searchicon

کپی شد

سلیمان نبی (علیه السلام)‏

باسمه تعالی

فهرست

چکیده مقاله سلیمان نبی (علیه السلام)‏

حضرت سلیمان (علیه السلام) از پیامبران بزرگ بنی اسرائیل است که در سرزمینی بین مصر و شام (بیت لحم) دیده به جهان گشود.

نام پدر بزرگوارش حضرت داوود (علیه السلام)، و نام مادر ایشان «برسبا» ذکر شده‌است. او دارای مقام نبوت و حكومت بی‌‎نظیر و بسیار وسیعی بود.

نام آن حضرت، هفده بار در سوره‌های متعددی از قرآن کریم آمده‌است.

وی دارای همسران و فرزندانی نیز بوده که به طور دقیق، نام و اسامی آنها در منبع خاصی نیامده‌است.

یکی از داستان‌های مرتبط با حضرت سلیمان (علیه السلام)، قصه «بُلْقَیس بنت شراحیل»؛ فرمانروا و ملکه سرزمین سبأ است که طی آیاتی در قرآن کریم به آن پرداخته شده‌است.

آن حضرت دارای آیین و شریعت مستقل نبوده، بلکه مبلِّغ شریعت آخرین پیامبر صاحب شریعت خود؛ یعنی حضرت موسی (علیه السلام) بوده و کتاب آسمانی هم نداشته‌است.

دیدگاه قرآن کریم در مورد ویژگی‌های آن حضرت این گونه است که او را از جمله پیامبران بزرگ الهی می‌داند که مورد عنایت خاصّ خداوند قرار گرفته و گنجینه نعمت و قدرت الهی بر روی زمین به دست وی داده شد. او به اذن خداوند در روی زمین دارای قدرت و حکومت ظاهری بی‌نظیری در تاریخ گشته و خداوند باد را مسخّر وی، و جماعت شیاطین و جنیّان و پرندگان و حیوانات را به خدمت وی در آورده‌بود.

در مقابل، تصویر حضرت سلیمان (علیه السلام) در تورات و نزد یهودی‌ها؛ تصویری مخدوش و همراه با خرافات و نسبت‌های ناروایی است که چهره تابناک این پیامبر الهی را با غباری از اتّهامات و اندیشه‌های باطل پوشانده‌است.

آن حضرت از نظر اخلاقی و صفات انسانی، شخصیتی بزرگوار، برگزيدۀ خدا و در همۀ جهات اخلاقى، عبادى و علمى در اوج كمال و دارای کرامات فراوانی؛ مانند علم، حکمت، قدرت قضاوت به حق و عادلانه، سخن گفتن با پرندگان، مورچگان، و سایر حیوانات، داشتن لشکرهایی از جنیان و پرندگان و تحت فرمان بودن باد برای او است.

آن بزرگوار اقدامات برجسته‌ای در زمینه‌های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، عمرانی و نظامی انجام داده است. وی همچنین مانند سایر انبیاء الهی دارای موافقان و مخالفان متعددی بوده است.

مرگ ایشان در حالی اتفاق افتاد که ایستاده و بر عصایش تکیه داده بود. در همان حالت، جنّ‌ها به تصوّر این که او زنده است و نگاه می‌کند، برای او کار می‌کردند. این وضعیت چند روز طول کشید تا سرانجام موریانه‌ای وارد عصای وی شد و درون آن را خورد. عصا شکست و سلیمان (علیه السلام) به زمین افتاد. آن‌گاه همه فهمیدند که او از دنیا رفته است.

زندگی نامه سلیمان نبی (علیه السلام)

حضرت سلیمان (علیه السلام) از پیامبران بزرگ بنی‌اسرائیل است که در سرزمینی بین مصر و شام (بیت لحم) دیده به جهان گشود.[1]

ایشان فرزند و وارث حضرت داوود (علیه السلام) است كه هم دارای مقام نبوت، و هم دارای حكومت بی ‎نظیر و بسیار وسیع بود. خداى تعالى مُلكى عظیم به او داد، جن، پرندگان و باد را برایش مسخّر كرد و زبان پرندگان را به وى آموخت. یکی از دعاهای حضرت سلیمان در قرآن، توفیق شكرگزارى در برابر نعمت‌های خداوند بوده است.[2]

نام مبارک آن حضرت، هفده بار در قرآن آمده است. او با یازده واسطه به حضرت یعقوب (علیه السلام) می‌رسد.

خداوند متعال در تمجید او می‌فرماید: «ما سلیمان را به داوود بخشیدیم، چه بنده خوبی! زیرا همواره با خدا ارتباط داشت و به سوی خدا بازگشت می كرد (و به یاد او بود)».[3]

امام صادق (علیه السلام) فرمود: «چهار نفر بر سراسر زمین فرمانروایی كردند كه دو نفر آنان از مؤمنان، و دو نفر از كافران بودند. مؤمنان عبارت بودند از: سلیمان بن داوود (علیهما السلام) و ذو القرنین (علیه السلام) و كافران: نمرود و بخت النصر…».[4]

قرآن مجید در آیه 12 و 13 سوره سبأ، گوشه‌ای از عظمت و امكانات وسیع سلیمان (علیه السلام) را بازگو كرده، چنین می‌فرماید:

«و برای سلیمان باد را مسخّر كردیم كه صبحگاهان مسیر یک ماه، و عصرگاهان مسیر یک ماه را می‌پیمود و چشمه مس (مذاب) را برای او روان ساختیم و گروهی از جنّ، پیش روی او به اذن پروردگارش كار می‌كردند و هر كدام از آنها كه از فرمان ما سرپیچی می كرد، او را عذاب آتش سوزان می چشاندیم».[5] «آنها هر چه سلیمان می خواست، برایش درست می كردند؛ معبدها، تمثال‌ها، ظروف بزرگ غذا؛ همانند حوض‌ها، و دیگ‌های ثابت (كه از بزرگی قابل حمل و نقل نبود و به آنان گفتیم:) ای آل داوود! شكر (این همه نعمت را) به جا آورید، ولی عده كمی از بندگان من شكر گزارند».[6]

آن حضرت، طبق نقلی در سيزده سالگی[7] و طبق نقل دیگر در بیست و دو سالگی[8] حكومت را به دست گرفت و پس از چهل سال،[9] و به قولی 52 سال[10] فرمانروایی از دنيا رفت. مدت عمرش بنابر قول ابن اثیر، 53 سال[11] و مطابق برخی از روایات، 712 سال بوده است.[12]

‏نسب و خاندان سلیمان نبی (علیه السّلام)‏

در‌باره نسب و خاندان حضرت سلیمان آمده است: «سليمان پسر داوود پسر ايشا پسر عويد پسر عابر پسر سلمون پسر نحشون پسر عمينا داب پسر ارم پسر حصرون پسر فارص پسر يهوذا پسر يعقوب پسر إسحاق پسر ابراهيم (علیه السلام)».[13]

بر اساس فرمایش قرآن کریم، اجداد و نسب او بعد از حضرت ابراهیم  (علیه السلام)، به حضرت نوح (علیه السلام) می رسد. در آن جا که می فرماید: «وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ كُلاًّ هَدَيْنا وَ نُوحاً هَدَيْنا مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ وَ أَيُّوبَ وَ يُوسُفَ وَ مُوسى‏ وَ هارُونَ وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ؛ و اسحاق و يعقوب را به او [ابراهيم‏] بخشيديم و هر دو را هدايت كرديم و نوح را (نيز) پيش از آن هدايت نموديم و از فرزندان او، داوود و سليمان و ايّوب و يوسف و موسى و هارون را (هدايت كرديم) اين گونه نيكوكاران را پاداش مى‏دهيم! ».[14]

علامه طباطبایی در ذیل این آیه شریفه می فرماید:

به حسب ظاهر، ضمیر در «ذریته» به حضرت نوح (علیه السلام) برمی گردد؛ یکی به این دلیل که کلمه نوح، مرجع نزدیک لفظی است و دیگر آن که بعضی از افراد ذکر شده در ادامه آیات؛ مانند حضرت لوط و حضرت الیاس (علیهما السلام) – بنا بر آن چه نقل شده- از نسل ابراهیم (علیه السلام) نیستند. این احتمال نیز داده شده که ضمیر در «ذریته» به حضرت ابراهیم (علیه السلام) برگردد. در این صورت اسامى الیاس و لوط که در آیات بعد آمده از باب تغلیب (غلبه)، در شمار ذریه آن حضرت ذکر شده‌اند؛ همانند آن چه که خداوند سبحان در آيه 27 سوره عنكبوت مى فرمايد: «وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ جَعَلْنا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَ الْكِتابَ؛ و اسحاق و یعقوب را به او (ابراهیم) عطا كردیم، و در میان فرزندانش پیامبرى و كتاب را قرار دادیم»؛ یا این که بگوییم مراد از ذریه، فقط این شش نفر ذکر شده در آیه هستند و بقیه اسامی که در آیات بعد آمده جزو ذریه نیستند.[15]

پدر و مادر سلیمان نبی (علیه السلام)

در‌باره پدر و مادر حضرت سلیمان (علیه السلام) باید گفت: آن چه از قرآن کریم،[16] منابع تاریخی[17] و همچنین منابع روایی[18] به دست می آید، این است که نام پدر آن بزرگوار، حضرت داوود (علیه السلام) بوده است.

درباره نام مادر آن بزرگوار باید گفت: در بسیاری از منابع تاريخی ذکر شده: حضرت داوود (علیه السلام) همسری به نام «برسبا» داشته که همان مادر حضرت سلیمان (علیه السلام) و همسر سابق «اوریا» (یکی از فرماندهان نظامی حضرت داوود (علیه السلام)  بوده است.[19]

برای «برسبا» اسامی دیگری نیز نقل شده، لکن غالب تفاسیر و تواریخ اسلامی، ‌او را بدون ذکر نام و فقط همسر «اوریا» ذکر کرده‌اند، چه این که قصه‌های متعددی در آثار یهودی و اسلامی پیرامون وی نقل شده که بعضی از آنها ناصحیح و آمیخته با مطالب غیر واقعی است.[20]

ولادت سلیمان نبی (علیه السلام)

در مورد تاریخ ولادت حضرت سلیمان (علیه السلام) گفتنی است که پس از تفحص بسیار، مطلب متقن و محکمی دراین باره یافت نشد، اما در برخی از منابع آمده که تاریخ ولادت او را ۴۳۹۱ سال بعد از هبوط آدم (علیه السلام) ذکر کرده اند.[21]

در جای دیگری نیز آمده كه از هبوط حضرت آدم (علیه السلام) تا طوفان نوح (علیه السلام)، دو هزار و دويست و پنجاه و شش سال بود. از طوفان تا زمان تولد حضرت ابراهيم خليل (عليه السلام)، يک هزار و هفتاد و نه سال و از تولد ابراهيم (علیه السلام) تا سال هشتادم عمر حضرت موسى (علیه السلام)؛ يعنى هنگامى كه بنى اسرائيل را از مصر به بيابان برد، پانصد و شصت و پنج سال بود. از خروج بنى اسرائيل تا سال چهارم پادشاهى سليمان بن داوود (عليه اسلام)؛ يعنى موقعى كه بناى بيت المقدس را آغاز كرد نیز سيصد و سى و شش سال بود.[22]

اگر مجموع این اعداد را با هم جمع کنیم، عدد چهار هزار و دویست و سی و شش به دست می آید. بعد از آن که سال‌های عمر آن حضرت در سال چهارم حکومتش را از مجموع عدد 4236 کم کنیم، سال ولادت وی بعد از هبوط حضرت آدم (علیه السلام) به دست می‌آید.

برخی از گزارش‌ها از این حکایت می‌کند که حضرت سلیمان (علیه السلام) در سن سیزده سالگی به حکومت رسیده است.[23] بنابر گزارش 4236 سال، او چهار سال هم حکومت نموده که مجموع این دو؛ یعنی آغاز حکومت در سیزده سالگی و چهار سال هم حکومت، روی هم هفده سال می شود. پس اگر هفده را از 4236 کم کنیم عدد 4219 به دست می آید. نتیجه این که بر اساس این گزارش هنگام تولد آن حضرت، 4219 سال بعد از هبوط حضرت آدم (علیه السلام) می شود.

البته روشن است که این سخنان دقیق و قطعی نیست؛ لذا مشاهده می شود که میان دو قول 170 سال تفاوت وجود دارد.

در‌باره محل تولد آن حضرت باید گفت: پس از تفحص فراوان به صورت صریح به مکان تولد او اشاره نشده است، اما نظر مشهور مورّخان اسلامی و همچنین کتاب مقدس مسیحیت این است که پدر بزرگوار آن حضرت؛ یعنی حضرت داوود (علیه السلام) در «بیت لحم» فلسطین متولد شده است.[24] در کتاب مقدس، نام دیگر این شهر «افراته» است.[25] همچنین آن را «بیت لحم یهودا»[26] و «شهر داوود» نیز نامیده‌اند.[27] کتاب مقدس عبری، بیت لحم را به عنوان شهر داوود و مکانی که در آن به عنوان پادشاه اسرائیل تاج گذاری نمود و نیز مکانی که او توسط «ساموئل» تدهین شد، معرفی می کند.[28]

از این بیان می توان استفاده نمود که محل تولد حضرت سلیمان (علیه السلام) نیز شهر بیت لحم بوده؛ چرا که مکان حکومت وی نیز همین شهر بوده است.

اسامی و القاب سلیمان نبی (عليه السّلام)

نام آن حضرت، سلیمان است که در آیات قرآن کریم، هفده بار در سوره‌های: «بقره، نساء، انعام، انبياء، نمل، سبأ و ص» آمده است. درباره القاب آن حضرت، گفتنی است در منابع تاریخی و دینی معتبر، به لقب خاصی برای ایشان تصریح نشده، اما از آیات قرآن کریم در مدح و توصیف حضرت سلیمان (علیه السلام)، می‌توان به القابی؛ مانند «نبی الله»،[29] «اوّاب»،[30] «حشمت الله»[31] و… برای ایشان پی برد.

خانواده سلیمان نبی (علیه السّلام)‏

‏‏بنا بر برخی گزارشات تاریخی، حضرت سلیمان (علیه السلام) دارای همسران و فرزندان متعددی بوده است.

همسران سلیمان نبی (علیه السّلام)‏

‏برخی از دانشمندان شیعه و اهل سنت، داشتن همسران متعدد برای حضرت سلیمان (علیه السلام) را نقل نموده‌اند، ولی به نظر می‌رسد در میان منابع صحیح روایی، شاهدی در این رابطه وجود ندارد و منابع اسلامی در این زمینه از نقل کتاب مقدس (عهد عتیق) متأثّر بوده‌اند.[32]

بر اساس برخی از گزارش‌ها، بسیاری از همسران آن حضرت غیر بومی بوده و یکی از آنان دختر فرعون مصر بود.[33] همسر دیگر حضرت که در کتاب مقدس از او نام برده شده، «نعمه» است که فرزندش «رحبعام»، جانشین سلیمان (علیه السلام) شد.[34] البته در صورت پذیرش ازدواج حضرت سلیمان (علیه السلام) با «بلقیس»؛ فرمانروای سرزمین سبأ، نام وی نیز در زمره همسران آن حضرت، قرار می‌گیرد.

