کپی شد
زن
فهرست
مفهومشناسی زن
به انسان ماده «زن» میگویند، که در مقابل آن واژه مرد قرار میگیرد، و نیز به معنای جفت مرد میآید که در عربی به آن زوجه میگویند.[1]
زنان نمونه در تاریخ
در میان اولیاء و صالحان، زنانی بوده اند که در طول تاریخ بشریت در راه توحید و اهداف الهی فداکاری های زیادی کرده اند و نام آنان همواره بر تارک تاریخ بشریت می درخشد، اما در این میان در منابع و گزارشات دینی در روایتی از پیامبر (ص) از چهار زن بزرگوار و با شرافت و با منزلت عالی به عنوان برترین زنان و برترین زنان بهشت یاد شده است و آنان را به بزرگی ستوده اند.
1. مریم دختر عمران
2. خدیجه دختر خویلد
3. فاطمه (س) دختر من
4. آسیه (همسر فرعون) دختر مزاحم.[2]
اما حضرت فاطمه (سلام الله علیها) به عنوان برترین زن از میان این 4 زن معرفی شده است.[3]
همان طور که در روایات آمده است نام پدر حضرت مریم (س): عمران، نام پدر حضرت خدیجه (س): خویلد، نام پدر حضرت فاطمه (س): حضرت محمد (ص)، و نام پدر حضرت آسیه: مزاحم است.
زن در اسلام
زن مسلمان خود زنده کننده شريعت و مدافع آن در تمامى عرصه ها است و از اين راه به مقام عالى انسانيت وارد مى شود و برتر از ملک و حوريۀ بهشتى مى گردد؛ زيرا در تمامى اين عرصه ها شخصيت و عفت و قداست خانواده را نيز حافظ است و از جهتى نقش او فراتر از مرد گشته و خود انسانى است كه انسان مى آفريند و انسان پرورش مى دهد و به تعبير امام خمینی (ره) از دامن اوست كه مرد به معراج مى رود.
پيامبر (ص) زن را كه در دوران جاهليت، انسان محسوب نمى شد و از هرگونه حقوق انسانى محروم بود و گاه بدان جهت كه وجود و حضورش ننگ محسوب مى شد، هنوز چشم نگشوده، زنده در گور مى خُفت، حياتى جديد بخشيد و او را انسانى مشابه مرد كه داراى حقوق و مزايايى است، معرفى نمود. زنى را كه تا آن زمان بسان ساير اموال مرد، به ديگران هديه مى شد و يا به عنوان ارث بين فرزندان ردّ و بدل مى گشت، صاحب حقوق و اموال خويش قرار داد و وارث اموال خويش معرفى نمود.
اسلام مقام زن را تا آن جا بالا آورد كه می توانست در صحنه هاى پيكار عليه شرک، در مقام تعليم و تعلّم يا پرستارى از مجروحان كارزار و تشويق مردان به يارى پيامبر (ص) و تربيت پاكبازانى در راه دين و انسانيت، حاضر شود. لكن در گذر زمان، نه تنها در جوامع غير اسلامى، كه در جوامع اسلامى نيز بار ديگر به نوعى زن از حقوق انسانى اش محروم گشته. برخى او را در كنج خانه زندان كرده و از تعالى و ترقى فكرى و فرهنگى و اقتصادى و… باز مى دارند و عده اى او را از خانه و خانواده جدا ساخته و به پشت فرمان ماشين و هواپيما و عمق معدن ها و پشت دستگاه هاى كارخانه ها فرستاده اند و ديگرى به نوعى ديگر، که این بینش ها مورد تأیید اسلام نیست.
ماهیت زن
ماهیت زنان بر اساس لطافت و ظرافت خاصی نهاده شده است که این موضوع هماهنگ با مسئولیت و منزلت زنان می باشد، اما این لطافت ملازم با ضعف نیست، این طور نیست که هر جا یکی از این دو بود دیگری هم باید کنارش باشد، بلکه امکان دارد موجودی خشن باشد، اما ضعیف و یا بالعکس، همچنین قابل جمع نیز هستند یعنی امکان دارد موجودی هم لطیف و هم ضعیف باشد.
این دو از امور نسبی و تشکیک پذیر نیز می باشند؛ به این معنا که یک چیز نسبت به چیزی می تواند خشن و قوی به حساب آید، اما همان چیز نسبت به چیز دیگر لطیف و ضعیف باشد به عنوان نمونه انسان در منطق قرآن موجودی ضعیف شمرده شده است. “خدا مى خواهد بار شما را سبک كند؛ زيرا آدمى ناتوان آفريده شده است”.[4] اما نسبت به بسیاری از موجودات، قوی به حساب می آید. او کارهایی انجام می دهد که بسیاری از موجودات قوی از انجام آن عاجز هستند، پس باید ملاک ها در قضاوت ها تبیین گردد؛ اگر بر مبنا و ملاکی مثل توانایی جسمی، یک موجودی ضعیف تر است ممکن است بر اساس ملاک دیگر مانند: توانایی علمی و… قوی تر به حساب آید و… .
زن و مرد اگر چه از یک نوع هستند و هر چه از تکوین و تشریع که برای انسان از جهت انسان بودن ثابت است، برای زن و مرد هر دو ثابت است، اما باید توجه داشت که این دو صنف، تفاوت ها و تفاضل هایی نسبت به هم دیگر دارند. آنان از نظر جسمی و شرايط فيزيولوژی متفاوت هستند، به همين جهت برای انجام وظايف ويژه آفريده شده اند. اين تفاوت -نه تبعيض- عين حكمت و برای دوام نسل بشر است و بدان معنا نيست كه راه كمال بر زنان بسته شده يا محدود است، ویژگی روحی جدایی ناپذیر زنان روحیه انفعالی و تأثیرپذیری در قبال عواطف و احساسات می باشد؛ لذا زودتر از مردان دست خوش انفعالات نفسانی مثل شادی و نگرانی و گریه و خنده می شوند.
به عبارت دیگر؛ لطافت زنان كانون مهر و محبت است اين خود نوعی نگرش مثبت و ارزشی، نسبت به مقام زن است. جنبه عاطفی بودن زن ذاتا مانع از تعدیل قوای عقلی و فکری او نیست و زن هم می تواند چون مرد از اعتدال عقل نظری برخوردار باشد و جنبه خردورزی و فرزانگی مقهور عاطفه و احساس او نگردد، البته ممکن است که زنان بیشتر از مردان نیاز به تمرین تعدیل عواطف داشته باشند.[5] زن و دختر از آن جا که موجود بسیار لطیفی هستند و به فرمایش حضرت علی (ع) «زن لطیف و ظریف است»،[6] حساس تر و شکننده تر است و با یک نسیم ممکن است پرپر شود، به همین جهت باید مواظبت ها و مراقبت های خاص خود را داشته باشد.
آری خداوند به مقتضای طبیعت و وظایفی که بر عهده زن است روحیات و توانایی هایی در وجودش قرار داده تا بتواند جوابگو باشد.
زن در قرآن
از نظر قرآن، زن دارای مقام و منزلت بسیار بالا است. قرآن مرد و زن را از لحاظ خلقت از یک جنس و در اصل گوهر انسانی یکی می داند.
از نظر فضیلت و دارا شدن ارزش های والای انسانی و مقام معنوی و توانایی کسب صفات عالیه در تعبیرات قرآن تفاوتی بین زن و مرد دیده نمی شود در این زمینه آیات فراوانی در قرآن مجید وجود دارد در برخی از این آیات، این مضمون به چشم می خورد: «هر کس عمل شایسته انجام دهد و با ایمان باشد چه زن و چه مرد، حیات پاکیزه دارد و به بهشت می رود و نزد خدا مقرب است».[7]
در قرآن از مرد به عنوان پدر و از زن به عنوان مادر همواره باهم نام برده شده است و فرزند مکلّف شده که آنها را احترام بگذارد و بی احترامی ننماید و حتی اگر مشرک بودند با این که توصیه آنها را به شرک نباید بپذیرد ولی در عین حال با آنها به نیکی معاشرت نماید و در همه جا پدر و مادر، یکسان و با هم مورد ستایش قرار گرفته اند. [8]
قرآن در مورد ارزش والای انسانی زن مانند مرد به این موارد اشاره کرده است: «مردان و زنان مسلمان، مردان و زنان مؤمن، مردان و زنان فرمانبردار، مردان و زنان راستگو، مردان و زنان صبرکننده، مردان و زنان فروتن، مردان و زنان روزه گیر و … ».همچنین زن در تفكر قرآنی، همپای مرد، تكامل پذیر است و در پرتو شناخت و عمل می تواند سیر تكاملی داشته باشد. قرآن كریم هرگاه از كمالات و ارزش های والایی كه انسان به آنها می رسد، سخن میگوید، زنان را همدوش مردان قرار می دهد.[9]
قرآن کریم از زنانی نام می برد که مورد لطف خاص الهی و طرف وحی مقام ربوبی بوده و یا فرشتگان با آنان سخن می گفته اند به عنوان نمونه و الگو برای ایمان و مقاومت در راه خدا به مردم معرفی شده اند. در این زمینه می توان به آیات مربوط به حضرت مریم (س)، مادر حضرت موسی و همسر فرعون[10] اشاره کرد.
در مورد حضرت مریم (س) می فرماید: «پروردگارش او (مریم ) را پذیرفت، پذیرفتنی نیکو و او را تربیت نیکو داد و زکریا را کفیل او قرار داد. هرگاه که زکریا در عبادتگاه او وارد می شد، میوه ای مخصوص نزد مریم می یافت و می گفت: این از کجا آمده است؟ می گفت: این از جانب خداوند آمده است که خدا هر که را خواهد روزی بی حساب دهد»[11] و سپس فرمود: «فرشتگان گفتند خداوند تو را برگزیده و پاکت داشته است و از زنان جهان، تو را برگزید».[12]
آفرینش زن در قرآن
زن در نگاه قرآن در بعد روحی و جسمی از همان گوهری آفریده شده كه مرد آفریده شده است و هر دو جنس در گوهر و ماهیت یكسانند.
قرآن می فرماید:
ای مردم، از پروردگارتان كه شما را از نفس واحدی آفرید و جفتش را نیز از او آفرید و از آن دو، مردان و زنان بسیاری پراكنده كرد، پروا دارید.[13]
اوست آن كس كه شما را از نفس واحدی آفرید و جفت وی را از آن پدید آورد تا بدان آرام گیرد.[14]
در این آیات، زن از نظر ارزش انسانی با مردان مساوی و یکسان شمرده شده است و از این جهت مرد در خلقت هیچ گونه برتری بر زن ندارد؛ زیرا حقیقت انسان را روح او تشکیل می دهد، نه بدن وی، انسانیت انسان را جان او تأمین می کند، نه جسم او و نه مجموع جسم و جان.[15]
بنابراین زن را نباید از چهره تفکیک بین ذکوریت و انوثیث شناخت، بلکه از چهره انسانیت می بایست شناخت.
