Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

سکوت در موقع تلاوت قرآن

قرآن مجید یکی از آداب قرائت قرآن را چنین بیان فرموده است: ” و هنگامى كه قرآن خوانده شود، گوش فرا دهيد و خاموش باشيد شايد مشمول رحمت خدا شويد!”[1]

بعضى از مفسران با توجه به جملۀ “ابن عباس” در مورد شأن نزول این آیه گفته اند: مسلمانان در آغاز كار، گاهى در نماز صحبت مى‏كردند، و گاهى شخص تازه وارد، به هنگامى كه نماز را شروع مى‏كرد، از ديگران سؤال مى‏كرد، چند ركعت نماز خوانده‏ايد؟ آنها هم جواب مى‏دادند فلان مقدار، آيه بالا نازل شد و آنها را از اين كار نهى كرد.

و نيز از”زهرى” نقل شده: هنگامى كه پيامبر (ص) تلاوت قرآن مى‏كرد، جوانى از انصار همراه او بلند قرآن مى‏خواند، آيه نازل شد و از اين كار نهى كرد.

ظاهر آيه اين است كه اين حكم، عمومى و همگانى است و مخصوص به حال معينى نيست، ولى روايات متعدّدى از پيشوايان اسلام به همراه اتّفاق علماء دليل بر اين است كه اين حكم به صورت كلى يك حكم استحبابى است؛ يعنى شايسته و مستحبّ است كه در هر كجا و در هر حال كسى که قرآن را تلاوت می كند، دیگران به احترام قرآن سكوت كنند و گوش جان فرا دهند و پيام خدا را بشنوند و در زندگى خود از آن الهام گيرند؛ زيرا قرآن تنها كتاب قرائت نيست، بلكه كتاب فهم و درك و سپس عمل است، اين حكم مستحبّ به قدرى تأكيد دارد كه در بعضى از روايات از آن تعبير به واجب شده است.

در حديثى از امام صادق (ع) مى‏خوانيم كه فرمود: “بر تو واجب است كه در نماز و غير نماز در برابر شنيدن قرآن سكوت و استماع كنى و هنگامى كه نزد تو قرآن خوانده شود، لازم است سكوت كردن و گوش فرا دادن” [2] حتى از برخى از روايات استفاده مى‏شود كه اگر امام جماعت مشغول قرائت باشد فرد ديگرى، آيه اى از قرآن تلاوت كند، مستحبّ است سكوت كند تا او آيه را پايان دهد، سپس امام قرائت را تكميل كند، چنان كه از امام صادق (ع) نقل شده كه على (ع) در نماز صبح بود و “ابن كوا” منافق در پشت سر امام (ع) مشغول نماز بود، ناگاه در نماز اين آيه را تلاوت كرد:”وَ لَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَ إِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ” (و هدفش از خواندن آيه اين بود كه به طور كنايه به على (ع) احتمالا در مورد قبول حكميت در ميدان “صفين” اعتراض كند) اما با اين حال امام (ع) براى احترام قرآن سكوت كرد تا وى آيه را به پايان رسانيد، سپس امام (ع) به ادامه قرائت نماز بازگشت، و” ابن كوا” كار خود را دو مرتبه تكرار كرد، باز امام (ع) سكوت كرد و” ابن كوا” براى سومين بار آيه را تكرار نمود، و على (ع) مجدداً به احترام قرآن سكوت كرد، سپس حضرت اين آيه را تلاوت فرمود:” فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لا يُوقِنُونَ” (اشاره به اين كه مجازات دردناك الاهى در انتظار منافقان و افراد بى ايمان است و در برابر آنها بايد تحمّل و حوصله به خرج داد) سرانجام امام سوره را تمام كرده و به ركوع رفت.[3]

از مجموع اين مباحث روشن مى‏شود كه استماع و سكوت به هنگام شنيدن آيات قرآن كار بسيار شايسته اى است، ولى به طور كلى واجب نيست، و شايد علاوه بر اجماع و روايات، جمله” لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ” (شايد مشمول رحمت خدا بشويد) نيز اشاره به مستحبّ بودن اين حكم باشد.

تنها موردى كه اين حكم الاهى شكل وجوب به خود مى‏گيرد موقع نماز جماعت است كه مأموم به هنگام شنيدن قرائت امام بايد سكوت كند و گوش فرا دهد، حتى جمعى از فقها اين آيه را دليل بر سقوط قرائت حمد و سوره از مأموم دانسته اند.

امر به سکوت به هنگام قرائت قرآن به خاطر این است که انسان به آیات قرآن توجه پیدا کند.[4]

پس اگر در مجلسی، قرآن قرائت شود و در طرف دیگر چند نفر مشغول صحبت کردن پیرامون کارهای خود باشند و توجهی به قرآن نداشته باشند، این آیه خطاب می کند که (شایسته است) سکوت کنید و به آیات قرآن گوش فرا دهید، اما اگر در مجلسی، قرائت همزمان آیات باشد که جمعی قاری هستند، در این صورت دیگران وظیفه دارند سکوت کنند و… یا شخصی همزمان با قاری، جهت تعلیم قرآن آن را تکرار می کند، این چنین چیزهایی منافاتی با احترام به قرآن ندارد، بلکه نمونه کامل احترام به قرآن است.

البته باید گفت که در مطلوبیت سکوت به هنگام قرائت قرآن، فرقی بین پخش زنده و پخش غیر زنده نیست.


[1] . اعراف،204، وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ.

[2] . تفسير برهان، ج 2، ص 57، يجب الانصات للقرآن فى الصلاة و فى غيرها و اذا قرء عندك القرآن وجب عليك الانصات و الاستماع.

[3] . تفسير برهان، ج 2، ص 56.

[4] . تفسير نمونه، ج ‏7، ص 71.