان بود.[5]
از سوی دیگر کشمکش میان دو برادر و طرفداران آنان بر سر ادعای «موعود بیان» یا «من یظهِرُهُ الله»[6] و رهبری بابیها، شدت گرفت و آدمکشیهای شدیدی بین بابیها رواج یافت. قتل، غارت و سایر خرابکاریهای بابیها در بغداد باعث شد[7] که توسط دولت عثمانی ابتدا به «استانبول» و سپس «ادرنه» تبعید شوند. در این زمان میرزا حسینعلی مقام «من یظهِرُهُ اللهی» را برای خود ادعا کرد و این در حالی بود که طبق ادعاهای علی محمد باب قرار بود حدود دو هزار سال بعد از او کسی که «من یظهِرُهُ الله» است، ظهور کند.[8] ولی شماری از سران بابیه به این موضوع اهمیت ندادند و فقط در بغداد حدود بیست و پنج نفر خود را «من یظهِرُهُ الله» نامیدند. نزاع میان دو برادر بر سر این ادعا موجب افتراق بابیها گردید. اطرافیان میرزا یحیی به فرقه «ازلیه» و پیروان میرزا حسینعلی به فرقه «بهائیه» نامیده شده و آنهایی که به این دو برادر ملحق نشدند، به نام قبلی «بابی» باقی ماندند.[9]
این جدایی باعث شد که در استانبول و ادرنه میان بهاء و ازل و طرفداران آن دو اهانت، تهمت و افترا و کشتار رواج یافته و هر یک از دو طرف بسیاری از اسرار یکدیگر را بازگو و به افشاگری اعمال یکدیگر بپردازند[10] و حتی «عزّیه»، خواهر ازل، کتاب «تنبیه النائمین» را در افشای کارهای بهاء نوشت.[11]
سرانجام حکومت عثمانی برای پایان دادن به این درگیریها بهاءالله و پیروانش را به «عکا» در فلسطین و میرزا یحیی را به «قبرس» تبعید کرد. میرزا حسینعلی «بهاءالله» پس از رسیدن به عکا بهصورت کامل و علنی دست از ادعای نائب باب بودن برداشت و رسماً خود را پیامبر نامید و فرقه «بهائیت» را بنیان گذاشت که فوراً از جانب دولت روسیه به رسمیت شناخته شد. دولت استعماری روسیه پس از به رسمیت شناختن فرقه ضاله بهائیت بهعنوان یک دین، همه گونه امکانات در اختیار آنها گذاشت. این دولت در نخستین اقدام مرزهای خود را بهروی بهائیان گشود و اولین معبد این فرقه را بهنام «مشرق الاذکار»[12] در شهر عشق آباد ایجاد کرد.
میرزاحسینعلی اقدام به فرستادن نامه (الواح) برای سلاطین و رهبران دینی و سیاسی جهان کرد و ادعاهای گوناگون خود را مطرح ساخت. او خود را خدای خدایان، آفریدگار جهان، معبود حقیقی نامید.[13]
بهاءالله مدت نه سال در قلعهای در عکا تحت نظر بود و پانزده سال بقیه عمر خویش را نیز در همان شهر گذراند و در ۱۳۰۹ ق،[14] پس از بیست شبانه روز تب ار مُرد و پیروانش با اعتقاد به خدایی او قبرش را قبله خویش قرار دادند.
[1]. افندی (ربانی)، شوقی، قرن بدیع، ترجمه: مودت، نصرالله، ج ۱، ص ۱۳۱۵؛ به نقل از: زاهد زاهدانی، سید سعید، بهائیت در ایران، ص ۱۴۵ و 146.
[2]. بر اساس برخی اسناد تاریخی، ترور امیر کبیر را «بابیها» طراحی کرده بودند؛ ر. ک. شهبازی، عبدالله، فصلنامه تاریخ معاصر ایران، شماره ۲۷، ص ۳۸، پاییز ۱۳۸۲ ش.
[3]. نوری، حسینعلی، آثار قلم اعلی، ج ۱، ص ۷۶؛ قرن بدیع، ج ۲، ص ۴۹.
[4]. برنجکار، رضا، آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، نشر طه، قم، ۱۳۷۹ ش؛ کتابخانه الکترونیکی انهار.
[5]. قرن بدیع، ج ۲، ص 122.
[6]. «من یظهره الله»؛ یعنی «کسی که خدا او را آشکار میکند»، عنوانی است که باب، بعد از ادعای شریعت جدید و تألیف کتاب بیان، برای «موعود بیان» انتخاب کرد.
[7]. ر. ک. اشراق خاوری، عبدالحمید، مائده آسمانی، ج ۷، ص ۱۳۰؛ محیط طباطبائی، محمد، تاریخ قدیم و جدید، مجله گوهر، سال ۳، شماره ۵، ص ۳۴۵.
[8]. شیرازی، علی محمد، کتاب بیان فارسی، باب ۱۳ از واحد سوم؛ همچنین موعود ظهور من یظهره الله در باب هفدهم از واحد دوم کتاب بیان فارسی، ۱۵۱۱ سال بعد از ظهور بیان میباشد.
[9]. ربانی گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب کلامی، ص ۳۴۳ – ۳۵۰.
[10]. جهت مطالعه بیشتر ر. ک. زاهد زاهدانی، سید سعید، بهائیت در ایران، ص 196؛ رضانژاد، عزالدین، فصلنامه انتظار موعود، از بابیگری تا بهائیگری، ش۱۰؛ رضانژاد، عزالدین، فصلنامه انتظار موعود، نقد و بررسی آئین بهائیت، ش ۱۱ و ۱۲.
[11]. نوری، عزیه، تنبیه النائمین، ازلیان، تهران، بیتا.
[12]. معابد بهائی تحت عنوان «مشرق الاذکار» نامیده میشود.
[13]. نوری (بهاء الله)، میرزا حسینعلی، مجموعه الواح، ص ۴۰۰ – ۴۰۳.
[14]. بهائیت در ایران، ص ۱۵۰.