Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

سیره علمی سید حسن مدرس

مرحوم مدرس می گوید: جدّ من مرحوم «میرعبدالباقی» که از مبلغان اسلام و وارستگان عصر خویش محسوب می شد، در حالی که شش ساله بودم، در جهت تعلیم و تربیت من کوشش بسیار کرد. وی در ادامه می گوید: من مدت 13 سال تمام در حوزه علمیه اصفهان اقامت گزیدم و شب و روز به فرا گرفتن علوم اسلامی و معارف شیعی مشغول بودم و در مدت 13 سال، حضور بیش از 30 استاد را در علوم گوناگون درک کردم. ابتدا به خواندن کتاب جامع المقدمات در علم صرف و نحو پرداختم و پنج سال تمام در نهایت پشتکار و جدیت، صرف و نحو، منطق و بیان را نزد اساتیدم به پایان رساندم.[1]

وی سپس در محضر آخوند ملا محمد کاشی کتاب شرح لمعه در فقه و پس از آن قوانین و فصول در اصول فقه را تحصیل نمود. او در ایام ماه محرم، صفر و ماه مبارک رمضان، که درس اساتید تعطیل می شد، به طور خصوصی نزد ایشان، به خواندن کتاب های: شرح هدایه، شرح منظومه، شوارق و الشواهد الربوبیة می پرداخته، به طوری که این علوم را در خلال این مدت، به طور کامل فرا می گیرد.[2]

یکی از اساتیدی که مدرس، حکمت و عرفان و فلسفه را نزد وی آموخت، عارف و حکیم نامدار «میرزا جهانگیرخان قشقایی» است.[3] مدرس در طول این مدت در حضور آیات عظام: سید محمدباقر درچه ای و شیخ مرتضی ریزی و اساتید دیگر در فقه و اصول به درجه اجتهاد رسید و به ویژه در اصول، آن چنان مهارتی یافت که توانست تقریرات مرحوم ریزی را که مشتمل بر ۱۰ هزار سطر بود، بنویسد.[4]

 مرحوم مدرس پس از اتمام تحصیلات خود و درک محضر پرفیض دانشوران نامی آن دیار، اصفهان را به قصد زیارت و بهره مند شدن از بارقه های معنوی نخستین امام شیعیان، امیر مؤمنان علی (ع) و ادامه تحصیل، ترک کرده، به نجف اشرف مهاجرت، و در شعبان 1311ق مصادف با ماه فروردین وارد نجف اشرف شد. او پس از زیارت بارگاه مقدس مولای متقیان و تشرف به حضور آیت الله میرزای شیرازی، در مدرسه منسوب به صدر، سکونت اختیار کرد و با عارف نامی حاج شیخ حسنعلی اصفهانی (نخودکی)، هم حجره شد. ایشان مدت هفت سال در نجف ماند، که پس از آن به درجه اجتهاد نایل آمد و از سوی علمای بزرگ آن عصر مرجعیت وی تأیید و پذیرش مرجعیت شیعیان هند به ایشان پیشنهاد گردید، که بر خلاف این توصیه ها، مدرس جوان از این کار سر باز زد و با سری پر شور، عازم وطن گردید.

مدرس بعد از برگشتن از نجف، صبح ها در مدرسه «جدّه کوچک» اصفهان، درس فقه و اصول و عصرها در مدرسه «جدّه بزرگ» درس منطق و شرح منظومه می گفت. تسلط او در مباحث به هنگام تدریس به اندازه ای بود که از آن زمان به «مدرّس» مشهور شد.

مدرس، مدتی بعد راهی تهران شد. با ورود به تهران، در اولین فرصت، درس خود را در ایوان زیر ساعت مدرسه سپهسالار (شهید مطهری فعلی) آغاز نمود. او تأکید می کرد: «کار اصلی من تدریس است و سیاست کار دوم من است». آن شهید دور اندیش عقیده داشت که باید در مدارس، هم علوم دینی ترقی داده شود و هم علومی که مورد احتیاج روز است و با نخواندن علوم جدید در مدارس دینی، سخت مخالف بود. ایشان خود در این باره می گوید: «… باید معارف را به قسمی توسعه داد که تمام افراد ممالک استفاده نمایند، نه این که معارف را مجزا کنند که مثلاً پسر من که عمامه دارد، حساب نخواند، فقه بخواند، خیر، تمام علوم را باید همه بخوانند». اگر کتب علمی به زبان های خارجی باشد افراد کمی از آنها استفاده می کنند و برای حل این مشکل باید کتاب هایی که مورد احتیاج است جمع آوری شده به زبان فارسی ترجمه شود. او در این باره به وزارت معارف پیشنهاد تأسیس «دارالترجمه» را داد.[5]

در تاریخ 27 تیر 1304ش که احمد شاه قاجار نیابت تولیت مدرسه سپهسالار را به مدرّس داد، او بلافاصله سرپرستی عموم کارهای این مدرسه را چه از لحاظ داخلی و چه بیرونی عهده دار شد. ایشان همچنین برای این که طلاب علوم دینی اوقات خود را بیهوده نگذرانند و با جدیّت بیشتری به کار درس و مباحثه بپردازند، برای اولین بار طرح امتحان طلاب را به مرحله اجرا گذاشت.

سید اسماعیل مدرس (فرزند آن مرحوم) می گوید: پدرم همیشه به طلاب چنین سفارش می کرد: «ترقی و تعالی هر قوم به علم است، اسلام فرا گرفتن علم را فریضه دانسته، اما علم به تنهایی کافی نیست، مسلمانان باید به دو بال علم و تقوا مجهز باشند. انگلیسی ها علم دارند، اما تقوا ندارند، اگر مسلمانان علم و تقوا داشته باشند، هیچ کس بر آنها مسلّط نمی شود».[6]

حاج آقا عباس کرمانی، که خود از دانشمندان عالی قدر بوده و سال ها در نجف اشرف تحصیل کرده است، پس از بازگشت به ایران چند روزی در درس مدرس حاضر می شود. ایشان چنین اظهار نظر می کند: «ای کاش می توانستم در تهران بمانم و به استماع تقریرات مدرس، موفق گردم. من تمام اساتید اصفهان و نجف را درک کرده ام، ولی چنان یافته ام که سخنان آنان نسبت به تحقیقات مدرس، مانند معلم مکتبی بوده و با آن چه مدرس تقریر می کند، فاصله زیادی دارد».

مدرس نخستین مجتهدی بود که نهج البلاغه را در متن درسی حوزه های علمیه قرارداد.[7]



[1]. باقی، عبدالعلى، مدرس مجاهدی شكست ناپذیر، ص 26؛ امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج 5، ص 21.

[2]. صالحی، نصرالله، گنجینه خواف (مجموعه درس ها و یادداشت های روزانه شهید سید حسن مدرس در تبعید)؛ ر ک: گلی زواره، غلام رضا، داستان های مدرس.

[3]. باقی، عبدالعلى، مدرس مجاهدی شكست ناپذیر، ص ۱۶۰ و ۱۶۱.

[4]. همان.

[5]. مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره ۳، جلسه ۲۰، صفحه ۱۰، سایت کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی.

[6]. مدرسی، علی، مدرس، ج 1، ص  205.

[7]. همان، ص 268؛ گلی زواره، غلام رضا، ماه مجلس.