Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

شخصیت های مؤثر در علم کلام اسلامی

متكلّمان بزرگی در ساختن و پرداختن اندیشه‏ ها، فرقه ها و مذاهب كلامى مسلمانان؛ اثرگذار بوده اند که به بعضی از آنها اشاره می شود:

  1. حسن بصرى (21 – 110 ق):

ابو سعید حسن بن یسار بصرى، از تابعان ثقه، امام اهل بصره، و دانشمند روزگار خویش بود. وى در معتزله نفوذ بسیار داشت و واصل بن عطا، رئیس معتزله از دست پروردگان او است. او در تصوّف نیز مقامى بلند دارد، و در غالب تذكره‏ ها و كتب صوفیانه او را یكى از اقطاب و بزرگان تصوّف به شمار مى‏آورند.[1] درباره قدری بودن[2] حسن بصری، اختلاف نظر است، اما تردیدی وجود ندارد که او دست کم در دوره ای از حیات خود به مبانی قدریه عقیده داشته است‏.[3]

  1. مَعبد بن‌ عبداللّه جُهَنی‌ (م 80 ق):

جُهَنی؛ به‌ جُهَینه‌، تیره‌ای‌ از قبیله‌ قضاعه‌، منسوب‌ است‌. ‌وی محدث قرن اول‌ هجری‌ و اولین‌ کسی‌ است که‌ در بصره درباره‌ قَدَر سخن‌ گفت.‌[4]

  1. غیلان دمشقى (م حدود 122 ق):

ابو مروان غیلان بن مسلم دمشقى قبطى، عمدة به عنوان یكى از مدافعان اراده آزاد (قدرگرایى)، در ردیف معبد جهنى، و ظاهرا اندكى پس از وى بوده است.[5]

  1. جهم بن صفوان (م 128 ق):

ابو محرز جهم بن صفوان سمرقندى یا ترمذى، شاگرد جعد بن درهم (قتل، 118 ق) و مؤسس مذهب جهمیه در اواخر عهد اموى بود. این جماعت معتقد بودند كه ایمان تنها معرفت یا شناخت خدا است، و با طاعات دیگر ارتباطى ندارد و در حقیقت هیچ كس فعلى انجام نمى‏دهد مگر خداى تعالى (جبر مطلق).[6]

  1. ابو حذیفه واصل بن عطاء الغزّال بصرى (80 – 131 ق):

واصل رئیس معتزله بود و اصول اعتزال را از حسن بصرى فرا گرفت‏.[7] واصل بن عطا را مروج نظریاتی؛ چون «نفی صفات از خداوند» و «خروج افعال اختیاری انسان از قلمرو قضا و قدر الهی» دانسته اند.[8]

  1. عمرو بن عبید بصرى (80 – 144 ق):

ابو عثمان عمرو بن عبید بن باب بصرىّ، با واصل بن عطاء معاصر و همسال بود و پس از واصل بن عطاء، در روزگار خود، شیخ معتزله شد.[9]

  1. ابن ابى العوجاء (م 155 ق):

عبد الكریم بن ابى العوجاء بن نویره ذهلى، زندیق معروف سده دوم هجرى، از شاگردان حسن بصرى بود و گویند به سبب بى‏ثباتى عقاید حسن در باب جبر و اختیار، از وى جدا شد.[10]

  1. ابو حنیفه (حدود 80 – 150 ق):

ابو حنیفه نعمان بن ثابت بن زوطى، فقیه و متكلّم مسلمان عراقى در سده دوم هجرى است، و مذهب حنفى -از مذاهب اربعه اهل سنّت- برگرفته از نام او است‏.[11] كتاب کلامی او «الفقه الاكبر» است.[12]

  1. هشام بن حكم [ابو محمّد هشام بن الحكم كوفى‏] (م 199 ق):

وی از بزرگ ترین متكلّمان شیعه، و كسى است كه با ادلّه كلامى و نظرى، مبحث امامت را مورد بحث قرار داده و حجّت ‏هاى آسان و قانع کننده بر اثبات این موضوع اقامه نموده است‏. او در آغاز از مرجئه و از پیروان جهم بن صفوان بود، ولى بعدها از این فرقه بریده و به دلایل نظرى به امامت از لحاظ شیعه گروید و از بزرگ‏ ترین یاران امام صادق (علیه السلام) شد. وى از شیعه قطعیه[13] بوده و با فرقه های واقفه، خوارج و معتزله، پیوسته در مناظره بود، و مردى بسیار حاضر جواب و در علم كلام حاذق بوده است.[14]

  1. هشام بن سالم:

هشام بن سالم الجوالیقى از خواص اصحاب امام صادق (علیه السلام) بوده[15] و از آن حضرت و از امام کاظم (علیهما السلام) روایت نقل نموده است.[16] وی از بزرگان شیعه و متبحر در فقه، کلام و تفسیر است.[17] او را در كودكى به صورت برده از جرجان آوردند و مولاى بشير بن مروان شد. محل اقامتش در كوفه بوده، ابتدا جوال فروش بود و به همین جهت به او جوالیقی[18] گفته می شد و بعد از آن، از راه فروش علوفه (علافى) امرار معاش مى‏كرد.[19] نجاشی در رجال خود، دو بار درباه وی می گوید: ثقه است، ثقه است.[20] در موقعیت کلامی وی همین بس که او یکی از کسانی است که امام صادق (علیه السلام) در مناظرات به او ارجاع می‌داد.[21] آثار کلامی وی عبارتند از: کتاب «اصل»[22] و کتاب «المعراج» (مسئله معراج از مباحث مهم اعتقادی آن دوره محسوب می‌شده است).[23]

  1. حمران بن اعین:

