کپی شد
سیر تحول و تطور تاریخی فرقه اسماعیلیه
سیر تحول و تطور تاریخی فرقه اسماعیلیه را میتوان در چند عنوان مطرح کرد:
اسماعیلیه نخستین
به گفته بعضی محققان، دو گروه اسماعیلیه «خالصه یا واقفه»، و اسماعیلیه «مبارکیه» جزو اسماعیلیه نخستین محسوب میشوند [1].
معاصران اسماعیلیانِ نخستین، غالباً آنان را باطنیه یا ملاحده، و سپس از اواسط قرن ۳ قمری/ ۹ میلادی، قرامطه نیز خطاب میکردند، ولی خود اسماعیلیان نخستین نهضتشان را «دعوت»، یا «دعوت هادیه» مینامیدند. در دوره فاطمیان نیز اسماعیلیان غالباً همان اصطلاحات دعوت و دعوت هادیه را برای نهضت خود به کار میبرده، و از استعمال نام اسماعیلیه پرهیز میکردهاند. [2]
انشعاب در مبارکیه
با وفات محمد بن اسماعیل، «مبارکیه» به دو شاخه منشعب شدهاند و تنها گروه بسیار کوچکی تداوم امامت را در جانشینان محمد بن اسماعیل پذیرفتند. شایان ذکر است که منابع معاصر هیچگونه اشارهای به حیات مستقل این گروه و اسامی امامانشان نکردهاند، تا اینکه در ۲۸۶ق/۸۹۹م تداوم امامت اسماعیلیه رسماً مورد پذیرش اسماعیلیان فاطمی قرار گرفته است. گروه دیگر، شامل اکثر مبارکیه، مرگ محمد بن اسماعیل را انکار کردند و در انتظار رجعت وی به عنوان امام قائم و مهدی موعود باقی ماندند. برای این گروه که بعدها به طور اخص به نام «قرامطه» شهرت یافتند، محمد بن اسماعیل پس از امام صادق (علیه السلام) ، هفتمین و آخرین امام بوده است و به همین سبب اسماعیلیه عموماً به نام «سبعیه یا هفت امامی« نیز شهرت داشتهاند.[3]
دوره ستر
از تاریخ بعدی گروههای اسماعیلی نخستین که مرکزشان در کوفه بود و اعضای معدودی داشتند، تا زمانی که اسماعیلیان با برپایی نهضت واحد -اندکی پس از اواسط قرن 3 ق/9م- ناگهان در صحنه تاریخ اسلام ظاهر گردیدند، اطلاعات قابل ملاحظهای در دست نیست. به نظر می رسد که طی این یک قرن، رهبرانی در خفا و به استمرار برای ایجاد یک نهضت واحد و پویا در میان گروههای اسماعیلی نخستین فعالیت داشتهاند. این رهبران احتمالا امامان همان دستهای بودهاند که با مرگ محمد بن اسماعیل از مبارکیه منشعب شده، و تداوم امامت را پذیرفته بودند.
کوششهای پنهانی این رهبران، عاقبت پس از نزدیک به یک قرن در حدود سال 260 ق/874 م به نتیجه رسید و از همان موقع شبکهای از داعیان[4] اسماعیلی ناگهان در بلاد مختلف اسلامی پدیدار گشتند و فعالیت گستردهای را برای بسط دعوت اسماعیلیه آغاز کردند. در آن تاریخ دعوت اسماعیلیه همچنان تحت هدایت رهبری مرکزی مستقر در سلمیه واقع در شمال شام قرار داشته، و هویت واقعی این رهبران نیز هنوز به گونههای مختلف کتمان میشده است. برای جلب حمایت بیشترین شمار از اسماعیلیان نخستین، رهبران مرکزی اسماعیلیه تا مدتها به نام محمد بن اسماعیل دعوت می کردند که اعتقاد به امامت و مهدویت وی، نظریه اصلی مبارکیه و مهمترین گروه منشعب از آنها بوده است. به عبارت دیگر، نظر به این که اکثر اسماعیلیانِ نخستین در انتظار رجعت محمد بن اسماعیل به عنوان مهدی و گسترش حکومت عدل او بودهاند، رهبران مرکزی نیز بر همین نظریه تأکید داشته، و نهضت واحد اسماعیلیه را در قرن 3ق بر اساس همین نظریه درباره امامت استوار کرده بودند.[5]
گسترش سریع دعوت اسماعیلی در سده 3 ق/9 م
بر اساس منابع تاریخی، نقاط اصلی دعوت اسماعیلیه در قرن 3ق را میتوان بدین شرح خلاصه کرد:
- در عراق
در سال 261ق/875م، «حمدان قرمط فرزند اشعث» که از اهالی کوفه بوده، دعوت اسماعیلیه را در نواحی اطراف کوفه و سایر نقاط جنوب عراق آغاز، و سازماندهی کرده، و داعیانی نیز برای نواحی مهم آن منطقه معین کردهاست.
