کپی شد
زمینه های پیدایش طوفان نوح
نوح (علیه السلام) زمانی به پیامبری مبعوث شد كه مردم غرق در بت پرستی، خرافات، فساد و بیهوده گرایی بودند. آنها در حفظ عادات و رسوم باطل خود، بسیار لجاجت و پافشاری كرده و به قدری در عقیده آلوده خود ایستادگی داشتند كه حاضر بودند بمیرند، ولی از عقیدة سخیف و پوچ خود دست برندارند.
آنها لجاجت را به جایی رساندند كه دست فرزندان خود را گرفته و نزد نوح (علیه السلام) میآوردند و به آنها سفارش میكردند: «مبادا سخنان این پیرمرد را گوش كنید و این پیر شما را فریب دهد». تنها نه یک گروه این كار را میكردند، بلكه این كار همه آنها بوده و آن را به عنوان دفاع از حریم بت پرستی و تقرب به پیشگاه بتها و تحصیل پاداش از درگاه آنها انجام میدادند و نیز برخی از آن ها دست فرزند خود را گرفته نزد نوح (علیه السلام) میآوردند و چهره نوح (علیه السلام) را به او نشان داده به او چنین میگفتند: «از این مرد بترس، مبادا تو را گمراه كند. این وصیتی است كه پدرم به من كرده و من اكنون همان سفارش پدرم را به تو توصیه میكنم (تا حق وصیت و خیرخواهی را ادا كرده باشم)».
آنها گستاخی و غرور را به جایی رساندند كه قرآن در مورد آنان میفرماید: «آنها در برابر دعوت خدا (به چهار طریق مقابله میكردند): 1. انگشتان خود را داخل گوش هایشان قرار می دادند 2. لباس هایشان را بر خود پیچیدند و بر سر خود می افكندند (تا صدای نوح (علیه السلام) به گوش آنها نرسد) 3. در كفر خود، اصرار و لجاجت می نمودند 4. به شدت غرور و خودخواهی می ورزیدند».
اشراف كافر قوم نوح (علیه السلام) نزد آن حضرت می آمدند و در پاسخ دعوت او میگفتند: «ما تو را جز بشری همچون خودمان نمیبینیم، و كسانی را كه از تو پیروی كردهاند، جز گروهی اراذل ساده لوح نمینگریم، تو نسبت به ما هیچ گونه برتری نداری، بلكه تو را دروغگو میدانیم».
نوح (علیه السلام) در پاسخ آنها میگفت: «اگر من دلیل روشنی از پروردگارم داشته باشم و از نزد خودش رحمتی به من داده باشد، آیا باز هم رسالت مرا انكار میكنید؟ ای قوم من! من به خاطر این دعوت، اجر و پاداشی از شما نمیخواهم، اجر من تنها بر خدا است. من آن افراد اندک را كه به من ایمان آوردهاند، به خاطر شما ترک نمیكنم؛ چرا كه اگر آنها را از خود برانم، در روز قیامت در پیشگاه خدا از من شكایت خواهند كرد، ولی شما (اشراف) را قومی نادان مینگرم».
حضرت نوح (علیه السلام) همواره مورد اذیت و آزار قوم خود قرار میگرفت، حتی گاهی آن حضرت (علیه السلام) را آنقدر میزدند كه به حالت مرگ بر زمین میافتاد، ولی وقتی كه به هوش میآمد و نیروی خود را باز مییافت، بدن خود را شستشو میداد و سپس نزد قوم میآمد و دعوت خود را تکرار میكرد. به این ترتیب، آن حضرت با مقاومت خستگی ناپذیر به مبارزه بیامان خود ادامه میداد.
در نهایت به دلیل اینکه آن قوم سنگدل، همه روش های مهرانگیز و منطقی نوح (علیه السلام) را نادیده گرفتند ؛ پیامبر خدا لب به نفرین گشود و عذاب الهی در قالب آن طوفان عظیم بر آنها مقدر شد.