حُمران بن اعين شيبانىّ‏؛ برادر زراره و از حواريّين حضرت امام محمّد باقر و امام جعفر صادق (عليهما السّلام) است. حضرت باقر (عليه السّلام) به او فرمود: تو از شيعیان ما در دنيا و آخرتی‏.[24] يونس بن يعقوب می گوید: حمران، علم كلام را نيكو مى‏دانست.[25] امام‏ صادق (عليه السّلام) مرد شامى را كه به جهت مناظره با آن حضرت آمده بود، ابتدا به حمران حواله داد، آن مرد شامى گفت: من به جهت مناظره با تو آمده‏ام نه حمران، فرمود: اگر بر او غلبه كردى بر من غلبه كرده‏اى. پس آن مرد سؤال كرد و حمران جواب داد چنان كه آن مرد خسته و ملول شد. حضرت به وى فرمود: اى شامى! حمران را چگونه ديدى؟ گفت: حاذق است، از هر چه از او سؤال كردم، مرا جواب داد.[26]

  1. مؤمن الطاق:

ابو جعفر محمّد بن على بن نعمان كوفى، معروف به مؤمن الطّاق؛ از خواص اصحاب امام صادق (علیه السلام)، از محدثان مورد اطمینان امامیه و از متكلّمان حاذق و حاضر جواب در مناظره بوده است.[27] چند كتاب تصنيف كرده؛ از جمله كتاب «افعل، لا تفعل»، کتاب «احتجاج در امامت امیرالمؤمنین (علیه السلام)»، کتاب «گفتگو با خوارج» و کتاب «مجالس با ابو حنيفه و مرجئه». نقل شده: روزى ابو حنيفه به وى گفت: آیا شما شيعيان به رجعت اعتقاد داريد؟ گفت: بلى. گفت: پس پانصد اشرفى به من قرض بده تا در رجعت كه به دنيا برگشتيم به تو برگردانم. ابو جعفر فورا فرمود: تو براى من ضامنى بياور كه ضمانت نماید وقتی به دنيا برمى‏گردى به صورت انسان بر می گردى؛ زيرا كه مى‏ترسم به صورت بوزينه برگردى و من نتوانم از تو وجه خود را دريافت نمايم!.[28]

  1. فضل بن شاذان:

فضل بن شاذان النيشابوری؛ فقيه، متكلّم، جليل القدر، ثقه و از اصحاب امام رضا (علیه السلام) و امام جواد (علیهما السلام) بوده است. وی دارای 180 کتاب و تصنیف است. برخی از آثار کلامی وی عبارتند از: كتاب الوعيد، كتاب الرد على أهل التعطيل، كتاب الاستطاعة، كتاب الإيمان، كتاب الرد على الثنوية، كتاب إثبات الرجعة، كتاب الرجعة (حديث)، كتاب الرد على الغالية المحمدية، كتاب تبيان أصل الضلالة، كتاب الرد على محمد بن كرام، كتاب التوحيد في كتب الله، كتاب الأربع مسائل في الإمامة، كتاب الرد على المرجئة، كتاب الرد على القرامطة، كتاب فضل أمير المؤمنين (عليه السلام) و كتاب القائم (عليه السلام).[29]

  1. ثُمامة بن اَشرس نُمَیرى (م 213 ق):

ابو معن ثمامة بن اشرس نمیرى بصرى معتزلى، متكلم اسلامى و مؤسس مكتب «ثمامیه»، معاصر مأمون؛ خلیفه عباسى است. او در زمان سه خلیفه «مأمون، معتصم و واثق» زعیم طایفه قدریه بود.[30]

  1. معمّر بن عبّاد سلمى (م 215 یا 220 ق):

ابو عمرو یا ابوالمعتمر معمّر بن عبّاد سلمى، متكلّم برجسته سده دوم و اوایل سده سوم هجرى و از معتزله بصره، كه در روزگار خلافت هارون الرشید (خلافت 170- 193 ق) مى‏زیست.[31]

  1. ابو الهذیل علّاف (135- 226 ق):

ابو الهذیل علاف بصرى، شیخ معتزله بصره بود، و اعتزال را از عثمان الطویل؛ یكى از یاران واصل بن عطا، فرا گرفت. ابو الهذیل در فلسفه یونانى اطّلاع تمام داشت و در بیان عقاید خاصّ كلامى خویش از آن بسیار یارى گرفت، و بیشتر اقوال او متأثر از همین فلسفه است؛ از آن جمله: بحث اعراض، اثبات جزء لایتجزّا، حركت و سكون، حقیقت جسدانى انسان،[32] تناهى معلومات خدا و مقدورات او، و برخى مباحث دیگر.[33]

  1. بشر بن معتمر (م 210 و به قولى 226 ق):

ابو سهل بشر بن معتمر هلالى كوفى بغدادى از فقیهان و متكلّمان معتزلى، و پایه‏گذار گروه موسوم به «بشریه» از معتزله بغداد بود.[34]

  1. نظّام سیار بلخى، بصرى (م 231 ق):

ابو اسحاق ابراهیم بن سیار بن هانئ، النّظّام بلخى یا بصرى، معروف به نظّام بصرى یا ابراهیم نظّام، از بزرگ‏ترین شیوخ معتزله بصره در سده سوم هجرى بود. برخی او را در علم كلام، تواناترین متكلم شمرده‏ و گفته‏اند كه وى بیش از همه، در فلسفه تعمّق داشته و در بارور كردن علم كلام از آن بهره گرفته است‏.[35]

  1. ابو جعفر محمّد بن عبد اللّه اسكافى سمرقندى (م 240 ق):

اسكافى یكى از شیوخ بزرگ معتزله بغداد و مردى دیندار و زاهد بوده است. او مانند پیروان دیگر مذهب اعتزال، قرآن مجید را مخلوق مى‏دانست، ولى معتقد بود كه در هر زمان كه آن كتاب را خوانده یا شنیده یا نوشته‏اند، وجود داشته است.[36]

