Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

سهل بن حنیف

باسمه تعالی

چکیده مقاله سهل بن حنیف

سهل بن حنيف فرزند واهب، بن عكيم بن ثعلبة بن مجدعة بن الحارث بن عمرو بن خناس، از قبیله بنى عمرو است.

وی به انصاريّ اوسيّ ملقب بود و کنیه‌هایش عبارت است از: أبا سعد  و أبا عبد الله،  أبو ثابت،  أبا سعيد،  ابو محمد،  ابا ولید.

نام مادرش هند، دختر رافع بن عميس بن معاويه از خاندان جعادره و از قبيله اوس است.

برای سهل سه همسر و چهار پسر ذکر کردند. اعقاب وی امروز هم در مدينه و بغداد باقى هستند.

او از سابقین به اسلام در مدینه بود و در جنگ بدر، أحد و دیگر جنگ‌های پیامبر (صلی الله علیه و آله) حضور فعال داشت، در جنگ احد تا سر حد مرگ و شهادت با رسول خدا (صلّى الله عليه و آله) بيعت نموده‌است، سهل بن حنیف به همراه علی (علیه السلام) و ابودجانه تا آخر عمر در بیعتشان با رسول الله (صلی الله علیه و آله) باقی ماندند و رشادت‌ها و شجاعت‌های کم‌نظیری به خرج دادند.

وی هم‌چنین در تمام جنگ ها جز جنگ جمل  در کنار علی (علیه السلام) بود. وی تا زمانی که در کوفه از دنیا رفت به علی (علیه السلام) وفادار بود.

سهل بن حنيف پس از یک عمر ایثار، جهاد و از خود گذشتگی در سال سی و هشت قمری در کوفه از دنیا رفت؛  چون سهل بن حنيف درگذشت جسدش را در رحبه به حضور على (علیه السلام) بردند  و امام (علیه السلام) بر او نماز گزارد  و در نمازش شش  یا پنج تکبیر گفت.  برخی نیز تا 25 تکبیر هم گفتند. على (عليه السّلام) فرمود: اگر هفتاد تكبير هم بگويم او شايسته است.

در فضائل سهم همین بس که، چهارمین آیه از سوره صف در شأن چند نفر از صحابه که از جمله آنان سهل بن حنبف می‌باشد، نازل شده‌است.

وی هم‌چنین دارای فضایل اخلاقی بسیاری بود که از جمله آن‌ها مهربانی و گشاده‌روی است. هم‌چنین یکی از فضیلت‌های سهل بن حنیف راوی بودن وی می‌باشد.

 

زندگی‌نامه سهل بن حنیف

سهل بن حنيف فرزند واهب، کسی است که به فرمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) مأمور به شکستن بت‌های مدینه شد. وی از اصحاب پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) و امام علی (علیه السلام) بود و تقریبا در تمام جنگ‌های آن حضرات حضور داشت و رشادت‌های کم‌نظیری از خود نشان داد.

 

ولادت سهل بن حنیف

از زندگی سهل بن حنیف پیش از اسلام، هم‌چنین از ولادت وی اطلاعی در دست نیست.

 

نسب و خاندان سهل بن حنیف

نام پدر سهل، حنيف فرزند واهب بن عكيم بن ثعلبة بن مجدعة بن الحارث بن عمرو ابن خناس، است، گفته شده، ابن خنساء، و گفته شده، حنش بن عوف بن عمرو بن عوف بن مالك بن اوس.

كلبي همین سخن بالا را می‌گوید اما تغییری جزئی در آن دیده می‌شود: ثعلبة فرزند حارث بن مجدعة، حارث را عمرو مقدم نمود.[1] سهل بن حنيف از قبیله بنى عمرو است.[2]

نام مادرش هند و دختر رافع بن عميس بن معاويه از خاندان جعادره و از قبيله اوس است. برادران مادرى سهل، عبد الله و نعمان پسران ابو حبيبة بن ازعر بن زيد بن عطاف بن ضبيعه‏ هستند.[3]

عباد بن حنیف[4] و عثمان بن حنیف نیز از برادران وی می‌باشند.[5]

نقل شده است که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) بعد از ورود به مدینه میان خودش و علی و هم‌چنین میان علی و سهل عقد اخوت و برادری برقرار نمود.[6]

[1] ابن اثير جزرى، عز الدين بن الأثير أبو الحسن على بن محمد، أسد الغابة فى معرفة الصحابة، ج ‏2، ص 318.

[2]. ابن هشام، زندگانى محمد(ص) پيامبر اسلام، ترجمه: رسولى، سيد هاشم، ج ‏2، ص 63.

[3]. كاتب واقدى، محمد بن سعد، الطبقات‏الكبرى، مترجم: مهدوى دامغانى، محمود، ج ‏4، ص 395.

[4]. بغدادى علاء الدين على بن محمد، لباب التأويل في معاني التنزيل، تحقيق و تصحيح: شاهي، محمد على، ج ‏2، ص 40.

[5]. مقدسى، مطهر بن طاهر، البدءوالتاريخ، بور سعيد، ج ‏5، ص 119.

[6]. بلاذرى، أحمد بن يحيى بن جابر، كتاب جمل من انساب الأشراف، تحقيق سهيل زكار و رياض زركلى، ج ‏2، ص 91.

 

خانواده سهل بن حنیف

برای سهل سه همسر و چهار پسر ذکر کردند.

نام همسران وی عبارتند از: حبيبة بنت أبى أمامة أسعد بن زرارة[1] همسر دیگرش أميمة دختر بشر، از قبیله بنى عمرو بن عوف‏،[2] است، آمیمة پیش از آن همسر حسّان بن الدّحداح بود.[3] همسر سومش ام كلثوم دختر عتبة بن ابى وقاص بن وهيب بن عبد مناف بن زهرة بن كلاب می‌باشد. [4]

[1]. ابن عبد البر، أبو عمر يوسف بن عبد الله بن محمد، الاستيعاب فى معرفة الأصحاب، تحقيق: بجاوى، على محمد، ج ‏4، ص 1806.

[2]. ابن اثير جزرى، عز الدين بن الأثير أبو الحسن على بن محمد، أسد الغابة فى معرفة الصحابة،ج ‏6، ص 25.

[3]. همان،ج ‏3، ص 164.

[4]. كاتب واقدى، محمد بن سعد، الطبقات‏الكبرى، مترجم: مهدوى دامغانى، محمود، ج ‏4، ص 395 و 396.