قرآن نه تنها بر یکسانی آفرینش میان زن و مرد در حقیقت انسانیت تأکید می کند، بلکه اساسـاً آن را یکی از نشانه ها و آیات الهی می داند و همین همسانی را مایه سکونت، انس و الفت می شمارد.[16]
زن، نماد و مظهر ظرافت، جمال و سکونت است.
هر موجودی مظهر نامی از نام های الاهی است؛ زیرا خلقت که از اوصاف فعلی خداوند است عبارت است از: تجلی خالق در چهره مخلوق های گوناگون.[17]
از نگاه قرآنی، راز آفرینش زن و تأسیس نهاد خانواده و پیوند زناشویی چیزی فراتر از گرایش های غریزی و کامیابی های موقت است.
«و از نشانه های خدا این است که از جنس خودتان، همسرانی برای شما آورد تا به واسطه آنها آرام گیرید و میان شما، دوستی و رحمت قرار داد. بی تردید در این خلقت و دوستی (مودت) نشانه ها و آیاتی است برای آنان که می اندیشند».[18]
تمامی امتیازهای نژادی، جنسیتی و … پوچ است و «ارجمندترین موجودات نزد خدا، باتقواترین آنها است».[19]
زن و خطابات قرآن
ویژگی زبان عربی و فرهنگ ادبیات زبان قرآن باعث شده که مخاطب و روی سخن قرآن مردانه به نظر آیند. آیات متعددی از قرآن، بر این تأکید می کند که قرآن عربی است؛ از این رو باید تمامی رفتارهای کلامی آن را با قواعد زبان عرب و فرهنگ عربی تفسیر نمود. در غیر این صورت از “فهم و ذوق عرفی مناسب” بهره مند نشده ایم![20]
از این رو به عنوان نمونه به چند مورد در این رابطه اشاره می کنیم.
1. هرگاه در جمعی، تعداد مردان افزون تر از زنان باشد، در آوردن الفاظ ملاحظه اکثریت و طرف اغلب (غالب تر و فزون تر) را می کنند؛ مثلاً: در آیۀ تطهیر که بیانگر طهارت و پاکی اهل بیت پیامبر (ص) است؛ چون شامل یک زن -حضرت صدیقه شهیده فاطمه زهرا (س)- و چهار مرد است، از کلمات و ضمیرهای مذکر استفاده شده تا مراعات فزونی مذکرها شده باشد: “…وَ يُطهِّرَكمْ…”.[21]
2. وجود احکام اختصاصی مردان، چنین می طلبد که فقط از الفاظ مردانه استفاده شود تا اصلاً شامل زنان نگردد؛ مثلاً دستورات ویژۀ مردان در نحوۀ همسرداری[22] و احکام مربوط به طلاق زن توسط مرد[23] و احکام جهاد که خاص مرد است.[24]
3. در بسیاری از آیات، سوژه و شخصیت مورد بحث “مرد” است.[25] البته آن جایی هم که از نقش زن نام آمده از الفاظ زنانه استفاده شده؛ مانند جریانات مربوط به حضرت مریم (س).[26]
مقدار فراوانی از آیات در خصوص پیامبران است و آنان هم از مردان هستند؛ از قبیل: نجم، 4-3؛ صف، 6؛ اسراء، 101؛ سبأ، 10؛ همچنان که غالب سران کفر از مردان اند: فرعون، نمرود، اصحاب فیل و … و یا دربارۀ اشخاص و افرادی به کار رفته و نازل شده که آنان مردند و به جهت حفظ تناسب آیه با شأن نزول خود از الفاظ مذکر استفاده شده؛ مثل: آیۀ ولایت که در ارتباط با بخشیدن انگشتر توسط حضرت امیرالمؤمنین (ع) نازل شده است.[27]
4. در بسیاری از آیات هر چند ضمایر و الفاظ “مذکر” و حتی شاید “مؤنت” باشد، اما روی سخن به مردم است و لفظ، فاقد بار جنسیتی است. درست مثل آن که از خداوند با ضمیر مذکر یاد شده بدون این که عنایتی به مفهوم مذکر بودن ذات مقدس الاهی باشد؛ مثلاً: دستور قرآن آن است که هیچ کس حق ندارد چشم و گوش بسته و بدون علم رهرو اشخاص یا عقایدی باشد چه مرد باشد چه زن! اما در موقع تلفظ از لفظ مذکر استفاده شده بدون آن که جنس مذکر مطرح باشد: “وَ لا تَقْف مَا لَيْس لَك بِهِ عِلْم…”؛ و چیزی را که به آن علم نداری دنبال نکن.[28]
– نیز در آیاتی که دستور به تأمل در نشانه های خدا شده.[29]
– و در آیاتی که به لزوم اتخاذ مبنای عقیدتی درست و انتخاب وسیله جهت رسیدن به خدا گردیده.[30]
– همچنین در آیاتی که از عذاب جهنمیان سخن آمده کاری به مرد یا زن بودن آنها ندارد.[31]
– و بالاخره در تعداد فراوانی از آیات که از مرگ، حساب رسی اعمال، فرشتگان، نعمت ها، بهشتیان، دوزخیان و… سخن رفته هیچ انحصار جنسیتی در کار نیست. به عبارتی دیگر لفظ مذکر یا مؤنث مفهوم مرد یا زن بودن را از دست داده و شامل هر دو می گردد. (همان که با واژۀ مردم از آن تعبیر می کنیم)؛ مانند آیات: انفطار 12-10؛ انعام 61؛ سجده 11؛ زمر 42؛ نحل 50؛ آل عمران 133؛ طلاق 2.
5. چون مردان حائز مسئولیت های خانوادگی، اجتماعی، اقتصادی، مدیریتی و … هستند به آنان خطاب شده؛ مثلاً: “(ای مردان) خودتان و خانواده تان را از جهنم حفظ کنید”.[32]
5. نام آوری مکرر زنان در کنار مردان -در آن جایی که لفظ مذکر شامل هر دو می شود- موجب طولانی شدن کلام و آسیب رسیدن به ابعاد فصاحتی و بلاغتی قرآن می گردد؛ حال اگر قرار بود در جای جای آیات قرآن به تکرار چند بارۀ “زنان – مردان”، “مردان – زنان”، مردان مؤمن – زنان مؤمن و … پرداخته می شد، به جنبه های زیبایی ـ شناسانه کلام و آرایه های سخن آسیب جدی وارد می آمد و این به درازا کشیده شدن کلام (تطویل) راه را برای طعنه زدن به قرآن باز می کرد.
در پایان جالب است بدانیم در «اعلامیه جهانی حقوق بشر» نیز از عباراتی استفاده شده که در ظاهر فقط شامل مردان می شود و این در حالی است که می دانیم منظور اعم از مردان و زنان است:
تمام ابنای بشر آزاد زاده شده و در حرمت و حقوق با هم برابرند. عقلانیت و وجدان به آنها ارزانی شده و لازم است تا با یک دیگر برادرانه رفتار کنند.
همان طور که ملاحظه می شود از عبارت برادرانه استفاده شده است که در ظاهر فقط شامل مردان می شود.
عقل زن در کلام امیر المؤمنین (ع)
در خطبه هشتاد نهج البلاغه، در مورد عقل زنان، امیر المؤمنین مطلبی فرموده است که از جهاتی قابل بررسی است.
الف. بر فرض صحت انتساب این روایت به امام علی (ع)، این یک حکم کلی و عمومی درباره تمام زنان نیست. از تاریخ استفاده می شود که این خطبه به بعد از جنگ جمل مربوط است، و در این جنگ، عایشه یکی از افراد مؤثر بوده است و در واقع طلحه و زبیر از وجهۀ اجتماعی وی به جهت این که همسر پیامبر (ص) بود استفاده کردند و جنگ مهمی را علیه حکومت حضرت علی (ع) در بصره به راه انداختند. امام علی (ع) پس از شکست دشمنان و پایان جنگ، خطبه مزبور را در مذمت زنان ایراد فرمودند[33]؛ بنابراین با توجه به قرائن و شواهد؛ مسلم است که نظر آن حضرت در این جا، حکایت حال زنان مذکور باشد، نه همه زنان جهان؛ زیرا بدون شک زنانی بوده و هستند که از نوابغ روزگار و بسیار عاقل تر از مردان عصر و زمان خود بوده اند. چه کسی می تواند عقل و درایت زنانی مانند حضرت خدیجه (ع)، حضرت فاطمه (س)، زینب (س)، و دیگر زنان بزرگ تاریخ را در پیشرفت اسلام و مبارزه آنان را در کنار مردان در جهت رشد و اعتلای کلمه توحید، انکار کند یا کمتر از مردان بداند؛ بنا بر این چطور می توان گفت که مراد حضرت علی (ع) از چنین گفتاری مذمّت و ملامت همه زنان (صنف زنان) بوده است؟ از این رو در هیچ روایت یا خطبه ای از امام علی(ع) نیامده است که: مردان هم از نظر عقل و هم از جهت احساس از زنان برترند.
علاوه حضرت علی (ع) در برخی موارد از ضعف عقل مردان کوفه و بصره شکایت کرده و در سرزنش و نکوهش آنان مطالبی بیان فرموده است که به عنوان نمونه به چند مورد از آن می پردازیم:
«عقل های شما سبک و افكارتان سفیهانه است».[34]
«اف بر شما (مردان)…شما عقل خود را به کار نمی اندازید».[35]
«ای گروهی که بدن های شان (اجسام شان) حاضر و عقل هایشان غایب است (عقل ندارند)…».[36]
«ای جان های دارای اختلاف و ای قلب های پراکنده ای که بدن هایشان حاضر و عقل هایشان غایب (تعطیل) است…».[37]
در این موارد امام علی (ع) به روشنی برخی از مردان را مذمّت می كند و آنان را كم خرد و سبک اندیش معرفی می كند، در حالی که از كوفه و بصره مردان عالم و دانشمند دینی فراوانی به جهان اسلام تقدیم شده است.
