Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

سقوط کجاوه و شکست اصحاب جمل

وقتی حضرت على (علیه السلام) اجتماع لشکریان بصره را مشاهده کرد که چگونه از گرد شتر عايشه مى‏گريزند و دوباره بر اطراف آن جمع مى‏شوند، به تعدادی از بزرگان اصحاب خود؛ مانند عمار، سعيد بن قيس، قيس بن سعد بن عباده، مالک اشتر، ابن بديل، محمد بن ابى بكر و نظاير ايشان از بزرگان اصحاب خود، فرمود: اينان تا هنگامى كه اين شتر برابرشان پابرجاست، پايدارى مى‏كنند، ولى اگر شتر از پاى در آيد، هيچ كس پايدارى نخواهد كرد.

به همین دلیل آنان با گروهى از لشکریان به سوى شتر حمله برده و بصری ها را از اطراف آن دور كردند. سپس مردى از قبيله مراد كوفه؛ به نام اعين بن ضبيعه خود را به شتر رساند و پاشنه هاى آن را قطع كرد، شتر نعره ای کشید و ميان كشتگان افتاد و کجاوه عايشه سرنگون شد.[1]

وقتى کجاوه از شتر بر زمین افتاد مردم به هر طرف گريختند، مانند خاكسترى كه در روز طوفانى باد شديدى بر آن بوزد. محمّد بن ابى بكر به كنار هودج آمد و دستش را به سوى خواهرش داخل هودج برد عايشه فرياد زد: اين كيست كه به حرم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دست درازى مى‏كند؟ محمّد جواب داد: من، نزدیک‏ترين مردمان به تو و در عين حال مبغوض ترين آنها نزد تو هستم من برادرت محمّد هستم كه امير المؤمنين (علیه السلام) مرا فرستاده تا به تو بگويم آيا از اسحله‏ها آسيبى ديده‏اى؟

عايشه جواب داد: فقط یک تير به من خورده كه آسيبى نرسانيده است. سپس امير المؤمنين (عليه السّلام) آمد و در كنار هودج ايستاد و با چوب بر هودج زد و فرمود: «حميراء آيا رسول خدا به تو امر كرده بود كه اين گونه بر من خروج كنى؟ آيا به تو امر نكرده بود كه در خانه‏ات بمانى؟ به خدا كسانى كه تو را از خانه‏ات بيرون كشيدند با تو به انصاف رفتار نكردند زيرا همسران خودشان را در خانه‏هایشان نگه داشتند ولى تو را در ميان مردم ظاهر كردند.[2]

[1]. دینوری، احمد بن داود، اخبار الطوال، ترجمه مهدوى دامغانى، محمود، ص 185. این مطالب در در این آدرس وجود ندارد.

[2]. مفید، محمد بن محمد؛ الجمل و النصرة لسيد العترة في حرب البصرة (نبرد جمل)؛ ترجمه: مهدوی دامغانی، محمود، ص 130و 131.