 

فرزندان و نوادگان سهل بن حنیف

نام فرزندان سهل عبارتند از: اسعد[1]، عثمان، عبدالله، سعد، عبد الرّحمن، البته به نامی از دختران ایشان برنخوردیم.

اسعد و عثمان از فرزندان سهل و حبيبة بنت أبى أمامة أسعد بن زرارة هستند.[2]

فرزند دیگرش عبدالله از همسر دیگرش أميمة دختر بشر، از قبیله بنى عمرو بن عوف‏،[3] است.[4]

فرزند سومش سعد از همسرش ام كلثوم دختر عتبة بن ابى وقاص بن وهيب بن عبد مناف بن زهرة بن كلاب، می‌باشد. [5]

پسر دیگرش عبد الرّحمن بن سهل بن حنيف الأنصاري است،[6] اما از نام مادرش اطلاعی نیافتیم.

صاحب طبقات کبری می‌گوید: اعقاب سهل بن‏ حنيف امروز هم در مدينه و بغداد باقى هستند.[7]

[1]. اسعد أبو أمامة بن سهل، پر حدیث بود. وی به اسم جدش نامگذاری شد، ابن قتیبه، أبو محمد عبد الله بن مسلم، المعارف، محقق: ثروت عكاشة، ص 291.

[2]. ابن عبد البر، أبو عمر يوسف بن عبد الله بن محمد، الاستيعاب فى معرفة الأصحاب، تحقيق: بجاوى، على محمد، ج ‏4، ص 1806.

[3]. ابن اثير جزرى، عز الدين بن الأثير أبو الحسن على بن محمد، أسد الغابة فى معرفة الصحابة،ج ‏6، ص 25.

[4]. همان،ج ‏3، ص 164.

[5]. كاتب واقدى، محمد بن سعد، الطبقات‏الكبرى، مترجم: مهدوى دامغانى، محمود، ج ‏4، ص 395 و 396.

[6]. أسد الغابة فى معرفة الصحابة،ج ‏3، ص 353.

[7]. الطبقات‏الكبرى، مترجم: مهدوى دامغانى، محمود، ج ‏4، ص 395 و 396.

 

اسامی، القاب و کنیه سهل بن حنیف

نامش سهل بن حنيف است.[1] وی به انصاريّ اوسيّ ملقب بود، کنیه‌های متعددی دارد: أبا سعد[2] و أبا عبد الله،[3] أبو ثابت،[4] أبا سعيد،[5] ابو محمد،[6] ابا ولید،[7]

[1]. صالحی شامی، محمد بن يوسف، سبل الهدى و الرشاد فى سيرة خير العباد، تحقيق: عادل احمد عبد الموجود و على محمد معوض، ج ‏4، ص 104.

[2]. ابن اثير جزرى، عز الدين بن الأثير أبو الحسن على بن محمد، أسد الغابة فى معرفة الصحابة، ج ‏2، ص 318.

[3]. ابن حجر عسقلانى، احمد بن على، الإصابة فى تمييز الصحابة، تحقيق: عادل احمد عبد الموجود و على محمد معوض ج ‏3، ص 165 و 166.

[4]. ابن حجر عسقلانى، احمد بن على، الإصابة فى تمييز الصحابة، تحقيق: عادل احمد عبد الموجود و على محمد معوض ج ‏7،ص 47.

[5]. ابن قتيبة، أبو محمد عبد الله بن مسلم، المعارف، تحقيق: ثروت عكاشة، ص 291.

[6]. ثقفى كوفى، ابو اسحاق ابراهيم بن محمد، الغارات و شرح حال اعلام آن، ترجمه: عطاردى، عزيز الله، ص 437.

[7] أسد الغابة فى معرفة الصحابة،ج ‏2، ص 318.

 

اقدامات مهم سهل بن حنیف

سهل بن حنیف در جنگ بدر، أحد و دیگر جنگ‌های پیامبر (صلی الله علیه و آله) حضور فعال داشت  و در احد سخت جنگید، وی هم‌چنین در تمام جنگ ها جز جنگ جمل[1] در کنار علی (علیه السلام) بود.[2]

وی تا زمانی که در کوفه از دنیا رفت به علی (علیه السلام) وفادار بود.[3]

[1]. ابن كثير دمشقى، أبو الفداء اسماعيل بن عمر، البداية و النهاية، ج ‏7،ص 317.

[2]. همان، ج ‏6، ص 337.

[3]. ابن جوزى، أبو الفرج عبد الرحمن بن على بن محمد، المنتظم فى تاريخ الأمم و الملوك، تحقيق محمد عبد القادر عطا و مصطفى عبد القادر عطا، ج ‏5، ص 154.

 

اسلام سهل بن حنیف

سهل هنگام ورود پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله) به مدینه اسلام اختیار کرده‌بود؛ او هم‌چنین زمان ورود آن‌حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله) به مدینه از استقبال‌کنندگان ایشان بود

امام على (عليه السلام) می‌فرمايد: يكى از زنان مسلمانى كه شوهر نداشت در قباء سكونت داشت و در آن يكى دو شبى كه ما در قباء بوديم می‌ديدم نيمه‏هاى شب مردى به در خانه آن زن می‌آيد و دق الباب كرده چيزى به آن زن می‌دهد و باز می‌گردد روزى از آن زن پرسيدم: تو زنى مسلمان و بى‏شوهر هستى، اين مردى كه شب‌ها در خانه‏ات می‌آيد و در می‌زند كيست؟ گفت: اين مرد سهل بن حنيف است؛ چون می‌داند من كسى را ندارم شب‌ها به نزد بت‌هاى قبيله‌اش می‌رود و آن‌ها را شكسته چوب آن‌ها را نزد من می‌آورد و به من می‌دهد تا آن‌ها را سوزانده و از آتش آن براى طبخ طعام و غيره استفاده كنم. از آن پس حضرت على (عليه السلام) تا هنگامى‌كه سهل بن حنيف در كوفه از دنيا رفت گاهى اين داستان را نقل می‌كرد. [1]

[1]. طبرى، محمد بن جرير، تاريخ‏الطبري، ترجمه: پاينده، ابو القاسم، ج ‏3، ص 919 و 920؛ بلاذرى، أحمد بن يحيى بن جابر، كتاب جمل من انساب الأشراف، تحقيق سهيل زكار و رياض زركلى، ج ‏1، ص 265؛ ابن هشام، زندگانى محمد(ص) پيامبر اسلام، ترجمه: رسولى، سيد هاشم، ج ‏1، ص 326.

