کپی شد
حضرت زینب (سلام الله علیها)
فهرست
ولادت حضرت زینب (سلام الله علیها)
بر طبق نگارش برخى از محقّقان، ولادت آن بانوى خوش يمن و بزرگوار، پنجم ماه جمادى الأولی سال پنجم يا ششم هجرى و در مدینه منوره است،[1] همچنين شعبان سال ششم هجرى، سال چهارم و نيز اواخر ماه رمضان سال نهم هجرى نيز گفته شده که قول اخير نمیتواند درست باشد؛ زيرا حضرت زهرا (س) پس از رحلت پدر بزرگوارش در سال دهم يا يازدهم هجرى (به اختلاف روايت) از دنيا رفت، اگر تولّد حضرت زينب (س) سال نهم باشد، با توجّه به اين که وى دختر بزرگ آن حضرت است، تولّد امّ کلثوم چه وقت خواهد بود و محسن را چه موقع باردار شد که در ششماهگى سقط شد؟؛ زيرا بر طبق اين قول، آن مقدار زمانى که باقى مىماند براى تولّد امّ کلثوم و باردار شدن به محسن کفايت نمىکند. آنچه که به نظر صحيح مىرسد، آن است که ولادت آن حضرت در سال پنجم هجرى بوده و اين بر طبق آن ترتيب وارد شده در فرزندان حضرت زهرا (سلام الله علیها) است.[2]
نقل شده، هنگام تولد حضرت زینب (س)، بیت نبوی (ص) انتظار تولد آن حضرت را میکشیدند و وقتی آن جناب به دنیا آمد، این مژده و بشارت پخش شد که حضرت زهرا (س)، دختر به دنیا آورده است، و این اتفاق در سال پنجم هجری بوده است.[3]
حضرت زينب کبرى (س)، سومين فرزند حضرت زهرا (س) است.[4] حضرت زهرا (س) داراى چهار فرزند پسر و دختر است که عبارتند از: حضرت امام حسن (ع) (فرزند اول)، امام حسين (ع) (فرزند دوم)، زينب کبرى (س) (فرزند سوم) و زينب صغرى (س) که کنيهاش امّ کلثوم است (فرزند چهارم)، و همچنین محسن (ع) فرزند پنجمی که در حادثه هجوم بر در خانه حضرت زهرا (س) از دنیا رفت.[5]
نام، کنیه و القاب حضرت زینب (س)
نام حضرت زینب (س):
هنگامى که آن حضرت، متولّد شد، مادرش حضرت زهرا (س) او را نزد پدرش امیر المؤمنین (ع) آورده گفت: این نوزاد را نام گذارى کنید. با این که معمول است غالباً والدین نام فرزندان خود را انتخاب می کنند، ولی حضرت فرمود: من از رسول خدا (ص) در این کار جلو نمىافتم. در این ایام، حضرت رسول (ص) در مسافرت بودند. پس از مراجعت از سفر، امیر المؤمنین (ع) به حضرت عرض کرد: نامى براى این نوزاد انتخاب کنید، رسول خدا (ص) فرمود: من بر پروردگارم، در این امر، سبقت نمىگیرم. در این هنگام جبرئیل (ع) فرود آمده، سلام خداوند بزرگ را به پیامبر ابلاغ کرده و گفت: نام این نوزاد را «زینب»[6] بگذارید! خداوند این نام را براى او برگزیده است، آن گاه مصایب و مشکلاتى را که بر آن حضرت وارد خواهد شد، بازگو کرد. پیامبر اکرم (ص) گریست همان طور که هنگام ولادت امام حسین (ع) گریست، و فرمود: «هر که بر مصیبت های این دختر بگرید مانند آن است که بر دو برادرش؛ یعنی حسن و حسین (ع) گریسته باشد».[7]
کنیه حضرت زینب (س):
کنیۀ حضرت زینب (س) امّ کلثوم و امّ الحسن است. بعضی گفته اند: بر صحّت و سقم آن آگاهى پیدا نکردیم،[8] ولی بعضی دیگر معتقدند: کنیۀ آن حضرت، تنها امّ کلثوم است.[9]
القاب حضرت زینب (س):
حضرت زینب (س)، القاب زیادی دارند که در ذیل به بعضی از آنها به همراه معانی شان اشاره می شود:
1- عالمة غیر معلّمة: داناى بی آموزگار.
2- فهمة غیر مفهّمة: فهمیده بدون فهماننده.
3- کعبة الرّزایا: قبله رنج ها.
4- نائبة الزهراء (س): جانشین و نماینده حضرت زهرا (س).
5- نائبة الحسین (ع): جانشین و نماینده حضرت حسین (ع).
6- ملیکة الدنیا: ملکه جهان، شه بانوى گیتى.
7- عقیلة بنی هاشم[10]: بانوی خردمند بنی هاشم، عقیلة النساء: خردمند بانوان، عقیلة خدر الرسالة: خردمند پردهنشینان رسالت، عقیلة الطالبیین: زن خردمند از خاندان حضرت ابو طالب (و در بین طالبیان)، عقیلة الوحى: بانوى خردمند وحى، عقیلة النبوّة: بانوى خردمند پیامبرى، عقیلة القریش: بانوى خردمند از قریش، سیدة العقائل: بانوى زنان خردمند.
8- عدیلة الخامس من اهل الکساء: همتاى پنجمین نفر از اهل کساء (امام حسین) (ع).
9- کفیلة السجّاد: سرپرست حضرت سجّاد (ع).
10- سرّ أبیها: راز پدرش على (ع).
11- الصدّیقه الصغرى: صدّیقۀ کوچک تر. به این لقب ملقب شده تا با مادرش صدّیقه کبرى فاطمه زهرا (س)، اشتباه نشود. چه این که به ایشان زینب کبرى گفته مىشود تا میان او و دیگر خواهرش (ام کلثوم) که به نام و کنیه او خوانده مىشود، فرق باشد.
12- عابدة آل على: پارساى خاندان على (ع).
13- بطلة کربلاء: قهرمان کربلا.
14- عظیمة بلواها: بانویى که امتحانش بس بزرگ بود.
15- الباکیة: بانوى گریان.
16- سلیلة الزهراء: چکیده و خلاصه حضرت زهرا.
17- امینة اللّه: امانتدار الاهى.
18- آیة من آیات اللّه: نشانى از نشانههاى خداوند.
19- مظلومة وحیدة: ستمدیده تنها.
20- صابرة محتسبة: پایدارىكننده به حساب خداوند و براى خداوند.[11]
همسر و فرزندان حضرت زینب (سلام الله علیها)
همسر زينب كبرى (س)، جناب عبد اللّه بن جعفر (پسر جعفر طيّار) است. وى، نخستين نوزاد مسلمان در حبشه بود. در ايّامى كه پدرش «جعفر بن ابى طالب» به حبشه هجرت كرده بود، در آن كشور به دنيا آمد. مادرش «اسماء بنت عميس» بود. اسماء، پس از شهادت جعفر طيّار در جنگ موته، به همسرى أبو بكر، سپس على بن ابى طالب (ع) در آمد. عبد الله بن جعفر، مورد عنايت خاصّ پيامبر اكرم (ص) بود، به ويژه كه پدرش سردار شهيد جبهه اسلام به شمار مىآمد. همچنين مورد علاقه امير المؤمنين (ع) بود و ارادتى شايان به امام حسن و امام حسين «ع» داشت. مردى سخاوتمند و اهل جود و بخشش بود.[12]
از توضیحات فوق روشن میشود که جناب عبد اللّه بن جعفر، پسرعموی حضرت زینب (س) است و امیرالمؤمنین (ع) با موافقت این ازدواج، به این سفارش رسول خدا (ص) عمل نمود که روزی آن حضرت نگاه مبارکش به فرزندان علی و جعفر (ع) افتاد و فرمود: «دختران ما از آنِ پسران ما هستند و پسران ما به دختران ما اختصاص دارند».[13]
نقل شده که حضرت زینب (س) در هنگام ازدواج با عبدالله یازده ساله بوده است و فرزندان آن حضرت، چهار پسر و یک دختر بوده اند به نام های: علی و عون الأکبر و محمد و عباس و ام کلثوم.[14] از بین این فرزندان، عون و محمد در کربلا حضور داشته و در رکاب حضرت سيد الشهدا (ع) به شهادت رسیدند.[15]
رحلت حضرت زينب (سلام الله علیها)
در تاريخ وفات حضرت زينب (س) همانند تاریخ ولادت وی، اختلاف نظر وجود دارد. از عبيدلى كه از نسبشناسان مشهوراست، در «اخبار الزينبيّات» پس از ذكر داستان تبعيد آن حضرت از مدينه به دستور يزيد، نقل شده كه آن حضرت، مصر را انتخاب كرده، در شامگاه روز يکشنبه پانزدهم ماه رجب سال 62 هجرى در آن جا ديده از جهان فرو بست و در خانه مسلمة بن مخلّد انصارى، والى آن جا، دفن شد.[16] قول دیگر آن است که آن جناب در نیمه رجب سال 65 هجری در دمشق رحلت فرموده است.[17] سنّ آن حضرت هنگام ارتحال، 55 ساله[18] و 58 ساله[19] ذکر شده است.
زینب (س)، بانوی مهربان و صبوری که در تمام سال های عمرش، در کوچه پس کوچه های اندوه و مصیبت و فداکاری و عشق دویده بود، پس از عاشورا، پس از رفتن آخرین دل خوشی و آخرین امیدش حسین (ع)، دیگر تاب تحمل دنیا را نداشت و با کوله باری از غم و محنت و فراق و رضایت و تسلیم، رحلت فرمود.
مرقد حضرت زینب (سلام الله علیها)
درباره این که حضرت زینب (سلام الله علیها) در چه مکانى از دنیا رفته و مدفون شده، چند احتمال وجود دارد: سنجار، قاهره، دمشق و مدینه. برخى از نویسندگان نیز، مرقد آن بزرگ بانوى اسلام را به صورت مردّد بین مدینه، شام و مصر مطرح کرده اند.[20] در ذیل به بررسی هر کدام از احتمالات پرداخته می شود:
الف. سنجار
«سنجار» شهری معروف در شمال عراق و جنوب منطقه «نصیبین»[21] و بر سر راه شام است. در این شهر مراقدی منسوب به اهل بیت (علیهم السلام) قرار دارد. یکی از این مراقد شریف، منسوب به حضرت زینب کبری دختر امام علی (علیهما السلام) است.
نقد و بررسی:
این قول، سند تاریخی ندارد و مهم ترین دلیل آن، شهرت میان مردم به ویژه بومیان منطقه است. تنها یک منبع از اقوال متأخر، به این دیدگاه اشاره کرده و تأکید کرده که سند قطعی و تاریخی ندارد. با این حال تصریح کرده که این مرقد، در طول تاریخ، توسط دولت های شیعی؛ چون آل بویه، حمدانیان و عقیلیون، بازسازی و آباد شده است.[22]
ب. مصر:
عبیدلى اعرجى (214 – 277 ق)،[23] و برخى دیگر از سیره نویسان گفته اند: حضرت زینب (سلام الله علیها) در مصر وفات نموده و مرقدش در آن جا است.[24] عبیدلی در کتاب «اخبار الزینبیات»، شش روایت نقل نموده که هر یک گویای سفر هجرت گونه حضرت زینب (سلام الله علیها) به مصر و رحلت و دفن آن بانوی بزرگوار در محله «قناطر السباع»[25] شهر قاهره است. از این روایات چنین به دست می آید: بعد از مراجعت کاروان باقى مانده واقعه کربلا از شام به مدینه، جوّ عمومى مدینه نا آرام شد. حاکم مدینه نامه اى براى یزید نوشت و وضع پیش آمده در مدینه و نقش حضرت زینب (سلام الله علیها) در بیدارى و مقاومت مردم را براى یزید توضیح داد. یزید در پاسخ نوشت که زینب را از مدینه اخراج کند. حاکم مدینه دستور داد زینب (سلام الله علیها) از مدینه خارج شود و به هر کجا می خواهد برود. سرانجام آن حضرت (سلام الله علیها) از مدینه به مصر مهاجرت نمود و مورد استقبال حاکم و عده زیادى از اهالى مصر قرار گرفت. آن حضرت در خانه والی مصر ساکن شد و بعد از گذشت 11 ماه و 15 روز در روز یک شنبه 15 رجب سال 62 هجری، دعوت حق را لبیک گفت و بنا بر وصیتش در محل زندگی اش دفن شد.[26]
یکی از مهم ترین دلایل این دیدگاه، شهرت تاریخی آن است. برخی از مورخانی که این دیدگاه را تأیید کرده اند، عبارتند از: ابن طولون، ابن عساکر، شعرانی، شبلنجی، قاضی شبراوی شافعی، شیخ حسن عدوی خمراوی، و شیخ جعفر نقدی. «شبلنجی» به نقل از شعرانی در کتاب «مِنَن» خود آورده است: «خبر داد مرا سید من، «علی خواص» که سیده زینب (سلام الله علیها) که در «قناطر السباع» مصر مدفون است، دختر علی (علیهما السلام) است و او بدون هیچ شک و تردیدی در همین محل مدفون است».[27]
دلایل دیگر این دیدگاه عبارت است از انعکاس در منابع فریقین، زیارت عالمان و حاکمان از این مرقد و تمایل برخی عالمان شیعه به این دیدگاه؛ مانند آیة الله مرعشی نجفی؛ فقیه، رجالی و نسب شناس معروف و آیة الله محمد کاظم قزوینی.[28]
نقد و بررسی
دلایل مخالفان این دیدگاه عبارت است از:
- عدم ثبت مورخان مصری:
تاریخ نویسان مصر؛ مانند عبدالرحمن بن عبدالحکم مصری (متوفای 257 ق)؛ صاحب کتاب جامع و کامل «منهج السالک فی اخبار مصر و القری و الممالک»، ابوعمرو محمد بن یوسف کندی (متوفای 354 ق)؛ صاحب کتاب «ولاة مصر»، ابو محمد حسن بن ابراهیم بن ذولاق لیثی مصری (متوفای 387 ق)؛ صاحب کتاب های «خطط مصر، تاریخ مصر، و فضایل مصر» و جمعی دیگر از نویسندگان و مورخان مصری، به وجود قبر حضرت زینب (سلام الله علیها) در قاهره اشاره نکرده اند.[29]
- انکار ورود فرزندان بلافصل امام علی (علیه السلام) به مصر:
بعضی از تاریخ دانان مصری یادآور شده اند: «هیچ کدام از فرزندان صلبی امام علی (علیه السلام) در مصر از دنیا نرفته است».[30] بعضی از مورخان بزرگ، نخستین علوی وارد شده به مصر را «سکینه»؛ دختر امام زین العابدین (علیهما السلام) می دانند.[31]
- عدم زیارت بزرگان:
ادعا شده، بسیاری از بزرگان، قبه حضرت زینب دختر امام علی (علیهما السلام) را زیارت کرده اند که این امر صحت ندارد، بلکه بسیاری از بزرگان مصر از وجود قبر آن بانوی بزرگوار اظهار بی اطلاعی می کنند؛ به عنوان نمونه نقل شده: امام شافعی از محبان اهل بیت (علیهم السلام) برای زیارت قبر «سیده نفیسه»[32] وارد قاهره شد و به زیارت آن حضرت شتافت، اما نقل نشده که برای زیارت حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) وارد شده باشد، آیا این دلالت نمی کند که در آن زمان، زینبیه قاهره به زینب کبری (سلام الله علیها) منسوب نبوده و شهرت نداشته است؟[33]
علاوه بر این، سید محسن امین، می فرماید: قبری در مصر است و گفته شده: مشهد سیده زینب است، در حالی که این زینب، «زينب بنت يحيى المتوج» است. ولی مردم گمان کرده اند که قبر سيده «زينب كبرى بنت أميرالمؤمنين (علیهما السلام)» است و این به سبب تبادر ذهن به فرد أكمل است.[34]
- روایاتی که برای اثبات این مطلب در کتاب «اخبار الزینبیات» عبیدلی ذکر شده، از نظر سند و محتوا قابل اعتماد نیستند.
