Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

سنت

مفهوم سنت

سنّت در لغت عبارت است از: روشى كه مردم از آن پيروى كنند و براى آنان به صورت عادت در آمده باشد، چه نيكو و چه ناپسند. اين معنا را علامه فيروزآبادى در كتاب قاموس المحيط، و اسماعيل بن حماد جوهرى در كتاب صحاح اللغة، و ابن اثير در نهاية، آورده‏اند. نيز همين معنا را علامه محمد بن على جرجانى در “تعريفات” براى سنّت ياد كرده و گفته است: واژه سنت در لغت به معناى راه است، خواه راه نيک باشد يا ناپسند.[1]

سنت در اصطلاح فقها در مقابل بدعت قرار دارد. بدعت؛ يعنى هر حكمى كه با اصول شريعت ناسازگار بوده و بدون حجت شرعى اظهار شده باشد، ولى سنت عبارت است از: حكمى كه به اصول شريعت و حجت شرعى مستند باشد.[2]

در علم كلام واژه سنت داراى دو اصطلاح است.

الف. همان معنايى كه از فقها در تعریف سنت نقل شده است.

ب. معنايى مرادف با معناى مستحب؛ يعنى انجام عملى كه فعل آن بر ترکش ترجيح داشته باشد، به گونه‏اى كه ترک آن ممنوع نباشد.

دانشمندان اصولى، اعم از شیعه و اهل سنت، بر اين رأى اتفاق دارند كه سنت عبارت است از: گفتار و كردار و تقرير رسول خدا (ص).

به عبارت دیگر، یکی از ادلۀ معتبر اسلام در شناخت وظایف، تکالیف و حقوق و… سنت است. از نظر اهل سنت (عامه)، به قول، فعل و تقریر پیامبر (ص) “سنت” گفته می شود. و از نظر شیعه قول، فعل و تقریر همه معصومان (ع) است؛ زیرا ائمه (ع) از طرف خداوند متعال، توسط پیامبر (ص) به منصب امامت منصوب هستند و به احکام الاهی علم دارند و آنچه را می گویند یا عمل می کنند همان حکم خدا است که نزد آنان است و به واسطۀ پیامبر و یا مستقیماً، به آنان رسیده است همچنان که حضرت علی (ع) فرمود: “پیامبر (ص) به من هزار در از درهای علم را یاد داد که از هر دری هزار در باز می شود”.[3] بنابر این ائمه (ع) یکی از مصادر و منابع تشریع احکام و دستورات الاهی هستند و کلام و عمل و تقریر آنان برای ما حجت است و باید آن را رعایت کنیم. خداوند مقام آنها را طوری قرار داده که ما باید وظایف و تکالیف خود را از آنان بگیریم. قرآن مجید می فرماید: “اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولو الأمر [اوصياى پيامبر] را! و هر گاه در چيزى نزاع داشتيد، آن را به خدا و پيامبر بازگردانيد (و از آنها داورى بطلبيد)…”.[4] رسول گرامی اسلام در این باره می فرماید: “من دو چيز گران بها و ارزنده در نزد شما مى‏گذارم: كتاب خدا و عترت و خاندانم را تا هنگامى كه به آن دو متمسك مى‏شويد هرگز گمراه نخواهيد شد، و اين دو يادگار من هيچ گاه از هم جدا نمى‏شوند، تا در كنار حوض بر من وارد گردند”.[5]

اثبات حجیت سنت

پس از تبيين معناى لغوى و اصطلاحى سنت، زمينه براى بحث پيرامون ارزش و اعتبار و حجيت آن فراهم است. شهید مطهری می گوید: درباره حجيت ظواهر سنت احدى بحثى ندارد، ولى در باب سنت -كه مقصود همان اخبار و روايات است كه قول يا فعل يا تقرير پيغمبر يا امام را بازگو كرده است- دو مطلب مهم وجود دارد كه اصوليون درباره آنها بحث مى‏كنند. يكى حجيت خبر واحد است، ديگر مسئلۀ تعارض اخبار و روايات است؛ ازاين رو دو فصل مهم و پرشاخه در علم اصول باز شده است؛ يكى به نام «خبر واحد» و ديگر به نام «تعادل و تراجيح».[6]