 

سهل بن حنیف و حضور در جنگ ها

سهل بن حنيف در تمام جنگ‌های پیامبر (صلّى الله عليه و آله) حضور داشت.[1]

سهل در جنگ بدر و احد شركت كرد، وی هم‌چنين در خندق و ديگر جنگ‌هاى پيامبر همراه ايشان بوده‌است.[2]

علاوه بر آن او در جنگ‌ صفین در کنار امیر مؤمنان علی (علیه السلام) نیز حضور داشت.[3]

[1]. ابن جوزى، أبو الفرج عبد الرحمن بن على بن محمد، المنتظم فى تاريخ الأمم و الملوك، تحقيق محمد عبد القادر عطا و مصطفى عبد القادر عطا، ج ‏5، ص 154.

[2]. كاتب واقدى، محمد بن سعد، الطبقات‏الكبرى، مترجم: مهدوى دامغانى، محمود، ج ‏4، ص 396.

[3]. المنتظم فى تاريخ الأمم و الملوك، تحقيق محمد عبد القادر عطا و مصطفى عبد القادر عطا، ج ‏5، ص 154.

 

سهل بن حنیف و حضور در جنگ بدر

مورخان اتفاق دارند که سهل در جنگ بدر حضور داشت.

سهل بن حنيف بن واهب ابو سعيد انصارى اوسى، که از سابقین به اسلام در مدینه بود[1] در جنگ بدر در کنار رسول خدا (صلى الله عليه و آله) حضور داشت.[2]

گفتنی است که سهل بن حنيف می‌گوید: (در جنگ بدر) هر يک از ما (دورادور) با شمشير خود به يک مشرک اشاره می‌كرد و پيش از اين‌كه شمشير به او برسد سر او از تن جدا مى‏شد[3].[4]

[1]. ابن حجر عسقلانى، احمد بن على، الإصابة فى تمييز الصحابة، تحقيق: عادل احمد عبد الموجود و على محمد معوض ج ‏3،ص 165 و 166.

[2]. ابن عبد البر، أبو عمر يوسف بن عبد الله بن محمد، الاستيعاب فى معرفة الأصحاب، تحقيق: بجاوى، على محمد، ج ‏2، ص 662 و 663؛ ثقفى كوفى، ابو اسحاق ابراهيم بن محمد، الغارات و شرح حال اعلام آن، ترجمه: عزيز الله عطاردى، ص 437.

[3]. اشاره به آیه شریفه: «اين خدا بود كه شما را در واقعه بدر، يارى كرد در حالى كه شما زبون بوديد، پس، از خدا تقوا داشته باشيد شايد شكرش بجاى آوريد، بياد آر آن زمان را كه به مؤمنان مى‏گفتى آيا اين شما را بس نيست كه پروردگارتان با سه هزار فرشته نازل شده كمكتان كند؟ آرى، اگر صبورى كنيد و تقوا پيشه سازيد و دشمنان در همين شور و هيجان خويش بر شما بتازند پروردگارتان با پنج هزار فرشته نشان‏گذار مدد مى‏كند، خداوند اين (وعده) را نداد مگر اين‌كه بشارتى براى شما باشد، و اين‌كه دل‌هايتان آرامش يابد و (هر چند ملائكه شما را يارى كردند و ليكن) هيچ نصرتى جز از ناحيه خداى عزيز حكيم نيست»، آل عمران، 123- 126؛ و «(به ياد آريد) هنگامى‌كه استغاثه و زارى به پروردگار خود مى‏كرديد، پس دعاى شما را اجابت كرد كه من سپاهى منظم از هزار فرشته به مدد شما مى‏فرستم»، انفال 9.

[4]. ابن اثیر، عز الدين على، كامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خليلى، ج ‏7، ص 145.

 

سهل بن حنیف و حضور در جنگ احد

در جنگ احد سهل تا سر حد مرگ و شهادت با رسول خدا (صلّى الله عليه و آله) بيعت نموده بود و مقابل آن جناب ايستاد و دشمنان را با تير از او دور می‌كرد؛ بر این اساس با این که اکثر لشکریان پا به فرار گذاشتند، اما سهل در کنار حضرت علی (علیه السلام) و ابودجانه ثابت و استوار ماندند و لحظه‌ای از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) جدا نشدند.[1]

توضیح این‌که در مرحله اول جنگ وقتی لشکریان  كفار شکست خوردند و مسلمانان سرگرم تاراج آنان و غنائم جنگى شدند، نگهبانان جبل الرماة (که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) آنان را در آن مکان نهاد و فرمود در هیچ شرایطی این محل را ترک نکنید)، زمانی که دیدند لشکریان اسلام مشغول جمع‌آوری غنائم هستند با يک‌ديگر گفتند: هرچه غنيمت است اكنون اينان می‌برند و ما در اين‌جا دست خالى به جاى خواهيم ماند!؟ پس به فرمانده‌شان (عبد اللّه بن جبير) گفتند: ما هم می‌خواهيم مانند مردم غنيمتى به چنگ آوريم، فرمانده گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به من دستور داده كه از اين‌جا حركت نكنم، گفتند: آن حضرت كه اين دستور را داد نمی‌دانست كه كار به اين‌جا می‌كشد و لشكر مشركان شكست می‌خورد؛ لذا فريفته غنيمت‌ها شدند و او را واگذارده به سوى مسلمان‌ها آمدند، و او از جاى خود حركت نكرد، پس خالد (كه در كمین بود) بر او حمله كرد و او را كشت و از پشت سر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) يورش برد، آنان بى‏باكانه مانند اين‌كه يک نفر حمله كند به آن حضرت حمله كردند، و با تمام وسائلى كه در دست داشتند به آن حضرت و چند نفر انگشت‌شمارى كه گردش بودند يورش بردند، ياران پيغمبر (صلی الله علیه و آله) نيز شروع به دفاع از او كردند، تا اين‌كه هفتاد تن از آنان كشته شدند، و تنها على (عليه السّلام)، و ابودجانه انصارى، و سهل بن حنيف به جاى ماندند كه از آن حضرت دفاع می‌كردند،[2] و مشركان نيز بر اين سه نفر سخت تنگ گرفتند، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) چشمان مبارک را پس از آن‌كه از آن پيش‌آمد و آن جراحاتى كه به او رسيده از هوش رفته بود باز كرد و نگاهى به على (عليه السّلام) كرده و فرمود: اى على مردم چه كرده‏اند (و چه شدند)؟ عرض كرد: پيمان‌هاى‏ خود را (كه در اسلام و دفاع از شما بسته بودند) شكستند و پشت به جنگ كرده و فرار كردند، حضرت به او فرمود: پس تو مرا از اين دشمنان كه مرا هدف قرار داده‏اند آسوده خاطر كن، پس على (عليه السّلام) به آنها حمله كرد و از پيش روى پيامبر (صلی الله علیه و آله) آنان را براند، و دوباره نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بازگشت، دشمنان از سوى ديگر حمله‏ور شدند، على (عليه السّلام) دوباره به آنان حمله كرد و تار و مارشان كرد، و ابودجانه انصارى و سهل بن حنيف نيز در اين حال شمشير به دست بالاى سر آن حضرت ايستاده بودند و از نزديک دفاع می‌كردند، تا اين‌كه چهارده نفر از مسلمانانى كه فرار كرده بودند بازگشتند و ديگران به كوه بالا رفتند.[3]