بررسی سند روایات:
تمام شش روایت مطرح شده در این کتاب، از نظر سند، مرفوع است. اکثر راویانی که عبیدلی این روایات را از آنان نقل کرده است، در کتب رجال و تراجم و نسب هیچ اثری از آنان به دست نیامده است.[35]
بررسی مفاد روایات:
مفاد این روایات نیز خالی از تناقض و اشکال تاریخی نیست؛ چرا که نشان می دهد احتمال جعل و تحریف در این روایات وجود دارد؛ از آن جمله:
- روایت مصعب حاکی از این است که عبدالله بن زبیر در مکه قیام کرد و مردم را به خونخواهی حسین (علیه السلام) دعوت نمود. در حالی که دعوت وی به خونخواهی حسین (علیه السلام) در هیچ یک از تواریخ نقل نشده است، بلکه مسلم این است که عبدالله بن زبیر مردم را به خلافت خود دعوت می کرد.
- پس از حادثه کربلا، یزید در مدینه چندان نفوذ و قدرتی نداشت که بتواند حضرت زینب (سلام الله علیها) را مجبور به هجرت از این شهر بکند. بلکه بر عکس، پس از فاجعه کربلا و رسوا شدن حکومت یزید، وی از آزار و اذیت خاندان امام حسین (علیه السلام) پرهیز میکرد تا اسباب بدنامی بیشتری فراهم نشود. چنان که در جریان شورش مردم مدینه، علی بن الحسین (علیهما السلام) و خاندان علوی از تعرض مصون ماندند.[36]
ج. دمشق:
بیشتر محققان شیعه؛ از جمله علامه بحرالعلوم، میرزا حسین نوری، محدث قمی، حسون بن زینی حسینی، حسنین سابقى در کتاب «مرقد عقیله زینب» و برخى از مورخان اهل سنت؛ از جمله ابن بطوطه، ابن الحورانی، ابن جبیر و عزالدین محمد صیادی شافعی، معتقدند که حضرت زینب (سلام الله علیها) در «قریه راویه دمشق» به خاک سپرده شده است.[37]
آنان ضمن نقل این داستان که حاکم مدینه در پى اخراج و تبعید حضرت زینب (سلام الله علیها) بر آمد، به نقل دیگرى پرداختند و آن این است: موقعى که واقعه حَرّه و غارت و کشتار مردم مدینه در سال 62 هجرى توسط یزیدیان رخ داد، عبدالله بن جعفر براى این که ناراحتى همسرش زینب (سلام الله علیها)؛ که کنیه اش ام کلثوم بوده، تجدید نشود و قدرى از غم و اندوه او کاسته شود و براى در امان ماندن از مرض وبا، طاعون و قحطی که در مدینه شایع شده بود، به همراه همسرش زینب (سلام الله علیها) به شام رفته، در آن جا اقامت گزیدند. ضمن اینکه عبدالله، به امور قریه ها و مزارعی که در خارج شام داشت رسیدگی می نمود تا سال قحطی به پایان برسد. در همان زمان حضرت زینب (سلام الله علیها) مریض شد و در آن دیار از دنیا رفت و در یکی از آن قریه ها در نزدیکی قبر همسرش؛ عبدالله بن جعفر طيار در خارج دمشق دفن شد.[38]
نقد و بررسی
صاحب اعیان الشیعه در نقد این نظریه می گوید: این ادعا اشتباه است و ریشه ای ندارد؛ زیرا:
أولا: کنیه حضرت زينب كبرى، ام کلثوم نیست. زينب كبرى، مقابل أم كلثوم كبرى (خواهر آن حضرت) است.
ثانيا: این که قبر آن حضرت در نزدیکی قبر همسرش عبدالله بن جعفر باشد، صحیح نیست و احدی این مطلب را نگفته؛ زیرا قبر عبدالله بن جعفر در حجاز است. در کتاب های تراجم آمده که قبر وی در بقیع است. این احتمال نیز داده شده که قبر وی در منطقه ابواء باشد.
ثالثا: در کلام احدی از مورخان، آمدن حضرت زینب (سلام الله علیها) به همراه همسرش عبدالله بن جعفر به شام در سال قحطی را ندیدم. آن چه که در کلام یکی از معاصران در این باره آمده، حدس و استنباطی بیش نیست.
بسیاری از مورخان آورده اند: بانویی که در راویه شام دفن است، «ام کلثوم» فرزند امام علی (علیهما السلام) است. البته مورخانی؛ چون ابن بطوطه[39] و ابن طیفور[40] گفته اند که منظور از ام کلثوم همان زینب کبری است. البته برخی مورخان؛ چون ابن جبیر، از این ام کلثوم به «زینب صغری» تعبیر کرده اند. اما اگر به سنگ نوشته ای که در سال های اخیر از آن مرقد شریف کشف شده اعتماد کنیم همین زینب صغری تصریح شده است: «هذا قبر زینب الصغری المکناة بام کلثوم ابنة علی بن ابیطالب، امها فاطمة البتول سیدة نساء العالمین ابنة سید المرسلین محمد خاتم النبیین (صلی الله علیه و آله و سلم)».[41]
د. مدینه:
مرحوم سید محسن امین معتقد است: محل قبر حضرت زینب (سلام الله علیها) ضرورتا در مدینه است.
نقد و بررسی
البته مقام علمی و تحقیقات و مطالعات ارزنده تاریخی علامه امین بر اهل فضل و مطالعه پوشیده نیست. اما اشکال مهم این قول این است که دفن حضرت زینب (سلام الله علیها) در مدینه (بقیع) یک امر ممکن و کاملا طبیعی است. همان طور که قبر برادرش امام حسن (علیه السلام) و بسیاری از بزرگان بنی هاشم در این قبرستان قرار دارد و خصوصیات و تفصیل آنها در کتب مربوط بیان شده است. اما باید توجه داشت که اگر ایشان در این قبرستان دفن شده بود، طبعا قبرش با توجه به شخصیت و عظمت مقامش مشخص می شد، در حالی که در هیچ یک از کتب مربوط به تاریخ مدینه و مزارات این شهر نامی از محل قبر او به میان نیامده است. با این که نام زنانی؛ همچون «حلیمه سعدیه» و «ام البنین» که در بقیع دفن شده اند در کتابهای تاریخی منعکس شده است.
مسعودی در شرح حال امام حسن مجتبی (علیه السلام) می نویسد: «حسن بن علی (علیهما السلام) در کنار قبر مادرش فاطمه (سلام الله علیها) به خاک سپرده شد و در این قبرستان تا این زمان سنگی است كه نام مادرش روی آن نوشته شده است: «الحمدللَّه مبيد الأمم و محيي الرمم، هذا قبر فاطمة بنت رسول الله صلّى الله عليه و سلّم، سيدة نساء العالمين و الحسن بن على بن أبى طالب و على بن الحسين بن على و محمد بن على و جعفر بن محمد، رضوان الله عليهم أجمعين».[42]
این نشان می دهد که قبر آن بزرگواران در قرن چهارم؛ یعنی تا زمان مسعودی مشخص بوده و اگر قبر حضرت زینب (سلام الله علیها) در این قبرستان قرار داشت، نام او هم روی قبر نوشته شده و دست کم تا زمان مسعودی باقی مانده بود. چنانکه قبر همسرش عبدالله بن جعفر در همان قبرستان مشخص است. بنابراین چگونه ممکن است قبر حضرت زینب (سلام الله علیها) در بقیع باشد، اما هیچ نشانی از آن نباشد و در هیچ تاریخی یاد نشده باشد؟[43]
آیة الله سید محمد کاظم قزوینی و علامه شیخ محمد جواد مغنیه نیز، به این ایراد اشاره کرده اند.[44] بنابراین به نظر می رسد این قول، جز حدس و تخمین و استصحاب، مدرک قابل قبولی نداشته باشد و به سبب نبودن دلایل کافی، نمی توان نتیجه گرفت که حضرت زینب (سلام الله علیها) تا پایان عمر مبارکش در مدینه مانده و در همان شهر از دنیا رفته و به خاک سپرده شده باشد.
پس در وهله اول به نظر می رسد که قبر شریف آن بانوی بزرگ در مصر یا دمشق باشد، ولی زیارتگاه ها و اماکنی که به این دودمان منسوبند، همه از مصادیق آیه شریفه: «(اين نور هدايت) در خانههايى است كه خداوند اذن داده رفعت يابند و نام او در آنها ذكر شود و در آنها بامدادان و شامگاهان او را تسبيح گويند …»،[46] می باشند. این خانه ها و زیارتگاه ها هر چند منسوب به آنها باشد، جای ذکر، توجه به خدا، انسان سازی و پیوند با شهیدان و اهل بیت (علیهم السلام) است.[47]
علم و معرفت حضرت زینب (س)
حضرت زینب کبری (س)، علم خود را از طریق غیب و الهام و از طریق جد بزرگوارش، پدر ارجمند، مادر گرامی و برادران عزیزش (ع) دارد، که متصل به وحی هستند.
دربارۀ مقام علمی آن حضرت گفته شده: «زينب (س) در شهر علم پيامبر (ص) رشد يافته سپس در دامن دروازه علم آن حضرت -امير المؤمنين على (ع)- بزرگ شده، از سینۀ مادرش حضرت زهرا (س) شير مکيده و تغذيه کرده است و عمرى را با دو امام بزرگوار که نوههاى رسول خدا هستند، به سر برده و آنان شهد علم را به کام او ريخته و به او چشانيدهاند. او گنجينه علوم آل محمّد (ع) و نمونه فضايل آنان است».[48]
حضرت زينب (س) از جمله راویان حدیث می باشد. ایشان از مادر، پدر، برادرانش، امّ سلمه، امّ هانى و ديگر زنان روايت مىکرد و از جمله کسانى که از او روايت کردهاند، ابن عبّاس، على بن الحسين (امام سجاد) (ع)، عبد اللّه بن جعفر، فاطمه صغرى دختر امام حسين (ع) و ديگران هستند.[49]
شيخ طبرسى (ره) می گويد: حضرت زينب (س) روايات بسيارى را از قول مادرش حضرت زهرا (س) روايت کرده است.[50]
ابن عباس، سخنان حضرت زهرا (س) در مورد فدک را از حضرت زینب (س) با این عبارت نقل میکند و میگوید: «بانوی خردمند ما زینب (س) گفت…»[51] و همین بس که در بنیهاشم به «عقیله»؛ یعنی بانوی خردمند معروف بود.
