Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

زنان و خطابات قرآنی

ما آن گاه می توانیم گفتمان غالب قرآن یا هر نوشته و سخنی را “مردانه” بدانیم که روح کلی و حاکم بر آن را حضور و نمایش جنسیت دیده و چنین مشاهده کنیم که آنچه برای صاحب سخن اهمیت دارد همان به رخ کشانیدن توانمندی ها و فضیلت های جنس مرد یا زن است. حال آن که با بررسی محتوا و اهداف آیات قرآنی اثبات می شود: قرآن، فرا جنسیتی است و آن گاه که بر جنسیتی خاص، تأکید می کند، حکمت ها و انگیزه هایی دیگر در کار است که به زودی به ذکر آن می پردازیم.

با ملاحظه آیات زیر:

“ای مردم! همۀ شما در درگاه الاهی فقیرید و این خدا است که بی نیاز و حمید است”.[1]

“هر که عمل صالحی انجام دهد: چه زن باشد چه مرد؛ به شرط آن که مؤمن باشد به حیات و زندگی پاک و طیب می رسد و ما نیز پاداشی بهتر از آنچه عمل کرده به او می دهیم”.[2]

“اگر کسی مؤمن باشد و عمل صالح انجام دهد، اجرش را ضایع نمی کنیم”.[3]

“بی تردید! انسان را در بهترین قالب و نظام آفریدیم”.[4]

در می یابیم که روح کلی حاکم بر آیات قرآن، فراجنسیتی است.

2. اساساً هدف انبیا، کتب آسمانی و قرآن کریم رشد انسان است؛ از این رو نسبت به محور قرار دادن جنسیتی خاص پرهیز نموده و بر “انسان”، آفت ها و هدایت ها نظر شده است.

به عبارتی دیگر، طرف مقابل انسان، موجود خطرناکی به نام “شیطان” است و شیطان با یک چنین خوی استکباری که در جریان امتحان سجده بر آدم آن را نشان داد و شش هزار سال عبادت خود را سوزاند، با این چنین خشم و عصبانیت با ما چه خواهد کرد؟! شیطان نه جان از ما می خواهد نه خاک؛ شیطان از ما ایمان و آبرو می خواهد.[5]

بدین جهت: تلاش قرآن بر غفلت زدایی است، چه مرد باشد چه زن.[6]

علت ها و حکمت ها در مذکر بودن خطابات قرآن:

1. ویژگی زبانی ـ فرهنگی ادبیات و رسوم عرب:

هرگاه در جمعی، تعداد مردان افزون تر از زنان باشد، در آوردن الفاظ ملاحظه اکثریت و طرف اغلب (غالب تر و فزون تر) را می کنند.

مثلاً: در آیۀ تطهیر که بیانگر طهارت و پاکی اهل بیت پیامبر (ص) است؛ چون شامل یک زن – حضرت صدیقه شهیده فاطمه زهرا (س)- و 4 مرد است، از کلمات و ضمیرهای مذکر استفاده شده تا مراعات فزونی مذکرها شده باشد: “…و یطهرکم…”.[7]

2. در بسیاری از آیات هر چند ضمایر و الفاظ “مذکر” و حتی شاید “مؤنت” باشد، اما روی سخن به مردم است و لفظ، فاقد بار جنسیتی است. درست مثل آن که از خداوند با ضمیر مذکر یاد شده بدون این که به مفهوم مذکر بودن ذات مقدس الاهی باشد؛ مثلاً:

ـ دستور قرآن آن است که هیچ کس حق ندارد چشم و گوش بسته و بدون علم رهرو اشخاص یا عقایدی باشد چه مرد باشد چه زن! اما در موقع تلفظ از لفظ مذکر استفاده شده بدون آن که جنس مذکر مطرح باشد: “و لا تقف ما لیس لک به علم…”.[8]

– نیز در آیاتی که دستور به تأمل در نشانه های خدا شده.[9]

