کپی شد
سحر و جادو
فهرست
مفهوم سحر
ارتباط و استفاده علمی و عملی از ارواح، اجنه و شیاطین در اصطلاح لغوی و فقهی، سحر نام[1] دارد. طبق دلایل قرآنی، روایی و فقهی، ساحری، به صلاح زندگی دنیوی و اخروی انسان نیست.
اگرچه در تعریف و تعیین موارد سحر در کتب لغوی و فقهی تعاریف زیادی بیان شده است، اما در این که ارتباط با ارواح، اجنه و شیاطین، سحر نامیده می شود، از مسلّمات شمرده شده است.[2]
قرآن کریم؛ ساحری را کفر، بی ایمانی، بی تقوایی، معامله ای بد با خود، بی بهرگی از آخرت،[3] افزایش گناه و خواری دانسته است.[4]
به هر حال در یک جمع بندی می توان گفت: سحر عملی خارق العاده است كه آثارى از خود در وجود انسان ها به جا مىگذارد. سحر گاهى يك نوع چشمبندى و تردستى است، و گاه تنها جنبه روانى و خيالى و تلقينى دارد، و زمانی با استفاده از خواص ناشناختۀ فيزيكى و شيميايى بعضى از اجسام و عناصر، و گاه نیز از طريق كمك گرفتن از شياطين انجام می گیرد. البته ساحران، افراد منحرف و دنياپرستى هستند كه اساس كارشان بر تحريف حقايق است.
روایات دینی؛ ساحری را کفر[5]، کفر به قرآن[6]، شرک[7]، دوری از رحمت الاهی[8] و دین اسلام[9]، بی نیازی از بندگی الاهی[10] و مایۀ ورود به جهنم[11] و ساحر را ملعون[12] دانسته اند.
فقها هم به دلیل آیات و روایات و ضررهای جسمانی و روانی و دینی و اجتماعی که ساحری دارد، آن را حرام دانسته اند.[13]
پیشینه سحر و جادو
ساحری سابقۀ دیرینه در تاریخ بشر دارد که بیشترین زمان گسترش آن، زمانی بود که انبیای الاهی یا در جامعه حضور نداشتند و یا حاکمیت آنها کم بود؛ لذا بیشترین زمان حضور آنها بعد از حضرت نوح[14] و سلیمان[15]، بوده است، اما همان طور که تاریخ ساحری گواه است و علم ناقصی که ارواح و اجنه و شیاطین[16] دارند و مدعیان دروغ گویی که ادعای ارتباط با اینها را داشته اند، ساحران ضررهای دینی و معنوی زیادی به جامعۀ بشری زدند؛ لذا به عقیدۀ ما، هم راه های دسترسی به اجنه و شیاطین و ارواح خلاف دین[17] است و هم اطلاعات و تأثیراتی که شیاطین و اجنه و ارواح می دهند یا می گذارند خلاف دین است، و چه بسا شده است که ساحران ادعای نبوت یا مهدویت کرده اند.[18]
سعادت آدمی در این است که دوستی ها و دشمنی ها و خوشی ها و نگرانی ها، خوابیدن ها و بیداری ها، سفرها و حضرها بر اساس مصالح دنیوی و اخروی باشد، اما در تاریخ ساحری خلاف آن است.[19]
از طرفی در احضار روح و تسخیر اجنه و شیاطین نوعی سلب اراده و اختیار و اجبار و اکراه بر آنها و یا بر روح زن یا بچه ای است که آنها (ارواح یا اجنه) از طریق اینها احضار می شوند وجود دارد که این تحصیل نوعی ضرر و اذیت است.[20]
حضرت سلیمان و سحر
از احاديث چنين بر مى آيد كه در زمان سليمان پيامبر (ع) گروهى در كشور او به عمل سحر و جادوگرى پرداختند. وی دستور داد تمام نوشته ها و اوراق آنها را جمع آورى كرده، در محل مخصوصی نگه دارى كنند. اين نگه دارى شايد به آن دلیل بوده كه مطالب مفيدى براى دفع سحر ساحران در ميان آنها وجود داشته است.