در جنگ احد هنگامى‌كه مردم گريختند سهل تا پاى جان ايستادگى كرد و با تيراندازى از پيامبر (صلّى الله عليه و آله) دفاع مى‏كرد.[4] زمانی‌که سهل شروع به دفع تيرها از پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) می‌كرد آن حضرت با محبت مى‏فرمود: به سهل تير بدهيد كه تيراندازى براى او سهل است.[5]

[1]. ثقفى كوفى، ابو اسحاق ابراهيم بن محمد، الغارات و شرح حال اعلام آن، ترجمه: عزيز الله عطاردى، ص 437.

[2]. برخی نیز نوشته‌اند: از جمله مدافعان پیامبر (صلی الله علیه و آله)، مصعب بن عمير بود که هجوم دشمنان را دفع می‌کرد، عسقلانى، احمد بن على بن حجر، الإصابة فى تمييز الصحابة، تحقيق: عبد الموجود، عادل احمد و معوض، على محمد، ج ‏7، ص 100.

[3]. مفید، محمد بن محمد، الارشاد في معرفة حجج الله علی العباد، ترجمه: رسولى محلاتى، سید هاشم، ج‏1، ص 73 و 74.‏

[4]. كاتب واقدى، محمد بن سعد، الطبقات‏الكبرى، مترجم: مهدوى دامغانى، محمود، ج ‏4، ص 396.

[5]. واقدى، محمد بن عمر، مغازى تاريخ جنگ‌هاى پيامبر(ص)، ترجمه: مهدوى دامغانى، محمود، ص 183؛ ابن عبد البر، أبو عمر يوسف بن عبد الله بن محمد، الاستيعاب فى معرفة الأصحاب، تحقيق: بجاوى، على محمد، ج ‏2، ص 662 و 663.

 

سهل بن حنیف و حضور در غزوه بنی نضیر

هنگامى‌كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) براى سركوبى مردم بنى نضير عزيمت كرد با توجه به حصار آنان خیمه آن‌حضرت را در آخرين نقطه بنى‌حطمه بطحا سر پا كردند چون شب فرارسيد از بنى نضير تيرى به سوی خيمه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) افكندند حضرت دستور داد خیمه او را در دامنه كوه قرار دادند و مهاجر و انصار اطراف خیمه آن‌حضرت را احاطه نمودند.

چون شب كاملا همه‌جا را تاريک كرد مسلمانان على (علیه السلام) را نديدند به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) عرضه داشتند على كجاست؟ ما او را نمى‏بينيم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود خيال می‌كنم براى انجام كارى به نفع شما اقدام كرده‌است، طولی نکشید که على (علیه السلام) آمد و سر يهودى به نام عرورا كه تير به خیمه رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) زده بوده در برابر آن حضرت گذارد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پرسيد چه كردى؟ عرض كرد دانستم كه اين بدكردار آدمى دلاور و بی‌باک است در كمين او نشستم و گفتم ممكن است شب هنگام به قصد شبيخون بر ما از حصار خود بيرون آيد فاصله‌ای نشد ديدم با شمشير كشيده به اتفاق نه نفر از يهوديان به طرف ما مى‏آيد من هم فرصت را غنيمت شمرده به او درآويخته و كارش را تمام كردم، ولی همراهانش فرار كرده و بلادرنگ نزديک حصار خود رفتند اكنون عده‏اى را با من همراه كن آرزومندم بر ايشان پيروز شوم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ده نفر از اصحاب را از قبيل ابو دجانه سماك بن خرشه و سهل بن حنيف را با او همراه كرد و آنان به جانب آن عده جرکت كرده و پيش از آن‌كه يهوديان به حصار خود وارد شوند به آن‌ها دست يافته همه را كشتند و سرهاشان را حضور رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آوردند، پيامبر اكرم دستور داد آن‌ها را در يكى از چاه‌هاى بنى‌حطمه ريختند. همين عمل على (علیه السلام) موجب شد که مسلمانان بتوانند حصار بنى نضير را فتح كنند و پيروز شوند.

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پس از آن‌كه بر بنى نضير تسلط يافته ثروت‌هاى آنان را در ميان مهاجر و انصار[1] تقسیم نمود.[2]

نظر به این‌که اموال بنو نضير در زمره «فیء» به‌شمار مى‏رفت و مخصوص رسول الله (صلی الله علیه و آله) بود. پس آن‌را ميان مهاجران تقسيم كرد و از آن به احدى از انصار نداد جز دو مرد فقير يعنى سماك بن خرشة ابو دجانه و سهل بن حنيف.[3]

کاتب واقدی نیز می‌گوید: فضل بن دكين از ابن عيينه، از زهرى نقل مى‏كند پيامبر (صلی الله علیه و آله) از اموال بنى نضير به هيچ كس از انصار جز سهل بن حنيف و ابو دجانه چيزى عطا نفرمود و فقط به آن دو كه مستمند بودند عنايت فرمود.[4]

[1]. برخی از انصار.

[2]. مفید، محمد بن محمد، الارشاد في معرفة حجج الله علی العباد، ساعدى خراسانى‏، محمد باقر، ص 85 و 84.

[3]. بلاذرى، أحمد بن يحيى، فتوح البلدان، ترجمه: توكل، محمد، ص 30؛ حرانی، ابن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول (ص‏)، ترجمه: جعفرى، بهراد، ص 323 – 325.

[4]. كاتب واقدى، محمد بن سعد، الطبقات‏الكبرى، مترجم: مهدوى دامغانى، محمود، ج ‏4، ص 396.