– و در آیاتی که به لزوم اتخاذ مبنای عقیدتی درست و انتخاب وسیله جهت رسیدن به خدا گردیده.[10]

– همچنین در آیاتی که از عذاب جهنمیان سخن آمده کاری به مرد یا زن بودن آنها ندارد.[11]

– و بالاخره در تعداد فراوانی از آیات که از مرگ، حسابرسی اعمال، فرشتگان، نعمت ها، بهشتیان، دوزخیان و… سخن رفته هیچ انحصار جنسیتی در کار نیست. به عبارتی دیگر لفظ مذکر یا مؤنث مفهوم مرد یا زن بودن را از دست داده و شامل هر دو می گردد. (همان که با واژۀ مردم از آن تعبیر می کنیم)؛مانند آیات: انفطار، 12-10؛ انعام، 61؛ سجده ، 11؛ زمر، 42؛ نحل، 50؛ آل عمران، 133؛ طلاق، 2.

3. چون مردان حائز مسئولیت های خانوادگی، اجتماعی، اقتصادی، مدیریتی و … هستند به آنان خطاب شده؛ مثلاً:

“(ای مردان) خودتان و خانواده تان را از جهنم حفظ کنید”.[12]

نکته: شاید این پرسش مطرح شود که چرا در آیاتی که از مردان نام برده شده و انحصار جنسیتی هم در کار نیست و عام است، از زنان هم در کنار مردان نام برده شده؟ به این پرسش در نکتۀ ششم به پاسخ می دهیم.

4. نام آوری مکرر زنان در کنار مردان – در آن جایی که لفظ مذکر شامل هر دو می شود- موجب طولانی گشتن کلام و آسیب رسیدن به ابعاد فصاحتی و بلاغتی قرآن می گردد. توضیح این که:

در آیات متعددی از زنان در کنار مردان هم نامی و یادی درخور گردیده؛ مانند: “ان المسلمین والمسلمات و المؤمنین و المؤمنات…”.[13]

“للرجال نصیب مما اکتسبوا و للنساء نصیب مما اکتسبن…”.[14]

“مردان به آثار کارهای خود می رسند و زنان نیز از آثار کارهایشان بهره مند می گردند”.

حال اگر قرار بود در جای جای آیاتی دیگر از این قبیل به تکرار چند بارۀ “زنان – مردان”، “مردان – زنان”، مردان مؤمن – زنان مؤمن و … پرداخته می شد، به جنبه های زیبایی ـ  شناسانه کلام و آرایه های سخن آسیب جدی وارد می آمد و این به درازا کشیده شدن کلام (تطویل) راه را برای طعنه زدن به قرآن باز می کرد.

در پایان تذکر این نکته را لازم می دانیم که اگر تصور می شود تکرارهای فزون تر از لازم نام زنان، نوعی تکریم شخصیت زن است و عدم این تکرار به توهین منجر می شود؛ باید گوشزد نماییم که راه دریافت موضع گیری قرآن دربارۀ زن مراجعه به آیاتی است که توصیف مقام زن و نیز بیان اهمیت آن در خانواده و جامعه و نقش الگو بودن آن نموده. آیاتی از قبیل:

روم، 21؛ بقره، 228؛ آل عمران، 36؛ تحریم، 10 و 11؛ حجرات، 13؛ بقره، 187 و فراموش نکنیم که ملاک برتری “تقوا” است نه مرد یا زن بودن!


[1] فاطر، 15.

[2] نحل، 97.

[3] آل عمران، 5

[4] تین،4

[5] جوادی آملی، عبدالله، توصیه ها و پرسش ها، نشر معارف، ص 22

[6] رک: بقره، 128

[7] احزاب، 32

[8] اسراء، 36.

[9] قصص، 71؛ اعراف، 29.

[10] مائده، 35؛ آل عمران، 85؛ فصلت، 30.

[11] نساء، 56.

[12] تحریم، 6.

[13] احزاب، 35.

[14] نساء، 32.