پس از وفات حضرت سليمان گروهى آنها را بيرون آورده و شروع به اشاعه و تعليم سحر كردند، بعضى از اين موقعيت استفاده كرده و گفتند سليمان اصلاً پيامبر نبوده، بلكه به كمك همين سحر و جادوگری ها بر كشورش مسلط شد و امور خارق العاده انجام مى داد!
گروهى از بنى اسرائيل هم از آنها تبعيت كردند و سخت به جادوگرى دل بستند، تا آن جا كه دست از تورات نيز برداشتند.
هنگامى كه پيامبر اسلام (ص) ظهور كرد و ضمن آيات قرآن اعلام نمود، سليمان از پيامبران خدا بود، بعضى از احبار و علماى يهود گفتند: از محمد تعجب نمى كنيد كه مى گويد سليمان پيامبر است، در صورتى كه او ساحر بوده است؟!
اين گفتار يهود علاوه بر اين كه تهمت و افتراى بزرگى نسبت به اين پيامبر الاهى محسوب مى شد، لازمه اش تكفير سليمان (ع) بود؛ زيرا طبق گفتۀ آنان سليمان (ع) مرد ساحرى بوده كه خود را به دروغ پيامبر خوانده و اين عمل موجب كفر است.
فرشته هاروت و ماروت و تعلیم سحر به انسان
ملائكه و فرشتگان موجودات بسیار شریف و لطیف هستند و دارای ویژگی های نیک فراوانی هستند -که در آیات قرآن بیان شده است- از جمله این که صفات و ویژگی های خاکی و حیوانی در وجود آنان راه ندارد و اساساً آنان هیچ گونه میل و قدرتی بر انجام گناه و معصیت ندارند و به همین دلیل است که از هر گونه گناه و معصیت پاک و مبرّا هستند.
بنابراین، اگر عصمت و معصوم بودن صرفاً به معنای عدم ارتکاب گناه و معصیت باشد می توان گفت فرشتگان هم معصوم هستند؛ زیرا آنان از هر گونه گناه و معصیت پاک و مبرا هستند.[21]
امام عسكری (ع) می فرمايد: “فرشتگان خدا به كمك الطاف الاهی از كفر و امور ناپسند، معصوم و در اماناند”.[22]
اما (يهود) از آنچه شياطين در عصر سليمان بر مردم مىخواندند پيروى كردند. سليمان هرگز (دست به سحر نيالود و) كافر نشد، ولى شياطين كفر ورزيدند و به مردم سحر آموختند. و (نيز يهود) از آنچه بر دو فرشته بابل «هاروت» و «ماروت»، نازل شد پيروى كردند. (آن دو، راه سحر كردن را، براى آشنايى با طرز ابطال آن، به مردم ياد مىدادند. و) به هيچ كس چيزى ياد نمىدادند، مگر اين كه از پيش به او مىگفتند: «ما وسيله آزمايش هستيم كافر نشو! (و از اين تعليمات، سوء استفاده نكن!)»، ولى آنها از آن دو فرشته، مطالبى را مىآموختند كه بتوانند به وسيله آن، ميان مرد و همسرش جدايى بيفكنند، ولى هيچ گاه نمىتوانند بدون اجازه خداوند، به انسانى زيان برسانند. آنها قسمت هايى را فرا مى گرفتند كه به آنان زيان مىرسانيد و نفعى نمىداد. و مسلما مىدانستند هر كسى خريدار اين گونه متاع باشد، در آخرت بهرهاى نخواهد داشت. و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند، اگر مىدانستند”.[23]
اين دو فرشته زمانى به ميان مردم آمدند كه بازار سحر داغ بود و مردم گرفتار چنگال ساحران بودند، آنها مردم را به طرز ابطال سحر ساحران آشنا ساختند، ولى از آن جا كه خنثا كردن يك مطلب (همانند خنثا كردن يك بمب) فرع بر اين است كه انسان نخست از خود آن مطلب آگاه باشد و بعد طرز خنثا كردن آن را ياد بگيرد، ناچار بودند فوت و فن سحر را قبلاً شرح دهند، اما سوء استفاده كنندگان يهود همين را وسيله قرار دادند براى اشاعه هر چه بيشتر سحر و تا آن جا پيش رفتند كه پيامبر بزرگ الاهى، حضرت سليمان را نيز متهم ساختند كه اگر عوامل طبيعى به فرمان او است، يا جن و انس از او فرمان مى برند همه مولود سحر است.
