کپی شد
شناسنامه بنی امیّه
«بنی امیه» شاخهای از خاندان قریش است كه از سال 41 ق تا 132 ق بر سراسر جهان اسلام، و از سال 138 ق تا 422 ق بر اسپانیا (اندلس) حكومت كردند. این طایفه، تیره ای ثروتمند، قدرتمند، پرجمعیت و دارای نفوذ سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بسیار در آستانه ظهور اسلام در مكه و سپس در جهان اسلام بودند. آنها در دوره اول حکومت خود (41 ق تا 132 ق)، به غیر از چند سال، بر حرمین شریفین (مکه و مدینه) تسلط داشتند. بنی امیه از نسل «امیة بن عبد شمس بن عبد مناف بن قصی» هستند،[1] كه نسبشان به عبد مناف؛ جد سوم پیامبر (صلّی الله علیه و آله) می رسد.[2] از میان فرزندان عبد شمس؛ یعنی امیه اكبر، امیه اصغر، نوفل، عبد امیه، حبیب، ربیعه، عبدالعزی و عبدالله، نسل امیه اكبر به بنی امیه شهرت دارند.[3] افزون بر قریش، میان عرب قحطانی نیز تیرهای با نام «بنی امیة بن زید بن قیس» از زیر مجموعههای اوس یافت می شود كه البته غیر مشهور هستند.[4]
بر پایه گزارشی، امیه، برده ای رومی بود كه عبد شمس با ملحق ساختن او به خود، وی را فرزند خویش خواند.[5] برخی این سخن امیر مؤمنان علی (علیه السلام) را که فرمود: «لیس الصریح كاللصیق؛[6] پاكیزه نسب مانند چسبیده شده نیست»، مؤید همین مطلب می دانند. امام (علیه السلام)، این سخن را در پاسخِ نامه معاویه نوشت كه در آنجا افتخار كرده بود از فرزندان عبد مناف است. البته این مطلب نیاز به شرح و تفصیل طولانی دارد که در جای خود باید بیان شود.
فرزندان امیه به دو گروه «عنابس» و «اعیاص» تقسیم شده اند. حرب، ابوحرب، سفیان، ابوسفیان[7] و بر پایه گزارشی، عمرو و ابوعمرو[8] به سبب مقاومتشان در نبرد عُكاظ از جنگهای فجار، به عنابس (جمع عنبسه؛ به معنای شیر) شناخته میشدند.[9]
معاویة بن ابی سفیان و جانشینانش؛ یزید بن معاویه و معاویة بن یزید، كه از سال 41 ق تا 64 ق بر جهان اسلام حكومت كردند، از عنابس و به «آل ابی سفیان» مشهور بودند. عنابس بعدها به زیر مجموعههایی تقسیم شدند. تیرههای بنو ابان بن عثمان، بنو حیدر بن ولید، و بنو خالد بن یزید بن معاویه از آن جمله هستند.[10] مروان بن حكم و فرزندانش (بنی مروان) از نسل اعیاص هستند.[11]
علت شهرت گروه دوم به اَعیاص به این دلیل است که در نام برخی از افراد سرشناس این گروه، اسامی عاص، ابوالعاص، عیص و ابوالعیص وجود دارد و چون این نامها دارای شباهت لفظی هستند، به «اعیاص» شهرت یافتهاند.[12]
[1]. بلاذرى، أحمد بن يحيى، أنساب الأشراف، تحقيق: زكار، سهيل و زركلى، رياض، ج 5، ص 1؛ ابن حزم، علی بن احمد، جمهرة أنساب العرب، تحقيق: لجنة من العلماء، ص 74.
[2]. ابن قتيبة، عبدالله بن مسلم، المعارف، تحقيق: عكاشة، ثروت، ص 72.
[3]. جمهرة أنساب العرب، ص 74.
[4]. همان، ص 471؛ كحاله، عمر رضا، معجم قبائل العرب القديمة و الحديثة، ج 1، ص 46
[5]. طبرى، عماد الدين، كامل بهائى، تعريب: فاخر، محمد شعاع، ج 2، ص 236.
[6]. شريف الرضى، محمد بن حسين، نهج البلاغة (للصبحي صالح)، محقق/ مصحح: فيض الإسلام، سید علی نقی، نامه 17، ص 375.
[7]. المعارف، ص 72.
[8]. جمهرة أنساب العرب، ص 78.
[9]. ابن اثير جزری، عزالدین، الكامل في التاريخ، ج 1، ص 594؛ أنساب الأشراف، ج 5، ص 2.
[10]. معجم قبائل العرب القديمة و الحديثة، ج 1، ص 322؛ زركلى، خير الدين، الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربين و المستشرقين، ج 2، ص 291.
[11]. المعارف، ص 73.
[12]. همان، ص 73.