  1. جاحظ بصرى (حدود 160 – 255 ق):

ابو عثمان عمرو بن بحر، معروف به «جاحظ بصرى» یکی دیگر از پیشوایان معتزله است. او یكى از بزرگ ترین و پركارترین دانشمندان اسلامى در بسیارى از شعبه ‏هاى علم از ادب، شعر، كلام، فلسفه، نقد شعر، طنز و هزل، علوم عقلى، و به ویژه جانورشناسى است.[37] عناوین برخی از رسایل کلامی وی بدین قرار است: حجج النبوة، خلق القرآن، الرد علی النصاری، الرد علی المشبهة، مقالة العثمانیة، المسایل و الجوابات فی المعرفة، استحقاق الامامة، صناعة الکلام، الجوابات فی الامامة، و مقالة الزیدیة و الرافضة.[38]

  1. ابن راوندى (245 – 298 ق):

ابو الحسین احمد بن یحیى بن اسحاق مشهور به ابن راوندى و ابن روندى، متكلّم معتزلى و ملحد معروف. وى در آغاز مذهب اعتزال داشته و از اصول آن دفاع مى‏كرده است، ولى بعدا به الحاد و زندقه روى آورده است.[39]

  1. ابن كرّام سیستانى (م 255 ق):

ابو عبد اللّه محمد بن كرّام؛ مؤسس فرقه «كرّامیه» است. اهل سنّت و بسیارى از معتزله و شیعه، كرّامیه را به سبب برخى عقاید، و به ویژه اعتقاد به جسم داشتن و شبیه بودن خدا به مخلوقات (مخصوصا انسان) تكفیر كرده، و گاه «عامى» و «جاهل» و «ضالّ» و جز اینها، خوانده‏اند و آنان را با مجسّمه و مشبّهه (جسم‏ دانندگان خدا و شبیه شمارندگان او با آدمى) یكى دانسته‏اند.[40]

  1. ابو على و ابو هاشم جبّائى:

ابو على محمد بن عبد الوهّاب جبّائى (235 – 303 ق)، و فرزندش ابو هاشم عبدالسلام جبّائی (277 – 321 ق) دو تن از پیشوایان معتزله اند که دیدگاههایشان در مسایل مختلف کلامی همواره کانون توجه اندیشمندان                                                                                                                                                                                                                                             بوده است.[41] پدر و پسر در اغلب مباحث با هم موافق بوده‏اند، ولى پیروان پدر را عموما «جبّائیه» و پیروان پسر را «بهشمیه» (مأخوذ از ابو هاشم) مى‏خوانند و به عنوان دو فرقه جداگانه به شمار مى‏آیند.[42]

  1. ابو الحسن اسماعیل اشعرى (260 – 324/330 ق):

ابو الحسن على بن اسماعیل اشعرى از نوادگان ابو موسى اشعرى است. وى كه بزرگ‏ترین و نخستین نماینده مذهب اشعریه است، ابتدا بر عقیده اعتزال بود و بنابر قول مورّخان، چهل سال با معتزله همنشینى و همرایى كرد، ولی اندک اندک از آنان جدا شد و مذهب اشعریه را پایه گذاری کرد.[43] به عقیده اشاعره قرآن ازلى و قدیم است، دیدار خداوند در آخرت امر محالى نیست و … .[44] از اشعری چند نوشتار بر جای مانده است که آثار زیر را می توان از مهم ترین آنها دانست: مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، الابانة عن اصول الدیانة، و اللمع فی الرد علی اهل الزیغ و البدع.[45]

  1. صاحب بن عبّاد (م 385 ق):

ابوالقاسم اسماعیل بن عباد فرزند عباس، ملقب به صاحب و مشهور به صاحب بن عباد؛ وزیر دولت شیعی آل بویه بوده است. بسیاری از بزرگان به تشیع و برخی به دوازده امامی بودن او تصریح كرده اند. کتب متعددی در علوم مختلف تألیف نموده که در علم کلام كتاب های «الادبانه» و «التذكرة» او معروف است.[46]

  1. شیخ صدوق (306 – 381 ق):

ابو جعفر محمد بن على بن حسین بن موسى بن بابَوَیهِ قمّى ملقب به صدوق؛ یکی از بزرگ ترین شخصیت های جهان اسلام و از برجسته ترین محدثان، فقها و متکلمان امامیه است. مشخصه کلی‌ ‌ مکتب‌ کلامی شیخ صدوق‌، تکیه‌ بر اخبار و احادیث‌ در تعریف‌ مفاهیم‌ و اثبات‌ قضایای‌ کلامی‌ است‌. در واقع‌ کلام‌ صدوق را باید متن‌ احادیث‌ دانست‌ که‌ با کم‌ترین‌ تصرف‌ ممکن‌، در قالب‌ یک‌ نظام‌ کلامی‌ ریخته‌ شده‌ و تدوین‌ گشته‌ است‌. برخی از آثار کلامی شیخ صدوق عبارتند از: «الاعتقادات»، «ابطال‌ الغلو و التقصیر»، «کمال‌الدین» و «التوحید».[47]

  1. شیخ مفید (336/338 – 413 ق):

ابو عبد اللّه محمد بن محمد بن نعمان الحارثى العكبرى، مشهور به شیخ مفید از بزرگ ترین علما، متکلمان و فقهای شیعه دوازده امامی در نیمه دوم قرن ۴ و اوائل قرن ۵ قمری و از شاگردان شیخ صدوق است. سید رضی، سید مرتضی و شیخ طوسی نیز از شاگردان او بوده اند. وی در پیشرفت و تطور کلام شیعی، نقشی مؤثر داشته است.[48] از کتاب های کلامی وی می توان به «تصحيح اعتقادات الإمامية»، «اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات»، «نقض فضیله المعتزله»، «الافصاح»، «الایضاح» و «الارکان» اشاره نمود.[49] وی مناظرات متعددی با بزرگان مذاهب اسلامی در عصر خویش داشته است.[50]