پس در سرزمين بابل چون سحر و جادوگرى به اوج خود رسيد و باعث ناراحتى و ايذای مردم گرديده بود، خداوند دو فرشته را به صورت انسان مأمور ساخت كه عوامل سحر و طريق ابطال آن را به مردم بياموزند، تا بتوانند خود را از شر ساحران بر كنار دارند.
ولى اين تعليمات بالاخره قابل سوء استفاده بود؛ چرا كه فرشتگان ناچار بودند براى ابطال سحر ساحران، طرز آن را نيز تشريح كنند، تا مردم بتوانند از اين راه به پيشگيرى پردازند، اين موضوع سبب شد كه گروهى پس از آگاهى از طرز سحر، خود در رديف ساحران قرار گیرند، با اين كه آن دو فرشته به مردم هشدار دادند كه اين يك نوع آزمايش الاهى براى شما است و حتى گفتند: سوء استفاده از اين تعليمات يك نوع كفر است.[24]
سحر و جادو در اسلام
از نظر اسلام در بسیاری از موارد، سحر باعث گمراه ساختن مردم و تحریف حقایق و متزلزل ساختن پایه های اعتقادات افراد ساده ذهن می شود. در احاديثى که از پيشوايان بزرگ اسلام به ما رسيده است سحر به شدت مذمت و از آن نهی شده است، از جمله اين كه:
حضرت على )ع( مىفرمايد: ” كسى كه سحر بياموزد، كم يا زياد، كافر شده است، و رابطه او با خداوند به كلى قطع مىشود …”.[25]
پس از نظر اسلام، انجام، تعلیم، تعلم و تکسب به سحر، ممنوع و حرام[26] و از گناهان کبیره است و در بعضی از روایات، تعلیم و تعلم سحر را موجب کفر شمرده اند.
فقهاى اسلام به اتفاق می فرمايند ياد گرفتن و انجام اعمال سحر و جادوگرى حرام است، اما چنانچه ابطال سحر در يادگیری آن منحصر گردد تعلم آن اشكالى ندارد، بلكه گاهى به عنوان واجب كفايى مىبايست عدهاى سحر را بياموزند تا اگر مدعى دروغ گويى خواست از اين طريق مردم را اغفال يا گمراه كند سحر و جادوى او را ابطال نمايند، و دروغ مدعى را فاش سازند.
دلیل اين استثنا حديثى است كه از امام صادق (ع)نقل شده، در اين حديث مىخوانيم: “يكى از ساحران و جادوگران كه در برابر انجام عمل سحر مزد مىگرفت، خدمت امام صادق (ع) رسيد و عرض كرد: حرفه من سحر بوده است و در برابر آن مزد مىگرفتم، خرج زندگى من نيز از همين راه تأمين مىشد، و با همان در آمد، حج خانۀ خدا را انجام دادهام، ولى اكنون آن را ترك و توبه كردهام، آيا براى من راه نجاتى هست؟
امام صادق(ع) در پاسخ فرمود: “عقدۀ سحر را بگشا، ولى گره جادوگرى مزن”.
از اين حديث استفاده مىشود كه براى گشودن گره سحر، آموختن و عمل آن بى اشكال است.[27]
همچنین در موارد دیگری اسلام یادگیری سحر را جایز دانسته است از جمله:
1. فرا گرفتن سحر برای از بین بردن آثار سحر از کسانی که از سحر آسیب دیدهاند.
2. برای باطل کردن ادعای مدعیان دروغین نبوت.
3. ياد گرفتن آن به منظور از بین سحر ساحران.
راه های ابطال سحر
با توجه به این که سحر اقسامی دارد، راه های ابطال سحر نیز از نظر قرآن کریم گوناگون است که به بررسی آنها می پردازیم:
1. سحر گاهی فريفتن، تردستى، شعبده بازی و چشمبندى است، و در خارج حقيقتى ندارد چنان كه قرآن می فرماید:” فَإِذا حِبالُهُمْ وَ عِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّها تَسْعى”[28]؛ ريسمان ها و عصاهاى جادوگران زمان موسى در اثر سحر، خيال مىشد كه حركت مىكنند.
