کپی شد
ستایش و نکوهش صحابه در قرآن
در مورد ستایش قرآن از صحابه پیامبر(ص)، باید گفت که این مطلب مورد قبول ما نیز میباشد و خداوند در آیات بسیاری؛ صحابه را مورد تجلیل قرار داده است و گمان نمیشود که هیچ کدام از دانشمندان شیعه، منکر این واقعیت باشند.
اما این بدان معنا نیست که اشخاص و گروه هایی که در زمانی خاص و به دلیل عملکرد نیکشان در آن زمان، مورد ستایش خداوند قرار گرفته باشند، از نوعی ضمانت برخوردار بوده که با استناد به آن بتوانند تا آخر عمر خود، هرگونه عملکردی داشته باشند، بدون این که مورد مؤاخذه خداوند و یا انتقاد مردم قرار گیرند! پیامبر اکرم(ص) نیز از چنین تضمینی برخوردار نبود، چه رسد به صحابۀ محترمشان! خداوند در قرآن کریم میفرماید: که اگر پیامبر(ص)، به دروغ، چیزی را به ما نسبت دهد، ما او را با قدرت گرفته و سپس رگ اصلی قلب او را قطع مینماییم و هیچ کدام از شما نیز نمیتوانید مانع از چنین مجازاتی گردید! و سپس میفرماید که این موضوع، برای اشخاص پرهیزکار درس عبرتی میباشد.[1] تمام مسلمانان و به ویژه صحابه، با دقت در این آیه که خداوند آن را به عنوان سرمشقی برای آنان مشخص نموده، هرگز نباید به خود اجازه داده و از عنوانشان سوء استفاده نمایند، چون خداوندی که در مورد رسول خود؛ در اموری که به عقاید مردم ارتباط دارد؛ تساهل و تسامح به خرج نمیدهد، یقیناً در مورد صحابه نیز همین گونه رفتار خواهد نمود.
در مورد بنی اسرائیل نیز چنین اتفاقی افتاده و با این که خداوند در آیاتی به آنان اعلام میدارد که شما برگزیده من از میان تمام جهانیان میباشید[2]، در مواردی دیگر به شدّت آنها را مورد توبیخ خود قرار داده و اعلام مینماید که آنان اشخاصی ملعون[3] و ظالم[4] و سفیه[5] و فاسق[6] و … میباشند!
آیا احتمال آن نمیرود که چنین ماجرایی در امّت ما نیز تکرار گردد، به ویژه با توجه به آن روایتی که برادران اهل سنت نقل نمودهاند مبنی بر این که هرچه در بنیاسرائیل اتفاق افتاده، در این امت نیز واقع خواهد شد[7]؟!
آیا با عدالت خداوند سازگار است که اصحاب موسی(ع) را به دلیل ماهی گیری در روز شنبه، مورد مؤاخذه بسیار شدیدی قرار دهد[8]، ولی از اشتباهات صحابه پیامبر(ص) در امور مهمتری؛ همانند خلافت بعد از ایشان؛ چشمپوشی نماید؟!
بر این اساس، به عقیدۀ ما، با دقت در قرآن کریم، ستایش از یک گروه در قرآن، دلیل بر آن نیست که حتما تمام آنها، تا آخر عمر خود در راه مستقیم باقی خواهند ماند.
اما برای کاملتر شدن مطلب، به بررسی آیاتی میپردازیم که اهل سنت بدان استناد نموده و در صدد نتیجهگیری خاصی از آن برآمده اند:
اول: در سوره اعراف، اگر با دقت، داستان بنی اسرائیل و حضرت موسی(ع) که دقیقاً قبل از آیۀ مورد نظر، بیان شده،به نکات جالبی از ظهور و افول صحابۀ موسی(ع) و دلایل آن برخورد نموده، شاید بدون هیچ پاسخی، این آیه را از لیست مستندات خود حذف مینمودند! در این آیات، ماجرای گوساله پرستی آنها در زمان غیبت کوتاه مدت موسی(ع) بیان گردیده[9] و نیز مناظرۀ موسی(ع) و هارون(ع) و این که تنها این دو نفر از آزمایش الاهی سالم بیرون آمدند، در قسمت بعدی آن توضیح داده شده است[10]، و بعد از آن، حتی از هفتاد تن از برگزیدهترین اصحاب موسی(ع) نیز با عنوان سفهاء یاد گردیده است که دچار صاعقه شدند[11]، و در نهایت اعلام شده که تنها کسانی که ایمان آورده، پیامبر(ص) را تعظیم نموده و یاری اش دادند و پیروی قرآن کردند، رستگارند.[12]
مطمئناً، بیان این سلسله از آیات، تنها برای داستان سرایی و سرگرم نمودن مردم نیست، بلکه برای آن است که اصحاب پیامبر(ص) از آن عبرت گرفته و دچار سرنوشتی همانند بنی اسرائیل نگردند، که متأسفانه برخی مسلمانان از آن پند نگرفته که نمونهای از آن، ماجرای وصیت پیامبر(ص) در آخرین لحظات عمرشان میباشد که مستندش بیان خواهد شد. آن ها آن ماجرا را احترام و تعظیم به پیامبر(ص) که در آیۀ مورد استنادتان بدان توصیه شده، ارزیابی مینمایند، یا بیاحترامی؟!