آن‌چه که در قرآن مجيد پيرامون ملكه سبأ آمده آن است که وی ابتدا کافر بود، ولی سرانجام با هدایت حضرت سلیمان (علیه السلام)، به خداوند متعال و پیامبرش ايمان آورد و به خيل صالحان پيوست، اما اين كه بعد از ايمان، به كشور خود بازگشت و به حكومت خود از طرف سليمان (علیه السلام) ادامه داد؟ يا نزد سليمان ماند و با او ازدواج كرد؟ يا به توصيه سليمان با يكى از ملوک يمن كه به عنوان «تبع» مشهور بودند، پيمان زناشويى بست؟ در قرآن اشاره‏اى به اينها نشده است؛ چون در هدف اصلى قرآن كه مسائل تربيتى است دخالتى نداشته، ولى مفسران و مورخان، هر كدام راهى برگزيده‏اند كه تحقيق در آن ضرورتى ندارد، هر چند طبق گفته بعضى از مفسران، مشهور و معروف، همان ازدواج او با سليمان (علیه السلام) است.[35]

فرزندان سلیمان نبی (علیه السّلام)‏

درباره تعداد فرزندان حضرت سلیمان (علیه السلام) باید گفت: پس از تفحص و جست‌وجوی فراوان در منابع اسلامی و غیر اسلامی، مطلب مستندی دال بر تعداد فرزندان دختر و پسر آن حضرت یافت نشد. البته در کتاب مقدس از «رحبعام» به عنوان فرزند و جانشین حضرت سلیمان (علیه السلام) نام برده شده است.[36]

در برخی از سایت ها نیز تعداد فرزندان آن حضرت، به روایتی، ۴۳ دختر و ۲۷ پسر اعلام شده ‌است.[37]

وارث و جانشین سلیمان نبی (علیه السّلام)

‏در تورات، وارث و جانشین حضرت سلیمان (علیه السلام)، «رحبعام»؛ فرزند او ذکر شده است،[38] اما در برخی دیگر از منابع، از شخصی به نام «آصف بن برخیا» نام برده شده است.

آصف بن ‌برخیا بن شمعیا (شمعون)؛ داماد، جانشین، وزیر و به قولى كاتب حضرت سلیمان‌ بن ‌داوود (علیهما السلام) بود.[39] او از بنى‌ اسرائیل و بر ‌اساس بعضى منابع، معلّم دوران كودكى حضرت سلیمان (علیه السلام) بوده است.[40] برخى نیز او را پسر خواهر، یا ‌پسرخاله حضرت سلیمان (علیه السلام)، صدیق و دارای اسم اعظم مى ‌دانند.[41] در تورات از شخصى به نام «اَساف بن ‌بركیا» نام برده شده كه رهبرى گروهى‌ از سرودخوانان و سرایندگان حضرت داوود (علیه السلام) را بر عهده داشته ‌است.[42]

آصف بن ‌برخیا بن شمعیا(شمعون) داماد، جانشین ، وزیر و به قولى كاتب حضرت سلیمان‌ بن ‌داوود علیه السلام بود.1او از بنى‌ اسرائیل و بر ‌اساس بعضى منابع ، معلّم دوران كودكى حضرت سلیمان علیه السلام بوده است.2برخى نیز او را پسر خواهر، پسرعمو و یا ‌پسرخاله حضرت سلیمان علیه السلام مى ‌دانند.3 در تورات از شخصى به نام «اَساف بن ‌بركیا» نام برده شده است كه رهبرى گروهى‌ از سرودخوانان و سرایندگان حضرت داوود علیه السلام را بر عهده داشته و ‌او را از فرزندان لاوى‌ بن ‌یعقوب بن اسحاق معرفى كرده ‌است.[43]

فرازهای زندگی سلیمان نبی (علیه السّلام)‏

زندگی هر فردی از آحاد انسانی با توجه به موقعیت و شخصیت همان فرد و با در نظر گرفتن مکان و زمان، و اجتماعی که در آن زندگی می کند، با فراز و نشیب‌ها، تجربه‌ها، سختی‌ها، راحتی‌ها، غم‌ها، شادی‌ها و … همراه است.

شخصیتِ بزرگوار حضرت سلیمان نبی (علیه السلام) نیز که از پیامبران عظیم‌الشأن الهی و همچنین یکی از انسان های برجسته تاریخ بشر است، دارای یک زندگانی پر از فراز و نشیب است. فرازهای زندگی ایشان از دوران نوجوانی -که در همان دوران به پادشاهی و پیامبری بنی اسرائیل مبعوث شد- تا آخر حیات شریف آن حضرت؛ پر از سختی‌ها،  مشکلات، بشارت‌ها، آسانی‌ها و پستی و بلندی‌های خاص خود بوده است.

یکی از تفاوت‌های شاخص آن حضرت با سایر انبیاء الهی، به جز پدر بزرگوارش حضرت داوود (علیه السلام)، جایگاه اجتماعی او به عنوان یکی از پادشاهان عالم است. عصر ایشان بر خلاف همه اعصار گذشته و پیامبران قبل از او (غیر از پدرش)، عصری است که یک رهبر آسمانی و یک پیامبر الهی بر مردم حکومت و فرمانروایی می کند.

نبوت سلیمان نبی (علیه السّلام)

قرآن کریم بعثت پیامبران (علیهم السلام) را جریانی مداوم و پیوسته در تاریخ می داند. پشتوانه ادعای آنان در پیامبری، وحی است. حضرت سلیمان (علیه السلام) نیز از این موهبت الاهی برخوردار بود. قرآن کریم آن حضرت را بزرگ شمرده و او را از بندگان صالح و انبیای مرسل[44] خوانده که به او علم و حکمت داده شده است.

در باره مرسل بودن آن حضرت در تفسیر آیه 102 سوره بقره آمده است: «… سليمان (علیه السلام) مقامش بلندتر و ساحتش مقدس‏تر از آن است كه سحر و كفر به وى نسبت داده شود. براى اينكه خدا قدر او را در چند جا از كلام خود؛ يعنى در سوره‏هاى مكى كه قبل از بقره نازل شده؛ مانند سوره انعام، انبياء، نحل و ص، عظيم شمرده و او را بنده‏اى صالح و نبى مرسل خوانده است …»[45]

با توجه به مطالب فوق، در می یابیم که حضرت سلیمان از انبیای مرسل است.

قرآن کریم از نعمت وحی الاهی به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و پیامبران پیش از وی سخن گفته و حضرت سلیمان (علیه السلام) را در ردیف سایر پیامبران ذکر می کند: «ما به تو وحى فرستاديم همان گونه كه به نوح و پيامبران بعد از او وحى فرستاديم و (نيز) به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط [بنى اسرائيل‏] و عيسى و ايّوب و يونس و هارون و سليمان وحى نموديم و به داوود زبور داديم».[46]

علاوه بر این، قرآن کریم از پیامبرانی با عنوان هدایت یافتگان، نیکوکاران و شایستگان یاد می‏کند و حضرت سلیمان (علیه السلام) را در ردیف آنان قرار داده، می‌فرماید: «و اسحاق و يعقوب را به او [ابراهيم‏] بخشيديم و هر دو را هدايت كرديم و نوح را (نيز) پيش از آن هدايت نموديم و از فرزندان او، داوود و سليمان و ايّوب و يوسف و موسى و هارون را (هدايت كرديم) و اين گونه نيكوكاران را پاداش مى‏دهيم!».[47]

گفتنی است: اهل کتاب، حضرت سلیمان (علیه السلام) را به عنوان پادشاه بنی اسرائیل می شناسند و کتاب مقدس از نبوت حضرت سلیمان (علیه السلام) سخن نمی گوید.[48]

آیین سلیمان نبی (علیه السّلام)

حضرت سلیمان (علیه السّلام) دارای آیین و شریعت مستقل نبوده، بلکه مبلِّغ شریعت آخرین پیامبر صاحب شریعت خود؛ یعنی حضرت موسی (علیه السلام) بوده است.[49]

کتاب آسمانی سلیمان نبی (علیه السّلام)

قرآن کریم نیز در آیات متعددی که از حضرت سلیمان (علیه السلام) نام برده از او به عنوان یکی از انبیای الهی یاد کرده است، اما در هیچ یک از این آیات، به کتابی آسمانی که بر آن حضرت نازل شده باشد، اشاره نشده است. با جست و جویی هم که از کتب تاریخی، تفسیری و روایی به عمل آمده، هیچ گونه مطلبی که بیانگر وجود کتابی آسمانی برای وی باشد، یافت نشد؛ لذا باید گفت: آن حضرت از جمله پیامبرانی است که کتاب نداشته و مروج دین و آیین پیامبر اولوا العزم پیش از خود، حضرت موسی (علیه السلام) بوده است.

وفات سلیمان نبی (علیه السلام)

درباره سرنوشت حضرت سلیمان (علیه السلام) روایت شده است:

وليد بن صبيح از امام صادق (عليه السّلام) نقل می كند خداى عز و جل به سليمان بن داوود (عليهما السّلام) وحى فرمود: نشانه مرگ تو رویش درختی به نام «خرنوبة»[50] است که در بيت المقدس می روید. روزى سليمان متوجه شد كه درخت «خرنوبة» در بیت المقدس روییده است. از او پرسيد: چه نام دارى؟ گفت: «خرنوبة»!. بلافاصله سلیمان (علیه السلام) به محراب و محل عبادت خود بازگشت و در حالی که ایستاده و بر عصایش تکیه داده بود، از دنیا رفت. چند روزی به همان وضع ایستاده بود و جنّ‌ها و انسان ها به تصوّر این که او زنده است و نگاه می‌کند، همانند گذشته در اجرای امرش کار می‌کردند. سرانجام موریانه‌ای وارد عصای او شد و درون آن را خورد. عصا شکست و سلیمان (علیه السلام) به زمین افتاد. (آن گاه همه فهمیدند که او از دنیا رفته است). آیا این قول الهی را نشنیدی که فرمود: «فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ الْغَيْبَ ما لَبِثُوا فِي الْعَذابِ الْمُهِينِ؛[51] پس چون [سليمان‏] فرو افتاد براى جنّيان روشن گرديد كه اگر غيب مى‏دانستند، در آن عذاب خفّت‏آور (کار سنگین و مداوم) باقى‏ نمى‏ماندند».[52]

در روایت دیگری آمده:

خداوند تمام امکانات دنیوی را در اختیار حضرت سلیمان (علیه السلام) گذاشت تا جایی که او بر جنّ و انس و پرندگان و چرندگان و باد و رعد و برق و … مسلّط بود. وی روزی گفت: با آن همه اختیارات و مقامات، هنوز به یاد ندارم که روزی را با شادی و استراحت به شب رسانده باشم، فردا دوست دارم تنها وارد قصر خود شوم و با خیال راحت، استراحت کنم و شاد باشم.

فردای آن روز سلیمان (علیه السلام) وارد قصر خود شد و درِ آن را از پشت قفل کرد تا هیچ کس وارد نشود و خود به نقطه بالای قصر رفت و با نشاط به مُلک خود نگریست. نگهبانان در همه جا ناظر بودند که کسی وارد قصر نشود. ناگهان سلیمان (علیه السلام) دید جوانی زیبا چهره و خوش قامت وارد قصر شد. سلیمان (علیه السلام) به او گفت: «چه کسی به تو اجازه داد که وارد قصر شوی، با این که من امروز تصمیم داشتم در خلوت باشم و آن را با آسایش بگذرانم»؟!

جوان گفت: «با اجازه خدا به این قصر وارد شدم». سلیمان گفت: «پروردگار قصر، از من سزاوارتر بر آن است، اکنون بگو بدانم تو کیستی»؟ جوان گفت: «من عزرائیل هستم». سلیمان (علیه السلام) گفت: «برای چه به این جا آمده‎ای»؟ عزرائیل گفت: «آمده‎ام تا روح تو را قبض کنم». سلیمان (علیه السلام) گفت: «هرگونه که مأمور هستی، آن را انجام بده. امروز روز سرور و شادمانی و استراحت من بود، ‌خداوند نخواست که سرور و شادی من در غیر دیدار و لقایش مصرف گردد».

همان دم عزرائیل جان او را قبض کرد، در حالی که به عصایش تکیه داده بود. مردم، جنّیان و سایر موجودات خیال می کردند که او زنده است و به آنها نگاه می‎کند. بعد از مدتی بین مردم اختلاف نظر شد و گفتند: چند روز است که سلیمان (علیه السلام) نه غذا می‌خورد، نه آب می‌آشامد، نه می‌خوابد و هم‌چنان نگاه می کند.

بعضی گفتند: او خدای ما است، واجب است که او را بپرستیم. برخی گفتند: او ساحر است و خودش را این گونه به ما نشان می‌دهد و بر چشم ما چیره شده است، ولی در حقیقت، چنان که می‌نگریم نیست.

مؤمنان گفتند: او بنده و پیامبر خدا است. خداوند امر او را هرگونه بخواهد تدبیر می‌کند. بعد از این اختلاف، خداوند موریانه‌ای به درون عصای او فرستاد. درون عصای او خالی شد، عصا شکست و جنازه سلیمان از ناحیه صورت به زمین افتاد. از آن پس جنّ‌ها از موریانه‌ها تشکر و قدردانی می‌کنند؛ چرا که پس از اطلاع از مرگ سلیمان (علیه السلام) دست از کارهای سخت کشیدند… .[53]

امير مؤمنان على (علیه السلام) در يكى از خطب نهج البلاغه مى‏فرمايد:

اگر كسى در اين جهان، نردبانى به عالم بقا مى‏يافت و يا مى‏توانست مرگ را از خود دور كند، سليمان فرزند داوود (علیهما السلام) بود كه حكومت بر جن و انس، توأم با نبوت و مقام والا، براى او فراهم شده بود، امّا آن گاه كه پيمانه عمرش لبريز و روزى او تمام شد، تيرهاى مرگ از كمان‏هاى نيستى بر او باريدن گرفت، و خانه و ديار از او خالى گشت، خانه‏هاى او بى صاحب ماند، و ديگران آنها را به ارث بردند.[54]

مرقد سلیمان نبی (علیه السلام)

با توجه به آن چه در کتب تاریخ نقل شده: قبر شریف حضرت سلیمان (علیه السلام) در کشور «فلسطین» در جوار مزار پدربزرگوارش در بخش قدیمی بیت‌المقدس (شهر داوود) قرار دارد.

در اخبار اسلامی و متون یهود تصریح گردیده که حضرت سلیمان (علیه السلام) در بیت‌المقدس و در کنار پدر بزرگوارشان حضرت داوود نبی (علیه السلام) مدفون است.