در آيه ديگر آمده است: “فَلَمَّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاسِ وَ اسْتَرْهَبُوهُمْ”؛[29] هنگامى كه ريسمانها را انداختند چشم هاى مردم را سحر كردند و آنها را ارعاب نمودند.
از اين آيات روشن مىشود كه سحر داراى حقيقتى نيست كه بتوان در اشياء تصرفى كند و اثرى بگذارد، بلكه اين تردستى و چشم بندى ساحران است كه آن چنان جلوه مىدهد.
2. از بعضى آيات قرآن استفاده مىشود كه بعضى از انواع سحر به راستى اثر مىگذارد؛ مانند آيه ذیل كه مىگويد آنها سحرهايى را فرا مىگرفتند كه ميان مرد و همسرش جدايى مىافكند: “فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ”. يا تعبير ديگرى كه در آيات فوق بود كه آنها چيزهايى را فرا مىگرفتند كه مضر به حالشان بود و نافع نبود: “وَ يَتَعَلَّمُونَ ما يَضُرُّهُمْ وَ لا يَنْفَعُهُمْ”.[30] ولى آيا تأثير سحر فقط جنبه روانى دارد و يا اين كه اثر جسمانى و خارجى هم ممكن است داشته باشد؟ در آيات بالا اشارهاى به آن نشده؛ لذا بعضى معتقدند اثر سحر تنها در جنبههاى روانى است.[31]
در عصر ما چون بسيارى از خواص اجسام و عناصر كه در گذشته بر تودۀ مردم، مخفى بود، آشكار شده است، و حتى كتاب هايى در زمينۀ آثار اعجابانگيز موجودات مختلف نوشته شده است، واقعیت قسمت زيادى از سحرهاى ساحران روشن شده و در موارد زیادی این حربه از دست ساحران گرفته شده است. (مثل روشن شدن خواص شمیایی عناصر و یا بعضی خواص نور)، اما در هر حال، سحر چيزى نيست كه بتوان وجود آن را انكار كرد و همۀ صورت های آن را به خرافات نسبت داد. بعضی از صورت های آن، هم اکنون رواج دارد و هنوز واقعیت آن شناخته نشده است؛ مثل کارهایی که مرتاضان هندی انجام می دهند.[32]
در بعضی از کتاب ها[33] و روایات برای از بین بردن سحر خواندن آیات و دعاهایی توصیه شده است. ما از باب نمونه به چند مورد اشاره می کنیم:
1. محمد بن عيسى می گويد از حضرت رضا (ع) در باره سحر پرسیدم حضرت فرمود: سحر واقعيت دارد و به اذن خدا اثر مىكند هر گاه ترا سحر كردند دستت را تا مقابل صورتت بالا ببر و این دعا را بخوان: “باسم الله العظيم باسم الله العظيم رب العرش العظيم الا ذهبت و انقرضت”.
2. فردی که سحر شده آیات: “قالَ مُوسى ما جِئْتُمْ بِهِ السِّحْرُ إِنَّ اللَّهَ سَيُبْطِلُهُ إِنَّ اللَّهَ لا يُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِينَ، وَ يُحِقُّ اللَّهُ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ”.[34] و “وَ أَوْحَيْنا إِلى مُوسى أَنْ أَلْقِ عَصاكَ فَإِذا هِيَ تَلْقَفُ ما يَأْفِكُونَ، فَوَقَعَ الْحَقُّ وَ بَطَلَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ، فَغُلِبُوا هُنالِكَ وَ انْقَلَبُوا صاغِرِينَ”.[35] را همیشه همراه خود داشته باشد.
3. این آیه را هفت بار بر سحر شده بخوانند: “سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَ نَجْعَلُ لَكُما سُلْطاناً فَلا يَصِلُونَ إِلَيْكُما بِآياتِنا أَنْتُما وَ مَنِ اتَّبَعَكُمَا الْغالِبُونَ”[36].[37] پس به طور کلی باید از شر سحر ساحران به خدا پناه برد.