از سخنان حضرت زینب (س) در طول مسافرت کربلا، کوفه و شام و خطبهها و سخنرانیهایی که در فرصتهای مختلف در برابر ستمکاران و طاغوتیان آن زمان و مردم دیگر ایراد فرمود، به خوبی معلوم میشود که مراتب علم و دانش و کمال آن بانوی بزرگوار از راه تحصیل و تعلیم اکتسابی نبوده و بهرهای الاهی و جنبه خارقالعاده داشته است. شاهد این مطلب، کلام امام سجاد (ع) است که پس از خطبه کوفه به او فرمود: «عمه جان آرام باش و سکوت اختیار کن که تو بحمد الله دانشمندی بدون آموزگار، و فهميده ای بدون فهماننده هستى».[52]
از فاضل دربندى در ضمن بیان این فرمايش حضرت سجّاد (ع) نقل شده که اين سخن، خود دليل و حجّت بر آن است که زينب دختر حضرت امير المؤمنين (ع) «محدّثه» بوده؛ يعنى به او الهام مىشده و علم او از علوم لدنّى و آثار باطنى مىباشد.[53]
علّامه فاضل، سيّد نور الدّين جزائرى در کتاب خود می نویسد:
در دوران حکومت حضرت على (ع)، حضرت زينب (س) مجلس درسى در خانه خود ترتيب داده بود و براى زنان، قرآن، تفسير مىکرد. روزى تفسير آيه شريفۀ «کهيعص»[54] را بیان مىکرد که حضرت على (ع) وارد شد و به او فرمود: نور چشمم! شنيدم آيه شريفۀ «کهيعص» را تفسير مىکردى؟ گفت: آرى. فرمود: «اين رمزى است براى مصيبتى که بر شما خاندان پيامبر (ص) وارد مىشود. بعد حضرت مصائب را تشريح فرمود و زينب (س) با صداى بلند گريه کرد».[55]
در فضل و معرفت آن حضرت همين بس که حضرت صادق (ع) به رفتار و کردار او در واقعه عاشورا استدلال کرده است، چنان که در کتاب «جواهر الکلام» مرحوم نجفی، در جواز و عدم جواز دريدن جامه در مرگ پدر و برادر از حضرت صادق (ع) روايت شده که فرمود: در عزاى حسين بن على (ع) زنان فاطمى گريبان دريده بر خود سيلى زدند که بر کسى همچون حسين بن على (ع) بر صورت ها نواختن و گريبان ها چاک زدن جا دارد. صاحب جواهر در ذيل اين حديث مىگويد: مسلّم است که در آن ميان دختران و خواهران حضرت (و از جمله زینب) (س) نيز بودهاند.[56]
در فضل حضرت زينب (س) همین بس که پس از حادثۀ عاشورا نيابت خاصّى از طرف امام حسين (ع) داشت و مردم در مسائل حلال و حرام به او مراجعه کرده و از او مىپرسيدند، تا اين که حضرت سجّاد (ع) از آن بیماری که به مصلحت الاهی به آن مبتلا شده بود بهبودی يافت.[57]
عبادت حضرت زینب (س)
قرآن کریم هدف از آفرینش و خلقت انسان را عبودیت و رسیدن به کمال بندگی معرفی می کند: «من جن و انس را نیافریدم جز برای این که عبادت کنند».[58]
زینب (س) این درس را به خوبی از قرآن آموخته بود. او عبادت ها و نماز شب های پدر و مادر بزرگوارش را از نزدیک دیده بود. او در کربلا شاهد بود که برادرش امام حسین (ع) در عصر تاسوعا به حضرت ابوالفضل (ع) فرمود: «به سوی آنان باز گرد و این شب (شب عاشورا) را تا فردا مهلت بگیر، شاید بتوانیم امشب را به نماز و دعا و استغفار در پیشگاه خدایمان مشغول شویم. خدا خود می داند که من نماز، قرائت قرآن، زیاد دعا کردن و استغفار را دوست دارم».[59]
حضرت زینب (س) نیز از عاشقان عبادت و شب زنده داران عاشق بود، و هیچ مصیبتی او را از عبادت باز نداشت. از امام سجاد (ع) نقل شده است: «عمهام زینب در مسیر اسارت از کوفه به شام همه فرایض و نوافل خود را به جای میآورد و غفلت نداشت. فقط در یکی از منازل به خاطر شدت ضعف و گرسنگی، نشسته نماز خواند که بعد معلوم شد، سه روز است غذا میل نکرده است؛ زیرا به هر اسیر، شبانه روز، یک گرده نان میدادند و عمهام سهمیه خود را بیشتر اوقات به بچهها میداد».[60]
عبادت زینب (ع) آن چنان در اوج است که امام حسین (ع) که خود معصوم و واسطه فیض الهی است، هنگام وداع به خواهر عابده اش می فرماید: «خواهرم، در نماز شبت مرا فراموش نکن».[61] این نشان از آن دارد که این خواهر، به قله رفیع بندگی و پرستش راه یافته و به حکمت و هدف آفرینش دست یازیده است.[62]
فاطمه دختر امام حسين (ع) می گويد: «عمّهام زينب (س) در آن شب (شب عاشورا)، در محراب عبادتش ايستاده دعا مىخواند و به خدا استغاثه مىکرد، آن شب ديدگان هيچ يک از ما به خواب نرفت و آه و ناله ما فرو ننشست».[63]
هرگاه انسان به دقّت به حالات آن حضرت نگاه کند و توجّه و انقطاع او را به خداوند متعال ببيند، يقين مىکند که آن حضرت از همان زنان پارسايى است که تمام حرکات و سکنات خود را وقف خداوند متعال نموده است و از همين رهگذر به جايگاه رفيع و درجات بلندى از کمال رسيده است، تا آن جا که ملقب به «عابده» شده است.[64]
عفت و حجاب حضرت زینب (س)
عفت و پاکدامنی، برازنده ترین زینت زنان، و گرانبهاترین گوهر برای آنان است. زینب (س) درس عفت را به خوبی در مکتب پدر آموخت، پدری که فرمود: «پاداش مجاهد شهيد در راه خدا، از پاداش عفيف پاکدامنى که قدرت بر گناه دارد و آلوده نمىگردد، بزرگتر نيست. عفيف پاکدامن، فرشتهاى از فرشتهها است».[65]
يحيى مازنى روايت کرده است: مدّت ها در مدينه در خدمت حضرت على (ع) به سر بردم و خانهام نزديک خانه زينب دختر امير المؤمنين (ع) بود، به خدا سوگند هيچگاه چشمم به او نيفتاد و صدايى از او به گوشم نرسيد. به هنگامى که مىخواست به زيارت جدّ بزرگوارش رسول خدا (ص) برود، شبانه از خانه بيرون مىرفت، در حالى که حسن (ع) در سمت راست او و حسين (ع) در سمت چپ او و امير المؤمنين (ع) پيش رويش راه مىرفتند. هنگامى که به قبر شريف رسول خدا (ص) نزديک مىشد، حضرت على (ع) جلو مىرفت و نور چراغ را کم مىکرد. يک بار امام حسن (ع) از پدر بزرگوارش درباره اين کار سؤال کرد، حضرت فرمود: مىترسم کسى به خواهرت زينب (س) نگاه کند.[66]
زینب کبری (س) عفت خویش را حتی در سخت ترین شرایط به نمایش گذاشت. او در دوران اسارت و در حرکت از کربلا تا شام، سخت بر عفت خویش پای می فشرد. مورخین نوشته اند: «او صورت خود را با آستینش می پوشاند؛ چون روسریش از او گرفته شده بود».[67]
شاعر عرب به همین قضیه اشاره کرده و می گوید: «زینب تمامی آن چه بر مادر گذشت را به ارث برد، منتهی دختر سهم اضافه ای برداشت که از خانه اش به بدترین خانه حرکت کرد (به اسارت رفت). صورت را (در اسارت) با دست راست می پوشاند و اگر پوشش او را نیازمند می کرد، از دست چپ هم بهره می برد».[68]
آن بانوی بزرگوار برای پاسداری از مرزهای حیا و عفاف بر سر یزید فریاد برآورد که «ای پسر آزاد شده های (جدمان پیامبر اسلام) (ص)، آیا این از عدالت است که زنان و کنیزکان خویش را پشت پرده نشانی، و دختران رسول خدا (ص) را به صورت اسیر به این سو و آن سو بکشانی؟ نقاب آنان را دریدی و صورت های آنان را آشکار ساختی».[69]
صبر حضرت زینب (س)
یکی از بارزترین اوصاف انسان های کامل، صبر و بردباری در فراز و نشیب های روزگار و تلخی های دوران است. قرآن کریم در آیات متعددی به صابران بشارت داده[70] و پاداش های فراوان آنان را یادآوری نموده است. زینب (س) از این جهت در اوج کمال قرار دارد. مخصوصاً در ماجرای کربلا آن چنان صبر و رضا و تسلیم از خود نشان داد، که فرشتگان آسمان از صبر او به شگفت آمدند.
ایشان صبر و رضا را از پدر و برادر خود آموخته بود، صبر پدر را در فقدان حضرت زهرا (س) و صبر برادر را در برابر دشواریهای کربلا دیده بود؛ لذا در برابر امر و تقدیر الاهی کاملاً صبور و شکیبا بود.
یکی از جملات حضرت زینب (س) که نشان دهنده صبر بالای ایشان است، این جمله است که فرمود: «سپاس خدایی را که پایان عمر برگزیدگان درگاه خود را شهادت قرار داد»،[71] حتی حضرت زینب (س) هنگامی که فرزندان خود را در کربلا از دست داد، از خیمه بیرون نیامد و این نشان میدهد که روح این بانوی بزرگوار، چقدر باعظمت بوده است.
بعد از شهادت امام حسین (ع) و اصحاب با وفای آن حضرت، و آغاز اسارت اهل بیت، زنان به لشکر یزید گفتند: شما را به خداوند سوگند مىدهیم که ما را از کنار اجساد کشتگان عبور دهید. هنگامى که چشمشان بر پیکرهاى پاره پاره شده افتاد در حالى که نیزهها بر بدن هایشان میخکوب و شمشیرها از خونشان رنگین و اسب ها لگدکوبشان کرده و آنان را در هم کوبیده بود، شیون و ناله سر داده بر سر و صورت زدند. زینب (س) فریاد برآورد: وا محمّدا، اى رسول خدا (ص)! این حسین است که بدین سان برهنه افتاده، به خاک و خون آغشته گردیده و رگ و پیوندش از هم گسیخته است و اینان دختران تو هستند که به اسارت مىروند و فرزندان تو هستند که کشته شده اند. در این حال هر دوست و دشمنى بر حالشان گریست. بعد دست ها را زیر بدن برادر برده به سوى آسمان بلند کرده گفت: خداى من! این قربانى را از ما بپذیر![72]. این نشانۀ پایدارى و استقامت حضرت زینب (س) است.
در مجلس ابن زیاد، آن گاه که آن ملعون با نیش زبانش نمک به زخم زینب (س) می پاشد و برای آزردن او می گوید: «کار خدا را با برادر و خانواده ات چگونه یافتی؟»[73] که او در واقع، با تعریض و کنایه می خواهد بگوید که دیدی خدا چه بلایی به سرتان آورد؟، زینب (س) در پاسخ درنگ نمی کند، گویی از قبل برای این شماتت ها اندیشه نموده و پاسخی آماده کرده است، او با آرامشی که از صبر و رضای قلبی او حکایت دارد می فرماید: «جز زیبایی چیزی ندیدم».[74] ابن زیاد از پاسخ یک زن اسیر در شگفت می ماند، و از این همه صبر و استقامت و تسلیم او در مقابل مصیبت ها تعجب کرده، قدرت گفتوگو را از دست می دهد.[75]
«صبر»، نیاز به یک پشتوانه معرفتی دارد؛ یعنی انسان باید حقیقت امور را بشناسد تا بتواند صبر کند، اگر انسان بداند که در پس آنچه برایش اتفاق میافتد، چه حقیقت و حکمتی نهفته است، آنگاه در برابر سختیها صبر و شکیبایی میکند که این امر در حضرت زینب (س) مصداق مییابد. آن حضرت (س) از معرفت و حکمتی عمیق بهره مند بود. اگر چه حضرت زینب (س) در واقعه عاشورا به جهت شدت علاقه اش به سید الشهداء (ع) بسیار بیتابی میکرد، ولی امام حسین (ع) دعا کرد که خداوند آرامش و سکینه را بر قلب ایشان فرود آورد و بدین ترتیب، ایشان آرامش پیدا کرد و تمام سختیها و مصیبتهای کربلا را تحمل کرد و توانست پیام کربلا را به گوش کسانیکه از آن غافل بودند و از ترس، به یاری سیدالشهداء (ع) نیامدند، برساند. [76]
“ما رأیتُ الاّ جمیلاً” و عزاداری حضرت زینب (س)
شاید کسی با نگاه نخست به جمله حضرت زینب (س)، در مقابل ابن زیاد که فرمود: “ما رأیتُ الاّ جمیلاً؛ (در حادثۀ عاشورا) جز زیبایی ندیدم»،[77] از یک سو و نیز دیدن عزاداری و اشک ریختن و غمگین شدن آن حضرت در سوگ اباعبدالله (ع) از سوی دیگر، گمان کند که بین این دو منافات وجود دارد و به مقام صبر و تسلیم آن حضرت در پیشگاه الاهی لطمه می زند؛ ولی این چنین نیست؛ زیرا کربلا یک سکه دو رویه بود: یک روی آن، نیش بود از سوی بشری نادان و روی دیگر نوش بود از جانب حکیمی مهربان. یک روی آن خون و شمشیر و آتش و قتل و غارت بود، و این، ظاهری بود که از سوی یزید و یزیدیان دیده میشد، اما روی دوم که درک آن بصیرت و دقت نظر لازم دارد، تقرب به ذات اقدس الاهی بود. به سخن دیگر: به نمایش گذاردن درسها و زیباییهای مکتب الاهی و تربیت یافتگان آیین اسلام و جان فشانی برای احیای چنین مکتبی و عنایت خاصّ پروردگار به جهت این جان بازی، و ایثار در راه هدف مقدس الاهی، همان هدفی که خداوند در آفرینش انسان و هدایت او داشت و دارد و این که این هدف و این هدایت، بایستی تا قیامت بماند، تا بشریت در سایه آن تربیتی آسمانی بیابد؛ آن رویی است که مستند به خدا است و همه آن زیبایی است.
حضرت زینب (س) نیز همین روی را دیده که سخن از زیبایی میگوید؛ از همین رو است که هر چه آتش جنگ شدّت میگرفت امام حسین (ع) و برخی از همراهانش را میدیدند که چهرههایشان گلگونتر و شکفتهتر میشود و دل هاشان آرام تر میگردد… .[78]
آری، درد بزرگی است که بشریت چنین هادیان الاهی و شخصیتهای والای انسانی را قدر نشناخته و ناجوانمردانهترین رفتارها را بر آنان روا دارد و انسانیت را از وجودشان محروم کند، درک این درد آن قدر است که دل ها غمگین و چشم ها گریان شود، و عواطف انسانی را تحریک کند و عزایی به پا شود، چنان که استاد شهید مطهری میگوید: «پیغمبر؛ یعنی انسان کامل، حسین؛ یعنی انسان کامل، زهراء؛ یعنی انسان کامل؛ یعنی اینها مشخصات بشری، همراه با کمالات مافوق فرشته ها را دارند؛ یعنی مانند یک بشر گرسنه میشوند، غذا میخورند، تشنه میشوند، آب میخورند، احتیاج به خواب پیدا میکنند، بچههای خودشان را دوست دارند، غریزه جنسی دارند؛ و به همین جهت میتوانند مقتدا و الگو باشند، اگر این گونه نبودند امام و پیشوا نبودند…عواطف و جنبههای بشریشان از ما قوی تر است و در عین حال در جنبههای کمال انسانی از فرشته و از جبرئیل امین بالاتر هستند و لذا امام حسین (ع) میتواند پیشوا باشد، چون تمام مشخصات بشری را دارد، او هم وقتی جوان رشیدش میآید از او برای جنگیدن اجازه میخواهد، دلش آتش میگیرد… عاطفه از کمالات بشریت است، ولی در مقابل رضای حق پا روی همه اینها میگذارد»[79]؛ یعنی با وجود این همه عاطفه، در این مصیبت ها و گریه ها هرگز سخنی بر زبان جاری نمی شود یا رفتاری بروز نمی کند که خلاف رضای الاهی و موجب خشم و سخط او شود.