 

بیعت سهل بن حنیف با علی (علیه السلام)

سهل بن حنيف از اصحاب و یاران رسول الله (صلی الله علیه و آله) بعد از آن‌حضرت با على (عليه السّلام) بيعت نموده‌است و این بیعت تا آخر عمرش پایدار ماند[1] وی در برابر دشمنان و مخالفان امير المؤمنين (عليه السّلام) سخت مقاومت مى‏كرد.[2]

[1]. ابن عبد البر، أبو عمر يوسف بن عبد الله، الاستيعاب فى معرفة الأصحاب، تحقيق: بجاوى، على محمد، ج ‏2، ص 662 و 663.

[2]. ثقفى كوفى، ابو اسحاق ابراهيم بن محمد، الغارات و شرح حال اعلام آن، ترجمه: عطاردى، عزيز الله، ص 437.

 

جنگ جمل و جانشینی سهل بن حنیف از علی (علیه السلام) در مدینه

سهل در بیشتر جنگ‌های پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امام علی (علیه السلام) شرکت داشت، اما به دلیل جانشینی از آن‌حضرت در مدینه، در جنگ جمل حضور نیافت.

وقتی‌که عثمان بن حنيف (برادر سهل بن حنیف) به عنوان والى امام على (علیه السلام) به بصره رسيد، عبد الله بن عامر (والی بصره) را بیرون كرد. او با بهترين اموال و هم‌چنين يعلى بن منية با مالى بسيار به مكه رفتند.

آن‌ها نزد عايشه رفتند و پیشنهاد کردند كه به بصره بروند چرا كه مردم بصره دوستداران عثمان هستند تا به خون‌خواهى وى برخيزند.

از یک طرف معاويه به زبير نامه نوشت كه «من با تو بيعت كردم و پس از تو با طلحه، عراق را فراموش نكنيد.» از طرف دیگر ابن عامر و ابن منيه نيز اين دو را به مال و ستوران يارى كردند. عايشه را بيرون بردند تا به بصره رسيدند. عثمان بن حنيف را گرفتند، خواستند او را بكشند اما از خشم انصار بر كسانى كه در مدينه جا گذاشته بودند ترسيدند. موى او را گرفتند و ريشش را كندند، نيز موى ابروان و مژگان او را. و از خازنان بيت المال پنجاه مرد را كشتند و اموال را غارت كردند.

طلحه و زبير به خطبه خواندن ايستادند كه «اى مردم بصره! اين كار توبه‏اى است از گناه، ما خواستيم از امير المؤمنين (يعنى عثمان) رضايت بخواهيم و نخواستيم او را بكشيم.» اين خبر به على رسيد. از مدينه بيرون آمد… .[1] بعد از اين‌كه آن حضرت مدينه را ترک گفت و به طرف بصره رفت سهل بن حنيف را حاكم مدينه نمود.[2]

[1]. مقدسى، مطهر بن طاهر، آفرينش ‏و تاريخ، ترجمه: شفيعى كدكنى، محمد رضا، ج ‏2، ص 876 و 877.

[2]. ثقفى كوفى، ابو اسحاق ابراهيم بن محمد، الغارات و شرح حال اعلام آن، ترجمه: عطاردى، عزيز الله، ص 437.

 

حضور سهل بن حنیف در جنگ صفین

چون عثمان كشته شد مردم با امام على (علیه السلام) بيعت كردند، حضرت خطبه‌ای خواند و چنين فرمود: “اى مردم شما با من همان‌گونه كه با كسان پيش از من بيعت شده است بيعت كرديد و حق اختيار پيش از بيعت است و چون بيعت انجام پذيرد ديگر حق خيار وجود ندارد وظيفه امام پايدارى و وظيفه رعيت تسليم است و اين بيعت همگانى است و هركس آن‌را رد كند از اسلام اعراض كرده‌است و اين بيعت بیهوده انجام نگرفته است”.

آن‌حضرت (علیه السلام) كارگزاران خود را به شهرها گسيل فرمود، از جمله سهل بن حنيف را به عنوان حاکم شام منصوب نمود.

سهل بن حنيف چون به تبوک كه از نواحى مرزى شام است رسيد سواران معاويه به سوی او آمدند و او را از آن‌جا برگرداندند و او نزد على (علیه السلام) برگشت و در اين هنگام بر آن حضرت آشكار شد كه معاويه مخالفت مى‏كند و مردم شام با او بيعت كرده‏اند.[1]

سهل همواره در کنار حضرت امیر (علیه السلام) قرار داشت و در جنگ صفين نیز همراه على (علیه السلام) بوده‌است. [2]

على (علیه السلام) چون خواست آهنگ عزيمت به شام كند، مهاجران و انصارى را كه با او بودند فرا خواند و خدا را سپاس و ستايش كرد و گفت: «اما بعد، همانا شما مردمى فرخنده‌رأى و نيكوشكيب و حق‌گو و مبارک‌كردار و درست‌فرمانيد. ما آهنگ آن داريم كه بر دشمن خويش و خصم شما لشكر كشيم؛ از اين رو رأى مشورتى خود را به ما باز گوييد»، پس پيران انصار به يک ديگر گفتند بايد مردى از ما برخيزد و پاسخ امير مؤمنان (علیه السلام) را به نمايندگى از جمع ما بگويد.

آن‌گاه به سهل بن حنيف گفتند برخيز. سهل برخاست و خدا را سپاس و ستايش كرد و سپس گفت: «اى امير مؤمنان، ما با هر كه تو با او صلح كنى بر سر صلح هستيم و با هر كه تو با او بجنگى در جنگيم، و رأى ما همان رأى توست و ما چون سرپنجه دست تو (و در اختيار تو) هستيم. ما چنين مصلحت بينيم كه در اين مورد با مردم كوفه سخن گويى و به ايشان فرمان بسيج دهى و ايشان را آگاه كنى كه خداوند در اين كار چه فضيلتى بديشان مرحمت كرده‌است؛ زيرا ايشان اهل شهر و سرزمين و قاطبه مردمند كه اگر با تو همراه شوند و در خط تو در آيند و در آن راستا بپايند هر كس ديگر را بخواهى و بجويى با خود همداستان بينى، اما ما هيچ‌يک با تو اختلافى نداريم، هرگاه ما را بخوانى پاسخت دهيم و هر دم بفرمايى فرمانت بريم».[3]

سهل به عنوان یار باوفای حضرت، در صفین مردم را موعظه می‌نمود. وی در آن روز گفته‌است: اى مردم مواظب فكر و رأى خود باشيد، به خدا سوگند به روزگار پيامبر (صلی الله علیه و آله) در هر جنگ دشوار كه شمشير بر دوش مى‏نهاديم و شركت مى‏كرديم آگاهى ما از حقيقت، جنگ را آسان مى‏كرد مگر اين جنگ.[4]

حضرت علی (علیه السلام) او را فرمانده لشگر پياده نظام بصره[5] یا فرمانده سواران بصره قرار داده‌بود،[6] البته ممکن است با وجود طولانی بودن جنگ صفین این‌ها (فرماندهی لشگر پياده نظام و فرماندهی سواران بصره) در دو مرحله اتفاق افتاده باشند؛ یعنی در یک مرحله فرمانده لشگر پياده نظام بصره  و در مرحله دیگر فرمانده سواران بصره بوده باشد.