به عبارت دیگر قضایا و حوادث تاریخی در یک مقطع خاص ممکن است، زمینه ستایش را فراهم کند و در مقطع دیگر زمینه نکوهش و مذمت را[38] و پس از گذشت زمان هم زمینه مدح منتفی می شود و هم زمینه مذمت و نکوهش،[39] و از این جهت نکوهش های نهج البلاغه درباره زنان یا مردان کوفه و بصره، یک قضیه شخصیه است.[40]
شاهد دیگر آن که در مواردی؛ امام (ع) نقص عقل را به بسیاری از انسان های دیگر نیز نسبت داده است. در سخنی حضرت علی (ع) می فرمایند: خودبینی، نشانه ضعف و كمی و نقصان خرد اوست.[41] در این حدیث و احادیث دیگری،[42] مواردی چون: خودبینی، شهوت، تابع هوای نفس بودن و… از عوامل نقص عقل شمرده شده است؛ بنابراین بعید نیست که نسبت نقص عقل به زنان نیز، از همین قبیل باشد و منظور از آن وجود عواملی عارضی به ویژه در آن زمان بوده كه باعث نقصان عقلشان شمرده شده است. این عوامل چون ذاتی و در سرشت زن نیستند با تربیت و تهذیب قابل زدودن می باشند.
و در واقع این گونه سرزنش های زنان، به اصل ذات و گوهر زنان بر نمی گردد، همان طوری که سرزنش های مردان، به اصل ذات آنها بر نمی گردد.
این گونه روایات غالباً جنبه تربیتی و تحذیری دارد؛ یعنی هشداری به مردها برای عدم سرسپاری در برابر دستورات و خواسته های رنگارنگ زنان است كه چه بسا آنان را گرفتار آفات و آسیب های متعددی می سازد و متضمّن آن است كه تا حدودی باید مردان روحیه استقلال خویش را حفظ نمایند به ویژه آن كه در شرایطی مانند جنگ و ناملایمات كه پیروی از هواها و افكار آنان موجب ركود و سستی می شود و این مطلب با شرایط زمانی امیرالمؤمنین (ع) رابطه تنگاتنگی دارد.
ب. به یک اعتبار می توان گفت؛ عقل بر دو نوع است:
1. عقل حسابگر یا عقل اجتماعی.
2. عقل ارزشی.
ممکن است ک مراد حضرت علی (ع) از برتری عقل مردان بر زنان در عقل حسابگر باشد نه عقل ارزشی.
به عبارت دیگر؛ برتری ناشی از تفاوت های موجود در زن و مرد، تنها در عقل حسابگر است، اما عقل ارزشی که موجب تقرب به خدا می شود و بهشت به وسیله آن تحصیل می شود،[43] در چنین عقلی مردان بر زنان برتری ندارند.[44]
ج. هر چه را که انكار كنیم این حقیقت را نمى توان انكار کرد كه بین این دو جنس هم از نظر جسمى و هم از نظر روحى تفاوت های زیادى هست كه ذكر آنها در كتب مختلف، ما را از تكرار آنها بى نیاز مى سازد و کلام حضرت علی (ع) ناظر به همین تفاوت های روانی و جسمی زنان با مردان است؛ یعنی ایشان خواسته است بفرماید: احساسات زن بر عقل او غلبه دارد که اگر این نبود زن نمی توانست به وظایف مادری خود عمل کند و از این جهت مرد در نقطه مقابل زن است و عقل مرد بر احساس او غلبه دارد و این تفاوت ها در نظام خلقت بر طبق حکمت الهی است و وجود این تفاوت ها هم ضروری است، پس حضرت در مقام ارزش گذاری یکی بر دیگری نیست بلکه در صدد گزارش از یک واقعیت تکوینی است و این که احساسات و عواطف اگرچه در جای خود مطلوب است، اما در تصمیم گیری های سرنوشت ساز نباید حرف اول را بزند.
در نتیجه زن و مرد در هویت و ارزش های انسانی باهم دیگر تفاوتی ندارند، اما به مقتضیات جنسی خود به طور متفاوت عمل می کنند. خداوند موجودات را بر اساس حکمت و به تناسب موقعیت و مسئولیتی که باید عهده دار آن باشد، آفریده است. زن و مرد نیز از این قانون استثنا نیستند؛ از این رو زن و مرد از جهاتی مانند جسم، روان، احساسات و عواطف، با هم فرق دارند.
زیباییگرایی عقل زن در روایت
در مورد زیبا گرایی عقل زن، روایتی در کتب حدیثی متعددی ذکر شده است،[45] از جمله می توان به کتاب معانی الاخبار و أمالی، تألیف شیخ صدوق، بحارالأنوار، علامه مجلسی، مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، تألیف شیخ طبرسی، اشاره کرد. مفهوم ظاهری این روایت در نگاه اول آن است که زنان زیبایی ظاهری دارند و عقل زنان، در زیبایی و جمال آنها است، ولی زیبایی مردان در عقلشان است. به بیان دیگر، در ظاهر به زنان تأکید شده است که باید به دنبال زیبایی باشند و مردان به دنبال عقل بروند؛ چرا که زیبایی در مردان این است که عقل داشته باشند، اما به نظر می رسد که این حدیث به معنای عمیق تری اشاره دارد که فراتر از معنای ظاهری آن باشد. شایان توجه است که برای فهم دقیق یک حدیث، باید آیات و روایات دیگر را در کنار یک دیگر قرار داد تا معنای دقیق آن استنباط شود. در غیر این صورت نمی توان یک حدیث را تنها و بدون در نظر گرفتن مقاصد و مبانی آن صرفاً ترجمه نمود و معنا کرد؛ زیرا بیان نورانی معصومان (ع) برای هدایت و راهنمایی بشر است و در قالب زمان و مکان نمی گنجد و عمدتاً فحوای درونی آن اشاره به قواعد انسان سازی دارد که متناسب با زندگی بشر در هر دوره ای می باشد که تمامی زمینه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، را در بر می گیرد؛ بدین جهت معتقدیم که دین اسلام نظامی جامع است که همه اجزای آن با یک دیگر در ارتباط کامل می باشند. یکی از مسائل مهمی که در اسلام به آن بسیار تأکید می شود، برابری زن و مرد در خلقت، همچنین تقرب به خداوند است. از این منظر در اسلام بین زن و مرد هیچ تفاوتی وجود ندارد. «روح انسانی از راه تغذیه معنوی که با به جا آوردن تکالیف دینی حاصل می شود، می تواند به قرب الاهی نایل و مظهر اسما و صفات او شود. این توانایی و استعداد به طور مشترک در اختیار زن و مرد نهاده شده و هر دو می توانند به چنین درجه وجودی نایل آیند. قابل تأمل آن که راه رسیدن به این مقام نیز یکی است و آن ایمان و عمل صالح است»؛[46] بنابراین در خلقت انسان، ارزش و اعتبار و نیز تقرب به خدای متعال هیچ تفاوتی بین زن و مرد وجود ندارد.
با توجه به این که در متن حدیث کلمه عقل ذکر شده است مناسب است تا واژه عقل را واکاوی نماییم. برخی از فلاسفه عقل را به دو قسمت تقسیم می کنند: «عقل نظری و عقل عملی. یقین، جزم، مظنه (ظن و گمان)، وهم، خیال و مانند آن جزو شؤون و شعب عقل نظری است؛ اما نیت، عزم، اخلاص، اراده، محبت، تولی، تبرّی، تقوا و عدل و مانند آن جزو عقل عملی است که همین (عقل عملی هم) معیار فضیلت در انسان است.[47] پر واضح است عقلی که انسان را به قرب الاهی می رساند و او را برتر از دیگری می کند عقل عملی است، نه آن عقلی که ذهن را انبار محفوظات و دانش می کند. آنچه که پیش خدا ارزش دارد و ملاک فضل و برتری است، عملی است که اخلاص در آن باشد. حال «اگر بین زن و مرد تفاوتی از نظر عقلی باشد در مورد عقل ابزاری است؛ یعنی عقلی که انسان با او بتواند علوم حوزوی و دانشگاهی را فراهم کند تا چرخ دنیا بچرخد؛ لذا نمی گویند متخصص و اعلم، به خدا نزدیک تر است، ولی می گویند أتقی (با تقواترین) به خدا نزدیک تر است.[48]
بنابراین، نباید عقل به معنای علم مصطلح (عقل نظری) را معیار قرار داد ، بلکه باید عقل عملی که وسیله قرب انسان و معیار فضیلت است، را معیار قرار دهد و در این صورت است که جمال مرد و زن هر دو در عقلی است که: «عُبِدُ بِهِ الرَّحْمنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الجَنان» و در این صورت، هم «جمال الرجال فی عقولهم» و هم «جمال النساء فی عقولهنّ» می باشد.[49]
سلام کردن به زنان در روایت
در اسلام به سلام کردن بسیار سفارش شده و در روایات آمده است که پیامبر اسلام (ص) همواره در سلام کردن از دیگران پیشی می گرفته است.
در مورد سلام کردن به زنان، روایتی از نحوه عملکرد پیامبر اسلام (ص) و امیر المؤمنین (ع) در این خصوص نقل شده که به شرح زیر می باشد:
رسول خدا به زنان سلام می کرد و جواب سلام ایشان را می دادند، حضرت علی (ع) هم بر زنان سلام می کرد ولی کراهت داشت که بر زنان جوان سلام نماید، و می فرمود: : مىترسم آهنگ صداى آنها در من اثر كند و این کار ضررش برای من بیش از ثواب آن باشد.[50]
این که چرا امام علی (ع) به زنان جوان سلام نمی کرد، اولاً: دلیلش را خود حضرت در ادامه حدیث بیان می کند، و آن این که ممکن است صدای نازک زنان جوان، موجب وسوسه در نفس شود، و آثار منفی آن بیشتر از ثوابی باشد که در سلام کردن به دست می آید. ثانیاً: تفاوت سیره امام علی (ع) با پیامبر (ص) شاید به جهت تفاوت سن آن حضرت و جوان بودنش نسبت به پیامبر (ص) باشد. ثالثاً: ممکن است این تفاوت سیره به خاطر عرف آن زمان باشد؛ یعنی عرف جامعه نمی پسندید که یک مرد جوان به زن جوان نامحرم سلام کند. چنان که امروزه در بعضی از جاها نیز این گونه است؛ به این معنا که چنین چیزی مرسوم نیست که یک مرد جوان به زن جوان نامحرم سلام کند. در سنین پیری چون احتمال هرگونه چشم داشتی منتفی است؛ لذا سلام کردن به زنان مسن اشکال ندارد. وانگهی آنچه را که در جامعۀ ما (ایران) مرسوم است؛ این است که زنان به مردان سلام می کنند حتی زنان مسن به مردان جوان تر از خود.
زن و عرفان اسلامی
زنان و مردان هر کدام که بنده خدا باشند به او نزدیک اند، راه دست یابی به نردبان عرفان و آسمان معرفت برای زنان هم مانند مردان هموار می باشد.