بنابراین تفاوت حضرت زینب (س) با دیگران در این است که غم ها و غصههای آن حضرت برای خدا و در راه خدا است، دردهای او باعث نمیشود که راه خدا را ترک گوید، بلکه در این راه تا پای جان استقامت میکند و از همین رو، لایق دریافت عنایت الاهی شده و جانش از آن سیراب میگردد و فطرت توحیدی اش از آن لذت برده، نشاط مییابد و این روی زیبای واقعه است، اما «ابن زیاد» با آن سخن جاهلانه[80]، جنایت و کردار زشت خود را به خدا نسبت داد و هدف او به حقّ جلوه دادن جنایات خویش و تحقیر جایگاه امام (ع) و یارانش بود، که زینب کبری (س) به او فهماند از خدا زشتی نمیرسد، آن چه از خدا می رسد همه زیبایی است و ما جز زیبایی ندیدیم و آن چه قبح و زشتی و ظلم به ما رسید، از تو و امثال تو بود نه از خدا. تو خواستی ما درد کشیده و کوچک و نابود شویم، آری رنج بردیم و درد کشیدیم، امّا با صبر و استقامت در برابر آن، به عنایت خدا و زیباییها رسیدیم. خدا ما را به آرزوی شهادت رسانید و عزّت و بزرگی داد و به مکتب پیامبر و اهل بیتش (ع)، حیات و بقاء بخشید، در عوض، نابودی و حقارت نصیب شما شد.
ایثار و فداکاری حضرت زینب (س)
یکی از صفات حسنه انسان های برتر، مقدم داشتن دیگران بر خود است. امام علی (ع) می فرماید: «ایثار، بالاترین درجه ایمان است»[81] و «ایثار برترین احسان است».[82]
زینب (س) در این صفت نیز مانند دیگر صفات برجسته، گوی سبقت را از بسیاری ربوده است. او برای حفظ جان دیگران، جان خود را به خطر می اندازد و در تمام صحنه ها، دیگران را بر خود مقدم می دارد. او در ماجرای کربلا حتی از سهمیه آب خویش استفاده نمی کرد و آن را نیز به کودکان می داد. در بین راه کوفه و شام، با این که خود گرسنه و تشنه بود، ایثار را به بند کشیده و آن را شرمنده ساخت. امام زینالعابدین (ع) می فرماید: «عمه ام زینب [در مدت اسارت]، غذایی را که به عنوان سهمیه و جیره می دادند، بین بچه ها تقسیم می کرد؛ چون آن ها در هر شبانه روز به هر یک از ما یک قرص نان می دادند».[83]
او سختی ها و تازیانه ها را به جان خود می خرید و نمی گذاشت بر بازوان کودکان اصابت کند.
برای حفظ جان کودکانت در بر دشمن
به پیش تازیانه بازوی خود را سپر کردم.[84]
فصاحت و بلاغت حضرت زینب (س)
هر خطیبی بخواهد فصیح و بلیغ سخن بگوید، علاوه بر استعداد ذاتی، باید بارها تمرین کند، همچنین در حین خطابه لازم است از نظر روانی و جسمانی کاملا آماده باشد تا بتواند خطبه ای فصیح و بلیغ ادا کند و شنوندگان نیز باید با او هماهنگ باشند. در غیر این صورت یارای سخن گفتن نخواهد داشت تا چه رسد به این که بخواهد فصیح و بلیغ بگوید.
حضرت زینب (س) بدون آن که دوره دیده و یا تمرین خطابه کرده باشد، در حال تشنگی، گرسنگی، خستگی اسارت و از نظر روانی داغ دار و آواره، خطبه ای می خواند که همه را تحت تأثیر قرار می دهد، وی در بخشی از آن خطبه میفرماید: «ای مردم کوفه! ای نیرنگ بازان و بی وفایان . . .».[85] سخنان زینب (س) چنان بود که وجدان خفته مردم را بیدار کرد و صدای گریه از زن و مرد و پیر و جوان و خردسال بلند شد.[86]
خزیم اسدی می گوید: متوجه زینب شدم، به خدا سوگند زنی را که سر تا پا شرم و حیا باشد، سخنران تر از او ندیدم، گویی زینب از زبان علی (ع) سخن میگفت.[87]
و همو می گوید: پیر مردی را در کنار خود دیدم که بر اثر گریه محاسنش غرق اشک شده بود و می گفت: پدر و مادرم فدای شما باد، پیرمردان شما بهترین پیرمردها، جوانان شما برترین جوان ها و زنان شما نیکوترین زنان هستند. نسل شما بهترین نسلی است که نه خوار می گردد و نه شکست می پذیرد.[88]
شجاعت و شهامت حضرت زینب (س)
از صفات بارز پروا پیشگان این است که خدا در نظر آنان بزرگ و غیر او در نظرشان کوچک، حقیر و فاقد اثر می باشد. امام علی (ع) می فرماید: «خالق در جان آنان بزرگ است، پس غیر او در چشمشان کوچک می باشد».[89]
سرّ شجاعت اولیای الاهی نیز در همین است. زینب (س) که خود چنین دیدی دارد، و در خانواده شجاعت تربیت شده است، از شجاعت حیدری بهره مند است. او چون مردان بر سر دشمن فریاد می زند، توبیخشان می کند، تحقیرشان می کند، و از کسی هراسی به دل ندارد. او از برق شمشیر خون چکان آدمکشان واهمه ندارد، در آن روز فراموش نشدنی (روز عاشورا)، در میان آن همه شمشیر و آن همه کشته، فریاد می زند که آیا در میان شما یک مسلمان نیست؟. در مجلس ابن زیاد، بدون توجه به قدرت ظاهری او گوشه ای می نشیند و با بی اعتنایی به سؤالات او، تحقیرش می کند، او را «فاسق» و «فاجر» معرفی می کند و می گوید: «سپاس خدای را که ما را با نبوت حضرت محمد (ص) گرامی داشت، و از پلیدی ها پاک نمود. فقط فاسق رسوا می شود، و بدکار دروغ می گوید، و او غیر ما می باشد».[90]
و همچنین در مقابل یزید خیره سر، و دهن کجی ها و بد زبانی های او، شجاعت حیدری را به نمایش گذارده، چنین می گوید: «اگر فشارهای روزگار مرا به سخن گفتن با تو وا داشته، [بدان که] من قدر و مقدار تو را کوچک پنداشته و سرزنش تو را بزرگ شمرده و توبیخ کردن تو را بزرگ می دانم».[91] [92]
بینش سیاسی حضرت زینب (س)
تفسیر و برداشت صحیح و درست از اوضاع جامعه و مسائل روز و موضع گیری مناسب و اقدام به هنگام، از دیگر ویژگی های بانوی بزرگ کربلا بود. حضرت زینب (س)، با اهداف و برنامه های نهضت امام حسین (ع) آشنایی کامل داشت و می دانست که آن حضرت به زودی تاریخ را تغییر می دهد و طومار خلافت اموی ها را در هم می پیچد؛ به همین جهت در هر مرحله ای، موضع گیری و عکس العمل مناسبی داشت. حضرت زینب (س) با این که ازدواج کرده بود و دارای شوهر و فرزند بود، در عین حال در قیام امام حسین (ع) در مقابل ظلم و ستم یزید، همگام با آن حضرت و در کنار وی بود و این میسر نمی شود، مگر آن که انسان بداند که پیروی از امام و حمایت از وی، وظیفه و مسئولیتی است که باید در هر شرایطی به آن عمل نمود.[93] این بیانگر آن است که حضرت، بر خلاف عده ای که بی عذر موجه، امام حسین (ع) را یاری ننمودند، در ادای وظیفه و مسئولیت هیچ تردیدی به خود راه نداده و دنبال عذر و بهانه نبود، تا از زیر بار مسئولیت شانه خالی کند، بلکه با اطمینان کامل به برادرش ملحق شد؛ چرا که وی می دانست که قیام در برابر ظلم و ستم و امر به معروف و نهی از منکر، تکلیف شرعی است که همگان باید به آن عمل نمایند.
آن حضرت، بعد از شهادت امام حسین (ع)، رسالت خود را به بهترین شکل ممکن انجام داد و لحظه ای کوتاهی ننمود. هر جا لازم بود با سخنان و رفتار خود، دستگاه ظلم را رسوا نمود و این همه مرهون بینش عمیق سیاسی آن حضرت بود.
حضرت زینب (س)، الگویی کامل
هدف اساسی و نهایی تمام پیامبران، تربیت صحیح انسان ها برای تکامل و سعادت ابدی است. در این مسیر یکی از روش های اساسی و راه کارهای عملی، پرورش و تربیت از طریق الگوها است. با مراجعه به قرآن کریم و روایات وارده از معصومان (ع) مشاهده می شود که به تربیت انسان از طریق الگو بسیار تأکید شده است.
قرآن کریم در موارد متعدد، پیامبران، انسان های صالح و امت ها را به عنوان الگو و نمونه معرفی کرده است، در بارۀ پیامبر (ص) می فرماید: “مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نيکويى است، براى آنها که اميد به رحمت خدا و روز رستاخيز دارند و خدا را بسيار ياد مىکنند”[94]، یا دربارۀ ابراهیم و یارانش می فرماید: “براى شما سرمشق خوبى در زندگى ابراهيم و کسانى که با او بودند وجود داشت…”.[95] منظور از تأسی و الگو قرار دادن، حالتی است که انسان، از هر جهت به مقتدایش اقتدای تام و تمام کند.
کسانی که می خواهند حضرت زینب (س) را الگوی خویش قرار دهند، ضروری است، ابتدا آن حضرت را بشناسند، از ویژ گی ها و خصایص اخلاقی و برنامه ها و اهدافی که آن حضرت در زندگی به آنها اهتمام می ورزید، آگاهی پیدا کنند، سپس با شناخت کامل آنها را سر لوحۀ زندگی خویش قرار داده، تا بتوانند با تأسی و اقتدا به این بانوی قهرمان و نمونه، یک زندگی سالم و با سعادت داشته باشند.
برخی از مهم ترین خصایص و صفات بارز حضرت زینب (س) که برای تأسی و اقتدای رهروان راه کمال ضروری است، از این قرار است:
- ایمان
- علم و دانش
- عفت و حجاب و پاکدامنی
- کوشش در عبادت و بندگی
- ایثار و فداکاری
- فهم بالای سیاسی و اجتماعی
- شناخت تام و کامل نسبت به اهداف نهضت حسینی و ارزش های معنوی این قیام
- اطاعت و پیروی از امام (ع)
- تقدیم فرزندان در راه نهضت حسینی
- حقیر و کوچک نمودن طاغوت ها
- صبر و مقاومت در برابر مشکلات و مصائب
- تبلیغ و روشنگری از قیام کربلا و تحکیم آن.
دکتر عائشه عبدالرحمان (بنت الشاطی) در کتاب خویش، چه زیبا بانوی کربلا را توصیف نموده است! وی می گوید: “… زینب (س) آیینۀ تمام نمای یک خانم شجاعی است که در لحظات بسیار سخت و بحرانی، کاری کارستان انجام داد. وی را شیرزن کربلا نامیدند؛ چراکه وی اولین خانمی است که در لحظات سخت با یتیمان و اسیران همدردی می کرد، بر بالای سر محتضران حاضر شد، برای انتقام خون شهیدانی که بدن هایشان عریان در کربلا مانده بود قیام کرد، و نگذاشت خون های به ناحق ریختۀ آنان به هدر رود و پایمال شود. زینب کبری (س) علی رغم عمر کوتاهش بعد از حادثۀ عاشورا (یک سال ونیم)؛ توانست حزن و اندوه آن حادثۀ عظیم را در دل شیعیان آن چنان شعله ور کند که تا دنیا باقی است، این شعله خاموش نخواهد شد. آن بانوی بزرگ در این مدت کوتاه توانست مسیر تاریخ را عوض کند، لذت پیروزی ظاهری و موقتی را برکام ابن زیاد و یزید و بنی امیه، چنان تلخ کند که منجر به فضاحت و رسوایی دولت اموی گردد…”.[96]
بر مسلمانان، بلکه بر هر انسان آزاده است، که با الگوگیری و سرمشق قرار دادن آن حضرت در تمام زمینه ها، اعم از فردی و اجتماعی و سیاسی و …، اولاً: خود راه سعادت و خوشبختی را پیموده، ثانیاً: برای احیا و پیاده کردن ارزش ها در جامعه به وظایف و مسئولیت خویش عمل نمایند.
حضرت زینب (س) در کلام معصومان (ع)
یکی از بهترین راه ها برای شناخت سیمای تابناک حضرت زینب (س) شناخت ایشان در آیینه کلام معصومان (ع) است. در ذیل به بعضی از فرمایشات آنان دربارۀ آن بانوی ملکوتی اشاره می شود:
رسول خدا (ص) فرمود: زینب با هزار سختی به انواع بلاها گرفتار خواهد شد.[97]
در روایتی آمده است که شخصی از امام صادق (ع) سؤال کرد: آیا پیامبر (ص) چنین فرموده است: همانا فاطمه پاکدامن است پس خداوند ذریۀ او را بر آتش جهنم حرام کرده است؟ حضرت در پاسخ می فرماید: بلی مقصود پیامبر(ص)، حسن و حسین و زینب و ام کلثوم (ع) بوده است.[98]
حضرت زهرا (س) فرمود: محبت دخترم زینب به حسین بی نهایت است، که بی دیدار حسین آرام نمی گیرد. اگر بوی حسین را نشنود، قالب تهی می کند.[99]
امام صادق (ع) فرمود: اگر کسی بر مصیبت عمّه ام زینب (س) که با برادر شریک بود گریه کند و تشکیل مجالس ذکر ما بدهد یا بشنود و گریان شود، اگر به قدر بال مگس چشمش در این مصیبت تر شود خداوند او را بیامرزد، این است ثواب و اجر گریه کنندگان بر مصیبت حضرت زینب (س).[100]
اجمالاً باید گفت که این بانوی بزرگ از اقیانوس علمی و عملی مربیان نمونۀ بشریت بهره برده است. آن حضرت از مکتب پدر و مادر بزرگوارشان درس ایمان و تقوا، صبر و استقامت، مبارزه و ظلم ستیزی، حرکت و قیام، دفاع از حریم اسلام، دفاع از اصل اصیل امامت و ولایت، حمایت از مکتب شجاعت و شهامت، ایثار و فداکاری و فصاحت و بلاغت آموخت .