مُحدّث قمی نقل کرده است: «در بیت المقدس قبور جمله‌ای پیغمبران؛ مانند حضرت داوود، سلیمان و غیرهما (سلام الله علیهم اجمعین) که در نزد اهل آن جا معروف هستند، واقع شده است».[55] در کتاب مقدس نیز آمده: «(سلیمان) وقتی مرد، او را در شهر پدرش داوود (بیت المقدس) دفن کردند».[56]

البته در حال حاضر ضریحی برای آن حضرت در حرم حضرت داوود (علیه السلام) وجود ندارد. بنیامین تطیلی (تودولایی) در سفرنامه‌اش به سال 568 ق / 1173 م، درباره موقعیت مزار حضرت سلیمان و حضرت داوود (علیهما السلام) مطلب قابل توجهی را ثبت کرده است:

«اطراف اورشلیم (بیت المقدس) را کوه‌های بلند فراگرفته و قبر داوود و جانشینان او بر روی کوه صهیون قرار دارد، اما جای آنها دیگر مشخص نیست؛ زیرا پانزده سال پیش ــ وقتی دیوارهای کلیسایی که بر روی کوه صهیون قرار دارد ــ فرو ریخت، یکی از کشیش‌ها به دستور اسقف اعظم، مأمور شد که دیوارهای کلیسا را با سنگ قبرهای قدیمی روی کوه صهیون دوباره بسازد. او بیست کارگر اجیر کرد و آنها سنگ‌ها را از پی دیوارهای صهیون جدا کردند. دو تن از این کارگران با هم دوست بودند. روزی یکی از آنها دیگری را به صرف غذا دعوت کرد. وقتی آنها پس از مهمانی به محل کار خود بازگشتند، سرکارگر پرسید که چرا کار خود را تعطیل کرده‌اید؟ گفتند: وقتی کارگران برای ناهار می روند، ما کار می‌کنیم و غیبت خود را جبران می‌کنیم و همین کار را هم کردند، اما وقتی مشغول کندن سنگ‌ها بودند، به دریچه‌ای رسیدند که به یک غار باز می شد. آنها به این امید که در آن جا گنجی پنهان باشد، وارد غار شدند و از یک راهرو طولانی گذشتند. وقتی مقابل یک تالار پرشکوه با ستون‌های مرمرین رسیدند، دیدند روی آنها با طلا و نقره پوشانده شده بود. در داخل تالار، یک میز، یک عصا و یک تاج طلا دیده می شد. آن جا قبر داوود (علیه السلام) پادشاه اسرائیل و در سمت چپ، قبر پسرش سلیمان (علیه السلام) و قبر تمام پادشاهان یهود قرار داشت. تابوت سنگی دربسته‌ای نیز آن جا بود که هیچ کس نمی‌دانست داخل آن چیست. وقتی آن دو خواستند وارد تالار شوند، طوفان شدید در مدخل آن شروع به وزیدن کرد که نتوانستند حرکت کنند. هنگام شب دوباره باد وزید و با صدایی که مثل صدای انسان بود، به مردان گفت: برخیزید و این جا را ترک کنید. دو مرد لرزان و وحشت زده آن جا را ترک کرده، نزد اسقف رفتند و این اتفاق را برای او تعریف کردند. اسقف فوراً به سراغ ابراهیم اَلکُنستانتینوس (اَلقُسطَنطینی) فرستاد. او مردی زاهد بود که دست از جهان کشیده و مرتاض وار زندگی می کرد. وقتی خبر را از اسقف شنید، با اطمینان گفت که آن جا قبر تمام پادشاهان یهود از خاندان داوود است و درخواست کرد که صبح روز بعد با اسقف و آن دو مَرد به آن جا برود و شخصاً همه چیز را ببیند، اما آن دو، صبح روز بعد نیز از شدت وحشت هنوز بیمار بودند و وقتی اسقف به آنها دستور داد که بیایند، گفتند: دیگر هرگز به آن غار وارد نخواهند شد؛ چون قدرت نامرئی، دوست ندارد آدم زمینی پرده از اسرار خدایی بردارد. اسقف هم دستور داد تا درِ آن غار را ببندند و به این ترتیب تا به امروز نیز از دید مردم پنهان است. این موضوع را شخص مرتاض «رابی ابراهیم» برایم تعریف کرد».[57]

ویژگی‌های سلیمان نبی (علیه السلام)

همه پيامبران الهى (علیهم السّلام)، داراى ويژگی‌ها و امتيازات خاصى هستند. یکی از ویژگی‌های خاص ایشان، مقام نبوت و رابطه وحيانى داشتن با خدا است. البته رابطه وحیانی، یکی از بزرگ‌ترين ادعاهايى است كه يک انسان مى‌تواند داشته باشد؛ از اين رو مدعى نبوت براى آن كه شايستگى چنين مسئوليت بزرگى را داشته باشد، بايد داراى امتيازاتى ويژه باشد. افزون بر اين، وجود اين صفات در شخص، زمينه مناسبى را براى پذيرش دعوت او از سوى مردم فراهم مى كند. عقل آدمى هم حكم مى كند كه پيامبر، افضل و اكمل افراد جامعه باشد؛ زيرا در سايه اين برترى است كه اطمينان لازم و اعتماد كافى به او حاصل مى شود. به علاوه پذيرش پيامبرى كسى كه هيچ امتياز معنوى و انسانى بر ديگران ندارد، امرى عاقلانه نيست. ضمن این که خواست طبيعى و عادى مردم اين است كه راهنمايان و رهبران دينى آنان، افرادى برگزيده و ممتاز باشند.

حضرت سلیمان (علیه السّلام) نیز از پیامبران الهی و دارای ويژگی‌ها و امتيازات بسیار برجسته‌ای می باشد که در جای خود به برخی از آنها اشاره خواهد شد.

ویژگی‌های سلیمان نبی (علیه السلام) از دیدگاه قرآن

با نگاهی به آیات قرآن کریم در می‌یابیم که خداوند متعال در این کتاب شریف، حضرت سلیمان (علیه السلام) را با ویژگی‌ها و صفات برجسته‌ای می ستاید. در این مقال کوتاه به برخی از آنها اشاره می‌شود:

  1. بنده خوب خدا و بازگشت کننده دائمی به او

«ما سلیمان را به داوود بخشیدیم، چه بنده خوبى؛ زیرا همواره به سوى خدا بازگشت مى کرد (و به یاد او بود)!».[58]

  1. نبوت و پیامبری

«و سليمان وارث داوود شد…»،[59] «ما به تو وحى فرستاديم، همان‌گونه كه به نوح و پيامبران بعد از او وحى فرستاديم و (نيز) به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط [بنى اسرائيل‏] و عيسى و ايّوب و يونس و هارون و سليمان وحى نموديم و به داوود، زبور داديم».[60]

  1. ذاکر خداوند

با وجود قدرت و مکنت ذکر شده، هیچ یک از این نعمت‌های سرشار، حضرت سلیمان (علیه السلام) را از یاد خداوند غافل نکرد و هرگاه نعمت و عنایت تازه‌ای از ناحیه خداوند شامل حال او می‌شد می‌فرمود: «همه اینها از فضل و عنایت پروردگار من است».[61] یا زمانی که ملکه سبأ با فرستادن هدایای زیاد، قصد فریب سلیمان و جلب نظر وی را داشت، آن حضرت وی را به نعمت‌هایی که خداوند به او ارزانی داشته، توجّه داد و خطاب به وی فرمود: «آیا مرا به وسیله مال می خواهی کمک کنی؟ در حالی که آن چه خداوند به من ارزانی داشته از آن چه که به تو داده، برتر و بهتر است».[62]

همچنین قرآن آن حضرت را شخصیتی معرّفی می‌کند که اگر لحظه‌ای از یاد خدا غافل می‌شد، در صدد جبران بر می آمد: «ما سليمان را آزموديم و بر تخت او جسدى افكنديم، سپس او به درگاه خداوند توبه كرد».[63]

  1. شاکر نعمات الهی

خداوند متعال بعد از اعطای نعمات ویژه به حضرت سلیمان (علیه السلام) می فرماید: و به آنان گفتيم: اى آل داوود! شكر (اين همه نعمت را) به جا آوريد، ولى عده كمى از بندگان من شكرگزارند![64]

آن حضرت نیز از خدا درخواست نمود که توفیق شکر نعماتش را به وی عطا کند: «سلیمان از سخن او (مورچه) تبسّم کرد و در حالی که می خندید، گفت: «پروردگارا! شکر نعمت‌هایى را که بر من و پدر و مادرم ارزانى داشته‌اى به من الهام کن، و توفیق ده تا عمل صالحى که موجب رضاى تو است انجام دهم و مرا به رحمت خود در زمره بندگان صالحت وارد کن!».[65]

قرآن کریم در جای دیگری، در داستان تخت بلقیس؛ ملکه سبأ، می فرماید: «(امّا) کسى که دانشى از کتاب (آسمانى) داشت، گفت: من پیش از آن که چشم بر هم زنى، آن (تخت) را نزد تو خواهم آورد! و هنگامى که (سلیمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا دید، گفت: این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را به جا مى آورم یا کفران مى کنم؟! و هر کس شکر کند، به نفع خود شکر مى‏کند و هر کس کفران نماید (به زیان خویش نموده است، که) پروردگار من، غنىّ و کریم است!».[66]

  1. بهره‌مندی از علم و حکمت

خداوند متعال در سنین نوجوانی، علم و حکمت را به حضرت سلیمان (علیه السلام) ارزانی داشته بود: «و داوود و سليمان را (به خاطر بياور) هنگامى كه درباره كشتزارى كه گوسفندان بى شبان قوم، شبانگاه در آن چريده (و آن را تباه كرده) بودند، داورى مى‏كردند و ما بر حكم آنان شاهد بوديم».[67] «ما (حكم واقعى) آن را به سليمان فهمانديم و به هر يک از آنان (شايستگى) داورى، و علم فراوانى داديم…».[68] «و ما به داوود و سليمان، دانشى عظيم داديم…».[69]

وی حاکمی بود که معاونانش از علم کتاب و علم الهی برخوردار بودند؛ چه رسد به خودش که حاکم و فرمانروای ملک و سرزمین بود.[70]

  1. دانستن زبان پرندگان و حیوانات

و (سلیمان) گفت: «اى مردم! زبان پرندگان به ما تعليم داده شده…».[71]

(سليمان) در جستجوى آن پرنده [هدهد] برآمد و گفت: «چرا هدهد را نمى‏بينم، يا اين كه او از غايبان است؟![72]… چندان درنگ نكرد (كه هدهد آمد و) گفت: «من بر چيزى آگاهى يافتم كه تو بر آن آگاهى نيافتى من از سرزمين «سبأ» يک خبر قطعى براى تو آورده‏ام»[73]… (سليمان) گفت: «ما تحقيق مى‏كنيم ببينيم راست گفتى يا از دروغگويان هستى؟».[74]

(آنها حركت كردند) تا به سرزمين مورچگان رسيدند. مورچه‏اى گفت: «به لانه‏هاى خود برويد تا سليمان و لشكرش شما را پايمال نكنند در حالى كه نمى‏فهمند!»،[75] «سليمان از سخن او تبسّمى كرد و خنديد».[76]

  1. عطای از هر چیز

خداوند می فرماید: «و سليمان وارث داوود شد و گفت: «اى مردم! … از هر چيز به ما عطا گرديده، اين فضيلت آشکارى است».[77]

جمله «أُوتِينا مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ؛ از همه چيز به ما داده شده»، بر خلاف محدوديت‌هايى كه گروهى از مفسران براى آن قائل شده‏اند، مفهوم وسيع و گسترده‏اى دارد و تمام وسایلى را كه از نظر معنوى و مادى براى تشكيل حكومت الهى آن حضرت لازم بوده است، شامل مى‏شود.[78]

  1. مقامی ارجمند و سرانجامی نیکو

و براى او [سليمان‏] نزد ما مقامى ارجمند و سرانجامى نيكو است.[79]

  1. صاحب ملک و پادشاهی بی‌نظیر

قرآن کریم سلیمان (علیه السلام) را از جمله پیامبران بزرگ الهی می داند که مورد عنایت خاصّ خداوند قرار گرفت و گنجینه نعمت و قدرت الهی بر روی زمین به دست وی داده شد. او به اذن خداوند در روی زمین دارای قدرت و حکومت بی‌نظیری در تاریخ گشت.

«گفت: پروردگارا! مرا ببخش و حكومتى به من عطا كن كه بعد از من سزاوار هيچ كس نباشد، كه تو بسيار بخشنده‏اى!»[80] خداوند سبحان نیز خواسته وی را اینچنین اجابت فرمود:

9.1 تسخیر باد

«پس ما باد را مسخّر او ساختيم تا به فرمانش به نرمى حركت كند و به هر جا او مى‏خواهد برود!»[81] «و براى سليمان باد را مسخّر ساختيم كه صبحگاهان مسير يک ماه را مى پيمود و عصرگاهان مسير يک ماه را…»؛[82]

«و تندباد را مسخّر سليمان ساختيم، كه به فرمان او به سوى سرزمينى كه آن را پربركت كرده بوديم، جريان مى‏يافت و ما از همه چيز آگاه بوده‏ايم».[83]

9.2 تسخیر شیاطین

«و شياطين را مسخّر او كرديم، هر بنّا و غوّاصى از آنها را»![84] «و گروه ديگرى (از شياطين) را در غل و زنجير (تحت سلطه او) قرار داديم».[85] «و گروهى از شياطين (را نيز مسخّر او قرار داديم، كه در دريا) برايش غوّاصى مى‏كردند و كارهايى غير از اين (نيز) براى او انجام مى‏دادند و ما آنها را (از سركشى) حفظ مى‏كرديم!».[86]

9.3 تسخیر جنیان

«… و گروهى از جنّ پيش روى او به اذن پروردگارش كار مى‌كردند و هر كدام از آنها كه از فرمان ما سرپيچى مى كرد، او را عذاب آتش سوزان مى چشانيدیم! آنها هر چه سليمان مى‌خواست برايش درست مى كردند: معبدها، تمثال‌ها، ظروف بزرگ غذا؛ همانند حوض‌ها، و ديگ‌هاى ثابت (كه از بزرگى قابل حمل و نقل نبود) …»؛[87]

9.4 روان ساختن چشمه مس مذاب

خداوند متعال، مس مذاب را نیز مانند چشمه آب برای او جاری و روان کرد تا هر طور متمایل باشد از آن استفاده نماید. قرآن کریم می‌فرماید: «… و چشمه مس (مذاب) را براى او روان ساختيم…»؛[88]

9.5 لشکریانی از جن و انس و پرندگان

«لشكريان سليمان، از جنّ و انس و پرندگان، نزد او جمع شدند. آن قدر زياد بودند كه بايد توقّف مى‏كردند تا به هم ملحق شوند!».[89]

ویژگی‌های شخصیتی سلیمان نبی (علیه السلام) از دیدگاه تورات

سیمای نورانی حضرت سلیمان (علیه السلام) در تورات، بسیار متفاوت از آن چیزی است که در قرآن کریم معرفی شده است. در تورات آن حضرت، به عنوان پادشاهی جبّار، عیّاش، بت پرست و بتخانه ساز، اسیر هوای نفس و یک عاشق تمام عیار نسبت به زنان معرّفی شده است.

در بخشی از تورات آمده است: سليمان هفتصد زن و سيصد کنيز برای خود گرفت. اين زن‌ها به تدريج سليمان را از خدا دور کردند، طوری که او وقتی به سن پيری رسيد به جای اين كه مانند پدرش داوود با تمام دل و جان خود از خدايش پيروی کند، به پرستش بت‌ها روی آورد. سليمان «عشتاروت»، الهه «صيدوني ها» و «ملكوم»، بت نفرت انگيز «عموني ها» را پرستش می‌کرد. او به خداوند گناه ورزيد و مانند پدر خود داوود، از خداوند پيروی کامل نكرد. حتی روی کوهی که در شرق اورشليم است، دو بتخانه برای «کموش»؛ بت نفرت انگيز «موآب» و «مولک» بت نفرت انگيز «عمون» ساخت.[90]

از این رو می توان ادّعا کرد که تصویر قوم یهود از حضرت سلیمان (علیه السلام)، تصویری مخدوش و همراه با خرافات و نسبت‌های ناروایی است که چهره تابناک این پیامبر الهی را با غباری از اتّهامات و اندیشه‌های باطل پوشانده است.