  1. سید مرتضى «علم الهدى» (355 – 436 ق):

ابو القاسم على بن حسین موسوی، ملقّب به علم الهدى و معروف به سید مرتضى یا شریف مرتضى، از نوادگان امام موسى كاظم (علیه السلام)، و از شاگردان شیخ مفید بوده است. وی افزون بر دانش هایی؛ چون فقه، اصول فقه و کلام، در شعر و ادب نیز دستی توانا داشته است. کتاب های زیر را می توان از مهم ترین آثار کلامی بر جای مانده از وی دانست: «الشافى فى الامامة و النقض على كتاب المغنى»،‏[51] الذخیرة فی علم الکلام، تنزیه الانبیاء، جمل العلم و العمل. برخی دیگر از رساله های سید مرتضی – که بسیاری از آنها پاسخ او به پرسش هایی اعتقادی است که از نواحی مختلف جامعه اسلامی به وی رسیده بود – در مجموعه ای چهار جلدی با عنوان «رسائل الشریف المرتضی» چاپ شده اند.[52]

  1. شیخ طوسی (385 – 460 ق):

ابوجعفر محمد بن حسن؛ معروف به شیخ طوسی و ملقب به شیخ الطائفه، یکی از برجسته ترین عالمان شیعی است. او افزون بر علم کلام، در دانش هایی؛ چون تفسیر، فقه، اصول فقه، حدیث و رجال متبحر بوده است. وی پنج سال پیش از وفات شیخ مفید به بغداد آمده، از محضر او بهره فراوان می برد، و پس از آن، بیست و سه سال، شاگرد و همدم سید مرتضی می شود. مهم ترین آثار کلامی وی عبارتند از: «الإقتصاد فیما یجب علی العباد»، «تمهید الاصول فی علم الکلام»، و «تلخیص الشافی».[53]

  1. غزالى (450 – 505 ق):

ابو حامد محمد غزالى، معروف به «حجّة الاسلام»، در علم كلام دارای اعتبار بسیار است. از کتب کلامی غزالی، می توان به «الاقتصاد فی الاعتقاد» و «قواعد العقاید» نام برد که کتاب دوم، یک چهارم کتاب «احیاء العلوم» او است. غزالی در این کتاب اخیر خود که به منزله اعتقاد نامه وی است، آن چه که از علم کلام دانستن آن بر هر مسلمانی واجب است، ذکر می کند.[54]

  1. شهرستانى (468 – 549 ق):

ابو الفتح محمد بن عبد الكریم بن احمد شهرستانى؛ متكلم معروف و صاحب کتاب های کلامی: «نهایة الاقدام فى علم كلام» و «الملل و النحل» است.[55]

  1. امام فخر رازى (543 – 606 ق):

ابو عبد اللّه محمّد بن عمر بن حسین رازى، معروف به «امام فخر رازى»، است. وی در اصول دین و كلام، مذهب اشعرى، و در فروع دین، مذهب شافعى داشت.[56]‏ از کتاب های کلامی او می توان به «المطالب العالیة» و «المعالم» اشاره کرد.[57]

  1. محمد بن محمد طوسى (597- 672 ق):

یكى از بزرگترین متكلّمان تاریخ اسلام، ابو جعفر‏ محمد بن محمد طوسى؛ معروف به خواجه نصیر الدّین و ملقب به القابی چون «استاد بشر» و «عقل حادی عَشَر» است. وى در فقه، كلام، نجوم، ریاضیات و حكمت نظرى و عملى استاد بود و بى‏شک یكى از جامع‏ترین مردان سده هفتم هجرى است. از آثار كلامى خواجه، می توان به «تجرید الاعتقاد»، «مَصارع المُصارع»، «قواعد العقاید» و «تلخیص المحصل (نقد المحصل)» اشاره کرد. کتاب تجرید الاعتقاد وی که از مهم ترین متون درسی علم کلام به شمار می رود، مورد عنایت و توجّه بسیارى از دانشمندان شیعى و سنّى قرار داشته و متجاوز از صد شرح و حاشیه بر آن نوشته شده است. وی در این کتاب، فلسفه و کلام را به گونه ای کامل تر از شیوه پیشینیان با یکدیگر می آمیزد.[58]

  1. ابن تیمیه (661 – 728 ق):

احمد بن محمّد بن تیمیه حرّانى حنبلى، متكلم و فقیه‏، بنیان گذار فرقه «وهابیت»،[59] از «سلفیه»[60] مشهور، و شاید جنجالى‏ترین چهره آن جماعت بوده است‏.[61] او معتقد به عقاید انحرافی؛ مانند تجسیم،[62] حرمت زیارت قبور اولیا، حرمت استغاثه به ارواح اولیای خدا، حرمت شفاعت و حرمت توسل بود و برای این که مردم عوام آنها را بپذیرند آن عقاید را به سَلَف نسبت می داد.[63]

  1. علّامه حلّى (648- 726 ق):

علّامه جمال الدّین حسن بن یوسف بن مطهّر حلّى‏، از عالمان و متکلمان بزرگ شیعه است، که به دست وی در عهد سلطنت سلطان محمّد اولجایتو (م 716 ق)؛ پنجمین ایلخان مغول، مذهب شیعه، آیین رسمى ایران گشت، و نام حضرت على (علیه السلام) در سكّه ‏ها به عنوان «علىّ ولىّ اللّه» زده شد. وی در علم كلام،‏ دارای کتاب های «الالفین الفارق بین الصدق و المین» در اثبات امامت حضرت امیر مؤمنان و ائمّه دیگر (علیهم السلام)؛ «ایضاح المقاصد» در شرح حكمة العین كاتبى قزوینى؛ «کشف المراد فى شرح تجرید الاعتقاد» و «باب الحادى عشر»، است.[64]

