searchicon

کپی شد

سیره عملی سید حسن مدرس

سیره عملی بزرگان عرصه علم و فقاهت و جهاد و شهادت، چراغ راه جویندگان و رهروان این راه است. در این میان سیره عملی شهید مدرس به دلیل ویژگی های خاص آن شهید راه فضیلت، از برجستگی های ویژه ای برخوردار است که در ذیل به برخی از آنها اشاره می شود:

1. مدرّس و حسّاسیت او نسبت به بیت المال:

وقتی شهید مدرّس بودجه سال 1306ش را می نگرد که در آن مبلغی برای اضافه حقوق نمایندگان مجلس، که خود نیز از آنها بود، اختصاص داده اند، بحث ولایت و وکالت را مطرح می سازد و با آن بحث مخالفت خود را اعلام می نماید. او می گوید: «گمان می کنم ما که آمده ایم این جا می گوییم وکیلیم، ولیّ نیستیم. ولیّ، آن کسی است که آن چه خودش مستقّلاً صلاح می داند اجرا کند. وکیل این است که نظر موکّلین را بداند. بنده از تمام موکّلین خودم که سی کرور[1] باشند، یکی را نمی دانم که راضی باشد، حقوقتان را سیصد تومان بکنیم، چرا؟ برای این که ندارند! ندارند! فقیرند، بی چیزند».[2]

2. مدرّس و مرزشناسی:

در دوره چهارم مجلس شورای ملی، زمانی که انتخابات در آستانه برگزاری بود، یکی از طلاب برای انتخاب مدرّس شدیداً فعالیت کرده و سخت مشغول مبارزه انتخاباتی می شود، در نتیجه چند ساعتی از جلسه درس غیبت می نماید و طبق معمول، مدرّس دستور می دهد که از حقوقش به همان نسبت کسر شود. او نیز پیش مدرّس می رود و می گوید: برای انتخاب شما فعالیت می کرده ام. وی هم پاسخ می دهد: «آن امری است علی حدّه و کاری است اجتماعی به جای خود، ولی چون از مدرسه غیبت کرده ای، طبق مقررات باید حقوقت کسر شود».[3]

3. قناعت:

دختر مدرّس گرفتار بیماری حصبه شدید شد. پزشک معالج او به آقا گفت: اجازه بدهید در شمیران محلی تهیه کنیم و فرزند شما را به آن جا منتقل کنیم که معالجات مؤثر افتد. مدرّس گفت: «همه فرزندان این مملکت فرزندان من هستند. نمی پسندم که فرزند من به ییلاق منتقل شود و دیگران در محیط گرم تهران و یا جاهای دیگر در شرایط سخت به سر ببرند، مگر این که برای همه آنها چنین شرایطی فراهم شود».[4]

4. سخاوت:

فاطمه بیگم، دختر مدرّس می گفت: «بسیار و پی درپی اتفاق می افتاد که پدرم بدون قبا یا پیراهن و یا شلوار، درحالی که عبایش را به خود پیچیده بود به خانه می آمد. می دانستم که او فقیر و برهنه ای را در راه خود دیده و لباس خود را که مورد نیاز هم بوده، از تن درآورده و بخشیده است».[5]

5. نظم:

مرحوم آیت اللّه سیدمحمدرضا خراسانی، از بزرگان علمای اصفهان، می گفت: «مدرّس در مراجعت از نجف، حوزه درس خودش را در مدرسه جدّه کوچک دایر کرده بود. بر خلاف آن دسته که نظم را رعایت نمی کردند ایشان به نظم در امور، عادت غریبی داشت و خود را ملزم به رعایت هر روزه آن می دانست».[6]

6. اعتقاد به کار و آبادانی:

یکی از شاگردان شهید مدرّس می گفت: آیت الله شهید مدرّس، درسِ «کفایة الاُصول»[7] را در مدرسه سپهسالار تدریس می کرد و من مدتی به درس ایشان می رفتم. گاهی اوقات اتفاق می افتاد که ایشان هفته ای دو روز، روزهای پنج شنبه و جمعه غیبت می کرد و ما فکر می کردیم که به دهات موقوفه می رود.

دوستی داشتیم که ساکن شهریار بود. از من دعوت کرد به آن جا بروم. دعوتش را پذیرفتم و به منزلش رفتم. او ضمن صحبت گفت: سیدی است که گاه هفته ای یک روز به ده ما می آید و سر قنات می رود و با مقنّی ها کار می کند. بیشتر از همه آن ها هم کار می کند. یک روز عصر پنج شنبه به همراه میزبان از ده بیرون رفتیم و به طور اتفاقی از کنار قنات عبور کردیم. مقنی ها مشغول کار بودند. وقتی دقت کردم دیدم استادم آیت الله مدرّس نیز بالای چاه مشغول کشیدن سطل از چاه می باشد. دیگر نزدیک نشدم و سخنی هم نگفتم. روز شنبه در مدرسه گفتم: آقا شبیه شما را در فلان محل دیدم. فرمود: «اولاً کار برای کسی عار نیست، ثانیاً پولی را که من از این راه می گیرم، پاک تر از هر پولی است. مگر نشنیده ای که جدم فرمود:

«به نزد من کشیدن سنگ از کوه       به از منت ز مردان زمان است».[8]



[1]. «کرور»، یکایی در سامانهٔ عددی هندی است که امروزه در بنگلادش، هند، مالدیو، نپال، پاکستان، و سریلانکا و در گذشته در ایران به کار برده می‌شد. یک کرور هندی برابر است با ۱۰۰لک یا ۱۰میلیون، درحالی که کرور ایرانی در پارسی، برابر با نیم میلیون یا ۵۰۰٬۰۰۰ می‌باشد، ر.ک: ویکی پدیا.

[2]. مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره ۶، جلسه ۷۶، سایت کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی.

[3]. احمدی، فاطمه و حقّی، مریم، سایت حوزه نت.

[4]. همان.

[5]. همان.

[6]. همان.

[7]. این کتاب از مرحوم آخوند خراسانی و از جمله کتاب هایی است که در سطح عالی حوزه های علمیه در علم اصول فقه تدریس می شود.

[8]. گلی زواره، غلام رضا، ديدار با ابرار، شهيد مدرس، ص 76 و 77، این بیت، مضمون فرمایشی از امیرالمؤمنین (علیه السلام) است که در مورد اهمیت و ارزش کار و تلاش می‌فرماید: «کشیدن سنگ‌های گران از قله‌های کوه ، نزد من از منّت دیگران کشیدن محبوب‌تر است. مردم به من می‌گویند: کار برای تو عیب است و حال آن که عیب آن است که انسان دست نیاز نزد مردم دراز کند»، ر.ک: قریشی، شریف، کار و حقوق کارگر، ص 6.