حمدان به زودی پیروان زیادی پیدا کرد که به قرامطه (جمع قرمطی، منسوب به قرمط) اشتهار یافته اند. در اندک مدتی واژه قرامطه به گروههای اسماعیلی دیگر بلاد نیز که ارتباطی با حمدان قرمط نداشته اند، اطلاق شد.[6]
اندکی بعد، معتضد خلیفه عباسی، سیاست قاطعتری در مقابل اسماعیلیان اتخاذ کرد و با سرکوبی شدید شورشهای بعدی آنان در طول سالهای 287 – 289 ق / 900 – 902م، از پیروزی احتمالی قیام اسماعیلیه در عراق جلوگیری کرد.
- در یمن
دعوت در یمن که همواره یکی از پایگاههای مهم اسماعیلیه بوده، و از ابتدا ارتباطات نزدیکی با رهبران مرکزی نهضت داشته است، توسط دو داعی به نامهای «ابن حوشب»، معروف به منصور الیمن و «علی بن فضل» بنیان گذارده شد که از 270 ق دعوت اسماعیلیه را به طور علنی در آنجا ترویج نمودند.[7]
- در عربستان، بحرین و آفریقا
دعوت به تدریج از یمن به مناطق مجاور؛ مانند یمامه، در شبه جزیره عربستان نیز بسط یافت. دعوت اسماعیلیه در سرزمین بربرهای شمال آفریقا نیز اشاعه پیدا کرد و مقدمات تأسیس خلافت فاطمیان فراهم گردید. در حدود سال 281 ق / 894 م، دعوت اسماعیلیه در منطقه بحرین در شرق عربستان آغاز گردید و «ابو سعید جنابی» از جانب حمدان به بحرین فرستاده شد تا دعوت را در آنجا سازماندهی و رهبری کند. ابو سعید سرانجام موفق شد که تا 286 ق / 899 م، قسمت اعظم بحرین را تحت نفوذ خود در آورد و دولت مستقلی را در آن جا بنیان نهد.[8]
- در ایران
اندکی پس از سال 260 ق، دعوت اسماعیلیه در قسمتهایی از مرکز و شمال غربی ایران، منطقهای که اعراب آن را «جبال» می خواندند، آغاز گردید و سپس به خراسان و ماوراء النهر نیز بسط یافت.[9] در ناحیه ری که مرکز دعوت در جبال بوده، داعی «خلف حلاج» آغازگر نهضت اسماعیلیه شد. پس از خلف، پسرش احمد رئیس دعوت در جبال شد و سپس دستیار اصلی احمد به نام غیاث از اهل کلین، به ریاست دعوت در جبال رسید.
در خراسان و نیز ماوراء النهر، پس از فعالیتهای مقدماتی غیاث، دعوت در آخرین دهه قرن 3 ق، رسما توسط داعی ابو عبدالله خادم افتتاح شد. داعی بعدی در خراسان و مناطق مجاور، امیر حسین بن علی مرو رودی بود که خود به طبقه اشراف تعلق داشت. داعی امیر حسین، محمد بن احمد نسفی را به جانشینی خود برگزید. نسفی همچنین نخستین مؤلف و فیلسوف اسماعیلی بود که تفکر مذهبی این فرقه را با نوعی فلسفه نو افلاطونی رایج در جهان اسلام در هم آمیخت.[10] [11]
[1]. جمعی از نویسندگان، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 8، ص 681، مدخل «اسماعیلیه» از فرهاد دفتری.
[2]. همان، ص 682.
[3]. همان، ص 683؛ نوبختی، حسن، فرق الشیعة، ج ۱، ص ۶۱ و 62.