  1. قاضى عضد الدّین ایجى (م 756 ق):

قاضى عضد الدّین عبد الرحمن بن احمد ایجى، متكلّم، حكیم، عالم معانى، بیان و اصول در سده هشتم هجرى، و صاحب کتاب «المواقف» در علم كلام است. این كتاب و شرح آن توسّط میر سید شریف جرجانى از مشهورترین كتب كلامى اشاعره و اهل سنّت است.[65]

  1. سعد الدین تفتازانی (722 – 792 ق):

سعدالدین مسعود بن عمر تفتازانی، از شاگردان عضدالدین ایجی و قطب الدین رازی (م 766 ق) بوده، افزون بر آن که فقیهی شافعی و متکلمی اشعری است، ادیب و منطق دانی زبردست نیز به شمار می رود. معروف ترین آثار او در علم کلام «شرح المقاصد» و «شرح العقاید النسفیه» نام دارند.[66]

  1. فاضل مقداد (م 826 ق):

مقداد بن عبدالله سیوری حلی؛ معروف به فاضل مقداد، از شاگردان شهید اول و فخرالمحققین (فرزند علامه حلی) است. وی افزون بر کلام، در تفسیر، فقه و اصول فقه نیز صاحب نظر و دارای اثر بوده است. مهم ترین نوشتار کلامی وی «اللوامع الالهیة فی مباحث الکلامیة» نام دارد.[67]

  1. قاضی نورالله شوشتری ( 956 – 1019 ق):

قاضی نورالله شوشتری كه نسبش به واسطه سلسله نورانی سادات مرعشی به امام زین العابدین علیه‌السلام می‌رسد،[68] فقيه إمامي، محدث، متكلّم، آگاه به فقه مذاهب أَربعه، و دارای تألیفات بسیاری است.[69] مهم ترین اثر کلامی بر جای مانده از وی، «احقاق الحق و إزهاق الباطل» نام دارد که پاسخی است به سخنان فضل بن روزبهان[70] در نقد کتاب «کشف الحق و نهج الصدق» (اثر علامه حلی). شهاب الدین مرعشی نجفی (1278 – 1369 ش) در مقدمه خود بر کتاب احقاق الحق، آن را چنین می ستاید: «من با وسعت جستجو، تلاش‏ و کثرت پژوهش و تحقیق در کتاب های کلامی، کتابی به مانند احقاق الحق در بین کتاب های طولانی و مختصر کلامی ندیده ام».[71]

  1. عبد الرزّاق لاهیجى (م 1072 ق):

عبد الرزّاق بن على بن حسین لاهیجى قمى؛ از متكلّمان و حكیمان نامدار روزگار صفویه، و صاحب آثاری؛ مانند «شوارق الالهام فى شرح تجرید الكلام‏»، «سرمایه ایمان» و «گوهر مراد» است.[72]

  1. ملا محسن فیض کاشانی (1007 – 1091 ق):

ملا محسن فیض کاشانی در جامعیت و احاطه بر معقول و منقول کم نظیر است. شیخ حر عاملی در وصف او می گوید: «وی فاضل، عالم، ماهر، حکیم، متکلم، محدث، فقیه، محقق، شاعر، ادیب و نیکو تصنیف است».[73] از میان نوشته های فراوان بر جای مانده از فیض، دو کتاب «عین الیقین» و «علم الیقین» را می توان از برجسته ترین آثار کلامی او دانست.[74]

  1. میر حامد حسین هندی (1246 – 1306 ق):

مهم ترین میراث بر جای مانده از وی «عبقات الانوار» نام دارد. این کتاب که به زبان فارسی نوشته شده، دیدگاه شیعیان را درباره امامت با استناد به منابع اهل سنت –در چند جلد و حجمی بسیار گسترده- بررسی می کند.[75] شیخ عباس قمی (1294 – 1359 ق) درباره این کتاب می نویسد: «هركس كتاب مستطاب «عبقات الانوار» را كه از قلم دُرربار آن بزرگوار بيرون آمده مطالعه كند، مى‌داند كه در فن كلام -سيّما در مبحث امامت- از صدر اسلام تاكنون، احدى بدان منوال سخن نرانده و بر آن نمط تصنيف ننموده، و الحق، مشاهد و عيان است كه اين احاطه و اطلاع و سعۀ نظر و گستردگی، جز به تأييد و اعانت حضرت اله و توجه سلطان عصر (ارواحنا له الفداء)، نیست».[76]

  1. علامه محمد جواد بلاغی (1282 – 1352 ق):

وی که در نجف به دنیا آمده، افزون بر زبان عربی، با زبان های فارسی، انگلیسی و عبری نیز آشنایی کامل داشته است. علامه بلاغی در آثار خود به شبهات دوران جدید؛ همچون پیامدهای نظریه داروین نیز پرداخته و کتاب هایی در دفاع از دین اسلام و نقد ادیانی؛ چون مسیحیت و یهودیت نگاشته است. برخی از این آثار عبارتند از: الهدی الی دین المصطفی، الرحلة المدرسیة، اعاجیب الاکاذیب، التوحید و التثلیث، و انوار الهدی.[77]

  1. سید شرف الدین عاملی (1290 – 1377 ق):