فلسفه نام و القاب سلیمان نبی (علیه السّلام)

فلسفه نام سلیمان (علیه السلام)

مراد از نام «سليمان» که از ريشه سليم است، فردى است که از صحت و سلامت قلب برخوردار است.

داود بن سليمان غازى‏ می‌گوید:

«از حضرت على بن موسى الرضا (علیهما السلام) شنيدم که از پدرش موسى بن جعفر (علیهما السلام)، از پدرش جعفر بن محمد (علیهما السلام) در‌باره قول حق‌تعالى که فرمود: «سليمان از سخن او؛ (مورچه) تبسّمى کرد و خندید …»[91] می‌فرمود: وقتی مورچه گفت: «اى مورچگان داخل خانه‌هاى خود شويد که سليمان و لشکريان او شما را پايمال نکنند»،[92] باد در حالتى که سليمان (علیه السلام) را برداشته در هوا عبور می‌داد، صداى اين مورچه را به گوش وی رسانيد. سليمان (علیه السلام) ايستاد و فرمود: اين مورچه را نزد من آوريد. هنگامی که مورچه را نزدش آوردند، فرمود: اى مورچه آيا نمی‌دانى که من پيامبر خدا هستم و به احدى ظلم و ستم نمی‌کنم؟ مورچه عرض کرد: بلى می دانستم. فرمود: پس چرا مورچگان را از ظلم من ترسانيدى و گفتى: «به لانه‌هاى خود برويد تا سليمان و لشکریانش شما را پايمال نکنند در حالى که نمى‏فهمند!»؟ مورچه گفت: ترسيدم که چون زينت تو را بينند فريفته شده، از یاد خدا دور شوند. پس سليمان به او فرمود: مرا موعظه کن! مورچه گفت: … می‌دانی چرا تو سليمان نامیده شده‌ای؟ فرمود: نه، مورچه گفت: به این دلیل که تو دارای قلبی سلیم هستی و به جهت همین سلامت نفست، به آن‌چه خداوند به تو عطا فرموده، تکیه نداری (بلکه تکیه‌گاهت فقط خدا است)…».[93]

فلسفه القاب حضرت سلیمان (علیه السلام)

  1. لقب «نبی الله»

معروف‌ترین لقب آن حضرت؛ «نبی الله» است. شاید دلیل ملقب شدن آن حضرت به این لقب، آن باشد که او از زمره پیامبران بزرگ الهی و صاحب وحی است. خداوند متعال در قرآن کریم به نبوت آن حضرت اشاره فرموده، در آن جا که می فرماید: «همانا ما به تو وحى کرديم؛ همان طورى که به سوى نوح و پيامبران بعد از او وحى کرديم. همچنین ما به سوى ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط و عيسى و ايّوب و يونس و هارون و سليمان وحى نموديم و به داود زبور عطا نموديم».[94]

  1. لقب «اوّاب»

از دیگر القاب آن حضرت، «اوّاب» است. اوّاب به معنای «بسیار بازگشت کننده» است. خداوند در‌باره او می فرماید: «ما سليمان را به داود بخشيديم، چه بنده خوبى!؛ زيرا همواره به سوى خدا بازگشت مى کرد (و به ياد او بود)!».[95] این اوّاب بودن به دلیل بنده‌‌ صالح بودن سلیمان برای خدا است که مکرر به مولای خود (خداوند) رجوع می‌کند.

  1. لقب «حشمت الله»

آن حضرت دارای چنان جاه و حشمت و عظمتی بود که به اذن الهی بسیاری از موجودات در تحت تسخیر و امر ایشان بودند. آیاتی از قرآن کریم که ناظر به تسخیر باد، جنیان، شیاطین، چشمه روان مس مذاب، علم به زبان پرندگان و حیوانات، و… است، گویای جاه و حشمت الهی آن حضرت است.

حضرت سلیمان (علیه السلام) القاب متعدد دیگری داشته که خدا در قرآن بدان‌ها اشاره فرموده و آنها را بیان فرموده و این امری واضح است که بیان این القاب بر اساس خصوصیاتی است که در آن حضرت وجود داشته است.[96]

کسوت و پیشه سلیمان نبی (علیه السلام)

در مورد حضرت سلیمان (علیه السلام) نقل شده با این كه آن حضرت دارای حكومت و امكانات بسیار وسیع بود، ولی همواره زندگی زاهدانه‌ای داشت. در برخی از روایات آمده است که حضرت سلیمان (علیه السلام) زنبیل بافی می کرده است.[97]

اخلاق و صفات سلیمان نبی (علیه السلام)

حضرت سلیمان (علیه السلام) انسانى بزرگوار، برگزيدۀ خدا و در همۀ جهات اخلاقى، عبادى و علمى در اوج كمال است. او نمونۀ کاملی از یک انسان مطیع پروردگار است. حضرت سلیمان (علیه السلام) دارای اخلاقی پاک و نیکو و دارای صفات عالی برجسته‌ای بود. قرآن کریم در آیات متعددی آن حضرت را مورد تعریف و تمجید قرار داده و از جهات گوناگون وی را ستوده است.

او مانند پدر بزرگوارش؛ حضرت داوود (علیه السلام) دارای خصوصیات اخلاقی ای بود كه توانست بدان وسیله به درجات رفیع قرب الهی نائل آید. بهترین بنده بودن، بسیار با خدا راز و نیاز کردن، خلق نیكو داشتن، شكر‌گزاری کردن برای نعمات الهی و كفران نعمت ننمودن و …، از خصائصی او است كه وی را به کمالات والای انسانی رساند.[98]

در باب زهد و عبادت و خدا ترسی آن حضرت، امیر المؤمنین می فرماید: «سليمان بن داوود (عليهما السّلام) با آن همه عزت و شوكت كه خداوند به او داده بود و پادشاهى مى كرد، نان جو مى خورد و به مادرش نان گندم مى‌داد. او هنگامى كه شب فرا مى رسيد، لباس پشمى در بر مى كرد و دست‌ها را بر گردن مى بست و تا صبح گريه مى‌نمود. سليمان در اين هنگام دعا مى‌كرد و مى‌گفت: بار خدايا من به خود ظلم كردم، اگر تو مرا نيامرزى و مورد رحمت قرار ندهى، از زيان‏كاران خواهم بود. هیچ معبودى نيست جز تو که پاک و منزه مى‌باشى و من از ظالمان هستم».[99]

کرامات و معجزات سلیمان نبی (علیه السلام)

شخصیت‌هایی که به عنوان رهبر جامعه از سوی خداوند تعیین می‌شوند، باید علم کافی و سند روشنی برای ارتباط خود با خدا ارائه دهند تا بتوانند ضمن انجام مأموریت هدایت مردم اطمینان آنها را نیز به دست آورند. حضرت سلیمان (علیه السلام) نیز از زمره این رهبران الهی است و سند روشن و محکم آن حضرت برای ارتباطش با خدا و هدایت مردم، معجزات و کرامات متعددی بوده که از آن حضرت صادر شده است. در این گفتار کوتاه به برخی از آنها اشاره می شود:

  1. خداوند سلطنتی بی نظیر به او عطا فرمود و حکومت وی را محكم نمود و بر تمام دشمنانش پیروزی بخشيد.[100]
  2. دارای علم، حکمت و قدرت قضاوت به حق و عادلانه حتی در دوران نوجوانی بود.[101]
  3. سخن گفتن با پرندگان، مورچگان، و سایر حیوانات.[102]
  4. داشتن لشکرهایی از جنیان و پرندگان.[103]
  5. باد تحت فرمان او بود.[104]
  6. جنیان و شياطين مسخّر او بوده، برایش بنّایی و ساختمان سازی و غوّاصى می کردند.[105]

ابتلائات و امتحانات سلیمان نبی (علیه السّلام)‏

ابتلاء و امتحان انسان‌ها یک سنت ثابت الهی است و خداوند همه آحاد انسانی را در همه زمان‌ها می‌آزماید و چنین نیست که خدای سبحان همواره برای آزمودن، انسان را در کوره ناملایمات امتحان نماید، بلکه گاه برای این منظور او را در بستر پرنیان و خوشی‌ها می نوازد، می‌پروراند و مورد آزمون الهی خود قرار می‌دهد.

خدای سبحان در قرآن کریم می‌فرماید: «و آنها را در زمين به صورت گروه‏هايى، پراكنده ساختيم. گروهى از آنها صالح، و گروهى ناصالحند، و آنها را با نيكى‏ها و بدى‏ها آزموديم، شايد بازگردند!».[106]

خداوند کسانی را که به او نزدیک هستند و او به آنان محبت می ورزد، سخت‏تر امتحان می‌کند. حضرت سلیمان (علیه السلام) نیز از زمره این شخصیت‌ها است که مورد امتحان الهی واقع شده است. آن حضرت به انواع امتحانات الهی مبتلا شد، لیکن از ظواهر آیات قرآن کریم و روایات بر می آید که بیشتر به نعمت و دارایی و ثروت آزموده شد و از این امتحان دشوار الهی سرفراز بیرون آمد.

از این اصل کلی نیز نباید غفلت شود که انبیاء و اولیای الهی را، نه فقدان، فقر و نداری اندوهگین می کند و نه ثروت و دارایی آنان را فرحناک می سازد؛ زیرا هر دو عرصه را بستر آزمون الهی می دانند.[107]

آزمایش سلیمان نبی (علیه السّلام) به جسد بر روی تخت

‏آیه‌اى در قرآن نشان مى‌دهد که حضرت سلیمان (علیه السلام) در معرض يکى از آزمايش‌هاى الهی قرار گرفته، آزمايشى که با «ترک اولى (ترک کار بهتر)» همراه بوده، و به دنبال آن وی به درگاه خدا روى آورد و به سبب ترک آن کار بهتر، توبه نموده، از خداوند تقاضاى آمرزش و مغفرت کرد و خداوند هم تقاضاى او را پذیرفت. قرآن کریم در این زمینه چنین مى فرماید: «ما سلیمان را آزمودیم و بر تخت او جسدى افکندیم؛ سپس او [به درگاه خداوند] توبه کرد. گفت: پروردگارا! مرا ببخش … و براى او [سليمان‏] نزد ما مقامى ارجمند و سرانجامى نيکو است».[108]

امّا این آزمایش به طور تفصیل، چه بوده و این جسد بى روح که بر تخت سلطنتى او افتاد، جسد چه کسى بوده است؟ قرآن شرحى درباره آن نداده است. در تفاسیر اسلامى و روایات، تفسیرهاى گوناگونى براى آن نقل شده و افسانه پردازان نیز که میدان را در این جا براى خود وسیع دانسته‌اند، افسانه‌هاى بى اساس و موهومى را ساخته و به این پیامبر بزرگ الهى نسبت داده‌اند که نه تنها با مقام عصمت و نبوّت مخالفت دارد؛ بلکه با هیچ منطق و عقل سلیمى سازگار نیست. آن چه از تفسیرها صحیح‌تر به نظر مى رسد و در روایات اسلامى نیز به آن اشاره شده این است:

حضرت سلیمان (علیه السلام) آرزو داشت فرزندان لایق و شایسته و شجاعى داشته باشد که حکومت او را بعد از وى حفظ کنند و در زمان حیاتش نیز در اداره کشور و نظم سپاه با او همکارى داشته باشند؛ لذا شبى از شب‌ها گفت: تصمیم دارم با همسران متعدّدى که دارم، آمیزش کنم به این امید که فرزندانى شایسته نصیبم گردد؛ ولى «ان شاء الله» نگفت -همان جمله‏اى كه بيانگر اتكاى انسان به خدا در همه حال است-. همین «ترک اولى» سبب شد که هیچ فرزندى از همسرانش تولد نیافت، جز کودکى ناقص الخلقة؛ همچون جسدى بى روح که آن را آوردند و بر کرسى او (تخت او) افکندند!. سليمان سخت در فكر فرو رفت، و ناراحت شد كه چرا يک لحظه از خدا غفلت كرده، و بر نيروى خودش تكيه كرده است؛ لذا توبه كرد و به درگاه خدا بازگشت.[109]

در حدیثى از رسول مکرم اسلام (صلى الله علیه و آله) آمده است: «سوگند به کسى که جانم به دست او است، اگر «ان شاء الله» مى گفت، فرزندان برومندى نصیب او مى شد که سوار بر اسب‌ها در راه خدا مى جنگیدند!».[110]

مرحوم علامه طباطبایی در این زمینه می‌ گوید: آن چه به طور اجمال از میان اقوال و روایات می‌توان پذیرفت، این است که جسد نامبرده، جنازۀ کودکی از سلیمان (علیه السلام) بوده که خداوند آن را بر تخت وی افکند و جمله «ثُمَّ أَنابَ قالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی»[111] اِشعار، بلکه دلالت دارد بر این که: سلیمان (علیه السلام) به آن فرزند، امید داشته و یا در راه خدا نسبت به او آرزوهایی داشته است. پس خدا آن فرزند را قبض روح نموده و جسد بی جانش را بر تخت سلیمان افکند تا او بدین وسیله آگاه گشته و امور را به خدا واگذارد و تسلیم او شود».[112]

آثار و اقدامات سلیمان نبی (علیه السّلام)‏

حضرت سلیمان (علیه السلام)، از پیامبران بزرگ الهی و از جمله شخصیت‌هایی است که با شناخت جامع خود از زمانه و درک موقعیت و زمان حساس خویش، اقدامات تاریخی مهمی را صورت داد و خدمات بسیاری به بشریت نمود. اموری؛ از قبیل هدایت مردم به حق، انجام بعضی از معجزات در جهت سوق دادن آحاد مردم به سوی خداوند، برپایی حکومتی بسیار وسیع و گسترده، عادلانه و دور از ظلم و اجحاف در حق رعیت و زیر دستان، از زمره اقدامات آن حضرت می‌باشد که باید در جای خود مورد بحث قرار گیرد.

فعالیت‌های اجتماعی سلیمان نبی (علیه السّلام)‏

یکی از مهم‌ترین فعالیت‌های حضرت سلیمان (علیه السلام)، اداره امور کشوری پهناور، و سلطنتی وسیع و گسترده بر مملکت و مردم خویش و بر جنیان و شیاطین و پرندگان و حیوانات بوده است. البته این امر علاوه بر این که یک فعالیت سیاسی است، در عین حال یک فعالیت اجتماعی نیز می‌باشد. از فعالیت‌های اجتماعی آن حضرت، می توان به قضاوت‌های ایشان و امور عمرانی در محدوده تحت حکومت خود اشاره نمود.

قضاوت‌های سلیمان نبی (علیه السّلام)

خداوند سبحان غیر از منصب پادشاهی، منصب قضاوت و داوری بین مردم را نیز به حضرت سلیمان (علیه السلام) عطا فرموده بود. در قرآن کریم به یکی از قضاوت‌های آن حضرت، اشاره شده است. قرآن کریم می فرماید:

«و داوود و سليمان را (به خاطر بياور) هنگامى كه درباره كشتزارى كه گوسفندان بى شبان قوم، شبانگاه در آن چريده (و آن را تباه كرده) بودند، داورى مى‏كردند و ما بر حكم آنان شاهد بوديم.[113] ما (حكم واقعى) آن را به سليمان فهمانديم و به هر يک از آنان (شايستگى) داورى، و علم فراوانى داديم و كوه‏ها و پرندگان را با داوود مسخّر ساختيم، كه (همراه او) تسبيح (خدا) مى‏گفتند و ما اين كار را انجام داديم!».[114]

خداوند می فرماید: «فَفَهَّمْناها سُلَيْمانَ»؛[115] يعنی حکم در این مسئله را که مصلحت زمان سلیمان بود به وی آموختیم.