[4]. نهضت اسماعیلی به مانند بسیاری از جنبشهای مذهبیـسیاسی در جهان اسلام، از همان روزهای آغازین آن، به امر «دعوت» روی آوردند. امامان اسماعیلی، در دوره پیش از تشکیل دولت (دوره ستر)، با هدف گسترش عقاید مذهبی خود و نیز جذب پیرو، با به وجود آوردن دستگاه دعوت، به سازماندهی آن در قالب شبکهای از «داعیان» پرداختند. داعیان اسماعیلی که تحت رهبری مستقیم امامان اسماعیلی قرار داشتند، برای ادای وظیفهای که برای آنها در نظر گرفته شده بود، در سرزمینهای اسلامی به امر دعوت پرداختند. در نتیجه فعالیت این داعیان و به طور کلی دستگاه دعوت بود که زمینههای لازم برای تشکیل دولت فاطمی و ظهور امامان اسماعیلی فراهم گردید. وظیفه این داعیان تماس مستقیم با مردم و دعوت آنها به کیش اسماعیلی و آشنا ساختن آنها با عقاید این مذهب بود.
روند تبلیغ دعوت اسماعیلی به وسیله داعیان به زمان زیادی نیاز داشت. داعی برای انجام وظیفه خود، ضمن تماس با اشخاص معینی در ابتدا به گفتگو با آنها پرداخته و سعی میکرد تا کنجکاوی آنها را درباره تعالیم و عقاید اسماعیلی برانگیزد و به تدریج و پس از طی کردن مراحل هفت یا نه گانه دعوت، او را با عقاید خاص اسماعیلی آشنا میکرد. داعی باید با حزم و حوصله، فرد مبتدی را با عقاید اسماعیلی آشنا میساخت. پس از گرویدن فرد مستجیب (نوگرویده)، برای تکمیل ایمان و نیز آگاهی او بر عقاید اسماعیلی لازم بود تا تمامی مراحل دعوت طی شود. پس از پایان همه این مراحل بود که او مؤمن واقعی اسماعیلی به شمار میرفت و میتوانست با امام اسماعیلی دیدار نماید. ر.ک: باشگاه اندیشه.
[5]. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 8، ص 683 و 684؛ نیشابوری، احمد، استتار الامام، ج ۱، ص ۹۵؛ همدانی، حسین، فی نسب الخلفاء الفاطمیین، ج ۱، ص۱۰ – ۱۲.
[6]. مقریزی، احمد، اتعاظ الحنفاء، به کوشش: جمالالدین شیال و محمد حلمی محمد احمد، ج ۱، ص۱۶۰ و 166 و 168.
[7]. قاضی نعمان، افتتاح الدعوة، به کوشش: القاضی، وداد، ج ۱، ص ۳۲ – ۴۷؛ ادریس بن حسن، عیون الاخبار، به کوشش: غالب، مصطفی، ج ۴، ص۳۹۶ به بعد؛ همدانی، حسین، الصلیحیون و الحرکة الفاطمیة فی الیمن، ج ۱، ص ۲۷ به بعد؛ دفتری، فرهاد، «غزالی و اسماعیلیه«، ج ۱، ص۱۱۶ به بعد.
[8]. ثابت بن سنان، تاریخ اخبار القرامطة، به کوشش: سهیل زکار، ج ۱، ص۱۲-۱۶؛ ابن دواداری، ابوبکر، کنز الدرر، جزء ششم، به کوشش: منجد، صلاحالدین، ج ۶، ص ۵۵ – ۶۲ و 91؛ نویری، احمد، نهایة الارب، به کوشش: عبدالعال، محمد جابر، ج ۲۵، ص۲۳۳ به بعد؛ اتعاظ الحنفاء، به کوشش: جمالالدین شیال و محمد حلمی محمد احمد، ج ۱، ص ۱۵۹ به بعد.
[9]. نظام الملک، سیاست نامه، به کوشش: هیوبرت دارک، ج ۱، ص ۲۸۲- ۲۹۵ و 297 – 305.
[10]. رک: کنز الدرر، جزء ششم، به کوشش: منجد، صلاحالدین، ج ۶، ص ۶۵ – ۶۸؛ نهایة الارب، به کوشش: عبدالعال، محمد جابر، ج ۲۵، ص ۲۱۶.