دوم: در ارتباط با آیه 172 و 173 سورۀ آل عمران نیز با بررسی آن درمییابیم که این آیه، ناظر به سه مرحله میباشد، بدین ترتیب که ابتدا، صحابه به دلیل فرار در جنگ احد سزاوار نکوهش بودند، ولی چون بعدا از دستور پیامبر(ص) تبعیت نمودند، شایستۀ تقدیرند، امّا مهمتر از همه این که آیۀ فوق تصریح مینماید که اجر و پاداشی که به آنان وعده داده شده، تنها در صورت ادامۀ نیکوکاری و تقوی به آنها تعلق خواهد گرفت و این همان عقیدۀ ما است که صحابه از حمایت مادام العمر برخوردار نبوده، بلکه هرگاه پرهیزکار و نیکوکار باشند، مشمول رحمت الاهی بوده و در غیر این صورت چنین استحقاقی نخواهند داشت.
سوم: در مستند برادران اهل سنت از سورۀ انفال بیان گردیده که خداوند بین صحابه الفت برقرار نمود و اگر شما تمام اموال زمین را انفاق می نمودی، نمی توانستی هیچ الفتی برقرار نمایی! که این خود نشانگر وجود اختلافاتی میان صحابه بوده که با فضل الاهی تبدیل به اتحاد گردیده بود (و آنان میبایست مراقبت کامل به عمل آورده تا همانند بنی اسرائیل، فضل خداوند را تبدیل به عذاب ننمایند) و در آیات بعد سورۀ انفال[13]به همان مطلبی اشاره میگردد که انسان ها همواره با عملکردشان، در مسیر صعود و افول گام برمیدارند، بدین ترتیب که زمانی خداوند برای یک فرد از یاران پیامبر(ص) چنان ارزشی قرار داده بود که او را یک تنه در مقابل ده مشرک و کافر میپسندید، امّا بعدها و در زمان زندگی پیامبر(ص)، از این ارزش کاسته شده و هر یک از آنان را در مقابل تنها دو نفر از دشمنان قرار داده و در ضمن به آنان خاطر نشان نمود که شما زندگی دنیا را بر زندگی آخرت ترجیح داده و نزدیک بود عذاب بزرگی دامنگیرتان گردد. حال، اگر شخصی معتقد باشد که صحابۀ بزرگوار، بعد از رحلت پیامبر(ص) نیز تا حدودی افول داشته و به عقب برگشتند، آیا چنین عقیدهای با محتوای این آیات منافات دارد و یا این که امکان چنین افولی، دقیقاً مطابق با پیام آیات مورد نظر است؟!