از مجموع آنچه گفته شد، روشن گردید که برای از بین بردن سحر می توان به یادگیری سحر پرداخت، اما باید توجه داشت که اغلب مواردی که مردم آن را سحر می پندارند، ناشی از توجه بیش از حد عده ای به خرافات و اوهام و سوء استفادۀ عدۀ سودجوی دیگر، از شرایط فراهم آمده است، در حالی که از سحر اطلاعی ندارند علاوه لااقل بخشی از سحر، با تصرف در خیال انسان انجام می پذیرد و همان طوری که در جریان ساحران و حضرت موسی (ع) اتفاق افتاد، در این گونه موارد با بالا رفتن سطح اعتقادات و آگاهی های مردم، عملا این گونه سحرها کارائی نخواهند داشت. در هر صورت اگر واقعا سحری روی دهد، برای نجات از آن می توان از دعا و آنچه در روایات آمده است بهره برد و اگر راه رهایی به استفادۀ از سحر منحصر گردد، استفاده از سحر برای ابطال سحر هم جایز است. البته تعلم سحر برای افرادی جایز خواهد بود که اطمینانی به منحرف نشدن آنان وجود داشته باشد؛ یعنی یادگیری با قیود و شرایطی جایز است.
حکم مشاهدۀ سحر و مطالعۀ آن
از نظر اسلام، انجام، تعلیم، تعلم و تکسب به سحر، ممنوع و حرام[38] و از گناهان کبیره است و در بعضی از روایات، تعلیم و تعلم سحر را موجب کفر شمردهاند.
سحر در بسیاری از موارد، باعث گمراه ساختن مردم و تحریف حقایق و متزلزل ساختن پایههای اعتقادات افراد ساده ذهن میشود. البته این حکم، مانند بسیاری دیگر از احکام الاهی موارد استثنا دارد؛ از جمله، فرا گرفتن سحر برای باطل کردن یا از بین بردن آثار آن از کسانی که از سحر آسیب دیدهاند و یا برای باطل کردن ادعای مدعیان دروغین نبوت.
مطالعه کردن کتاب ها و مجلات و یا نگاه کردن به عمل ساحران یا مشاهدۀ عمل ساحران در تلویزیون و سینما، اگر به منظور یادگیری و تعلیم نباشد و صرفاً جنبۀ سرگرمی و تفریح داشته باشد، اشکالی ندارد،[39] مگر این که عناوین دیگری بر آن منطبق شود؛ مثلا فیلم یا کتاب به گونه ای باشد که در فرد آثار منفی به جای بگذارد و باعث گمراهی اش شود یا عنوان حفظ فیلم ها و کتاب های گمراه کننده (حفظ کتب ضلال) بر آن منطبق شود، و یا موجب ترویج سحر شود، که از این جهات اشکال دارد و حرام است.
اسلام و علوم غریبه
قبل از این که به بیان دینی یا غیر دینی بودن این علوم بپردازیم، لازم است، مختصری در مورد چیستی آنها توضیح دهیم:
علوم غریبه، علومی است که در دسترس همۀ افراد قرار نمی گیرد، و حدود سی شاخۀ مختلف دارد که برخی از آنها عبارت اند از: علم رمل، جفر، اعداد، و … .
امّا پنج علم کیمیا، لیمیا، هیمیا، سیمیا و ریمیا در علوم غریبه، به خمسه محتجبه معروف است؛ یعنی پنج علمی که مخفی است و تمام آن، از اسرار است.[40]
تعریف و توضیح هر کدام به بیانی که علامه طباطبائی در تفسیر المیزان[41] آورده، به این شرح است؛
1. کیمیاء؛ که به آن علم صناعت هم می گویند؛ علمی است كه به وسیله آن میتوان بعضی فلزات و اجرام معدنی را به چیز دیگر تبدیل كرد؛ مثلاً به وسیله این علم میتوان طلا و نقره را از فلزات جدا كرد یا سنگ را به طلاء و … تبدیل کرد.
2. سیمیا؛ علمی است كه انسان به وسیله یادگیری آن، قدرت برای انجام كارهای خارق العاده پیدا میكند. موضوع این علم هماهنگ ساختن و مخلوط كردن قواى ارادى با قواى مخصوص مادى است که با این کار، شخص می تواند، در امور طبیعی و قوه خیال دیگران تصرف کند، و آن را سحر دیدگان می نامند، و این فن از تمامى فنون سحر مسلمتر و صادقتر است.
