کپی شد
سیره عملی امام حسن عسکری
جوانمردی اهل بیت (ع) تا آن اندازه بود که علاوه بر پیروان خود، حتی به محرومان و نیازمندان مخالف خود نیز کمک می کردند. محمّد بن علی بن ابراهیم بن موسی بن جعفر (ع) گفته است: زمانی به تهی دستی مبتلا شدم و زندگی برایم بسیار سخت شد. در این حال بودم که روزی پدرم گفت: نزد حضرت عسکری (ع) برویم؛ زیرا مردم او را به جوانمردی و کرم توصیف می کنند. محمّد می گوید به پدرم گفتم: او را می شناسی؟ گفت: نه! راه که می رفتیم، پدرم گفت: کاش حضرت عسکری (ع) پانصدر درهم برای من بدهد تا دویست درهم آن را صرف پوشاک و دویست درهم را صرف پرداخت بدهی ها و صد درهم دیگر را هم برای مخارج زندگی به مصرف برسانیم. من هم با خودم گفتم: کاش سیصد درهم نیز به من می دادند تا صد درهم را برای پوشاک و صد درهم را برای مخارج زندگی و با صد درهم دیگر مرکبی تهیه می کردم! وقتی به حضور امام عسکری (ع)، رسیدیم، از پدرم پرسیدند چرا تاکنون نزد ما نیامده ای؟ پدرم عرض کرد با این وضع خجالت می کشیدم خدمت برسم محمد می گوید: وقتی خواستیم مرخص شویم، همان مقدار پول که آروزیش را داشتیم، حضرت به ما دادند… به پدرم که «واقفی» بود و امامت حضرت عسکری (ع) را قبول نداشت گفتم آیا دلیلی روشن تر از این برای امامت حضرت عسکری (ع) می خواهی؟ علی بن ابراهیم گفت، این آیینی است که من به آن عادت کردم و مثل گذشته «واقفی» ماند، امّا امام (ع) با این حال، از بخشیدن مال به او خودداری نفرمود.[1]
گاه، برخی به طمع پول بیشتر نزد امامان معصوم به دروغ، اظهار فقر و نداری می کردند، اما با این حال، معصومان (ع) آن ها را محروم نمی کردند. اسماعیل بن محمد عباسی گفته: روزی بر سر راه حضرت عسکری (ع) نشستم. چون آن حضرت نزدیک شدند، از جای خود برخاستم و از فقر و تنگ دستی خود، به آن حضرت شکایت کردم و حتی قسم خوردم که مالی ندارم. امام (ع) فرمودند: چرا به خدا قسم دروغ می خوری، در حالی که خبر دارم دویست دینار در فلان جا ذخیره کرده ای؟ آن گاه امام (ع) فرمودند: البته این را نگفتم که از دادن پول به تو خودداری کنم و به غلام خود فرمودند: صد دینار پول از دارایی ما به این شخص بده! سپس به من فرمودند: ولی هنگامی که نیاز به آن دویست دینار پیدا کردی، خودت از آن محروم خواهی شد. وقتی سراغ آن دویست دینار رفتم، دیدم پیش از من، فرزندم آن پول ها را برداشته و خرج کرده است.[2]
[1]. شيخ مفيد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج2، ص 326، چاپ اول، كنگره شيخ مفيد، قم، 1413 ق.
[2]. همان، ج2، ص 332.