سهل از سوى مردم عراق به همراه عده‌ای دیگر از اصحاب امیر مؤمنان و تعدادی از لشگریان معاویه گواه بر عهدنامه اين جنگ بود و اين عهدنامه روز چهارشنبه سيزده شب باقى مانده از صفر سال سى و هفتم نوشته شد”.[7]

[1]. دينورى، ابو حنيفه احمد بن داود، اخبار الطوال، ترجمه: مهدوى دامغانى، محمود، ص 176 و 177.

[2]. ابن حجر عسقلانى، احمد بن على، الإصابة فى تمييز الصحابة، تحقيق: عادل احمد عبد الموجود و على محمد معوض ج ‏3،ص 165 و 166، دارالكتب العلمية، بيروت، چاپ اول، 1415 ق/ 1995 م؛‌ ابن قتيبة، أبو محمد عبد الله بن مسلم، المعارف، تحقيق: ثروت عكاشة، ص 291، الهيئة المصرية العامة للكتاب، چاپ دوم، قاهرة، 1992 م.

[3]. منقرى، نصر بن مزاحم، وقعة صفين، تحقيق: عبد السلام محمد هارون، ص 92 – 95، القاهرة، المؤسسة العربية الحديثة، الطبعة الثانية، 1382، افست قم، منشورات مكتبة المرعشى النجفى، 1404.

[4]. كاتب واقدى، محمد بن سعد، الطبقات‏الكبرى، مترجم: مهدوى دامغانى، محمود، ج ‏4، ص 396، انتشارات فرهنگ و انديشه، تهران، 1374 ش.

[5]. منقرى، نصر بن مزاحم، وقعة صفين، تحقيق: عبد السلام محمد هارون، ص 285، المؤسسة العربية الحديثة، چاپ دوم، قاهرة، 1382، افست قم، منشورات مكتبة المرعشى النجفى، 1404.

[6]. ابن خلدون، العبر تاريخ ابن خلدون، ترجمه: آيتى، عبد المحمد، ج‏1، ص 619، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى، چاپ اول، 1363ش.

[7]. دينورى، ابو حنيفه احمد بن داود، اخبار الطوال، ترجمه: مهدوى دامغانى، محمود، ص 239 و 240،‌ نشر نى، چاپ چهارم، تهران، 1371 ش.

 

وفات سهل بن حنیف

سهل بن حنيف پس از یک عمر ایثار، جهاد و از خود گذشتگی در سال سی و هشت قمری در کوفه از دنیا رفت؛[1] چون سهل بن حنيف درگذشت جسدش را در رحبه به حضور على (علیه السلام) بردند[2] و امام (علیه السلام) بر او نماز گزارد[3] و در نمازش شش[4] یا پنج تکبیر گفت.[5] برخی نیز گفتند آن‌حضرت (عليه السّلام) هفت تكبير بر جنازه ابن حنيف گفتند، و فرمود: اگر هفتاد تكبير هم بگويم او شايسته است.[6]

در روايت ديگرى از امام صادق (عليه السّلام) روايت شده كه على (عليه السّلام) پنج تكبير بر جنازه سهل بن حنيف كه از مجاهدان جنگ بدر بود گفتند، بعد چند قدم او را بردند و بار ديگر بر زمين نهادند و پنج تكبير گفتند، و اين كار را تكرار كردند، تا آن‌گاه كه بر وى بيست و پنج تكبير گفتند.[7]

برخى از اين كار (تکبیر زیاد) تعجب كردند، گفته شد بدان جهت است كه بدرى بوده است. راوی می‌گويد: چون به جبانه رسيديم قرظة بن كعب انصارى همراه تنى چند رسيدند و گفتند: اى امير مؤمنان نتوانستيم به نماز بر سهل برسيم. فرمود: خودتان بر او نماز گزاريد و با پيش‌نمازی قرظة نماز گزاردند.[8]

[1]. ابن حجر عسقلانى، احمد بن على، الإصابة فى تمييز الصحابة، تحقيق: عادل احمد عبد الموجود و على محمد معوض ج ‏3، ص 165 و 166.

[2]. كاتب واقدى، محمد بن سعد، الطبقات‏الكبرى، مترجم: مهدوى دامغانى، محمود، ج ‏4، ص 396.

[3]. ابن كثير دمشقى، أبو الفداء اسماعيل بن عمر، البداية و النهاية، ج ‏7، ص 317.

[4]. ابن عبد البر، أبو عمر يوسف بن عبد الله بن محمد، الاستيعاب فى معرفة الأصحاب، تحقيق: بجاوى، على محمد، ج ‏2، ص 662 و 663؛ الإصابة فى تمييز الصحابة، تحقيق: عادل احمد عبد الموجود و على محمد معوض ج ‏3، ص 165 و 166.

[5]. مقدسى، مطهر بن طاهر، البدء و التاريخ، بور سعيد، ج ‏5، ص 119؛ الإصابة فى تمييز الصحابة، تحقيق: عادل احمد عبد الموجود و على محمد معوض ج ‏3، ص 165 و 166.

[6]. ثقفى كوفى، ابو اسحاق ابراهيم بن محمد، الغارات و شرح حال اعلام آن، ترجمه: عطاردى، عزيز الله، ص 437.

[7].همان.

[8]. الطبقات‏الكبرى، مترجم: مهدوى دامغانى، محمود، ج ‏4، ص 396.

 

فضایل، اخلاق و صفات سهل بن حنیف

سهل بن حنیف از فضلاء و بزرگان صحابه، دارای فضایل اخلاقی بسیاری بود که برخی از آیات در شأن وی نازل شده‌است، او در شجاعت و وفای به عهد کم‌نظیر بوده و در مقابل دشمن چنان محکم و استوار بود که هیچ تزلزلی به دل راه نمی‌داد.