نه خدا، ویژه مردان است و نه معرفت گوهری است که دست زن را نامحرم دانسته و از عرضه شدن به اینان طفره رود. ترقیات معنوی تابع این فرمول اند: معرفت، محبت، اطاعت، قرب.
حال، فرقی نمی کند که چه کسی و چه مقدار در طلب معرفت و علم و حکمت گام نهد، مهم آن است که هدایت را قدر بدانیم و آن گاه است که شامل این وعده الاهی می شویم:
«آنان که در راه ما جهاد نمایند، به شاهراه های قرب به خدا می رسند». در این وادی، بسیاری پا نهادند: مرد و زن. و سرمایه مهم راه سلوک، “قلب” و “دل شکستگی” است و زنان سرمایه دارتر از مردان هستند: “راه های ترقی و تعالی انسان متفاوت است. یکی راه فکر و دیگری راه ذکر، زنان در راه ذکر و مناجات که راه دل است و راه عاطفه و شور و علاقه و محبت؛ اگر موفق تر از مردها نباشند یقیناً همتای مردها هستند”.[51]
رسول اکرم (ص) فرمودند: «بهترین علم، توحید و بهترین عبادت، استغفار است».[52] واضح است که در دسترسی به این گونه علوم نیز بین زن و مرد امتیازی وجود ندارد.
اگر تقوا داشته باشیم به معنویت می رسیم و تقوا نیز در انحصار گروهی خاص نیست.
«کسی که تقوا و صبر را مراعات نماید ]به هدف می رسد[ و خدا پاداش نیکوکاران را ضایع نمی کند».[53]
اما هر کسی که از ]روزی که همگان در مقابل دادگاه محاسبه الاهی و[ رودررو شدن با خدا، هراس داشته باشد و نفس خود را از هوس بازدارد، پس ]بداند که بی تردید[ جایگاه او بهشت است».[54]
وجود نمونه ای متعدد از زنان عارفه در هر عصر و مکان، خود بهترین شاهد بر باز بودن راه سلوک و عرفان فراروی زنان است.
زن از دیدگاه امام خمینی (ره)
امام خمينى (ره) در مورد زن مى فرمايد: “اسلام مى خواهد كه زن و مرد رشد داشته باشند، اسلام زن ها را از چیزهایی که در جاهلیت بوده نجات داده است …، شما نمى دانيد كه در جاهليت زن چه بوده و در اسلام چه شده”.[55] وی در جایی دیگر مى فرمايد: “تشيّع نه تنها زنان را از صحنه زندگى اجتماعى طرد نمى كند، بلكه آنان را در جامعه در جايگاه رفيع انسانى خود قرار مى دهد، ما پيشرفت هاى دنياى غرب را مى پذيريم، ولى فساد غرب را كه خود آنان از آن ناله مى كنند، نمی پذیریم”.[56] همچنيين مى فرمايد: “زنان از نظر اسلام نقش حساسى در بناى جامعۀ اسلامى دارند و اسلام زن را تا حدى ارتقا مى دهد كه او بتواند مقام انسانى خود را در جامعه بازيابد و از حد شىء بودن، بيرون بيايد و متناسب با چنين رشدى مىتواند در ساختمان حكومت اسلامى مسئوليت هايى به عهده بگيرد”.[57]
معمار انقلاب اسلامی ایران می گويد: “در بين بانوان ايران هم بينش دينى هست و هم سياسى و از آن چيزى كه شما را باز مى داشت از اين كه فعاليت سياسى و دينى بكنيد، آن موانع مرتفع شد و اميدوارم به زودى شما به يک پايه اى برسيد كه هر كدامتان بتوانيد، عده اى را تربيت بكنيد”.[58] اين همه نقش ها يک طرف و نقش مادرى يک طرف ديگر: “اگر شما يک فرزند خوب به جامعه تحويل دهيد، براى شما بهتر است از همۀ عالم، اگر شما یک انسان تربيت كنيد، براى شما به قدرى شرافت دارد كه من نمىتوانم بيان كنم… . دامن مادرها دامنى است كه انسان از آن بايد درست بشود”.[59] از اين رو، ملتى كه با توانش در صف مقدم براى پيشبرد مقاصد اسلامى هست، آسيب نخواهد ديد، ملتى كه بانوانش در ميدان هاى جنگ با ابرقدرت ها و با مواجه شدن با قواى شيطانى، قبل از مردها در اين ميدان ها حاضر شده اند، پيروز خواهد شد. ملتى كه در راه اسلام هم از بانوان شهید دارد و هم از مردها، و شهادت را هم بانوان طلب مى كنند و هم مردها، آسيب نخواهد ديد”.[60]
بر همین اساس امام خمینی بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران، به همسانی حقوق انسانی بین زن و مرد معتقد است. وی در این باره می گوید:
«از نظر حقوق انسانی، تفاوتی بین زن و مرد نیست؛ زیرا که هر دو انسان اند و زن حق دخالت در سرنوشت خویش را هم چون مرد دارد، بلکه در بعضی از موارد تفاوت هایی بین زن و مرد وجود دارد که به حیثیت انسانی آنها ارتباط ندارد».[61]
جایگاه زن در تشریع
به نظر می رسد پاره ای از احکام در مورد زنان موجب ایجاد تردید در خصوص جایگاه زن در مکتب اسلام شده، که با ملاحظه کلی ساختار احکام و نقش جنسیت در آنها، می توان این موضوع را روشن نمود.
احکام اسلامی با نگاه جنسیتی چند دسته اند:
1. احکام مشترک: مثل روزه، نماز، حج و …
2. احکام ویژه زنان: مثل مسائل عادات ماهیانه
3. احکامی که به نظر تبعیض آمیزند: مثل ارث زن، دیه زن و …
در مورد بخش سوم، شبهاتی از سوی برخی مطرح می شود که در این زمینه باید گفت:
به طور کلی علت وجود احکام ویژه و احکام دوگانه (ظاهراً تبعیضی) چند چیز می تواند باشد:
1. مرد، مسئول مخارج خانواده است و بایستی امکانات مالی بیشتری در اختیار او قرار گیرد؛ از این رو حق ارث او ـ البته فقط در مواردی ـ بیش از زن است.
2. در مواردی که برخی احکام مثل: جهاد ابتدائی، قضاوت و … از زنان برداشته شده، نه آن که از حقی محروم شده اند که این لطفی است از خدا تا زیر بار مسئولیتی سنگین که منافات با روحیه آرام و لطیف شان دارد نباشند.
حضرت امیرالمؤمنین (ع) می فرمایند: «زن، چونان گلی خوشبو و لطیف است نه بسان قهرمانی خشن و ضمخت».[62]
3. برخی احکام مانند زودتر به سن بلوغ رسیدن دختران از پسران و … از آن روست که زن زودتر در پوشش تربیت قرار گیرد و جهت پروراندن نسلی به گستره تاریخ، آماده تر باشد. به ویژه که سن ازدواج دختران زودتر از پسران است.
4. برخی محدودیت ها و ممنوعیت ها از آن روست که حریم و مرزی نهاده شود تا جلوی مفاسد و خطرات احتمالی ـکه در جای خود بسیار مهم و لازم به پیشگیری اند ـ گرفته شود؛ مثلاً: به زنان دستور داده شده: خوب حرف بزنید، اما صدا را نازک نکنید، «تا آن که در قلبش مرض و شیطنت است به شما طمع نورزد».[63]
5. همچنان که نقص و شر، نسبی اند، ترجیح و تقدیم مرد و زن نیز نسبی است؛ از این رو هرگاه محدودیت یا مذمتی در مورد زن دیده می شود، آن نسبی است. در اسلام، موارد متعددی است که به زن امتیازاتی داده شده از جمله:
حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند: «اگر مشغول نماز مستحبی هستی و پدرت تو را خواند، نماز را قطع نکن، ولی اگر مادرت تو را خواند نماز را قطع نما».[64]
دستور صریح و روشن قرآن این است که: «با زنان ـ به ویژه ـ با رفتاری نیکو معاشرت نمایید».[65]
حکم ارتداد زنان
اسلام برای پیش گیری از حوادث سوئی که ممکن است از راه تغییر مذهب دامنگیر جامعه اسلامی شود، صریحاً دستور می دهد، اگر مرد مسلمانی که از پدر و مادر مسلمان متولد شده «مرتد» شود که به او «مرتد فطری» گفته می شود، کیفر او اعدام است، ولی چنانچه از پدر و مادری غیر مسلمان متولد شده باشد بعد اسلام اختیار کند سپس کافر گردد که به او «مرتد ملی» گفته می شود، برای مدتی او را امر به توبه کنند چنانچه نپذیرفت او را نیز اعدام کنند.[66]
اما اگر زن مرتد شود اسلام برای او کیفر آسان تری قرار داده است.[67] با این توضیح که زن مرتد (ملی یا فطری) کشته نمی شود، بلکه او را به توبه فرا می خوانند. چنانچه توبه کرد او را آزاد می کنند در غیر این صورت در زندان باقی می ماند و به هنگام نماز او را تازیانه زده و در تنگنای معیشتی قرار می دهند.[68]
باید توجه داشت از دیدگاه اسلام همه انسان ها (زن و مرد) در خلقت یکسان هستند،[69] و نسبت به یک دیگر برتری ندارند و تنها ملاک برتری تقوای الاهی است.[70]
اما به هر حال هر یک از دو جنس زن و مرد دارای ویژگی های روحی، روانی و جسمی خاص خود است که او را از دیگری متمایز می سازد؛ مثلاً همه ما می دانیم که زن از بعد روحی و روانی دارای عواطف و احساسات شدیدتری است و شاید بتوان گفت که در روایت امیر المومنین (ع): “المرأة ریحانة و لیست بقهرمانة”؛ زن گل است نه قهرمان،[71] همین حقیقت نهفته است.
این مطلب، حقیقتی است که یافته های محققان و دانشمندان نیز بر آن گواهی می دهد.
لذا اگر احکام و قوانین، بدون توجه به هرگونه تفاوت و اختلاف جعل شود خلاف مصلحت تشریع و تقنین بوده و مصالح جامعه آن طور که باید تأمین نمی شود؛ از این رو برخی تکالیف و احکام مربوط به زن و مرد و از جمله حکم ارتداد با یک دیگر متفاوت است.
بنابراین نظر به این که زن ها از لحاظ سازمان دفاعی و فکری نوعاً با مردها متفاوت اند و زودتر تحت تأثیر قرار می گیرند. چنانچه مرتد شوند اسلام برای آنها کیفر آسان تری قرار داده است.
