Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

سعادت و اقسام آن در اصطلاح فلاسفه

از جمله واژهایی که در فلسفه خیلی بیشتر از جاهای دیگر مورد بحث و بررسی قرار گرفته است، دو واژه سعادت و شقاوت است؛ چرا که باید دید آیا سعادت و خوش بختی، ذاتی انسان است همچنانکه بعضی ها قائل هستند؟ یا این که امری اکتسابی است که بعضی دیگر بدان معتقدند؟ آیا این صفات منحصر به سعادت و شقاوت جسمانی است؟ یا این که جنبه روحانی و عقلانی را نیز شامل می شوند؟ درصورت اخیر آیا اهمیت عقل بیشتر است یا اهمیت جسم؟ به همین دلیل باید دید که فلاسفه در تعریف این دو واژه چه نظری دارند و برداشت ایشان از سعادت و شقاوت چیست؟ اینک به دیدگاه چند تن از فلاسفه در این مورد اشاره می شود:

1. ابن سینا در تعریف سعادت و شقاوت می گوید: هر قوه ای فعلیتی دارد که کمال آن قوه است و حصول کمال آن قوه سعادت آن قوه است.[1]

2. مسکویه در این زمینه می گوید: سعادت هر چیز در تمامیت یافتن آن شیء است و این که آن شیء به کمال مخصوص خودش دست یابد.[2]

3. ملا صدرا (صدر المتألهین) در این مورد می گوید: سعادت هر چیز و خیر آن، نیل به چیزی است که به وسیله آن وجودش کمال یابد، و شقاوت، رسیدن به چیزی است که ضدیت با کمال داشته باشد.[3]

آنچه از عبارات این بزرگان به دست می آید این است که سعادت هرشیء رسیدن به کمال ویژه آن است و یا به تعبیر بعضی دیگر از آنان سعادت همان رسیدن به لذت است.[4]

اما این كه اقسام سعادت از دیدگاه فلاسفه چند تا است؟ بازهم بین آنان اختلاف نظر وجود دارد؛ مثلا افرادی مانند فیثاغورث، افلاطون و بقراط، آن را منحصر در سعادت معنوی و نفسی می دانند و هرگز فضائل بدن و خارج از بدن را سعادت نمی دانند؛ لذا می گویند: چون آدمی فضائل نفس را دارا باشد، کوری و کری، بی چیزی و گوشه گیری و گمنامی او را بی سعادتش نخواهد کرد؛ مگر این که به قوای نفس نقصی وارد کند، مثل دیوانگی، کج اندیشی، فراموش کاری و …، و عده ای هم مثل رواقیون و بعضی مادی گراها، سعادت را مربوط به جسم و بدن تنها می دانند، و برخی هم مانند ارسطو، برای سعادت اقسامی قائلند و می گوید: سعادت در پنج چیزاست:

1. درصحت بدن و لطف حواس.

2. در ثروت و مالداری و داشتن اعوان و انصار.

3. در شهرت (اسمش بلند باشد و فضایل و بزرگواریش منتشر شود).

4. خوش طالع باشد (به هر کاری روی آورد انجام دهد).

5. اندیشه اش نیکو و فکرش صحیح و اعتقادش در کارها سلیم و در اندیشه ها دور از خطا، لغزش و نیکو رأی باشد.[5]

صدر المتالهین در رابطه با اقسام سعادت می گوید: سعادت در نزد حكماء بر دو قسم است:

1. سعادت حقیقیه محكمه، كه عبارت است از: اتصال به عقلیات دائمی و خیر محض.

2. سعادت ظنیه متشابهه و آن عبارت است از: لذت بردن شهوانیه و متنعم شدن به نعمت های بهشتی كه این نوع سعادت فقط در دار دنیا موجود است و فقط شباهتی با سعادت حقیقیه دارد، كه اوّلی مخصوص مقربین و دومی مخصوص اصحاب یمین است. ایشان در تقیسیمی دیگر می گوید: سعادت یا دنیوی است، یا اخروی و سعادت دنیوی نیز دو قسم است: 1. بدنی؛ مانند صحت، سلامت و داشتن قوت و شهامت. 2. خارجی؛ مثل مهیا بودن اسباب زندگی و مایحتاج انسان؛ از نظر مالی و دارائی.

اما سعادت اخروی نیز دو قسم است: 1. سعادت علمی؛ مثل معارف و حقایق. 2. سعادت عملی؛ مانند طاعات و عبادات. بعد نتیجه می گیرد که: اوّلى (سعادت علمی)، بهشت مقربین، و دومى (سعادت عملی)، بهشت اصحاب یمین است. همان طورى كه حسن و جمال از عوارض قسم اول از سعادت دنیوى است، فضائل و اخلاق زیبا نیز از عوارض قسم اول از سعادت اخروى است. اقسام شقاوت، به تعداد اقسام سعادت، متعدد و متنوع است.[6]

صاحب المیزان هم كه بیشتر به سمت و سوی فلاسفه قدم برمی دارد و به مشرب آنان نزدیک تر است، می گوید: سعادت و شقاوت و عناوین دیگرى كه همان معنا را می‌رساند، به اختلاف موردش مختلف می‌شود، سعادت و شقاوتِ روح، یک چیز است و سعادت و شقاوت جسم، چیز دیگر و همچنین سعادت و شقاوت انسان، یک امر است و سعادت و شقاوت حیوان امرى دیگر، و به همین مقیاس.[7]


[1]. خمینی، سیدروح الله، مبدا و معاد، ص 109.

[2]. رازی(مسكویه)، ابی احمدبن محمدیقوب، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ص 83.

[3]. سجادی، سیدعلی، سعادت و شقاوت از دیدگاه قرآن و حدیث، نشریه، ص147.

[4]. همان؛ مطهری، مرتضی، بحثی درباره سعادت، سالنامه مکتب تشیع، شماره 7، ص 50.

[5]. مسكویه، ابوعلی، كمیای سعادت، مترجم، زنجانی، میرزاابوطالب، ص 115.

[6]. صدرالمتالهین، محمدابن ابراهیم، تفسیر القرآن الكریم (صدرا)، ج ‏2، ص 185.

[7]. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج ‏3، ص 14.