3. علم لیمیا؛ علمی است كه با آن روح را در بدن دیگری انتقال دهند. بنابراین در این علم، از كیفیت تأثیرهاى اراده، هنگامی که به ارواح قوى و عالى متصل شد، بحث مىكند؛ مثلا اگر اراده من با ارواحى كه موكّل ستارگان است، متصل شد، چه کارهایی مىتوانم انجام دهم؟ یا اگر اراده من، به ارواحى كه موكل بر حوادث اند، متصل شد، و آنها را در اختیار خود گرفتم، و یا اگر توانستم اجنه را تحت اختیار خود در آورم، و از آنها كمك بگیرم، چه كارهایى می توانم انجام دهم؟ این علم را، علم تسخیرات، مىگویند.
4. علم هیمیا؛ كه در تركیب قواى عالم بالا، با عناصر عالم پایین، بحث مىكند، تا از این راه به تاثیرهاى عجیبى دست یابد، و آن را علم طلسمات هم می گویند، چون ستارگان و اجرام آسمانى با حوادث مادى زمین ارتباط دارند، پس اگر آن شکل آسمانى كه مناسب با حادثهاى از حوادث است، با صورت و شكل مادى آن حادثه تركیب شود، آن حادثه پدید مىآید؛ مثلا در این علم، اگر بتوان آن شكل آسمانی را كه مناسب با مردن، یا زنده ماندن یک شخص است، با شكل و صورت خود او تركیب کرد، کاری که می خواهیم، انجام می شود. و این معناى طلسم است. این علم در نزد علمای ما حرام است.
5. علم ریمیا؛ علمى است كه از استخدام قواى مادى بحث مىكند، تا به آثار عجیب آنها دست یابد، به طورى كه در حس بیننده اثرات عجیب و غیر عادی، درست می شود، و این را شعبده هم می گویند.
با توضیحی که در مورد این علوم داده شد، روشن می شود که این علوم، دینی نیستند؛ زیرا در این علوم از استخدام اجنه و طلسم و تسخیر موجودات و دخالت در عالم بحث می شود که مورد تأیید دین نیست.
نتیجه:
این علوم، به علت این که در مواردی، باعث تسخیر اجنه یا کشف اسرار اشخاص دیگر و… می شود، مورد قبول دین نیست. البته علم کیمیاء یک نوع صنعت است و ربطی به دینی بودن و غیر دینی بودن ندارد، ولی از شاخه های علوم غریبه است.
برای توضیح بیشتر در مورد این علوم می توانید به کتاب های زیر مراجعه نمایید:
1. زبدة الارواح، محمود دهدار.
2. دائرة المعارف تشیع، ج 11، زیر نظر بهاء الدین خرمشاهی.
3. المائدة یا فرحة الروح، سید احمد عبد منافی.
4. تحفه حكیم، ج 2، سید محمد مؤمن حسینی.
راه مقابله با طلسم
انسان موجود پیچیده و ناشناخته ای است که میتواند كارهای خارق العاده و غیر طبیعی انجام دهد. این قبیل كارها از ابعاد مادی و غیر مادی وجود انسان سرچشمه میگیرد. از جهت مادی انسان میتواند با كمك ابزار مادی و با انجام برخی تمرینات، سرعت خود را در انجام برخی كارها افزایش دهد و یا نسبت به برخی پدیدهها عادت كند كه برای دیگران تعجب آور باشد. از جهت معنوی نیز انسان با به کارگیری نیرویهای روانی و روحی کارهای فوق العاده انجام می دهد. یکی از این امور خارق العاده طلسم است.
