Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

زندگی‌نامه شیخ یوسف بحرانی

شیخ یوسف بحرانی، فرزند مرحوم علامه بزرگ شيخ احمد بن إبراهيم بن احمد بن صالح البحرانی، فقیه، محدّث، اخباری معتدل و متتبّع پر اثرِ قرن دوازدهم هجری است. وى در سال ۱۱۰۷ قمری در قریه «ماحوز» (واقع در یک فرسخی جنوب غربی منامه، مرکز کنونی بحرین) به‌دنیا آمد، ولی وطن اصلی او قریه «دراز» (واقع در دو فرسخ و نیمی در جنوب منامه) بوده است و این قریه غیر از جزیره دراز یا قشم است.[1] شیخ احمد، پدر وى از موطن خود «الدراز»، به‌منظور ادامه دروس عالى به «ماحوز» آمد تا از محضر محقق و استاد، شیخ سلیمان ماحوزى استفاده کند. وى اهل و عیال خویش را نیز همراه آورده و براى ادامه تحصیل رحل اقامت گزید. در مدت اقامتش در ماحوز بود که علامه یوسف بحرانى متولد شد.

شیخ یوسف، خواندن و نوشتن را نزد معلمى که براى او در نظر گرفته شده بود، فرا گرفت. پدرش نیز در تعلیم و تربیت او نقش به‌سزایى ایفا نموده و در این امر، سعى بلیغ مبذول مى‌داشت و علوم ادبى و غیر ادبى را به‌او مى‌آموخت، طورى که شیخ در این علوم متبحر شد. تعلیم و تربیت شیخ نزد پدر همچنان ادامه یافت و به‌خوبى از سرچشمه زلال علم پدر بهره گرفت و به‌راستى برگ و بار و ثمره‌اى شیرین برجاى گذاشت.

شیخ بیش از پنج سال نداشت که شورش و اضطراب، بحرین را فرا گرفت. دو قبیله «الهوله» و «العتوب» به‌جان هم افتادند. این جنگ و خون‌ریزى سال‌ها ادامه یافت، اما هنوز به‌پایان نرسیده بود که این‌بار هجوم بیگانگان بر بحرین آغاز شد و پس از سه سال نبرد، بالاخره به‌اشغال خارجی‌ها درآمد و قتل و غارت و خون‌ریزى آغاز شد. این امر سبب شد تا بزرگان و علما جهت مصون نگهداشتن جان خویش، طریق هجرت در پیش گیرند. از آن جمله، پدر شیخ یوسف بود که همراه خانواده خود به «قطیف» سفر کرد، اما فرزند بزرگ خود، شیخ یوسف را در بحرین برجاى گذاشت تا شاید وى بتواند اموال به‌یغما رفته‌شان را احیاء کند و از آن مهم‌تر، کتاب‌هاى غارت شده را باز پس گیرد، اما او نیز پس از ناامیدى از این امر به پدرش در قطیف ملحق شد. زندگى در آن‌جا بسیار دشوار و تعداد اعضاى خانواده زیاد بود و فقر، چهره کریه خود را نمایان ساخته بود و از همه مهم‌تر، خبرهاى مأیوس کننده کشورها نیز روح آنان را آزار مى‌داد. وقتى خبر رسید که گروهى از ایرانیان براى نجات بحرین از دست خارجی‌ها اقدام کرده‌اند، نور امیدى در دل آنان تابیدن گرفت، اما پس از چند روز درگیرى، نیروهاى ایرانى نیز شکست خورده و کارى از پیش نبردند. بیگانگان کلیه سربازان ایرانى را کشتند و شهر را به‌‌آتش کشیدند. از جمله چیزهایى که توسط آن‌ها سوزانده شد، خانه پدر شیخ بود. خبر این آتش سوزى تأثیر بسیار منفى بر والد شیخ گذاشت، به‌گونه‌ای  که وی در اثر این واقعه، بیمار و سرانجام در سال ۱۱۳۱ ق دارفانى را وداع گفت.

شیخ یوسف در حالى پدر را از دست داد که ۲۴ سال از عمرش مى‌گذشت و در این شرایط سخت، مسئولیت سنگین خانواده پرجمعیت آن‌ها نیز بر دوش وى افتاد.[2]


[1]. بحرانی، یوسف بن احمد، لؤلؤة البحرین في الإجازات و تراجم رجال الحديث، تحقیق: بحرالعلوم، محمد صادق، ص ۴۴۲.؛ فسائی، حسن بن حسن، فارس‌نامه ناصری، ج ۲، ص ۱۲۶۵.

[2]. سایت بنیاد دائرة المعارف اسلامی، دانشنامه جهان اسلام، مقاله «بحرانی یوسف بن احمد بن ابراهیم درازی بحرانی».