searchicon

کپی شد

زهد امام علی (علیه السلام)

از مهم‌ترين جلوه‏هاى زندگى امام علی (علیه السلام)، زهدى است كه سرتاسر زندگى آن حضرت را پوشانده است. آن حضرت زاهدى بود كه می توانست همه چيز داشته باشد، اما از آنها با میل و اختیار اعراض كرد.

گروهى نزد عمر بن عبدالعزيز، سخن از زهاد به ميان آورده و درباره زاهدترين شخص پرس‏وجو مى‏كردند. بعضى از حاضران، افرادی را نام بردند. عمر بن عبدالعزيز گفت: «أزهد الناس فی الدنیا على بن ابى طالب (عليه السّلام)»؛ [1] «زاهد ترین مردم در دنیا علی بن ابی طالب (علیهما السلام) است».

امام فقرا را در اطراف خويش جمع كرده، به آنها طعام می داد و با آنها با رفق و مهربانى برخورد مى‏كرد. آن گاه همين ‏كه آنان آرام مى‏گرفتند، نزد دسته‏اى از آنها رفته و مى‏پرسيد: آيا آسوده‏ايد؟ مى‏گفتند: آرى، همان جا مى‏نشست و با آنان خوراک مى‏خورد.[2] گاه مى‏شد كه در وقت نماز تنها پيراهنش كه خيس بود بر تن داشت و پیراهن دیگری نداشت و در حال خطبه ‏خواندن، آن را تکان می داد تا خشک شود.[3] همان‌گونه که در نهج البلاغه آمده است، امام (علیه السلام) مكرر از زندگى ساده خويش ياد كرده است.[4] زمانى كه يكى از ياران ديد كه امام غذاى بسيار ساده‏اى دارد، به آن حضرت گفت: آيا در عراق كه بهترين طعام‌ها در آن است، چنين مى‏كنى؟.[5]

امام خود بهترين مصداق عمل به مطالبى بود كه در اعتراض به عثمان بن حنيف[6] و يا در خطبه‏هاى عمومى درباره دنيا به مردم مى‏فرمود.

اسود بن قيس مى‏گويد: امام على (عليه السّلام) در رحبه كوفه،[7] مردم را اطعام مى‏كرد، اما خود در خانه خود، غذا مى‏خورد. يكى از اصحابش می گوید: من پيش خود گفتم: على در منزل خود، غذاى لذيذتر از طعامى كه به مردم داده، مى‏خورد، غذا خوردن را رها كرده به دنبال او راه افتادم. آن حضرت به من فرمود: آیا غذا خورده ای؟ گفتم: نه. فرمود: پس با من بیا. همراه حضرت تا منزلش رفتم. در منزل فضه را صدا زد. خادمی سیاه چهره آمد، حضرت از وی خواست تا براى آنها غذا بياورد. فضه، گرده نانى همراه با ظرف دوغى آورده و نان را در آن تريد كرد، در حالى كه در آن سبوس گندم وجود داشت. به اميرالمؤمنين على (عليه‌السّلام) عرض كردم: اگر مى‏فرموديد آرد بى‏سبوس بياورند بهتر بود. امام در حالى كه مى‏گريست فرمود: به خدا سوگند هرگز نديدم كه در خانه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نان بدون سبوس باشد.[8]

عقبة بن علقمه مى‏گويد: بر امام على (عليه السّلام) وارد شدم، پيش رويش دوغ ترشى نهاده بود كه ترشى و پرآبى آن، آزارم داد. عرض كردم: آيا از اين دوغ ميل مى‏كنيد؟ امام فرمود: اى ابا الخبوب! پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله) را ديدم كه از اين بدتر مى‏خورد و از لباس من‏ خشن‏تر مى‏پوشيد. من بيم آن دارم اگر كارى را كه او انجام مى‏داده انجام ندهم به او ملحق نشوم.[9] زمانى كه براى امام فالوده آوردند، فرمود: من از چيزى كه پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله) نخورده، نمى‏خورم.[10] معناى اين سخن آن نبود كه خوردن اين چيزها نادرست است، بلكه براى امام، تبعيت محض از رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) از هر جهت اهميت داشت.