علامه شرف الدین، افزون بر تألیف کتاب هایی فراوان در دفاع از تشیع، از منادیان وحدت اسلامی بوده و گفت و گوهای خود را با شیخ الازهر –که با هدف معرفی تشیع و تقریب بین مذاهب اسلامی صورت گرفته- در کتاب گرانسنگ «المراجعات» گرد آورده است. از دیگر آثار کلامی بر جای مانده از وی، کتاب «النص و الاجتهاد» است که همچون کتاب نخست به زبان های دیگر نیز ترجمه و بارها چاپ شده است.[78]

  1. علامه سید عبدالحسین امینی (1320 – 1390 ق):

در وصف مقام علمی امینی همین بس که بزرگانی چون سید ابوالحسن اصفهانی (1284 – 1365 ق)، شیخ محمد حسین غروی اصفهانی (1296 – 1361 ق) و شیخ آقا بزرگ تهرانی، وی را در همان آغاز جوانی اش «علامه» خوانده اند.[79] شاهکار بزرگ علامه امینی، «الغدیر» نام دارد که یازده جلد از مجلد های بیست گانه آن منتشر شده است.[80] هدف اصلى و اوليه این کتاب، تثبیت ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) از طریق اثبات حديث شريف غدير و تواتر آن بوده، ولى مطالب دیگری نیز در اين كتاب آورده شده‏ كه اجمالا عبارتند از: غدير در آينه ادب‏؛ شرح حال شعراء و مردانى نامى؛ چون حضرت ابوطالب‏ (علیه السلام)؛ بررسی فضايل ساختگی درباره خلفا؛ ذكر وضّاعين (جعل کنندگان حدیث) و احاديث موضوعه‏.[81]

  1. استاد شهید مرتضی مطهری (1298 – 1358 ش):‏

استاد مطهری از متکلمان و فیلسوفان معاصر و از برجسته ترین شاگردان علامه طباطبایی بود. از مهم ترین خدمات وی در طول حیات پربركتش، ارائه ایدئولوژى اصیل اسلامى از طریق درس و سخنرانى و تألیف كتاب است. این امر خصوصا در سال هاى 1351 تا 1357ش، به خاطر افزایش تبلیغات گروه هاى چپ (مانند مارکسیست) و پدید آمدن گروه هاى مسلمان چپ زده و ظهور پدیده التقاط، به اوج خود ‏رسید. بعضی از کتاب های کلامی وی عبارتند از: عدل الهی، انسان و سرنوشت، جهان بینی الهی و جهان بینی مادی، وحی و نبوت، و کلام (کلیات علوم اسلامی، ج 2).[82]

  1. آیت اللّه سبحانى (تولد: 1308 ش):

استاد آیة الله شیخ جعفر سبحانی، از عالمان، فقیهان، مفسران و متکلمان معاصر، از مؤسسان «مجله مكتب اسلام»،[83] و صاحب‏ ‏آثار کلامی؛ مانند «سلسلة المسائل العقائدية (در ده جلد)»، «الوهابية والمباني الفكرية»، «أضواء على عقائد الشيعة إلامامية»، و «مدخل مسائل جدید در علم کلام» است.[84]

  1. آیة الله مکارم شیرازی (تولد: 1345 ق):

استاد آیة الله ناصر مکارم شیرازی؛ از دانشمندان، فقیهان، مفسران و متکلمان امامیه در عصر حاضر است. ايشان از آغاز دوران جوانى به تأليف كتاب در رشته‏هاى مختلف عقايد، معارف اسلامى، مسئله ولايت و سپس تفسير، فقه و اصول پرداختند، و يكى از مؤلّفان بزرگ جهان اسلام محسوب مى‏شوند. همکاری در انتشار مجله مکتب اسلام از فعالیت های قبل از انقلاب ایشان است، برخی از آثار کلامی وی عبارتند از: سلسله دروس في العقائد الاسلاميه، الشيعة شبهات و ردود، پنجاه درس اصول عقايد براى جوانان‏، پيدايش مذاهب، و جلوه حق بحثى پيرامون (صوفيگرى) در گذشته و حال‏.[85]

[1]. ر.ک: حلبى، على اصغر، تاريخ علم كلام در ايران و جهان‏ اسلام، ص 165 – 168.

[2]. واژه قدريه در احاديث، بسيار به كار رفته است. قواعد ادبي ايجاب مي كند كه قدريه؛ يعني منسوبان به قدر، كساني باشند كه تنها بر تقدير الهي در امور انساني معتقدند و قدرت و اختيار انسان را نفي مي كنند يا در برابر قدرت خداوند ناچيز مي شمارند، ولي از آن جا كه در احاديث منسوب به رسول خدا (صلي الله عليه و آله)، قدريه مورد لعن قرار گرفته اند؛ مانند «لعن اللّه القدرية علي لسان سبعين نبياً»، بيشتر ارباب ملل و نحل واژه قدريه را در مورد نفي كنندگان قدر به كار برده اند؛ یعنی گروهي كه تقديري بودن خير و شر را از سوي خدا نفي كرده اند و خير و شر را مطابق مشيت خداوند نمي دانند. اينان به دليل مبالغه در نفي تقدير از خداوند، قدريه ناميده شده اند. علامه مجلسي بر اين گفته تأكيد مي كند كه مراد از قدريه اي كه مجوس اين امت مي باشند، تفويضيه هستند كه مشيت و قدرت الهي را انكار مي كنند. ر.ک: مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 5، ص 5 و 6. ر.ک: سبحانی، جعفر، بحوث فى الملل و النحل، ج 1، ص 238.

[3]. ر.ک: مشاهیر فرقه قدریه، دائرة المعارف طهور.

[4]. ر.ک: همان.

[5]. تاريخ علم كلام در ايران و جهان‏ اسلام، ص 168.

[6]. همان، ص 170.

[7]. همان، ص 170 و 171.