البته اصل اعتبار و حجيت سنت از همان ابتدا بايد داراى دليل باشد؛ زيرا پيامبر (ص) به لحاظ بشرى، بنده‏اى است مانند ديگر بندگان خدا: بگو: «من فقط بشرى هستم مثل شما…».[7] و اين كه گفتار و عمل و تقرير او، اسوه و الگو و خط مشى براى ديگران قرار گيرد، نياز به دليل شرعى و عقلى دارد. به تعبير فنى اصل اولى در اين موارد عدم حجيت است، و حجيت آن نياز به اثبات و اقامۀ برهان دارد.

اعتبار و حجيت سنت- اعم از قول و فعل و تقرير-  اگر چه نياز به اثبات دارد، ولى با توجه به نصوص قرآنى اثبات آن كار دشوارى نيست و نياز به بحث فراوان ندارد، لذا انديشمندان اسلامى به روشنى آن را پذيرفته‏اند.

به هر حال، براى اثبات حجيت سنت رسول اللَّه (ص) به وجوهى تمسک شده است، از آن جمله:

1. نصوص قرآنى‏

الف. “آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد”.[8]

ب. “و هرگز از روى هواى نفس سخن نمى‏گويد”! آنچه مى‏گويد چيزى جز وحى كه بر او نازل شده نيست”![9]

ج. “…تنها از آنچه به من وحى مى‏شود پيروى مى‏كنم…”.[10]

د. آيات فراوانى كه اطاعت و پيروى از رسول خدا (ص) را لازم شمرده است که به عنوان نمونه به چند آیه اشاره می شود: “ما هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر براى اين كه به فرمان خدا، از وى اطاعت شود…”.[11] “هيچ مرد و زن با ايمانى حق ندارد هنگامى كه خدا و پيامبرش امرى را لازم بدانند، اختيارى (در برابر فرمان خدا) داشته باشد…”.[12]

“اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولو الأمر [اوصياى پيامبر] را! و هر گاه در چيزى نزاع داشتيد، آن را به خدا و پيامبر بازگردانيد (و از آنها داورى بطلبيد)…”.[13] “بگو: اگر خدا را دوست مى‏داريد، از من پيروى كنيد! تا خدا (نيز) شما را دوست بدارد…”.[14] “كسى كه از پيامبر اطاعت كند، خدا را اطاعت كرده…”.[15]

از مجموع اين آيات چنين استفاده مى‏شود كه به فرمان الاهى، امر و نهى پيامبر (ص) بدون استثنا بايد مورد پذيرش قرار گيرد؛ زيرا او جز به خواست خدا چيزى را نمى‏گويد و همه رسولان به اذن پروردگار مطاع بوده‏اند و هيچ مؤمنى نمى‏تواند قضاوت خدا و رسول او را ناديده انگارد. و اطاعت رسول خدا (ص) قرين اطاعت خدا است و همان گونه كه مردم به‏ اطاعت خداوند در تمام امور؛ چه دنیوی چه اخروی و چه دینی دعوت شده‏اند، به اطاعت رسول خدا نيز مأمور گشته‏اند. براين اساس اطاعت از رسول خدا (ص) در حقيقت اطاعت از خدا است و براى تقرب به پروردگار بايد از پيامبر (ص) او تبعيت كرد.

اگرچه برخى از آيات فوق، فقط حجيت قول و منطوق را مى‏رساند، ولى از مجموع آنها معلوم مى‏گردد كه تبعيت و پيروى از رسول خدا لازم است و او اسوه و الگوى مردم در همه ابعاد زندگی چه دنیوی، چه دینی و چه اخروی می باشد: “مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نيكويى بود…”.[16]

2. احاديث‏

براى اثبات اعتبار و حجيت سنت رسول خدا (ص) برخى به احاديث نيز تمسک جسته‏اند.

