searchicon

کپی شد

سایر عقاید شیعه اثنی عشری ‏

برخی از عقاید شیعه اثنی عشری عبارتند از:

  1. بداء.

بدا مانند نسخ داراى دو معنا است:

الف. پدیدار شدن رأى جدید براى خداوند – که پیش از این آگاهى نداشته و سپس به آن پى برده باشد، این معنا باطل و نسبت آن به خداى تبارک و تعالى محال و ممتنع است.

ب. پدیدار ساختن امرى براى مردم که در گذشته بر ایشان پنهان بوده است؛ یعنى این امر را خداوند از ازل مى‏دانسته و از همان آغاز به همین شکل جدید که پدیدار گشته مقدّر داشته است، ولى به جهت مصلحتى که مقام تکلیف آن را ایجاب مى‏کرد، براى مدتى آن را از مردم مخفى داشته و سپس در موقع خود آشکار نموده است، این معنا معقول و پذیرفته است.[1]

آنچه علماى شیعه از معناى «بدا» اعتقاد دارند و با استناد به روایات اهل بیت (علیهم السلام)؛ مانند امام صادق (علیه السلام) که فرمود: «خداوند از همه انبیا، همراه با توحید، ایمان به بدا را نیز پیمان گرفته است».[2] روى آن پافشارى می کنند، همین معنا است که بدا هنگامى که به خداوند نسبت داده مى‏شود، به معناى إبدا؛ یعنى آشکار ساختن چیزى که قبلاً ظاهر نبود و پیش بینى نمى‏شده است، می باشد.[3]

از جمله آیاتى که دلالت بر این حقیقت مى ‏کند، این آیه شریفه است: «… براى هر زمان و دوره‏اى کتاب (و قانون) است. خداوند هر چه را بخواهد محو یا اثبات مى‏کند و اُم الکتاب تنها نزد او است».[4]

  1. رجعت.

رجعت یكی دیگر از امتیازات شیعه اثنی عشری از سایر مسلمانان می باشد؛ شیعه معتقد است كه در زمان ظهور امام دوازدهم؛ حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) تعداد كثیری از دوستان و عاشقان آن حضرت و همچنین پدران گرامی اش دوباره زنده می شوند تا شاهد برپایی حق و اقامه حكومت الهی توسط آن امام بزرگوار باشند.[5]

  1. تقیه.

یكی دیگر از اعتقادات شیعه اثنی عشری عقیده به «تقیه» می باشد. تقیه کردن؛ یعنی پنهان کردن و خودداری از اظهار عقیده و مذهب خویش، در مواردی که ضرر مالی یا جانی یا عِرضی متوجه شخصی باشد.[6] به عبارت دیگر تقیه این است که: كسی در ظاهر خودش را با دیگری در گفتار یا كردار یا ترک كاری موافق نشان بدهد، به خاطر آنكه خود یا دیگران را از آزار دشمنان و مخالفین حفظ نماید و این در حالی است كه شخص تقیه كننده كاملاً دانا هست به اینكه این كار او بر خلاف حق و واقع است، منتها چون می ‎داند حفظ جان یا مال یا عِرض و یا ناموس او بستگی به این كار دارد؛ لذا تقیه می كند. بنابراین تقیه موضوعی است كه نه تنها شیعیان بلكه هر انسان عاقل به رعایت آن در جهت پیشبرد اهداف مشروع و برحق خود و جامعه ای كه در آن زندگی می كند، ملتزم خواهد بود.

در این زمینه روایات زیادی وجود دارد که در اینجا به عنوان مثال به یک حدیث اشاره می شود: «امام صادق (عليه السّلام) به معلى بن خنيس فرمود: اى معلى در باره ما سكوت كن و اسرار ما را فاش نساز، هر كس امر ما را مخفى نگهدارد و راز ما را فاش ننمايد، خداوند او را در دنيا عزت مى‏ دهد و در آخرت نورى در مقابلش قرار مى ‏دهد كه او را به طرف بهشت راهنمائى مى‏ كند. اى معلى هر آن كس كه تقيه را بشكند و اسرار ما را فاش كند، در دنيا و آخرت خوار مى ‏گردد و در تاريكى قرار خواهد گرفت و وارد دوزخ خواهد شد. اى معلى تقيه دين من و دين پدران من مى ‏باشد و هر كس تقيه نداشته باشد، دين ندارد …».[7]

  1. عصمت انبیا و امامان (علیهم السلام).