[8]. جمعی از نویسندگان زیر نظر محمد فنایی اشکوری، درآمدی بر تاریخ فلسفه (مقاله سیری در تاریخ علم کلام)، ج 2، ص 209.

[9]. تاريخ علم كلام در ايران و جهان‏ اسلام، ص 172.

[10]. همان، ص 173.

[11]. همان، ص 175.

[12]. همان، ص 177.

[13]. يعنى از كسانى كه بر خلاف واقفه، به رحلت امام موسى كاظم (علیه السلام) قطع و يقين كرده، بعد از او امام علىّ بن موسى الرّضا (علیهما السلام) را امام مى‏دانسته‏اند.

[14]. همان، ص 58.

[15]. شبسترى‏، عبد الحسين، الفائق في رواة و أصحاب الإمام الصادق عليه السلام‏، ج‏3، ص 384.

[16]. نجاشى، احمد بن على‌، رجال النجاشی (فهرست أسماء مصنفی الشیعة)، محقق: شبیرى زنجانى‌، سید موسى، ص 434.

[17]. الفائق في رواة و أصحاب الإمام الصادق عليه السلام‏، ج‏3، ص 384.‏

[18]. توليد کننده يا فروشنده جولق که پارچه پشمين و خشن جوال و خرجين است – جوالباف، جوال فروش.

[19]. کشّى، محمد بن عمر، رجال الکشی- اختیار معرفة الرجال، محقق: مصطفوى‌، حسن، ص 281.

[20]. رجال النجاشی (فهرست أسماء مصنفی الشیعة)‌؛ محقق: شبیرى زنجانى‌، سید موسى، ص 434.

[21]. رجال الکشی- اختیار معرفة الرجال، محقق: مصطفوى‌، حسن، ص 276، در مناظره‌ «رجل من اهل الشام» که امام صادق‌ (علیه‌السلام) او را در هر بحثی به یک نفر ارجاع می‌دهد، در بحث توحید به هشام بن سالم حواله می‌شود

[22]. طوسى، محمد بن حسن‌؛ الفهرست؛‌ محقق: آل بحر العلوم‌، سید محمد صادق، ص 174.

[23]. رجال النجاشی (فهرست أسماء مصنفی الشیعة)‌؛ محقق: شبیرى زنجانى‌، سید موسى، ص 434.

[24]. رجال الکشی- اختیار معرفة الرجال، محقق: مصطفوى‌، حسن، ص 176.

[25]. قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال في تواريخ النبي و الآل‏، ج ‏2، ص 1433.

[26]. رجال الکشی- اختیار معرفة الرجال، محقق: مصطفوى‌، حسن، ص 276.

[27]. الفائق في رواة و أصحاب الإمام الصادق عليه السلام‏، ج‏3، ص 148 و 149.

[28]. رجال النجاشی (فهرست أسماء مصنفی الشیعة)‌؛ محقق: شبیرى زنجانى‌، سید موسى، ص 326.

[29]. همان، ص 307.

[30]. تاريخ علم كلام در ايران و جهان‏ اسلام، ص 194.

[31]. همان، ص 198.

[32]. او مى‏گفت: انسان فقط جسد او است نه نفسش، و بر اين مطلب، دلايلى از آيات قرآنى مى‏آورد؛ از جمله: «خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ كَالْفَخَّارِ» (الرحمن، 14).

[33]. تاريخ علم كلام در ايران و جهان‏ اسلام، ص 204.

[34]. همان، ص 205.

[35]. همان، ص 210.

[36]. همان، ص 223 و 224.

[37]. همان، ص 226.

[38]. درآمدی بر تاریخ فلسفه (مقاله سیری در تاریخ علم کلام)، ج 2، ص 213.

[39]. تاريخ علم كلام در ايران و جهان‏ اسلام، ص 228 و 229.

[40]. همان، ص 236 و 237.

[41]. درآمدی بر تاریخ فلسفه (مقاله سیری در تاریخ علم کلام)، ج 2، ص 216.

[42]. تاريخ علم كلام در ايران و جهان‏ اسلام، ص 241 و 242.

[43] . همان، ص 45 به بعد.

[44]. همان، ص 89 به بعد.

[45]. درآمدی بر تاریخ فلسفه (مقاله سیری در تاریخ علم کلام)، ج 2، ص 227.

[46]. ر.ک: پایگاه اطلاع رسانی حوزه نت.

[47]. ر.ک: شیخ صدوق، سایت اسلام پدیا.

[48]. درآمدی بر تاریخ فلسفه (مقاله سیری در تاریخ علم کلام)، ج 2، ص 282.

[49]. ر.ک: شیخ مفید، سایت اسلام پدیا.

[50]. ر.ک: ویکی شیعه.

[51]. این کتاب از كتب بسیار دقیق در كلام شیعه است، و سید مرتضى در آن بسیارى از مطاعن و اعتراضات قاضى عبد الجبّار را نقل و جواب داده است. قاضی عبدالجبار كه از معتزلیان بصری است، كتابی به نام «المغنی فی ابواب التوحید و العدل» را به رشته تحریر در‌می‌آورد كه در جزء بیستم آن، بحث امامت را مطرح نموده و اعتقادات امامیه را در این موضوع، ردّ و نقض می‌كند. سید مرتضی نیز، با نگارش الشافی فی الامامة، به اشكالات و شبهات وی پاسخ می دهد. ر.ک: تاريخ علم كلام در ايران و جهان‏ اسلام، ص 60؛ حدیث نت.

[52]. درآمدی بر تاریخ فلسفه (مقاله سیری در تاریخ علم کلام)، ج 2، ص 289 و 290

[53]. همان، ص 296 و 297.

[54]. تاريخ علم كلام در ايران و جهان‏ اسلام، ص 263.

[55]. همان، ص 265.