مجمع البحرین در ذیل کلمه طلسم می نویسد: «سه نظریه مشهور درباره واژه طلسم وجود دارد: 1. از دو لفظ طلٌ به معنای اثر و اسم ترکیب یافته است. 2. لفظی است یونای به معنای گره غیر قابل گشودن. 3. مقلوب کلمه مسلط است».[42]
نویسنده «کشٌاف اصطلاحات العلوم و الفنون» می نویسد: «عبد العلی بیرجندی در شرح تذکره می گوید: طلسم عبارت از کار خارقی است که مبدأ آن قوای فعٌاله (اثر گذار) آسمانی آمیخته با قوابل زمینی منفعله (اثر پذیر) است، تا بدان امور شگفت و غریب پدید آورند؛ زیرا برای حدوث کائنات عنصری که اسباب آنها قوای آسمانی است، شرایط مخصوصی است و به این شرایط استعداد قابل، کمال می پذیرد و از این رو کسی که احوال قابل و فاعل را بشناسد و بر جمع میان آنها قادر باشد، می تواند به ظهور آثار عجیب و شگفتی پی برد».[43]
پس اولاً: در طلسم از طریق برخی ابزار و وسایل مادی، نیروهای ماورائی جهت انجام كارها به خدمت گرفته میشوند.
ثانیاً: طلسم کار ساده و راحتی نیست و از دست هر کسی بر نمی آید. باید توجه داشت که از هر کسی که ادعای دانستن این امور را دارد، نباید به راحتی پذیرفت؛ چون بسیاری از سودجویان از این راه برای خود منبع درآمد درست کرده و مردم را فریب می دهند.
ثالثاً: طلسم خرافه نیست و دارای اثر و واقعیت است. ابن سینا بر این باور است که سبب سحر نفوس قوی هستند که بدون استفاده از ابزار مادی به وقوع می پیوندد؛ ولی طلسم از ارتباط قوای آسمانی و قوای زمینی ناشی می شود. وی می گوید: «پدیده های غیر عادی در جهان طبیعت از سه منشأ سرچشمه می گیرند:
الف. هیئت نفسانی، ب. خواص اجسام عنصری؛ مثل جذب آهن توسط مغناطیس، ج. قوای آسمانی که در اثر ارتباط با قوای زمینی آثار عجیب را در پی دارد. سحر از نوع اول است، ولی طلسم از نوع سوم است».[44]
مرحوم شهید اول بعد از بیان تعریفی نزدیک به تعریف یاد شده از بیرجندی، می نویسد: «طلسم حرام و کسب درآمد کردن از این راه نیز حرام است».[45]
طلسم علی رغم وجود و تأثیرات غیر قابل انكار آن، قابل ابطال است. ابطال طلسم از طرق مختلف امكان پذیر است.
از آن جا که یگانه قدرت مؤثر در عالم خدای قادر متعال است؛ لذا بهتر است برای حل مشكلات به جای روی آوردن به سحر، طلسم، جادو و امثال آن به درگاه رحمت حضرت حق پناه بریم، «و من یتوكل علی الله و كفی بالله وكیلا». مسبب حقیقی و مسبب الاسباب تنها خداوند است. اگر طلسم و سحر و مانند آن تأثیر و سببیتی نیز داشته باشند، خداوند آنها را سبب قرار داده است.
بنابراین؛ بهترین شیوه برای ابطـال طلسمات، توكـل به خداوند قهـار و جبار و پناه بردن به اقیانوس بیكران رحمت او، قرآن كریم است؛ چرا كه «ما آنچه از قرآن می فرستیم شفا و رحمت الاهی برای اهل ایمان است».[46] برای جلوگیری از تأثیرات سحر و طلسم قرائت قرآن كریم به خصوص سورههای كافرون، اخلاص، فلق و ناس بسیار مؤثر است. دعاهایی نیز در برخی از کتب دعا؛ مانند مفاتیح الجنان ذکر شده است.
[1]. ثم الظاهر أن التسخیرات بأقسامها داخلة فی السحر علی جمیع تعاریفه، جزائری، سید محمد علی، شرح مکاسب محرمه مزجی، ج 2، ص 112 ؛ او علی سبیل الاستعانة بالارواح الساذجة، همان، ص 71.
[2]. جزائری، سید محمد علی، شرح مکاسب محرمه مزجی، ج 2، ص 112.
[3]. «و اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطينُ عَلى مُلْكِ سُلَيْمانَ وَ ما کفر سلیمان و لکن الشیاطین کفروا …» بقره، 103 – 102؛ طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ج 1، ص 234.
[4] .«و انه کان رجال من الانس یعوذون برجال من الجن فزادهم رهقا»، جن، 6.
[5]. حر عاملی، وسائل الشیعة، ج 12، ص 107.
[6]. همان، ص 109.