در کتاب «المدخل الفقه الاسلامى» این گونه آمده است: “من دو چيز گرانبها در ميان شما باقى مى‏گذارم، تا زمانى كه به آن دو پناهنده شويد گمراه نخواهيد شد: كتاب خدا و عترتم كه خاندان من هستند. اين دو از يکديگر جدا نمى‏شوند تا در كنار حوض بر من وارد شوند. و اين حديث دلالت بر حجيت و اعتبار سنت دارد.[17]

و نيز حديث معاذ بن جبل مفهم اعتبار سنت است؛ زيرا وقتى پيامبر (ص) به او فرمود چگونه بين مردم حكم مى‏كنى؟ گفت به كتاب خدا حكم مى‏كنم و اگر نيافتم به سنت رسول خدا (ص)، و پيامبر او را منع نفرمود، بلكه عمل او را امضا نمود و تقرير كرد.[18]

عمر عبد اللَّه بنا بر آنچه در كتاب او است مى‏گويد: سنت به عنوان دليل و مصدر تشريع اعتبار شده است و حديث معاذ بن جبل گوياى آن است.[19]

3. دليل عقلى‏

منظور از دليل عقلى به خصوص آن ادله‏اى است كه بر عصمت رسول خدا و امتناع غفلت و خطا و سهو آن حضرت دلالت دارد؛ زيرا اعتقاد به اين امور باعث مى‏شود كه مكلف يقين‏ پيدا كند تمام اعمال و گفتار رسول خدا موافق با موازين شرع است و براى ديگران مى‏تواند ملاک و حجت قرار گيرد. اين دليل عقلى خدشه ‏ناپذيرترين دليلى است كه براى اعتبار سنت رسول اللَّه آورده شده است.

به هر حال، از نظر جنبه‏هاى عملى نيز چاره‏اى جز پذيرفتن اعتبار سنت نيست؛ زيرا اگر سنت رسول اللَّه (ص) را فاقد اعتبار انگاريم، بهره گيرى از كتاب خدا، جهت دست يابى به احكام اسلامى بسيار اندک و محدود مى‏شود و در بيشتر ابعاد مسائل دينى، علمى و اجتماعى و .. با بن بست و سر در گمى روبرو خواهيم شد؛ چون در قرآن معمولا كليات و اصول احكام بيان گرديده و بيان جزئيات و خصوصيات احكام به سنت واگذار شده است. قرآن در مقام بيان اصل تشريع حكم است، نه در مقام بيان تمام فروعات و ويژگی هاى حكم و موضوع.

جالب توجه است كه اثبات ضرورت حجيت و اعتبار سنت از اين طريق، خود نوعى استدلال عقلى خواهد بود و با دقت بيشتر و نيز با مراجعه به نمونه‏هاى آن در فقه و معارف‏ اسلامى استحكام آن آشكارتر مى‏گردد. به عنوان مثال: قرآن در باب نماز فقط مى‏فرمايد: “و نماز را بپا داريد…”[20] و اگر به سنت اعتماد نشود، هرگز نمى‏توان كيفيت و شرايط و اجزا و موانع آن را شناخت. يا در مورد زكات، قرآن مى‏فرمايد: “و زكات را بپردازيد”.[21] و باز در اين مورد نيز بدون مراجعه به سنت، خصوصيات و فروعات آن مبهم و ناشناخته است.

اين واقعيتى است كه در همه ابواب فقه بدون استثنا مشهود است، لذا بايد گفت قول به عدم اعتبار سنت رسول (ص) مستلزم تعطيل دين و نقص قوانين شرعى است كه با حكمت خداوندى سازگار نيست. براين اساس است كه برخى از انديشمندان، حجيت و اعتبار سنت رسول اللَّه (ص) را از ضروريات دين شمرده‏اند.[22]

معیار حجیت سنت

ملاک و معیار حجیت سنت متفاوت است؛ یعنی انواع سنت که عبارت از قول، فعل و تقریر معصوم باشد، از نظر حجیت، دارای اعتبار و ارزش همسانی نیستند؛ لذا در ادامه به طور جداگانه به مقدار حجیت سنت معصومان اشاره می نماییم:

  1. 1.      قول معصوم

در مواردى كه احكام الاهى در گفتار معصومان (ع) بيان شده باشد، براى فقيه و مجتهد كافى است كه طبق شرايطش به آن استناد نمايد. دلالت گفتار امام از دلالت فعل و عمل آن بزرگواران بیشتر و روشن تر است؛ زیرا در کلام و گفتار امکان استفاده از الفاظ و کلمات و صیغه های خاصی که کاملاً دلالت بر منظور داشته باشد و حکم را به صورت روشن بیان کند وجود دارد.

