Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

شأن نزول آیاتی از سوره نور

شأن نزول آیات 6 – 9 از سوره نور:

«و كسانى كه زنان خود را به زنا متهم مى‏كنند و شاهدى جز خود ندارند، هر يك از آنها را چهار بار شهادت است به نام خدا كه از راستگويان است. و بار پنجم بگويد كه لعنت خدا بر او باد اگر از دروغگويان باشد. و اگر آن زن چهار بار به خدا سوگند خورد كه آن مرد دروغ مى‏گويد، حد از او برداشته مى‏شود. و بار پنجم بگويد كه خشم خدا بر او باد اگر مرد از راستگويان باشد»[1].

در شان نزول اين آيات از ابن عباس چنين نقل شده كه سعد بن عباده (بزرگ انصار) و یا عاصم بن عدی گفت: يا رسول اللَّه! اگر مردى وارد خانه شد و فاسقى را در كنار همسر خود ديد چه كند؟ اگر فرياد بزند، شلاق مى‏خورد، چون يك نفر است و شاهد هم ندارد. اگر سكوت كند، غيرتش اجازه نمى‏دهد. اگر به دنبال يافتن شاهد برود، كار زنا تمام مى‏شود. در اين ميان شخصى به نام «هلال بن اميه» با اضطراب وارد شد و به پيامبر (ص) عرض كرد: زنم را با مردى در حال زنا ديدم، به خدا سوگند راست مى‏گويم.

پيامبر (ص) ناراحت شد. اصحاب آن حضرت نيز هيجان زده شدند كه اين مرد، هم ناموسش را در چنين حالى ديده است و هم شلاق خواهد خورد؛ زيرا شاهدى ندارد تا سخن خود را ثابت كند. در اين موقع آیات 6 – 9 از سوره نور بر پيامبر (ص) نازل شد و راه حل دقيقى به مسلمانان ارائه داد.[2]

شأن نزول آیات 11- 16 از سوره نور:

«كسانى كه آن دروغ بزرگ را ساخته‏اند گروهى از شمايند. مپنداريد كه شما را در آن شرى بود. نه، خير شما در آن بود. هر مردى از آنها بدان اندازه از گناه كه مرتكب شده است به كيفر رسد، و از ميان آنها آن كه بيشترين اين بهتان را به عهده دارد به عذابى بزرگ گرفتار مى‏آيد. چرا هنگامى كه آن بهتان را شنيديد مردان و زنان مؤمن به خود گمان نيك نبردند و نگفتند كه اين تهمتى آشكار است؟ چرا چهار شاهد بر ادعاى خود نياوردند؟ پس اگر شاهدانى نياورده‏اند، در نزد خدا در زمره دروغگويانند. اگر فضل و رحمت خدا در دنيا و آخرت ارزانيتان نمى‏بود، به سزاى آن سخنان كه مى‏گفتيد شما را عذابى بزرگ درمى‏رسيد. آن گاه كه آن سخن را از دهان يک ديگر مى‏گرفتيد و چيزى بر زبان مى‏رانديد كه در باره آن هيچ نمى‏دانستيد و مى‏پنداشتيد كه كارى خرد است، و حال آن كه در نزد خدا كارى بزرگ بود. چرا آن گاه كه اين سخن شنيديد نگفتيد: ما را نشايد كه آن را بازگوييم، پروردگارا تو منزهى، اين تهمتى بزرگ است؟»[3]

مشهور مفسّرین در شأن نزول این آیات چنین گفته اند:

پيامبر اكرم (ص) در هر سفرى با قيد قرعه يكى از همسرانش را همراه خود مى‏برد. در جنگ «بنى مصطلق» عايشه را برد. وقتى كه نبرد پايان يافت و مردم به مدينه باز مى‏گشتند، عايشه براى تطهير و يا يافتن دانه‏هاى گردنبند گمشده‏اش از قافله عقب ماند. يكى از اصحاب كه او نيز از قافله دور مانده بود، عايشه را به لشكر رساند. بعضى افراد به عايشه و آن صحابى، تهمت ناروا زدند. اين اتهام به گوش مردم رسيد، پيامبر ناراحت شد و عايشه به خانه پدر رفت و زیاد گريه‏ كرد تا آن كه اين آيات نازل شد.[4]

برای اطلاعات بیشتر رجوع شود به پاسخ سؤالات: 4020 (سایت اسلام کوئست: 4410) و 3538 (سایت اسلام کوئست: 3772) و 2607 (سایت اسلام کوئست: 3132).


[1]. نور، 6-9.

[2] مكارم شيرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج 14،ص 378 و 379، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ اول، 1374ش؛ طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن،مترجمان، ج 17، ص 102-103،انتشارات فراهانى‏، تهران،چاپ اول، 1360ش.

[3]. نور، 11-16.

[4] تفسیر نمونه، ج 14،ص 387-390؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن،مترجمان، ج 17، ص 107 – 109.