 

آیه‌ی قرآن در شأن سهل بن حنیف

جناب سهل بن حنیف از معدود افرادی است که آیه یا آیاتی از قرآن در منزلت آنان نازل شده‌است.

بر اساس گزارش برخی از راویان که بیشتر در منابع تفسیری گزارش شده، چهارمین آیه از سوره صف در شأن چند نفر از صحابه که از جمله آنان سهل بن حنبف می‌باشد، نازل شده‌است.

ابن عباس نقل مى‏كند: سخن خداوند: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ‏ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا» در باره على و حمزه و عبيده و سهل بن حنيف و حارث بن صمه و ابو دجانه نازل شده است.[1]

[1]. فرات كوفى، ابوالقاسم فرات بن ابراهيم، تفسير فرات الكوفي، تحقيق: محمودی، محمد كاظم، ص 481؛ بحرانى، سيد هاشم، البرهان فى تفسير القرآن، تحقيق: قسم الدراسات الاسلامية مؤسسة البعثة-، ج 5، ص 363؛ حسينى استرآبادى سيد شرف الدين على، تأويل الآيات الظاهرة، ص 660.

 

فضایل اخلاقی سهل بن حنیف

سهل بن حنیف دارای فضایل اخلاقی بسیاری بود که به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود.

وی شخصی مهربان و گشاده‌روی بود.

فضل بن دكين و محمد بن عبد الله اسدى از يونس بن ابى اسحاق نقل مى‏كنند عمر بن خطاب مى‏گفته است: براى من سهل را كه سركش و خشن نيست فراخوانيد.[1]

[1]. كاتب واقدى، محمد بن سعد، الطبقات‏الكبرى، مترجم: مهدوى دامغانى، محمود، ج ‏4، ص 396.

 

زیبایی سهل بن حنیف

ابو امامه از پدرش سهل بن حنیف نقل می‌کند که در یکی از جنگ‌ها که با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بودیم به رودخانه‌ای رسیدند سهل خود را در آن شست‌وشو داد او مردی خوش اندام بود شخصی از انصار او را دید و گفت: من تا به حال پوستی به این زیبایی ندیدم، حتی پوست دختر در پرده نشسته‌ای همانند آن نیست، سهل تب نموده و بیمار شد، او را نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بردند و جریان را برای حضرت بازگو کردند: حضرت فرمودند: چه چیزی شما را مانع می‌شود که وقتی یکی از شما که از برادرش یا اموالش شگفت‌زده می‌شود دعای برکت کند (و «بارک الله فیک» بگوید) چون چشم زخم حقیقت دارد.[1]

براساس روایتی که مالک گزارش می‌کند رسول الله (صلی الله علیه و آله) فرمودند: آیا کسی را برایش متهم می‌دانید (که او را چشم نموده باشد)؟ آنها گفتند: ما عامر بن ربیعه را متهم می‌دانیم، رسول الله (صلی الله علیه و آله) عامر را فراخواندند، و با او تند برخورد نمودند، و فرمودند: بنابر چه حقی یکی از شما برادرش را می‌کشد؟ چرا دعای برکت نکردی (و «بارک الله فیک» نگفتی)؟ برایش غسل کن.[2]

[1]. ابن اثير جزرى، عز الدين بن الأثير أبو الحسن على بن محمد، أسد الغابة فى معرفة الصحابة، ج ‏2، ص 318.

[2]. مالک بن انس، موطأ الإمام مالك، تصحیح و تعلیق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج 2، ص 938.

 

شجاعت سهل بن حنیف و وفای به عهد

سهل بن حنیف به همراه علی (علیه السلام) و ابودجانه تا آخر عمر در بیعتشان با رسول الله (صلی الله علیه و آله) باقی ماندند و رشادت‌ها و شجاعت‌های کم‌نظیری به خرج دادند.

در جنگ احد هنگامى‌كه مردم گريختند سهل تا پاى جان ايستادگى كرد و با تيراندازى از پيامبر (صلّى الله عليه و آله) دفاع مى‏كرد.[1] زمانی‌که سهل شروع به دفع تيرها از پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) می‌كرد آن حضرت با محبت مى‏فرمود: به سهل تير بدهيد كه تيراندازى براى او سهل است.[2]

وی غیر از جنگ جمل که در آن هنگام از جانب حضرت امیر (علیه السلام) حاکم مدینه بود در بقیه جنگ‌ها حضور داشته‌است و در برخی از جنگ‌ها‌ نیز فرماندهی بخشی از نیروها را بر عهده داشت.[3]

[1]. كاتب واقدى، محمد بن سعد، الطبقات‏الكبرى، مترجم: مهدوى دامغانى، محمود، ج ‏4، ص 396.

[2]. واقدى، محمد بن عمر، مغازى تاريخ جنگهاى پيامبر(ص)، ترجمه: مهدوى دامغانى، محمود، ص 183؛ ابن عبد البر، أبو عمر يوسف بن عبد الله بن محمد، الاستيعاب فى معرفة الأصحاب، تحقيق: بجاوى، على محمد، ج ‏2، ص 662 و 663.

[3]. الاستيعاب فى معرفة الأصحاب، تحقيق: بجاوى، على محمد، ج ‏2، ص 662 و 663؛ ثقفى كوفى، ابو اسحاق ابراهيم بن محمد، الغارات و شرح حال اعلام آن، ترجمه: عطاردى، عزيز الله، ص 437.

 

سهل بن حنیف راوی حدیث

یکی از فضائل سهل بن حنیف راوی حدیث بودن وی می‌باشد.

نظر به این‌که وی از اصحاب خاص پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) و امام علی (علیه السلام) بود، طبعا احادیث بسیاری از آن بزرگواران شنیده و نقل کرده‌است؛ بر این اساس راویان زیادی از جمله دو فرزندش ابو امامه[1] و عبدالله و تعدادی دیگر مانند أبو وائل، و عبيد بن السّبّاق، و عبد الرحمن بن أبي ليلى، و يسير بن عمرو [2] از وی روایت کرده‌اند.

[1]. ابن عبد البر، أبو عمر يوسف بن عبد الله بن محمد، الاستيعاب فى معرفة الأصحاب، تحقيق: بجاوى، على محمد، ج ‏2، ص 662 و 663.

[2]. ذهبى، شمس الدين محمد بن احمد، تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير و الأعلام، تحقيق: تدمرى، عمر عبد السلام، ج ‏3، ص 595 و 596.