  1. 2.      فعل معصوم

مقدار دلالت فعل معصوم (ع) این است که اگر کاری را انجام داد، دلالت دارد که کار مباح است (انجامش اشکالی ندارد.) اما واجب یا مستحب بودن فعل را نمی رساند. و اگر کاری را انجام نداد، دلالت دارد که فعل، حداقل واجب نیست، اما بر حرمت یا کراهت دلالت ندارد، مگر این که از دلیل یا نشانه یا علامت دیگری بفهمیم که واجب، مستحب، حرام یا مکروه است.[23]

البته این در صورتی است که آن عمل از اعمال اختصاصی منصب نبوّت یا امامت نباشد، اما اگر بدانیم عملی که از معصوم صادر شده است، از اعمال اختصاصی او است، که ما وظیفه اطاعت و الگو گیری در آن عمل را نداریم؛ مثل وجوب نماز شب یا ازدواج با بیش از چهار همسر دائم برای پیامبر.

همچنین در جایی که شک داریم که عملی را که معصوم (ع) انجام داده از اعمال اختصاصی او است یا از اعمال غیر اختصاصی، باید بنا را براین بگذاریم که از اعمال و وظایف اختصاصی آن حضرت نیست؛ زیرا پیامبر (ص) و امامان (ع) در درجه اول انسان هایی مانند ما هستند و اصل اشتراک در تکالیف حکم می کند همه تکالیفی را که ما داریم آنان نیز داشته باشند، مگر مواردی خاص که دلیل داشته باشیم آنان مکلف به تکلیف دیگری هستند.

پس در مواردى كه احكام و قوانين الاهى در عمل و كردار معصوم متجلى شده باشد، فقها و مجتهدين و سایر مسلمانان و مردم مى‏توانند طبق شرايطش به آن استناد نمايند و بر اساس آن فتوا دهند یا عمل کنند.

بنابر اين فعل و عمل معصوم بیان کننده حکم شرعی است، اما دلالتش به اندازه گفتار و کلام نیست.

  1. 3.      تقریر معصوم

حجیت تقریر دارای شرایطی است که عبارت اند از:

1. آن گفتار و يا آن عمل در حضور معصوم گفته شده و يا انجام گرفته باشد، یا اگر در حضور معصوم نیست خبرش به معصوم رسیده باشد و  ایشان آن را تقریر نمایند.

2. معصوم نسبت‏ به آن گفتار و يا آن عمل توجه و علم داشته باشند.

3. معصوم توانايى آگاه نمودن فرد و جلوگيرى كردن از شخص را در صورتى كه خطا مى‏كند داشته باشند؛ مثلاً در حال تقيه به سر نبرند. پس تقرير معصوم «تأييد» سخن يا عمل ديگرى است. چنين تقريرى براى مجتهد نيز حجت است و مى‏تواند طبق شرايطش بدان استناد نمايد.

از آنچه بیان شد می توان نتیجه گرفت؛ دلالت گفتار بیشتر و روشن تر است؛ زیرا در کلام و گفتار امکان استفاده از الفاظ و کلماتی و صیغه های خاصی که کاملاً دلالت بر منظور داشته باشد و حکم را به صورت روشن بیان کند وجود دارد، در حالی که مقدار دلالت عمل بسیار محدود است و در شرایط خاص، فقط بر جواز یا عدم وجوب فعل دلالت دارد.

انواع سنت

سنت بر قول و فعل و تقریر معصوم تقسیم می شود و تعریف آنها به شرح زیر است:

1. قول معصوم

گفته‏ها و سخنان معصومين (ع) را كه در احاديث و روايات آمده است «قول معصوم‏» مى‏گويند.

2. فعل معصوم

اعمال و افعالى را كه معصومين (ع) انجام مى‏داده‏اند «فعل معصوم‏» مى‏نامند.