نقل شده: امیرالمؤمنین (علیه السلام)، عمرو بن سلمه را به حكومت اصفهان گماشت. زمانى كه عمرو (برای آوردن مالیات و هدایا) عازم كوفه شد، در شهر حلوان خوارج بر سر راه او قرار گرفتند. (وقتى خوارج از آن جا دور شدند)، خراج و هدايا را به كوفه آورد. امام به وی دستور داد تا آنها را در رحبه گذاشته و فرزندانش را بر آن گمارد تا آن را بين مسلمانان تقسيم كند.

ام كلثوم كسى را نزد عمرو فرستاد و گفت: قدرى از عسلی كه آورده‏اى براى من بفرست. او نيز دو ظرف از عسل (و دو ظرف از روغن) نزد دختر امام فرستاد. زمانى كه امام (علیه السلام) براى نماز به مسجد آمد، ظرف ها را شمرد، مشاهده كرد كه دو ظرف از آنها كم شده است. عمرو را صدا زد و درباره آنها پرسيد. او گفت: ای امیرالمؤمنین، نپرس كه چه شده است، دو ظرف به جای آن دو خواهیم گذاشت. امام فرمود: مى‏خواستم بدانم كه قضيه اين دو ظرف چيست؟ او گفت: ام كلثوم نزد من فرستاد و من هم دو ظرف به او دادم.

امام فرمود: من به تو امر نموده بودم تا اين هدايا را بين مردم تقسيم كنى! آن گاه در پى ام كلثوم فرستاد تا دو ظرف را بياورد. وقتى آورد قدرى از سر آنها كم شده بود. امام در پى تجار فرستاد تا قيمت قسمت كم شده را معين كنند، چيزى بیش از سه درهم شد. امام در پى ام كلثوم فرستاد تا اين پول را بدهد. پس از آن، عسل‌ها را بين مسلمانان تقسيم كرد.[11]

نمونه‏هاى فراوانى از اين دست، در کتاب «الغارات» و آثار ديگر آمده است. امام (علیه السلام) در جمله‌ای فرمود: «انا الذي أهنت الدنيا»؛[12] «من كسى هستم كه دنيا را خوار كردم». همین جمله به طور کامل روش برخورد آن حضرت با دنيا را نشان مى‏دهد.[13]

[1]. ابن كثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج ‏8، ص 5.

[2]. اسکافی، محمد بن عبدالله، المعيار و الموازنة في فضائل الإمام أمير المؤمنين على بن أبى طالب صلوات الله عليهما، مصحح: محمودی، محمد باقر، ص 240؛ جعفریان‏، رسول، حیات فکرى و سیاسى ائمه، ص 114.

[3]. المعيار و الموازنة، ص 241.

[4]. به عنوان نمونه ر.ک: سید رضى، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق/ مصحح: ‏‏صالح، صبحی، نامه 45، ص 416 و 417.

[5]. المعيار و الموازنة، ص 249؛ حیات فکرى و سیاسى ائمه، ص 114.

[6]. نهج البلاغة، نامه 45، ص 416 و 417.

[7]. نام محله ای در کوفه، یا حیات و قسمت وسیع مسجد كوفه. ر.ک: زبیدی واسطی، سید محمد مرتضى‏، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق: شیرى، على، ج ‏2، ص 18 و 19.

[8]. بلاذرى، احمد بن يحيى، أنساب الأشراف، ج ‏2، ص 187؛ ر.ک: ثقفى، ابراهیم بن محمد، الغارات‏، ج ‏1، ص 85‏.

[9]. الغارات، ج 1، ص 84 و 85.

[10]. خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ص 119.

[11]. ر.ک: ابن عساكر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج ‏42، ص 479؛ شوشتری، قاضى نور الله، إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج ‏32، ص 229 و 230.

[12]. إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج ‏8، ص 261.

[13]. ر.ک: حیات فکرى و سیاسى ائمه، ص  113 – 116.