کپی شد

زهیر و پیشنهاد جنگ با لشگر حر

کاروان حسینى به موازات سپاهیان حرّ حرکت مى‌کرد که ناگاه از دور سوارى نمایان شد. او پیک ابن زیاد بود و نامه‌اى از سوى وى براى حرّ آورده‌بود. در آن نامه، ابن زیاد نوشته بود: با رسیدن این نامه بر حسین بن على فشار بیاور و او را در بیابانى بى‌آب و علف فرود آر. حرّ متن نامه را براى امام (علیه السلام) خواند و آن‌حضرت را در جریان مأموریت خویش قرار داد. امام (علیه السلام) فرمود: پس بگذار ما در بیابان نینوا یا غاضریات و یا شفیه فرود آییم. حر، گفت: نمى‌توانم با این پیشنهاد شما موافقت کنم؛ زیرا من دیگر در تصمیم‌گیرى آزاد نیستم و همین نامه‌رسان جاسوس ابن زیاد است… در این هنگام، زهیر بن قین گفت: براى ما جنگیدن با این گروه اندک از نبرد با افراد بسیارى که پشت سر آن‌ها است آسان‌تر است. به خدا سوگند، طولى نخواهد کشید که لشکریان بسیارى براى حمایت از اینان مى‌رسد و دیگر ما در برابر آنان توان مقاومت نخواهیم داشت. امام (علیه السلام) در پاسخ به پیشنهاد زهیر فرمود: «ما کنت لأبدأهم بالقتال»[1]؛ من هرگز شروع‌کننده جنگ نخواهم بود.[2]

زهیر گفت: “در این نزدیکی و در کنار فرات آبادی‌ای است که دارای استحکامات طبیعی است؛ در آنجا فرود آییم. و اگر این عده جلوی ما را گرفتند با آنان می‌جنگیم که جنگ با این گروه برای ما آسان‌تر است از کسانی که بعدا می‌آیند.” امام حسین(علیه السلام) نام آبادی را پرسید. زهیر گفت: عقر. امام(علیه السلام) فرمود: “پناه می‌برم به خدا از “عقر![3]

کاروان امام(علیه السلام) پنج شنبه، ۲ محرم سال ۶۱ هجری، به سرزمین نینوا، وارد شد.

 

[1]. نجمی، محمد صادق، سخنان حسین بن على، ص ۱۱۷.

[2]. دانشنامه اسلامی .

[3]. بلاذری، انساب الاشراف،تحقیق محمدباقر محمودی، ج۳، ص۱۷۶؛ ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۱-۵۲. دینوری، احمد بن داود، الاخبار الطوال، ص۲۵۱-۲۵۲؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم،ج۴، ص۳۰۹؛ مفید، محمد بن محمد، الارشاد،ج۲، ص۸۳-۸۴.