حضرت زینب (س) در کلام دانشمندان
کمالات و فضائل دست پرورده های مکتب اهل بیت (ع) و معصومان (ع)، چنان چشمگیر بوده که اهل فضل و دانش را به تحسین واداشته است. در ذیل به برخی از ابعاد وجودی حضرت زینب (س) در نگاه دانشمندان و بزرگان اشاره می شود:
1- علّامه مجاهد سید عبد الحسین شرف الدّین می گوید: «کسى در کرامت و بزرگوارى اخلاقى، پاکى سرشت، پاکى وجود و خلوص جوهر از حضرت (زینب (س))، به جز جدّ او و همان پدر و مادرى که او را به دنیا آوردند، برتر دیده نشده است. او از جمله زنان کمیابى بود که شتاب زدگى او را منحرف، و خشم او را سبک نکرده، هیچ عاملى بردبارىاش را از وى نگرفته و بر او چیره نشده بود. در تیزهوشى، پاکى روح، لطافت احساس، نیرومندى و پایدارى و استوارى دل و جان، آیتى از آیات الاهى و در والاترین شکل شجاعت و بلند پروازى و اوجگیرى روحى بود…».[101]
2- علّامه مجاهد سید محسن امین در وصف زینب (س) می گوید: «زینب (س) از زنان برجسته و والا بود. فضیلتش مشهورتر از آن است که لزومى به یادآورى داشته باشد و به نوشته درآید. برترى و برجستگى شأن و منزلت، نیرومندى برهان، برترى خرد، استوارى روحیه، فصاحت گفتار و رسایى سخنانش که گویا از زبان پدرش امیر المؤمنین (ع) فرو مىریخت، از خطبههاى کوفه و شام وى به خوبى به دست مىآید، و جاى شگفتى از زینب (س) نیست که این چنین باشد؛ زیرا او شاخسارى از شاخههاى درخت پاک نبوّت و از تبار مطهر هاشم بود، جدّش رسول خدا (ص)، پدرش وصىّ آن حضرت (ع)، مادرش حضرت زهرا (س) و برادران او حسنین (ع) بودند، و بىسابقه نیست که شاخه بر همان گونه باشد که اصل و ریشهاش بدان گونه است».[102]
3- علّامه مامقانى نیز می گوید: «زینب و چه زینبى! و تو چه مىدانى که زینب کیست و چیست؟! او زن خردمند خاندان هاشم است، از صفات و ویژگی هاى برجستهاى برخوردار بود که پس از مادرش هیچ زنى دیگر بدان پایه نمىرسید، تا آن جا که گفته شده او صدّیقه صغرى است. او در حجاب و پاکدامنى یکتا بود. در دوران زندگى پدر و برادرانش تا روز عاشورا هیچ مردى چشمش به او نیفتاده بود. او در صبر و پایدارى و نیروى ایمان و پرهیزکارى، نمونه و در فصاحت و بلاغت به گونهاى بود که گویا سخنانش از زبان امیر المؤمنین (ع) فرو مىریزد، که این مطلب بر کسى که در خطبههایش دقّت کند به خوبى روشن است. فضایل او بر کسى که حالات آن حضرت را به ویژه در روز عاشورا و پس از آن مطالعه کند، قابل انکار نیست، امام حسین (ع) بخشى از وظایف امامت را در دوران بیمارى حضرت سجّاد (ع) به او واگذار نموده، آن وصایا و سفارش ها را به وى فرمود و حضرت سجّاد (ع) او را در بیان احکام و برخى دیگر از نشانههاى ولایت، نایب و نماینده خود قرار داد.
برای آگاهی بیشتر از شایستگی های آن حضرت نیکو است، روایت شیخ صدوق را در کتاب «اکمال الدین» و روایت شیخ طوسى را در کتاب «غیبت» مورد مطالعه قرار دهیم! این دو تن به صورت مسند از احمد بن ابراهیم روایت مىکنند که گفت: در سال 282 بر حکیمه دختر حضرت جواد الائمه امام محمّد تقى (ع) وارد شدم و از پس پرده با او صحبت کرده، از دین و آیین او پرسیدم و او نام امام خود را برده، گفت: فلانى پسر حسن. به او عرض کردم: فدایت شوم آیا آن حضرت را به چشم خود دیدهاید یا این که از روى اخبار و آثار مىگویید؟ گفت: از روى روایتى که از حضرت عسکرى (ع) به مادرش نوشته شده است. گفتم: آن مولود کجا است؟ گفت: پنهان است. گفتم: پس شیعه چه کنند و نزد چه کسى مشکلات خود را بازگو نمایند؟ گفت: به جدّه، مادر حضرت عسکرى. گفتم: آیا به کسى اقتدا کنم که زنى وصایت او را بر عهده دارد؟ گفت: به حسین بن على (ع) اقتدا کن که در ظاهر به خواهرش زینب (ع) وصیت کرد و هر گونه دانشى که از حضرت سجّاد (ع) بروز مىکرد به حضرت زینب (س) نسبت داده مىشد تا بدین گونه جان حضرت سجّاد (ع) محفوظ بماند…».[103]
زینب (س) و حادثۀ کربلا
بهترین جلوهگاه برای شناخت شخصیت وجودی زینب (س) و بروز کمالات آن حضرت، همان سفر تاریخی کربلا و حضور مؤثر در واقعۀ عاشورا و اسارت آزاد منشانه آن بزرگوار و چگونگی برخورد با ستمگران زمان است که تاریخ تنها گوشه ای از آن را برای ما نقل کرده است.
زینب کبری (س) وقتی احساس کرد در این راه باید از مال و منال و شوهر و زندگی و فرزند بگذرد، حتی اگر لازم شود از دادن جان نیز دریغ نکند، با کمال شهامت و فداکاری از خانه و کاشانه و شوهر و زندگی دست کشید و در صحنه کربلا حاضر شد و فرزندان خود را نیز برای قربانی به قربان گاه نینوا آورد و سخاوتمندانه در راه خدا هدیه کرد. در همه جا یاری مهربان و دلسوز برای رهبر عالیقدر این قیام و نهضت مقدس؛ یعنی اباعبدالله الحسین (ع) بود و چون عصر عاشورا شد و آن حجت الهی به شهادت رسید، بار تازهای به دوش این بانوی فداکار نهاده شد که چون کوهی پولادین در برابر دشمنان منحرف ایستاد.[104]
تجلی و نقش بسیار مهم حضرت زینب (س) به گونهای است که اکنون پس از قرنها باز هم، چنان جلوهای دارد که جامعه اسلامی ما برای ارج نهادن به روحیه ایثار و فداکاری پرستاران و تجلیل از این قشر ایثارگر، روز ولادت فرخنده این بانوی گرانقدر را روز پرستار نامیده است.
سیرۀ تبلیغی حضرت زینب (س)
مقدمه:
هر انقلابی دو چهره دارد؛ چهره اول، جهاد و مبارزه و خون دادن و چهره دوم، پیام رسانی.[105] چهره اول انقلاب امام حسین (ع) توسط خود آن حضرت و اصحاب با وفایش ترسیم شد و چهره دوم آن، توسط امام سجاد (ع)، حضرت زینب (س) و اسرای اهل بیت شکل گرفت. اگر جهاد حسین بن علی (ع)، خوب جنگیدن و خوب شهیدشدن بود، جهاد خواهرش، خوب تبلیغکردن و خوب سخنگفتن و ابلاغ پیام شهیدان بود. اگر رسالت حسین (ع) به این بود که تن به ذلت و بیداد ندهد، رسالت زینب (س) هم به این بود كه در شهرها و سرزمینها بگردد و وقایع عاشورا را بازگوید.[106] رسالت حضرت زینب (س) در واقع گفتوگوی امام حسین (ع) با نسلها و تاریخ آینده است؛ زیرا حضرت زینب (س) با سیره تبلیغی خود توانست صدای امام حسین (ع) و فریاد «هل من ناصر ینصرنی» را به مردم دنیا بازگو کند و اگر زینب پیام کربلا را به تاریخ بازنمی گفت، کربلا در تاریخ میماند. این است که رسالت زینب دشوار و سنگین است. رسالت زینب پیامی است به همه انسانها، به همه کسانی که بر مرگ حسین میگریند و به همه کسانی که در آستان حسین سر خضوع و ایمان فرود میآورند.[107]
با این مقدمه، به سیرۀ تبلیغی و پیام رسانی حضرت زینب (س) پرداخته می شود:
- اولین نکته ظریف در دعوت و سیره تبلیغی حضرت زینب (س)، آن است که آن حضرت همواره خطبه ها و سخنان خود را علاوه بر بیان شیوا و رسا، به آیات کتاب خدا و سنت های الاهی، احادیث جدش پیامبر (ص) و پدرش امام علی (ع) مستند میکند؛ به عنوان نمونه: در خطبهها خطاب به شاهان و سران دستگاه یزید به این آیه قرآن استناد میکند: «سپس سرانجام كسانى كه اعمال بد مرتكب شدند به جايى رسيد كه آيات خدا را تكذيب كردند و آن را به مسخره گرفتند».[108]
نمونه دیگر: در خطبه شام، به این سنت الاهی؛ یعنی پیروزی نهایی حق بر باطل اشاره میکند و میفرماید: «ای یزید! هر چه میتوانی در راه دشمنی با ما، از راه مکر و حیله وارد شو، هر اندازه میتوانی سعی و کوشش خود را در راه خصومت با ما به کارگیر، همه طرح و نقشههای خود را به اجرا گذار، اما این را بدان، به خدا قسم که نمیتوانی نام ما را از خاطرهها و صحنه تاریخ محو کنی و نمیتوانی فروغ وحی را خاموش سازی و هرگز نمیتوانی طومار حیات و افتخارات ما را در هم بپیچی و نیز نخواهی توانست ننگ و عار همیشگی را از دامن خویش بزدایی».[109] زینب (س) در واقع به نبرد حق و باطل اشاره میکند که چگونه علیرغم همه دسایس و خدعهها، حقیقت در نهایت پیروز و ماندگار خواهد شد و حضرت زینب (س) این مهم را به سنتهای گریزناپذیر الاهی مستند میکند.
- حضرت زینب (س) در شیوه تبلیغی خود، به ویژه در خطبههایش میکوشد ضمن بیان افتخار و عزت اسلام و خاندان نبوت، پرده از نفاق امویان برداشته و با استنادهای تاریخی خود خاندان اموی را رسوا کند و ادعاهای پوچ و بیاساس آنها را در تاریخ برملا سازد. حضرت زینب (س)، تباهی، فساد و فسق آن خاندان را که به نوعی تداوم روحیهها و هویت جاهلی است آشکار میکند. او در بخشی از خطبه مهم خود در شام میفرماید: «چگونه میتوان از فرزند کسی که جگرهای پاکان و برگزیدگان را به دندان گرفته و گوشتش از خون شهیدان روییده است، امید داشت؟! چگونه امید فروکش کردن و کندی سرعت بغض ورزیدن با اهل بیت (ع) را از کسی میتوان داشت که با نظر دشمنی و انتقامجویی به ما مینگرد؟».[110]
حضرت زینب (س) با احاطه کامل بر جریانهای سیاسی، فرهنگی و تبلیغی منجر به سلطه و استبداد امویان، عمدتاً مشغول آگاهی بخشی مردم و رسوا کردن این خاندان است. او این رویارویی اسلام اصیل و اسلام دروغین را مواجهه اسلام و كفر دانسته و در این منظر، حقایق تاریخی را آشکار و روشنگری میکند. از نگاه حضرت زینب (س) حوادث بزرگی مثل جنگ صفین، شهادت امام علی، امام حسن و امام حسین (ع) و اسارت خاندان نبوی (ص) همگی جز محصول عقدهگشایی و خواری و حقارت خانواده ابوسفیان نیست؛ زیرا این خاندان ضربههای مهلکی از آموزهای نظام اسلام خوردهاند. آنان گرفتار انتقام کور تاریخی شدهاند. زینب (س) بهدرستی به این نکته اشاره میکند که تمام حوادث تاریخ اسلام و ظلم و ستمها و شهادتها و آزارها، حاصل کینهها و حقارتهای خاندان اموی است.
- از دیگر نکات مهم در سیرۀ تبلیغی حضرت زینب (س)، قدرت بیان و استدلال آن حضرت است که در سخنوری، بلاغت و رسایی، بسیار شبیه و همانند سخنان امام علی (ع) میباشد.[111] صراحت، شیوایی و تأثیرگذاری بر مخاطبان و شنوندگان از ویژگیهای یک خطابه است و خطیب و سخنور باید شجاعت بیان حقایق در هر مجلسی را داشته باشد. تغییر افکار عمومی کوفه و شام و مدینه و آگاهی آنها نسبت به فاجعهای که در کربلا اتفاق افتاد، و نیز آگاهی نسبت به فساد و تباهی خاندان اموی، مرهون روشنگریهای حضرت زینب (س) با بیان شیوا و رسا بود.
- سیره تبلیغی حضرت زینب (س) علاوه بر خطبهها، واجد مواردی میباشد که از حیث روحی و روانی تأثیرگذار و به لحاظ تاریخی گویای حقایق مهمی است، از جمله این که اولین مجلس عزاداری برای شهدا را خود حضرت زینب (س) برقرار کرد. نیز دستور داد بر کجاوهها پارچههای سیاه بکشند و بدینگونه تأثیرات ظاهری حرکت تبلیغی خود را وسیعتر کرد. حضرت زینب (س)، بعد از شهادت امام حسین (ع) که لشکر عمر سعد و شمر پیرامون آن حضرت جمع شده بودند، از خیمه بیرون آمد و قلب سپاه را شکافت و خود را به پیكر برادر رساند، ایستاد و پیشانی خود را به خون امام رنگین کرد. آن گاه دستانش را بین دو کتف امام نهاد و نعش را که در اثر زخم شمشیرها و نیزها دریده شده بود از زمین بلند کرد و نگاهی به آسمان انداخت و گفت: «پروردگارا این قربانی را از ما بپذیر!».[112]
در اینجا بلندکردن نعش امام حسین (ع) توسط خواهر، به معنای برافراشتن پرچم خونین نبرد حق، علیه باطل است و علمدار ادامه این نهضت، حضرت زینب (س) است.
در کوفه، وضع کاروان اسیران، زنان کوفه را بر آن داشت تا برای کودکان نان و طعام بیاورند، اما حضرت زینب (س) دستور داد کودکان علیرغم تشنگی و گرسنگی از پذیرش نان و طعام بپرهیزند. حضرت زینب (س) خطاب به کوفیان گفت: «ای کوفیان! بر ما اهل بیت صدقه روا نیست».[113] این جمله در میان زنان کوفه دهان به دهان گشت و آنان دریافتند که این، کاروان اهل بیت پیامبر (س) است نه خارجیان. در اثر این روشنگری، ابنزیاد مجبور شد کاروان را زودتر به کاخ برساند و از گردش بیشتر در کوچههای کوفه جلوگیری کند.
