کپی شد
سیرۀ اخلاقی امام سجاد (زین العابدین) (علیه السّلام) (3)
برخی دیگر از سیره های اخلاقی حضرت سید الساجدین عبارتند از:
- حلم امام سجاد (علیه السلام): «نقل شده کنیزى از کنیزان على بن الحسین (علیهما السّلام) آب به دست آن حضرت می ریخت تا وضو بگیرد و مهیاى نماز شود. کنیز (همچنان که ایستاده بود) چرتش گرفت و ظرف آب (که در دستش بود)، بیفتاد و سر مبارک آن حضرت را شکست. حضرت سرش بلند کرد. کنیز (که از خشم او نگران شده بود) به او گفت: «آنان که خشم خود فرو خورند»،[1] امام فرمود: خشمم را فرو نشاندم. کنیز (که دید تدبیرش مؤثر واقع شد، براى بهره بردارى بیشتر از این فرصت، دنباله آیه را ادامه داده) گفت: «و آنان که از مردم گذشت کنند»،[2] حضرت به او فرمود: خدا از تو درگذرد. کنیز گفت: «و خدا نیکوکاران را دوست دارد». حضرت فرمود: برو که تو در راه خدا آزاد هستى. امام گذشته از اینکه خشم خود را فرو نشاند و از تقصیرش گذشت، احسان بزرگى به او کرده او را آزاد کرد.[3]
نمونه دیگری از حلم امام اینکه مردى از خویشان و فامیل آن حضرت در برابر او ایستاده و سخنان تندى به او گفته و دشنامش داد. حضرت پاسخش را نگفت تا آن مرد رفت. وقتی آن مرد رفت، امام به همنشینان خود فرمود: آنچه این مرد گفت شما شنیدید؟ اکنون دوست دارم همراه من بیائید تا نزد او برویم و پاسخ مرا به او بشنوید. عرض کردند: مى آییم.
Da chancroid mellem miljøet ved online køb af Propecia ODHC og dybdeforandringen var den samme for https://denmarkrx.com/viagra-gold-uden-recept.html begge ben, forventes en besparelse i prostataglutamatoverproduktion i ODHC-aktivitet.
ما دوست داریم تو هم پاسخ او را بگوئى و ما هم (آنچه می توانیم) به او بگوئیم؟! پس آن جناب نعلین خویش را برداشته به راه افتاد و این آیه را می خواند: «و آنان که خشم خود فرو خورند و از مردم گذشت کنند، پس خدا نیکوکاران را دوست دارد».[4] راوی می گوید: ما (از خواندن این آیه) دانستیم چیزى به او نخواهد گفت. پس آن حضرت بیرون آمد تا به خانه آن مرد رسید. سپس او را صدا زده فرمود: به او بگوئید على بن حسین است؟ راوی می گوید: آن مرد در حالى که آماده شرارت بود از خانه بیرون آمد و شک نداشت که آن جناب براى تلافى آنچه از او سر زده آمده است. اما على بن حسین به او فرمود: اى برادر همانا تو اندک زمانى پیش از این، نزد من آمدى و آنچه خواستى به من گفتى، پس اگر آنچه گفتى در من هست، هم اکنون من از خداوند براى آن چیزها آمرزش می خواهم و اگر چیزى به من گفتى که در من نیست، خدا ترا بیامرزد. راوى می گوید: آن مرد میان دیدگان آن حضرت را بوسید و گفت: آرى من چیزى که در تو نبود به تو گفتم ولی من بدان چه گفتم سزاوارترم.[5]
- تواضع امام سجاد (علیه السلام): آن حضرت زینت متواضعان بود و بر قله بلندی از این فضیلت رفیع قرار داشت، پیوسته خود را حقیر و بی مقدار می دانست و آنچنان با فقیران همنشین و هم سخن و همخوراک می شد که یکی از آنان به حساب می آمد. او با این رفتار خویش به مردم می فهماند که خود بزرگ بینی لایق کسی جز خداوند نیست که آفریننده آسمان ها و زمین ها است. وی ملاک حسب و مباهات را تواضع و فروتنی می دانست. از سخنان آن حضرت است که فرمود: «برای قرشی و عرب، حسبی جز تواضع نیست»[6] و همچنین می فرمود: «همانا در آسمان دو فرشته موکل برای بندگان وجود دارد که هرکس برای خدا تواضع کند بالا میبرند و آن را که تکبر کند، پایین آورند»[7] و باز فرمود: «تواضع وسیله بلندمقامی است».[8]
امام سجاد (علیه السلام) هنگامی که به سفری (مانند سفر حج) می رفت، با آن کاروانی حرکت می کرد که افراد کاروان او را نشناسند. او وقتی که با کاروان ناشناس حرکت می نمود، با آن ها شرط می کرد تا جزء خدمتکاران آن کاروان باشد و برای رفع نیاز کاروانیان اقدام نماید. آن حضرت یک بار با کاروانی حرکت کرد که او را نمی شناختند. اما در میان این گروه فردی از کاروان به آن حضرت نگاه کرد و او را شناخت و فریاد برآورد: وای بر شما! آیا می دانید این مرد کیست؟ این آقا، علی بن حسین (علیهما السلام) است. افراد کاروان تا او را شناختند پروانه وار، به حضورش آمدند و دست و پای او را بوسیدند و با عذر خواهی گفتند: ای پسر رسول خدا آیا می خواهی خدای نکرده آزاری از ناحیه دست و زبان ما به تو برسد و اهل دوزخ گشته به هلاکت برسیم؟ چرا خود را به ما نمی شناسانی؟
امام در پاسخ فرمود: زمانی با جمعی مسافرت کردم که مرا می شناختند. آنان برای خشنودی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بیش از آنچه مستحق بودم به من محبت و مهربانی کردند. چون ترسیدم که شما هم مثل آنها رفتار کیند؛ از این جهت مخفی داشتن حال خود را دوست می دارم.[9]
روزی بر گروهی مجذوم گذشت که سفره خود را پهن کرده بودند و از آن می خوردند. تا نگاهشان به امام سجاد (علیه السلام) افتاد، وی را نیز دعوت به خوردن کردند. امام فرمود: اگر روزه دار نبودم، شما را اجابت می کردم. او موقعی که به خانه رفت دستور داد غذای نیکویی درست کردند و با آنها به غذا خوردن نشست.[10].
