کپی شد
شباهت و تفاوت بداء با نسخ
از آنجایی که دو واژه نسخ و بداء در ریشه معنای لغوی و اصطلاحی وجه اشتراک داشته و هر دو به معنای ظهور و آشکار شدن بعد از خفا می باشند و به دلیل تناسخی که بین آن دو وجود دارد و در بسیاری از موارد در طول تاریخ تدوین اسلامی در نوشتارهای مسلمانان در کنار هم ذکر شدهاند، بی تناسب نیست نگاهی بسیار گذرا به مسئله بداء نموده و آن را با نسخ مقایسه نماییم. اگرچه مسئله نسخ یک بحث فلسفی، ادبی و اصولی است و در راستای استنباط احکام از قرآن با مباحث فقهی نیز تناسب دارد، اما مسئله بداءبحثی کلامی است که در مباحث فقهی جایی ندارد. همچنین از نظر مصداق بین آن دو فاصله زیاد است؛ چراکه نسخ در احکام تشریعی و بداء در مراودات تکوینی است.
برخی از عالمان اهل سنت و شاید هم اغلب آنها، حتی محققان و اندیشمندان معاصر، به لحاظ عدم دقت کافی در مفهوم دقیق «بداء مورد پذیرش شیعه»، دچار اشتباهات گستردهای شده و با این باور واهی که عقیده بداء از باورهای یهود می باشد، شیعه را آماج انواع تهمتها و افتراهای ناروا ساختهاند. در حالیکه اگر اینان دنبال واقعیت میبودند و موضوع بداء نزد شیعه را از کتابهای معتبرشان بدون کینهورزی، به دقّت مورد توجه و تأمل قرار میدادند، از اینگونه داوریهای غیر منصفانه، خودداری مینمودند.
گروهی از عالمان اهل سنت به تفسیری که شیعه از بداء دارد توجه ننموده و صرفاً با عنایت به مفهوم لغوی آن دچار اشتباهات غیرقابل اغماضی شدهاند و از این رهگذر گمان کردهاند که شیعه معتقد به حادث بودن علم خداوندی و مسبوق به جهل بودن آن است. لکن هر محققی به درستی می داند که این پندار از ریشه، باطل و مردود است؛ زیرا هیچیک از عالمان شیعه چنین حرفی را نزده است و کتابهای معتبر و ارزشمند شیعه در سرتاسر جهان در دسترس همگان قرار دارد و همه آنها بداء را به معنای جایز آن تعبیر کرده و می گویند: بداء در تکوینیات همچون نسخ در تشریعیات است و دارای 2 معنا میباشد:
- در حق خداوند جایز است و هیچ محظور عقلی و یا نقلی ندارد.
- در حق ذات اقدس ربوبی محال و از نظر عقل و دین مردود است.
بداء در اموری است که در شریعت و در تکوین، از ازل برای ذات اقدس حق، روشن و معلوم بوده و موقت و قابل تغییر است. به عبارت دیگر از آغاز، به صورت موقت جعل شده و یا تکوین یافته است. اما در مورد نسخ از نظر زمان موقت بوده و در بداء ظهور امری و یا اجلی در نزد حق از اول حتمی بوده است و در هر مورد آنرا بنابر مصلحتی از مردم پنهان داشته، آنگاه وقتی مصلحت دید آنها را بر بندگانش آشکار ساخت. در مورد نسخ با صدور فرمان جدید تشریعی و در مورد بداء با اظهار یک امر طبیعی آنرا آشکار میسازد.
در هر حال، پذیرش بداء به هر دو معنای لغوی آن مستلزم قبول حدوث در علم الهی بوده و مکتب پیشرو و مترقی شیعه ائمه اهل بیت (علیهم السلام) که همان اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله) است از آن مبرّا و منزه بوده، بلکه در باب توحید بهترین و بالاترین وجه تصور آن را به دور از جبریگری و یا تفویض مطلق، باورداشته و با منطقی استوار و استدلالی خردمندانه با بهرهگیری از بیان ائمه (علیهم السلام) در تمامی عرصههای توحیدی، تفکر ناب قرآنی را به خود اختصاص داده، حتی دیگران گاهی از فهم افقهای ناپیدای تفکر ناب شیعی ناتوان هستند.
فعل بداء امکان دارد در مورد انسان به معنای تغییر عقیده و تجدیدنظر بر اثر کشف یک مجهولی به کار رود، ولی در مورد آفریدگار عالم (جل و علا) که فراتر از زمان، مکان و وهم هر واهمی است، مصداقی ندارد. با وجود آن گاهی واژه بداء در گزارشهای حدیثی در مورد آفریدگار جهان به کار رفته است. چنانکه در حدیثی آمده است: « در قوم بنی اسرائیل سه نفر گرفتار سه بیماری مشخص؛ یعنی پیسی و ناشنوایی و نابینایی شده بودند، برای خداوند بداء حاصل شد که ایشان را مورد امتحان قرار دهد».[1] اکثر عالمان برجسته مدرسه خلفا (اهل سنت) بداء در این گونه موارد را به معنای قضا و قدر الهی تفسیر کرده اند [2].
ارزیابی موارد اشتراک و افتراق بین نسخ و بداء
محمد هادی معرفت، قرآنپژوه نامدار و از بزرگان شیعه می گوید: «معنای اصطلاحی بداء در عالم تکوین، همچون نسخ در عرصه تشریع و قانونگذاری است (که از نظر امکان وقوع آن در خارج و ارکان شروط و دیگر امور وابسته به آنها، هیچ تفاوتی میان آن دو وجود ندارد). وی ادامه می دهد: گویی نسخ بدایی شریعی و بداء نسخی تکوینی است. بدین معنا که هر آنچه در امور تشریعی و احکام تکلیفی است نسخ و آنچه در امور تکوینی (مکنونات زمانی (است، بداء خوانده می شود. بنابراین نسخ را می توان بدای تشریعی و بداء را نسخ تکوینی دانست. پر واضح است که اگر نسخ در عرصه قانونگذاری و تشریع خداوندی به مفهوم انشاء رأی جدید نسبت به ذات اقدس ربوبی محال باشد، بداء در زمینه سازمان هستی و جهان آفرینش به مفهوم «انصراف و پیدایش رأی جدید و تغییر مشیت» در حق ذات اقدس حق، ممتنع و محال خواهد بود.[3]
[1] . بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، محقق: محمد زهير بن ناصر الناصر، ج ۴، ص ۱۷۱، ح ۳۴۶۴.
[2]. همان.
[3]. معرفت، محمد هادی، التمهید في علوم القرآن، ج 2، ص 276.