بر همین اساس عقل انسان قادر به درک کامل ملاکات (مصالح و مفاسد) و چرائی احکام نیست و آنچه که به عنوان فلسفه برخی از احکام (از جمله حکم ارتداد) بیان می شود اگر متکی به منابع وحیانی نباشد و معصومان (ع) حکمت آن را نفرموده باشند، در حد یک احتمال است.
سهم زنان از بهشت و حور العین
یکی از نعمت های بزرگی که خداوند برای بندگان مؤمن و باتقوا در نظر گرفته است بهشت و نعمت های فراوان و جاویدان آن است. البته رضا و خشنودی خداوند از آنها، بالاترین پاداش است. تنها چیزی که باعث ورود به بهشت است، ایمان و عمل صالح انسان در این دنیا است و هر چه ایمان انسان، بیشتر و اعمال صالحش فراوان تر باشد، مقام او در بهشت بالاتر است و فرقی میان زن و مرد نیست و هر انسانی می تواند به چنین مقاماتی برسد. خداوند می فرماید: «هر کس از مردان یا زنان که عمل صالحی انجام دهد، و ایمان هم داشته باشد به درستی که آنان وارد بهشت می شوند و بدون حساب در آن جا روزی دریافت می کنند».[72]
البته این انتظار که در عالم قیامت، احکام و قوانین و سنن عالم مادی و دنیا جاری باشد انتظاری نابه جا و ناصحیح است؛ و اگر در آیات و روایات از لذتی چون خوردن و آشامیدن و با همسران جوان زیباروی و در کنار نهرها و زیر درختان بودن یاد شده است، بیشتر برای تقریب ذهن ما به حقایق عالم قیامت بوده است و باید توجه داشت که این لذت ها همانند لذت های دنیایی نیست.[73]
از مجموع آیات و روایات استفاده می شود زنان هم مانند مردان هر آن چه در بهشت بخواهند در اختیارشان گذاشته می شود،[74] از جمله نعمت های بهشتی، می توان به حور العین های بهشتی اشاره نمود.
در چندین آیه از قرآن مجید از همسران بهشتی تعبیر به «حورالعین» شده است.[75]
حور جمع حوراء به معنای زنی است که سفیدی چشمش بسیار سفید و سیاهی آن نیز بسیار سیاه باشد و یا به معنای زنی است که دارای چشمان سیاه چون چشم آهو باشد، و «عین» جمع کلمه «عیناء» به معنای درشت چشم می باشد.
قرآن، حورالعین را به مرواریدهایی در بهشت توصیف می کند.[76] و ظاهراً حور العین موجوداتی غیر از زنان دنیایند.[77] خداوند در مورد آنان می فرماید: «حور العین را به ازدواج آنها در می آوریم».[78]
آیات بسیاری[79] به توصیف همنشینان بهشتی پرداخته است: «فرشتگانی زیبا به صورت زن و مرد جوان در کمال زیبائی و طراوت».
بنابر تفسیر اغلب مفسّران، ازدواج به معنای دنیوی آن، در بهشت وجود ندارد. پس این جا، نزدیک کردن و عطا کردن حور العین از طرف خداوند به بندگان بهشتی اش مراد است.[80]
اما گفتنی است که واژه حور و عین هم بر مذکر و هم بر مونث، هر دو اطلاق می گردد؛ از این رو مفهوم گسترده ای دارد که همه همسران بهشتی را شامل می شود؛ همسران زن برای مردان با ایمان، و همسران مرد برای زنان مؤمنه.[81]
از آیات قرآن چنین بر می آید که برای خدمتگزاری بهشتیان، «غلمان» هایی وجود دارد که از آنها به عنوان مستخدمان زیباروی بهشتی یاد شده است، پسران زیبارویی که هر گاه ایشان را می بینی، گمان می کنی گوهر تراشیده شده اند.[82] و گوئی مشابه مروارید غلطان هستند.[83]
ظاهر این آیه آن است که پسران زیبای بهشتی فقط برای خدمتگزاری بهشتیان آفریده شده اند.
آنچه که می توان از مجموع مباحث مطروحه به عنوان جمع بندی نتیجه گرفت این است که: همه نعمت های خداوند در بهشت برای زنان صالح و با ایمان همچون مردان با ایمان در نظر گرفته شده است، و «حورالعین» به عنوان هم نشینانی نیکو و «غلمان» به عنوان خدمتگزارانی زیبارو در بهشت نیز از این قاعده مستثنی نیستند.
احکام زن
نظر به برخی از ویژگی های زنان، احکام ویژه ای نیز برای آنان در رساله های احکام بیان شده که هر زن مکلفی در این رابطه باید به مرجع تقلید خود مراجعه کند.
جایگاه زن در خانواده
نقش بی بدیل و تعیین کننده زنان در جایگاه تربیت و رشد انسانی جامعه، به عنوان مادر یا همسر و همراه و شریک شیرینی ها و تلخی های زندگی، از مسائل انکار ناپذیر است تا جایی که قرآن مجید اطاعت از والدین را بعد از اطاعت خداوند قرار داده است بدون این که بین زن و مرد (پدر و مادر) فرقی بگذارد.
رسول خدا (ص) نیز نسبت به حضرت خدیجه و حضرت فاطمه (س) احترام زیادی قائل بودند.
تاریخ اسلام گواه احترامات بسیار رسول خدا (ص) به مولود شریف؛ حضرت فاطمه (س) می باشد، تا نشان دهد که زن، جایگاه ویژه و مؤثری در خانواده دارد.
علاقه زن به خانواده و توجه نا آگاهانه او به کانون خانوادگی بیش از مردان است. زن از مرد رقیق القلب تر است؛ لذا مقام مادری و تربیت فرزند و تقسیم مهر و محبت بین افراد خانواده، به زن واگذار شده است.[84]
خلاصه این که زن پایگاه وجود و پیدایش انسان است و رشد نونهالان در دامن او انجام مى پذیرد؛ از این رو همان طور كه جسما متناسب با حمل و پرورش و تربیت نسل هاى بعد آفریده شده از نظر روحى هم سهم بیشترى از عواطف و احساسات دارد.
زن همسنگ با مرد
همان طور که مرد در بعضی از خصوصیات و توانایی ها، برجسته تر از زن است، زن نیز در برخی از صفات قوی تر از مرد است. پس هیچ کدام به صورت مطلق قوی یا ضعیف نیستند؛ زیرا همان گونه که پدر (مسئول نفقه) بودن مرد اقتضاء می کند که دارای نیروی بدنی بیشتری نسبت به زن باشد، همچنین مادر (مسئول رشد و تربیت طفل) بودن زن اقتضاء می کند که دارای عاطفه بیشتری نسبت به مرد باشد و این همان عدل است که جای گرفتن هر چیز در جای خود است.
اگر کسی خواست بین زن و مرد داوری کند، خواهد دید که زن آگاه به معارف شهادت و ایثار و نثار توان آن را دارد که در نقش مادری مهربان، فرزندش را تشویق به جهاد کند و در بدرقه او هنگام عزیمت، عقل طریف[85] خود را در جامه هنر ظریف ارائه دهد. یا هنگام استقبال فرزند نستوه خود که از میدان رزم، پیروزمندانه برگشت، اندیشه وزین عقلی خود را در لباس زیبای شوق و انتظار نشان دهد. چنان که مردان هنرمند توان مقابله آن را دارند که هنرهای ظریف را در جامه عقل طریف حکایت کنند، خلاصه آن که زن باید طرایف حکمت را در ظرایف هنر ارائه دهد و مرد باید ظرایف هنر را در طرایف حکمت جلوه گر کند؛ یعنی جلال زن در جمال او نهفته است و جمال مرد در جلال او تجلّی می یابد و این توزیع کار نه نکوهشی برای زن است و نه ستایشی برای مرد، بلکه رهنمود و دستور عمل هر یک از آنها است تا هر کس به کار خاص خویش مأمور باشد و در صورت امتثال دستور مخصوص خود، درخور ستایش گردد و در صورت تمرّد از آن، مستحق نکوهش شود. پس تفاوت زن و مرد در نحوه ارائه اندیشه های درست ظهور می نماید و گرنه زن نیز چون مرد شایستگی فراگیری علوم و معارف را داشته و بایسته تقدیر و ثنا است.[86]
چشم انداز زن در عصر حاضر
زن در دنياى امروز به نوعى ديگر به دوران جاهليت جاهلان بازگشته و با عناوينى فريبنده چون همتايى با مرد، آزادى و حق انتخاب و بهره مندى از حقوق بشر و … كارگرى ارزان و ملعبه اى بى هدف براى مردان و سياست مداران گرديده و از انسانيت خويش فاصله بسيار گرفته است. زن به اصطلاح متمدن امروز اگر به منصب و مقامى دست يازد، باز ملعبۀ سردمداران و حاكمان سياست پيشه است. شخصيت و عفت زن امروز در هيچ مرحله اى و با هیچ مقامى مصون از دست برد شياطين و سوء استفاده آنان نیست.
با انحطاط زنان، خانواده نيز از هم گسيخته و ريشۀ اجتماع در حال پوسيدن و سقوط است. پس انقلابى بسان انقلاب رسول اللَّه (ص) لازم است، تا انسان بالاخص زن را به مقام انسانيتش بازگردانيده و به تعالى و ترقى واقعى و حقيقى برساند.
بر این اساس جامعه اسلامی بر خلاف بعضی از جوامع دیگر، نگاهی غیر ابزاری به زن دارد و در جامعه بشری جایگاهی مناسب با شأن و منزلت زن در نظر گرفته است.
زنان و تحصیل علم
اسلام به علم و تحصیل آن بسیار اهمیت داده تا جایی که تحصیل علم را بر زن و مرد واجب کرده است.
پیامبر گرامی اسلام (ص) می فرماید: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَةٍ»؛ تحصیل علم بر هر زن و مرد مسلمان واجب است.[87]
علم خداشناسی، اثبات نبوّت پیامبر (ص) و امامت و معاد از علومی است که بر زن و مرد واجب است. این نوع از علوم، تقلید بردار نیست، بلکه باید با دلیل و برهان باشد.[88] بنابراین تحصیل علم در این موارد برای زنان همچون مردان لازم است.
البته بر زنان واجب است در محیط های آموزشی و جاهایی که مرد نامحرم حضور دارد رعایت پوشش کامل اسلامی را کرده و از تماس و اختلاط با نامحرم دوری کرده و سعی کنند در این راه مرتکب حرام نشوند.
