کپی شد
شاه اسماعیل دوم (سلطنت: ۹۸۴ – ۹۸۵ قمری)
ابوالمظفر شاه اسماعیل دوم (940 – 985 قمری)، فرزند دوم شاه تهماسب اول، و سومین فرمانروای صفوی،[1] در سال 940 هجری از مادری ترکمن از طایفه موصلو به دنیا آمد.[2] البته تاریخ تولد او را مورخان مشهور عصر صفویه ذكر نكردهاند، ولی هینتس بنابر گزارش الساندری (سفیر ونیز)، سال ۹۴۰ قمری را آورده است، اما با توجه به سن اسماعیل در هنگام مرگ، ۴۱ یا ۴۴ سال كه در برخی از منابع آمده است، باید چند سال دیرتر زاده شده باشد، چنانكه برخی ولادت او را ۹۴۴ قمری دانستهاند.[3]
اسماعیل تا سن بیستسالگی در خدمت پدرش؛ شاه تهماسب اول بود و در طول این مدت به فراگیری فنون جنگی و علم و دانش اشتغال داشت. اسماعیل میرزا از نوجوانی در درگیریهای نظامی و جنگهای زمان پدرش حضور داشت و اولین مأموریت او در این زمینه در سال 954 قمری در سن چهاردهسالگی و برای سرکوب برادرش القاصمیرزا بود که حکومت شروان را به عهده داشت. او در تمام مدت درگیری شاه تهماسب و سلطان سلیمان قانونی[4] در صحنههای نبرد شرکت داشت و عملیات متعدد و پیروزمندانهای علیه عثمانیان در آناتولی و قفقاز انجام داد که موجب شهرت و محبوبیت وی شد، چنانکه در سال 955 قمری برای دفع حمله عثمانیان، همراه سپاه به مرزهای آذربایجان رفت و پس از پیوستن به شاهتهماسب در حوالی شهر شکی برای تسخیر این شهر رهسپار شد.
در سال 963 قمری، همزمان با صلح آماسیه و پایان یافتن درگیریهای مزبور، اسماعیل میرزا به حکومت خراسان منصوب شد و به هرات، دارالحکومه خراسان منتقل شد؛ ولی امارت او در این شهر چندان داوم نیافت و پس از چند ماه دستگیر شد و در قلعه قهقهه زندانی گردید که معمولاً مخصوص زندانیان سیاسی خطرناک بود. ظاهراً اسماعیل میرزا از صلح با عثمانیان خشنود نبود و به همین منظور اقداماتی را انجام میداد که موجب ناخرسندی شاه شده و او را نسبت به توطئه وی برای براندازی حکومت، ظنین کرده بود. عوامل دیگری نیز در این امر تأثیر داشتند که یکی از آنها شهرت و محبوبیت مردمی اسماعیل میرزا بود.
اسماعیل دوم، سه ماه پس از مرگ پدر (شاه تهماسب) به تخت شاهی نشست و در این مدت برای حفظ قدرت خویش به پاکسازی و تصفیه درباریان و امرا و قزلباشان پرداخت. او شاهزادگانی را که احتمال توطئه و خطری از جانب آنها تصور میشد، کشت یا کور کرد که در میان آنها پنج تن از برادران او و چهار شاهزاده دیگر صفوی بودند و تنها یکی از برادران تنی او، محمد میرزا از این مهلکه، جان به در برد.
شاه اسماعیل دوم پس از مسلط شدن بر اوضاع دربار به اصلاحات حکومتی مبادرت ورزید. او به علت عدم اعتماد به وزیر قبلی، وی را بر کنار کرد و شخص دیگری را به وزارت گماشت و او را در این منصب آزاد گذاشت. همچنین حکام مخالف خود را عزل و کسان دیگری را به حکومت ولایات منصوب کرد. او به محدود ساختن صوفیان پرداخت که نفوذ زیادی در دولت صفوی داشتند. به دستور شاه، گروهی از صوفیان شهر قزوین را به بهانه بیاحترامی به داروغه مجازات کردند و کشتند. او همچنین خلیفةالخلفای صوفیان صفوی را به جرم دروغگویی به شاه بر کنار کرد و خلیفه جدیدی انتخاب نمود.
شاه اسماعیل دوم به نام خود سکه ضرب کرد و دستور داد جنازه پدرش را به مشهد برده، در حرم امام رضا (علیه السلام) به خاک سپارند. او در آغاز حکومت، دستوراتی برای تعدیل مالیاتها و پرداخت حقوق «قورچیان»،[5] که در زمان شاهطهماسب چهارده سال به تعویق افتاده بود، صادر کرد.
