searchicon

کپی شد

سلمان فارسی در دفاع از ولایت و تشیع

آنچه در زندگی سلمان، بسیار چشمگیر و جالب است بی تفاوت نبودن او در قبال وظیفه است. او با هوشیاری و بصیرت کامل در صحنه های مختلف حضور داشت و در پیروی از امام حق لحظه ای تردید نکرد. او همواره، از هر فرصتی، برای گفتن حق بهره می برد و مسلمانان را به امامت حضرت علی (ع) فرا می خواند. آن بزرگوار پیوسته این سخن رسول خدا را برای مردم تکرار می کرد:

«همانا علی (ع) دری است که خداوند گشوده است. هر کس در آن وارد شود، مؤمن است و هر کس که از آن خارج گردد، کافر است».[1] «بهترین فرد این امت، علی (ع) است».[2]

سلمان بعد از غصب خلافت و مظلومیت حضرت علی (ع)، در خطبه ای بسیار فصیح، این چنین گفت:

«ای مردم! هر گاه فتنه ها و آشوب ها را همچون پاره ظلمانی شب دیدید که برجستگان در آن به هلاکت می رسند، بر شما باد به آل محمد (ص) چرا که آنها راهنمایان به سوی بهشت اند، و بر شما باد علی (ع). ای مردم! ولایت را در میان خود همانند سر قرار دهید».

یعنی اگر ولایت اهل بیت (علیهم السلام) را نداشته باشید، مسلمان حقیقی نیستید و دین شما سودی ندارد.[3]

ابن عباس، سلمان را در خواب دید و از او پرسید: در بهشت، پس از ایمان به خدا و رسول، چه چیز برتر است؟ سلمان پاسخ داد: پس از ایمان به خدا و پیامبر، هیچ چیز با ارزش تر و برتر از دوستی و ولایت علی بن ابی طالب (ع) و پیروی از او نیست.[4]  [5]

در روایت آمده است که ابوذر غفارى از سلمان فارسى (رضوان اللَّه عليهما) پرسيد: اى ابا عبداللَّه (كنيه سلمان) معرفت اميرمؤمنان (ع) به نورانيت چيست؟ (سلمان) گفت: اى جندب (نام ابوذر) بيا برويم تا اين را از خود آن حضرت بپرسيم. پس به محل آن حضرت رفتيم و او را نيافتيم. (ابوذر) گفت: پس به انتظار ايشان مانديم تا آن حضرت تشریف آوردند. حضرت فرمودند: چه امرى شما را به اين جا كشانده است؟

ابوذر و سلمان گفتند: اى اميرمؤمنان، به نزد شما آمديم تا در مورد معرفتتان به نورانيت سؤال كنيم، حضرت فرمودند: آفرين بر شما دو دوست وفادار به دين خويش كه كوتاهى نمى كنيد… . معرفت من به نورانيت، معرفت خداوند (عزوجل) است و آن همان دين خالصى است كه…، هر كس ولايت مرا به پا داشت نماز را به پا داشته است،… ما را به مثابه خدايان قرار ندهيد و ديگر هر چه مى خواهيد در فضيلت ما بگوييد. به كنه و حقيقت و منتهاى آنچه در ما وجود دارد نمى رسيد،… من آخرين وصى شدم، منم “صراط مستقيم”، منم “نبأ عظيم…”….[6]

اصطلاح شیعه در زمان پیامبر (ص) رایج شده و اولین کسانی که به عنوان شیعه معروف بودند عبارتند از سلمان، ابوذر، مقداد و عمار یاسر.[7] همچنین نقل شده سلمان فارسی در اذان خود شهادت ثالثه را اضافه نمود و همین موجب شد که بعضی از صحابه به نزد پیامبر شکایت ببرند ولی پیامبر (ص) به اعتراض آنها توجهی ننمود و مهر تائید بر کار سلمان زد.[8]



[1]. کتاب سلیم بن قیس، ص 251.[نیازبه تکمیل]

[2]. امین، سید محسن، اعیان الشیعة، ج 7، ص 287، دارالتعارف، بیروت، 1406ق.

[3]. بهجة الآمال، ج 4، ص 418.[نیازبه تکمیل]

[4]. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 22، ص 341، مؤسسۀ الوفاء، بیروت، 1404ق.

[5]. با استفاده از سایت حوزه نت.

[6]. بحارالانوار، ج 26، ص 1، اين حديث نورانى، نيازمند مطالعه و تعمق و شرح مى‏باشد.

[7]. حیوة القلوب،ج2، ص 883.

[8]. نک: السلافة فی امر الخلافة ، شیخ عبدالله مراغی از علمای اهل سنت که در قرن هفتم می زیسته است ، کتاب ایشان از جمله کتب خطی است که در کتابخانه ظاهریه دمشق موجود می باشد.