داستان را این گونه نقل کرده‌اند: یک زمین کشاورزی یا باغ انگوری بود که شبانه گوسفندان داخل آن رفتند و همه زراعت یا میوه ها را خوردند. داوود (علیه السلام) در مقام قضاوت گفت: گوسفندها از آنِ صاحب کشتزار است که باید در تقاصِ محصول از دست رفته خود، بگیرد حکم حضرت داوود منطبق بر دلیل شرع بود که تا آن زمان بود. این غرامت به خاطر مسامحه کاری صاحب گوسفندها است که آنها را شبانه و بدون چوپان، در میان کشتزارها رها کرده است. در این هنگام سلیمان به پدرش گفت، ای پیامبر خدا! اما الان خداوند غیر از این را برای من وحی نمود. فرمود: آن چیست؟ سلیمان گفت: ‏باغ را به صاحب گوسفندان بدهند تا به آبادی آن بپردازد، تا به صورت اول بازگردد، و گوسفندها را نیز به صاحب باغ بدهند تا از شیر و پشم و نتایج آنها بهره‌برداری کند سپس بعد از اصلاح باغ زمین را بدهند و گوسفندها را باز گیرند.

بر این اساس، خداوند به سلیمان وحی فرستاد که در آن نسخ حکم داوود بود که پیش از آن حکم می نمود.[116]

بدین طریق ضرر و غرامتی به هیچ‌یک نخواهد رسید و این حکمت به عدالت نزدیک‌تر و از جهت قضاوت صحیح‌تر و بهتر است. این قضاوت، مَطلعی شد بر نبوغ و استعداد سلیمان (علیه السلام) تا در آینده به شایستگی، سلطنت و نبوت پدر را ادامه دهد».[117]

فعالیت‌های عمرانی سلیمان نبی (علیه السّلام)‏

یکی از اقدامات اجتماعی حضرت سلیمان (علیه السلام) فعالیت‌های عمرانی آن حضرت است. ایشان به واسطه قدرتی که از جانب خداوند به وی عطا شده بود، تمام جنیان و شیاطین و موجودات دیگر در خدمت او بودند. آنان کارهایی؛ از قبیل ساختمان سازی، غواصی و … برای او انجام می داده اند.[118] در یکی از آیات قرآن کریم به وضوح آمده: «سلیمان هر چه مى‏خواست از معبدها، و تمثال‌ها، و ظرف‌هاى بزرگ غذا كه همچون حوض‏هاى بزرگ بود، و دیگ‌هاى عظیم ثابت براى او تهیه مى‏كردند».[119] در ادامه به بعضی از اقدامات عمرانی آن حضرت، اشاره می شود:

  1. قصری از جنس بلور صاف

یکی از شاه‌کارهای دوران حضرت سلیمان (علیه السلام)، ساختن قصری است که (کف آن) از جنس بلور بوده و از زیر آن، نهر آب جاری بوده است. در قرآن کریم آمده است: «به او گفته شد: داخل حیاط (قصر) شو! هنگامى كه نظر به آن افكند، پنداشت نهر آبى است و ساق پاهاى خود را برهنه كرد (تا از آب بگذرد امّا سلیمان) گفت: (این آب نیست،) بلكه قصرى از بلور صاف است».[120]

  1. بیت المقدس

بیت المُقَدَّس (به عربی: بَیت المَقْدِس)، نخستین قبله و سومین شهر مقدس مسلمانان (پس از مکه و مدینه) و مقدس‌ترین شهر از شهرهای جهان نزد یهودیان و مسیحیان است. بنای «مسجد الاقصی» که در این شهر واقع شده، از دیگر آثار عمرانی دوران حکومت حضرت سلیمان (علیه السلام) است. بنای عظیم و تاریخی بیت المقدس که هنوز هم در سرزمین فلسطین باقی است، حوادث و وقایع بسیاری را به خود دیده است. در ساخت بیت المقدس سنگ های بسیار بزرگی به کار رفته که هر بیننده‌ای را به تعجب وامی دارد. هر بیننده‌ای با مشاهده آن اذعان می دارد که هرگز ممکن نیست انسان‌ها از طریق عادی بتوانند این سنگ‌ها را از محل‌های بسیار دور به مکان مورد نظر منتقل نمایند.[121] نقل شده است: در زمان حضرت داوود (علیه السلام) مردم به بیماری طاعون گرفتار شدند و آن حضرت به مکان بیت المقدس رفته و دید ملائکه از آن مکان به آسمان عروج می کنند. تصمیم گرفت برای برطرف شدن آن بیماری دعا کند. پس بر بلندای صخره‌ای رفت و از خدا درخواست کرد که بیماری و بلای طاعون را از مردم بر طرف کند. خداوند دعای وی را مستجاب و برآورده نمود. بر این اساس، آن مکان را مسجد و محل عبادت قرار داد، اما قبل از آن که بنای مسجد به پایان برسد، حضرت داوود (علیه السلام) رحلت کرده و تکمیل بناء را به فرزند و جانشین خود سلیمان (علیه السلام) سفارش نمود.[122]

وقتی که حضرت سلیمان (علیه السلام) به حکومت رسید، در صدد تکمیل بنای معبد برآمد و لشکر جنّ و شیاطین را جمع کرد و کارها را بین آنها تقسیم نمود. گروهی طلا و یاقوت را از معادن استخراج می‌کردند و عده‌ای جواهر و سنگ‌های زینتی و گران‌بها را می‌آوردند. عده‌ای نیز مشک و عنبر و سایر عطرهای خوشبو و همین‌طور عده‌ای دیگر هم سایر مصالح مورد نیاز بنا را فراهم می‌کردند. آن حضرت به کمک سایرین، مسجد را با سنگ‌های سفید، زرد، سبز رنگ و با ستون‌های بلورین بنا کرد و سقف آن را از لوح‌های جواهر پوشاند و زمین و کف مسجد را با لوح‌های فیروزه‌ای تزیین کرد. سپس مردم را جمع و اعلام نمود که امروز، روز عید شما است.[123]

  1. هیکل

یکی از اقدامات عمرانی آن حضرت، ساختن معبدی بزرگ در شهر اورشلیم بود که در تورات از آن به عنوان «هیکل سلیمان» یاد می شود. «هیکل» در لغت؛ به معنای «بنای عظیم» است.[124] در فرهنگ انگلیسی هم TEMPLE به معنای بنای عظیم و معبد آمده است.

در قاموس کتاب مقدس[125] نیز آمده است:

مقصود از هیکل در بیشتر مواضع کتاب مقدس؛ «هیکل اورشلیم» است که بر کوه «موریا» بنا شده بود و شباهت به چادر جماعت می داشت.[126] در این کتاب، مدت بنای «هیکل»، هفت سال و نیم ذکر شده که در سال 1005 قبل از میلاد مسیح صورت گرفته است.[127]

از گزارش ابن خلدون برمی آید که «هیکل» غیر از «بیت المقدس» بوده است:

حضرت سلیمان در سال چهارم از پادشاهیش به سبب فرمانى كه پدرش به او داده بود، بناى معبد بیت المقدس را آغاز كرد و همچنان تا پایان دولتش بعد از آن كه شهر انطاكیه را ویران ساخت و تدمر را در بیابان بنا كرد، در كار آن بود… آن‌گاه «هیكل» را بنا كرد: بلندى آن صد ذراع و درازیش شصت ذراع و پهنایش بیست ذراع بود، و گرداگرد آن رواق‌ها ساخت و بر فراز رواق‌ها، دیدگاه‌ها و مكانى كه از درون، مرصع به جواهر بود و از بیرون به قطران اندوده، براى جاى دادن تابوت عهد در آن… بناى هیكل، هفت سال طول کشید، و درى از طلا داشت. پس خانه‏اى براى جاى دادن سلاح‌ها ساخت كه چهار ردیف و در هر ردیف پانزده ستون از چوب صنوبر داشت، و در آن دویست سپر زرین نهاد…[128]

وی در ادامه، خرابی این معبد با شكوه را به یکی از سرداران بخت النصر نسبت می دهد.[129]

آثار و اقدامات علمی سلیمان نبی (علیه السّلام)

یکی از اصلی‌ترین و مهم‌ترین ابزاری که خداوند متعال برای راهنمایی بشر به رسولانش عنایت می‌کند، «علم و حکمت» است. خداوند متعال در مورد شخص حضرت سلیمان (علیه السلام)، «موهبت علم» را كه زير بناى يک حكومت صالح و نيرومند است، به صورت خاص به آن حضرت ارزانی داشته، در آن جا که مى فرمايد: «ما به داوود و سليمان، علمی عظیم بخشيديم».[130]

بسيارى از مفسران در اين جا خود را به زحمت انداخته كه بدانند اين علم، كدام علم بوده که در اينجا به صورت سربسته بيان شده و خداوند آن را به داوود و سليمان (علیهما السلام) عطا فرموده است؟.

بعضى آن را به قرينه آيات ديگر، علم قضاوت و داورى دانسته،[131] بعضی دیگر اين علم را، علم گفتگوى با پرندگان[132] و برخى نيز به قرينه آياتى كه از علم بافتن زره و مانند آن سخن مى‏گويد،[133] خصوص اين علم را مورد توجه قرار داده‏اند،

ولى روشن است كه «علم» در اين جا معناى گسترده و وسيعى دارد كه علم توحيد، اعتقادات مذهبى و قوانين دينى و همچنين علم قضاوت و تمام علومى را كه براى تشكيل چنان حكومت وسيع و نيرومندى لازم بوده است را در برمى گيرد؛ زيرا تأسيس يک حكومت الهى بر اساس عدل و داد، حكومتى آباد و آزاد، بدون بهره‌گيرى از يک علم سرشار امكان پذير نيست. به اين ترتيب قرآن مجید، مقام علم را در جامعه انسانى و در تشكيل حكومت، به عنوان نخستين سنگ زير بنا مشخص ساخته است.[134]

در بیان مقام داورى و علم آن حضرت باید گفت: زمانی که حضرت داوود (علیه السلام) بر اریکه سلطنت بنی اسرائیل تکیه زده بود، در اختلافات و درگیری‌ها بین مردم قضاوت و داوری نموده، امور سیاست و اقتصاد قوم را به درایت و کفایت اداره می‌کرد. هر روز بنی اسرائیل نزد او می آمدند و سرگذشت زندگی و مشکلات خویش را بیان می داشتند و نزاع های خود را تشریح و استدلال می کردند، ایشان هم در تمام موارد با عدل و داد حکم می نمود. داوود (علیه السلام) به تدریج به سنین پیری و کهنسالی رسید و همواره فکر آینده مملکت و کشور او را نگران می‌ساخت. او در این فکر بود که چه کسی پس از وی می‌تواند زمام امور و اداره کشور را به دست بگیرد. آن حضرت (علیه السلام) گرچه فرزندان بسیاری داشت، ولی در بین آنان، سلیمان که کودکی خردسال بود، از جهت علم و حکمت بر آنان برتری داشت. آثار عقل و درایت از سیمای او هویدا، و هوش و درایت او بر همه آشکار بود و امور مردم را با تیزبینی و عاقبت اندیشی اداره می‌کرد. عادت حضرت داوود (علیه السلام) بر این بود که در مجلس قضاوت خویش، فرزند خود سلیمان (علیه السلام) را که اکنون یازده سال از عمرش می گذشت، حاضر می‌ساخت، تا به قدرت قضاوت و استدلال او بیفزاید؛ لذا سلیمان همیشه در مجلس قضاوت پدر خویش حاضر بود، تا در پرتو افکار پدر، چراغی برای آینده خود بیفروزد و در آینده به هنگام برخورد با مشکلات و مسائل اداره مملکت، از پرتو آن بهره گیرد. قرآن کریم به یکی از این داوری‌ها که در محضر حضرت داوود (علیه السلام) انجام گرفت و حکم آن حضرت را نقض کرد، اشاره فرموده است.[135]

همچنین سه کتاب از کتب «عهد قدیم»، یکى به نام «امثال» (مَثَل‌های حضرت سلیمان)، «جامعه»، و «غزل غزل‌های سلیمان» (سروده های سلیمان) از گفته‌هاى این پیامبر بزرگ الهى است.[136]

از آن چه بیان شد، روشن می شود که همه اقداماتی که بر اساس علم و حکمت حضرت سلیمان (علیه السلام) انجام گرفته؛ مانند اداره حکومتی به آن گستردگی، ایجاد بناهای عظیم توسط جنیان و انسان‌ها، قضاوت‌ها و داوری‌های خاص ایشان، هدایت مردم به سوی خداوند بر اساس تعالیم وحیانی و همه اموری که به واسطه داشتن علم وسیع قابل انجام است، همگی از آثار و اقدامات علمی آن پیامبر الهی محسوب می‌شود.

فعالیت‌های سیاسی سلیمان نبی (علیه السّلام)

حضرت سلیمان علاوه بر قدرت معنوی و نبوّت، دارای حکومت ظاهری وسیع نیز بود. همین امر باعث شد که او دست به اقدامات سیاسی مهمی بزند. اولین اقدام سیاسی آن حضرت، قبول جانشینی پدر و فرمانروایی او است.

بی‌شک دولت و حکمت آن حضرت، سرآمد همه پادشاهانی بود که در اورشلیم سلطنت کردند. پادشاهی بنی اسرائیل در زمان حضرت داوود (علیه السلام) محکم و استوار شد. پس از او، حضرت سلیمان (علیه السلام) نتیجه زحمات پدر را درو کرد. ویژگی و نتیجه اقدامات سیاسی حضرتش، صلح و کامیابی در آن دوران بود.

یکی دیگر از اقدامات مهم سیاسی آن حضرت در امر حکومت،‌ برخورد حکیمانه با دشمنان و مخالفان و رؤسای سایر ممالک بوده است؛ به عنوان مثال می‌توان به برخورد ایشان با «بلقیس» و کارگزاران دولت سبأ اشاره نمود[137] که در جای خود بیان شده است.

سلطنت و پادشاهی سلیمان نبی (علیه السّلام) از دیدگاه روایات

در میان پیامبران، مقام حکومت و سلطنت، از ویژگی‌های حضرت سلیمان و پدرش حضرت داوود (علیهما السلام) است که خداوند به ایشان عطا فرموده و در قرآن کریم هم به آن اشاره نموده است.

