کپی شد
زندگینامه شیخ بهایی
بهاءالدین عاملی، محمدبن عزّالدین حسین، مشهور به شیخ بهائی و متخلص به بهائی، فقیه، حکیم، منجم، ریاضیدان، شاعر، ادیب، فیلسوف و دانشمند ذوفنون قرن دهم و یازدهم است. خاستگاه وی جَبَع یا جباع،[1] از قُرای جبل عامِل در کشور لبنان بوده و نسبت «جبعی» در حواشی بعضی از تألیفات شیخ بهائی و جدش، شمس الدّین محمدبن علی، ذکر شده است. نسبِ وی به حارث هَمْدانی (متوفی 65 قمری) از اصحاب حضرت علی (علیه السّلام) میرسد؛ ازاینرو به حارثی هَمْدانی نیز شهرت دارد. تخلّص شعری وی، بهائی، برگرفته از لقبش بوده است.
بهاءالدین عاملی در سال 953 ق در بعلبک از توابع جبل عامل در روستای «جبع» بهدنیا آمد و یک سال بعد با خانوادهاش به جبل عامل رفت. پدرش، عزّالدین حسین بن عبدالصمد حارثی (متوفی 984 ق)، از شاگردان و دوستان شهید ثانی (متوفی 966 ق) بود و پس از شهادت او و احساس عدم امنیّت در جبل عامل و نیز بهدعوت و تشویق شاه طهماسب صفوی و علی بن هلال کرکی معروف به شیخ علی مِنشار، شیخ الاسلام اصفهان، با خانوادهاش به ایران آمد و در اصفهان ساکن شد. وی از نخستین علمای شیعه در جبل عامل بود که در پی استقرار حکومت شیعی صفوی، به ایران مهاجرت کردند. بنابر نسخهای بهخط شیخ بهائی که در سال 969 در قزوین نوشته شده است، وی هنگام ورود به ایران سیزده ساله بود، اما بعضی منابع به اشتباه او را در این زمان هفت ساله دانستهاند. بعضی منابع، نسبت عاملی را به آملی تغییر داده و او را ایرانی شمردهاند. همچنین بعضی تذکره نویسان، بهدلیل اقامت طولانی او در قزوین، این محل را زادگاه وی دانستهاند. برخی نیز او را متولد عربستان دانستهاند که احتمالاً این امر بهدلیل نسب او است.
بعداز سه سال اقامت در اصفهان، شاه طهماسب به توصیه و تأکید شیخ علی منشار، عزّالدین حسین را بهقزوین دعوت کرد و منصب شیخ الاسلامی این شهر را به او اعطا نمود و شیخ بهائی نیز همراه پدرش به قزوین آمد و برای مدتی در آنجا اقامت کرد و به تحصیل علوم مختلف پرداخت. بنابر نوشتة خود شیخ بهایی در آغاز الاربعون حدیثاً؛ (ص 63)، وی در سال 971 قمری همراه با پدرش در مشهد رضوی بوده است. بعدها پدرش برای مدتی شیخ الاسلام هرات شد، اما وی در قزوین ماند و در سال 979 و 981 قمری اشعاری در اشتیاق بهدیدار پدر و شهر هرات برای او سروده و فرستاد.
همچنین در 983 قمری که پدرش به قزوین آمد و برای سفر حج از شاه اجازه خواست، شاه به او اجازه داد و از همراهی بهاءالدین عاملی با او ممانعت و او را به ماندن در قزوین و تدریس علوم مکلّف کرد.[2]
[1]. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 104، ص 1، 14، 20، 24، 27، 34، 47، 208 و 211.
[2]. حداد عادل، غلامعلی، پور جوادی، نصر الله، میرسلیم، مصطفی، طاهری عراقی، احمد (بنیاد دائرة المعارف اسلامی)، دانشنامه جهان اسلام، ج 1، ص 2154.