سیره تبلیغی حضرت زینب (س)، در طول تاریخ تشیع یک عمل اسطورهای شد، و باعث شد که نهضت حسینی (ع)، فراموش نشود و پیام های این نهضت به گوش جهانیان تا روز قیامت برسد. بنابراین، می توان گفت: نام امام حسین (ع) و قیام آن حضرت، بدون نام زینب (س) و سیرۀ تبلیغی و پیام رسانی آن جناب، کامل نیست.[114]
خطبۀ حضرت زینب (س) درکوفه
بعد از شهادت امام حسین (ع)، اهل بیت آن حضرت، توسط یزیدیان، يکسره از کربلا تا کوفه که تقريباً دوازده فرسخ است، به اسارت برده شدند. ترتيب کار اينچنين بود که روز دوازدهم محرم، اسرا را با طبل و شيپور و با دبدبه و به علامت فتح وارد کنند و به خيال خودشان آخرين ضربت را به خاندان پيغمبر (ص) بزنند. استاد شهید مطهری می گوید: «تقریباً دو سه ساعت از طلوع آفتاب گذشته، اسرا وارد کوفه می شوند. زینب کبری (س) که شاید از روز تاسوعا نخوابیده است، در حالی میان اسرا است که سرهای مقدس شهیدان را جلوی آنان به حرکت درآورده اند. مردم کوفه همه به معابر آمده تا مغلوبین و اسرا را نظاره کنند. در آن هیاهو که اگر دهل می زدند، صدایش به جایی نمی رسید، حضرت زینب (س) دم دروازه کوفه (برای افشا نمودن اهداف پلید دشمن، تصمیم می گیرد خطبه ای[115] ایراد نماید؛ به همین جهت برای ساکت کردن مردم) یک اشاره می کند، به گونه ای که نفس ها در سینه حبس، و صدای زنگ های حیوانات و هیاهوها خاموش می گردد».[116]
باید توجه داشت که زینب کبری (س) در شرایطی در کوفه به سخنرانی می پردازد که مصائب کربلا را مشاهده کرده، رنج و مشقت اسارت را تحمل نموده، و اینک با مردمی فاقد شعور مواجه است که علیرغم آشنایی با خاندان پیامبر (ص) و گریه بر اسرا، برای تماشای آنان به عنوان مغلوبین تجمع کرده اند. در ذیل به برخی از نکات این خطبه اشاره می شود:
- خطبه با مدح و ثنای پروردگار و سلام و درود بر پیامبر (ص) و آل او (ع)، آغاز می شود.
- نکوهش کوفيان، به کوتاهى در حمايت از حق و به ظلم و جنايت بر اهل بیت (ع) و اشاره به بزرگترین نقطه ضعف آنان؛ یعنی بی وفایی و پیمان شکنی: «اى اهل کوفه، اى دغل بازان فريبکار بىوفا، آيا گريه مىکنيد؟! پس اشک شما نخشکد و نالهتان خاموش نگردد. مَثَل شما همچون آن زن نادان است که پنبههايى را مىرشت و نخ مىساخت، دوباره آنچه را که رشته بود پنبه مىکرد و آنچه را که بافته بود باز مىکرد.
- معرفی شخصیت امام حسین (ع) و شرح ویژگی های منحصر به فرد آن حضرت به عنوان رهبر امّت؛ تا هرچه بیشتر ننگ عمل کوفیان برملا شود.
- استناد به آیات قرآن: به عنوان نمونه، به جهت نشان دادن عمق فاجعه ای که مردم کوفه مرتکب شدند به این آیه اشاره فرمود: «کارى بس شگفت کرديد، آن چنان شگفت که نزديک است از عظمت (اين حادثه) آسمان ها از هم بپاشد و زمين ها از هم بشکافد و کوه ها از هم فرو ريزد».
- فصاحت و بلاغت در سخن و استفاده از تشبیهات زیبا و مؤثر، از ویژگی های این خطبه است: آن دانای بی استاد، ثمرۀ ننگین عمل مردم را به عروسی تشبیه می کند که دارای همۀ عیوب ظاهری و باطنی است، و مردمی که با دغلکاری در پی یافتن دنیا، پشت به انقلاب دین کرده اند، اکنون دنیایی نصیبشان شده که جز توده ای از زشتی ها، پلیدی ها و نفرت حقیقی ندارد.
- حفظ عفت و حیای زنانه:
شهید مطهری در این رابطه می گوید: «زينب (س) آن خطابه را در نهايت عظمت القاء کرد. راوی مىگويد: «وَلَمْ ارَ وَاللَّهِ خَفِرَةً قَطُّ انْطَقَ مِنْها»؛[117] يعنى آن حياى زنانگى از او پيدا بود. شجاعت على با حياى زنانگى درهم آميخته بود. اين «خَفِره» خيلى ارزش دارد. «خَفِره»؛ يعنى زن باحيا. اين زن نيامد مثل يک زن بىحيا حرف بزند».[118]
بررسی نکات خطبۀ حضرت زینب (س) را با توصیفی دیگر از شهید مطهری به پایان می بریم: «در کوفه که بيست سال پيش، على (ع) خليفه بود و در حدود پنج سال خلافت خود خطابههاى زيادى خوانده بود، هنوز در ميان مردم خطبه خواندن على (ع) ضرب المثل بود. راوى می گوید: (وقتی زینب (س)، خطبه می خواند)، گويى سخن على از دهان زينب مىريزد، گويى که على زنده شده و سخن او از دهان زينب مىريزد. مىگويد: وقتى حرف هاى زينب- که مفصل هم نيست، ده دوازده سطر بيشتر نيست- تمام شد، مردم را ديدم که همه (از تعجب و شگفتی)، انگشتانشان را به دهان گرفته و مىگزيدند».[119]
خطبه حضرت زینب (س) در شام
هنگامی که لشکر یزید، حضرت زینب (س)، آن بانوی داغدیده و سایر اهل بیت را بعد از یک سفر طولانی و پرزحمت، به عنوان اسیر به شهر شام (دمشق) و مجلس یزید وارد کرد، چشم حضرت به سر بریده امام حسین (ع) افتاد که در طشت طلا و در مقابل یزید قرار داشت و او با چوب خیزران به لب و دندان امام حسین (ع) می زد و اشعاری را که در اُحُد برای شادکامی از شکست مسلمانان سروده شده بود، با ترکیب چند بیت از خود میخواند: «ای کاش بزرگان من که در روز جنگ بدر کشته شدند، زاری قبیله خزرج را از فرود آمدن ضربات ما میدیدند و از شادی فریاد میزدند و میگفتند: دست مریزاد ای یزید! (به جای جنگ بدر، بزرگان و مهتران آنها را کشتیم و بیحساب شدیم)، طایفه هاشم با سلطنت بازی کردند، هرگز خبری از آسمان نیامده و وحیی نازل نشده است. من فرزند عُتبه نیستم، اگر انتقام کارهای احمد را از فرزندانش نگیرم».[120]
در این هنگام آن حضرت طاقت نیاورد و با صوت حزین و ناله های جان سوز فریاد زد: «ای حسین، ای محبوب رسول خدا (ص)، ای فرزند مکه و منا، ای فرزند فاطمۀ زهرا (س)، بانوی بانوان و ای فرزند دختر مصطفی (ص)».[121] زینب کبری(س) چنان عواطف و احساسات حاضران در مجلس را تحت تأثیر قرار داد که تمامی حضّار به گریه درآمدند. آن گرامی با این رفتار خود، مجلس عیش و نوشِ یزید را به عزاخانۀ امام حسین(ع) تبدیل کرد؛ به گونه ای که یزید نیز با خودباختگی تمام سکوت کرد.
هنگامی که یزید با این اشعار کفرآمیز، اندیشههای باطل خود را آشکار ساخت و همگان فهمیدند که مبارزه امام حسین(ع) در برابر یزید، مصاف جبهه حق و باطل بوده است، آن بزرگ پرچمدار نهضت عاشورا با کمال شهامت به پا خاست و خطبۀ[122] معروف خود را در مجلس یزید ایراد فرمود. در اینجا با ذکر فرازهایی از آن خطبۀ مهم، به برخی از پیام های آن، اشاره میکنیم:
- شکر الاهی در همه حال:
دختر گرامی علی (ع)، در اوج مصائب و گرفتاری ها، به عنوان یک بندۀ کامل، شاکر و صابر، ابتدا به حمد و ستایش خداوند میپردازد و این گونه سخن خود را آغاز میکند: «الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلَّى اللهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَجمَعین؛ حمد و سپاس، مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است و درود خدا بر پیامبر (ص) و همه اهل بیت او».
- توجه به کلام وحی:
حضرت زینب (س) سخنان خود را با آیه ای از قرآن آغاز میکند و میفرماید: «صَدَقَ اللهُ کذَلِک یقُولُ: «ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذِینَ أَساؤُا السُّواى أَنْ کذَّبُوا بِآیاتِ اللهِ وَ کانُوا بِها یسْتَهْزِؤُنَ؛[123] سخن خداوند متعال راست است که این گونه فرمود: سرانجامِ کسانی که اعمال بد مرتکب شدند به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به سخره گرفتند».
- زوال پندارهای اهل باطل و موقتی بودن پیروزی ستمگران:
حضرت زینب (س) این حقیقت را به رخ یزید کشید که پندارهای اهل باطل، زوال پذیر است و باقی نمی ماند. ایشان با استیضاح یزید، پیروزی خیالی وی را به سخره گرفت و به تمام ستمگران و مستکبران عالم فهمانید که لذت حیوانی غلبه اهل باطل بر لشکریانِ حق، موقتی است و خیلی زود به پایان خواهد رسید و آثار زشت جنایات آنان در پرونده ننگینشان برای همیشه باقی خواهد ماند، وی در این باره فرمود: «ای یزید! تو چون اطراف زمین و آفاق آسمان را بر ما بستی [و راه چاره را بر ما مسدود کردی] تا آن جا که ما را همانند [بردگان و] اسیران [کفار، دیار به دیار،] به هر سو کشاندی، آیا چنین میپنداری که ما نزد خدا خوار هستیم و تو نزد خدا گرامی هستی؟ و میپنداری این چیره شدن تو بر ما، بیانگر شکوه و ارزشمندی تو در پیشگاه خدا است؟؛ از این رو بینی بالا کشیدی و تکبر کردی و به خود بالیدی، و خرم و شادان شدی که دنيا در اختیار تو است و کارهاى تو آراسته است و ملک و پادشاهى ما برای تو خالص گشته است؟ اندکى آهستهتر! جاهلانه قدم بر ندار!».
- مهلت خداوند برای ستمگران:
یکی از سنت های تغییر ناپذیر خداوند متعال، مهلت دادن به ستمگران است. مهلت دادن خداوند به اهل باطل نه به سود آنان، بلکه برای آزمایش و سنگینی گناه و مجازات بیشترشان است؛ عقیله بنی هاشم نیز، در مقابل یزید به این سنت الاهی استناد نمود: «آنها كه كافر شدند، (و راه طغيان پيش گرفتند،) تصور نكنند اگر به آنان مهلت مىدهيم، به سودشان است! ما به آنان مهلت مىدهيم فقط براى اينكه بر گناهان خود بيفزايند؛ و براى آنها، عذاب خواركنندهاى (آماده شده) است!». [124]
بانوی حماسه آفرین عاشورا از مجلس یزید به تمامی جنایتکاران در طول تاریخ اخطار کرد که پیروزی موقتی آنان و آزادی عملی که دارند به این معنا نیست که افرادی صالح و درستکار هستند و خداوند از آنان خشنود است؛ بلکه برعکس، خداوند متعال با مهلتی که به آنان داده، در حقیقت، آنان را به حالشان رها کرده است؛ زیرا لیاقت و شایستگی هدایت ندارند. آنان در این فرصت، طغیان و سرکشی را به اوج خود میرسانند و بارشان سنگینتر و کیفرشان بیشتر خواهد بود.
- بیان تفاوت عدالت الاهی با عدالت یزیدی:
استفاده ابزاری از مذهب، از حربههای رایج اهل باطل در فریب دادن افکار عمومی است. آنان از واژههای مقدس برای تحمیل حکومت خود و سلطه بیشتر بهره میبرند؛ همچنان که امروزه هم، این رسم پا برجاست. کلمات مقدس عدالت، آزادی، حقوق بشر، اصلاحات و…، از جمله واژه های مردم فریبی است که مورد سوء استفاده مستکبران عالم قرار گرفته است. آن بانوی بزرگوار با کمال هشیاری به این حربه یزید میتازد و وی را در میان افکار عمومی به محاکمه میکشد که: تو که در جایگاه پیامبری نشستهای که مظهر عدالت بود، آیا عدالت او را اجرا میکنی؟!
آن حضرت آن گاه به مفهوم عدالت یزیدی پرداخت و آن را به صورت شایستهای برای آیندگان ترسیم فرمود و با ندای رسا اعلام کرد که آیا معنای عدالت در قاموس اهل باطل، این است که فرزند آزادشدگان، زنان و کنیزان خود را در پس پرده و حجاب نگه داشته؛ اما دختران رسول خدا (ص) را هتک حرمت کنند و آنان را در کوچه و بازار به عنوان اسیر جنگی بگردانند؟! آیا این توقع بی جایی است که زینب کبری (س) از فرزند هند جگرخواره داشته باشد؟.
- تشریح علت کینه یزید از اهل بیت (ع):
حضرت زینب (س) به ریشۀ شخصیت فاسد یزید پرداخته و دودمان جنایتکارش را به رخش میکشد که بخشی از ستم ها و اعمال ننگین یزید، مرهون پدران و نیاکان جنایت پیشه او است. آن بانو در ادامه خطبه میفرماید: «به راستی چگونه توقع و امید دلسوزی از [پسر آن] کسی باشد که دهانش جگر پاکان را جوید و بیرون انداخت و گوشتش از خون شهیدان رویید».
- دعا، سلاح برندۀ مظلومان:
در اینجا شیر زن خاندان رسالت، در اوج مظلومیت، با توسل به سلاح دعا، از محضر حضرت حق، دادخواهی میکند و عرضه میدارد: «خدایا حق ما را بازستان و از آنان که به ما ستم کردند انتقام بگیر و خشم خود را بر کسانی که خون های ما را ریختند و یاران ما را کشتند، فرود آر»، آن گاه خطاب به طاغوت زمان میگوید: « سوگند به خدا، جز پوست خود را ندریدی و جز گوشت خود را نبریدی».