از اقدامات دیگر او، تغییر در برخی امور مربوط به مذهب بود که از زمان شاه اسماعیل اول مرسوم شده بود. اسماعیل دوم، دستههای تبرّاییان را از سطح شهر جمعآوری میکرد و اظهار میداشت به آنها علاقهای ندارد. او در همین زمینه با برخی علما درباره لعن بر عایشه همسر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به بحث پرداخت و قصد داشت آنان را متقاعد سازد از این کار دست بردارند؛ همچنین برخی عالمانی را که به داشتن تمایلات تسنن متهم بودند و از مناصب خود عزل شده بودند مورد احترام و توجه قرار داد. از اقدامات دیگر اسماعیل دوم در ضرب سکه این بود که مقرر کرد به جای کلمات «لا اله الا الله و محمد رسول الله و علی ولی الله» که مرسوم بود، بیت زیر را نقش کنند: «ز مشرق تا به مغرب گر امام است *** علی و آل او ما را تمام است»،
با این استدلال که مردمی که از سکهها استفاده میکنند، چه بسا در حال طهارت نباشند و دست زدن آنان به نام جلاله الله که روی سکهها ضرب شده جایز نیست.
این اقدامات موجب بدگمانی مردم در اصل تشیع وی گردید و شایعاتی درباره گرایش وی به تسنن بر سر زبانها افتاد. از سوی دیگر، خونریزیها و سختگیریهای وی به حدی رسید که عدهای از بزرگان قزلباش نزد او زبان به اعتراض گشودند و شاه اسماعیل متوجه شد که در برخی موارد به شدت عمل کرده است؛ اما اینگونه شکایات مانع نشد که او برادرزاده خود حسن میرزا – پسر ارشد محمد خدابنده – را در تهران به قتل نرساند. او همچنین قصد داشت عباس میرزای هفت ساله؛ فرزند دیگر محمد خدابنده را، که در خراسان بود، از میان بردارد؛ ولی فرصتی برای آن نیافت.
شاه اسماعیل دوم پس از حدود یک سال و نیم سلطنت در سال 985 قمری درگذشت. درباره علت مرگ او، تاریخنویسان عصر صفوی، نظرهای مختلفی بیان کردهاند که همگی آنها به نوعی با مصرف ماده مخدری به نام فلونیا مربوط است که اسماعیل دوم عادت به خوردن آن داشت؛ بنا بر یکی از این نظرها، خواهر شاه اسماعیل دوم، پریخان خانم، که از سوی وی تحقیر و توهین شده بود، با کمک کنیزان حرم در معجون فلونیای او سم ریخته، او را مسموم ساختند.
تعداد فرزندان شاه اسماعیل دوم را یک پسر و سه دختر نوشتهاند که پسرش نوزادی چند ماهه بود.[6]
[1]. سایت مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، «اسماعیل دوم صفوی».
[2]. سایت راسخون، «نگاهی به کارنامه شاه اسماعیل دوم صفوی»، به نقل از حسین زاده شانهچی، غلامحسن، تاریخ صفویه، مرکز بینالمللی ترجمه و نشر المصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم)، چاپ اول، قم، 1394ش.
[3]. سایت مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، «اسماعیل دوم صفوی».
[4]. سلیمان یکم (به ترکی عثمانی: سلطان سلیمان قانونی،۶ نوامبر ۱۴۹۴ – ۷/۶/۵ سپتامبر ۱۵۶۶) دهمین سلطان امپراتوری عثمانی، که از سال ۱۵۲۰ تا لحظهٔ مرگش در سال ۱۵۶۶، بر امپراتوری عثمانی حکم راند و از این لحاظ طولانیترین دورهٔ سلطنت را در میان خاندان عثمانی داراست. او را در غرب با نام سلیمان محتشم و در شرق با نام سلیمان قانونی میشناسند. از آن جهت به قانونی مشهور شد که سیستم قضایی امپراتوری عثمانی را بهکلی بازسازی کرد. سایت ویکی پدیا، «سلیمان یکم».
[5]. شاه اسماعیل اول؛ مؤسس سلسله صفوی برای تثبیت قدرت و بنیادگذاری دولت خود، احتیاج به نیرویی داشت که این نیرو هم از لحاظ فیزیکی و جسمی برترین باشند و هم اینکه فقط به شاه وفادار باشند و از او دستور بگیرند و از طرفی وابسته به هیچ ایل یا طایفه خاصی نباشند؛ به همین دلیل از بین قبایل مختلف قزلباش، افرادی را که جنگجو، دلیر و وفادار بودند را انتخاب کرد و در یک گروه به نام «قورچیان» قرار داد که اینان بعدها بالاترین مقامات و مناصب لشکری و کشوری را از آن خود کردند. قورچیان در واقع از نژاد ترکمانان بودند. این واحد از قشون، در دورههای بعدی صفویه، هم از لحاظ تعداد افراد و هم از لحاظ موقعیت و اعتبار، افزایش چشمگیری پیدا کردند. آنان در واقع گارد سلطنتی محسوب میشدند و از طرفی نیز نیروی ضربتی شاه نیز به حساب میآمدند. اینان تا پایان حکومت صفویه، مقام و موقعیت خود را همچنان حفظ کردند. اعرابی هاشمی، شکوه سادات و عبدالی، فهیمه، «نقش قورچیان در ساختار نظامی صفویه»، فصلنامه تاریخ، پیاپی ۲۶، پاییز ۱۳۹۱.
[6]. سایت راسخون، «نگاهی به کارنامه شاه اسماعیل دوم صفوی»، به نقل از حسین زاده شانهچی، غلامحسن، تاریخ صفویه، مرکز بینالمللی ترجمه و نشر المصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم)، چاپ اول، قم، 1394ش.