searchicon

کپی شد

سلطنت و پادشاهی حضرت داوود (علیه السّلام) از دیدگاه قرآن

مقام حکومت و سلطنت از ویژگی‌های حضرت داوود (علیه السلام) است که خداوند آن را به ایشان عطا فرموده است.

در باره ویژگی ها و کیفیت فرمانروایی حضرت داوود (علیه السلام) باید گفت: بررسی آیات نشان می‌دهد که حکومت آن حضرت مشروعیت کامل داشته است. از طرفی امتیازاتی؛ مانند حکمت، دانش برتر دینی، ارتباط وحیانی، آگاهی از علوم غیر متعارف؛ از قبیل دانستن زبان حیوانات و اَخبار غیبی، توان برتر جسمی و نظامی، نهایت پای بندی به ارزش های اخلاقی و آموزه‌های دینی، نشان دادن معجزات و غیره از او پادشاهی کم نظیر ساخته بود. از سوی دیگر با توجه به نقش گسترده دین در جوامع سنتی و به عنوان یگانه منبع سنت ها و قوانین، سلطنت الهی او کاملا بر اساس سنت ها و قوانین پذیرفته شده جامعه استوار بود.

پس پادشاهی آن حضرت از مهم‌ترین نمونه‌های مثبت پادشاهی است که قرآن نه به عنوان واقعه‌ای تاریخی، بلکه به عنوان نمونه‌ای موفق در امر فرمانروایی آن روزگار یاد می‌کند. قرآن در اشاره‌ای بسیار گذرا او را از سپاهیان طالوت می‌خواند که کشتن جالوت زمینه ساز پادشاهی او پس از طالوت گردید: «و داوود، جالوت را كشت …».[1]

همچنین قرآن کریم به استحکام و نیروی حکومت آن حضرت اشاره فرموده است: «و حکومت داوود را استحکام بخشیدیم و به او دانش و شیوه داوری عادلانه عطا کردیم»[2] و در آیه دیگری می فرماید: «ای داوود! ما تو را خلیفه (و نماینده) خود در زمین قرار دادیم، پس در میان مردم به حق داوری کن».[3]

در تفسیر نمونه آمده: تعبير از داورى به «فصل الخطاب»؛ به دلیل آن است كه «خطاب» همان گفتوگوهاى طرفين نزاع و «فصل»؛ به معناى قطع و جدايى است. همان گونه که مشخص است، گفتوگوهاى صاحبان نزاع هنگامى قطع خواهد شد كه داورى صحيحى بين آنها انجام بشود؛ لذا اين تعبير به معناى قضاوت عادلانه آمده است.

در ادامه آمده: احتمال دیگری در تفسير اين جمله نيز وجود دارد كه خداوند منطق نيرومندى كه از فكر بلند و عمق انديشه، حكايت مى كرد در اختيار داوود گذاشته، که نه تنها در مقام داورى، بلكه در همه جا سخن آخر و آخرين سخن را بيان مى‏كرده است.[4]

در برخی از تفاسیر آمده: (و محكم ساختيم پادشاهيش را) ؛ يعنى مُلک او را با نگهبانى، لشکريان، شکوه، زيادى نيرو و افراد فراوان، قوى گردانيديم. (و او را حکمت دادیم)؛ یعنی  به او نبوت و پیامبری، يا مُصاب بودن (مطابق واقع قرار گرفتن دستورات و داوری های او) در امور، يا علم به خدا و احکام و شرايع خداوند دادیم، و مراد از فصل الخطاب، فهم و علم به قضا و حكومت است.[5]

[1]. بقره، 251.

[2]. ص، 20.

[3]. ص، ۲۶.

[4]. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج 19، ص 240.

[5]. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان فى تفسير القرآن، ترجمه: مترجمان، تحقيق: ستوده، رضا، ج 21، ص 83.