searchicon

کپی شد

سنت، منبع فقه اهل سنت

به اتّفاق تمامى فقهاى اسلام، «سنّت» دومين منبع استنباط است. از نظر اهل سنت و شیعه، هر چند قرآن مهم‌­ترین منبع فقه و احکام اسلام است، اما هرگز تنها منبع نیست؛ زیرا همان طوری که «محمد بن ادریس شافعی» یکی از چهار رهبر بزرگ اهل سنت می گوید: «از یک طرف در قرآن همۀ امور مورد نیاز نیامده است و از طرف دیگر آن چه آمده بسیاری از آنها نیازمند بیان و تبیین است و غیر از رسول (صلی الله علیه و آله)[1] کسی توان این کار را ندارد؛ زیرا به حکم رسالتی که دارد باید قرآن را تبیین کند و اگر به کلی سنت را مردود شماریم، به مشکل بزرگی گرفتار خواهیم آمد؛ مثلاً در آیات الاهی عدد رکعات نمازهای روزانه مشخص نشده است، همان گونه که انواع و مقدار زکات نیز ذکر نگردیده است».[2]

بر همین اساس، اهل سنت و همۀ مسلمانان، یکی دیگر از منابع بسیار مهم فقه را، «سنّت» می‌دانند و بسیاری از احکام را از آن استفاده و استخراج می‌کنند. سنّت در اصل عبارت است از آن چه به جز قرآن، از نبى اسلام (صلى الله عليه و آله) صادر شده، چه قول باشد (که شامل کتاب و نوشته نيز مى‌شود) و چه فعل يا تقرير[3]، مشروط به آن که مربوط به احکام شرعيه باشد.[4]

فقهاى مکتب اهل بيت (عليهم السلام)، سنّت را تعميم داده و گفته‌اند: سنّت عبارت است از قول و فعل و تقرير معصوم، (پيامبر و اهل بيت (عليهم السلام)).[5]

حجيّت سنّت رسول خدا (صلى الله عليه و آله):

حجيّت سنّت رسول اللّٰه (صلى الله عليه و آله) با قبول نبوّت و رسالت آن حضرت ثابت می شود، ضمن آن که از قرآن نيز مى‌توان بر اين مطلب استدلال کرد: خداوند متعال در قرآن مى‌فرمايد: «وَ مٰا آتٰاکمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مٰا نَهٰاکمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا؛[6] آن چه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا کنيد)، و از آن چه نهى کرده خوددارى نماييد». اين آيه اطلاق دارد و تمام اوامر و نواهى پيامبر را شامل مى‌شود. خداوند با اين آيه، اطاعت پيغمبر را در آن چه براى مردم آورده و از آن چه نهى کرده، واجب نموده است که شامل قول و فعل و تقرير آن حضرت مى‌شود. سپس با بيان جملۀ: «وَ اتَّقُوا اللّٰهَ إِنَّ اللّٰهَ شَدِيدُ الْعِقٰابِ؛[7] و از (مخالفت) خدا بپرهيزيد که خداوند کيفرش شديد است»، هشدار داده و تخلّف از آن جناب را مستلزم کيفر دانسته است.

همچنين در آيۀ 59 سورۀ نساء، اطاعت از رسول اللّٰه (صلى الله عليه و آله) را واجب شمرده شده است: «أَطِيعُوا اللّٰهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْکمْ؛ اى کسانى که ايمان آورده‌ايد! اطاعت کنيد خدا را! و اطاعت کنيد پيامبر خدا و اولو الأمر[ اوصياى پيامبر] را». نيز در آيۀ 3 و 4 سورۀ نجم مى‌فرمايد: «وَ مٰا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوىٰ* إِنْ هُوَ إِلّٰا وَحْيٌ يُوحىٰ؛ و هرگز از روى هواى نفس سخن نمى‌گويد! آن چه مى‌گويد چيزى جز وحى که بر او نازل شده نيست»، که اثبات مى‌کند تمام گفته‌هاى پيغمبر (صلى الله عليه و آله) از ناحيه خدا است و به عبارتى ديگر همه آنها وحى است، منتهى قسمتى از وحى، قرآن است و قسمتى ديگر، احاديث آن حضرت.[8]

سنّت صحابه:

جمهور اهل تسنّن، به جاى سنّت اهل بيت، سنّت «صحابه» را حجّت قرار داده‌اند؛[9]  تا خلاء کمبود ادلّه را جبران کنند. آنان معتقدند که صحابى کسى است که پيامبر اسلام را در زمان حيات آن حضرت در حالى که مسلمان بوده است، ديده باشد و بر اسلام از دنيا برود[10] و اتّفاق نظر دارند که هرکس اطلاق نام صحابى بر او صحيح باشد، عادل است.[11]

اهل سنّت براى عدالت صحابه دلايلى دارند؛ از جمله به آيۀ شريفۀ «کنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنّٰاسِ؛[12] شما بهترين امتى بوديد که به سود انسان ها آفريده شده‌اند…» و آيۀ «وَ کذٰلِک جَعَلْنٰاکمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَکونُوا شُهَدٰاءَ عَلَى النّٰاسِ؛[13] همان‌گونه (که قبلۀ شما، يک قبلۀ ميانه است) شما را نيز، امت ميانه‌اى قرار داديم (در حد اعتدال، ميان افراط و تفريط)؛ تا بر مردم گواه باشيد» و آيۀ «لَقَدْ رَضِيَ اللّٰهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبٰايِعُونَک تَحْتَ الشَّجَرَةِ؛[14] خداوند از مؤمنان-هنگامى که در زير آن درخت با تو بيعت کردند- راضى و خشنود شد»،  استدلال کرده‌اند.

دانشمندان اين گروه به رواياتى نيز تمسّک جسته‌اند که مهم ترين آن، اين حديث معروف است‌: «أصحابي کالنّجوم بأيّهم اقتديتم اهتديتم؛ اصحاب من همچون ستارگان آسمانند. به هر کدام اقتدا کنيد، هدايت مى‌شويد».[15]

 


[1]. به اعتقاد شیعه، امامان معصوم (ع) نیز، در تبیین و تفسیر احکام، حکم پیامبر (ص) را دارند.

[2]. ولایی، عیسی، فرهنگ تشریحی اصطلاحات علم اصول، ص 216 و 217، نشر نی، بی جا، بی تا.

[3]. مراد از تقرير اين است كه در محضر معصوم (عليه السّلام). گفتار يا كردارى از شخصى صادر شود و يا در عصر وى، سيره و عادتى ميان عرف، رايج و معمول باشد و معصوم (عليه السّلام) بدون داشتن عذرى همچون تقيّه، فاعل (انجام دهنده) يا عرف را -هرچند با سكوت كردن- از آن عمل (قول، فعل يا روش) باز ندارد. ر.ک: جمعى از پژوهشگران زير نظر هاشمى شاهرودى، سيد محمود‌، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بيت عليهم السلام‌، محقق: محققان مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامى، ج 2، ص 573، مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامى بر مذهب اهل بيت عليهم السلام‌، چاپ اول‌، قم، 1426ق‌.

[4]. مكارم شيرازى، ناصر، دائرة المعارف فقه مقارن، ص 164، مدرسه امام على بن ابى طالب عليه السلام، قم، چاپ اول، 1427ق، به نقل از

المهذب فى اصول الفقه المقارن، ج 2، ص 607.

[5]. همان، به نقل از الاصول العامة، ص 161؛ اصطلاحات الاصول، ص 141.

[6]. حشر، 7.

[7]. همان.

[8]. حجيّت سنّت امامان معصوم (عليهم السلام) بر اساس ادلّه‌اى قابل اثبات است. یکی از آنها «حديث ثقلين» است که تمسّک به عترت را در‌ کنار قرآن واجب نموده است. اين حديث شريف ميان اهل سنّت و شيعه متواتر است و 36 نفر از صحابه آن را نقل کرده‌اند و به جز محدّثان اماميّه، 180 نفر از علما و محدّثان اهل سنّت آن را آورده‌اند. ر.ک: دائرة المعارف فقه مقارن، ص 165و 166.

[9]. همان، ص 171، به نقل از الموافقات شاطبى، ج 4، ص 74.

[10]. همان، به نقل از الإصابة فى تمييز الصحابة، ج 1، ص 158.

[11]. همان، به نقل از همان، ص 162.

[12]. آل عمران، 110.

[13]. بقره، 143.

[14]. فتح، 18.

[15]. دائرة المعارف فقه مقارن، ص  172، به نقل از ميزان الإعتدال، ج 1، ص 413 و 607.