اگر چه در روایات ما وارد شده که بهترین حالت برای زن این است که نه مردی او را ببییند و نه او مردی را ببیند، اما این بدان معنا نیست که نباید حتی برای انجام امور مهم در جامعه دیده شوند! زیرا دیده شدن زن محجبه با رعایت فرهنگ حجاب (لباس و پوشش کامل مورد نظر اسلام، متانت در سخن گفتن و رفتار) حرام نیست
حضور زنان در مسجد
در مورد حضور زنان در مسجد یک روایت از پیامبر اسلام (ص) و روایتی هم از امام صادق (ع) نقل شده است که در ظاهر با هم متناقض هستند، اما با دقت بیشتر متوجه خواهیم شد که در واقع هیچ تنافی و تضادی با یک دیگر ندارند در این جا برای روشن شدن مطلب، ابتدا روایت امام صادق (ع) را بررسی می کنیم:
امام صادق (ع) فرموده است: “بهترین مسجد برای زنان خانه های آنان است”.[89] مقصود این است که گرچه مساجد بهترین محل برای اقامه نماز هستند و نماز خواندن در آنها دارای ثواب بسیار نسبت به نماز در جاهای دیگر است، اما بهترین مسجد برای زنان خانه های آنان است چرا که در این صورت از خانه خارج نمی شوند و با مرد نامحرمی ارتباط نخواهند داشت. امام در حقیقت می خواهد بفرماید وقتی ارتباط غیر ضروری با نامحرم، حتی برای شرکت در مساجد و نماز جماعت مطلوب نباشد برای کارهای غیر ضروری دیگر قطعاً مطلوب نیست و بهتر است از آن دوری کرد. با این حال این روایت حضور در مساجد را برای زنان حرام ندانسته است. و در صورتی که علاوه بر نماز، برنامه های دیگری مانند به جماعت خواندن نماز یا آموزش مسائلی که برای زنان دانستن آن واجب باشد (به نحوی که چنین برنامه ای در منزل و خانه او امکان پذیر نباشد) در مسجد و در زمان قبل یا بعد از نماز برگزار باشد، نمی توان گفت زنان در مساجد حضور پیدا نکنند. بلکه با توجه به این آثار فروان نمی توان از این حضور چشم پوشی کرد.
در روایت دیگر پیامبر گرامی اسلام (ص) می فرمایند: زنان را از حضور در مساجد ممانعت نکنید.[90]
با توجه به آنجه بیان شد معنای روایت دوم روشن و به خوبی معلوم می شود که هیچ منافاتی با روایت اول ندارد؛ زیرا می فرماید درصورتی که آنان خواهان حضور در مساجد باشند از حضور آنان ممانعت نکنید و اجازه بدهید در مساجد حضور پیدا کنند؛ زیرا حتی اگر این حضور صرفاً به خاطر نماز باشد، حرام نیست. و خود آنان با اختیار خود می خواهند نماز را با ثواب کمتری به جا آورند.
نظر به این که حضور در مساجد در اکثر موارد به همراه فواید و آثار فرهنگی و معنوی بسیاری است که نوعا بدون حضور در چنین مکان هایی از آن محروم خواهند بود؛ بنا بر این مطابق روایت دوم پیامبر گرامی اسلام (ص) فرموده است اگر آنان خواهان حضور در مساجد باشند از حضور آنان ممانعت نکنید.
نقش زنان در دفاع
دفاع در مقابل دشمن و عوامل تهدید کننده، یک امر فطری و ذاتی انسان و همۀ موجودات زنده و از حقوق طبیعی آنان است. دفاع انسان در مقابل تهاجم و خطرات و ضررهایی که از ناحیۀ دشمن، جان، ناموس، وطن، مال، مقدسات، منافع و … او را تهدید می کند، مورد تأیید همۀ ادیان و مذاهب است. مکتب حیات بخش اسلام نیز آن را یک امر با ارزش و مقدس دانسته است و پیروان خود را به آن فراخوانده است و حتی دفاع و مقدمات آن را بر مسلمانان واجب کرده است. قرآن مجید می فرماید: «وَ أَعِدُّوا لَهُم مَّا استَطعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَ مِن رِّبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكمْ …»؛[91] هر نیرویی در توان دارید برای مقابله با دشمنان آماده سازید و همچنین اسب های ورزیده را، تا به وسیله آنها دشمنان خدا و دشمنان خویش را بترسانید …”.
این دستور اسلام اختصاص به گروه خاص ندارد و شامل همۀ مسلمانان اعم از زن و مرد می شود. هر گاه سخن از دفاع به میان می آید، ذهن ها بیشتر متوجه دفاع نظامی می شود. حتی اگر دفاع را منحصر در دفاع نظامی بدانیم نقش زنان در تحقق اهداف چنین دفاعی بسیار زیاد است که به بعضی از ابعاد آن اشاره می کنیم:
1. نقش رزمی و جنگیدن رو در رو با دشمن:
اولین مسئولیتی که زنان در یک دفاع بر عهده دارند، نبرد نظامی و رو در رو با دشمنی است که قصد تعرض به خانه و کاشانه آنها را دارد و به هر دلیل دفاع مردان به تنهایی در دفع خطر کافی نیست.
2. حمایت عاطفی:
پشتیبانی های روانی و عاطفی و تقویت روحیه جنگ جویان در موفقیت آنان بسیار مؤثر است که زنان بسیار خوب از عهدۀ این مهم بر می آیند.
3. اداره ستادهای پشتیبانی:
جلوۀ دیگر نقش زنان در دفاع، تهیه و تدارک اجناس و اقلام مورد نیاز رزمندگان و سربازانی است که در جبهه حضور دارند. آنان می توانند نیازهای خوراکی و پوشاکی و گاه تسلیحاتی رزمندگان را به بهترین وجه تهیه و به جبهه ارسال نمایند.
4. امداد و درمان:
زنان به دلیل لطافت روح نقش مؤثری در پرستاری و مداوای بیماران و مجروحان دارند؛ به همین دلیل در همه جای دنیا بخش عمده این وظیفه بر عهدۀ آنان گذاشته شده است. در صحنه های خونین نبرد، همه رزمندگان در معرض خطر قرار دارند و هر لحظه آمار مجروحان و آسیب دیدگان بالا می رود که اگر رسیدگی به آنان بر عهدۀ مردان گذاشته شود، نیروهای زیادی که می توانند در سنگرها جلوي دشمن بایستند و او را به عقب برانند، باید آزاد شده و به مداوای حادثه دیدگان بپردازند. علاوه بر این که مردان از عهده این کار به خوبی زنان بر نمی آیند. به همین دلیل نقش زنان در این زمینه بسیار حساس و حیاتی است.
5. جهاد مالی:
هر سربازی که در جبهه در مقابل دشمن ایستاده است، نیازهای مالی و پشتیبانی زیادی از قبیل غذا، دارو، لباس، مهمات، وسیله نقلیه و … دارد. همه افراد جامعه و از جمله زنان وظیفه دارند تا نیازهای مالی رزمنده خود را تدارک کنند.
6. ایثار و فداکاری:
زنان با گذشتن از عزیزترین افراد خود یعنی فرزندان، برادران، همسران و پدران خود و تشویق و ترغیب آنها به حضور در دفاع، صبوری در هنگام مصیبت از دست دادن آنها نقش مهم دیگری در اهداف دفاعی در مقابل دشمنان را می توانند ایفا کنند.
7. همکاری اطلاعاتی و بازرسی:
از آن جا که اسلام در تماس و برخورد بدنی با زنان نامحرم محدودیت هایی وضع کرده است و این محدویت ها می تواند مورد سوء استفاده دشمن در رد و بدل کردن اخبار و اطلاعات و اسلحه و مهمات توسط زنان قرار گیرد حضور و نقش زنان در خنثي کردن این حربۀ دشمن منحصر به فرد است؛ یعنی اگر حضور زنان در عرصه های دفاع در این بخش نباشد هیچ مردی نمی تواند این مهم را انجام دهد.
اما امروزه تهاجمات دشمن علاوه بر بعد نظامی، ممکن است در ابعاد عقیدتی، نظامی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، اخلاقی و… باشد و به همین علت دفاع نیز باید در همۀ این ابعاد باشد. بر این اساس، امروز دامنۀ دفاع بسیار فراتر و گسترده تر از دفاع نظامی است. به همین دلیل، زنان و دختران در تحقق اهداف دفاعی از ظرفیت ها و توانایی های بالایی برخوردارند. جایگاه زنان و دختران ما به عنوان مادر، همسر، معلم، استاد دانشگاه و … در تقویت بنیان های فکری، فرهنگی، عقیدتی، علمی و… واضح تر از آن است که نیاز به تذکر و توضیح داشته باشد. همچنین با توجه به پیشرفت علم و تکنولوژی، نقش آنان به عنوان مدیر، متخصص و کارشناس بخش های مختلف اقتصادی در بالا بردن توان دفاع اقتصادی بسیار حائز اهمیت است. حتی در عرصه نظامی امروزه زنان جایگاه بسیار بالاتری پیدا کرده اند؛ زیرا تهاجم نظامی نیز از شکل محدود جنگ تن به تن و رویارویی مستقیم در میدان جنگ خارج شده و به شکل جنگ های الکترونیکی (هدایت جنگ افزارها از راه دور و… در آمده است که در قسمت های مختلف آنان زنان بدون مواجهه مستقیم با دشمن می توانند جلوی تهاجمات دشمن را بگیرند. با توجه به این مسائل جای هیچ گونه تردیدی نیست که نقش زنان در تحقق اهداف دفاعی کمتر از مردان نیست.
زن و مسئولیت های کلان
یکی از مباحثی که در باره بانوان مطرح است، این است که آیا آنان میتوانند مسئولیتهای کلانی؛ نظیر مرجعیت، قضاوت و رهبری را عهدهدار شوند یا خیر؟ در ادامه مقاله به این مباحث اشاره میشود:
جایگاه زن در مرجعیت و قضاوت
دانشمندان و متخصّصان دینی دربارۀ موضوعاتی چون مرجع تقلید یا قاضی شدن زن و بعضی از عناوین دیگر اختلاف نظر دارند. این امور جزو مسلّمات و ضروریات دینی به شمار نمی آید. در این نوشتار مختصر تلاش می کنیم به تحلیل این دیدگاهها بپردازیم:
عمده ترین نقطه بحث طرفداران عدم جواز مرجعیت دینی و قضاوت بانوان، روایات و اخبار سپس اجماع و امور دیگر است.
1. اخبار و روایات
الف. امام صادق (ع) فرمود: نگاه كنید یكی از خودتان، مردی كه چیزی از قضایای ما را بداند؛ یعنی بداند كه نظر ما چیست و بر نظریه های ما اطلاع داشته باشد، او را میان خودتان قاضی قرار دهید و من او را به عنوان قاضی میان شما نصب كردم.[92]
ب. در روایت ابی خدیجه تعبیر به )رجل یعنی مرد( شده است و طبق قاعدۀ اولیه این قید ظهور در احترازی بودن و دخالت در موضوع دارد،[93] و از آن جایی که قضاوت کردن از شؤونات مجتهد و مرجع تقلید است، زن نمی تواند مرجع تقلید شود.