چهارم: در مورد آیه 110 سورۀ آل عمران نیز چند نکته قابل توجه میباشد: یکی این که ما شکی نداریم که امت محمد(ص) در مجموعۀ آن، بهترین امت میباشد، همان گونه که میدانیم، در میان پیروان دیگر رسولان نیز بعد از آنان، اختلاف به وجود آمده و گاهی به جنگ و نبرد با یک دیگر نیز میپرداختند[14]تا حدّی که به جز نامی از دین آنان باقی نمیماند، اما در میان این امت، با این که اختلافات زیادی نیز پدید آمد، ولی این امر موجب آن نگردید که تمام معیارهای دینی از میان برود. به عنوان نمونه، این امت در پیامبر و قرآن و نماز و قبله و روزه و حج و جهاد و انفاق و … با هم مشترک بوده و این ارزش ها را تا کنون نیز حفظ نمودهاند و به همین دلیل، ذخیرۀ فرهنگی مسلمانان از تمام ادیان دیگر بیشتر است و این خود به تنهایی میتواند برتری امت اسلامی را تأیید نماید. شما در کدام دین میتوانید مراسم باشکوهی همانند حج را بیابید؟! نکتۀ دیگری که در این آیه وجود دارد این است که در چند آیه بعد[15] در مورد اهل کتاب نیز همین خصوصیات را ذکر می نماید که آنان ایمان داشته و شب زندهداری و امر به معروف مینمایند و … که نمیتوان این خصوصیات را دلیل حقانیت آنان دانست. نکتۀ نهایی، آن است که در آیه فوق، معیارهایی ارائه گردیده که در صورت عمل به آن، مسلمانان بهترین امت خواهند بود، اما اگر به عنوان نمونه، جمع بسیاری از افراد به ظاهر مسلمان، به جای آن که امر به معروف و نهی از منکر نمایند، با امام حسین(ع)؛ فرزند پیامبر(ص)؛ که بدین کار اقدام نموده بود، به مبارزه برخاسته و او را به شهادت برسانند، باز هم میتوان آنها را بهترین امت نامید؟! در ضمن میدانیم که این آیه اختصاصی به صحابه نداشته، بلکه شامل تمام مسلمانان است و با این وجود میدانیم که از اوائل ظهور اسلام تا کنون، جنگ های سختی میان خود مسلمانان اتفاق افتاده است! به عنوان نمونه، در جنگ صفین در یک طرف، امام علی(ع) و عمار و … قرار داشته و در جانب دیگر، معاویه و عمرو بن عاص و … وجود داشتهاند و همۀ این افراد نیز از صحابه بودند! پرسش ما این است که آیا هر دو سپاه، مصداق این آیۀ شریفه بودند که با چنین تفسیری هیچ حق و باطلی قابل تشخیص نیست! و یا این که یکی از آن دو لشکر را میتوانیم به عنوان بهترین امت ارزیابی نماییم که این همان مدعای ما است!
در آیه 64 سورۀ انفال نیز میان دانشمندان علم تفسیر بحثی وجود دارد که آیا معنای آیه آن است که خداوند، نگهدارندۀ رسول و مؤمنان است، یا این که خداوند و مؤمنان پشتیبان پیامبرند[16]، اما حتی اگر معنای دوم را؛ بپذیریم، با توجه به قسمتی که میفرماید (من اتبعک من المؤمنین)، تنها مؤمنانی که هموارۀ تابع و پیرو پیامبرند، میتوانند پشتیبان او باشند، نه هر صحابی که گاهی از دستورات او نیز نافرمانی مینماید. مشابه این موضوع در آیهای دیگر که در تهدید برخی همسران پیامبر(ص)[17] نازل گردیده، نیز مشاهده میگردد که در آن خداوند میفرماید: اگر شما دو نفر بر ضد پیامبر(ص) همکاریهایی داشته باشید، خداوند یاور رسولش بوده و جبرئیل و مؤمنان صالح {نه تمام صحابه} و فرشتگان نیز پشتیبان او خواهند بود.[18]
امّا در مورد آیهای از سورۀ فتح که در آن، علاوه بر این که خصوصیاتی بیان شده که اصحاب پیامبر(ص) باید از آن برخوردار باشند، مژدۀ بخشش و پاداش را نیز تنها برای کسانی در نظر گرفته که ایمان و کردار نیکشان پیوسته باشد. آیا اشخاصی که در احد و حنین، صحنۀ جنگ را ترک نمودند (اشداء علی الکفار) میباشند و یا عنوان (رحماء بینهم) به کسانی که بر علی(ع) شوریدند و جنگ های خونینی به راه انداختند و یا به اشخاصی که حرمت تنها فرزند باقیماندۀ از پیامبر(ص)؛ یعنی فاطمه(س) را نگه نداشتند، نیز تعلق خواهد گرفت؟! و آیا صحابهای که غرق در جمعآوری ثروت و مال دنیا گردیده و کاخ سبز برای خود بنیان نهادند، همانند افرادی هستند که (یبتغون فضلا من الله و رضوانا) و …
جالب است که با مروری در آیات دیگر همین سوره؛ از جمله آیه 6 و 11 و 12 و 15؛ به مواردی از توبیخ برخی افراد به ظاهر مسلمان از جانب خداوند برخورد مینماییم .
بر این اساس، با وجود این که آیات مورد استناد اهل سنت در مدح صحابه، مورد قبول ما نیز میباشد، اما به هیچ وجه گویای آن نیست که آنان از هرگونه عیب و نقصی مبرا بوده و ما حق هیچ گونه انتقادی نسبت به عملکرد آنان را نداریم.
