Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

سنت‌ها و عملکرد عبدالمطّلب در جاهلیّت

شیخ صدوق می‌گوید: از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده که نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) به حضرت علی (علیه‌السلام) فرمود: عبدالمطّلب پنج سنت را در جاهلیت اجرا کرد که خداوند آن سنت‌ها را در اسلام مقرر فرمود.

  1. حرام کردن ازدواج با زن‌پدر: عبدالمطّلب زن‌پدر را بر فرزندان پدر حرام کرد و خداوند هم فرمود: «‌وَ لا تَنْکِحُوا ما نَکَحَ آباؤُکُمْ مِنَ النِّساءِ …»؛[1] «با زن‏‎هایی که در نکاح پدرانتان بوده‌اند، ازدواج نکنید …».
  2. پرداخت خمس: او گنجی را یافت‏ (ممکن است منظور همان اشیایی باشد که رئیس قبیله جرهم از هدایای کعبه در چاه زمزم ریخت و سپس آن‌را پر کرد) و خمس آن را صدقه داد و خداوند عزّ و جلّ هم فرمود: «‌وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَی‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ …»؛[2] «بدانید که آن‌چه غنیمت به‌دست می‌‏آورید، یک پنجم از آن خدا است …».

۳. حفر چاه زمزم: هنگامی‌که عبدالمطّلب چاه زمزم را حفر کرد، آن را سقایة‌الحاج (آشامیدنی حاجیان) نامید و خداوند هم فرمود: «‌أَ جَعَلْتُمْ سِقایةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ»؛[3] «آیا سیراب کردن حاجیان و تعمیر و آباد کردن  مسجدالحرام را برابر عمل کسی دانسته‏‌اید که به خداوند و روز قیامت ایمان آورده است؟ …».

  1. دیه قتل: عبدالمطّلب دیه قتل یک مرد را یکصد شتر قرار داد که در اسلام هم همان جاری گردید.[4]
  2. مشخص کردن تعداد شوط‌های طواف: تعداد شوط‌های طواف در میان قریش نامشخص بود که عبدالمطّلب آن را هفت شوط قرار داد و در اسلام نیز همان جاری گشت.[5]

یکی دیگر از کارهای ارزشمند عبدالمطّلب سرپرستی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بود. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) پس از وفات پدرشان و سپری کردن پنج سال از عمر خویش در میان بادیه، به‌مکه بازگشت و تحت سرپرستی و کفالت جدش عبدالمطّلب درآمد.[6] عبدالمطّلب به آن‌حضرت بسیار علاقه‌مند بود و به او محبت می‌کرد.

این علاقه بی‌جهت نبود، بلکه چند مطلب سبب آن همه محبت بود: یکی یتیمی آن بزرگوار بود که عبدالمطّلب بدین‌وسیله می‌خواست جبران فقدان پدر را برای نوه خود نماید؛ دوم مکارم اخلاق و تربیت و نبوغ و ادب این فرزند بود که جد بزرگوارش را شیفته خود ساخته بود و از همه این‌ها مهم‌تر، اطلاعاتی بود که عبدالمطّلب از تواریخ گذشته و گفتار کاهنان و دانشمندان درباره آینده درخشان و پرشکوه این فرزند به‌دست آورده بود و او را در نظر عبدالمطّلب فرزندی بزرگ و پرشکوه جلوه می‌داد.

لذا عبدالمطّلب در همان زمان کودکی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) که هفت یا به قولی شش سال از عمر ایشان گذشته بود، آن‌حضرت را در مقابل فرزندان خود مورد احترام قرار داده، او را می‌گرفت، در کنار خویش می‌نشانید، دست بر شانه‌اش می‌کشید و گونه‌اش را می‌بوسید.[7]

 

[1]. نساء، ۲۲.

[2]. انفال، ۴۱.

[3]. توبه، 19.

[4]. كلينى، محمد بن یعقوب، كافي، ج 7، ص 281.

[5]. صدوق، محمد بن على، علل الشرائع، ج 2، ص 407.‏

[6]. بلاذرى، أحمد بن يحيى، كتاب جمل من انساب الأشراف، تحقيق: زکار، سهيل و زرکلی، رياض، ج 1، ص 93.

[7]. کاتب واقدی، محمد بن سعد، الطبقات الكبرى، تحقیق: عبدالقادر، محمد، ج 1، ص 95. ‏