 

کتاب‌نامه مقاله سهل بن حنیف

  1. قرآن کریم
  2. ابن اثیر جزری، عز الدين بن الأثير؛ أسد الغابة فى معرفة الصحابة؛ دار الفكر، بيروت، 1409 ق/ 1989 م.
  3. ابن اثیر، عزالدين على؛ كامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران؛ ترجمه: حالت، ابو القاسم و خليلى، عباس؛ مؤسسه مطبوعاتى علمى، تهران، 1371ش.
  4. ابن جوزى، أبو الفرج عبد الرحمن بن على؛ المنتظم فى تاريخ الأمم و الملوك؛ تحقيق: محمد عبد القادر عطا و مصطفى عبد القادر عطا؛ دار الكتب العلمية، چاپ اول، بيروت، 1412 ق/1992 م.
  5. عسقلانى، ابن حجر احمد بن على؛ الإصابة فى تمييز الصحابة؛ تحقيق: عادل احمد عبد الموجود و على محمد معوض؛ دارالكتب العلمية، چاپ اول، بيروت، 1415 ق/ 1995 م.
  6. ابن عبد البر، أبو عمر يوسف بن عبد الله؛ الاستيعاب فى معرفة الأصحاب؛ تحقيق: بجاوى، على محمد؛ دار الجيل، چاپ اول، بيروت، 1412 ق/1992 م.
  7. ابن قتیبه، أبو محمد عبد الله بن مسلم؛ المعارف؛ محقق: ثروت عكاشة؛ الهيئة المصرية العامة للكتاب، چاپ دوم، قاهره، 1992 م.
  8. ابن کثیر دمشقی، أبو الفداء اسماعيل بن عمر؛ البداية و النهاية؛ دار الفكر، بيروت، 1407 ق/ 1986 م.
  9. ابن هشام؛ السیرة النبویة (زندگانى محمد (ص) پیامبر اسلام)؛ ترجمه: رسولى محلاتی، سيد هاشم؛ انتشارات كتابچى، چاپ پنجم، تهران، 1375ش.
  10. بحرانى، سيد هاشم؛ البرهان فى تفسير القرآن؛ تحقيق: قسم الدراسات الاسلامية موسسة البعثة؛ بنياد بعثت، چاپ اول، تهران، 1416 ق.
  11. بغدادى علاء الدين على بن محمد؛ لباب التأويل في معاني التنزيل؛ تحقيق و تصحيح: شاهي، محمد على؛ دار الكتب العلمية، چاپ اول، بيروت، بی‌تا.
  12. بلاذرى، أحمد بن يحيى بن جابر؛ كتاب جمل من انساب الأشراف؛ تحقيق: زكار، سهيل و زركلى، رياض؛ دار الفكر، چاپ اول، بيروت، 1417 ق/ 1996 م.
  13. بلاذرى، احمد بن يحيى؛ فتوح البلدان؛ ترجمه: توكل، محمد؛ نشر نقره ، چاپ اول، تهران، 1337ش.
  14. ثقفى كوفى، ابو اسحاق ابراهيم بن محمد؛ الغارات و شرح حال اعلام آن؛ ترجمه: عطاردى، عزيز الله؛ انتشارات عطارد، 1373ش.
  15. حرانی، ابن شعبه؛ تحف العقول عن آل الرسول (ص‏)؛ ترجمه: جعفرى، بهراد؛ اسلاميه‏، چاپ اول‏، تهران‏، 1380 ش‏.
  16. حسينى استرآبادى، سيد شرف الدين على؛ تأويل الآيات الظاهرة؛ دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم، چاپ اول، قم، 1409 ق.
  17. دينورى، ابو حنيفه احمد بن داود؛ اخبار الطوال؛ ترجمه: مهدوى دامغانى، محمود؛ نشر نى، چاپ چهارم، تهران، 1371 ش.
  18. ذهبی، شمس الدین محمد بن احمد؛ تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير و الأعلام؛ تحقيق: تدمرى، عمر عبد السلام؛ دار الكتاب العربى، چاپ دوم، بيروت، 1413 ق/1993 م.
  19. صالحی شامی، محمد بن يوسف؛ سبل الهدى و الرشاد فى سيرة خير العباد؛ تحقيق: عادل احمد عبد الموجود و على محمد معوض؛ دار الكتب العلمية، چاپ اول، بيروت، 1414 ق/ 1993 م.
  20. طبرى، محمد بن جرير؛ تاريخ‏الطبري؛ ترجمه: پاينده، ابو القاسم؛ اساطير، چاپ پنجم، تهران، 1375 ش.
  21. فرات كوفى، ابوالقاسم فرات بن ابراهيم؛ تفسير فرات الكوفي؛ تحقيق: محمد كاظم محمود؛ سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى؛ چاپ اول، تهران، 1410 ق.
  22. کاتب واقدی، محمد بن سعد؛ الطبقات الكبرى؛ تحقيق: عطا، محمد عبد القادر؛ دار الكتب العلمية، چاپ اول، بيروت، 1410 ق/1990 م.
  23. کاتب واقدی، محمد بن سعد؛ الطبقات‏الكبرى؛ ترجمه: مهدوی دامغانی، محمود؛ انتشارات فرهنگ و انديشه، تهران، 1374ش.
  24. مالک بن انس؛ موطأ الإمام مالك؛ تصحیح و تعلیق: محمد فؤاد عبد الباقي؛ دار إحياء التراث العربي، بيروت – لبنان، 1406 ق/1985 م.
  25. مفید، محمد بن محمد؛ الارشاد في معرفة حجج الله علی العباد؛ ترجمه: رسولى محلاتى، سید هاشم؛ اسلاميه‏، چاپ دوم، تهران‏، بی‌تا.‏
  26. مفید، محمد بن محمد؛ الارشاد في معرفة حجج الله علی العباد؛ ترجمه: ساعدى خراسانى‏، محمد باقر؛ اسلاميه، ‏چاپ اول، تهران، 1380 ش‏.
  27. مقدسى، مطهر بن طاهر؛ البدء و التاريخ؛ مكتبة الثقافة الدينية، بور سعيد، بى تا.
  28. مقدسى، مطهر بن طاهر؛ آفرينش ‏و تاريخ؛ ترجمه: شفيعى كدكنى، محمد رضا؛ آگه، چاپ اول، تهران، 1374ش.
  29. واقدى، محمد بن عمر؛ مغازى تاريخ جنگهاى پيامبر(ص)؛ ترجمه: مهدوى دامغانى، محمود؛ مركز نشر دانشگاهى، چاپ دوم، تهران، 1369ش