- فصاحت و بلاغت امام سجّاد (علیه السلام): امام سجّاد صحیفه کامله سجادیه را به جهان عرضه داشت. صحیفه ای که چون آن نیامده و نخواهد آمد. صحیفه ای که در ضمن دعا، معارف اسلام، سیاست اسلام، اخلاق اسلام، اجتماعیات اسلام، حقانیت شیعه، حقانیت اهل بیت(علیهم السلام)، انتقاد از ظلم و ظالم، سفارش به حق و حقیقت، و بالاخره یک دوره معارف اسلامی را آموزش می دهد. صحیفه ای که محققان آن را اُختُ القرآن، انجیل اهل بیت و زبور آل محمد (علیهم السلام) نام نهاده اند.
- جهاد امام سجاد (علیه السلام): جهاد از ریشه «جهد» و به معنای سختکوشی است. به کسانی که در جبهه های جنگ در راه خدا می جنگند مجاهد و جهادگر گفته می شود؛ زیرا مشغول اجرای فرمانی الهی هستند که برای خیلی از مردم سخت می نماید. در زیارت جامعه که در حرم همه ائمه معصومین (علیهم السلام) قرائت می شود، اینگونه گفته می شود: «وَ جَاهَدْتُمْ فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ»؛ «نهایت حد ممکن از جهاد که ممکن بوده است را شما انجام داده اید». این سخن به معنای آن است که ائمه طاهرین (علیهم السلام) همگی بدون استثناء اهل جهاد بوده اند؛ چه آنان که مانند امام حسین (علیه السلام) شمشیر به دست گرفته و جنگیده اند، چه آنان که چنین نکرده اند.
با این حال وقتی آیات دیگر قرآن و روایات معصومین (علیهم السلام) را مطالعه میکنیم، در مییابیم که جهاد یک معنای کلی دارد و شامل حالات مختلف انسان میشود. در بین مۆمنان کسانی هستند که در زمان صلح هم جزو مجاهدان هستند. به عنوان مثال در قرآن میخوانیم: «و آنها که در راه ما (با خلوص نیت) جهاد کنند، قطعاً به راه هاى خود، هدایتشان خواهیم کرد و خداوند با نیکوکاران است».[11]
نقل شده که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) گروهی را به جنگ فرستاده بودند. زمانی که بازگشتند به ایشان فرمودند: «خوش آمد باد به کسانی که جهاد اصغر را انجام داده اند و جهاد اکبر هنوز باقی است. آنها پرسیدند: منظور شما از جهاد اکبر چیست؟ آن حضرت فرمود: جهاد با نفس.[12]
بی شک یکی از عمومی ترین مصادیق جهاد، همان جهاد نفس است و اهل بیت (علیهم السلام) قهرمانان عرصه جهاد نفس می باشند.
[1]. آل عمران، 134.
[2]. همان.
[3]. مفيد، محمد بن محمد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 145؛ صدوق، محمد بن علی، امالی، ص 210.
[4]. همان.
[5]. الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 145 و 146.
[6]. كلينى، محمد بن يعقوب، کافی، محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ج 8، ص 234.
[7]. همان، ج 2، ص 122.
[8]. حلوانى، حسين بن محمد، نزهة الناظر و تنبيه الخاطر، محقق / مصحح: مدرسة الإمام المهدي (عجل الله تعالى فرجه الشريف)، ص 91.
[9]. صدوق، محمد بن على، عيون أخبار الرضا (عليه السلام)، محقق / مصحح: لاجوردى، مهدى، ج 2، ص 145.
[10]. کافی، ج 2، ص 123.
[11]. عنکبوت، 69.
[12]. کافی، ج 5، ص 12.