کپی شد

سخنان زهیر بن قین در عصر تاسوعا

عصر روز تاسوعا، هنگامی‌که لشکریان عمر بن سعد به سوی خیمه‌های امام حسین(علیه السلام) هجوم آوردند و قصد آغاز جنگ داشتند، امام (علیه السلام) از برادرش عباس (علیه السلام) خواست که نزد آنان رفته و ببیند هدف‌شان چیست و چه می‌خواهند.

عباس(علیه السلام) با حدود بیست نفر از یاران امام(علیه السلام)، از جمله زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر، نزد سپاهیان دشمن آمد و از مقصودشان پرسید.

گفتند: به ما فرمان داده شده‌است در صورتی‌که تسلیم حکم ابن زیاد نشوید، با شما پیکار کنیم. عباس(علیه السلام) گفت: فرصت دهید، تا مقصود و پیام شما را به اطلاع ابا عبدالله(علیه السلام) برسانم.آنان پذیرفته و منتظر جواب ماندند.

حبیب بن مظاهر و زهیر بن قین از فرصت استفاده کرده و به نصیحت سپاهیان عمر سعد پرداختند.

حبیب بن مظاهر آنان را از کشتن عترت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و یاران آنها نهی کرد.

عزره بن قیس- از افراد عبیدالله بن زیاد- خطاب به حبیب گفت: تا می‌توانی خودستایی کن! زهیر بن قین در پاسخش گفت: «ای عزره خداوند او را پاکیزه و هدایت کرده‌است؛ از خدا بترس و بدان که من خیرخواه تو هستم. تو را به خدا مبادا از کسانی باشی که گمراهان را بر کشتن جان‌های پاک یاری می‌دهند.»

عزره گفت:‌ای زهیر، تو که شیعه این خاندان نبودی و طرفدار عثمان بودی!

زهیر گفت: «آیا این‌که اکنون در کنار حسی هستم، برایت کافی نیست که بدانی من پیرو این خاندانم؟! به خداوند سوگند من هرگز به حسین بن علی(علیهما السلام) نامه‌ای ننوشتم و فرستاده‌ای نزدش نفرستادم و هرگز به او وعده یاری ندادم، لیکن مسیر راه، من و او را با هم یک جا گردآورد، چون او را دیدم و یاد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و منزلت حسین نزد او افتادم و دانستم که سوی دشمن خویش و حزب شما می‌رود آن‌گاه مصلحت چنین دیدم که یاری‌اش دهم و در حزب او باشم و جان خویش را برای آن‌چه که شما از حق خداوند و رسول(صلی الله علیه و آله) ضایع کردید فدایش گردانم».[1]

 

[1]. الکوفی، ابن اعثم، الفتوح، تحقیق: شیری، علی، ج۵، ص۱۷۷-۱۷۸؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق: محمودی، محمدباقر ج ۳، ص ۱۸۴؛ خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین(ع)، تحقیق و تعلیق: السماوی، محمد، ج۱، ص۳۵۳-۳۵۴؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، ج ۴، ص ۳۱۵-۳۱۶؛ ویکی شیعه.