- دفاع از فرهنگ شهادت:
پیام آور خون شهیدان دشت نینوا، در سخنرانی خود به نحو شایستهای، مقام شهیدان را از منظر وحی بیان میکند و با عبارات خود، به تفسیر آیه شهادت میپردازد و پیروزی حقیقی شهیدان در دادگاه عدل الهی را اعلام میدارد: « ای یزید! هر آینه بر رسول خدا (ص) وارد میشوی با همین باری که از ریختن خون فرزندان رسول خدا (ص) و هتک حرمت او درباره خاندان و خویشاوندانش بر دوش داری. هنگامی که خداوند همه را جمع میکند و حق آنان را باز میگیرد. [قرآن فرموده است:] هرگز گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شدهاند، مردهاند بلکه آنها زندهاند و در پیشگاه خدا [از نعمتها و مواهب] روزی داده میشوند».[125]
- اعتماد به نفس، شهامت و شجاعت:
او در مقابل طاغوت ستمگری که تمام ممالک اسلامی را زیر سیطره قدرت خود دارد، چنان با شهامت سخن میگوید که ارکان قدرت او و تمام وجودش را به لرزه در میآورد و میفرماید: «ای یزید! گرچه در ظاهر پیشامدهای ناگوار، مرا با تو رو به رو کرده و به گفتوگو کشانده است، ولی من برای تو ذرّهای ارزش قائل نیستم، تو را تحقیر میکنم و سرزنش و ملامت و توبیخ میکنم، اما چه کنم که چشم ها پر از اشک و سینهها سوزان است».
- خبر غیبی حضرت زینب (س) از آینده:
آن گرامی در ادامه خطبه، از آینده دردناک یزیدیان خبر داده و فردای درخشان حماسه آفرینان عاشورا و پیروزی همیشگی مرام حسینی را نوید میدهد و به دشمن نهیب میزند که: «ای یزید؛ هر نیرنگی که خواهی بزن و هر اقدامی که توانی، بکن و هر کوشش که داری، دریغ مدار، سوگند به خدا که نمیتوانی نام ما را محو کنی و نمیتوانی نور وحی ما را خاموش سازی. تو نمیتوانی عظمت امر ما را درک کنی و ننگ این ستم را هرگز از خود نتوانی زدود؟!».
«آیا غیر از این است که رأی [طرح و نقشههای] تو سست و مدّت حکومت تو اندک و جمعیت تو پراکنده است؟ آن روزی که منادی فریاد میزند: آگاه باشید، لعنت خدا بر گروه ستمکاران باد».
این سخنان که همه خبرهای غیبی است و از زبان یادگار رسول خدا (ص) تراوش میکند، بخش دیگری از شخصیت زینب کبری (س) را آشکار میکند. آن سلاله روشن بین علوی و فاطمی، در آن موقعیت حساس و تاریخی- که هیچ سخنور ماهری، حتی قادر به تعادل در گفتار نیست – چنان با اعتماد به نفس عمیقی خبر از آینده داده و طوری پیش بینی دقیقی میکند که ما بعد از صدها سال نتایج آن را به وضوح مشاهده میکنیم. آری امروزه پیش بینی حضرت زینب(س) به وقوع پیوسته و دشمنان امام حسین (ع) خوار و رسوا شده و عظمت نام و یاد و حماسه حسینی(ع) همه عالم را فرا گرفته است.[126]
حضرت زینب (س) و بازگشت به کربلا
کسانی که معتقد هستند حضرت زینب (س) و کاروان اسرا (اهل بیت امام حسین) (ع)، بعد از شام، به کربلا بازگشتند، در تاریخ و زمان این بازگشت اختلاف دارند، بعضی از دانشمندان با توجه به مسافت و زمان رفتن اسرا به کوفه و شام، و توقف آنها در شام، بازگشت به کربلا در اربعین اول شهادت امام حسین (ع) را بعید می دانند، اما عده ای دیگر این امر را با توجه به ادله ای که می آورند امکان پذیر دانسته اند.
در این مقاله به صورت خلاصه به بیان نظریۀ بازگشت اهل بیت (ع) به کربلا در اربعین اول و اشکالات وارد بر آن اشاره می کنیم.
الف. طرفداران نظریۀ بازگشت اهل بیت (ع) به کربلا در اربعین اول:
عده ای از دانشمندان معتقد هستند که بازگشت اسرا به کربلا در همان اربعین اول بوده است، مرحوم شهید سید علی قاضی اولین شهید محراب، کتابی در بازگشت اسرا به کربلا در اربعین اول به رشتۀ تحریر در آورده است، که برای آگاهی از دلایل ذکر شده، باید به آن مراجعه نمود.[127]
ب. اشکالات وارده به بازگشت اهل بیت (ع) در اربعین اول:
مرحوم مطهری در این باره می گوید: “یکی از ادله ای که آن را دلیل بر بازگشت اسرا به کربلا می دانند، جریان ملاقات کاروان حسینی با جابر بن عبد الله و عطیه است، گرچه اصل زیارت جابر در روز اربعین که اول زائر امام حسین(ع) بوده است در کتب معتبره آمده است،[128] اما مصادف شدن جابر با کاروان اسرا را فقط سید بن طاووس در کتاب لهوف[129] نقل کرده است در حالی که در كتاب هاى ديگرش آن را تكذيب كرده و لااقل تأييد نكرده است، این مطلب در كتابهاى دیگر نيست و هيچ دليل عقلى هم قبول نمىكند. علاوه بر این، اصلاً راه شام از کربلا نیست. راه شام به مدينه از خود شام جدا مىشود. در اربعين تنها موضوعى كه مطرح است موضوع زيارت امام حسين است چون اولين زائرش جابر بوده است و در اين روز زيارت امام حسين سنت شده است. اربعين، جز موضوع زيارت امام حسين هيچ چيز ديگرى ندارد، موضوع تجديد عزاى اهل بيت نيست، موضوع آمدن اهل بيت به كربلا نيست”.[130]
شیخ عباس قمی (ره) در بیان حوادث بعد از شهادت امام حسین (ع) می گوید: “آن چه از بعضی مورخان رسیده، که اهل بیت (ع) از راهنمای قافله درخواست کردند، که آنان را از مسیر کربلا به مدینه ببرند و او قبول کرد و در کربلا با جابر ملاقات کردند صحیح نمی باشد؛ زیرا کاروان حسینی را از مسیر اصلی حرکت دادند و نزدیک به چهل روستا و آبادی در بین راه بوده است و با توجه به نقل سید بن طاووس در کتاب اقبال[131] که اهل بیت، حدود یک ماه هم در شام توقف داشته اند، بازگشت آنان به کربلا بعید به نظر می رسد. شیخ مفید[132] و ابن اثیر[133] و دیگران فقط حرکت کاروان حسینی از شام به مدینه را ذکر کرده اند و از مسافرت به عراق نام نبرده اند و شیخ مفید[134] و طوسی[135] و کفعمی[136] گفته اند که روز بیستم صفر، اهل بیت (ع) از شام به مدینه مراجعت کردند و در همان روز جابر برای زیارت به کربلا آمد”.[137]
[1]. انصارى زنجانى، اسماعيل، الموسوعة الكبرى عن فاطمة الزهراء سلام الله عليها، ج 5، ص 378، دليل ما، چاپ اوّل، قم، 1428ق.
[2]. رحمانى همدانى، احمد، فاطمه زهرا عليها السلام شادمانى دل پيامبر، افتخارزاده، سيد حسن، ص 852، دفتر تحقيقات و انتشارات بدر، چاپ چهارم، تهران، 1381ش.
[3]. الموسوعة الكبرى عن فاطمة الزهراء سلام الله عليها، ج 5، ص 39، «و لما جاء موعد ميلاد عقيلة بني هاشم السيدة زينب عليها السّلام كان البيت النبوي ينتظر ساعة الوضع في لهفة و ترقب، فأذيعت البشرى: إن الزهراء وضعت أنثى، و كان ذلك في السنة الخامسة للهجرة».
[4]. انصارى زنجانى، اسماعيل، الموسوعة الكبرى عن فاطمة الزهراء سلام الله عليها، ج1، ص 144، دليل ما، چاپ اوّل، قم، 1428ق.
[5]. همان، ص 143و 144.
[6]. گفته شده: زینب، به معنای درخت خوش منظر یا مرکب از «زین» و «أب»، به معنای زینت پدر است. ر.ک: نمایه: شخصیت حضرت زینب (س) در کلام پیامبر اکرم (ص)، سؤال 2239 (سایت اسلام کوئست: 2856)؛ انصارى زنجانى، اسماعيل، الموسوعة الكبرى عن فاطمة الزهراء سلام الله عليها، ج 5، ص 371، دليل ما، چاپ اوّل، قم، 1428ق.
[7]. الموسوعة الكبرى عن فاطمة الزهراء سلام الله عليها، ج 1، ص 144، «و بكى عليه كما بكى على الحسين (ع) و قال: «من بكى على مصائب هذه البنت كان كمن بكى على أخويها الحسن و الحسين (ع)».
[8]. رحمانى همدانى، احمد، فاطمه زهرا عليها السلام شادمانى دل پيامبر، افتخارزاده، سيد حسن، ص 854، دفتر تحقيقات و انتشارات بدر، چاپ چهارم، تهران، 1381ش.
[9]. جزائری، سید نورالدین، خصائص زینبیه، محقق: باقری بیدهندی، ناصر، ص 65 و 66، مسجد مقدس جمکران، چاپ هفتم، قم، 1387ش.
[10]. الموسوعة الكبرى عن فاطمة الزهراء سلام الله عليها، ج 5، ص 370.
[11]. همان، ص 855 و 856، به نقل از کتاب «زينب کبرى» تأليف نقدى و «الخصائص الزينبيّة» تأليف جزائرى و «الانوار القدسية» ديوان آية اللّه غروى اصفهانى و «عقيلة الوحى» تأليف سيّد شرف الدّين.
[12]. محدثى، جواد، فرهنگ عاشورا، ص 299، نشر معروف، چاپ دوم، قم، 1417ق.
[13]. جزائری، سید نورالدین، خصائص زینبیه، محقق: باقری بیدهندی، ناصر، ص 185 و 186، مسجد مقدس جمکران، چاپ هفتم، قم، 1387ش.
[14]. همان، ص 185 و 187.
[15]. همان، ص 187.
[16]. عبیدلی، یحیى بن حسن، اخبار الزینبات، ص 115- 122؛ رحمانى همدانى، احمد، فاطمه زهرا عليها السلام شادمانى دل پيامبر، افتخارزاده، سيد حسن، ص 869، دفتر تحقيقات و انتشارات بدر، چاپ چهارم، تهران، 1381ش؛ انصارى زنجانى، اسماعيل، الموسوعة الكبرى عن فاطمة الزهراء سلام الله عليها، ج 5، ص 357، دليل ما، چاپ اوّل، قم، 1428ق.
[17]. همان، ص 356 و 370.
[18]. الموسوعة الكبرى عن فاطمة الزهراء، همان، ص 356.
[19]. همان، ص 356 و 370.
[20]. شهیدی، سید جعفر، زندگانى فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، ص 161 و 162.
[21]. نُصَیبین شهری قدیمی و مرزی در جنوب ترکیه است. این شهر در استان ماردین ترکیه واقع شده و ۸۴ هزار نفر جمعیت دارد که بیشتر آنها کُرد هستند. این شهر مکان روی دادن نبرد نصیبین بوده است.
[22]. میرحسینی، سید علی نقی، تحقیقی پیرامون مزار حضزت زینب (سلام الله علیها)، فصلنامه فرهنگ زیارت، سال سوم، شماره هشتم، 1390، ص 109 و 110،به نقل از حسن موسی الصفار، المرأة العظیمة، ص 238.
[23]. نسب شناس معروف، از علمای شیعه در مدینه منوره، از سادات شریف و گران قدر قرن سوم است. برخی از راویان بزرگ شیعه؛ مانند نجاشی، ابن عقده همدانی، شیخ مفید، شیخ صدوق، شیخ طوسی، ابن شهر آشوب و علامه حلی، از وی روایت نقل کرده اند. از عبیدلی چند اثر باقی مانده که یکی از آنها «اخبار الزینبیات» است. ر.ک: عبیدلی، یحیى بن حسن، اخبار الزینبیات، به کوشش: محمد جواد حسینی مرعشی نجفی، ص 14 – 18؛ سید محمد کاظم قزوینی، زینب الکبری من المهد الی اللحد، ص 410.
[24] . اخبار الزینبات، ص 115- 122.
[25]. این محل به نام های «الحمراء»، «الحمراء القصوی»، و «قناطر السباع» ثبت شده است. اولین کسی که محله قناطر السباع را در شهر قاهره به وجود آورد، ملک الظاهر رکن الدین بَیبَرس (یا میبرس) (625 – 675 ق) بود. او از پادشاهان ترک نژاد و غلامان ایوبی بود که در عصر حکومت ممالیک در مصر به سلطنت رسید. وی در محل قناطر السباع، چندین صورت سباع (درندگان) را بر روی سنگ حک کرد؛ از این رو، آن محل قناطر السباع نام گرفت. ر.ک: تحقیقی پیرامون مزار حضزت زینب (سلام الله علیها)، ص 136 و 137، پاورقی شماره 16.
[26]. اخبار الزینبات، ص 115- 122.
[27]. شبلنجى، مؤمن بن حسن، نور الأبصار في مناقب آل بيت النبي المختار (صلى الله عليه و آله)، ص 377، ناشر: رضى، قم، بی تا.
[28]. قزوینی، سید محمد کاظم، زندگانی حضرت زینب (سلام الله علیها) از ولادت تا رحلت، مترجم: کرمی فریدنی، علی، ص 603 – 609؛ تحقیقی پیرامون مزار حضزت زینب (سلام الله علیها)، ص 117 و 118.
[29]. همان، ص 119 و 120.
[30]. همان، ص 117، به نقل از المرأة العظیمة، ص 255.
[31]. همان.
[32]. سیده نفیسه (زاده:۱۴۰ هجری قمری، مکه – درگذشت:رمضان ۲۰۸هجری قمری، مصر)؛ دختر حسن بن زید بن حسن، از امامزادگان مدفون در کشور مصر است که منابع تاریخی، او را از زنان عابد، زاهد، محدث، نیکوکار و حافظ قرآن کریم شمردهاند. وی همسر اسحاق مؤتمن فرزند امام جعفر صادق (علیه السلام) بود. مقبره این بانو در قاهره از زیارتگاههای مشهور مسلمانان به ویژه شیعیان مصری و دیگر کشورها به شمار میآید.
