Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

شخصیت‌های برجسته ادریسیان (ادارسه)

غیر از بنیان‌گذار حکومت ادریسیان افراد بسیاری در رشد سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و دینی ادریسیان نقش داشتند، اما در این راستا نقش برخی از آنان پررنگ‌تر بوده‌است. در این گفتار به‌چند تن از شخصیت‌های برجسته و تأثیر گذار ایشان که صبغه علمی و سیاسی دارند، اشاره می‌شود.

الف) ادریس بن ادریس بن عبد الله.

پس از مرگ ادریس بن عبد الله، غلام وی راشد، بربرهای اوربه و دیگران را فراخواند تا با پسر ادریس که او نیز ادریس نامیده می‌شد، بیعت کنند. این پسر از یکی از کنیزان او به‌نام کنزه بود و هنگامی‌که به‌امامت او بیعت کردند، در شکم مادر بود. در شیرخوارگی نیز تجدید بیعت کردند و در کودکی نیز بیعت نمودند و زمانی‌که در سال ۱۸۸ ق به یازده سالگی رسید در مسجد جامع ولیلی بار دیگر به‌او دست بیعت دادند، در حالی‌که امور کشور به‌دست ابوخالد یزید بن الیاس العبدی بود. کار بر همین منوال بود تا آن‌گاه که اُمراء زمام ملک را به دست گرفتند و با ادریس بن ادریس تجدید طاعت کردند و عزم جهان‌گشایی نمودند و همه بلاد مغرب را تصرف کردند و حکومت‌شان قدرت یافت. سپس ادریس، مصعب بن عیسی الازدی معروف به الملجوم[1] را به وزارت رساند. چون کار ادریس بن ادریس بالا گرفت، بسیاری از قبایل عرب و اندلس به‌او گرویدند؛ چنان‌که قریب به پانصد تن از ایشان نزد او آمدند و او نیز به‌جای بربرها، آنان را جزء اطرافیان و خاصه خود گردانید و به پایمردی آنان، دولتش نیرومند شد. هنگامی‌که شمار اطرافیان دولت و یاران او فزونی گرفت و شهر ولیلی گنجایش آنان را نداشت، در صدد بر آمد که شهر دیگری بنا کند. فاس منطقه‌ای مربوط به مردم بنی بورغش و بنی الخیر از زواغه بود. در میان بنی بورغش افراد مجوسی و یهودی و نصاری بودند و شیبوبه جایگاه آتشکده مجوسان بود که همه اینان بر دست ادریس اسلام آوردند، اما همچنان میانشان کشمکش‌ها و اختلاف‌ها بود. ادریس کاتب خود، ابوالحسن عبدالملک بن مالک الخزرجی را فرستاد تا میانشان طرح آشتی افکند. ادریس وارد فاس شد، بناهای قدیمی را خراب و بنای نو را آغاز کرد. در سال ۱۹۳ ق عدوة القرویین[2] را طرح کرد. آنگاه خانه‌های خود را ساخت و به آنجا نقل مکان کرد و مسجد جامع الشرفاء را پی افکند. آن‌گاه در سال ۱۹۷ هـ ق به عزم نبرد با قبایل مصموده بیرون رفت و آنان تسلیم او شدند. سپس به تلمسان رفت و مسجدش را از نو ساخت و منبرش را تعمیر نمود و سه سال در آنجا ماند. بربرها و زناته با هم متحد شدند و دعوت خوارج را دور نهادند و همچنین در ناحیه غرب از سوس الاقصی تا شلف دعوت عباسیان را قطع کردند.

چون ابراهیم بن الاغلب حوزه فرمانروائی خود را در خطر دید، به فکر مکر و حیله افتاد تا با تدبیری، یاران ادریس را از اطرافش پراکنده کند. از جمله بهلول بن عبد الواحد المظفری را با قومش از اطاعت ادریس به اطاعت هارون الرشید آورد. به این ترتیب ادریس از بربرها بیمناک شد و کوشید تا با ابراهیم بن الاغلب مصالحه کند و جوش و خروش او را فرو نشاند. تدبیر دیگر جنگ تبلیغاتی بود که اغلبیان به راه انداختند و برای جلب حمایت بنی عباس، طعن در نسب ادریس و پدرش را آغاز کردند.

