searchicon

کپی شد

شبهه انتساب قرآن به سلمان فارسی

یکی از شبهه هایی که اعراب در صدر اسلام به پیامبر وارد می کردند این بود که محمّد (ص) قرآن را از طرف خدا نیاورده است بلکه آن را از شخص دیگری (بلعام رومی و یا سلمان فارسی) یاد می گیرد. در همین رابطه و برای باطل کردن این سخن و شبهه، آیه ای نازل شد و خداوند چنین فرمود: «و البته مى دانيم كه آنها مى گويند: جز اين نيست كه اين (قرآن) را بشرى (برخى از علمای يهود و نصارى و فارسيان) به او (محمد ص) مى آموزد، (لكن چنين نيست) زبان كسى كه به انحراف به او نسبت مى دهند غير عربى است و اين (قرآن) به زبان عربى روشن است».[1] [2]

در شان نزول این آیه از ابن عباس نقل شده است که: قريش مى گفتند: بلعام -كه آهنگرى رومى و مسيحى در مكه بود- او را تعليم مى دهد. و از ضحاک روایت شده است که: مقصود سلمان فارسى است. قريش مى گفتند: پيامبر، داستان ها را از سلمان فرا مى گيرد».[3]

قرآن در جواب این شبهه می فرماید: زبان كسى كه مى گويند پيامبر از او چيز مى آموزد، عربى فصيح نيست »، در اين جا نمى‏گويد: «عجمى» زيرا اين كلمه منسوب است به «عجم» و عجم يعنى غير عرب. لكن «اعجمى» منسوب است به «اعجم» و او كسى است كه زبان فصيح ندارد، خواه عربى باشد، خواه عجمى. يعنى زبان كسى كه گمان مى كنند كه به تو قرآن مى آموزد، غير فصيح است و به عربى سخن نمى گويد. چگونه پيامبر (ص)، قرآن را كه عالی ترين و شيواترين سخن است، از او مى آموزد؟ اين قرآن به زبان عربى آشكار است و هيچ ترديدى در آن نيست. هر گاه عرب از آوردن مثل قرآن عاجز باشند-در حالى كه قرآن به زبان آنهاست- چگونه كسى كه زبان فصيح ندارد، مى تواند نظير آن را بياورد و به پيامبر تعليم دهد؟[4]

به علاوه سلمان فارسى در مدينه مسلمان شد، و وقتى به زيارت آن جناب نائل گشت كه بيشتر قرآن نازل شده بود. چون بيشتر قرآن در مكه نازل شد، و در اين قسمت از قرآن تمامى آن معارف كلى اسلام، و داستان ها كه در آيات مدنى هست، نيز وجود دارد، بلكه آن چه در آيات مكى هست، بيشتر از آن مقدارى است كه در آيات مدنى وجود دارد، پس سلمان كه يكى از صحابه آن جناب است، چه چيز به معلومات او افزوده است؟[5]

همچنین چنان که خودشان می گويند سلمان به تورات و انجيل آگاه بوده است، و آن تورات و انجيل، امروز هم در دسترس مردم هست، اگر با قرآن مقایسه شود، روشن خواهد شد كه تاريخ قرآن غير تاريخ آن كتاب ها، و داستان هايش غير آن داستان ها است، در تورات و انجيل لغزش ها و خطاهايى به انبياء نسبت داده، كه فطرت هر انسان معمولى متنفر از آن است، كه چنين نسبتى را حتى به يک كشيش، و حتى به يک مرد صالح متعارف بدهد، و احدى اين گونه جسارت ها را به يكى از عقلاى قوم خود نمی كند».[6]

پس به این ترتیب این شبهه که گفتند آیات قرآن وحی نیست بلکه پیامبر آنها را از سلمان گرفته است باطل است و در مورد آوردن قرآن نیز هیچ نسبتی به وی داده نشده است.



[1]. النحل، 103.

[2]. مشكينى، على، ترجمه قرآن (مشكينى)، چاپ دوم، الهادى، قم،1381 ش.

[3]. ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج 14 ، ص 52، چاپ اول، انتشارات فراهانى، تهران1360ش.

[4]. همان، ج 14، ص 53.

[5]. موسوى همدانى، سيد محمد باقر، ترجمه تفسير الميزان، ج 1، ص 100، چاپ پنجم، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسين، قم، 1374ش.

[6]. همان، ج 1، ص 101.