حضرت سلیمان پس از پدرش داوود نبی (علیهما السلام)، به پادشاهی بنی اسرائیل رسید.[138] سلطنت سلیمان (علیه السّلام) بسیار عظیم، فراگیر و منحصر به فرد بوده است؛ زیرا این نوع از حکومت، درخواست شخص حضرت سلیمان (علیه السلام) از خدا بوده است، چنانچه قرآن کریم می فرماید: «گفت: پروردگارا! مرا ببخش و حکومتى به من عطا کن که بعد از من سزاوار هيچ کس نباشد، که تو بسيار بخشنده‏اى».[139]

اما روایات در این زمینه بسیار است که در اینجا به برخی از آنها اشاره می شود:

امام صادق (علیه السلام) فرمود: چهار کس پادشاه همه روى زمين شدند؛ دو نفر مؤمن و دو کافر. دو مؤمن؛ سليمان بن داوود (علیهما السلام) و ذو القرنين بودند و دو کافر؛ نمرود و بخت نصر بودند.[140]

امیر‌المؤمنین على (عليه السلام) فرمود: «اگر بنا بود کسى براى بالا رفتن به سوى جاودانگى نردبانى بيابد، يا براى دور کردن مرگ از خود راهى پيدا کند، بى گمان آن کس سليمان بن داوود (عليهما السلام) بود که افزون بر مقام نبوّت و منزلت والا، سلطنت بر جنّ و انس نيز در اختيار او نهاده شد».[141]

امام صادق (علیه السلام) فرمود: «روزى سليمان بن داوود (عليهما السلام) به اطرافيان خود گفت: خداوند تبارک و تعالى سلطنتى به من بخشيد که پس از من شايسته هيچ کس نيست؛ باد و انس و جنّ و مرغان و ددان را به تسخير من درآورد و زبان پرندگان را به من آموخت و از هر چيزى به من عطا فرمود، امّا با همه سلطنتى که به من داده شده، يک روز نشد که تا شب شاد و مسرور باشم …».[142]

امام صادق (علیه السلام) فرمود: «آخرين پيامبرى که وارد بهشت مى شود، سليمان بن داوود (عليهما السلام) است و اين به سبب چيزى است که در دنيا به او داده شد».[143]

سلیمان نبی (علیه السّلام)‏ و بُلْقَیس

‏یکی از داستان‌های مرتبط با حضرت سلیمان (علیه السلام)، قصه «بُلْقَیس بنت شراحیل بن مالک بن ریان»؛ فرمانروا و ملکه سرزمین سبأ است.[144]

داستان حضرت سلیمان (علیه السلام) و ملکه سبأ در سورۀ نمل از زبان «هُدهُد» (شانه به سر)؛ پرنده تحت امر حضرت سلیمان (علیه السلام)، چنین توصیف شده است : «من زنى را ديدم كه بر آنان حكومت مى ‌كند و همه چيز در اختيار دارد و (به ویژه) تخت عظيمى دارد».[145] «او و قومش را ديدم كه براى غير خدا -خورشید-، سجده می ‌كنند و شیطان اعمالشان را در نظرشان جلوه داده و آنها را از راه بازداشته و از اين رو هدايت نمى‌‌شوند!».[146]

پس بنا بر نقل قرآن کریم، بلقیس دارایی و ثروت عظیمی داشته و او و قومش آفتاب پرست بوده‌اند.

حضرت سلیمان (علیه السلام) توسط هدهد برای او پیامی می‌فرستد و او را به تسلیم شدن فرا می‌خواند.[147] بلقیس بعد از مشورت با اشراف و بزرگان،[148] ابتدا برای آزمودن حضرت سلیمان (علیه السلام) هدایایی می‌فرستد تا پیامبر بودن او برایش آشکار شود.[149] سلیمان (علیه السلام) نیز به جای پذیرفتن هدایا، آنها را تهديد به فشار نظامى مى ‌كند.[150]  بلقیس از این برخورد حضرت، در می یابد كه باید در برابر فرمان سلیمان (علیه السلام) كه همان فرمان حق و توحید است، تسلیم گردد و برای حفظ و سلامت خود و جامعه، هیچ راهی جز پیوستن به امّت سلیمان (علیه السلام) را ندارد. به دنبال این تصمیم، وی با جمعی از اشراف و بزرگان قوم خود حركت كرده و یمن را به قصد شام ترک می گوید، تا از نزدیک به تحقیق بیشتری بپردازد.

هنگامی كه سلیمان (علیه السلام) از آمدن بلقیس و همراهانش به طرف شام اطلاع یافت، به حاضران فرمود: «كدام یک از شما توانایی دارید، پیش از آن كه آنها به این جا آیند، تخت ملكه سبأ را برای من بیاورید»؟ عفریتی از جنّ (یكی از گردن‌كشان جنیان) گفت: من آن را نزد تو می آورم، پیش از آن كه از مجلست برخیزی، اما «آصف بن برخیا»[151] كه وصی[152] آن حضرت و از علم کتاب آسمانی بهره مند بود، گفت: من آن تخت را قبل از آن كه چشم بر هم آری ، نزد تو خواهم آورد». لحظه‌ای نگذشت كه سلیمان، تخت بلقیس را در كنار خود دید و بی درنگ به ستایش و شكر خدا پرداخت و گفت: «این موهبت، از فضل پروردگار من است تا مرا آزمایش كند كه آیا شكر او را به جا می آورم، یا كفران می كنم».[153] سپس سلیمان (علیه السلام) دستور داد تا تخت را اندكی جابجا كرده و تغییر دهند تا عکس العمل بلقیس را مشاهده نمایند. همچنین آن حضرت قبل از ورود بلقیس به قصر، دستور داد صحن یكی از قصرها را از بلور بسازند ‌و از زیر بلورها آب جاری کنند.

طولی نكشید كه بُلْقَیس و همراهان به حضور سلیمان (علیه السلام) آمدند. شخصی به تخت او اشاره كرد و به بُلْقَیس گفت: «آیا تخت تو این گونه است؟!». بُلْقَیس دریافت كه تخت خود او است که از طریق اعجاز، پیش از ورودش به آن جا آورده شده است.

هنگامی كه ملكه سبأ با همراهان وارد قصر شد، یكی از مأموران قصر به او گفت: «داخل صحن قصر شو!». ملكه هنگام ورود به صحن قصر گمان كرد كه سراسر صحن را نهر آب فراگرفته؛ از این رو تا ساق، پاهایش را برهنه كرد تا از آن آب بگذرد، در حالی كه حیران و شگفت زده شده بود كه آب در این جا چه می‌كند؟، اما به زودی سلیمان (علیه السلام) او را از حیرت بیرون آورد و به او فرمود: «این حیاط قصر است كه از بلور صاف ساخته شده است، این آب نیست كه موجب برهنگی و تَری پای تو شود».[154]

پس از آن كه ملكه سبأ نشانه‌های متعدّدی از حقّانیت دعوت سلیمان (علیه السلام) را مشاهده كرد و از طرفی دید كه با آن همه قدرت، او دارای اخلاق نیک مخصوصی است كه هیچ شباهتی به اخلاق شاهان ندارد؛ از این رو با صدق دل به نبوت سلیمان (علیه السلام) ایمان آورد و به خیل صالحان پیوست.

لیست اقدامات و آثار سلیمان نبی (علیه السّلام)

اقدامات حضرت سلیمان (علیه السلام) عبارتند از:

  1. آثار و اقدامات علمی؛ نظیر تعلیم کتاب و حکمت و هدایت مردم به سوی خدای متعال.
  2. ترویج و تبلیغ تعالیم موسای کلیم (علیه السلام) و پدر بزرگوارش حضرت داوود (علیه السلام).
  3. کتاب‌های «امثال» (مَثَل‌های حضرت سلیمان)، «جامعه»، و «غزل غزل‌های سلیمان» (سروده‌های سلیمان) از کتب «عهد قدیم».
  4. فعالیت‌های سیاسی؛ نظیر ایجاد حکومت اسلامی و سلطنت و پادشاهی الهی.
  5. هدایت بلقیس (ملکه سبأ) و قوم سبأ.
  6. اقدامات اجتماعی؛ مانند داوری‌ها و قضاوت‌‌های عادلانه آن حضرت.
  7. اقدامات عمرانی؛ شامل ایجاد بناهای عظیم و خارق‌العاده و همچنین ساخت بنای بیت‌المقدس و هیکل سلیمان در شهر اورشلیم.
  8. معجزات و کرامات متعدد.

موافقان و مخالفان سلیمان نبی (علیه السّلام)

از مطالعه زندگی پیامبران (علیهم السلام) به دست می‌آید که آنان به دلیل خصوصیات و ویژگی‌های خاص خود و این که دارای کمالات عالی انسانی بوده و ادعای ارتباط با خدا و وحی را داشته‌، و در صدد اجرای احکام الهی بوده‌اند، به طور طبیعی دوستان و موافقان متعددی در میان اقشار مختلف مردم از یک سو، و مخالفان و دشمنانی از سوی دیگر داشته‌اند. حضرت سلیمان (علیه السلام) هم، همانند سایر پیامبران، موافقان و دوستدارانی و مخالفان و دشمنانی داشته است.

در مورد موافقان آن حضرت باید گفت: تمامی کسانی که با نبوت و پادشاهی او موافق بوده و او را از انبیاء الهی که دارای حکومت و سلطنت نیز بوده است دانسته و یا تسلیم امر وی بوده‌اند، از زمره موافقان ایشان هستند.

اما درباره مخالفان آن حضرت، شاید بتوان آنان را به دو دسته کلی تقسیم كرد:

  1. کسانی كه مخالفتشان با كلام حق ایشان، بر اساس جهل و نا آگاهی بوده است.
  2. كسانی كه مخالفتشان ناشی از هوای نفس و دنیا طلبی بود.

درباره دسته اول می توان به «بلقیس»؛ ملکه سبأ اشاره نمود که ابتدا بر اثر جهل و نادانی، جزو مخالفان حضرت و آیینش بود، لکن با تدبیر و حکمت حضرت سلیمان (علیه السلام)، مسلمان شده و در زمره موافقان ایشان قرار گرفت.[155]

درباره دسته دوم، می توان به بعضی از «جنیان» و «شیاطین» که از فرمان حضرت سرپیچی می‌کردند اشاره نمود؛ زیرا آنان به طور طبیعی به مقام و جایگاه حضرت آگاه بودند، در نتیجه مخالفتشان از روی جهل و ناآگاهی نبوده. قرآن کریم درباره گروهی از جنیان می فرماید:

«وَ مِنَ الْجِنِّ مَنْ يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ مَنْ يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنا نُذِقْهُ مِنْ عَذابِ السَّعِيرِ؛ و گروهى از جن پيش روى او به اذن پروردگار برايش كار مى‏كردند و هر گاه كسى از آنها از فرمان ما سرپيچى مى‏كرد، او را با آتش سوزان مجازات مى‏كرديم».[156]

«جن» چنان كه از نامش نيز پيدا است، موجودى است مستور از حس، داراى عقل و قدرت و چنان كه از آيات قرآن استفاده مى‏شود، مكلف به تكاليف الهى است، به نحوی که در محدوده حکومت سلیمان (علیه السلام) هر‌گاه از انجام وظائفشان سر باز مى‏زدند مجازات مى‏شدند.

از آيات سوره «ص» نيز به خوبى استفاده مى‏شود كه خداوند گروهى از شياطين را در اختيار حضرت سلیمان (علیه السلام) قرار داده بود كه براى او كارهاى عمرانى مهمى انجام مى‏دادند، و هرگاه تخلف مى‏كردند آنها را به زنجير مى‏افكند: «وَ الشَّياطِينَ كُلَّ بَنَّاءٍ وَ غَوَّاصٍ وَ آخَرِينَ مُقَرَّنِينَ فِي الْأَصْفادِ؛[157] و شياطين را مسخّر او كرديم، هر بنّا و غوّاصى از آنها را! و گروه ديگرى (از شياطين) را در غل و زنجير (تحت سلطه او) قرار داديم».[158]

همچنین در ذکر مخالفان آن حضرت، می‌توان به گزارشی از کتاب مقدس اشاره نمود:

بر پايه عهد عتيق، جلوس سليمان بر تخت پدرش (علیهما السلام)، بدون مخالفت صورت نگرفت. «ادونيا»؛ چهارمين پسر داوود (علیه السلام)، می خواست وارث تخت سلطنت شود، ولی «ناتان» نبی، اين توطئه را خنثی كرد.[159] در آن هنگام، داوود (علیه السلام) به «صادوق كاهن»؛ «ناتان نبی» و «بناياهوی» دستور داد تا سليمان (علیه السلام) را بر قاطر سوار كنند و او را به جيحون ببرند و در آن جا او را به پادشاهی اسرائيل مسح نمايند و آن گاه شيپور بنوازند و جار بزنند: جاويد باد سليمان پادشاه! بناياهو پاسخ داد: اين انجام خواهد شد و باشد كه خداوند خدای شما نيز آن را تأييد كند.[160]

میراث ‏سلیمان نبی (علیه السّلام)

میراث حضرت سلیمان (علیه السلام) شامل میراث معنوی و مادی هر دو می شود. بعضی از آنها عبارتند از:

  1. حکومت و فرمانروایی

شاید مهم‌ترین میراثی که از آن حضرت به جای ماند، «حکومت و فرمانروایی» آن حضرت بود که برای مدتی به فرزندش «رحبعام»[161] یا «آصف بن ‌برخیا»؛ داماد، جانشین، وزیر و به قولى كاتب حضرت سلیمان‌ بن ‌داوود (علیهما السلام)[162] رسید.

  1. تعالیم و هدایت‌های الهی

تعالیم، حکمت‌ها و هدایت‌های الهی حضرت سلیمان (علیه السلام) در بین مردم نیز از جمله میراث‌های آن حضرت است.

  1. انگشتر و مهر

یکی از چیزهایی که به عنوان میراث آن حضرت شهرت دارد، «انگشتر و مهر» سلیمان است. ظاهراً این انگشتر دارای خصوصیّت ویژه‌ای نیز بوده است. در برخی کتب لغت آمده است: انگشتری سلیمان (علیه السلام)، همان انگشتر و مهر آن حضرت است که می گویند: اسم اعظم الهی بر آن نقش بسته بود…نام دیگر آن: «خاتم جم»؛ «خاتم جمشید» و «انگشتری جم»؛ «انگشتری جمشید» است.[163]

در بخشی از روایتی مفصل از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است: «… خاتم سليمان بن داوود (علیهما السلام)، به راستى نزد من است‏ …».[164]

  1. بیت المقدس و هیکل

از جمله مواریث حضرت سلیمان می‌توان به بیت المقدس و هیکل اشاره نمود.

