کپی شد
سیرۀ علمی امام علی النقی الهادی (علیه السلام)
امام هادى (ع) در حالى عهدهدار امامت شد که در سنین نوجوانى بود، ولی همچون چشمه جوشان و گوارایى براى جویندگان دانش بود که از همه جاى کشور و مناطقى که آوازه آن حضرت پیچیده بود، خودى و بیگانه به محضر مبارک آن حضرت می آمدند و درباره مسائل دینى و هر مشکلى که داشتند، از ایشان مىپرسیدند. علم آن حضرت، همانند آباء و اجداد گرامی اش، لدنّی بود؛ یعنی بدون تعلیم و تعلّم بشری، مستقیماً از طریق غیب و همچنین از علوم و معارف قرآن و سنت رسول الله (ص) و پدران بزرگوارش دریافت می نمود.
از محمّد بن سعید روایت شده که گفت: عمر بن فرج[1] بعد از وفات امام جواد (ع) براى رفتن حج به مدینه آمد. جمعیتى از اهل مدینه را که با اهل بیت رسول اللّه (ص) مخالف و معاند بودند، احضار کرد و به آنان گفت: مردى را براى من طلب کنید که اهل علم و ادب و قرآن باشد، دوستدار اهل بیت پیغمبر (ص) نباشد؛ تا من او را موکل تعلیم این کودک (امام هادی) (ع) و مراقب او نمایم؛ تا از آمدن شیعیانى که در اطراف او مىآیند و از او نگاهدارى می کنند جلوگیرى کند.
مردى را به او معرفى کردند که او را «جنیدى» می گفتند، جنیدى مردى بود که پیش اهل مدینه در فهم، ادب، غضب و دشمنى نسبت به اهل بیت رسول خدا (ص) سابقهدار بود. عمر بن فرج او را طلبید، از مال پادشاه (متوکل عباسی)، حقوق سالانه براى او مقرر کرد، مقدمات زندگى او را فراهم نمود و براى او توضیح داد که خلیفه به من دستور داده شخصى مثل تو را برای تربیت این کودک بگمارم.
راوى می گوید: جنیدى در قصر «بصریا» مواظب امام على النقى (ع) بود، همین که شب می شد، درب را مىبست و کلید را با خود نگاه می داشت. امام على النقى (ع) مدتى را به همین حال به سر برد. دست شیعیان از دامن آن حضرت کوتاه شد و شیعه از فضایل و بیانات آن بزرگوار محروم گردید.
محمّد بن سعید می گوید: من جنیدى را در روز جمعه ملاقات نمودم، سلام کردم، گفتم: این کودک هاشمى که تو مراقب او هستى چه می گوید؟ دیدم قول مرا انکار کرد و گفت: چرا می گویى کودک هاشمى و نمی گویى بزرگ هاشمى؟! (پس به من گفت:) تو را به خدا قسم می دهم آیا در مدینه کسى را که از من عالم تر باشد سراغ دارى؟ گفتم: نه، گفت: به خدا قسم من یک قسمت از ادبیات را که گمان می کنم خیلی در آن کار کردهام، براى آن بزرگوار می گویم و آن حضرت همان گفتههاى مرا طورى بر من املاء و تعلیم می کند، که من از بیان او استفاده می نمایم. مردم گمان می کنند که من به آن برگزیده خدا علم و ادب یاد می دهم، به خدا قسم که من از آن حضرت علم مىآموزم.
راوى می گوید: من کلام جنیدى را به نحوى فراموش کردم که گویا سخن او را نشنیده بودم؛ تا این که بعد از آن، دوباره جنیدى را ملاقات کردم، سلام کردم، از حال او پرسش نمودم، سپس گفتم: حال آن جوان هاشمى چگونه است؟ گفت: این حرف را نزن، به خدا قسم که او بهترین اهل زمین و بزرگوارترین خلق خدا است. گاهی پیش می آید که آن حضرت می خواهد داخل شود، من به او می گویم: تنظر حتى تقرأ عشرک، آن بزرگوار می فرماید: کدام یک از سورههاى قرآن را دوست دارى قرائت نمایم؟ من یکى از سورههاى طولانى قرآن را پیشنهاد می کنم، آن حضرت با سرعت تمام آن سوره را به طورى صحیح می خواند که من صحیح تر از آن را از احدى نشنیدهام، نیکوتر از سرودهاى داود (ع) که در بین مردم ضرب المثل شده است.
راوى می گوید: جنیدى گفت: این کودک پدرش در عراق از دنیا رفته و خودش در مدینه در حال کودکى در بین این کنیزهاى سیاه نشو و نما می کند، این علم را از کجا آموخته؟ راوى گوید: پس از چند شب و روز دیگر که جنیدى را ملاقات کردم، دیدم حق را شناخته و به امامت امام على النقى (ع) قائل شده است.[2]
سیرۀ علمی امام هادی (ع)، عبارت بود از تبیین مکتب اهل بیت (ع) و معارف بلند آن، از طریق پاسخ به سؤالات فقهی و شبهات اعتقادی و احتجاجات و مناظرات با علما و دانشمندان، تربیت شاگردان و یاران فقیه و بصیر در دین و انشاء دعاها و زیارات؛ مانند زیارت جامعۀ کبیره و… . تألیفات امام هادی (ع):
مرحوم سید محسن امین تألیفات امام هادی (ع) را این گونه می شمرد:
1. نامه آن حضرت در ردّ بر طرفداران و معتقدان جبر و اختيار و اثبات عدل و منزلة بين المنزلتين، كه تمام اين نامه در تحف العقول نقل شده است.
2. پاسخ هاى آن حضرت به سؤالات يحيى بن اكثم، که اين پاسخ ها نيز در تحف العقول نقل شده است.
3. قطعهاى از احكام الدين، که «ابن شهر آشوب» در مناقب به نقل از خيبرى يا حميرى در كتاب مكاتبات الرجل عن العسكريين اين مطلب را نقل كرده است.[3]
[1]. عمر بن فرج رخجى، والى مكه و مدینه از جانب متوکل.
[2]. إثبات الوصیة ، ص431-433.
[3]. امين عاملى، سيد محسن، أعيان الشيعة، ج2، ص 39، دار التعارف، بيروت، 1403ق، «مؤلفاته: 1- رسالته (ع) في الرد على أهل الجبر و التفويض و إثبات العدل و المنزلة بين المنزلتين أوردها بتمامها الحسن بن علي بن شعبة الحلبي في تحف العقول. 2- أجوبته ليحيى بن أكثم عن مسائله و هذه أيضا أوردها في تحف العقول. 3- قطعة من أحكام الدين ذكرها ابن شهرآشوب في المناقب عن الخيبري أو الحميري في كتاب مكاتبات الرجال عن العسكريين و قد روي عنه في اجوبة المسائل في الفقه و غيره من أنواع العلوم الشيء الكثير و تكلفت (تكفلت) به كتب الاخبار».