در ضمن، همان گونه که خداوند در آیات بسیاری از صحابه ستایش نموده، در مقابل، به آیات فراوان دیگری برخورد مینماییم که آنان را مورد نکوهش خود قرار داده است و به عنوان نمونه، دلیل فرار آنان را در جنگ احد، گناهانی دانسته که برخی صحابه مرتکب گردیدهاند[19]و در قسمتی دیگر توصیف مینماید که در میان صحابه، اشخاصی وجود دارند که در مورد تقسیم غنایم جنگی، به تو ای پیامبر، عیب جویی نموده و اگر چیزی از غنیمت ها به آنان برسد، راضی و خشنودند و در غیر این صورت بر تو خشمناک میگردند[20]! و بسیار میشد که برخی از آنان از دستورات پیامبر(ص) به بهانههای مختلف شانه خالی نموده و مژده های ایشان را دروغ میپنداشتند[21]! بر این اساس، خداوند نیز تمام صحابه را یکسان در نظر نگرفته، بلکه به مسلمانان در مورد قبول سخن برخی از آنان که فاسقند، هشدار داده و مؤمنان را به تحقیق بیشتر در بارۀ گفتههای این گونه افراد دعوت نموده است.[22]
شیعیان با بررسی تمام آیات قرآن و نیز عملکرد صحابه و با در نظر داشتن نقاط قوت و ضعف آنان، موضع متعادلی اتخاذ نموده، و در مورد هر صحابی؛ با توجه به رفتارش؛ جداگانه قضاوت مینمایند، نه این که همانند برخی برادران مسلمان، آنها را در یک مجموعۀ انتقادناپذیر فرض نموده و رفتار تمامشان را؛ با تمام تناقضها و تعارض هایی که در آن وجود دارد، مطابق با حق بدانند! آیا این عقیدۀ شیعیان، بر خلاف آیهای از آیات قرآن میباشد؟!
ارتدادی که مورد نظر ما است، به معنای برگشت به شرک و بت پرستی نبوده، بلکه به سرپیچی از برخی دستورات و فرامین خداوند و رسول او اطلاق میگردد، که این امر اختصاصی به زمان بعد از رحلت پیامبر(ص) نداشته، بلکه در طول زندگانی ایشان نیز در مواردی تکرار گردیده است که به عنوان نمونه میتوان از فرار در جنگ احد و حنین و سرپیچی از لشگر اسامه و نافرمانی از دستور پیامبر(ص) در آخرین لحظات زندگانیشان، مبنی بر آماده نمودن قلم و دوات جهت نگارش برخی وصایای مهم[23]نام برد و نیز این تنها زر و زور نیست که میتواند افراد را از مسیر مستقیم منحرف نماید، بلکه عامل تزویر و تهاجم تبلیغاتی نیز عامل مؤثرتری از عوامل قبلی بوده که مشابه آن را در امم گذشته مشاهده مینماییم که گوساله پرست شدن بنی اسرائیل به دست سامری یکی از این نمونهها است.
[1]. حاقه، 48-44 .
[2]. بقره، 47 و 122.
[3]. نساء، 46 و 47؛ مائده،13 و 78 و … .
[4]. بقره، 51.
[5]. اعراف، 155.
[6]. اعراف، 163.
[7]. صحیح ترمذی، دار الفکر، ج 4، ص 135، بیروت، 1403 هـ ق.
[8]. بقره،65؛ نساء،47؛ اعراف، 163.
[9]. اعراف، 148.
[10]. اعراف، 151-150.
[11]. اعراف، 154.
[12]. اعراف، 157.
[13]. انفال، 68- 65.
[14]. بقره، 253 و … .
[15]. آل عمران، 114-113.
[16]. محمد بن احمد بن قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج 8، ص 43، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1364 هـ ش.
[17]. مفسران به نقل از عمر بن خطاب معتقدند که مخاطب تهدید در آیه ، عایشه و حفصه میباشند. ر. ک: تفسیر قرطبی، ج 19، ص 189.
[18]. تحریم، 4.
[19]. آل عمران، 133.
[20]. توبه، 58.
[21]. احزاب، 13- 12.
[22]. حجرات، 6، «ان جاءکم فاسق بنبأ فتبینوا …» و با مراجعه به تفاسیر درمییابیم که این فاسق، شخصی از صحابه بوده که بعدها به یکی از دشمنان اصلی حضرت علی(ع) تبدیل گشت.
[23]. صحیح بخاری، دار الفکر، ج 5، ص 138-137، بیروت، 1401 هـ ق.