3. تقرير معصوم

تأييد و امضاى گفتار يا عمل ديگران از سوى معصومان (ع) را «تقرير معصوم‏» مى‏گويند.

كيفيت تقرير بدين صورت است كه اگر سخنى در حضور معصوم گفته مى‏شد و يا عملى در محضرشان صورت مى‏گرفت كه مورد تأييد و رضايت آنان بود، به گونه‏اى رضايت و تأیيد خويش را در مقابل آن ابراز مى‏داشتند؛ مثلاً چنان چه در حضور معصوم به شكلى وضو مى‏گرفتند يا نماز مى‏خواندند، يا سخنى را مى‏گفتند و يا نسبتى را مى‏دادند و حضرت در برابر آن سكوت مى‏كردند، اين سكوت نشانه تأييد و رضايت معصوم از آن عمل يا سخن مى‏باشد كه بدان «تقرير» گفته مى‏شود؛ زيرا اگر آن سخن و يا آن عمل از نظر شرعى اشتباه مى‏بود؛ به دلیل امر به ‏معروف و نهى از منكر، لازم بود معصوم از آن جلوگيرى کند.

نسخ قرآن به سنّت

چند نوع نسخ در آيات قرآن قابل تصور است كه برخی مورد قبول و برخی مردود است. یکی از آن اقسام که مربوط به بحث ما است، نسخ قرآن به سنّت است که این خود یکی از اقسام «نسخ حكم و بقای آيه» است؛ بدين معنا كه در قرآن آيه ای باشد و محتوای آن، كه يك حكم شرعی است، به وسیلۀ سنّت نسخ شده باشد.

چنین نسخی به چند گونه قابل تصور است.[24]

1. نسخ به وسیلۀ سنّت متواتر؛[25]

2. نسخ به وسیلۀ اجماع قطعی که کاشف از صدور نسخ از سوی معصوم (ع) باشد؛

3. نسخ به وسیلۀ خبر واحد؛

دربارۀ صورت اول و دوم از نسخ، سه نظریه وجود دارد:

یک. به هیچ وجه آیات قرآن به وسیلۀ سنّت نسخ نمی شود؛[26] افرادی مانند شیخ مفید (ره)، علمای شافعی و علمای دیگر این نظریه را پذیرفته اند.[27]

دو. قرآن به وسیلۀ سنّت متواتر و اجماع قطعی نسخ می شود.[28] و اگر چنین نسخی واقع و ثابت شده باشد، پذیرفته می شود و گرنه مورد پذیرش نیست،[29] برخی گفته اند اما چنین نسخی اصلاً واقع نشده است.[30]

سه. سخن سوم قول به تفصیل است که می گوید نسخ قرآن به وسیلۀ روایاتی که از ائمه اطهار (ع) وارد شده، جایز نیست و اصلاً این نسخ معنا ندارد؛[31] ولی نسخ قرآن به وسیلۀ سنّت نبوی به جهت، آیۀ شریفۀ «آن چه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آن چه نهى كرده خوددارى نماييد و از (مخالفت) خدا بپرهيزيد كه خداوند كيفرش شديد است»،[32] جایز است.

این نظریه مورد پذیرش نیست؛ زیرا روایات متعددی که از پیامبر اکرم (ص) نقل شده بیانگر «نفی صدور ما یخالف الکتاب عنه»[33] است؛ یعنی وقتی رسول خدا (ص) معيار تشخيص گفته‏هاى راستين خود را مطابقت آن با قرآن كريم دانسته، نمى‏توان پذيرفت حديثى علی رغم ناسخیّت و مخالفتش با قرآن كريم، صحيح باشد. و علمای شیعه و اهل سنت بر نقل این روایات اتّفاق نظر دارند. پس، این روایات دلالت می کنند که قرآن به وسیله سنت نبوی هم نسخ نمی شود.[34]

اما نسخ در صورت سوم (نسخ به وسیله خبر واحد) نظر مشهور از شیعه و اهل سنت بر این بوده که چنین نسخی ممکن نیست.[35]

[1]. جناتی، محمد ابراهیم ، منابع اجتهاد از ديدگاه مذاهب اسلامى، ج-1، ص  74.

[2]. همان، ص 75.