[7]. همان، ص 106.
[8] .همان، ص 107.
[9]. همان، ص 108.
[10]. همان.
[11]. مجلسی، محمد باقر، بحار انوار، ج 58، ص 223؛ وسائل الشیعة، ج 12، ص 107.
[12] . همان، ص 103.
[13]. امام خمینی (ره)، گر چه این ارتباطات را سحر را نداشته اند، اما آنها را حرام دانسته اند.« و یلحق بذالک استخدام الملائکة و احضار الجن و تسخیرهم و احضار الارواح و تسخیرها و امثال ذالک …»، تحریر الوسیلة، ج 1.
[14]. حر عاملی، وسائل الشیعة، ج 12، ص 106، امام حسن عسکری (ع):« … کان بعد نوح قد کثرت السحرة».
[15]. طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ج 1، ص 237.
[16]. همان، ج 15، ص 330.
[17] . جزائری، سید محمد علی، شرح مکاسب محرمه مزجی، ج، ص 67.
[18]. همان.
[19]. همان، ص 69.
[20]. همان.
[22] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 56، ص 321؛ مراجعه شود به نمایه شماره 1749 (سایت اسلام کوئست: 2021).
[23] . بقره، 102.
[24] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج1، ص 369 – 375، دارالکتب الاسلامیة، تهران.
[25] . حر عاملی، وسائل الشيعة، باب 25، من ابواب ما يكتسب به حديث 7. ” من تعلم شيئا من السحر قليلا او كثيرا فقد كفر و كان آخر عهده بربه …”؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسير نمونه، ج 1، ص 380.
[26] . نک: امام خمینی، تحریر الوسیلة، ج 1، ص 498 ، م 16.
[27] . نک: شیخ انصاری، كتاب المكاسب، ج 1، ص 270- 274.
[28] . طه، 66.
[29] . اعراف، 116.
[30] . بقره، 102.
[31] . علامه در المیزان می فرماید: سحر يك نوع تصرف در حاسه انسان است، به طورى كه حاسه بيننده چيزهايى را ببيند و يا بشنود كه حقيقت نداشته باشد. طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، موسوی همدانی، سید محمد باقر ج 8، ص 275؛ يكى از اقسام آن تصرف در خيال مردم است، كه آن را سحر ديدگان مي نامند، و اين فن از تمامى فنون سحر مسلمتر و صادقتر است. طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، موسوی همدانی، سید محمد باقر ج 1، ص 237؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسير نمونه، ج 1، ص 379.
[32] . تفسير نمونه، ج 13، ص 241.
[33] . و نیز در حواشی مفاتیح الجنان تحت عنوان تعویذ ابطال سحر بیان شده است .
[34] . یونس، 81 و 82.
[35] . اعراف، 117- 119.
[36] . قصص، 35 .
[37] . مكارم الأخلاق، مير باقرى، ج 2، ص 326 – 329.
[38] . امام خمینی، تحریر الوسیلة، ج 1، ص 389 ، مسئلۀ 16؛ حکم سحر و راه ابطال آن، سؤال 2022 (سایت اسلام کوئست: 2068).
[39] . پس اگر بر تماشای فیلم یا خواندن کتاب عنوان تعلیم صدق کند؛ یعنی شخص با دیدن فیلم یا خواندن کتاب سحر بیاموزد، این عمل حرام خواهد بود.
[40]. خرمشاهی، بهاء الدین، دائرة المعارف تشیع، ج 11، ص 402، شهید سعید محبی، تهران، 1384.
[41]. طباطبائی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، مترجم، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 1، ص 368- 369، جامعه مدرسین، قم، 1374.
[42]. طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق: حسینی، سید احمد، ج 5، ص107، المکتبة المرتضویة.
[43]. طهانوی، کشٌاف اصطلاحات العلوم و الفنون، ج 2، ص 1138، مکتبة اللبنان، 1996م.
[44]. صدر حاج سید جوادی و دیگران، دائرة المعارف تشیع، ج 9، ص117، شهید سعید محبی، تهران، 1381ش.
[45]. قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج 4، ص91، دارالاسوة، چاپ دوم، 1416 ق. به نقل از الدروس شهید اول.
[46]. اسراء، 82.