ب) محمد بن ادریس بن ادریس

مرگ ادریس دوم در سال ۲۱۳ ق اتفاق افتاد و پس از او پسرش محمد بن ادریس بنابر وصیت او به‌حکومت رسید. محمد بن ادریس بن ادریس کشور (دار الحکومه) پدر را میان برادران خود تقسیم کرد و آنان را در پادشاهی خود سهیم نمود و هر یک را به‌حکومت منطقه‌ای قرار داد. بنابر آن‌چه که گفته شده، طنجه، سبته، قلعه حجرالنسر، بسکره، تطون و همه قبایل متعلق به‌آن‌ها را به‌ برادرش قاسم داد. تیجنساس، ترغه و هرچه را که میان آن دو منطقه که شامل مناطق صنهاجه و غماره می‌شد را به‌برادر دیگرش عمر بخشید. همچنین بلاد هواره تا تسول از قبایل مکناسه و غیاثه را به‌داود واگذارکرد. اغمات، بلاد نفیس، جبال مصامده، لمطه و سوس الاقصی را به ‌عبدالله داد. اصیلا، عرایش و بلاد زواغه را سهم یحیی قرار داد. شاله، سلا، ازمور، تامسنا و هرچه از قبایل بدان پیوسته بود، به‌عیسی واگذار نمود. ولیلی و اطراف آن را به‌ حمزه داد و باقی برادران را که خردسال بودند، تحت سرپرستی برادران دیگرشان قرار داد. تلمسان همچنان در تصرف سلیمان بن عبدالله باقی ماند.

عیسی در ازمور به‌مخالفت با برادر خود محمد برخاست تا حکومت را از آن خود سازد. محمد نخست قاسم را به‌جنگ او فرا خواند و چون قاسم امتناع ورزید، برادر دیگر خود عمر را به‌جنگ عیسی مأمور کرد. چون عمر بر عیسی غلبه یافت از سوی برادرش محمد به‌فرمانروائی متصرفات او تعیین شد.

قاسم که طرد شده بود، زهد پیشه کرد و رباطی[3] در اصیلا در ساحل دریا ساخت و تا پایان عمر در آن‌جا به‌عبادت مشغول بود. چون عمر، حوزه‌های فرمانروایی عیسی و قاسم را تصرف کرد، بر وسعت ملکش افزوده شد، ولی همچنان با برادر خود محمد همراه بود تا در ایام امارت برادر در صنهاجه در جایی که آن‌را فجالفرس می‌گویند در سال ۲۲۰ ق از دنیا رفت و در فاس به‌خاک سپرده شد. عمر بن ادریس ثانی جد حمودیان است که در اندلس به‌جای بنی امیه حکومت کرد. امیر محمد بن ادریس ثانی حوزه فرمانروایی عمر را به پسرش علی بن عمر واگذاشت. امیر محمد هفت ماه پس از برادر خود عمر، در سال ۲۲۱ ق درگذشت. وی به هنگام بیماری پسر خود علی را به جای خود نهاد.

ج) علی بن محمد بن ادریس

[علی بن محمد بن ادریس در زمان رسیدن به حکومت نه سال داشت. وزراء و اطرافیان او از عرب، اوربه و دیگر بربرها زمام امور را به‌دست گرفتند و با او بیعت کردند. علی بن محمد بن ادریس در سال ۲۳۴ ق پس از سیزده سال فرمانروایی در گذشت.[4]

هـ) یحیی چهارم

[پس از کشته شدن یحیی سوم، یحیی چهارم به حکومت رسید و ایشان از بهترین امرای خاندان ادریسی بود و به عدل و انصاف با مردم خود مشهور بود. در اواخر قرن سوم که نفوذ فاطمیان در آفریقا گسترش پیدا کرد، قدرت ادریسیان رو به ضعف نهاد تا سرانجام در سال ۳۰۰ هـ ق، این کشور به دست فاطمیان سقوط کرد و پس از مدتی حکومت ادریسیان، بین فاطمی‌ها و اموی‌ها تقسیم شد و قسمت شرقی مراکش در دست فاطمی‌ها و قسمت غربی آن، به دست اموی‌ها اداره شد.[5] و [6]


[1]. مصعب را به سبب ضربتی که در یکی از جنگ‌ها بر دهان او وارد شده بود ملجوم می‌خواندند؛ زیرا جای این زخم چون لجام بر دهان او مانده بود.

[2]. محل اسکان عرب‌هایی که از قیروان تونس به فاس مهاجرت کرده بودند، ر ک: سایت دیکشنری

[3]. منزل فقیرانه، سایت واژه یاب

[4] . ابن خلدون، عبدالرحمن محمد، دیوان المبتدا و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشان الاکبر، ج ۳، ص ۱۸ _ ۲۰.

[5] . مبلغی آبادانی، احمد، تاریخ ادیان و مذاهب جهان، ج ۳، ص ۱۹۹.

[6] . سایت ویکی فقه.