[3]. مجلسی، بحارالأنوار، ج 31، ص 433، فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) عَلَّمَنِي أَلْفَ بَابٍ مِنَ الْعِلْمِ يَفْتَحُ كُلُّ بَابٍ أَلْفَ بَاب‏.

[4]. نساء، 59: ” يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ…”.

[5]. حرعاملی، وسائل‏الشيعة، ج 27، ص 34؛ أَنَّه (ص) قَالَ إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ.

[6] مجموعه ‏آثار استاد شهيد مطهرى، ج‏20، ص41.

[7] کهف، 110.

[8] حشر، 7. «وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا».

[9] نجم، 3و4. «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى».

[10] انعام، 50. «…إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما يُوحى‏ إِلَيَّ”…».

[11] نساء، 64. «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ…».

[12] احزاب، 36. «وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ…».

[13] نساء، 59. « يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِي شَيْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ …”.

[14] آل،31.«قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ…”.

[15] نساء، 80. « مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ … »

[16] احزاب، 21. «لقد کان لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ”».

[17] منابع اجتهاد از ديدگاه مذاهب اسلامى،ج 1، ص 78، به نقل از کتاب «المدخل للفقه الإسلامی»، ص 225.

[18] منابع اجتهاد از ديدگاه مذاهب اسلامى، ج 1، ص 78.

[19] همان، به نقل از عمر عبدالله، سلم الوصول إلى علم الاصول، ص261.

[20] بقره، 43. « وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ”..».

[21] همان. «وَ آتُوا الزَّكاةَ».

[22] منابع اجتهاد از ديدگاه مذاهب اسلامى، ج1، ص 80.

[23]. مظفر، محمدرضا، اصول الفقه، ج 2، ص 57-62، انتشارات دارالتعارف، بیروت، ط چهارم 1403هـ – 1983م.

[24]. خوئى، سيد ابوالقاسم، ‏البیان فی تفسیر القرآن، ص 285، بی جا و بی تا.

[25]. برای آگاهی بیشتر نمایه «ملاک حدیث متواتر لفظی، معنوی و اجمالی»، سؤال 2412 (سایت اسلام کوئیست: 2529) را مطالعه نمایید.

[26]. نجفى خمينى، محمد جواد، تفسیر آسان، ج 1، ص 241، انتشارات اسلاميه‏، تهران، چاپ اول، 1398ق؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 15، ص 14، دفتر انتشارات اسلامى‏، قم، چاپ پنجم، 1417ق.

[27]. تفسیر آسان، ج 1، ص 241؛ سید مرتضی، الذریعة، ج 1، ص 460، دانشگاه تهران، 1376ش؛ شیخ طوسی، العدة، ج 2، ص 487، چاپخانۀ ستاره، قم، 1417ق.

[28]. الذریعة، ج 1، ص 460 و 462؛ البیان فی تفسیر القرآن، ص 285؛ نجمى، هاشم زاده هريسى‏، بیان در علوم و مسائل کلی قرآن، ص 260، بی جا و بی تا.

[29]. الذریعة، ج 1، ص 460؛ البیان فی تفسیر القرآن، ص 285؛ بیان در علوم و مسائل کلی قرآن، ص 260.

[30]. بیان در علوم و مسائل کلی قرآن، ص 260.

[31]. طباطبایی، سید محمد حسین، حاشیة الکفایة، ج 2، ص 296، بنیاد علمی، فکری علامۀ طباطبایی، بی تا.

[32]. حشر، 7.

[33]. «از پیامبر (ص) چیزی که بر خلاف قرآن باشد، صادر نمی شود».

[34]. حاشیة الکفایة، ج 2، ص 296 و 297.

[35]. البیان فی تفسیر القرآن، ص 284 و 285؛ بیان در علوم و مسائل کلی قرآن، ص 260؛ الذریعة، ج 1، ص 460و 461؛ العدة، ج 1، ص 121.

اگر چه افراد کمی – مانند ابن حزم اندلسی از گروه ظاهریه اهل سنت – قائل به جواز و وقوع آن هستند؛ (نک: الذریعة، ج 1، ص 460 و 461؛ العدة، ج 1، ص 121).