کپی شد
سیمای کودکی امام حسین (علیه السلام)
امام حسین (علیه السلام) حدود شش سال از دوران کودکی خود را در زمان حیات پر برکت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و مادر بزرگوارش سپری نمود. آن حضرت تحت پرورش های الهی و آسمانی جدّ بزرگوارش پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) با بهترین شیوههای تربیتی پرورش مییافت و با احترام و محبت فوق العاده، روحیهٔ اعتماد به نفس و عزّت در وجود آن حضرت، رشد داده و تقویت میشد.
با توجه به این که، بازی در دوران طفولیت، یکی از نیازهای کودک است و حس کنجکاوی و قوای باطنی کودک را شکوفا ساخته، باعث خلاقیت و پرورش جسمی و روحی او میشود، مربی با همبازی شدن با کودک، نه تنها روحیه خودباوری و احساس عزت را در او تقویت میکند؛ بلکه به آموزش غیر مستقیم وی نیز میپردازد. کودکان از بازی و ورزش لذت برده و برای ابراز احساسات خویش فرصت مییابند.
امام حسین (علیه السلام) نیز از این موهبت؛ یعنی داشتن یک مربی دلسوز، دانا و مهربان، بهره مند بود. در این مورد روایات بسیاری از دوران کودکی امام حسین (علیه السلام) نقل شده که حاکی از بازی کردن شخصیت عالی مقدار پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) با فرزند دلبندش امام حسین (علیه السلام) است که در این جا به چند مورد آن اشاره میشود:
1. ابن عباس میگوید: «رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، حسین بن علی (علیه السلام) را در دوران کودکیاش بر دوش خود سوار کرده و با او بازی میکرد. مردی آن حضرت را دید و به حسین (علیه السلام) رو کرده و گفت: «نِعْمَ الْمَرْکَبُ رَکِبْتَ یَا غُلَامْ؛ ای پسر! خوب مرکبی سوار شدهای»! رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «وَ نِعْمَ الرَّاکِبُ هُوَ؛ و او هم خوب سواری است».[1]
2. ابو رافع میگوید: «من در مدینه در دوران کودکی گاهی با امام حسین (علیه السلام) همبازی بودم. به این ترتیب که سنگهای مخصوصی انتخاب نموده و به داخل حفرههایی نشانهروی میکردیم و در صورت برنده شدن، میبایستی فرد برنده بر دوش دیگری سوار میشد. هرگاه من برنده میشدم و میخواستم بر دوش او سوار شوم، حسین (علیه السلام) میگفت: «اَتَرْکَبُ ظَهْراً حَمَلَهُ رَسُولُ اللهِ؟؛ آیا میخواهی بر دوش کسی سوار شوی که او را رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بر دوش خود حمل میکرد؟»، من از سواری منصرف میشدم و هرگاه او به هدف میزد، من از سواری دادن سرباز میزدم و میگفتم: من هم مثل تو سواری نمیدهم. حسین (علیه السلام) میفرمود: «اَمَا تَرْضَی اَنْ تَحْمِلَ بَدَناً حَمَلَهُ رَسُولُ اللهِ؟؛ آیا دوست نداری بدنی را که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) حمل میکرد، به دوشت سوار کنی»؟ و من با کمال میل پذیرفته و او را بر دوش خود گذاشته و سواری میدادم».[2]
3. جابر بن عبد الله انصاری میگوید: «روزی به حضور رسول خدا (صلی الله علیه و آله) رفته بودم. دیدم آن حضرت در حالی که چهاردست و پا راه می رود، حسن و حسین (علیهما السلام) را بر پشت خود سوار کرده و با آنان بازی میکند و میفرماید: فرزندانم! شتر شما چه نیکو شتری است و شما نیز چه نیکو سوارههایی هستید»!.[3]
4. روزى پـیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) سجده نماز را بر خلاف معمول، طولانى كرد. نماز كه تمام شد، نمازگزاران عرض كـردنـد: چرا امـروز سـجـده را طولانىتر به جاى آوردید؟ آیا وحى نازل شده و دستورى رسیده است؟ فـرمود: خیر، فرزندم حسین بر شانهام سوار بود، خواستم صبر كنم تا او كار خویش را انجام دهد و لذتش را از بین نبرده باشم.[4]
[1]. شريف قرشى، باقر، حیاة الإمام الحسین (علیه السلام)، ج 1، ص 96.
[2]. ابن شهر آشوب ، محمد بن على، مناقب آل أبي طالب عليهم السلام ، ج 4، ص 72.
[3]. اربلى، على بن عيسى، كشف الغمة في معرفة الأئمة ، محقق: رسولى محلاتى، هاشم، ج 1، ص 526.
[4]. برگرفته از سایت تبیان نت، به نقل از: أسد الشيباني، أحمد بن حنبل، مسند الإمام أحمد بن حنبل، محقق: الأرنؤوط، شعيب و مرشد، عادل و دیگران، باب: الْمُلْحَقُ الْمُسْتَدْرَكُ مِنْ مُسْنَدِ الْأَنْصَارِ بَقِيَّةُ خَامِسَ عَشَرَ الْأَنْصَارِ، ح 27647.