2. علاوه بر این، اجماع تكیه گاه اصلی منكران جواز مرجعیت دینی و قضاوت بانوان است، یعنی ادعای اجماع شده که مرد بودن از شرایط مرجع دینی و قضاوت است.[94]
3. همچنین این گروه اموری را مورد لحاظ قرار می دهند و با توجه به آنها، به چنین نتیجه ای می رسند که در این جا به پاره ای از آنها اشاره می شود:
1. واگذاری مسئولیت ها بر حسب توانایی ها است.
از دیدگاه اسلام زن و مرد از جهت ماهیت یکسان هستند. خداوند در قرآن می فرماید: «ای مردم بترسید از پروردگارتان که شما را از یک تن آفرید و همسر او را از [جنس] او آفرید».[95]
لذا هر چه از تکوین و تشریع که برای انسان از آن جهت که انسان است، ثابت است، برای زن و مرد هر دو ثابت است. زن و مرد اگر چه از یک نوع هستند، اما دو صنف از انسان هستند که تفاوت ها و تفاضل هایی نسبت به هم دیگر دارند.
قرآن کریم می فرماید: «مردان سرپرست زنانند، برای آن که خدای متعال بعضی از ایشان [مردان] را بر بعضی دیگر [زنان] برتری داده است».[96] توانایی فکری و توانایی جسمانی[97] و نفسانی بیشتر مردان نسبت به زنان باعث شد که مردان نسبت به زنان، در مسائل مهم زندگی خانوادگی و اجتماعی؛ مثل زمامداری و حکومتی، کار گزار باشند.[98]
خلاصه این که مردان و زنان از نظر جسمی و شرایط فیزیولوژی متفاوت اند، به همین جهت برای انجام وظایف ویژه آفریده شده اند. این تفاوت -نه تبعیض- عین حكمت و برای دوام نسل بشر است و بدان معنا نیست كه راه كمال بر زنان بسته شده یا محدود است، بلكه به خاطر این تفاوت، بعضی از مسئولیت ها؛ مثل مرجعیت دینی و قضاوت، از زنان برداشته شده است. به عبارت دیگر؛ این توانایی های مردان، تکوینی و فطری است، و فقط مسئولیت بیشتری را برای مردان می آورد و به خاطر این توانایی ها قرب و اجر بیشتری نزد ذات حق تعالی ندارند.
2. مرجعیت دینی و قضاوت نیاز به قاطعیت دارد.
ویژگی روحی جدایی ناپذیر زنان روحیه انفعالی و تأثیر پذیری در قبال عواطف و احساسات است؛ لذا زودتر از مردان دست خوش انفعالات نفسانی؛ مثل شادی و نگرانی و گریه و خنده می شوند و بدیهی است که واقع بینی در داوری، در فضایی پیدا می شود که آدمی مسلّط بر ضبط و مهار عواطف باشد.
نیز از آن جا كه در رهگذر زعامت دینی، هدایت امّت و قضاوت در مسائل، به ویژه اجرای حدود و قصاص مورد نظر است و در این راه چالش هایی وجود دارد و یا دین ستیزان به وجود می آورند، که نیازمند به قاطعیت و قبول پیامدهای آن است. به عبارت دیگر؛ خلقت و سرشت زنان كانون مهر و محبت است و در بعضی امور از تصمیم قاطع برخوردار نیستند؛ از این رو از این مقام ها معاف شده اند و این وظیفۀ خطیر به مردان واگذار شده است. این خود نوعی نگرش مثبت و ارزشی، نسبت به مقام زن است.
در عین حال عده ای براهین گذشته را مورد خدشه قرار داده و مرجعیت دینی و قضاوت را برای زنان روا می دارند.[99] آنان می گویند: مرجعیت دینی و قضاوت به صورت یک تكلیف برای زنان نیست و شارع، زنان را از این تكلیف شاقّ مورد عفو قرار داده و از آنان به صورت تكلیف نخواسته است. و اگر در حدیث آمده است: “لَیسَ عَلَى النِّسَاءِ جُمُعَةٌ وَ لَا جَمَاعَةٌ … و لَا تَوَلِّی الْقَضَاء …”؛[100] نماز جمعه و نماز جماعت… و مسئولیت قضاوت… بر بانوان واجب نیست. در حدیث نیامده: “لیس للمرأة جمعة…” تا از آن، سلب حق استفاده شود.[101]
همچنین جنبه عاطفی بودن زن ذاتا مانع از تعدیل قوای عقلی و فکری او نیست و زن هم می تواند چون مرد از اعتدال عقل نظری برخوردار باشد و جنبۀ خردورزی و فرزانگی معتبر در قضا و مرجعیت، مقهور عاطفه و احساس او نگردد، البته ممکن است که زنان بیشتر از مردان نیاز به تمرین تعدیل عواطف داشته باشند، اما اگر در اثر تمرین شرایط مساوی پدید آمد دلیلی بر محرومیت زنان از سمت های یاد شده نداریم.[102]
علاوه بر این، مرجعیت دینی شؤوناتی دارد[103] و بر فرض که ادلۀ مذکور، شأن قضاوت یا رهبری جامعه را از زنان سلب کند، به چه دلیل آنها نتوانند متولی شأن افتا گردند و چه تلازمی بین اینها وجود دارد؟!
دلیل اجماع هم بر فرض تمامیتِ اتفاق واقعی همۀ فقیهان دین، احتمال استناد آنان به یک یا چند وجه یاد شده مطرح است و چنین اجماعی فاقد شرط حجیت و اعتبار است.[104]
زن و خبرگان رهبری
مجلس خبرگان رهبری، مجلسی متشکل از فقهایی است که بر اساس اصل ۱۰۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، برای تعیین رهبر، نظارت بر عملکرد او و… از سوی مردم انتخاب می شوند. مدت هر دورهٔ این مجلس هشت سال است.
در قانون انتخابات مجلس خبرگان، شرایطی به شرح زیر آمده است:
خبرگان منتخب مردم، باید دارای شرایط زیر باشند:
1. اشتهار به دیانت و وثوق و شایستگی اخلاقی
2. اجتهاد در حدّی که قدرت استنباط بعض مسائل فقهی را داشته باشد و بتواند ولی فقیه واجد شرایط رهبری را تشخیص دهد.
3. بینش سیاسی و اجتماعی و آشنایی با مسائل روز
4. معتقد بودن به نظام جمهوری اسلامی ایران
5. نداشتن سوابق سوء سیاسی و اجتماعی.
با توجه به شرایطی که در قانون اساسی برای اعضای خبرگان رهبری بیان شده و چیزی به عنوان مرد بودن در قانون ذکر نشده؛ از این رو از نظر قانون؛ منعی برای ورود زنان به مجلس خبرگان وجود ندارد، اما باید توجه داشت که هیچ گونه تلازمی بین نمایندۀ خبرگان شدن و منصب و مقام رهبری نیست؛ یعنی این طور نیست هر کس که صلاحیت ورود به مجلس خبرگان را داشت پس صلاحیت رهبری را هم دارد؛ چون هر کدام بر اساس جایگاه و مسئولیت هایشان شرایط خاص خودشان را دارند.
زن در حکومت امام زمان (عج)
انقلاب جهانى موعود (عج)، چنان كه از وعده ها و نامش هويداست، تحول عظيمى را در جهان ايجاد خواهد نمود و كل عالم را در زير پرچم اسلام واقعى و تعاليم حيات بخش آن قرار خواهد داد كه در پى آن، جامعۀ زنان نيز از اين تحول عظيم مستثنا نبوده و به جايگاه واقعى خويش برگردانده خواهد شد.
قضاوت و علم ما نسبت به حوادث آن زمان برگرفته از روايات موجود در زمينۀ مهدويت و قراین و شواهد تاريخى از صدر اسلام است. از جهاتى مى توان تحولات ايران و جهان پس از قيام اسلامى امام خمينى (ره) و تحولات چشمگير جامعۀ زنان در ايران پس از استقرار جمهورى اسلامى را، نمونه اى كوچک و ضعيف از تحولات جهان و جامعۀ زنان پس از انقلاب جهانى حضرت مهدى (عج) دانست.
آنچه از روايات در مورد زنان دورۀ ظهور حضرت آمده است، روايات زیر است:
جعفر جعفى از امام باقر (ع) نقل مى كند كه ايشان فرمود: “… مهدى (عج) قيام مىكند… و با او بیش از سیصدو چند مرد می باشند که پنجاه زن با ايشان هستند، جمع مى شوند، بدون اين كه وعدۀ قبلى با هم نهاده باشند، مثل ابرهاى پراكنده به هم مى پيوندند و برخى در پى ديگرى مى آيند و اين است تفسير آيۀ (128 سوره بقره) كه خدا در آن مى فرمايد: “هر جا كه باشيد خدا همۀ شما را جمع مىكند؛ زيرا خدا بر هر كارى توانا است”. اينها بين ركن و مقام با مهدى (عج) بيعت مى كنند و مهدى (عج) با ايشان از مكه خروج مى نمايد”.[105]
عبداللَّه بن بكير از حمران از امام باقر (ع) روايت كردهاند كه ايشان فرمودند: “… در زمان او حكمت و علم آن چنان گسترده مىشود كه زن در خانۀ خودش بر طبق كتاب خدا و سنت رسول اللَّه (ص) قضاوت مى نمايد”.[106]
اغلب احاديث مربوط به مهدويت در زمينه راه هاى مختلف اثبات امامت ايشان (عج)؛ حوادث قبل از ظهور و تحولات حين ظهور و پس از آن است. اين روايات از توضيح جزئيات تقسيم وظايف بين كارگزاران حضرت (عج) و نيز زن يا مرد بودن آنها و بسيارى امور ديگر ساكت اند. لكن چنان كه بيان شد، تحولات پس از انقلاب اسلامى ايران را مى توان نمونۀ كوچكى از تحولات آن زمان به حساب آورد و به طور طبيعى نقش زنان مسلمان در انقلاب اسلامى و تداوم و حراست از آن، تا حدود زيادى تبيين كنندۀ وظايف و نقش زنان در صدر اسلام و در دورۀ ظهور و پس از آن است.
[1]. عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، ص 606، چاپ اول ، راه رشد، 1389 ش.