کتابنامه مقاله سلیمان نبی (علیه السّلام)‏

  1. ابن اثیر جزری، علی بن محمد؛ الکامل فی التاریخ؛ دار صادر، بیروت، 1385 ق.
  2. ابن ادريس، محمد بن احمد؛ السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي؛ محقق / مصحح: الموسوى، حسن بن احمد و ابن مسيح، ابو الحسن؛ ‏دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم‏، چاپ دوم، قم، 1410 ق.
  3. ابن العبرى، غريغوريوس الملطى؛ تاريخ مختصر الدول؛ تحقيق: صالحانى اليسوعى، انطون؛ دار الشرق، چاپ سوم، بيروت، 1992 م.
  4. ابن خلدون‏، عبد الرحمن بن محمد؛ تاريخ ابن خلدون؛ ترجمه: آيتى، عبد المحمد؛ مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى، چاپ اول، 1363 ش.
  5. ابن خلدون، عبد‌الرحمن بن محمد؛ دیوان المبتدأ و الخبر فى تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوى الشأن الأكبر؛ تحقیق: شحادة، خلیل؛ دار الفكر، چاپ دوم، بیروت، 1408 ق / 1988 م.
  6. ابن سعد، محمد؛ الطبقات الكبرى؛ تحقیق: عبدالقادر، محمد؛ دار الكتب العلمیة، چاپ اول، بیروت، 1410 ق / 1990 م. ‏
  7. ابن عجيبه، احمد بن محمد؛ البحر المديد فى تفسير القرآن المجيد؛ تحقيق: قرشى رسلان، احمد عبدالله؛ ناشر: دكتر حسن عباس زكى، قاهره، 1419 ق.
  8. ابن كثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر؛ البدایة و النهایة؛ دار الفكر، بیروت، 1407 ق / 1986 م.
  9. آلوسى، سيد محمود؛ روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم؛ تحقيق: عطية، على عبدالبارى؛ دارالكتب العلميه، چاپ اول، بيروت، 1415 ق.
  10. برقى، احمد بن محمد؛ المحاسن؛ محقق / مصحح: محدث، جلال الدین؛ دار الكتب الإسلامیة، چاپ دوم، قم، 1371 ق.
  11. تطیلی، بنیامین بن یونه؛ سفرنامه رابی بنیامین تودولایی؛ ترجمه: ناطق، مهوش؛ نشر کارنگ، تهران، 1380 ش.
  12. ثعلبى نیشابورى، احمد بن ابراهیم؛ الكشف و البیان عن تفسیر القرآن؛ دار إحیاء التراث العربی، چاپ اول، بیروت، 1422 ق.
  13. جوهرى، اسماعیل بن حماد؛ الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیة؛ مصحح: عبد الغفور عطار‌، احمد؛ دار العلم للملایین، چاپ اول،‌ بیروت، 1410 ق.
  14. دهخدا، علی اکبر؛ لغت نامه؛ دانشگاه تهران، چاپ دوم، تهران، 1377ش.
  15. رامین نژاد، رامین؛ مزار پیامبران؛ بنیاد پژوهش‌های اسلامی، چاپ اول، مشهد، بی تا.
  16. راوندی، قطب الدین، فقه‏القرآن، انتشارات كتابخانه آيت الله مرعشى قم، 1405 هـ ق.
  17. زمخشرى، محمود؛ الكشاف عن حقائق غوامض التنزیل؛ دار الكتاب العربی، چاپ سوم، بیروت، 1407 ق.
  18. سایت اندیشه قم.
  19. سایت پارسی ویکی.
  20. سایت پژوهه (پژوهشکده باقر العلوم علیه السلام).
  21. سایت راسخون.
  22. سایت مهدی پدیا.
  23. سایت ویکی فقه (دانشنامه فقه و اصول و علوم حوزوی).
  24. سمرقندی، نصر بن محمد؛ تفسیر سمرقندى (بحر العلوم)؛ دارالفکر، قم، بی تا.
  25. شريف الرضى، محمد بن حسين‏؛ نهج البلاغة؛ محقق / مصحح: صالح، صبحي؛ هجرت‏، چاپ اول، قم، 1414 ق.‏
  26. صدوق، محمد بن علی؛ الأمالی؛ اعلمی، چاپ پنجم، بیروت، 1400 ق.
  27. صدوق، محمد بن على‏؛ خصال؛ محقق / مصحح: غفارى، على اكبر؛ جامعه مدرسین، چاپ اول، قم، 1362 ش.‏
  28. صدوق، محمد بن على؛ علل الشرائع‏؛ كتاب فروشى داورى‏، چاپ اول، قم، 1385 ش / 1966 م.‏
  29. صدوق، محمد بن على‏؛ عیون أخبار الرضا (علیه السلام‏)؛ محقق / مصحح: ‏لاجوردى، مهدى؛ نشر جهان، چاپ اول، تهران، 1378 ق.
  30. صدوق، محمد بن على‏؛ كمال الدین و تمام النعمة؛ محقق / مصحح: غفارى، على اكبر؛ نشر اسلامیه، چاپ دوم، تهران، ‏‏1395 ق.‏
  31. طباطبایی، سید محمد حسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، قم، 1417 ق.
  32. طبرسى، فضل بن حسن؛ مجمع البیان فى تفسیر القرآن؛ تحقیق و مقدمه: بلاغى، محمد جواد؛‌ ناصر خسرو، چاپ سوم، تهران، 1372 ش.
  33. طبرسى، فضل بن حسن؛ مجمع البیان فى تفسیر القرآن؛ ترجمه: مترجمان، تحقيق: ستوده، رضا؛ انتشارات فراهانى، چاپ اول، تهران، 1360 ش.
  34. طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ الأمم و الملوک؛ تحقیق: ابراهیم، محمد أبو الفضل؛ دار التراث، چاپ دوم، بیروت، 1387 ق / 1967 م.
  35. طبری، محمد بن جریر؛ جامع البیان فی تفسیر القرآن؛ دار المعرفة، چاپ اول، بیروت، 1412 ق.
  36. طیب، عبد الحسین؛ اطیب البیان؛ انتشارات اسلام، چاپ دوم، تهران، 1378ش.
  37. فیض كاشانى، ملا محسن؛ تفسیر الصافى؛ تحقیق: اعلمى، حسین؛ انتشارات صدر، چاپ دوم، تهران، 1415 ق.
  38. قاموس كتاب مقدس؛ ترجمه: هاكس، مستر؛ نشر اساطیر، چاپ اول، 1377ش.
  39. قرآن کریم.
  40. قرطبی، محمد بن أحمد؛ الجامع لأحكام القرآن (تفسیر القرطبی)؛ تحقیق: البردونی، أحمد و أطفیش، إبراهیم؛ دار الكتب المصریة، چاپ دوم، قاهرة، 1384 ق / 1964 م.
  41. قضاعی، محمد بن سلامة؛ شرح فارسى شهاب الأخبار (كلمات قصار پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله)؛ محقق/ مصحح: حسینى أرموى (محدث)، جلال‏الدین؛ مزكز انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول، تهران، 1361 ش.
  42. قمی، شیخ عباس؛ مفاتیح الجنان؛ باب فضیلت زیارت قبور انبیاء؛ انتشارات اسوه، قم، بی تا؛ (در نرم افزار نور الجنان).
  43. کتاب مقدس؛ عهد جدید (انجیل).
  44. کتاب مقدس؛ عهد عتیق (تورات).
  45. كاتب واقدى، محمد بن سعد؛ الطبقات الكبرى؛ ترجمه: مهدوى دامغانى، محمود؛ انتشارات فرهنگ و اندیشه، تهران، 1374 ش.
  46. كلینى، محمد بن یعقوب؛ الکافی؛ محقق / مصحح: غفارى، على اكبر و آخوندى، محمد؛ دار الكتب الإسلامیة، چاپ چهارم، تهران، 1407 ق.
  47. مجلسى، محمد باقر؛ بحار الأنوار؛ محقق / مصحح: جمعى از محققان؛ دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، بیروت، 1403 ق.‏
  48. مسعودی، على بن الحسین؛ مروج الذهب و معادن الجوهر؛ تحقیق: داغر، اسعد؛ دار الهجرة، چاپ دوم، قم، ‏‏1409 ق.
  49. مطهرى‏، مرتضی؛ مجموعه آثار استاد شهید مطهرى‏؛ صدرا، تهران، بی تا.
  50. معین، محمد؛ فرهنگ فارسی معین؛ مؤسسه‌ انتشارات‌ امیرکبیر، چاپ 27، تهران، 1393 ش.
  51. مقدسى،‏ مطهر بن طاهر؛ البدء و التاریخ؛ ترجمه‏: شفیعى كدكنى، محمد رضا؛ آگه، چاپ اول، تهران، 1374 ش.
  52. مكارم شیرازى، ناصر؛ تفسیر نمونه؛ دار الكتب الإسلامیة، چاپ اول، تهران، 1374 ش.
  53. منسوب به امام صادق، جعفر بن محمد (علیهما السلام)؛ مصباح الشریعة؛ شارح و مترجم: گیلانى، عبد الرزاق؛ محقق / مصحح: آقا جمال خوانسارى، محمد بن حسین؛ پیام حق، چاپ اول، تهران، 1377 ش.
  54. مؤسسة دائرة المعارف الفقه الاسلامی؛ دانشنامه جهان اسلام.
  55. ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسى؛ مجموعه ورّام، آداب و اخلاق در اسلام (ترجمه تنبیه الخواطر)؛ مترجم: عطایى، محمد رضا؛ بنیاد پژوهش‎هاى اسلامى آستان قدس رضوى‏، چاپ اول، مشهد، 1369 ش.
  56. یعقوبى، احمد بن أبى یعقوب؛ تاریخ یعقوبى؛ دار صادر، بیروت، بى تا.

[1]. ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، ديوان المبتدأ و الخبر فى تاريخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوى الشأن الأكبر، تحقيق: شحادة، خليل، ج 2، ص 109 و 110.

[2]. نمل، 19.

[3]. ص، 30؛ طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان فى تفسير القرآن، تحقيق و مقدمه: بلاغى، محمد جواد، ج 8، ص 740 – 744.

[4]. صدوق، محمد بن على‏، خصال، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج 1، ص 255.‏

[5]. سبأ، 12.

[6]. همان، 13.

[7]. برقى، احمد بن محمد، المحاسن‏، محقق / مصحح: محدث، جلال الدين‏، ج 1، ص 193.

[8]. ابن خلدون‏، عبدالرحمن بن محمد، تاريخ ابن خلدون، ترجمه: آيتى، عبد المحمد، ج ‏1، ص 102.

[9]. همان، ص 104؛ ابن اثیر، على بن ابى الكرم، الكامل فی التاریخ، ج 1، ص 244.

[10]. تاريخ ابن خلدون، ترجمه: آيتى، عبد المحمد، ج ‏1، ص 105.

[11]. الكامل فی التاریخ، ج 1، ص 244. ‏

[12]. صدوق، محمد بن على‏، كمال الدين و تمام النعمة، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج 2، ص 523 و 524.‏

[13]. ابن كثير دمشقی، اسماعيل بن عمر، البداية و النهاية، ج 2، ص 18.

[14]. انعام، 84.

[15]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 242 و 243.

[16]. ص، 30.

[17]. ابن كثير دمشقی، اسماعيل بن عمر، البداية و النهاية، ج 2، ص 18.

[18]. برقى، احمد بن محمد، المحاسن‏، محقق / مصحح: محدث، جلال الدين‏، ج 2، ص 554؛ صدوق، محمد بن علی، الأمالی، ص 8.

[19]. ابن سعد، محمد، الطبقات الكبرى، تحقیق: عبد القادر، محمد، ج 8، ص 163؛ البدایة و النهایة، ج 2، ص 15؛ ‏ ابن العبرى، غريغوريوس الملطى، تاريخ مختصر الدول، تحقيق: صالحانى اليسوعى، انطون، ص30.

[20]. ر.ک: يعقوبى، احمد بن أبى يعقوب، تاريخ يعقوبى، ج 1، ص 52 و 53؛ ‏کتاب سموئیل (اشموئیل): 2، باب 11؛ سایت اسلام پدیا، مدخل حضرت داوود (علیه السلام).

؛ سایت اسلام کوئست، سؤال 41442.

[21]. سایت ویکی فقه (دانشنامه فقه و اصول و علوم حوزوی).

[22]. طبری، محمد بن جرير، تاريخ الأمم و الملوک، تحقيق: ابراهيم، محمد أبو الفضل، ج 2، ص 237؛ مسعودی، على بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق: داغر، اسعد، ج 2، ص 261.

[23]. صدوق، محمد بن على‏، كمال الدين و تمام النعمة، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج 2، ص 523.‏

[24]. ر.ک: ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج ‏2، ص 52؛ ابن کثیر دمشقی‏، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج ‏2، ص 101.

[25]. کتاب مقدس، عهد عتیق، سفر پیدایش، ۳۵: ۱۹.

[26]. همان، کتاب‌روت، ۱: ۱ – ۲؛ کتاب اول سموئیل، ۱۷: ۱۲؛ کتاب داوران، ۱۷: ۷ – ۸.

[27]. همان، عهد جدید، انجیل لوقا، ۲: ۴، ۱۱.

[28]. سایت پژوهه (پژوهشکده باقر العلوم علیه السلام).

[29]. نساء، 163.

[30]. ص،‌‌ 30.

[31]. ر.ک: آیاتی که ناظر به تسخیر باد، جنیان، شیاطین، چشمه روان مس مذاب، علم به زبان پرندگان و حیوانات، و… است، گویای جاه و حشمت الهی آن حضرت است. علاوه بر اینها ر.ک: ویکی فقه؛ مهدی پدیا؛ مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، محقق / مصحح: جمعى از محققان، ج 76، پاورقی های ص 282 و 285.

[32]. کتاب مقدس، عهد عتیق، کتاب اول پادشاهان،11/3 و 4.

[33]. کتاب مقدس، همان، 3/1.

[34]. همان، 14/21.

[35]. ر.ک: آلوسى، سيد محمود، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، ج ‏10، ص 203 و 204؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسير نمونه، ج ‏15، ص 484؛ دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، ج ۴، ص ۴۹۶۸.

[36]. کتاب مقدس، عهد عتیق، کتاب اول ملوک، 11/ 42 و 43.

[37]. ویکی فقه.

[38]. کتاب مقدس، عهد عتیق، کتاب اول ملوک،11/ 43.

[39]. آلوسى، سيد محمود، روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم، تحقيق: عطية، على عبدالبارى، ج 10، ص 198.

[40]. قرطبي، محمد بن أحمد، تفسير القرطبي (الجامع لأحكام القرآن)، تحقيق: البردوني، أحمد و أطفيش، إبراهيم، ج 15، ص 202؛ سمرقندي، نصر بن محمد، تفسیر سمرقندى (بحر العلوم)، ج ‌2، ص ‌582.

[41]. طبرسى فضل بن حسن، مجمع البيان فى تفسير القرآن، مقدمه: بلاغى، محمد جواد، ج ‌7، ص ‌349؛ روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم، ج 10، ص 198.

[42]. كتاب مقدّس، عهد عتیق، کتاب اوّل تواریخ، 16: 4 و 5‌.

[43]. اقتباس از سایت ویکی فقه.

[44]. انبياء (علیهم السلام) سه قسم بودند:

قسم اول فقط نبى بودند که بر آنها وحى نازل می شد، ولى مأمور به دعوت نبودند.

قسم دوم علاوه بر نبی، رسول هم بودند كه مأمور به دعوت نیز بودند، لكن تابع دين رسول دیگری بودند؛ مثل حضرت لوط، حضرت اسمعيل، حضرت اسحق، حضرت يعقوب، حضرت يوسف و حضرت شعيب (علیهم السلام)، كه تابع حضرت ابراهيم (علیه السلام) بودند.

قسم سوم دارای دين جديد و شريعت خاصه بوده که اينها شش نفر بودند؛ حضرت آدم، حضرت نوح، حضرت ابراهيم، حضرت موسى، عيسى (علیهم السلام) و حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) که غیر از حضرت آدم (علیه السلام) آن پنج نفر دیگر پیامبران اولو العزم و ناسخ دين قبل از خود بوده اند؛ طيب، سيد عبد الحسين، اطيب البيان في تفسير القرآن، ج 11، ص 190، انتشارات اسلام، چاپ دوم، تهران، 1378 ش.

[45]. ‏طباطبایى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، ج 1، ص 235، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسین حوزه ‏علمیه قم، چاپ پنجم، قم، 1417 ق.‏

[46]. نساء، 163.