امامیه علاوه بر این كه معتقد به امامت دوازده امام (علیهم السّلام) از طریق نص هستند؛ قائل به عصمت آنان مانند عصمت انبیاء (علیهم السلام) نیز می‎ باشند.

عصمت اسم مصدر از «عصم» است و عصم به معنای منع کردن و بازداشتن است. این منع گاهی به نحو سلب اختیار است و گاهی به نحو فراهم کردن وسائل و مقدماتی است که فرد بتواند به اختیار خود از کار خودداری کند.[8] ابن زجاج از بزرگان لغویون عرب اصل عصمت را ریسمان معنا کرده که سپس توسعه معنایی پیدا کرده است و در معنای توسعه یافته به هر وسیله‏ ای که باعث حفظ چیزی شود، عصمت گفته می‏شود.[9] شیخ مفید از بزرگان علمای متقدم شیعه نیز عصمت را به معنای ریسمان گرفته و فرموده است عصمت مانند این است که به فردی که در حال غرق شدن است، ریسمانی داده شود تا به وسیله آن خود را نجات دهد.[10]

بنابراین در معنای لغوی عصمت دو امر ملحوظ است:

الف. کمک از جانب غیر که برای دیگری محافظی و ریسمانی قرار دهد.

ب. استفاده از ریسمان به اختیار خود.

این معنا را روایات شیعه نیز تأیید می‏ کند. چنان که از امیر المؤمنین (علیه السلام) وارده شده است: «تقوا نگهدارنده (ریسمان) تو در زندگانیت است».[11]

اما معنای اصطلاحی عصمت نیرویی است که انسان را از وقوع در خطا و از ارتکاب گناه باز می‏دارد. این نیرو درونی است، نه بیرونی و باعث می‏شود که انسان خطا و اشتباه و گناه نکند. به عبارت دیگر، عصمت ملکه‏ای است نفسانی که انسان را از این که در خطاء واقع شود و مرتکب گناه گردد، باز می‏دارد.[12] بنابراین عصمت مستند به اختیار آدمی است اما توفیق الهی هم می‏خواهد؛ یعنی معصوم به عصمت الهی (ریسمان الهی) معصوم است و اختیار او علت تامه ملکه عصمت نیست. به همین جهت امامان نه تنها معصوم از گناه هستند، بلكه از خطا و اشتباه و سهو و نیسان نیز معصوم می باشند و برای اثبات این عصمت، هم به «نقل» و هم به «عقل» تمسک می جویند. ضمناً امامیه در رابطه با عصمت امامان قائل هستند كه این عصمت مطلق است؛ یعنی امام هم قبل از امامت و هم بعد از امامت و هم در احكام دینی و جمیع امور باید معصوم باشد.[13]

  1. غیبت امام زمان (علیه السلام).
  2. حسن و قبح افعال.
  3. نفی قاطع رؤ يت خدا در دنيا و آخرت.

 

[1]. معرفت، هادى، تفسیر و مفسران، ج 1، ص 522.

[2]. كلينى، محمد بن يعقوب، كافي، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر و آخوندى، محمد، ج 1 ، ص 148.

[3]. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج 10، ص 249.

[4]. «… لِکل أجلٍ کتابٌ، یمحواللَّه ما یشاءُ و یُثبتُ و عِندهُ أُمُّ الکِتابِ»، رعد، 38 و 39.

[5]. خصيبى، حسين بن حمدان‏، الهداية الكبرى‏، ص 419.

[6]. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، واژه تقیه.

[7]. برقى، احمد بن محمد، المحاسن، محقق / مصحح: محدث، جلال الدين، ص 255.‏

[8]. ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغة، محقق: هارون، عبد السلام، محمد، ج 4، ص 331.

[9]. ابن منظور، محمد بن مكرم‏، لسان العرب، محقق / مصحح: مير دامادى، جمال الدين،‏ ج 12، ص 405‏.

[10]. مفيد، محمد بن نعمان، أوائل المقالات في المذاهب و المختارات‏، ص 135‏.‏

[11]. آمدی، عبدالواحد بن محمد، تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، محقق / مصحح: درايتى، مصطفى‏، ص 272‏.‏

[12]. طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، ج 2 ص 134 و 138.

[13]. همان، ج 2، ص 445.