[2]. مجلسی، بحار الانوار، ج 43، ص 36، چاپ وفا، بیروت، (پیامبر اسلام (ص) به امیر المؤمنین (ع) فرمود: ای علی! برترین زنان دو عالم چهار نفرند: …)
[3]. همان، ص 36 و 37.
[4]. نساء، 28.
[5]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 15، ص353. چاپ اول، دار الکتب الإسلامیة، تهران،1374 ش.
[6]. کلینی، کافی، ج 5، ص 510، باب اکرام زوجه: «… فان المرأه ریحانه و لیست بقهرمانه…»، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1365ش.
[7]. نحل، 97.
[8]. احقاف، 15.
[9]. احزاب، 35؛ آل عمران، 195.
[10]. تحریم، 11، و خداوند براى مؤمنان، به همسر فرعون مثَل زده است، در آن هنگام كه گفت: «پروردگارا! خانه اى براى من نزد خودت در بهشت بساز، و مرا از فرعون و كار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهايى بخش!».
[11]. آل عمران، 37.
[12]. همان، 42.
[13]. نساء، 1.
[14]. اعراف، 189.
[15]. جوادی آملی، عبدالله، زن در آیینه جلال و جمال، ص 76، چاپ دوم، نشر اسراء، قم، 1376ش.
[16]. روم، 21.
[17]. جوادی آملی، عبدالله، زن در آیینه جمال و جلال، ص 21.
[18]. روم، 21.
[19]. حجرات، 13.
[20]. ر ک: آیات: یوسف، 2؛ فصلت، 3؛ زمر، 28؛ شعرا، 195- 193.
[21]. احزاب، 33.
[22]. نساء، 19.
[23]. نساء، 21-20.
[24]. توبه، 122.
[25]. نمل، 40.
[26]. تحریم، 10.
[27]. مائده، 55، «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسولُهُ وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصلَوةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَ هُمْ راكِعُونَ».
[28]. اسراء، 36.
[29]. قصص، 71؛ اعراف، 29.
[30]. مائده، 35؛ آل عمران، 85؛ فصلت، 30.
[31]. نساء، 56.
[32]. تحریم، 6.
[33]. نهج البلاغه، خ 79.
[34]. همان، خ 14، “خفّت عقولكم و سفهت حلومكم…”.
[35]. همان، خ 34، “افّ لكم… فأنتم لا تعقلون…”.
[36]. همان، خ 97، “أيها القوم الشاهدة أبدانهم الغائبة عنهم عقولهم…”.
[37]. همان، 131، “أيتها النفوس المختلفة و القلوب المتشتتة الشاهدة أبدانهم و الغائبة عنهم عقولهم…”
[38]. یعنی ستایش ها و یا نکوهش ها در برخی موارد معلول شرایط و حوادث خاص است.
[39]. جوادی آملی، عبدالله، زن در آیینه جلال و جمال، ص 368 و 369، چاپ دوم، نشر اسراء، قم، 1376ش.
[40]. معادیخواه، عبدالمجید، خورشید بی غروب، خ 14و 13. (کتاب نامه تکمیل شود)
[41]. کلینی، كافی، ج 1، ص 27، ح 31، “اعجاب المرء بنفسه دليل علی ضعف عقله”، چاپ دوم، نشر اسلامیة، تهران، 1362ش.
[42]. شرح غرر الحکم و درر الحکم، ج 1، ص 311. «اعجاب المرءِ بنفسه حمق» (کتاب نامه تکمیل شود)
[43]. کافی، ج1، کتاب عقل و جهل، باب 1، ح 3، ص 11. «العقل ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان».
[44]. جوادی آملی، عبدالله، زن در آیینه جلال و جمال، ص 368 ، 369.
[45]. در کتاب معانی الأخبار سلسله سند چنین آورده شده است: «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمِ بْنِ الْبَرَاءِ الْجِعَابِيُّ الْحَافِظُ الْبَغْدَادِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ عُبَيْدِ اللَّهِ الثَّقَفِيُّ أَبُو الْعَبَّاسِ قَالَ حَدَّثَنَا عِيسَى بْنُ مُحَمَّدٍ الْكَاتِبُ قَالَ حَدَّثَنِي الْمَدَائِنِيُّ عَنْ غِيَاثِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ (ع) قَالَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (ع) عُقُولُ النِّسَاءِ فِي جَمَالِهِنَّ وَ جَمَالُ الرِّجَالِ فِي عُقُولِهِمْ«.
[46]. جمشیدی، اسدالله، جستاری در هستی شناسی زن، ص 52، موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی، قم، 1388ش.
[47]. جوادی آملی، عبدالله، زن در آینه جمال و جلال، ص 255، چاپ چهارم، اسراء، قم، 1378ش.
[48]. همان.
[49]. همان، 258.
[50] کلینی، کافی، ج 2، ص 648، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1365ش.
[51]. جوادی آملی، عبدالله، زن در آیینه جمال و جلال، ص 197، چاپ اول، نشر اسراء.
[52]. «خير العلم التوحيد و خير العبادة الأستغفار»، کافی، کلینی، ج 2، ص 517، چاپ دوم، نشر اسلامیة، تهران، 1362ش.
[53]. یوسف، 90.
[54]. نازعات، 40 و 41.
[55]. امام خمینی، سید روح الله، صحيفه نور، ج 3، ص 82.
[56]. همان، ص 159.
[57]. همان، ص 101.
[58]. همان، ج 17، ص 211.
[59]. همان، ج 7، ص 76.
[60]. همان، ج 13، ص 31.
[61]. همان، ج3، ص 49.
[62]. «فان المراة ريحانة و ليست بقهرمانة»، نهج البلاغه، نامه 31.
[63]. احزاب، 32.
[64]. جامع احادیث الشیعه، ج 21، ص 429-428. (تکمیل شود)
[65]. نساء، 19، «و عاشر و هن بالمعروف».
[66]. قربانی، زین العابدین، اسلام و حقوق بشر، ص 484. (کتاب نامه تکمیل شود)
[67]. همان، ص 484.
[68]. امام خمینی، تحریر الوسیلة، ج 2، کتاب حدود، ص 445.
[69]. نساء، 1،«…خَلَقَكم مِّن نَّفْسٍ وَحِدَةٍ…».
[70]. حجرات، 13،« إِنَّ أَكرَمَكمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکم».
[71]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 5، ص 510، چاپ دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1365 ش.
[72]. غافر،40.
[73]. اسکندری، حسین، آیه های زندگی، ج 5، ص 302. (کتاب نامه تکمیل شود)
[74]. فصلّت، 31.
[75]. دخان، 54؛ طور، 22؛ واقعه، 22 و 23.
[76]. الواقعة، آیه 23- 24، “و حوران درشت چشم؛ همانند مرواریدهایی در صدف”.
[77]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، موسوی همدانی، محمد باقر، ج 18، ص 228، چاپ پنجم، دفتر انتشارات اسلامی، قم،1374 ش.
[78]. دخان، 54.
[79]. صافات، 47؛ الرحمن، 58؛ رحمن، 70 و 72؛ انسان، 19؛ طور، 24.
[80]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 8، ص 99، نشر اسلامیه، تهران؛ ترجمه المیزان، ج 18، ص 228.
[81]. همان.
[82]. انسان، 19.
[83]. طور، 24.
[84]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسير نمونه، ج 2، ص 164، چاپ اول، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1374 ش.
[85]. لطیف و خوش و پسندیده.
[86].جوادی آملی، زن در آینه جمال و جلال، ص 35 و 36.
[87]. نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، ج 17 ص 249، حدیث 21250 ، 17، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، قم، 1408ق.
[88]. علامه حلی، حسن بن یوسف بن مطهر، تذکرة الفقهاء، ج 9، ص 36 و 37، چاپ اول، مؤسسه آل البیت (ع)، قم.
[89]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 238، چاپ دوم، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1413ق.
[90]. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ) لَا تَمْنَعُوا إِمَاءَ اللَّهِ مَسَاجِدَ اللَّهِ، سنن ابى داود، ج 1، ص 155، 565 و 566 و 567. ج 2، 176، سایت الإسلام، http://www.al-islam.com .
[91]. انفال، 60.
[92]. کلینی، کافی، ج 1، ص 67، چاپ دوم، نشر اسلامیة، تهران، 1362ش.
[93]. برای آگاهی بیشتر، نک: هادوی تهرانی، مهدی، قضاوت و قاضی، ص91- 92.
[94]. نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج 40، ص 14 ؛ حسينى، عاملى، سيد جواد، مفتاح الکرامه، ج 10، ص 9؛ مازندرانى خاتونآبادى خواجوئى،( محمد) اسماعيل، جامع الشتات،ج 2، ص 680(کتاب نامه تکمیل شود).
[95]. نساء، 1؛ نک: جزوۀ حقوق زن در اسلام، از سر سلسله مباحث معارف قرآن، مصباح یزدی، محمد تقی.
[96]. نساء، 34، “الرِّجَالُ قَوَّمُونَ عَلى النِّساءِ بِمَا فَضلَ اللَّهُ بَعْضهُمْ عَلى بَعْضٍ…”.
[97]. نوع زنان بدنی ظریف تر و لطیف تر از بدن مردان دارند و غالبا بدن مردان خشن تر و با صلابت تر از بدن زنان می باشد، همان گونه که میانگین نیروی بدنی زنان کمتر از میانگین نیروی مردان می باشد و زنان در هر ماه به جز دوران بارداری تا حدود پنجاه سالگی، چندین روز دوره قاعدگی و خون ریزی دارند که بر اثر آن حالت بیمارگونه، ضعف شدید جسمانی و حال روحی غیر عادی به آنان دست می دهد و همین طور بافت پستان زن به گونه ای می باشد که مسئولیت شیردهی بچه را به عهده دارد که این هم باعث کاهش توانایی او می شود.
[98]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 14، ص 343، چاپ پنجم، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1417 ق.
[99]. نک: جوادی آملی، عبد الله، زن در آینه جلال و جمال، ص 348- 354، چاپ دوم، نشر اسراء، قم، 1376ش.
[100]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقيه، ج 4 ، ص 362.
[101]. زن در آینه جلال و جمال، ص 350..
[102]. همان، ص 353.
[103]. این شؤونات عبارت اند از: ولایت و رهبری، قضاوت و افتا؛ برای آگاهی بیشتر، نک: هادوی تهرانی، مهدی، ولایت و دیانت، ص 138- 143.
[104]. زن در آینه جلال و جمال، ص 349 و 353.
[105]. علامه مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، ص 223، ح 87، (باب علامات ظهوره…)، مؤسسه الوفاء، بیروت، سال 1404 ق.
[106]. همان، باب سيره و اخلاقه، ص 352، ح 106.