[47]. انعام، 84.

[48]. کتاب مقدس، عهد عتیق، کتاب اوّل پادشاهان، 11: 1 و 2.

[49]. طیب، عبد الحسین، اطیب البیان، ج 4، ص 272.

[50] . نام لاتین : Carob

نام علمی‌:Ceratonia siliqua L

خرنوب گیاهی است بومی‌شرق مدیترانه، احتمالا شرق میانه، که کشت آن حداقل مربوط به مدت 4000 سال قبل بوده است، این گیاه به یونانیان باستان، که دانه‌های این گیاه در یونان و ایتالیا کاشته اند نسبت داده اند، در ایران نیز درختان کهن سال آن در غار شاهپور نزدیک کازرون وجود دارد و احتمال می‌رود که بذر آن زمان حمله اسکندر به ایران از یونان وارد شده باشد و به جای این درخت علوفه ای، متقابلا یونجه را به کشور خود برده باشند. معمولا درخت خرنوب در هر جایی که درختان مرکبات وجود داشته باشد به خوبی می‌روید. ارتفاع این درخت به 8 تا 10 متر می‌رسد دارای شاخه‌های گره دار و برگ‌هائی مرکب از 8 تا 10 برگچه می‌باشد. گل‌های آن عاری از گلبرگ و مجتمع به صورت خوشه است میوه اش مانند فلوس به طول متفاوت 10 تا 30 سانتی متر به عرض 2 تا 3 سانتی متر و دارای وضع آویخته و کاملا مشخص بر روی شاخه‌هاست. رنگ میوه قهوه ای شفاف و سطح خارجی آن مسطح و قوسی شکل می‌باشد. میوه طعم بسیار شیرین شبیه عسل دارد. و در داخل آن 12 تا 16 دانه بسیار سخت شبیه عدس دیده می‌شود . درخت خرنوب را می‌توان از طریق دانه‌ها تکثیر کرد اما حدود 8 سال میوه نخواهد داشت. خرنوب طبیعت سرد و خشک دارد، برگرفته از سایت کوکا.

[51]. سبأ، 14.

[52]. كلينى، محمد بن يعقوب، الکافی، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر و آخوندى، محمد، ج 8، ص 144.

[53]. صدوق، محمد بن على‏، عيون أخبار الرضا (عليه السلام‏)، محقق / مصحح: ‏لاجوردى، مهدى‏، ج 1، ص 265 و 266؛ سایت اندیشه قم.

[54]. فَلَوْ أَنَّ أَحَداً يَجِدُ إِلَى الْبَقَاءِ سُلَّماً أَوْ لِدَفْعِ الْمَوْتِ سَبِيلًا لَكَانَ ذَلِكَ سُلَيْمَانَ بْنَ دَاوُدَ (علیه السلام) الَّذِي سُخِّرَ لَهُ مُلْكُ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ مَعَ النُّبُوَّةِ وَ عَظِيمِ الزُّلْفَةِ فَلَمَّا اسْتَوْفَى طُعْمَتَهُ وَ اسْتَكْمَلَ مُدَّتَهُ رَمَتْهُ قِسِيُّ الْفَنَاءِ بِنِبَالِ الْمَوْتِ وَ أَصْبَحَتِ الدِّيَارُ مِنْهُ‏ خَالِيَةً وَ الْمَسَاكِنُ مُعَطَّلَةً وَ وَرِثَهَا قَوْمٌ آخَرُونَ، شريف الرضى، محمد بن حسين،‏ نهج البلاغة، محقق / مصحح: صالح، صبحي‏، خ 182، ص 262 و 263.‏

[55]. قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، باب فضیلت زیارت قبور انبیاء، ج 1، ص 561؛ (در نرم افزار نور الجنان).

[56]. کتاب مقدس، عهد عتیق، کتاب اول ملوک،11/ 43.

[57]. تطیلی، بنیامین بن یونه، سفرنامه رابی بنیامین تودولایی، ترجمه: ناطق، مهوش، ص 76 – 78؛ برگرفته از کتاب: رامین نژاد، رامین، مزار پیامبران؛ اقتباس از سایت راسخون.

[58]. ص، 30.

[59]. نمل، 16.

[60]. نساء، 163.

[61]. همان، 40.

[62]. همان، 36.

[63]. ص، 34.

[64]. سبأ، 13.

[65]. نمل، 19.

[66]. همان، 40.

[67]. انبیاء، 78.

[68]. همان، 79.

[69]. نمل، 15.

[70]. همان، 40.

[71]. همان، 16.

[72]. همان، 20.

[73]. همان، 22.

[74]. همان، 27.

[75]. همان، 18.

[76]. همان، 19.

[77]. نمل، 16.

[78]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسير نمونه، ج ‏15، ص 419.

[79]. ص، 40.

[80]. ص، 35.

[81]. همان، 36.

[82]. سبأ، 12.

[83]. انبیاء، 81.

[84]. ص، 37

[85]. همان، 38.

[86]. انبیاء، 82.

[87]. سبأ، 12 و 13.

[88]. همان، 12.

[89]. نمل، 17.

[90]. کتاب مقدس، عهد عتیق، کتاب اول پادشاهان، 11/3 – 7.

[91]. نمل، 19.

[92]. همان، 18.

[93]. صدوق، محمد بن على‏، عيون أخبار الرضا (عليه السلام‏)، محقق / مصحح: ‏لاجوردى، مهدى‏، ج 2، ص 78؛ ابن عجيبه، احمد بن محمد، البحر المديد فى تفسير القرآن المجيد، تحقيق: قرشى رسلان، احمد عبدالله، ج 4، ص 185.

[94]. نساء 163.

[95]. ص،‌‌ 30.

[96]. نمل، 15 و 16؛ انعام، 84؛ انبیاء، 79.

[97]. قضاعي، محمد بن سلامة، شرح فارسى شهاب الأخبار (كلمات قصار پيامبر خاتم (صلی الله علیه و آله)، محقق / مصحح: حسينى أرموى (محدث)، جلال‏الدين‏، ص 274؛ ورام بن أبي فراس، مسعود بن عيسى، مجموعه ورّام، آداب و اخلاق در اسلام (ترجمه تنبيه الخواطر)، مترجم: عطايى، محمد رضا، ص 97؛ منسوب به امام صادق، جعفر بن محمد (علیهما السلام)، مصباح الشريعة، شارح و مترجم: گيلانى، عبد الرزاق‏، محقق / مصحح: آقا جمال خوانسارى، محمدبن حسين‏، ص 552.

[98]. ص، 30؛ نمل، 16، 19، و 40.

[99]. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، محقق / مصحح: جمعى از محققان، ج 70، ص 110.

[100]. ص، 35 – 40.

[101]. انبیاء، 78 و 79؛ طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان فى تفسير القرآن، مقدمه: بلاغی، محمد جواد،‌ ج 7، ص 91.

[102]. نمل، 16 ، 18، 19.

[103]. همان، 17.

[104]. ص، 36.

[105]. همان، 37؛ انبیاء، 82.

[106]. اعراف، 168.

[107]. حدید، 23، «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ …؛ اين به آن دلیل است كه براى آن‌چه از دست داده ايد، تأسف نخوريد و به آنچه به شما داده است، دلبسته و شادمان نباشيد».

[108]. ص، 34 و 40.

[109]. مكارم شيرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج 19، ص 280 و 281.

[110]. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان فى تفسير القرآن، مقدمه: بلاغى،‌ محمد جواد، ج 8، ص 741؛ زمخشرى، محمود، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، ج 4، ص 93.

[111]. ص، 34 و 35.

[112]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 17، ص 204.

[113]. انبیاء، 78.

[114]. همان، 79.

[115] . همان، 79.

[116] . ر ک: راوندی، قطب الدین، فقه‏القرآن، ج 2، ص 12 و 13.

[117]. ر.ک: طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان فى تفسير القرآن، مقدمه: بلاغى، محمد جواد،‌ ج 7، ص 91.

[118]. ص، 37.

[119]. سبأ، 12 و 13.

[120]. نمل، 44.

[121] . بیت المقدس از نظر جغرافیایی در نزدیکی مرکز فلسطین، حدود ۲۴ کیلومتری غرب بحرالمیت و ۵۶ کیلومتری شرق دریای مدیترانه، در آب پخشان بین جلگه مدیترانه و دره رود اردن قرار داشته و شهری کوهستانی است که ۲۵۰۰ پا از دریای مدیترانه و ۳۸۰۰ پا از بحرالمیت بالاتر است. آب و هوای این شهر، گرمسیری، نیمه خشک، همراه با تابستان های گرم و خشک و زمستان های سرد و بارانی است.

بنابر آمار سال ۲۰۰۹، جمعیت بیت المقدس ۷۸۰,۲۰۰ تن بوده که ۳۹ درصد آن، عرب‌ و بقیه مهاجران یهودی با ملیت های مختلف و نیز اقلیتی مسیحی هستند. زبان غالب مردم، عربی و عبری است. اکثریت مسلمانان بیت المقدس، اهل سنت و غالبا یهودیان ساکن این شهر، ارتدوکس و در اجرای شریعت تورات، مشهور به بنیادگرایی و تندروی هستند. گزارشهایی از نارضایتی دیگر یهودیان از فشارهای این گروه در دست است، شهر بیت المقدس، هم اکنون در اشغال کامل رژیم غاصب اسرائیل است و دولت اسرائیل این شهر را پایتخت ابدی خود می‌خواند؛ اما مردم فلسطین، مسلمانان جهان، سازمان ملل و بسیاری از کشورهای جهان، این ادعا را به رسمیت نمی‌شناسند.

بیت المقدس و برخی اماکن موجود در آن بنابر روایات شیعه، فضیلت بسیاری دارند چنان که در روایتی از امام حسن عسکری (علیه السلام)، نماز گزاردن در مسجدالاقصی در ردیف نماز گزاردن در مسجدالحرام دانسته شده و یک نماز در آن برابر با هزار نماز در دیگر مساجد است. برخی شیعیان ایرانی در قدیم به ویژه در دوره قاجار و پهلوی، زیارت اماکن مذهبی این شهر را با سفر حج همراه می‌کرده‌اند، مؤسسه دائرة المعارف الفقه الاسلامي، دانشنامه جهان اسلام، ج 1، ص 2380 .

[122]. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، محقق/ مصحح: جمعى از محققان، ج 14، ص 14.‏

[123]. ر.ک: طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، تحقیق و مقدمه: بلاغى، محمد جواد، ج ‏8، ص 598 و 599؛ بحار الأنوار، همان، ص 76 و 77.

[124]. جوهرى، اسماعيل بن حماد‌، الصحاح تاج اللغة و صحاح العربية‌، مصحح: عبد الغفور عطار‌، احمد‌، ج 5، ص 1851، حرف هاء ماده هكل.

[125]. قاموس کتاب مقدس شامل لغات کتاب مقدس عهد عتیق (تورات) و عهد جدید (انجیل)، رسایل و نوشته‌های دینی اولیا، مذاهب یهود و مسیحیت است. ذیل هر لغت، شرحی از آن به همراه مرجع لغت آمده است. ر.ک: پارسی ویکی.

[126]. قاموس كتاب مقدس، ترجمه: هاكس، مستر، ص931.

[127]. اقتباس از سایت اندیشه قم.

[128]. ابن خلدون‏، عبدالرحمن بن محمد، تاريخ ابن خلدون، ترجمه: آيتى، عبد المحمد، ج ‏1، ص 103.

[129]. همان، ص 113.

[130]. نمل، 15.

[131]. انبياء، 79؛ ص، 20.

[132]. نمل، 16.

[133]. انبیاء، 80.

[134]. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج 15، ص 415 و 416.

[135]. انبیاء، 78 و 79.

[136] . عهد عتيقي كه همه اهل كتاب قبول داشته باشند ,شامل 39 جلد كتاب (سفر ) مي باشد .اينها كتب مقدس يهوديان هستند. براي دسته بندي كلي عهد عتيق مي توان كتاب را به سه گروه اساسي تقسيم كرد : تورات ,كتبوئيم , نبوئيم.

كتوبيم: ( نوشته جات اين قسمت كه 17 كتاب دارد , ادامه تاريخ يهود و شرح عقايد وآداب ورسوم و اخلاق قوم بعد از حضرت موسي مي باشد که سه تا از آنها بدين قرار است: امثال سليمان (عليه السلام ) جامعه وغزل غزلهاي سليمان ( عليه السلام )؛ برگرفته از سایت یهود نت.

[137]. سبأ، ۳۲ و ۳5 و ۳7.

[138]. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 19، ص 87.

[139]. ص، ۳۵.

[140]. صدوق، محمد بن على‏، خصال، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج 1، ص 255.‏

[141]. شريف الرضى، محمد بن حسين‏، نهج البلاغة، محقق / مصحح: صالح، صبحي‏، ص 262.‏

[142]. صدوق، محمد بن على‏، عیون أخبار الرضا (علیه السلام‏)، محقق / مصحح: ‏لاجوردى، مهدى، ج 1، ص 265.

[143]. ابن ادريس، محمد بن احمد، السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي، محقق / مصحح: الموسوى، حسن بن احمد و ابن مسيح، ابو الحسن، ج 3، ص 565.

[144]. فيض كاشانى، ملا محسن، تفسير الصافى، تحقيق: اعلمى، حسين، ج ۴، ص ۶۴؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فى تفسير القرآن،

تحقيق: ستوده، رضا، ترجمه: مترجمان، ج ۱۸، ص ۹۸.

[145]. نمل، ۲۳.

[146]. همان، ۲۴.

[147]. همان، ۳۱.

[148]. سبأ، ۳۲.

[149]. همان، ۳5.

[150]. همان، ۳7.

[151]. آصف، نام وصی و وزیر یا کاتب یا ندیم حضرت سلیمان (علیه السّلام) است و در روایات و داستان‌های حضرت سلیمان (علیه السّلام) نام او برده شده است. ظاهراً او یکی از نزدیکان و دوستان خاص سلیمان (علیه السّلام) ‌بوده و می‌گویند: خواهرزاده سلیمان نبی (علیه السّلام) بوده است. او نزد سلیمان دارای مقام و منزلت بوده، در حضور و غیاب سلیمان هر وقت می خواسته وارد خانه او می‌شده است. در روایات و تفاسیر همه جا آصف؛ وزیری خردمند، سیاستمدار و مدبر معرفی شده است. آصف از بنی اسرائیل و براساس بعضی منابع، هم‌دوران کودکی سلیمان بوده است. ر.ک: سایت پژوهه.

[152]. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج 15، ص 471.

[153]. نمل، ۴۰.

[154]. همان، ۴4.

[155]. نمل، 20 – 44.

[156]. سبأ، 12.

[157]. ص، 37 و 38.

[158]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسير نمونه، ج‏ 18، ص 36 و 37.

[159]. کتاب مقدس، عهد عتیق، کتاب اول پادشاهان، 1: 5 ـ 31.

[160]. ر.ک: همان: 32 ـ 39.

[161]. کتاب مقدس، عهد عتیق، کتاب اول ملوک،11/ 43.

[162]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 15، ص 363.

[163]. معین، محمد، فرهنگ فارسی معین، ج 5، ص 190.

[164]. كلينى، محمد بن يعقوب، کافی، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر و آخوندى، محمد، ج 1، ص 233.