searchicon

کپی شد

زمین های هفت گانه در دعای قنوت و یکی بودن آن در قرآن

کلمۀ “ارض” که به معنای زمين است، 461 بار در قرآن آمده است.[1] این کلمه هميشه به لفظ مفرد وارد شده است. البته در روايات و نهج البلاغه به لفظ جمع (ارضون، ارضين) نيز آمده است.[2]

در چند آیه از آیات قرآن کریم، سخن از خلقت آسمان های هفت گانه آمده است.[3] اما در هیچ آیه ای، سخن از زمین های هفت گانه، به طور صریح، نیامده است. به همین علت، عده ای قائل اند که چون “زمین” در قرآن به صورت مفرد آمده است، پس ما یک زمین بیشتر نداریم. بله! در برخی از دعاها، مانند دعای قنوت، سخن از زمین های هفت گانه به میان آمده است.

با همۀ این مطالب باید اذعان داشت که در یکی از آیات قرآن به زمین های هفت گانه و خلقت آن اشاره شده است. آیۀ 12 سورۀ طلاق همان آیۀ مورد نظر است. در این آیه خداوند می فرماید: «خداوند كسى است كه هفت آسمان را آفريده و از زمين [نيز] مانند آنها را [آفريده است‏]. فرمان [خداوند] بين آنها (آسمانها و زمين) فرود مى‏آيد تا بدانيد كه خداوند بر هر كارى توانا است. و آن كه خداوند در دانش بر همه چيز احاطه دارد».[4] اگر به متن عربی قرآن دقت شود: «اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ..»، کلمۀ “مثل” و ضمیر “هنّ” دلالت بر خلقت هفت زمین، همانند آسمان دارد.

در این که مراد از کلمۀ “مثل” چیست بیشتر مفسران،[5] – جز عدۀ محدودی که توجیهاتی کرده اند،[6]– بر این باورند که مراد از “مثل” در این آیه، مثلیت عددی است؛ یعنی همان طور که آسمان های هفت گانه را خداوند خلق کرده است، زمین های هفت گانه را نیز خلق کرده است. مرحوم علامه طباطبایی می فرماید: «از ظاهر جمله “وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ” بر مى‏آيد كه مراد از “مثل” مثليت عددى است؛ يعنى همان طور كه آسمان هفت تا است، زمين هم مثل آن، هفت تا است».[7]

اتفاقاً در روایات شیعه و اهل سنت، نیز بر خلقت زمین های هفت گانه اشاره شده است.

امام صادق (ع) از پیامبر گرامی اسلام (ص) در یک حدیث طولانی چنین نقل می کند که حضرت در توضیحاتی که به یکی از زنان می دهد، به زمین های هفت گانه، و خلقت آنها اشاره می کند.[8] امام رضا (ع) نیز در حدیث مفصلی معنای خلقت آسمان ها و زمین های هفت گانه را بیان می کنند. در بخشی از این حدیث می فرماید:«آن چه ما می بینیم زمین دنیا و آسمان دنیا است، زمین دوم بالای آسمان اول است و فوق آسمان دوم قبه ای است و زمین سوم بالای آسمان دوم است، و بالای آسمان سوم قبه ای است. زمین چهارم بالای آسمان سوم است و بالای آسمان چهارم قبه ای است. زمین پنجم بالای آسمان چهارم است و بالای آسمان پنجم، قبه ای است. زمین ششم بالای آسمان پنجم است و بالای آسمان ششم قبه ای است. زمین هفتم بالای آسمان ششم است و بالای آسمان ششم قبه ای است. و عرش خداوند رحمان، بالای آسمان هفتم است. پس این است معنای کلام خداوند که می فرماید[9]: “او خدایی است که هفت آسمان خلق کرد (روی هم) و همانند آن زمین را هم خلق کرد”.[10]

در روایاتی که از اهل سنت نیز رسیده است، این معنا را به پیامبر گرامی اسلام (ص) نسبت داده اند.[11] اما باید دید منظور از هفت زمین چیست؟

در این باب چند احتمال گفته شده است که به طور مختصر به آنها اشاره می شود:

اول اين كه بگوييم منظور از هفت زمين، هفت عدد از كرات آسمانى است، كه ساختمانش از نوع ساختمان زمينى است كه ما در آن زندگى مى‏كنيم. دوم اين كه بگوييم منظور از آن تنها زمين خود ما است، كه داراى هفت طبقه است،(چون طبقات پياز) که روي هم قرار دارند، و به تمام كره احاطه دارند، و ساده‏ترين طبقاتش همين طبقه اولى است كه ما روى آن قرار داريم. سوم اين كه ‏بگوييم منظور از زمين‏هاى هفت گانه اقليم‏ها و قسمت‏هاى هفت گانه روى زمين است، كه (علماى جغرافى قديم) بسيط زمين را به هفت قسمت (و يا قاره) تقسيم كرده‏اند اين چند وجه وجوهى است كه هر يك طرفدارانى دارد.[12]

پس اگر چه لفظ “ارض” در قرآن همیشه به طور مفرد آمده، ولی بنابر آیه 12 سورۀ طلاق، همان طور که آسمان های هفت گانه داریم، زمین های هفت گانه نیز موجود است.



[1]. قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج1، ص 59.

[2]. صبحی صالح، نهج البلاغه، خطبۀ130، ص 188.

[3]. مومنون، 86 ؛ اسراء، 44 ؛ نوح، 15.

[4]. طلاق ،12، “اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ. يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عِلْماً”.

[5]. طباطبایی، محمد حسین، المیزان في تفسیر القرآن، موسوی همدانی، محمد باقر، ج 19، ص 546؛ مکارم، ناصر، تفسیر نمونه، ج 24، ص260؛ ابن كثير، تفسير القرآن العظيم، ج ‏8، ص 177، دار الکتب العلمیه، بیروت، 1419.

[6]. طیب، سید عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 13،ص 66، انتشارات اسلام، تهران، 1378.

[7]. المیزان في تفسیر القرآن، ج 19، ص 546.

[8]. عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، ج 5، ص 364، انتشارات اسماعیلیان، قم، 1415 ق.

[9]. طلاق، 12.

[10]. بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 414، نشر بنیاد بعثت، تهران، 1416.

[11]. دروزه، محمد عزت، التفسیر الحدیث، ج 8، ص 345و 346، دار الاحیاء الکتب العربیة،قاهره، 1383ق.

[12]. المیزان في تفسیر القرآن، ج ‏19، ص 546.