[56]. همان، 266 و 267.

[57]. ر.ک: دائرة المعارف طهور.

[58]. درآمدی بر تاریخ فلسفه (مقاله سیری در تاریخ علم کلام)، ج 2، ص 303 – 305؛ تاريخ علم كلام در ايران و جهان‏ اسلام، ص 60 و 61و 278.

[59]. ر.ک: وهابیت، سایت اسلام پدیا؛ ابن تیمیه، سایت پژوهشکده باقرالعلوم.

[60]. کسانی که خود را به سلف؛ یعنی اصحاب و تابعین منسوب می کنند. آنان در قرن چهارم هجری ظهور کردند و از حنبلیان بودند و چنین می پنداشتند که تمام آرایشان به احمد بن حنبل منتهی می شود، همان کسی که اعتقادهای سلف را زنده کرد و در راه آن جنگید. سپس در قرن هفتم، «ابن تیمیه» آن را دوباره زنده کرد و در فراخوانی به آن، دو چندان کوشید و مسائل دیگری به آن افزود. بعد از آن در قرن دوازدهم در شبه جزیره عربستان «محمد بن عبدالوهاب»، این اندیشه ها را احیاء کرد که وهابیان همچنان تا امروز منادی این افکارند. ر.ک: فرقه ها، سایت اسلام پدیا.

[61]. تاريخ علم كلام در ايران و جهان‏ اسلام، ص 300.

[62]. یعنی همه آيات قرآن و احاديث رسول الله (صلی الله علیه و آله) را كه به خداى متعال اشارتى دارد، به صورت ظاهرى و لفظى آنها تفسير مى‏كرد. وى چنان با اين عقيده انس داشت كه به قول ابن بطّوطه، روزى از فراز منبر گفت: «خدا از آسمان به زمين فرود مى‏آيد، همچنان كه من اكنون پايين مى‏آيم»، و آن گاه پله‏هاى منبر را يک به يک پايين آمد. ر.ک: تاريخ علم كلام در ايران و جهان‏ اسلام، ص 297.

[63]. ر.ک: ابن تیمیه، سایت پژوهشکده باقرالعلوم.

[64]. تاريخ علم كلام در ايران و جهان‏ اسلام، ص 303 و 304.

[65]. همان، ص 308 و 309.

[66]. درآمدی بر تاریخ فلسفه (مقاله سیری در تاریخ علم کلام)، ج 2، ص 259.

[67]. همان، ص 312 و 313.

[68]. حسینی جلالی، سید محمد حسین، فهرس ‏التراث، ج ‏1، ص 832.

[69]. سبحانى، جعفر، موسوعة طبقات الفقهاء، محقق: گروه پژوهش مؤسسه امام صادق علیه السلام، ج ‏11، ص 366.‏

[70]. فضل الله بن روزبهان خنجی از عالمان سنى مذهب قرن نهم و دهم هجرى است كه پس از سال 850 ق متولد شده‏ است. فضل، از سنيان ارادتمند به اهل بيت و ائمه دوازده‏گانه شيعه (علیهم السلام) است، ولى تعصب خود را نيز حفظ كرده و كتابى در ردّ نهج الحق علامه حلى نگاشته است. قاضى نور الله شوشترى نيز ردّيه‏اى بر فضل الله با عنوان احقاق الحق نوشت كه سبب شهادت وى شد. ر.ک: نرم افزارنور، سیره معصومان (علیهم السلام)، کتابنامه کتاب «وسیلة الخادم الی المخدوم».

[71]. شوشتری، قاضى نور الله، إحقاق الحق و إزهاق الباطل، المقدمة ج ‏1، ص 13.

[72]. تاريخ علم كلام در ايران و جهان‏ اسلام، ص 322 و 323.

[73]. حر عاملى، محمد بن حسن، أمل الآمل، ج ‏2، ص 305.

[74]. درآمدی بر تاریخ فلسفه (مقاله سیری در تاریخ علم کلام)، ج 2، ص 315.

[75]. همان، ص 316

[76]. قمی، شیخ عباس، الفواید الرضویه فی احوال علماء المذهب الجعفریه، محقق:باقری بیدهندی، ناصر، ج 1، ص 168.

[77]. درآمدی بر تاریخ فلسفه (مقاله سیری در تاریخ علم کلام)، ج 2، ص 316.

[78]. همان، ص 317.

[79]. علامه امینی نخستین اثر خود را با نام «شهداء الفضیلة» در سال 1355 ق، منتشر ساخته است. اشخاص یاد شده در تقریظ هایی که بر این کتاب نوشته اند، مؤلف آن را علامه نامیده اند.

[80]. همان، ص 317 و 318.

[81]. ر.ک: نرم افزارنور، سیره معصومان (علیهم السلام)، کتابنامه کتاب «الغدیر».

[82]. ر.ک: نرم افزارنور، مجموعه آثاراستاد شهید مطهری.

[83]. در رژيم طاغوت احساس مى‏شد كه حوزه علميّه قم، نيازمند يک نشريه عمومى است تا بتواند با نشريات گمراه ‏كننده‏اى كه تعداد آنها نيز كم نبود مبارزه نمايد. ایشان با همكارى جمعى از دانشمندان براى انتشار نشريّه ماهانه «مكتب اسلام» كه با كمک بزرگان حوزه علميّه قم تأسيس شده بود، همكارى نمود. اين نشريّه در جهان شيعه بى‏سابقه بود و شايد از نظر وسعت انتشار -در ميان مجلّات علمى و دينى- در تمام جهان اسلام، جزو درجات اوّل بود.

[84]. ر.ک: پایگاه اطلاع رسانی آیة الله سبحانی.

[85]. ر.ک: نرم افزار نور، مجموعه آثار آیة الله مکارم شیرازی.