Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

سیره اجتماعی امام رضا (علیه السلام)

سیره اجتماعی امام رضا (علیه السلام)، بیانگر سنت و روش آن حضرت در جامعه و زندگی اجتماعی با مردم است. در ذیل به نمونه هایی از این سیره اشاره می شود:

1. عیادت بیمار:

سلیمان بن جعفر نقل نموده است: علی بن عبید اللَّه بن حسین بن علی بن حسین بن علی بن ابى طالب (علیهم السّلام) به من گفت: خیلى میل دارم خدمت حضرت رضا (علیه السلام) برسم و سلام عرض کنم. گفتم: چرا نمی­روى؟ گفت: جلال و هیبت  آن حضرت، مرا از این کار بازداشته است.

اتفاقا حضرت رضا (علیه السّلام) مختصر کسالتى پیدا کرد، مردم به عیادتش رفتند. من با علی بن عبید اللَّه ملاقات نموده و به او گفتم: آن موقعى که انتظار داشتى فرا رسید، حضرت رضا (علیه السلام) بیمار است و مردم به دیدنش می­روند، اگر مایلى خدمتش برسى امروز موقع آن است. او (نیز) براى عیادت به منزل آن جناب رفت. همین که امام (علیه السلام) او را دید، خیلى محبت کرد و بسیار به او احترام نمود و مقامش را گرامى داشت. علی بن عبید اللَّه از این همه لطف امام خیلى خوشحال شد.

بعد از مدتى علی بن عبید اللَّه بیمار شد. حضرت رضا (علیه السلام) به دیدن او رفت. من نیز در خدمتش بودم، آن حضرت آن قدر نشست تا همه مردم رفتند. وقتی خارج شدیم، کنیز من گفت: همسر علی بن عبید اللَّه، ام سلمه، از پشت پرده متوجه حضرت رضا (علیه السلام) بود، همین که آن جناب خارج شد، خودش را به جایى که امام نشسته بود، انداخت و آن جا را بوسیده و بدن خود را به آن می مالید.

سلیمان گفت: وقتى علی بن عبید اللَّه را دیدم، کار همسرش ام سلمه را برایم نقل کرد، من نیز به حضرت رضا (علیه السلام) جریان را عرض کردم، فرمود: سلیمان! علی بن عبید اللَّه و همسرش و فرزندش اهل بهشت هستند. ای سلیمان، وقتی خداوند اولاد فاطمه‏ زهرا و علی (علیهما السّلام) را عارف به مقام امام نماید، مثل سایر مردم نیستند.[1]

2. تشییع جنازه:

موسى بن سیّار می گوید: من در خدمت حضرت رضا (علیه السّلام) بودم. در حالی که آن حضرت به دیوارهاى شهر طوس‏ نزدیک شده بود، (در این حال) سر و صدایى شنیدم، از پى آن صدا رفتم، دیدم جنازه‏اى است. همین که چشمم به جنازه افتاد، دیدم حضرت رضا (علیه السّلام) پاى از رکاب خارج نموده پیاده شد و به طرف جنازه آمد، آن را بلند کرد و چنان به آن جنازه چسبید، مانند بره‏اى که به مادرش بچسبد. بعد به من فرمود: موسى بن سیار، هر کس جنازه یکى از دوستان ما را تشییع نماید، چنان از گناهانش خارج می شود؛ مانند حالتی که تازه از مادر متولد شده و گناهى ندارد.

وقتی آن جنازه را کنار قبر گذاشتند، امام (علیه السّلام) جلو رفت و مردم را از اطراف جنازه دور کرد، تا میت را مشاهده کرد، آن گاه دست مبارکش را روى سینه ‏او گذاشت، سپس فرمود: ای فلانى پسر فلان شخص، تو را به بهشت بشارت می دهم، دیگر پس از این ساعت بر تو ترسى نیست.

عرض کردم: فدایت شوم این مرد را می شناسى؟! (در حالی که) به خدا قسم، تا امروز به این سرزمین پا نگذاشته‏اى. فرمود: ای موسى بن سیار! مگر نمی دانى اعمال شیعیان ما هر صبح و شام‏ بر ما امامان، عرضه مى‏شود، هر کوتاهى که داشته باشند، از خدا درخواست می کنیم از آن چشم پوشى نماید و هر کار نیک که داشته باشند از پروردگار تقاضا می کنیم پاداش آنها را بدهد.[2]

3. موعظه و ارشاد مردم:

رجاء بن ابى ضحّاک که مأمور مأمون براى آوردن امام به خراسان از مدینه بود، در وصف حالات حضرت در طول سفر می گوید: «… (آن حضرت بعد از به جا آوردن اعمال عبادی؛ نظیر نماز و سجده تا بالا آمدن آفتاب) آن گاه برمی­خاست و به مردم مى‏پرداخت، و برای آنان حدیث نقل می فرمود و موعظه و پند می داد تا نزدیک زوال ظهر، سپس تجدید وضو کرده و به محلّ نماز خویش باز می گشت…».[3]

4. آزاد کردن بندگان‏:

از محبوب‏ترین اعمال نزد امام رضا (علیه السلام) رهایى بندگان و آزاد ساختن آنها از بردگى بود.[4] راویان گفته‏اند که آن حضرت (علیه السلام) در طول زندگیش بردگان بسیاری آزاد کرد.[5]



[1]. كشّى، محمد بن عمر، رجال الكشي- اختيار معرفة الرجال‌، محقق: مصطفوى‌، حسن، شماره 1109، ص 593 و 594.

[2]. ابن شهرآشوب، المناقب، ج ‏4، ص 341.

[3]. صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج ‏2، ص 180.

[4]. شريف قرشى، باقر، حياة الإمام الرضا عليه السلام، ج ‏1، ص 37.

[5]. ر ک. شبراوی، جمال الدین، الإتحاف بحب الاشراف، ص 312.