[33]. همان، ص 121، به نقل از المرأة العظیمة، همان.
[34]. امین عاملى، سید محسن، أعیان الشیعة، ج 7، ص 140 و 141، ناشر: دار التعارف، بیروت، 1403 ق.
[35]. تحقیقی پیرامون مزار حضزت زینب (سلام الله علیها)، ص 125 و 126.
[36]. قائدان، اصغر، اماکن زیارتی سیاحتی سوریه، ص 52، ناشر: نشر مشعر، چاپ ششم، تهران، 1386 ش.
[37] . مرقد العقلیة زینب علیها السلام، ص 45؛ اماکن زیارتی سیاحتی سوریه، ص 53 و 54.
[38]. نقدى، شیخ جعفر، زینب کبری، به نقل از ستارگان درخشان، ج 2، ص 183 ـ 184؛ أعيان الشيعة، ج 7، ص 140 و 141.
[39]. ر.ک: سفرنامه ابن بطوطه، ج 1، ص 99.
[40]. ر.ک: احمد بن ابی طاهر مروزی (ابن طیفور)، بلاغات النساء، ص 23.
[41]. تحقیقی پیرامون مزار حضزت زینب (سلام الله علیها)، ص 134، به نقل از سید محمد کاظم قزوینی، زینب الکبری من المهد الی اللحد، ترجمه محمد اسکندری، ص 404.
[42]. مسعودى، على بن حسین، التنبيه و الإشراف؛ تصحيح: عبدالله اسماعيل الصاوى، ص 260، ناشر: دار الصاوي ( افست قم: مؤسسة نشر المنابع الثقافة الاسلامية)، قاهرة، بى تا.
[43]. مرقد العقلیة زینب علیها السلام، ص 103.
[44]. تحقیقی پیرامون مزار حضزت زینب (سلام الله علیها)، ص 111، به نقل از زینب الکبری من المهد الی اللحد، ترجمه محمد اسکندری، ص 401 و 402؛ المرأة العظیمة، ص 252.
[45]. به نقل از نوادگان ایشان
[46]. “في بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصال.” نور، 36.
[47]. ر.ک: سایت حوزه نت: (محل دفن حضرت زینب علیها السلام).
[48]. رحمانى همدانى، احمد، فاطمه زهرا عليها السلام شادمانى دل پيامبر، افتخارزاده، سيد حسن، ص 864، دفتر تحقيقات و انتشارات بدر، چاپ چهارم، تهران، 1381ش.
[49]. همان، ص 865.
[50]. طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الورى بأعلام الهدى، ج1، ص 396 و 397، چاپ اول، آل البيت، قم ، 1417 ق.
[51]. قمی، شیخ عباس، سفینةالبحار، ج 1، ص 558.
[52]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 45، ص 164، نشر اسلامیة، چاپ دوم، تهران، 1395ق.
[53]. فاطمه زهرا عليها السلام شادمانى دل پيامبر، ص 865.
[54]. مریم، 1.
[55] . جزائری، سید نورالدین، خصائص زینبیه، محقق: باقری بیدهندی، ناصر، ص 82 و 83، مسجد مقدس جمکران، چاپ هفتم، قم، 1387ش.
[56]. نجفى، محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، محقق: قوچانى، عباس و آخوندى، على، ج 4، ص 307، دار إحياء التراث العربي، چاپ هفتم، بيروت، بی تا.
[57]. خصائص زینبیه، ص 257-259.
[58]. ذاریات، 56، «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ».
[59]. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج 5، ص 417، دار التراث، چاپ دوم، بيروت، 1387 ق.
[60]. محلاتی، شیخ ذبیح الله، ریاحین الشریعة، ج 3، ص 62، دار الکتب الأسلامیة، تهران، بی تا.
[61]. همان.
[63]. ریاحین الشریعة، همان.
[64]. جزائری، سید نورالدین، خصائص زینبیه، محقق: باقری بیدهندی، ناصر، ص 119 و 120، مسجد مقدس جمکران، چاپ هفتم، قم، 1387ش.
[65]. سید رضی، نهج البلاغة، دشتى، محمد، ح 474، ص 741، مشهور، چاپ اول، قم، 1379ش، «وَ قَالَ (ع): مَا الْمُجَاهِدُ الشَّهِيدُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَعْظَمَ أَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ لَكَادَ الْعَفِيفُ أَنْ يَكُونَ مَلَكاً مِنَ الْمَلَائِكَة».
[66]. رحمانى همدانى، احمد، فاطمه زهرا عليها السلام شادمانى دل پيامبر، افتخارزاده، سيد حسن، ص 863، دفتر تحقيقات و انتشارات بدر، چاپ چهارم، تهران، 1381ش.
[67]. جزائری، سید نورالدین، خصائص زینبیه، محقق: باقری بیدهندی، ناصر، ص 156، مسجد مقدس جمکران، چاپ هفتم، قم، 1387ش، بعضی از اهل تحقیق در معنای این جمله «دخلت زینب علی ابن زیاد و هی تستر وجهها بکمّها (لانّ قناعها قد اخذ منها)» گفته اند: جهت پوشاندن صورت به آستین، همانا عدم تحمل دیدن دشمنان برادر خود حسین (ع) بوده نه این که آن حضرت صورت مبارکش باز بوده، علاوه «قناع» پارچه ای است که دور سر می پیچند و ربطی به طرف صورت ندارد که به واسطۀ بردن آن بی روپوش بماند.
[68]. سایت حوزه نت، «ورثت زینب من امها، کل الذی جری علیها و صار، زادت ابنة علی امها، تهدی من دارها الی شر دار، تستر بالیمنی وجوها فان، اعوزها الستر تمد الیسار».
[69]. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 45، ص 134، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 ق، «أ من العدل یابن الطلقاء تخدیرک حرائرک و امائک و سوقک بنات رسول الله سبایا؟ قد هتکت ستورهن و ابدیت وجوههن».
[70]. بقره، 153، 155،250 و …
[71]. طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج، ج2، ص 310، مرتضى، چاپ اول، مشهد، 1403ق، «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي حَكَمَ لِأَوْلِيَائِهِ بِالسَّعَادَةِ وَ خَتَمَ لِأَصْفِيَائِهِ بِالشَّهَادَة».
[72]. فاطمه زهرا علیها السلام شادمانى دل پیامبر، ص 866.
[73]. بحار الأنوار، ج 45، ص 115، «کیف رأیت صنع الله بأخیک واهل بیتک».
[74]. همان، ص 116، «ما رأیتُ الّا جمیلاً».
[75]. ر.ک: سایت حوزه نت.
[76]. ر.ک: سایت تبیان.
[77]. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج 45، باب 39، ص 116، مؤسسة الوفاء، بیروت، لبنان، 1404ق.
[78]. همان، ج 44، باب 35، ص 297؛ ج 6، باب 6، ص 154.
[79]. مطهری، مرتضی، مقتل مطهر، محقق: صالحان، جعفر، گفتار 36، ص180، زمان، چاپ چهارم، تهران، 1382ش.
[80]. چگونه دیدی كار خدا را با برادر و خاندانت؟…، بحارالانوار، ج 45، باب 39، ص 115.
[81]. تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، محقق: درايتى، مصطفى، ص 395، دفتر تبليغات، چاپ اول، قم، 1366ش، «الإیثار أعلی الإیمان».
[82]. همان، «الإیثار أعلی الإحسان».
[83]. بحرانى اصفهانى، عبد الله بن نور الله، عوالم العلوم و المعارف (مستدرك حضرت زهرا تا امام جواد عليهم السلام)، محقق: موحد ابطحى ، محمد باقر، ج 11، قسم 2 (فاطمة س)، ص 954، مؤسسة الإمام المهدى عجّل الله تعالى فرجه الشريف، چاپ اول، قم، 1413ق، «انها کانت تقسم ما یصیبها من الطعام علی الاطفال لان القوم کانوا یدفعون لکل واحد منا رغیفا من الخبز فی الیوم واللیلة».
[85]. طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج، ج 2، ص 303، مرتضى، چاپ اوّل، مشهد، 1403ق.
[87]. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 45، ص 108، دار إحياء التراث العربي، چاپ دوم، بيروت، 1403ق.
[88]. همان، ص 110.
[89]. سید رضی، نهج البلاغة، صبحی صالح، خ 193، ص 303، هجرت، چاپ اوّل، قم، 1414ق، «عظم الخالق فی أنفسهم فصغر ما دونه فی أعینهم».
[90]. بحار الانوار، ج 45، ص 115 و 154، «الحمدلله الذی اکرمنا بنبیه محمد (صلی الله علیه و آله) وطهرنا من الرجس تطهیرا وانما یفتضح الفاسق ویکذب الفاجر وهو غیرنا».
[91]. همان، ص 134، «لئن جرت علی الدواهی مخاطبتک انی لاستصغر قدرک واستعظم تقریعک واستکبر توبیخک».
[93]. البته این بدان معنا نیست که وی بدون اجازۀ شوهرش اقدام به این مسئولیت نمود، بلکه با اذن و رضایت شوهر به وظیفه اش عمل کرد.
[94]. احزاب، 21.
[95]. ممتحنه، 4.
[96]. عبدالرحمان (بنت الشاطی)، عائشه، السیدة زینب، ص 9 و10، 157و 158.
[97]. سایت يا حسين شهيد به نقل از ریاض المصائب، ص 47.
[98]. مجلسی، بحارالأنوار، ج 43، ص 231، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1404ق.
[99]. سایت يا حسين شهيد، همان.
[100]. همان، به نقل از زینب کبری سلام الله علیها، ص 104، گفتنی است که مسئله گریه کردن در این جهت مانند شفاعت است به این معنا که این آمرزش به طور مطلق و بدون قید و شرط نیست، بلکه دارای شرایطی است که در جای خود به اثبات رسیده است.
[101]. رحمانى همدانى، احمد، فاطمه زهرا عليها السلام شادمانى دل پيامبر، افتخارزاده، سيد حسن، ص 857، دفتر تحقيقات و انتشارات بدر، چاپ چهارم، تهران، 1381ش.
[102]. همان، ص 857 و 858.
[103]. همان، ص 858 و 859.
[104] . ذوالفقاری، لیلا، مجله آشنا، ش 117، با دخل و تصرف.
[105]. شریعتی، علی، حسین وارث آدم، مجموعه آثار شماره 19، ص 189، قلم، چاپ دهم، تهران، 1381ش.
[106]. الهی، حسن، عقیله بنیهاشم، ص 122، نهار، تهران، 1375ش.
[107]. حسین وارث آدم، همان، ص 193.
[108]. روم، 10، «ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذينَ أَساؤُا السُّواى أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ كانُوا بِها يَسْتَهْزِؤُنَ».
[109]. عقیله بنیهاشم، ص 216.
[110]. دبیر حاج سید جوادی، سیدحسن، زینب حماسهای بر فراز تاریخ، ص 164، نوید، تهران، 1360ش.
[111]. عقیله بنیهاشم، ص 196و 197.
[112]. فاطمه زهرا علیها السلام شادمانى دل پیامبر، ص 866.
[113]. بحار الانوار، ج 45، ص 114.
[114]. ر.ک: سایت مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی.
[115]. طبرسى، احمد بن على، الاحتجاج على أهل اللجاج، ج 2، ص 303، مرتضى، چاپ اوّل، مشهد، 1403ق.
[116]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 17، ص 408 و 409، صدرا، تهران، بی تا.
[117]. بحارالانوار، ج 45، ص 108.
[118]. مجموعه آثار، همان، ص 409.
[119]. همان.
[120]. طبرسى، احمد بن على، الاحتجاج على أهل اللجاج، ج 2، ص 307، مرتضى، چاپ اوّل، مشهد، 1403ق،
«لَعِبَتْ هَاشِمُ بِالْمُلْكِ فَلَا خَبَرٌ جَاءَ وَ لَا وَحْيٌ نَزَلَ
لَيْتَ أَشْيَاخِي بِبَدْرٍ شَهِدُوا جَزَعَ الْخَزْرَجِ مِنْ وَقْعِ الْأَسَلِ
لَأَهَلُّوا وَ اسْتَهَلُّوا فَرَحاً وَ لَقَالُوا يَا يَزِيدُ لَا تَشَلَ
فَجَزَيْنَاهُ بِبَدْرٍ مَثَلًا وَ أَقَمْنَا مِثْلَ بَدْرٍ فَاعْتَدَلَ
لَسْتُ مِنْ خِنْدِفَ إِنْ لَمْ أَنْتَقِمْ مِنْ بَنِي أَحْمَدَ مَا كَانَ فَعَل».
[121]. همان، «یا حُسَینَاهْ یا حَبِیبَ رَسُولِ اللهِ! یا ابْنَ مَكَّةَ وَ مِنَى! یا ابْنَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ سَیدَةَ النِّسَاءِ! یا ابْنَ بِنْتِ الْمُصْطَفَى!»
[122]. همان، ص 308.
[123]. روم، 10.
[124]. آل عمران، 178.
[125]. همان، 169.
[126]. ر.ک: سایت جامع تبلیغ، ذی طوی.
[127]. قاضی، سید محمد علی، تحقیق دربارۀ اول اربعین حضرت سید الشهداء، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، تهران، 1383ش؛ در ضمن برای آگاهی بیشتر در این زمینه به مقالۀ «تحلیل مبناى تاریخى اربعین حسینى / محمد فاضل» مراجعه کنید.
[128]. طبری، عماد الدین، بشارة المصطفی، ج1، ص 74، کتابخانۀ حیدریه، نجف، 1383ق.
[129]. سید بن طاووس، اللهوف، ص 196، جهان، تهران، 1348ش.
[130]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 17، ص 78 و 79، صدرا، تهران، بی تا.
[131]. سید بن طاووس، اقبال الأعمال، ج1، ص 589، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1367ش.
[132]. شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 122، کنگرۀ شیخ مفید، قم، 1413ق.
[133]. ابن اثیر، عز الدین، الکامل، ج 4، ص 88.
[134]. شیخ مفید، مسار الشیعة، ص 46، کنگرۀ شیخ مفید، قم، 1413ق.
[135]. طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، ج1، ص 787، مؤسسة فقه الشیعة، بیروت، 1411ق.
[136]. کفعمی، ابراهیم بن علی، المصباح، ص 509، رضی، قم، 1405ق.
[137]. قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، ج 1، ص 417، هجرت، قم، 1410ق.